۲-۲-۲-۲ تعریف عملیاتی معنویت در محیط کار
رشد معنویت باعث بهبود در تمام سطوح ذهن می شود و شاخص های آن عبارتند از افزایش سلامتی، شادکامی، فرزانگی یا خردمندی، موفقیت و رضایت( هیتون[۱۶]و همکاران، ۲۰۰۴: ۶۴).حرکت بسوی هماهنگی کار و معنویت برای افراد و سازمانها، تا در محیط کار جهت، کمال و احساس تعلق خاطر به وجود آید. معنویت، هدف زندگی کاری فرد را با هدف زندگی شخصی او هماهنگ ساخته و در مجموع به زندگی او معنا می دهد و همانگونه که گیبون در سال ۲۰۰۰ می گوید؛ نظریه­ی معنویت در محیط کاری یک پیشامد مهم در دهه­ اخیر می باشد (علی پناهی، ۱۳۸۷: ۹).
۳-۲-۲-۲ تفاوت میان دین و معنویت
هرچند بین دو واژه دین و معنویت رابطه نزدیکی وجود دارد اما بین آنها تفاوتهایی نیز هست. از لحاظ تاریخی نیز معنویت ریشه در دین دارد. کاواناگ[۱۷] اشاره می کند که گرچه معنویت از لحاظ تاریخی ریشه در دین دارد، اما کاربرد کنونی اش در کسب و کار و در محیط کار غالباً با هیچ سنت مذهبی مشخصی در ارتباط نیست. دیدگاه غالب در بین مولفان و محققان در حوزه معنویت در سازمان این است که معنویت و دین دو چیز کاملاً جداگانه و متفاوت هستند( کاوانگ، ۱۹۹۹). اگرچه کاربردهای رایج معنویت ممکن است با یک سنت خاص دینی همراه نباشد ریشه این تمایز حداقل به اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، و تمایزی که ویلیام جیمز[۱۸] در کتاب گوناگونی تجربه های دینی بین دین شخصی و دین نهادی قایل هست باز می گردد. در تمایز بین معنویت و دین برخی مدعی برتری معنویت به دین هستند و برخی دیگر برعکس. همچنین آندرهیل در کتاب زندگی معنوی، معنویت را قلب هر دین می داند و زندگی معنوی در نظر وی زندگی کامل و اصلی است که انسانیت برای آن ساخته شده است( عابدی جعفری و رستگار، ۱۳۸۶: ۱۰۵).
پارکامنت می گوید ” دین با امور سازمانی، شعائر و ایدئولوژی مرتبط است و معنویت با امور شخصی، تأثیرگذار و ناشی از تجربه و تفکر در ارتباط است” . وی این را امری محدودکننده و بازدارنده نیرویهای انسانی، و معنویت را امری پسندیده می داند که با بزرگترین توانمندی های بشر در ارتباط است.
دین به معنای نظام اعتقاد به خداوند یا نیروی فوق بشری، شعائر عبادی یا دیگر مراسم متمایل به چنین نیرویی است. اما در مقابل، معنویت تجربه ای است که با آگاهی یافتن از یک بعد غیرمادی همراه است و ارزش های قابل تشخص آنرا معین می سازد. این ارزشها به دیگران، خود، طبیعت و زندگی مربوطند و به هر چیز که فرد بعنوان غایی قلمداد می کند اطلاق می شود. بعبارت دیگر معنویت آگاهی از بعد غیرمادی، داشتن معنا و هدف در زندگی، داشتن رسالت در زندگی، تقدیس زندگی، احساس نوع دوستی و آگاهی از زندگی خود و دیگران است.
دایمن[۱۹] تفاوتهای میان معنویت و دین را مشخص می کند. مذهب یک امر بیرونی و خارجی است که بر شعائر و قوانین دینی و تشریفات تأکید دارد در حالی که معنویت امری است که تمرکزش بر مسائل درونی می باشد و غیر متعصبانه، غیر انحصاری، غیر جنسیتی و غیر پدرسالارانه است.
