جدول۳-۳-گزارش میزان پایایی پرسشنامه بامریند…………………………………………………………………. ۷۰
جدول ۳-۴-همبستگی بین مقیاس های بهزیستی روانشناختی ریف با یکدیگر و با کل مقیاس……………………………………………………………………………………………………………………………….۷۴
جدول ۴-۱-میانگین و انحراف معیار ……………………………………………………………………………………۷۶
جدول ۴-۲-ماتریس همبستگی بین خود کنترلی ، سبکهای فرزند پروری و حیطه های بهزیستی
روانشناختی……………………………………………………………………………………………………………………….۷۷
جدول ۴-۳-نتایج محاسبه رگرسیون پیش بینی کنندگی خود کنترلی بر بهزیستی روانشناختی……………………………………………………………………………………………………………………….۷۹
جدول۴-۴-نتایج اولیه بررسی واریانس متغیر خود کنترلی در ابعاد متفاوت بهزیستی روانشناختی……………………………………………………………………………………………………………………….۸۰
جدول ۴-۵-رگرسیون خود کنترلی بر مولفه های بهزیستی روانشناختی…………………………………….۸۱
جدول ۴-۶ نتایج محاسبه رگرسیون پیش بینی کنندگی سبک فرزندپروری بربهزیستی روانشناختی……………………………………………………………………………………………………………………….۸۳
جدول ۴-۷-نتایج اولیه بررسی واریانس متغیر سبکهای فرزند پروری در ابعاد متفاوت بهزیستی روانشناختی……………………………………………………………………………………………………………………….۸۴
جدول ۴-۸-نتایج محاسبه رگرسیون پیش بینی کنندگی سبک فرزندپروری بربهزیستی روانشناختی……………………………………………………………………………………………………………………….۸۵
جدول۴-۹-ضرایب همبستگی متغیرهای خودکنترلی وسبکهای فرزندپروری بربهزیستی روانشناختی……………………………………………………………………………………………………………………….۸۷
جدول۴-۱۰-مقدار واریانس قابل پیش بینی به صورت گام به گام توسط متغیرهای مورد بررسی در پیش بینی بهزیستی روانشناختی…………………………………………………………………………………………..۸۷
جدول ۴-۱۱-مدل های مختلف رگرسیون با افزایش گام به گام متغیرها،برای محاسبه توان پیش بینی کنندگی متغیرهای توانمند در پیش بینی بهزیستی روانشناختی…………………………………………………۸۸
رابطه خودکنترلی و سبک­های فرزندپروری با بهزیستی روانشناختی در بین دانش ­آموزان دبیرستانی
به وسیله­:
معصومه اکبری­نژاد
چکیده
هدف اصلی این پژوهش بررسی رابطه خودکنترلی و سبک­های فرزندپروری با بهزیستی روانشناختی در بین دانش ­آموزان دبیرستانی­، بود. بدین منظور از بین ۳۲۸۶ دانش ­آموزان دبیرستانی شهرستان آباده در سال تحصیلی۹۳-۹۲، تعداد ۳۷۰ نفر (۲۰۹ دختر و ۱۶۱ پسر) به صورت نمونه گیری خوشه­ای دومرحله­ ای به روش سیستماتیک، انتخاب و نمونه­ها با بهره گرفتن از مقیاس خودکنترلی تانجنی، پرسشنامه سبک‌های فرزندپروری بامریند و مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف ، مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ­های به دست آمده با بهره گرفتن از تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه­ هم­زمان و روش ضریب همبستگی پیرسون، مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته­ ها نشان داد خودکنترلی و سبک­های فرزندپروری قادر به پیش ­بینی تغییرات مربوط به بهزیستی روانشناختی دانش ­آموزان می­باشد. به طوری که هر چه خودکنترلی فرد بالاتر باشد، انتظار می­رود که شخص در احراز شرایطی که به بهزیستی روانشناختی منجر گردد، بیشتر موفق باشد. همچنین سبک فرزندپروری مستبدانه بر بهزیستی روانشناختی دانش ­آموزان اثر منفی و سبک فرزندپروری مقتدرانه بر بهزیستی روانشناختی دانش ­آموزان اثر مثبت دارد و همچنین سبک فرزندپروری سهل­انگارانه، هیچ تأثیری بر بهزیستی روانشناختی افراد ندارد. نتایج پژوهش حاضر پیشنهاد می­ کند، به منظور بهبود وضعیت بهزیستی روانشناختی افراد می­توان به سبک­های فرزندپروری والدین و خودکنترلی آنان توجه کرد.
