پرسش تحقیق:

چه عواملی سبب شکل گیری سیاست نگاه به شرق جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر چین شده است؟

 

 

فرضیه تحقیق:

سرخوردگی از ایجاد یک اتحادیه ی توانمند با کشورهای خاورمیانه، آسیای مرکزی قفقاز و جنوب کشور و سرخوردگی از غرب و نیز پیوندهای اقتصاد انرژی، عضویت در سازمان همکاری شانگهای و حمایت نسبی چین از برنامه هسته ای سبب گرایش ایران به سمت شرق شده است
عکس مرتبط با اقتصاد

 

 

متغیرهای مستقل

سرخوردگی از ایجاد یک اتحادیه ی توانمند با کشورهای خاورمیانه، آسیای مرکزی قفقاز و جنوب کشور

عضویت در سازمان همکاری شانگهای

اقتصاد انرژی

حمایت از برنامه هسته ای

متغیر وابسته

گرایش ایران به سمت شرق

 

 

تعریف عملیاتی متغیرها

۱-سرخوردگی از ایجاد یک اتحادیه ی توانمند با کشورهای خاورمیانه، آسیای مرکزی قفقاز و جنوب کشور

 

 

حضور قدرتهای بزرگ در منطقه بخصوص نفوذ امریکا در کشورهای منطقه

مشکلات داخلی کشورها شامل تازه تاسیس بودن، عدم مشروعیت،کشمکش های قومی و قبیله ای،

عدم اطمینان کشورها نسبت به یکدیگر و ایجاد رقابت تسلیحاتی و معمای امنیت میان کشورهای منطقه

ناتوانی کشورهای منطقه در زمینه ی توسعه ی سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی و…

۲- عضویت در سازمان همکاری شانگهای

 

 

حضور ایران در یک سازمان امنیتی، نظامی

همکاری با کشورهای سازمان جهت مقابله با یکجانبه گرایی امریکا

همکاری با کشورهای سازمان جهت دستیابی به اهداف اقتصادی و مقابله با تحریم ها

۳-اقتصاد انرژی

 

 

تامین امنیت عرضه ی انرژی و مقابله با تحریم های غرب

جذب سرمایه گذاری خارجی جهت توسعه و اکتشاف میادین نفتی

بهره مندی از تکنولوژی و فناوری پیشرفته

رشد و توسعه اقتصادی فزاینده و نیاز روزافزون به انرژی

۴-حمایت نسبی چین از برنامه هسته ای

 

 

جلوگیری از صدور قطعنامه علیه ایران

جلوگیری از تحریم های شدید علیه ایران

تامین بخشی از فناوری مورد نیاز هسته ای از کشورهای مدنظر

تعریف مفاهیم
سیاست خارجی
سیاست خارجی شامل تنظیم، اجرا و نیز خود محصول و نتیجه ی تصمیمات به شمار می رود، راهنمایی است برای اقداماتی که یک دولت در ورای مرزهای خویش به منظور پیشبرد اهداف در رابطه با بازیگران حکومتی و غیر حکومتی به عمل می آورد(قوام ،۱۳۸۹ : ۲۳۱)
نگاه به شرق
سیاست نگاه به شرق به معنای همکاری و گسترش روابط با روسیه، چین و هند و عضویت به صورت ناظر در سازمان همکاری شانگهای برای موازنه سازی در برابر امریکا، تقویت و توسعه ی همکاریها، مناسبات، ساختارها و سازمان های منطقه ای است (دهقانی فیروز آبادی، ۱۳۸۷: ۳۸)
همگرایی منطقه ای
دانلد پوچولا[۱] همگرایی را چنین تعریف می کند: یک رشته از فرایندها که باعث ایجاد و ادامه یافتن یک نظام هماهنگ در سطح منطقه ای شوند. به عبارت دیگر نوعی نظام منطقه ای است که در آن بازیگران همواره هماهنگ ساختن منافع خود، دستیابی به مصالح در مورد اختلافات خویش و سود متقابل از طریق تعاملات خود را میسر می یابند (Hashimoto,2004)
وابستگی متقابل
ریچارد روزکرانس و دیگران در تعریف وابستگی متقابل، در جایی آن را نوعی پیوند می دانند” وابستگی متقابل را می توان به عنوان پیوند مستقیم و مثبت منافع دولت ها در مواردی تعریف کرد که تغییر در موقعیت یک دولت، جایگاه سایرین را در همان جهت تغییر می دهد . آنان همچنین وابستگی متقابل را به عنوان یک نظام تعریف می کنند که می توان آن را برآیند پیوندهای فوق دانست . وابستگی متقابل به مفهوم نظامی است که در آن، دولت ها معمولا در نردبان موقعیت بین المللی توازن اقتصادی ، قدرت ، رفاه و دسترسی به اطلاعات و یا تکنولوژی با هم بالا و پایین می روند ( مشیرزاده : ۱۳۸۸)
سازماندهی تحقیق
در خصوص سازماندهی این تحقیق، در نظر است تا مباحث مربوطه به دو بخش کلی و فصل اصلی به اضافه ی نتیجه گیری آورده شود.از آنجا که فرضیه ما دارای دو جنبه ی سلبی و ایجابی می باشد ما در بخش اول به عوامل سلبی دخیل در گرایش ایران به شمت شرق با تاکید بر چین می پردازیم و در بخش دوم به عوامل ایجابی و تبیین جایگاه چین در این سیاست می پردازیم . بدین ترتیب