میترف و دنتون در تحقیقات جامع و تجربی که در سال ۱۹۹۹ داشته اند به این نتیجه رسیده اند که افراد بین دین و معنویت فرق می گذارند. تقریباً ۳۰% پژهش شدگان در این تحقیقات در مورد دین و معنویت دیدگاهی مثبت داشتند، تقریباً ۲% دیدگاهی مثبت به دین و دیدگاهی منفی نسبت به معنویت، حدوداً یا اکثریت به معنویت دیدگاهی مثبت و به دین دیدگاهی منفی داشتند و دیدگاه ۸% از آنان هم نسبت به دین و هم نسبت به معنویت منفی بود و بنابراین تقریباً ۹۰% افراد نسبت به معنویت نگرش مثبت داشته اند. نتایج تحقیقات میتروف و دنتون منجر به ۴ جهتگیری نسبت به دین و معنویت شد که بطور خلاصه آنرا در جدول می توان مشاهده کرد:
جدول( ۳-۲) جهتگیری های مختلف نسبت به دین و معنویت
معنویت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نگرش مثبت نگرش منفی
دین بر معنویت تفوق دارد و منبع اصلی اعتقدات و ارزش هاست. دین و معنویت هم معنا و غیرقابل تفکیک اند، و هر دو منبع اصلی برای اعتقادات یا ارزش های جهانی اند. نگرش مثبت نگرش منفی دین
نه دین بنیادین است و نه معنویت، ارزش های جهانی می توانند بطور مستقل و بدون توجه به دین و معنویت تعریف شوند. معنویت بر دین تفوق دارد و منبع اصلی اعتقادات یا ارزش های جهانی است.

در رابطه با تحقیقات انجام شده در رابطه با معنویت و دین گرایش های متفاوتی وجود دارد:
اول اینکه دین و معنویت عموماَ بعنوان مفاهیمی دارای همپوشانی و در عین حال متفاوت مدنظر واقع می شوند.
دوم اینکه معنویت معمولاً بطور وسیع تعریف می شود، در حالی که دین از نظر نهادها، سیستم اعتقادی و تشخیص گروهی بصورت محدودتری درک می شود.
سوم اینکه معنویت حالت فرد گرایی دارد و به تأثیرگذاری ( یا تأثیر پذیری اشاره می کند)؛ اما دین رفتاری و جامعه گراست.
چهارم اینکه نمی توان آنها را با عبارات کاملاً خوب یا بد توصیف کرد.
در واقع بنا به گفته هیل و گری[۲۰] تفاوت میان آنها را می توان به این صورت خلاصه کرد:
دین بیشتر متمرکز بر جامعه است ولی معنویت بیشتر به سمت فرد گرایش دارد، دین قابل مشاهده تر است و از قابلیت سنجش و ارزیابی و عینیت بیشتری برخوردار است؛ در حالی که معنویت کمتر مشهود است و از قابلیت سنجش کمتری برخوردار است و بعلاوه ذهنی تر است، دین رسمی تر، مشخص تر و سازمان یافته تر است اما معنویت غیر رسمی و نامشخص تر است و کمتر حالت نظامند دارد. دین بیشتر رفتارگراست و بر فعالیت های بیرونی و ظاهری تأکید دارد ولی معنویت بیشتر مبتنی بر احساس است و از حالت درونی بیشتری برخوردار است ( گلچین، ۱۳۹۰؛۲۰-۲۲).
۳-۲-۲ هوش معنوی
در تعریف آمرام[۲۱]، هوش معنوی توانایی بکارگیری منابع ارزشها و کیفیت های معنوی است به گونه ای که بتواند کارکرد روزانه و آسایش و سلامت روحی و روانی را ارتقا دهد(آمرام، ۲۰۰۷: ۲). هوش معنوی چارچوبی برای شناسایی و سازماندهی مهارتها و توانایی های موردنیاز است به گونه ای که با بهره گرفتن از معنویت میزان انطباق پذیری افزایش می یابد(آمرام، ۲۰۰۹ و به نقل از سجادی، ۱۳۹۰). هوشمعنویبهزندگیدرونیذهنوارتباطآنباهستی ووجوددرجهانمربوطاست.هوشمعنویتواناییفهمیدن عمیقسؤالاتمعنویوبینشدرونیوازسطحهایچندگانه هوشاست. هوشمعنویهوشیاریکاملدرونی،آگاهی عمیقازجسم،ماده،روانومعنویتاست. هوشمعنوی بیشترتواناییذهنیفردیاستوبهفرد،روابطبینفردیو روانمربوطاست. نگرشآگاهیازخود،ارتباطبامتعالی، دیگران،زمینوموجوداتهستیاست( زارع و همکاران، ۱۳۹۱: ۶۰).

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:43:00 ق.ظ ]