واژگان کلیدی: خودکنترلی، سبک فرزندپروری، بهزیستی روان­شناختی.
فصل نخست
کلیات پژوهش
۱-۱- مقدمه
در سالهای اخیر، رویکرد روانشناسی مثبت، با شعار توجه به استعدادها و توانمندی های انسان، مورد توجه پژوهشگران حوزه های مختلف روانشناسی قرار گرفته است. این رویکرد، هدف غایی خود را شناسایی سازه ها و شیوه هایی می داند که بهزیستی و شادکامی انسان را فراهم می کند. از اینرو عواملی که موجبات تطابق هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدیدهای زندگی را سبب گردند، بنیادی ترین سازه های مورد پژوهش این رویکرد می باشند. در این میان، بهزیستی روانشناختی جایگاه ویژه ای، مخصوصاً در حوزه های روانشناسی تحولی، روانشناسی خانواده و بهداشت روانی، به خود اختصاص داده است (کمپل، سیلس، کوهان و استین[۱]۱، ۲۰۰۶).
بهزیستی روانشناختی حق و نیاز اساسی تمام انسانها است. در حال حاضر نیز توسعه یافتگی هر اجتماعی را از روی کیفیت سلامت و بهزیستی مردم آن اجتماع، میزان توزیع عادلانه سلامت در میان طیف های مختلف طبقات اجتماعی و نیز میزان محافظت از افراد محروم در مقابل عوامل آسیب رسان به سلامت آن اجتماع قضاوت می نمایند (لنکرانی، ۱۳۸۷). افزایش ثروت ملی به خودی خود سبب توسعه یافتگی نمی گردد، بلکه در این مسیر نیاز شدیدی به سلامت و بهزیستی نیز وجود دارد هر چند که در کل دنیا وضعیت سلامت بهبود یافته است اما هنوز بی عدالتی در بین و داخل کشورها وجود دارد (لنکرانی، ۱۳۸۷).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
یکی از مهم ترین مدل هایی که بهزیستی روان شناختی را مفهوم سازی و عملیاتی کرده، مدل چند بعدی ریف و همکاران(ریف، سینگر، لو و اسیکس[۲]۲، ۱۹۹۸) است. ریف و همکارانش الگویی از بهزیستی روانشناختی یا بهداشت روانی مثبت را ارائه کرده اند که براساس این الگوی بهزیستی روانشناختی از ۶ عامل: پذیرش خود(داشتن نگرش مثبت نسبت به خود)، رابطه مثبت با دیگران(برقراری روابط گرم و صمیمی با دیگران و توانایی همدلی)، خودمختاری (احساس استقلال و توانایی ایستادگی در مقابل فشارهای اجتماعی)، زندگی هدفمند (داشتن هدف در زندگی و معنا دادن به آن)، رشد شخصی(احساس رشد مستمر) و تسلط بر محیط (توانایی فرد در مدیریت محیط) تشکیل شده است (ریف، ۱۹۸۹ ؛ ریف و کیز،۱۹۹۵).