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

فصل اول: کلیاتی شامل بیان ضرورت و هدف از تحقیق،بیان مسئله و روش تحقیق می باشد.به دلیل حائز اهمیت بودن رفتار سیاست خارجی کشور، که تعیین کننده ی موارد بسیاری از جمله نحوه ی تعامل با نظام بین الملل می باشد پس بررسی سیاست نگاه به شرق نیز مهم است.از سوی دیگر چرایی تاکید ایران در میان کشورهای منطقه به جمهوری چین قابل توجه است .پس هدف ما این است که به بیان علت های اصلی این گرایش در تحقیق حاضر بپردازیم

فصل دوم: مبانی نظری که شامل بررسی چارچوب نظری تحقیق می باشد که در آن ما بیان نظریه ی همگرایی منطقه ای آن را بهترین چارجوب جهت توضیح رفتار ایران در قالب سیاست نگاه به شرق دانسته ایم.در حقیقت همگرایی منطقه ای در محدوده ی جغرافیایی خاص میان کشورهایی رخ می دهد که حداقل دارای تضاد منافع بوده و اهداف یکسانی را در سطح منطقه و جهان پیگیری می نمایند . به همین علت ایران نیز به همگرایی منطقه ای و به سمت کشورهای شرق متمایل گشته است چرا که گذشته از اینکه هیچ سابقه ی دشمنی میان این کشورها و ایران وجود نداشته بلکه در برخی از اهداف نیز یکسان انند

فصل سوم : در این فصل ما در ابتدا به بیان سیاست نگاه به شرق و چرایی انتخاب این رویکرد در سیاست خارجی ایران می پردازیم و سپس به بخشی از عوامل می پردازیم که دارای رویکرد سلبی بوده و از عوامل موثر در سرخوردگی ایران از کشورهای همسایه و گرایش به سمت شرق است. در این فصل ما به بررسی یکایک این مناطق که جمهوری اسلامی ایران جزیی از آن است می پردازیم و علل عدم گرایش و ایفای نقش ایران را در این مناطق تحلیل می نماییم

فصل چهارم: سیر تاریخی که شامل تاریخچه مناسبات ایران و چین، مختصات و ویژگی های کشور چین ، همکاری های سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و هسته ای دو کشور ، نقش چین در عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای، بررسی جایگاه و نقش چین در سیاست جمهوری اسلامی ایران و موضع گیری های این کشور در عرصه ی بین المللی می پردازیم و در نهایت نتیجه ای که از مباحث مطرح در طی فصول آمده را می آوریم

