۱ـ۳ـ۱ زن در یونان باستان

زن در یونان باستان به عنوان عنصری زایا و ارضا کننده شهوات بود و به هیچ وجه شریک زندگی محسوب نمی‌شد زیرا که او را دارای قوای کامل بشری نمی‌دانستند و بسیاری از متفکران معتقد بودند که زن دارای روح جاوید و انسانی نیست و به همین جهت بعد از وفات شوهر حق زندگی نداشت. پروفسور وستر مارک، در عبارتی بس کوتاه طرز رفتار یونانیان را نسبت به زنان بطور مختصر به تصویر کشیده است. یونانیان زن را موجودی پاک نشدنی و زاده شیطان دانسته و او را از هرگونه کار جز خدمتکاری و ارضای شهوات جنسی مرد محروم می‌ساختند بویژه آتنی‌ها زنان را چون دیوانگان، معجور می‌شناختند و اجازه نمی‌دادند درمعامله‌ای که قیمت آن از بیست من جو بیشتر باشد شرکت کنند. شاید یکی از قدیمی ترین یادداشت‌ها درباره زن از افلاطون باشد گرچه زن به عنوان یکی از اعضای تشکیل دهنده مدینه فاضله او به حساب می‌آید. اما دیدی که او نسبت به زنان دارد دیدی بس منفی و تأسف انگیز است او که تفکرات سیاسی ـ اجتماعی‌اش زیربنای عمده‌ترین فلسفه سیاسی غرب را تشکیل می‌دهد و حتی افکارش به مدت دوهزار سال محور بحث‌ها و بررسی‌های علمی در مجامع دینی و دانشگاهی است. درباره زن اینگونه اظهار نظر می‌کند:
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
من شکر گذارم و خرسندم از اینکه دو مزیت دارم: ۱ـ آزادم و برده نیستم. ۲ـ مَردَم و زن نیستم.
زن در منطق افلاطون از موقعیت پستی برخوردار است و در ردیف بردگان است و او را موجودی زایا ولی در خدمت تأمین آرامش و سکون مردان معرفی می‌کند.[۱۱]

 

۱ـ۳ـ۲ زنان در رم باستان

در این نظام، خانواده تابع اصولی مذهبی، و پدر، قدرت بلامنازع و تعیین کننده کلیه مقدرات ـ حتی مرگ و زندگی ـ زن و فرزندان بود. دختران و زنان همیشه مانند شیئی مملوک معامله می‌شدند و زن و دختر در مقابل شوهر و پدر، حق مالکیت، معاشرت، رفت و آمد و حتی حق حیات نداشتند؛ پدر هر وقت صلاح می‌دانست، می‌توانست آنها را بفروشد، قرض و کرایه بدهد یا بکشد.[۱۲] این حقوق پدر پس از ازدواج به شوهر، که قانوناً مالک زن بود، منتقل می‌شد. زن در نظر آنها، فاقد روح انسانی بود و به همین دلیل، در معاد قابل حشر نبود و مجامع علمی پس از بحث‌ها و کنفرانس‌ها این موضوع را تأیید کردند! در نظر رومیان، زن مشهر تام شیطان و انواع ارواح موذی بود. به این دلیل، آزار دادن زنان را تسلط بر ارواح موذی می‌دانستند.

 

۱ـ۳ـ۳ زن در ایران باستان

در این نظام، زن جزو اموال پدر محسوب می‌شد. حق انتخاب و اظهار نظر درباره چیزی را نداشت و از ارث محروم بود و چون اساس عقاید آنها بر حفظ میراث و اصالت خانواده بود، به زن، که با ازدواج از خانه بیرون می‌رفت، ارث نمی‌دادند تا ثروت خانواده پراکنده نشود. او دارای شخصیت حقوقی نبود و به جای اینکه از اشخاص محسوب شود، جزو اشیا به شمار می‌آمد. زن از هر لحاظ، تحت قیمومیت رئیس خانواده قرار داشت. مرد می‌توانست زن خود را بفروشد، قرض دهد، کرایه دهد، هدیه کند یا بکشد.[۱۳]

 

