2-9-4 نظریه‌های مطرح
۱- جامعه اطلاعاتی به عنوان فراصنعت گرايی – دانيل بل
۲- اطلاعات، دولت – ملت و نظارت – آنتونی گيدنز
۳- مديريت و دستکاری اطلاعات، گستره نوين همگانی – يورگن هابرماس
٤- جامعه شبکه‌ای و اطلاعات – امانوئل کاستلز
در نظريه ها و تعاريف جامعه اطلاعاتی، نخستين تعريف از اطلاعات که در ذهن میجوشد، تعريف معنايی از آن است، اطلاعات معنادار است؛ موضوعی دارد و درباره کسی يا چيزی آگاهی يا آموزش می‌دهد. با این حال در تعاریفی که از “جامعه اطلاعاتی” مرور کرديم، اطلاعات را بدون معنا می انگارند. يعنی باور دامنه وسيعی از متفکران نسبت به اطلاعات بر اساس نظريه کلاسيک اطلاعات متعلق به کلود شانون و وارين بور است که با جستجو برای شواهد کمی رشد اطلاعات صورت می پذيرد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
بدون شک توانايی در کمی کردن انتشار اطلاعات به طور کلی کاربردهايی دارد اما برای داشتن درکی صحيح از اين که “جامعه اطلاعاتی” چه چیزی است و اینکه تا چه حد متفاوت از- یا شبیه به - ديگر نظام های اجتماعی است، مطمئنا بايد معنی و کيفيت اطلاعات مورد بررسی قرارگيرد.
2-9-7-1جامعه اطلاعاتی به عنوان فرا صنعت گرایی (دانیل بل)
“دانیل بل” در زمره کسانی است که از عقیده پدیدار شدن نوع جدیدی از جامعه پشتیبانی می‌کنند. وی همچنین شناخته شده ترین توصیف از “جامعه اطلاعاتی” را از طریق نظریه فرا صنعت گرایی ارائه داده است. البته این اصطلاحات همواره به جای یکدیگر به کار رفته‌اند: عصر اطلاعات به عنوان مبین جامعه فرا صنعتی معرفی شده و فرا صنعت گرایی به‌طور گسترده‌ای به عنوان “جامعه اطلاعاتی” مورد توجه قرار گرفته‌است. باید گفته شود گرچه پروفسور بل اصطلاح “فرا صنعت گرایی” را در سال‌های دور یعنی اواخر دهه 1950 ابداع کرد اما خود او حدوداً در سال 1980 هنگامی که موج احساسات برای پیش‌بینی آینده از طریق علاقه‌مندی به توسعه‌ی تکنولوژی‌های رایانه‌ای و ارتباطات برخاسته بود، واژه‌های “اطلاعات” و “آگاهی” را به عنوان پیشوند برای اصطلاح “فراصنعتی” به‌کاربرد.
“پروفسور بل جامعه شناس برجسته و کهنه‌کار آمریکایی(1919) است که از ابتداي ابراز علاقه به جامعه فرا صنعتی همواره بر نقش اصلی اطلاعات و آگاهی در ظهور سیستم اجتماعی مورد نظر خود تأکید ورزیده است. ظهور جامعه فرا صنعتی به نظر می‌آمد به گونه دلخواهی با انفجار دگرگونی‌های تکنولوژیک که در اواخر دهه 1970 جوامع پیشرفته را در بر گرفته‌بود، هماهنگ باشد. تحت تأثیر این ظهور ناگهانی و به خصوص در اندازه‌های غیر قابل تصور، تکنولوژی‌های میکرو الکترونیک به سرعت ادارات، طرح‌های صنعتی، مدارس و خانه‌ها را فرا می‌گرفتند. (رايانه‌ها پیش از هر چیزی در همه جا به چشم می‌خوردند) جستجوی اضطراری و قابل درکی وجود داشت تا کشف کند همه‌ی این تغییرات به کجا هدایت می‌شوند. با الگوی حاضر و آماده و قابل دسترس ظهور جامعه فرا صنعتی اثر وزین دانیل بل، شاید شگفت‌آور نبود که بسیاری از مفسران، آن را بدون هیچ تردیدی به کار می‌بردند. جامعه فرا صنعتی دقیقاً توصیفی درست از دنیای آینده به‌دست می‌داد. به نظر می‌رسید در پیشگویی خود، نظمی خردمندانه را به دوره‌ای سرشار از دگرگونی عرضه می‌کرد. با توجه به شرایط یاد شده به نظر می‌رسید اندکی از مردم آماده بودند تا توصیف بل را که “تصور جامعه فرا صنعتی تنها در سطحی انتزاعی امکان پذیر است” در نظر بگیرند.