مبانی نظری تحقیق
ساختار نظام بین الملل یکی از عوامل اصلی موثر بر رفتار دولت و در واقع کانون اصلی درک تحولات سیاست بین الملل می باشد. چرا که با تحول در اشکال و فرم های نظام بین الملل الزامات، مقدورات و محذورات جدیدی بروز می کند که می تواند بر رفتار کشورها تاثیر گذارد (کرمی، ۱۳۸۳: ۸۳) در جهانی که هیچ نیروی مشروع مرکزی وجود ندارد، دولتها همواره زیر سایه بی اعتمادی و ترس از یکدیگر زندگی می کنند و پیرامون خود را آکنده از تهدید می بینند. در حقیقت، در نظام بین الملل کنونی قدرتهای بزرگ همواره در پی فرصتی هستند تا توازن برآمده از سلطه را در فرصتی مناسب به سود خود به هم زنند و به گفته «رابرت گیلپین» توازن تازه‌ای پدید آورند که منافع آنها را بهتر از گذشته تامین کند. (مشیر زاده، ۱۳۸۸: ۱۲۹) در سر دیگر طیف بازیگران در نظام بین الملل، انبوهی از قدرت‌های کوچک و متوسط قرار دارند که توان رقابت با قدرت‌های بزرگ را ندارند. برای آنها نیز سرپا ماندن در ساختار آشفته بین الملل مهم‌ترین نگرانی شمرده می‌شود و موجودیت و بقایشان در گرو از میان رفتن خطرهای محیطی است. در این میان آن گروه از قدرتهای کوچک یا میانی که مزیت‌های اقتصادی یا جغرافیایی دارند بیش از دیگران دستخوش چشم‌داشت قدرت‌های بزرگ و خطرهای گوناگون هستند.به همین علت برخی از کشورها به زیر چتر حمایتی کشوری بزرگ پناه می برند این روش بسیار آسان و کم هزینه است.اینگونه از کشورها که چنگال قدرت‌های بزرگ را بالای سر خود می‌بینند، دو راه برای پاسداری از موجودیت خود دارند: راه نخست، توازن سازی در برابر قدرت‌های بزرگ است. این کشورها چنان باید برای استوار کردن پایه‌های امنیت ملی خود در برابر خطرها بکوشند که راه ورود مداخله‌آمیز و تهدید زای قدرت‌های بزرگ در سرنوشت سیاسی خود را ببندند که این روشی بسیار پرهزینه و نیازمند توانمندی و امکانات بسیار است که کشورهای کوچک و میانی از آن بی‌بهره‌اند (Waltz,2000 , 38)روش دوم، همگرایی و همکاری در حد وسیع میان کشورهای یک منطقه است بطوری که دارای سیاستهای مشترک در عرصه ی بین المللی باشند. البته این امر بسیار دشوار است و نیاز به ظرفیت های گسترده و توافق و یکسویی در میان کشورهای منطقه دارد.در واقع، همگرایی هرگونه تلاش بصورت دسته جمعی برای کسب منافع همگانی است بطوری که مایه جنگ نشود.
نظریات همگرایی
از نظر زمانی اولین نظریات متفاوت از رئالیسم، نظریات همگرایی و همگرایی منطقه ای بود که در تقابل با رئالیسم قرار گرفته اند. وجود همگرایی در عمل خدشه در نظریات رئالیستی را نشان می دهد. نظریات همگرایی پس از جنگ جهانی دوم تا اندازه ای عکس العملی به تجربه اروپا بوده است. با این همه همگرایی در برخی مناطق موفق و در برخی مناطق ضعیف بوده است. مهمترین عامل برای شکل گیری همگرایی، وجود توافق عمومی و اجماع واحد هاست. با این اوصاف، نظریات همگرایی معتقدند که همگرایی محصول دینامیسم منطقه ای و پویایی و رابطه کشورها با یکدیگر است. همگرایی به لحاظ مفهومی عبارتست از تقریب و نزدیک شدن افراد به سمت نقطه ای مشخص که معمولا به عنوان هدف مشترک آنان شناخته می شود (Hafeznia,2006,373) ارنست هاس معتقد است که همگرایی فرایندی است که در آن بازیگران سیاسی چند واحد ملی مجزا، ترغیب می شوند تا وفاداری ها، فعالیت های سیاسی و انتظارات خود را بسوی مرکز جدید معطوف کنند.