۱ـ۳ـ۴ زن در دوران جاهلیت پیش از اسلام

دوران جاهلیت نیز دوران سیاه و ستم‌باری بود که زنان همچون کالایی بی‌ارزش قلمداد می‌شدند. ظلم و بی‌عدالتی نسبت به زن همه جا سایه افکنده بود و زن از هیچ گونه حقوقی برخوردار نبود.
اعمال تبعیض‌آمیز در مورد زنان و دختران در فرهنگ جاهلیت پذیرفته و جاوانی شده بودند. از سوی دیگر، قدرت مردسالاری هر گونه منزلت حقوقی یا اجتماعی را از زنان سلب نموده بود و آنها را در چارچوب خانواده، تحت انقیاد و بردگی قرار می‌داد. بسیاری از پدران دختران بی‌گناه خود را زنده به گور می‌کردند و برخی از آنها هم که اجازه می‌دادند دخترشان زنده بمانند در مورد ازدواج آنها به قدری ستم می‌کردند که مورد انتقاد پیامبر خدا قرار می‌گرفتند. قوانین و آداب و رسوم آن زمان طوری برنامه‌ریزی شده بودند که کوچک‌ترین اهمیتی به رضایت زن یا دختر داده نمی‌شد. زنان نیز به این آداب و رسوم خو گرفته و تابع تصمیم مردان بودند، بدون اینکه کوچک‌ترین اظهار نظری درباره زندگی آینده خود داشته باشند، حتی در صداقی که به عنوان مهریه معین می‌شد، دختر کمترین سهمی نداشت، بلکه رئیس قبیله و اولیای دختر از آن برخوردار می‌شدند.[۱۴]

 

۱ـ۳ـ۵ نگاهی به تاریخ حقوق زن در اروپا

«در اروپا از قرن ۱۷ به بعد به نام حقوق بشر زمزمه‌هایی آغاز شد. نویسندگان و متفکران قرن ۱۷ و ۱۸ افکار خود را درباره حقوق طبیعی و فطری و غیر قابل سلب بشر با پشتکار عجیبی در میان مردم پخش کردند. ژان ژاک روسو و ولتر و منتسکیو از این دسته از متفکران و نویسندگان‌اند. اولین نتیجه عملی که از نشر افکار طرفداران حقوق طبیعی بشر حاصل شد این بود که در انگلستان یک کشمکش طولانی میان هیات حاکمه و ملت به وجود آمد. ملت موفق شد در سال ۱۶۸۸ میلادی پاره‌ای از حقوق اجتماعی و سیاسی خود را طبق یک اعلام نامه حقوق پیشنهاد کنند و مسترد دارند».
نتیجه عملی بارز دیگر شیوع این افکار در جنگهای استقلال امریکا علیه انگلستان ظاهر شد. سیزده مستعمره انگلستان در امریکای شمالی در اثر فشار و تحمیلات زیادی که بر آنها وارد می‌شد سر به طغیان و عصیان بلند کردند و بالاخره استقلال خویش را به دست آوردند.
در سال ۱۷۷۶ میلادی کنگره‌ای در فیلادلفیا تشکیل شد که استقلال عمومی را اعلان و اعلامیه‌ای در این زمینه منتشر کرد و در مقدمه آن چنین نوشت:
«جمیع افراد بشر در خلقت یکسانند و خالق به هر فردی حقوق ثابت و لایتغیری تفویض فرموده است مثل حق حیات و حق آزادی، و علت غایی تشکیل حکومتها حفظ حقوق مزبور است و قوه حکومت و نفوذ کلمه او منوط به رضایت ملت خواهد بود…».
اما آن که به نام «اعلامیه حقوق بشر» در جهان معروف شد آن چیزی است که پس از انقلاب کبیر فرانسه به نام اعلان حقوق منتشر شد. این اعلامیه عبارت است از یک سلسله اصول کلی که در آغاز قانون اساسی فرانسه قید شده و جزء لاینفک قانون اساسی فرانسه محسوب می‌شود. این اعلامیه مشتمل است بر یک مقدمه و هفده ماده.
ماده اول آن این است: «افراد بشر آزاد متولد شده و مادام‌العمر آزاد مانده و در حقوق با یکدیگر مساویند…».
در قرن ۱۹ تحولات و افکار تازه‌ای در زمینه حقوق بشری در مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی رخ داد که منتهی به ظهور سوسیالیسم و لزوم تخصیص منافع به طبقات زحمتکش و انتقال حکومت از دست سرمایه دار به دست کارگر گردید.
عکس مرتبط با اقتصاد
تا اوایل قرن بیستم هر چه در اطراف حقوق بشر بحث شده است مربوط است به حقوق ملتها در برابر دولتها و یا حقوق طبقات رنجبر و زحمتکش در برابر کارفرمایان و اربابان.
در قرن بیستم برای اولین بار مساله «حقوق زن» در برابر حقوق مرد عنوان شد. انگلستان ـ که قدیمی‌ترین کشور دموکراسی به شمار می‌رود ـ فقط در اوایل قرن بیستم برای زن و مرد حقوق مساوی قائل شد. دول متحده آمریکا با آنکه در قرن هجده ضمن اعلان استقلال به حقوق عمومی بشر اعتراف کرده بودند، در سال ۱۹۲۰میلادی قانون تساوی زن و مرد را در حقوق سیاسی تصویب کردند و همچنین فرانسه در قرن بیستم تسلیم این امر شد.
به هر حال در قرن بیستم گروه‌های زیادی در همه جهان طرفدار تحول عمیقی در روابط مرد و زن از نظر حقوق و وظایف گردیدند. به عقیده اینها تحول و دگرگونی در روابط ملتها با دولتها و روابط زحمتکشان و رنجبران با کارفرمایان و سرمایه داران، مادامی که در روابط حقوقی مرد و زن اصلاحاتی صورت نگیرد وافی به تامین عدالت اجتماعی نیست.
از این رو برای اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر ـ که پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۸ میلادی (۱۳۲۷ هجری شمسی) از طرف سازمان ملل متحد منتشر شد ـ در مقدمه آن چنین قید شد:
«از آنجا که مردم ملل متحد ایمان خود را به حقوق بشر و مقام و ارزش فرد انسانی و تساوی حقوق مرد و زن مجددا در منشور اعلام کرده اند».
تحول و بحران ماشینی قرن نوزدهم و بیستم و به فلاکت افتادن کارگران و بخصوص زنان بیش از پیش سبب شد که به موضوع حقوق زن رسیدگی شود.
«تا زمانی که دولتها به احوال کارگران و طرز رفتار کارفرمایان با آن طبقه توجه نداشتند، سرمایه داران هر چه می‌خواستند می‌کردند… صاحبان کارخانه‌ها زنان و کودکان خردسال را با مزد بسیار کم به کار می‌گماشتند، و چون ساعات کار ایشان زیاد بود غالبا گرفتار امراض گوناگون می‌شدند و در جوانی می‌مردند».
این بود تاریخچه مختصری از نهضت حقوق بشر در اروپا. چنانکه می‌دانیم همه مواد اعلامیه‌های حقوق بشر که برای اروپاییان تازگی دارد در چهارده قرن پیش در اسلام پیش بینی شده و بعضی از دانشمندان عرب و ایرانی آنها را با مقایسه به این اعلامیه‌های در کتابهای خود آورده‌اند. البته اختلافاتی در بعضی قسمت‌ها میان آنچه در این اعلامیه‌ها آمده با آنچه اسلام آورده وجود دارد و این خود بحث دلکش و شیرینی است؛ از آن جمله است مساله حقوق زن و مرد که اسلام تساوی را می‌پذیرد اما تشابه و وحدت و یکنواختی را در زمینه حقوق زن و مرد نمی‌پذیرد.[۱۵]