به نظر می‌رسید پروفسور مشهور تغییر و تحول در حال به وجود آمدن توسط تکنولوژی‌های ارتباطات به ویژه رایانه‌ها را پیش‌بینی کرده است. همچنین او زودتر از آن، از نیاز به گسترش عظیم این تکنولوژی‌های اطلاعاتی خبر داده بود و مآل اندیشی او به وضوح در حال تحقق بود. او پس از آن به گونه ای قابل درک، اعتباری به دست آورد و به عنوان استادی با نفوذ مورد احترام قرار گرفت” (همان؛ 68-70).
“کتاب “جامعه فرا صنعتی آینده"، تألیف دانیل بل، متفکر مشهور معاصر، معمولاً به عنوان مهم‌ترین اثر علمی در بررسی و ارزیابی مفهوم جامعه اطلاعاتی شناخته می‌شود. این جامعه شناس آمریکایی در کتاب مذکور، که در سال 1973 انتشار یافت، با استناد به اطلاعات آماری گردآوری شده از طریق “سازمان همکاری و توسعه اقتصادی” و منابع دیگر، برتری رو به فزون معرفت‌های علمی و تکنیکی در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی را مطرح کرده و بر اساس آن، فرا رسیدن جامعه فرا صنعتی را که در آثار بعدی او جامعه اطلاعاتی خوانده شده، مورد تأکید قرار داده است” (معتمدنژاد؛ 1384: 51).
“دانیل بل در کتاب جامعه فرا صنعتی آینده، درباره تفاوت آن با جامعه صنعتی، چنین خاطرنشان ساخته است : … جامعه فرا صنعتی بر خلاف جامعه صنعتی، که بر اساس “تکنولوژی ماشینی” پایه گذاری شده، بر مبنای “تکنولوژی فکری” شکل‌دهی گردیده است. هم‌چنین در حالی که سرمایه و کار، عناصر ساختاری عمده جامعه صنعتی را تشکیل می‌دهند، اطلاعات و معرفت، دو عنصر ساختاری اساسی جامعه اطلاعاتی به شمار می آیند …
یکی از مهم‌ترین نکات مورد نظر دانیل بل درباره‌ی تمایز دو نوع جامعه مذکور توجه خاص او به چگونگی انتقال از مرحله جامعه صنعتی به مرحله جامعه فرا صنعتی و به عبارت دیگر، تبدیل جامعه مبتنی بر تولید کالاها به یک جامعه مبتنی بر تولید و عرضه خدمات است. این جامعه خدماتی در مفهوم سازی‌های بعدی وی، به عنوان جامعه اطلاعاتی معرفی شده است” (همان؛ 52-53).
در جامعه فراصنعتي كه اكنون محقق شده به روشني پيداست كه اطلاعات و آگاهي بهاي گزافي يافته است و در حقيقت تفكران دانيل بل در اين عصر كه به عصر اطلاعات و يا عصر دانايي شهرت يافته، جامه عمل پوشيده‌است. در چنين عصري به روشني پيداست كه همهي توجه‌ها از توليد به ارائه خدمات مطلوب‌تر معطوف شده است.