( Hass,1994,22) طی فرایند همگرایی، واحد ها از انزوای کامل یا نسبی بسوی اتحاد کامل یا نسبی حرکت می کنند. چنانچه واژه همگرایی در مورد روابط دو یا چند کشور بکار گرفته شود کمرنگ شدن مرزها و همچنین همکاری و تعاملات آنها در ابعاد گوناگون را در پی خواهد داشت. به نظر می رسد همگرایی را به بهترین وجه به صورت یک فرایند می باید تجزیه و تحلیل کرد، زیرا حرکتی است در زمینه ی افزایش همکاری میان دولت ها. روند تدریجی انتقال اقتدار به نهادهای فراملی، گامی است در راستای همگون سازی ارزش ها و بالاخره آن زمینه های لازم را برای بوجود آوردن جامعه مدنی جهانی و اشکال جدید اجتماع سیاسی فراهم می سازد. پیشرفته ترین حالت همگرایی وضعیتی است که در آن دولت ها بصورت فدراتیو در مقیاس کلی ظاهر شده و زمینه را برای ایجاد حکومت جهانی فراهم کنند، بنابراین می توان توسعه نظام بین الملل را بر اساس میزان پیشرفت همگرایی ارزیابی کرد (قوام ،۱۳۸۹: ۴۴) بدین ترتیب، فرایند همگرایی، حرکتی داوطلبانه است و حالت توافقی دارد. در صورتی که همگرایی از طریق زور و اجبار باشد جنبه ی امپریالیسمی به خود خواهد گرفت همانطور که شوروی از این شیوه در دوران جنگ سرد از طرق سیاسی، اقتصادی و نظامی برای نیل به اهداف مزبور بهره گرفت که کارآمدترین آنها در راستای ایجاد یکپارچگی و همگرایی اجباری بود.در زمینه ی همگرایی نظریه های گوناگونی مطرح شده است که در پاره ای جهات و به خصوص از لحاظ هدفی که دنبال می کنند با هم مشابهت دارند و از برخی جنبه ها نیز تفاوت هایی میان آنها وجود دارد . اما بطور کلی در بررسی نظریه های همگرایی دولتها و شکل گیری اتحادهای سیاسی می توان تقسیم بندی های مختلفی انجام داد. عده ی زیادی مجموعه نظریات همگرایی را در طیف لیبرالیسم قرار داده و هر آنچه را موجب نزدیکی دولتها وایجاد صلح میان آنها از طرق غیر نظامی و بخصوص اقتصادی باشد را در طیف خود قرار می دهند. با این وجود نظریات متفاوتی در باب علل همگرایی بخصوص همگرایی منطقه ای بحث نموده اند .از جمله: نظریه ی فدرالیسم ، نظریه ی کارکردگرایی یا نظریه ی نئوکارکردگرایی ، نظریه ی ارتباطات و وابستگی متقابل . نظریه پردازان این نظریه ها با الهام و تجربه اتحادیه ی اروپا سعی در کاربست نظریه ی خود جهت همگرایی منطقه ی اروپا و سپس تعمیم آن نموده اند.بدین ترتیب لازم است مختصرا به هریک از این نظریات پرداخته شود.
تحلیل همگرایی در چهارچوب منطقه گرایی
در جهان امروز دولتهای ملی و کشورها برای تامین نیازهای اقتصادی و منافع ملی و نهایتا تامین امنیت اقتصادی خود ناچارند به اقتصاد بین المللی بپیوندند.از آنجا که اقتصادهای در حال رشد بخصوص در کشورهای درحال توسعه، قدرت و توان لازم برای رقابت با اقتصادهای توسعه یافته را ندارند، به سمت منطقه گرایی گرایش می یابند. بنابراین منطقه گرایی می تواند به مثابه پلی باشد که دو لتها با اصطحکاک کمتری نسبت به یکدیگر، به اهداف و منافع اقتصادی – سیاسی خود در جهان دست یابند. به نظر می رسد که در قالب همگرایی منطقه ای به دلیل پیوستگی جغرافیایی و وجود اشتراکات در یک منطقه اهداف کشورها قابل حصول تر خواهد بود. پس منطقه گرایی برای کشورهای در حال توسعه می تواند راهکاری جهت جلوگیری از حاشیه ای شدن باشد و همچنین مسیری باشد مطمئن برای دستیابی به منافع اقتصادی سیاسی. چرا که چندین کشور در حال توسعه و از لحاظ قدرت، متوسط، از این طریق بخوبی می توانند در سیاست بین الملل ایفای نقش نمایند و علاوه بر اهداف سیاسی اقتصادی و رشد