گروهی از پژوهشگران حوزه سلامت روانی با الهام از روانشناسی مثبت نگر، رویکرد نظری و پژوهشی متفاوتی برای تبیین و مطالعه این مفهوم برگزیده اند. آنان سلامت روانی را معادل کارکرد مثبت روان شناختی، تلقی و آن را در قالب اصطلاح بهزیستی روان شناختی مفهوم سازی کرده اند. این گروه نداشتن بیماری را برای احساس سلامت کافی نمی دانند، بلکه معتقدند که داشتن احساس رضایت از زندگی، پیشرفت بسنده، تعامل کارآمد و موثر با جهان، انرژی و خلق مثبت پیوند، رابطه مطلوب با جمع و اجتماع و پیشرفت مثبت از مشخصه های فرد سالم و بهزیستی روانی است(رایان و دکی[۳]، ۲۰۰۱ ). این امرمطالعه همه جانبه پیرامون عوامل تعیین کننده فردی و اجتماعی موثر بر سلامت جسمی و بهزیستی روانی را به یک ضرورت برای نظام مراقبتهای بهداشتی جوامع تبدیل کرده است. رویکرد روانشناسی مثبت گرا، با توجه به استعدادها و توانمندی های انسان(به جای پرداختن به نابهنجاری ها و اختلال ها) هدف نهایی خود را شناسایی سازه ها و شیوه هایی می داند که بهزیستی و شادکامی انسان را به دنبال دارند. از این رو عواملی که سبب سازگاری هر چه بیشتر آدمی با نیازها و تهدید های زندگی گردند، بنیادی ترین سازه های مورد پژوهش این رویکرد می باشند. در این میان، متغیرهای خودکنترلی و سبکهای فرزندپروری جایگاه ویژه ای در حوزه های روانشناسی تحولی، روانشناسی مثبت نگر، روانشناسی خانواده و بهداشت روانی یافته است، به طوری که هر روز بر شمار پژوهش های مرتبط با این سازه افزوده می شود. بنابراین هدف پژوهش حاضر تبیین رابطه خودکنترلی و سبک­های فرزندپروری با بهزیستی روانشناختی می­باشد.
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
۱-۲- بیان مساله
یکی از محورهای ارزیابی سلامت جوامع مختلف بهداشت روان آن جامعه است. بی شک بهزیستی روانشناختی، نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا می کند. بهزیستی روان، از جمله اموری است که انسانها در زندگی به دنبال آن هستند. از آنجا که سلامت روان نیازی حیاتی برای بهبود کیفیت زندگی انسانها تلقی شده است، در این خصوص سازمان بهداشت جهانی سلامتی را به عنوان حالتی از بهزیستی که در آن فرد توانمندی های خود را شناخته از آنها به نحو موثر و مولد استفاده کرده و برای اجتماع خویش مفید است تعریف میکند (سازمان جهانی بهداشت WHO[4]، ۲۰۰۴). بهزیستی روانشناختی، نیازی اساسی برای بهبود کیفیت زندگی انسان و امری حیاتی است(سازمان جهانی بهداشت WHO، ۲۰۰۴). بهزیستی روانی با ویژگی های توانمندساز درونی یا منابع درونی قدرت ارتباط دارد. برخورداری از این منابع درونی توانایی فرد را، با وجود شرایط ناگوار و پیشامدهای منفی، برای رشد سازگارانه خود افزایش می دهد تا بهزیستی روانی خود را حفظ نماید(جکلون[۵]، ۱۹۹۷).
مدل ریف[۶] بهزیستی روانشناختی را تلاش فرد برای تحقق توانایی های بالقوه واقعی خود می داند. این مدل از طریق ادغام نظریه های مختلف رشد فردی(مانند نظریه خود شکوفایی مزلو و شخص کامل راجرز) و عملکرد سازگارانه (مانند نظریه ی سلامت روانی مثبت جاهودا) شکل گرفته و گسترش یافته است. ریف بر پایه مرور دقیق ادبیات پژوهشی و انسجام نظریه های رشدی، سلامت روانی و بالینی خاطر نشان ساخت که این دیدگاه ها در بر دارنده ی ملاک های مشابه و مکمل بهزیستی روانشناختی مثبت هستند(ریف، ۱۹۸۹). ویسینگ و وان ادن[۷](۱۹۹۷)، یک عامل بهزیستی روانشناختی کلی را شناسایی کرده اند و آن را به صورت ترکیبی از کیفیت های ویژه، از قبیل احساس انسجام، رضایت از زندگی، تعادل عاطفه و نگرش کلی نسبت به خوش بینی یا جهت گیری مثبت نسبت به زندگی توصیف کرده اند. بهزیستی روانشناختی یک مفهوم چند بعدی است که علاوه بر عدم بیماری و ناتوان نبودن، احساس شادکامی و امید را نیز در برمی گیرد(لارسن[۸]،۱۹۹۱؛ به نقل از اپدناکر[۹] و همکاران، ۲۰۰۸). ابعاد نظری بهزیستی روانشناختی مثبت در دیدگاه اخیر شامل، استقلال، تسلط محیطی، رشد فردی، روابط مثبت با دیگران، هدفمندی در زندگی و پذیرش خود است. الگوی مزبور در سراسر جهان به طور گسترده و وسیعی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است(ریف و سینگر[۱۰]، ۱۹۹۸ ؛ آنتولی و کاکونی[۱۱]، ۱۹۹۸ ؛ کاشلو و کاسترو[۱۲]، ۲۰۰۱).