2-9-7-2 اطلاعات، دولت – ملت و نظارت ( آنتونی گيدنز )
“آنتونی گيدنز” جامعه شناس بريتانيايي متولد ۱۳۳۸، بی‌ترديد مهم‌ترين نظريه پرداز اجتماعی پس از جنگ در بريتانيا و پيشاهنگ ايجاد جامعه شناسی بومی برجسته در آن است. آرزوی گيدنز قالب‌بندی دوباره نظريه اجتماعی و هم باز سنجی درك ما از توسعه و مسير مدرنيته است. گيدنز با صراحت كامل بيان می كند كه،” عموماً مطرح می‌شود كه ما منحصراً اكنون در اواخر سده بيستم به عصر اطلاعات گام می‌نهيم اما جوامع نوين از آغاز ظهورشان جوامع اطلاعاتی بوده اند". او با اين اظهار نظر به ما نشان می‌دهد كه بالا رفتن اهميت اطلاعات ريشه‌های تاريخی ژرفی دارد. آن اندازه ژرف كه ما را متقاعد می‌كند اطلاعات، امروز، در آنچنان دوره‌ای كه او، آن را مدرنيته در سطح عالی[72] می‌نامد از اهميت ويژه‌ای برخوردار است. اما اين امر كافی نيست تا آن نوع تغيير سيستم را كه دانيل بل به عنوان جامعه‌ای فراصنعت گرا ياد می‌كند بپذيريم.
اکنون ما می‌توانیم به منظور فهم بهتر شکل‌های ویژه گسترش نظارت روزمره و سازماندهی در زمان جدید به طور مستقیم به آثار آنتونی گیدنز روی آوریم. گیدنز به نقش دولت در ساختن جهان نوین و در گسترش نظارت، توجه خاصي دارد. مفهوم دولت ملی در خلال آخر قرن هفدهم و قرن هجدهم به‌وجود آمد، و در حالی که در کانون ساختمان این جهانی که می‌شناسیم قرار گرفته‌است و از آن طریق، تأثیر عمیقی بر شیوه‌های نگرش ما داشته است، باید به عنوان چیزی مصنوع مورد بررسی قرار گیرد. دولت ملی “جامعه” نیست، بلکه نوعی خاص از جامعه است که ویژگی های شاخصی دارد.
در این جا می‌توانیم مضمون مرکزی استدلال گیدنز را بیان کنیم. او اظهار می‌دارد که اطلاعات از آغاز در دولت ملی، یعنی منطقه‌ای مرزبندی شده که نیرویی بر آن اعمال می‌شود، اهمیت بخصوصی داشته است. در واقع دولت‌های ملی به خاطر این که لااقل می‌بایست اعضای خود را بشناسند (و الزاماً، آن‌هایی را که متعلق بدان‌ها نیستند) از همان آغاز استقرار، “جوامع اطلاعاتی” اند. گیدنز باور دارد که دولت‌های ملی می‌بایست تسلط خود را هم بر “منافع تخصیص دهنده” (برنامه ریزی، مدیریت) و هم بر “منابع اقتدار” (قدرت و نظارت) حفظ کنند و معتقد است در عین حال که این منابع در دولت مدرن گرایش به تمرکز دارند، نظارت کارآ و مؤثر، نیاز هر دو این ها است. این نظر بدان جا می‌رسد که: “جوامع مدرن… از آغاز “جوامع اطلاعاتی” بوده‌اند. مفهومی بنیادی وجود دارد… که طبق آن، تمامی دولت ها “جوامع اطلاعاتی” بوده‌اند، چرا که این نسل از نیروی دولتی به طور انعکاسی، کاربرد گردآوری، ذخیره و کنترل اطلاعات را، برای اهداف مدیریتی مسلم فرض می‌کند. اما در دولت ملی، با وحدت مدیریت منحصر به فرد او در نهایت درجه، این پدیده در اوجی بسیار بالاتر از هر زمان دیگر رسیده است".