و توسعه منطقه، امنیت منطقه را نیز به دلیل همکاری کشورها با یکدیگر و وابستگی متقابل پیچیده میان آنها تامین گردد. همانطور که می دانیم سنگ بنای همگرایی منطقه ای، در اروپا گذاشته شد و ادبیات مربوط به آن در دهه ۱۹۶۰ میلادی در رشته ی روابط بین الملل گسترش یافت اما در دهه های بعد تا فروپاشی شوروی برای مدتی طولانی به دلیل توجه زیاد به سطح نظام جهانی و بی توجهی به تنوعات در میان سیستم های گوناگون منطقه ای به این ادبیات کم توجهی صورت می گرفت که پس از فروپاشی نظام دو قطبی، گرایش به همکاری های منطقه ای تشدید شد و توجه خاصی به همگرایی منطقه ای معطوف شد. بنابراین منطقه گرایی در طی دو دهه ی اخیر نضج گرفته و در تعاملات بین المللی نیز از جایگاه در خور توجهی برخوردار گردیده است.(حافظ نیا و مختاری وافتخاری،۱۳۹۱: ۸)بنابراین، محققان بر این باور شدند که آنچه در اروپای غربی بوقوع پیوست، می توانست دارای آثار متعددی بر نظریه ی روابط بین الملل باشد. صاحب نظرانی مانند دیوید میترانی و کارل دویچ و ارنست هاس با بهره گیری از نظریه های جامعه شناختی کارکرد گرایی گام های موثری در مطالعه ی همگرایی در سیاست بین الملل برداشتند که این خود در مرحله بعد زمینه را برای بررسی وابستگی متقابل فراهم ساخت (قوام ،۱۳۸۹: ۴۴) توضیح بیشتر اینکه منطقه گرایی معمولا یک روندی دولت محور تعریف می شود که هدف آن تجدید سازمان یک فضای منطقه ای خاص در راستای اهداف سیاسی و اقتصادی می باشد. در علوم سیاسی و روابط بین الملل ، مراد از منطقه گرایی، تشکیلات اجتماعی مرکب از سه کشور و یا بیشتر است که یک پدیده جدید سیاسی را بوجود می آورد ( Naghibzadeh,2009,144)منطقه گرایی دربرگیرنده ی مجموعه ای از تعاملات در راستای تحقق اهداف اقتصادی، یکپارچگی جوامع، رقابت و اعمل نفوذ قدرت های سیاسی و امنیتی است. این امر دولتها را ملزم می سازد که با تاسی از اشتراکات فرهنگی و تاریخی در راستای تحقق اهداف و منافع سیاسی اقتصادی و فرهنگی با دیگر کشورهای در تعامل و ارتباط داشته باشند. در حقیقت، منطقه گرایی با ارائه ی رویکردی نوین در ایجاد تعامل و ارتباط در مناطق مختلف جهان همواره در راستای ایجاد اتحاد و همبستگی در زمینه های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی از نقشی تاثیرگذار در تحولات بین المللی برخوردار می باشد.(حافظ نیا و مختاری وافتخاری،۱۳۹۱: ۸) اصولا منطقه بصورت ترکیبی از نزدیکی جغرافیایی، درجه ی بالای تعاملات، چهارچوب های نهادی و هویت های فرهنگی مشترک تعریف می شود. در این مورد از نظر تجربی باید بر میزان جریانات تجاری ، مختصات، ارزشها و تجارب مشترک تاکید کرد. در هر صورت مناطق پویایی خاصی دارند، بنابراین ضروری است همکاری های منطقه ای را بر اساس رشد تعاملات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و نیز هویتی مورد توجه قرار دارد (قوام ،۱۳۸۹: ۵۴) منطقه گرایی می تواند از بالا یعنی از طریق تلاش های سیاسی توسط دولت ها در راستای ایجاد واحد های منطقه ای یکپارچه کننده و تنظیم سیاست های مشترک صورت گرفته، یا آنکه از پایین از طریق سرمایه گذاری توسط شرکت های خصوصی و نیز جابجا شدن شهروندان در میان واحدهای گوناگون منطقه تحقق یابد.