از سوی دیگر بهزیستی روانی علاوه بر بدن سالم با عوامل فردی، محیط و شرایط زندگی سالم نیز مرتبط می باشد. اینکه محیط و عوامل مختلف چگونه بر ساختار بهزیستی روانی انسان تاثیر می گذارد و با چه شیوه ای با کشمکش های محیطی مبارزه می کنند موضوعی است که در رویکردهای مختلف روانشناختی مطرح است و هر کدام با توجه به دیدگاه های اختصاصی خود پیرامون ماهیت انسان و نیروی انگیزش وی، بهزیستی روانی انسان را به شیوه ای خاص تبیین می کند. در این میان دو عامل که در تبیین بهزیستی روانشناختی افراد مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است خودکنترلی و نوع سبک فرزند پروری والدین می باشد.
بررسی ها گویای آن هستند که خودکنترلی با سلامت بدنی و روانی رابطه مثبت دارد و به عنوان یک منبع مقاومت درونی، تاثیرات منفی استرس را کاهش می دهد و از بروز اختلال های بدنی و روانی پیش گیری می کند و به طور کلی منجر به افزایش بهزیستی فرد می گردد. روانپزشکان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که تعادل بین رفتارها و خودکنترلی در مواجهه با مشکلات اجتماعی را داشته باشد(حردانی، ۱۳۸۵). در شرایطی که بهزیستی روانی افراد آسیب دیده، تحت تاثیر پیامدهای منفی پیشامدهای ناگوار قرار می گیرد، خودکنترلی و خود تاب آوری از منابع درون فردی هستند که می توانند سطوح استرس و ناتوانی را در شرایط ناگوار تعدیل نمایند و اثرات منفی استرس را کم رنگ تر جلوه دهند.
به عبارت دیگر بررسی ها نشان داده است، یکی از مهمترین مهارت ها که مشخصه بهزیستی روانی افراد است، برخورداری آنها از صفت خودکنترلی(خودنظارتی) است. افرادی که می توانند هدف های واقع گرایانه را اولویت بندی کنند و در زمان تصمیم گیری میان عواطف و عقل تعادل برقرار کنند خود کنترل هستند. خودکنترلی بیانگر میزان مطابقت ویژگی های رفتاری خود با شرایط و موقعیت موجود است(کریتنر و کینیکی[۱۳]، ۲۰۰۷). مفهوم خودکنترلی که در سال۱۹۷۴ توسط اشنایدر[۱۴] گسترش یافت، به این معنی است که یک شخص در موقعیت خود چه قدر انعطاف پذیر یا چه قدر پایدار است(کاشال وکوانتس[۱۵]، ۲۰۰۶). چندین مطالعه اثر خودکنترلی را در محل کار بررسی کرده و به این نتیجه رسیده اند که افراد با خودکنترلی بالا بیشترین مهارت اجتماعی را دارند و از بهزیستی روانشناختی مطلوبی برخوردارند(دای و کلیدوف[۱۶]، ۲۰۰۳). ازطرفی نارسایی خودکنترلی با مفهوم تکانشگری و اضطراب رابطه دارد و نشانگر ناتوانی در تفکر در مورد پیامد رفتار است. بنابراین شناخت و شناسایی تاثیر این متغیر مهم بر بهزیستی روانشناختی لازم بنظر می رسد.