به‌طور خلاصه، چیزی که ما شاهد آنیم، نیروی قدرتمندی است که رشد نظام‌های نظارتی را به پیش می‌برد و از وظیفه‌ی دولت ملی در حفاظت از مرزهایش سرچشمه می‌گیرد. در جهانی که به مرزهای ملی تقسیم شده، به ناگزیر فشاری ذاتی به سوی ساختن ماشین‌های دفاعی/جنگی کارآمد در کار است. و چون غالبآً ملت‌ها در حال درگیری، و حتی کلی‌تر در وضعیت درگیری بالقوه، با یکدیگرند وسیله‌ی “کارآمد” همیشه در حال تغییر است. به هر حال، آن چه که ثابت می‌ماند میل به گردآوری، مناسب سازی و عمل بر روی بهترین اطلاعات ممکن درباره‌ی دشمنان واقعی و قلمداد شده‌ی داخلی و خارجی است. در یک سطح، این عمل در طرح و توسعه‌ی فناوری‌های بیش از پیش سلاح‌های “هوشمند” آشکار می‌شود. در سطحی دیگر، به برپایی شبکه‌های ارتباطی پیچیده‌ای که به زحمت قابل فهم و درک هستند منجر می‌شود و همچنان در سطحی دیگر، هر چند که با آن دو تلاقی می‌کند، فشاری همیشگی در جهت مراقبت و ردیابی هر آن چیزی که به منزله‌ی خطر برای امنیت ملی تلقی می‌شود، وجود دارد.
با اين توصيف و تشريح گيدنز در مورد دولت- ملت بايد گفت كه امروزه شايد حفاظت از مرزهاي جغرافيايي و سياسي نيز نسبت به گذشته تغيير شكل داده و از حالت سخت‌افزاري و تحديدهاي گرم به حالت نرم‌افزاري و تحديدهاي سرد تغيير ماهيت داده است. امروزه بيش از هر چيز ممكن است درز اطلاعاتي باشد كه به تحديد امنيت ملي بيانجامد و به عنوان يك خطر جدي براي امنيت ملي در هر جامعه‌اي تلقي شود و دولت‌ها در چنين شرايطي در پي ايجاد برنامه‌ها و توليد نرم‌افزارها و پرورش نيروي انساني خود براي حفظ بيشتر اطلاعات خود هستند كه امنيت ملي را نيز در پي دارد.
2-9-7-3 مديريت و دستکاری اطلاعات، گستره نوين همگانی ( يورگن هابرماس )
يورگن هابرماس به عنوان يكي از مهم‏ترين نظريه‏پردازان انتقادي به ظهور فن‏آوري‏هاي ماهواره‏اي و اطلاعات ديجيتالي و تأثير آن در فرآيند جهاني‏شدن تأکيد کرده‌است. به نظر وي، اگرچه مهم‏ترين بعد اين جهاني شدن، جهاني شدن اقتصاد بوده اما در عرصه‏هاي فرهنگي نيز گرايش به توليدات فرهنگي خاص نوعي همساني در فرهنگ‏ها را به دنبال داشته است. وي معتقد است كه فرهنگ كالايي شده آمريكايي نه تنها خود را بر سرزمين‏هاي دور تحميل مي‏كند بلكه حتي در غرب نيز معنادارترين تفاوت‏ها را كمرنگ و ريشه‏دارترين سنت‏هاي محلي را سست بنيان كرده است (هابرماس، 1384: 102).
همچنين هابرماس در اثر معروف خود با عنوان ”دگرگوني ساختاري حوزه‌ی عمومي“ به چگونگي پيدايش حوزه‏‌ی عمومي در جوامع سرمايه‏داري پرداخته و اظهار کرده كه اطلاعات، هسته‌ی مركزي حوزه عمومي است و رسانه‏هاي جمعي و نهادهاي اطلاعاتي در ايجاد و گسترش اين حوزه نقش داشته‏اند. اما در اواخر سده‌ی بيستم، غلبه‌ی انديشه‏هاي فايده‏گرايانه‌ی بنگاه‏هاي اقتصادي و يك‏قطبي‏شدن حاكميت قدرت‏هاي بين‏المللي، جهاني‏شدن اقتصاد و خصوصي‏سازي، سبب نابودي “حوزه عمومي” شد. درنتيجه، بخشي از اطلاعات از دسترس عموم خارج شده و نوعي فرهنگ كالايي شده‌ی توده‏اي در سطح جامعه رواج يافته است. هابرماس، رفع اين معضل را درگرو گسترش عقلانيت ارتباطي و تضعيف عقلانيت ابزاري مي‏بيند و سعي مي‏كند كه نظريه و راه‏حلي براي گسترش كنش ارتباطي در سطح جامعه رواج دهد چرا كه در مسير كنش ارتباطي است كه هويت و نگرش انساني شكل مي‏گيرد و از حالت شي‏ءبودگي و مسخ‏شدگي فاصله مي‏گيرد و آنها را از نفوذ فرهنگ توده‏اي يكسان‏ساز بيرون مي‏آورد (وبستر، 1383: 180).