 

۱ـ۳ـ۶ زن در آیین اسلام

در برابر این همه بی‌عدالتی، و نابرابری، دین اسلام به دفاع از زن پرداخت. زن همان مقدار که در اجتماع و خانواده وظایف سنگینی دارد، حقوق قابل توجهی نیز دارد، تا از تساوی این حقوق با آن وظایف، عدالت در حق زنان حاصل گردد.[۱۶]
اسلام به زن، که در طول تاریخ و جوامع بشری از حقوق طبیعی و انسانی خود محروم شده بود، استقلال و شخصیت حقیقی و حقوقی بخشید و حقوق حقه و طبیعی او را مانند حقوق خانواده، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، قضایی و دیگر حقوقی که در طول تاریخ، سنت‌ها و آداب و رسوم اجتماعی جاهلانه آنها را زایل کرده بودند، به رسمیت شناخت.
دیدگاه و دستورهای اسلامی درباره زنان، مایه و پایه تمام مفاخر این دوره در بهبود حال آنان گردید و افکار نوینی که امروز زنان را در جمیع مراحل اجتماعی به قدر مردان حیثیت داده، مدیون تعلیمات زنده اسلام می‌باشند. قرآن زن را به اوج عزت و سرافرازی صعود داد و او را هم ردیف با مردانشان نامید.
با این حال، پس از گذشت بیش از ۱۴۰۰ سال، حقوق زن همواره مورد بحث و بروز هیاهوها و جنجال‌های فراوانی است، به ویژه در چند دهه اخیر، پرداختن به مسئله حق و حقوق زنان در محافل حقوقی، اجتماعی و سیاسی دنیا بازار گرم و پررونقی دارد.

 

۱ـ۳ـ۷ زنان در قرآن

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 05:37:00 ق.ظ ]