از سوی دیگر سبک فرزند پروری والدین بر شکل گیری افکار، رفتار و هیجانات کودکان تأثیر معناداری دارد. بر اساس مدل آسیب پذیری- استرس[۱۷] در آسیب شناسی روانی پژوهش های زیادی نقش عوامل مربوط به خانواده را به عنوان عامل زمینه ساز در آسیب پذیری و بهزیستی روانی فرد مورد بررسی قرارمیگرید(هریس و کرتن[۱۸]،۲۰۰۲ ؛ پیاژه[۱۹]،۱۹۵۴ ؛ بالبی[۲۰]، ۱۹۶۹ به نقل از نریمانی و احدی ۱۳۹۰).
انسانها(کودکان)در بدو تولد مانند کاغذ سفیدی هستند که هنوز چیزی بر روی آن نوشته نشده است هر آنچه که ما بر روی آن بنویسیم در آینده همان را خواهیم خواند. به عبارت دیگر، شخصیت اجتماعی و فرهنگی فرزندان توسط خانواده، مدرسه رسانه ها و محیط های اجتماعی دیگر ساخته می شود.یعنی، قاعدتا شکل فرم و محتوی هر کدام از این منابع ،نسبتاً مشابه شکل فرم و محتوی شخصیت روانی ،اجتماعی و هویت فرهنگی جوانان خواهد بود.در مواقعی که خانواده بتواند با روایط آموزشی صحیح ،فرزند را به سمت خود جذب کند تاثیر نیروهای دیگر حتی در صورتی که مخالف با فرهنگ رایج خانواده باشد به حداقل خواهند رسید.و در صورت موافقت نیز تشدید خواهد شد.در صورتی که خانواده با روابط نا صحیح خود نقش دافعه را نسبت به فرزند داشته باشد،، طبیعتاً منابع دیگری که رابطه بهتر و آرامشی بهتر از خانواده ایجاد کنند ،می توانند بر روی چگونگی شخصیت روانی ،اجتماعی و فرهنگی فرزندان اثر بسزایی داشته باشند .از منظر دیگر در صورتی که رابطه خانواده رابطه ای بر اساس دموکراسی و آزادی باشد اولاً فرزند بیشتر به سمت خانواده تمایل نشان خواهد داد، ثانیاً جنبه اجتماعی شدن او بیشتر تقویت شده و وی نقش فعالتری را در جامعه ایفا می کند. در غیر این صورت غالباً دیده شد که فرد منزوی بوده و با محیط اطراف خود منفعلانه برخورد خواهد کرد. این منابع بطور یکسان عمل نکرده و تاثیر یکسانی بر روی افراد جامعه ندارند. در بعضی از افراد خانواده و در افراد دیگر، مدرسه و در تعدادی دیگر ممکن است رسانه ها بیشترین تاثیر را داشته باشند. اما، همانطوری که تحقیقات نشان می دهند، بیشترین تاثیر در روند جامعه پذیری و فرهنگ پذیری انسان ،در نتیجه، شخصیت روانی و فرهنگی او تا قبل از ۶ سال پایه ریزی می شود و این زمان را انسان بیشتر در خانواده می گذراند .(دادسون، ۱۹۷۲).
به طور کلی خانواده اولین پایه گذار شخصیت و ارزشها و معیارهای فکری است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک و خط مشی زندگی آینده کودک خود دارد و اخلاق و صحت و سلامت روانی فرد تا حدود بسیاری در گرو آن است واکنش کودک نسبت به محیط فرد تحت تاثیر موازین اجتماعی و فرهنگی است که در میان آن بزرگ شده است. از آنجا که خانواده خود یک واحد اجتماعی است و ارزشها و معیارهای اجتماعی از طریق آن به کودک منتقل می شود به عنوان یک واسطه از لحاظ تاثیر محیطی اجتماعی به دانش آموزان اهمیت فراوانی دارد.
به دیگر سخن، چون خانواده که کانون تولد و زایش فرزند است پیش از روی شکل گرفته است تا مرحله ای که فرزند به آگاهی و شعور کافی برسد خواه ناخواه در تعیین سرنوشت او تاثیر فراوان دارد (احدی و محسنی، ۱۳۸۰).