در شرايطي كه انبوه اطلاعات در اختيار جريان خاص يا گروه‌ها و يا فرهنگ‌ها و مليت‌هاي خاصي باشد و به نوعي سيطره‌ی اطلاعاتي بر فضاي اطلاعاتي جهان از سوي يك جريان خاص سايه افكنده باشد، طبيعي است كه اطلاعات با عبور از مجاري خاص هدايت و فيلتر شده و يا حد اقل به صورت طبقه بندي شده در اختيار ديگران قرار مي‌گيرد و همين مهم باعث مي‌شود كه اين جريان اطلاعاتي هدفمند و هدايت‌شده نوع خاصي از نگرش و هويت را شكل دهد كه با جريان آزاد اطلاعات منافات خواهد داشت. اين مقوله در دو سطح جوامع به شكل خاص و بين‌المللي قابل نعميم و بررسي است.
2-9-7-4 اطلاعات و تغییر شهری ( مانوئل کاستلز )
“مانوئل کستلز استاد برنامه‌ریزی دانشگاه برکلی کالیفرنیا و یکی از چهره‌های درخشان در میان نویسندگان در باب تغییر شهری در دوره معاصر است. … نگرانی اساسی کستلز تغییرات پس از پایان جنگ جهانی دوم و مخصوصاً از دهه 1970 به بعد در ایالات متحده و سایر نقاط جهان است. تز محوری او این است که هماهنگی تجدید ساختار سرمایه‌داری و نوآوری تکنولوژیک عامل عمده تحول جامعه و بنابراین شهر و حومه‌های آن است … . هسته مبحث وی این است که توسعه شبکه‌های تکنولوژی اطلاعاتی در سراسر جهان اهمیت جریان‌های اطلاعاتی را برای سازماندهی اقتصادی و اجتماعی افزایش داده است. به نظر وی جوامع به شیوه‌های متفاوتی توسعه می‌یابند و امروزه این فرایند اطلاعاتی است که منادی شده است” (وبستر؛ 1383: 408و410).
او از دگرگونی‌های به‌وقوع پیوسته در ساختارهای طبقاتی شهرها و تحولات فرهنگی وابسته یاد می‌کند. او شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری را متمایز از شیوه اطلاعاتی توسعه می‌داند. شیوه اطلاعاتی توسعه نسبت به نظام اجتماعی سرمایه‌داری خود مختار است‌. موضوع جبر گرایی تکنولوژیک در نظریه کستلز مطرح می‌شود . از نظر کستلز پیشرفت تکنولوژیک با یک منطق اقتصادی محدود از نظر تاریخی امکان پذیر شده و آمیزش تجدید ساختار و اطلاعات گرایی نشانه بارز دوران اخیر است.
کاستلز معتقد است سرمایه‌داری و فعالیت‌های اطلاعاتی تقریباً به هم گره خورده‌اند، فرآوری اطلاعاتی از راه رشد تولید و مصرف در جامعه‌ی نوین پرورش یافته و سازمان سرمایه‌داری در پارادایم تکنولوژیک اطلاعاتی مستقل از یکدیگر توسعه یافته‌اند. از دید کاستلز 1945-1973 یکی از دوران‌های نسبتاً پایدار و شکوفای سرمایه داری رفاه‌طلب، شرکت‌گرا و سامان گرفته از دولت است و این وضع بر اثر رکود 1970 دگرگون و از 1979 به سمت یک “الگوی نوین سازمان اجتماعی- اقتصادی” در حرکت است.