(قوام ،۱۳۸۹: ۵۵) در حقیقت، همگرایی منطقه ای حد وسطی میان دو رهیافت یکجانبه گرایی و جهان گرایی بیش از حد و دو سطح تحلیل ملی وکلان است. از لحاظ سطح تحلیل سه سطح را می توان برای همگرایی در روابط بین الملل در نظر گرفت . یکی همگرایی در سطح نظام است که آن اشارت به فرایندی دارد که به موجب آن دولت ها بخشی از قدرت تصمیم گیری سیاسی،اقتصادی و حقوقی را به نهادهای فوق ملی در مقیاس جهانی انتقال می دهند (قوام ،۱۳۸۹: ۴۴)سطح دوم تحلیل سطح همگرایی منطقه ای است که طی آن تعدادی از دولت هایی که در مجاورت یکدیگر قرار دارند گرد هم آمده یک اتحادیه سیاسی و اقتصادی فدرال را مانند اتحادیه ی اروپا بوجود می آورند . تجربه ی اروپا از اواخر دهه ی ۱۹۵۰ حاکی از آن است که تا چه اندازه رسیدن به اجماع کلی در میان اعضا دشوار بوده است. شاید بتوان گفت که آینده ی همگرایی در سطوح نظام و منطقه ای به میزان قابل توجهی به درجه ی موفقیت اتحادیه ی اروپا بستگی دارد .سطح سوم ارتباط مستقیم به ویژگی های ساختاری دولت ها بستگی دارد که مسلما برخورداری واحد های سیاسی از درجه ی بالای توسعه ی اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ارتباطی، بر فرایند همگرایی تاثیر بسزایی دارد. قواعد بازی برای اینگونه گروه ها بطور وسیع شامل تمایل برای کار در درون این نظام به منظور حصول اهداف خویش و بطور اخص متعهد شدن به کثرت گرایی به عنوان یک سبک سیاسی است (قوام ،۱۳۸۹: ۴۵) در باب منطقه گرایی مجتهدزاده معتقد به وجود دو نوع منطقه گرایی در نظام ژئوپولیتیک جهانی است. همگرایی منطقه ای به معنی در هم آمیزی اقتصادی سیاسی و استراتژیک کشورها در منطقه ویژه ای برای پدید آوردن یک نظام منطقه ای یکپارچه است و کشورهای عضو هر روز بیشتر از روز گذشته اقتصاد، سیاست و قوانین اجتماعی خود را در هم می آمیزند و یکپارچه می سازند و نقش آفرینی مرزهای جغرافیایی- سیاسی را میان خود کمرنگ می سازند ۲) گروه بندی منطقه ای که به معنی گردهم آمدن شماری از کشورها در مناطق گوناگون جهان برای ایجاد یک نظام ژئوپولیتیک منطقه ای است و موجودیت های سیاسی عضو آن از یکدیگر جدا بوده و ضرفا برای دستیابی به درجه ای از سیاست های اقتصادی –ژئوپولیتیک مشترک گرد هم آمده اند . بهترین مثال برای همگرایی منطقه ای ، اتحادیه ی اروپا و برای گروه بندی های منطقه ای آسه آن ، نفتا و … می تواند باشد( Mojtahedzadeh,2002,205) یکی از مسایل عمده ای که می باید در بررسی همگرایی منطقه ای در نظر گرفت شیوه ها و راه های تقویت این روند است. به طور کلی برای ایجاد انسجام منطقه ای چندین مدل را می توان در نظر گرفت : ۱) ایجاد تدریجی سازمان های منطقه ای فرا ملی از طریق تعمیق همگرایی اقتصادی ۲) ایجاد سلسله ترتیبات یا رژیم های میان دولتی قوی و همپوش ۳) اختلاط پیچیده گرایش های بین حکومتی سنتی و فوق ملی گرایی نوظهور ۴) تحول ترتیبات قانونی نهادمند ۵) امکان جانشینی الگویی از هویت ها و اقتدارهای همپوش کننده به جای اصول حاکمیت سرزمین ۶) امکان انسجام بر پایه یک هژمون منطقه ای که با وجود یا عدم وجود نهادهای منطقه ای قوی ، از سیاست ها ی خارجی دولتها در حوزه های نفوذش مراقبت کرده ، تحدیداتی را برای ابتکار عمل در حوزه ی سیاست های داخلی به وجود آورد (قوام ،۱۳۸۹: ۵۷)حافظ نیا نیز برای فرایند همگرایی مراحلی را قائل است لذا از نظر او، وجود منافع مشترک میان کشورها اولین مرحله جهت همگرایی منطقه ای است این فرایند ادامه می یابد تا به یکپارچگی می رسد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
فرایند همگرایی

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:19:00 ق.ظ ]