از آنجا که مطالعه روابط والدین و فرزندان یکی از بحثهای مهم روانشناسی را تشکیل می دهد. روابط بین فرزندان و سایر اعضای خانواده را می توان به عنوان نظام یا شبکه ای از بخشهایی دانست که در ارتباط متقابل با یکدیگرند. والدین ممکن است هم فرزند خودشان را دوست بدارند و هم اینکه آنها را طرد کنند و یا اینکه در عین دوست داشتن آنها، در انضباط نیز سخت گیری نمایند پاسخ فرزندان نیز صرفاً به یک جنبه از رفتار والدین یا شخصیت آنها ارتباط پیدا نمی کند بلکه تحت تاثیر ترکیبی از عوامل مختلف است (باقرپور کماچالی و همکاران، ۱۳۸۶).
بنابراین با توجه به مطالعات انجام شده و اهمیت نقش متغیرهای خودکنترلی و سبک های فرزند پروری در تبیین بهزیستی روانشناختی، مساله اساسی در پژوهش حاضر این است که آیا خودکنترلی و سبک های فرزندپروری قادر به پیش بینی بهزیستی روانشناختی دانش آموزان می باشد؟
۱-۳- اهمیت و ضرورت پژوهش
اگر تبیین نظری یافته­ های پژوهش­های انجام شده مبین آن باشد که خودکنترلی و سبک­های فرزندپروری دوعامل تعیین کننده در بهزیستی روانی است که موجب افزایش سازگاری نوجوانان و جوانان با موقعیت های فشارزای جدید می گردد، پس با اتخاذ چنین نتایجی در گستره نظری تایید بیشتری بر تاثیر متغیرهای خودکنترلی و سبک های فرزندپروری بر بهزیستی روانشناختی خواهد شد. نتایج تحقیقات فراوانی بیانگر ارتباط معنادار بین خودکنترلی و عملکرد خانواده با سازگاری جوانان و نوجوانان است (بلکلی[۲۱] و همکاران، ۲۰۰۳؛ بارن[۲۲]، ۱۹۸۹؛ بریک و همکاران[۲۳]،۲۰۰۵ ؛ کاشال و کوانتس، ۲۰۰۶ ؛ دای و کیلدوف[۲۴]،۲۰۰۲ ؛ کامبرینک و گراهام[۲۵]، ۱۹۸۹). بنابراین مطالعات درباره ابعاد و سازوکار تاثیر سبک خودکنترلی و سبک فرزند پروری والدین بر بهزیستی و سلامت روانی در این زمینه بسیار یاری رسان است. نگرانی های موجود در مورد نوجوانان و جوانان باعث شده که سلامت روانی این گروه از ابعاد مختلف مورد بحث قرار گیرد و گروه کثیری از مشکلات زمینه ای در پیدایش رفتارها نابهنجار مورد بررسی قرار گیرد. علاوه بر آن، ضرورت پژوهش حاضر آن است که بدون داشتن اطلاعات لازم در مورد سازوکار عملکرد سبکهای خودکنترلی و فرزندپروری و عوامل زمینه ای در بهزیستی روانشناختی نمی توان برنامه آموزشی و درمانی درستی برای آنان تدوین نمود. بنابراین این مطالعه در راستای پیش بینی بهزیستی روانشناختی دانش آموزان بر اساس خودکنترلی و سبکهای فرزند پروری انجام می گردد. همچنین اعلام نظر و گزارش نتایج نهایی طرح به متخصصین و مسئولین، جهت مطالعه موثر پیرامون سلامتی و بهزیستی روانی، و ارتقاء سلامت روانشناختی دانش آموزان اشاره نمود. اضافه براین، دست آورد های این طرح می تواند برای فعالیت های فرهنگی، آموزشی و روانشناختی مورد استفاده کسانی قرار گیرد که با دانش آموزان سروکار دارند. بنابراین وزارت آموزش و پرورش، مدارس، کلینیک ها مشاوره و روانشناسی و مراکز مشاوره خانواده می توانند از نتایج این پژوهش استفاده نمایند.
۱-۴- اهداف پژوهش
۱-۴-۱- هدف کلی
پیش بینی بهزیستی روانشناختی دانش آموزان بر اساس خودکنترلی و سبکهای فرزند پروری
۱-۴-۲- اهداف جزئی

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

 

قدرت پیش بینی کنندگی خودکنترلی بر بهزیستی روانشناختی.

قدرت پیش بینی کنندگی سبک فرزندپروری والدین بر بهزیستی روانشناختی.