اطلاعات‌گرایی سبب انعطاف در تولید و عرضه‌ی سیستم‌هایی که هزینه را کاهش و خالص‌های سود را افزایش داده‌اند شده است. ایجاد شبکه‌های اطلاعاتی باعث تمرکز زدایی از بسیاری از جنبه‌های سازمان‌دهی اجتماعی و اقتصادی همراه با تمرکز در تصمیم گیری می‌شود. شهر اطلاعاتی که کستلز از این مفهوم یاد می‌کند شهری اختلاف انگیز است. شهری دوگانه است؛ به این معنا که گروهی از افراد در طبقه پایین و گروه دیگر (نخبه) درحرفه‌های اقتصادی اطلاعاتی هستند.
در خصوص چگونگي پيدايش جامعه‌ی اطلاعاتي، مانوئل كاستلز به انقلاب فن‌آورانه‌ای كه حول محور فن‌آوري‏هاي اطلاعات متمركز است اشاره مي‏كند كه در سال‏هاي پاياني قرن بيستم، ‏ چشم‏انداز اجتماعي زندگي انسان را دگرگون ساخته و با سرعتي شتابان در كار شكل‏دهي مجدد بنيان مادي جامعه است (كاستلز، 1380: 28).
با اين همه، كاستلز مفهوم “جامعه‌ی‏ اطلاعاتي” را با احتياط و به صورت مشروط به كار مي‏برد و معتقد است نام بردن از يك جامعه‌ی اطلاعاتي به معناي همگوني جهاني همه‌ی شكل‏هاي اجتماعي نيست. سخن گفتن از جامعه‌ی اطلاعاتی يا جامعه‌ی متكي براطلاعات به دو شرط نيازمند است: از يك سو اعضاي اين جامعه در شكل كنوني خود، سرمايه‏داري هستند و از سوي ديگر تنوع و چندگونگي فرهنگي و نهادي آنها بايد مورد توجه قرار گيرد. بدين معني اگرچه ژاپن، اسپانيا، چين، برزيل و ايالات متحده آمريكا همگي جزء جوامع اطلاعاتي به شمار مي‏آيند اما “هويت خويش را در ديگ جوشان و  جهان گسترده و همسان‏ساز سرمايه‏داري متكي به اطلاعات از دست نمي‏دهند” (کاستلز، 1380: 48). به نظر كاستلز سرمايه‏داري اگرچه به مثابه ديگ جوشان جهان‏گستر و همسان‏ساز عمل كرده اما واقعيت اين است كه در اين كار خود موفقيتي كسب نكرده و براي مثال اگرچه ژاپن و آمريكا هر دو جزء كشورهاي سرمايه‏داري به حساب مي‏آيند اما با يكديگر متفاوت هستند و هركدام هويتي متمايز از ديگری و منحصر به فرد دارند.  بنابراين کاستلز به جاي اصطلاح جامعه‌ی اطلاعاتي، ترجيح مي‌دهد جامعه‌ی شبکه‌اي را به کار ببرد.
به لحاظ تاريخي، كاستلز دگرگوني فناورانه را كه منجر به ايجاد و اختراع “شاهراه اطلاعاتي” شده با اختراع بزرگ حروف الفبا در يونان 700 سال پيش از ميلاد مشابه مي‏داند و معتقد است براي نخستين بار در تاريخ رسانه، ابرمتن يا فرازباني شكل گرفته است كه شيوه‏هاي مكتوب، ‏ شفاهي، ‏ديداري و شنيداري ارتباطات انساني را در چارچوب يك سيستم، يكپارچه مي‏سازد.  اين پديده كه “شاهراه اطلاعاتي” نام دارد، ‏ به دليل قابليت يكپارچه‏سازي متن، تصوير و صدا در يك سيستم و شبكه‌ی جهاني، ماهيت ارتباطات را دستخوش دگرگوني‏هاي بنيادين ساخته است و از آنجا كه ارتباطات نقش تعيين‏كننده‏اي در شكل‏دهي فرهنگ دارد، فرهنگ نيز به تبع دگرگوني‏هاي فن‌آورانه‌ی جديد، دگرگوني‏هاي بنيادي ديگري را از سر مي‏گذراند (همان: 383).  در نظر كاستلز يكي از پيامدهاي مهم گسترش فن‌آوري‏هاي اطلاعات و ارتباطات نوين مبتني بر آن، دگرگوني فرهنگ‏هاست. از اين رو در اثر ايجاد و گسترش شاهراه‏هاي اطلاعاتي، فرهنگ نويني در حال ظهور است (همان: 384).
کاستلز ویژگی های اصلی جامعه شبکه‌ای را اینگونه بر شمرده است :
1) اقتصاد اطلاعاتی؛
2) اقتصاد جهانی که در برگیرنده فعالیت‌های استراتژیک وابسته به شبکه‌های اطلاعاتی باشد؛
3) فعالیت‌های اقتصادی شبکه‌ای؛
4) تحول در اشتغال؛
5) ظهور قطب‌های متقابل؛
6) فرهنگ واقعیت مجازی؛
7) زمان بی زمان و فضای جریان‌ها؛
8) سیاست بر بال رسانه.
در مقايسه بين جوامع، ممكن است كه طلاعات به مانند اقتصاد عمل نكرده، يعني آنگونه كه كاستلز متقد است در همه‌ی جوامع اقتصاد سرمايه‌داري به صورتي مشابه و همسان ظهور و بروز پيدا كرده است ولي نتوانسته در يكسان سازي هويت جوامع توفيقي داشته باشد كه البته درست نيز هست؛ ولي نبايد از نظر دور داشته باشيم كه در خود جوامع و در يكسان‌سازي فرهنگ‌ها و يا خرده‌فرهنگ‌هاي درون هر جامعه اين مسأله تأثير داشته و تقريباً مي‌توان گفت كه در همسان سازي هويت در درون جامعه موفق عمل‌كرده‌است.
2-10 چارچوب نظري
برای ورود به این بحث شاید بد نباشد ابتدا نگاهی هر چند کوتاه به نسبت دین و رسانهداشته باشیم براستی رابطه و نسبت دین و رسانه چیست ؟ این پرسشی است که محققان علوم ارتباطات و علوم اجتماعی، بسیار به آن اندیشیده و پاسخ های گوناگونی به آن داده اند.هر یک از این پاسخ ها بسته به خاستگاه محققان، با پاسخ های دیگر متفاوت بوده است؛ پاسخی که در جهان غرب به این موضوع داده شده به دلیل ماهیت سکولار آن با پاسخی که در کشور ما به آن داده شده است به دلیل رویکرد خاص خود به دین، بسیار تفاوت دارد.
سکولاریسم در غرب به گرچه تلاش کرده دین را از رسانه بزداید ولی هرگز نتوانسته به طور مطلق به این هدف نایل آید و دین در همان صورت مورد نظر در جهان سکولاریستی، در رسانه ها حضوری پررنگ دارد اما در نگاه سکولار، تعریف از دین تقلیل یافته و در یکی از اشکال ذیل بروز کرده است.
جدائی دین و جامعه: دین، سلطه خود را بر جنبه های زندگی اجتماعی و عمومی از دست داده و به زندگی شخصی و خصوصی منحصر می شود.
جایگزینی صورت های دینی به جای باورها و نهاد های دینی: دانش، رفتار و نهاد های مبتنی بر قدرت الهی، جای خود را به نوع انسانی دین می دهند.
جدائی از ارزش ها و کارکردهای سنتی و دینی در روی آوری به عملکردهای عقل سود محور در جامعه.(باهنر، 21:1388)

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 07:03:00 ق.ظ ]