۱-۵- تعریف متغیرها
۱-۵-۱- تعاریف نظری
بهزیستی روانشناختی
مدل ریف از مهمترین مدل­های حوزه بهزیستی روانشناختی به شمار می­رود. در این دیدگاه بهزیستی به معنای تلاش برای استعلا و ارتقاست که در تحقق استعدادها و توانایی­های فرد متجلی می­ شود (ریف، ۱۹۹۵). مدل حاضر بهزیستی روانشناختی را فرایند رشد همه جانبه ای می داند که در طول عمر گسترده است. از این رو، طرفداران آن همانند ارسطو معتقدند بهزیستی به معنای کسب لذت نیست بلکه تلاش برای خودشکوفایی و ارتقاست که در تحقق استعدادها و توانایی­های فرد متجلی می­ شود. همچنین ریف (۱۹۹۹) بهزیستی روانشناختی را “تلاش برای کمال در جهت تحقق توانایی های بالقوه واقعی فرد” می داند.
خودکنترلی
بیانگر میزان مطابقت ویژگی های رفتاری خود با شرایط و موقعیت موجود است (کریتنر و کینیکی، ۲۰۰۷). مفهوم خودکنترلی که در سال۱۹۷۴ توسط اشنایدر گسترش یافت، به این معنی است که یک شخص در موقعیت خود چه قدر انعطاف پذیر یا چه قدر پایدار است (کاشال و کوانتس[۲۶]، ۲۰۰۶).
سبک فرزندپروری
سبک فرزندپروری عبارت است از مجموعه ­ای از رفتارهایی که تعیین کننده ارتباط والد-فرزند در طیف وسیعی از موقعیت هاست (بامریند، ۱۹۶۷)
۱-۵-۲- تعاریف عملیاتی
بهزیستی روانشناختی
بهزیستی روانشناختی نمره ای است که آزمودنی در پرسشنامه روانشناختی ریف به دست می آورد.
خودکنترلی
خودکنترلی نمره ای است که آزمودنی در مقیاس خودکنترلی گراسمیک و همکاران (۱۹۹۳) به دست می آورد.
سبک فرزندپروری
سبک فرزندپروری نمره ای است که آزمودنی در پرسشنامه سبک­های فرزندپروری بامریند (۱۹۶۷) به دست می­آورد.
در این فصل ابتدا نظریه ها و عوامل مرتبط به بهزیستی روانشناختی، خودکنترلی و همچنین سبک­های فرزندپروری مورد بررسی قرار می­گیرد و سپس پیشینه پژوهش مرتبط با پژوهش حاضر آورده می‌شود.
۲-۱- بهزیستی روان شناختی
کیفیت زندگی مطلوب، همواره آرزوی بشر بوده و هست. در ابتدا رفاه و طول عمر بیشتر، معنی کیفیت زندگی بهتر را داشت (همکوس، ۱۹۸۲). اما امروزه کیفیت زندگی در نقطه مقابل کمیت، قرار گرفته و با توجه به ابعاد گسترده سلامتی، تعریف می شود و منظور از آن سال هایی از عمر است که همراه با رضایت، شادمانی و لذت بخشی باشد (سلیگمن، ۱۹۹۸) کیفیت زندگی مفهومی پویا و وسیعتر از سلامتی است بر طبق مدل سلامتی، کیفیت زندگی مطلوب باید چند بعد فیزیکی،عاطفی-روانی، اجتماعی، معنوی و شغلی را در بر گیرد. امروزه با پیدایش و گسترش روان شناسی سلامت[۲۷] و روان شناسی مثبت[۲۸]، نگرش درباره اختلالات، از چارچوب پزشکی و مدل تک عاملی خارج شده و محققان معتقدند که بهتر است شکل گیری وگسترش اختلال های روانی را به حساب سبک های زندگی معیوب و کیفیت نازل زندگی افراد گذاشت و در درمان باید به دنبال اصلاح و تغییر در کیفیت زندگی وگسترش توانمندی ها و ایجاد رضایت از زندگی و بهزیستی در افراد و جوامع بود (سلیگمن،۲۰۰۰).

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:10:00 ب.ظ ]