« هر که با پدر خود بدرفتاری کند و مادر خود را از خانه بیرون کند، ننگ و رسوایی به بار می‌آورد».
در سفر خروج[۱۵۱] آمده است:
« کسی که پدر و مادر خود را بزند باید کشته شود».
و در آیه ۱۷ همین فصل می‌خوانیم:
« کسی که پدر یا مادر خود را لعنت کند باید کشته شود».
تلمود نیز آن جا که از احترام به مادر سخن می‌گوید، از برخی علمای یهودی یاد می‌کند که به خاطر احترام فوق العاده‌ی آنان به مادرانشان به مقام عظیمی نایل آمده‌اند. درباره‌ی ربی طرفون گفته شده:
« هر وقت مادرش می‌خواست بخسبد او زانو می‌زدو مادر پای روی پشت او می‌گذاشت و در بستر خود بالا می‌رفت وقتی هم که مادرش می‌خواست از بستر پایین آید، وی همین کار را می‌کرد» (قیدوشین ، ۳۱ ب).[۱۵۲]
۱-۳-۲ وظایف مادر درکتاب مقدس عبری
۱-۳-۲-۱ تربیت فرزندان
گرچه در برخی متون برگرفته از متن عبری هم چون گنجینه‌ای از تلمود بر عدم پیروی و هم نشینی با زنان تاکید شده است؛ اما در مقابل در کتاب امثال [۱۵۳] آمده است:
« ای فرزند من، نصیحت پدر خود را بشنو و تعالیم مادرت را فراموش مکن».
و در فصل ۶ آیه ۲۰تا ۲۴با زبانی دیگر همین سخن را تکرار می‌کند، در این آیات علاوه بر پیروی از نصایح پدر، بر اهمیت تعالیم مادر نیز تاکید شده است و این خود گویای نقش تربیتی مادر در خانواده است. زن و مرد هر دو مسئول تربیت فرزندان بوده و درستکاری و نیکوکاری آنان سبب سرافرازی والدین می‌باشد پس بر فرزند است که از هر دو اطاعت کند و به آنان احترام گذارد.[۱۵۴]
در آیه‌ی ۲۳ فصل ۲۵ امثال نیز آمده است:
« فرزندی درستکار و دانا باش تا باعث خشنودی و خوشی پدر و مادرت شوی.»
اما از آنجا که متن تاکید خاصی بر نقش تربیتی مادر دارد لذا سرکشی و جهالت فرزند را نیز به طور خاص مایه‌ی ننگ و سرافکندگی مادر می‌داند:
« فرزندان دانا پدران خود را خوشحال می‌سازند، اما فرزندان احمق مادران خود را تحقیر می‌کنند…».[۱۵۵] ( تعبیری مشابه عبارت فوق در امثال [۱۵۶] نیز تکرار شده است).
در کتاب مقدس عبری تربیت تا آنجا اهمیت دارد که حتی به والدین سفارش شده است تا در صورت نیاز و عدم تربیت پذیری فرزند او را با مجازاتهای بدنی تنبیه نمایند. در حقیقت تربیت کودک بر هر امر دیگری اولویت دارد و در مجازات فرزند متمرد، سلطه‌ی مادر و پدر به یک اندازه بوده و هر دو حق دارند در صورت صلاح دید فرزند خود را تنبیه کنند. حتی می‌توان گفت از آنجا که متن تاکید دارد که عدم تربیت فرزند باعث شرمساری مادر[۱۵۷] است پس مادر در تنبیه و تربیت فرزند سزاوارتر است.
۱-۳-۲-۲ نامگذاری فرزند
وظیفه‌ی دیگر زن در خانواده نام‌گذاری فرزندان می‌باشد و نکته‌ی قابل توجه در این زمینه آن است که اغلب نامهای انتخاب توسط مادران برگرفته از اسامی و القاب الهی بوده و به طریقی با «یهوه» ارتباط دارد.
در سفر پیدایش «لیه» همسر یعقوب نام شش فرزند پسرش را خود گذاشته و به دنبال هر یک وجه تسمیه آن را نیز ذکر می‌کند و به طور مثال در پیدایش [۱۵۸] آمده است :
« لیه آبستن شد و پسری به دنیا آورد. او گفت : خداوند ناراحتی مرا دیده است . حال شوهرم مرا دوست خواهد داشت . بنابراین اسم بچه را رئوبین گذاشت…»
نمونه‌های دیگر عبارتند از :
( پیدایش،[۱۵۹]سفر خروج[۱۶۰]، داوران [۱۶۱]، روت ،[۱۶۲] اول سموئیل[۱۶۳]).
در کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جهان نیز آمده است :
« .. ( در میان قوم اسرائیل قبل از موسی ) مادران قرون متوالی از حق انتخاب نام فرزندان برخوردار بودند.. »[۱۶۴]
۱-۴ زن در نقش همسری
از آنجا که خانواده در فرهنگ یهود اهمیت زیادی دارد، لذا قوانین و اصولی تبیین گردیده که رعایت آنها استحکام و تداوم خانواده را تضمین می کند. این قوانین و اصول پیش نیاز و لازمه‌ی ایفای نقش‌های خانوادگی می‌باشند. بر اساس این اصول « زن و مرد» هر دو در حفظ سلامت و تعادل خانواده مسئول بوده و رعایت این اصول ایفای نقش‌ها را آسانتر می‌گرداند.
هم چنین پایبندی هر یک از زوجین به این دستورات و قوانین استحکام و تداوم زندگی خانوادگی را به دنبال داشته و قصور و کوتاهی هر یک صدمات بعضاً جبران ناپذیری را بر فرد و جامعه تحمیل می کند. لذا در بررسی نقش همسری زن، باید پیش از هر چیزی به پیش فرض‌ها و اصول حاکم بر خانواده یهودی اشاره کنیم.
۱-۴-۱ اصول حاکم بر خانواده‌ی یهودی
۱-۴-۱-۱ تبعیت زنان و حاکمیت مردان
بر اساس روایت نافرمانی آدم و حوا در سفر پیدایش تبعیت زن از شوهر و پذیرفتن حاکمیت وی به عنوان مجازات زن قرار گرفت.
البته مورخان معتقدند که در ابتدا نقش‌ها و جایگاه ها در میان قوم اسرائیل به صورت متفاوتی بوده و در خانواده مادر حاکم ، وپدر تابع بوده است. اما به تدریج این فرهنگ تغییر کرده و مادر سالاری جای خود را به پدر سالاری داده است، چنان که در کتاب تاریخ ادیان و مذاهب جهان می‌خوانیم:
«در میان قوم اسرائیل، تا قبل از موسی، ارتباط نسب ابتدا از طریق زنان بود، کودکان در کلان مادر وارد می‌شدند. .. زن در نزد والدین خود می‌ماند و شوهر موقتاً به دیدن وی می‌آمد. چادر به زن تعلق داشت و مرد حق داشت در نزد زن اقامت کند. زن سالاری کم کم جای خود را به مرد سالاری داد و زن جزء ثروت مرد به حساب می‌آمد»[۱۶۵].
به گفته‌ی ویل دورانت نیز «ابتدا مردی که زن می‌گرفت (در قوم اسرائیل) به خانه‌ی زن خود انتقال پیدا می‌کرد و بر وی لازم بود پدر و مادر را رها کند و به قبیله‌ی زن خویش بپیوند . ولی پس از آنکه دستگاه سلطنت درست شد این عادت نیز رفته رفته از میان برخاست . فرمان یهوه به زن شوهر دار چنین بود : ” چشمت باید به شوهرت باشد و او بر تو حکومت خواهد کرد”».[۱۶۶]
«با شکل گیری فرهنگ پدر سالاری زن ، شوهر خود را «ادون» یعنی آقا و سرور خوانده و بخشی از ملک و دارای مرد به حساب می آمد . خانواده عبرانی که در آن تسلط با پدر خانواده بوده سازمان اقتصادی و سیاسی وسیعی بود که تشکیل می‌شداز بزرگترین مرد زن‌دار خانواده و زنان و فرزندان ایشان و غلامان که ممکن بود در اختیار خانواده باشد.. قدرت پدر عملاً نامحدود بود. زمین تنها به او تعلق داشت و فرزندانش تا زمانی می‌توانستند زنده بمانند که به فرمان اوگردن نهند. در واقع خود وی عنوان دولت و حکومت را داشت …»[۱۶۷]
عکس مرتبط با اقتصاد
تلمود نیز حاکمیت مرد بر زن را می‌پذیرد و در این باره می‌گوید:
«زندگی سه کس در حقیقت ، زندگی نیست… یکی از آنان کسی است که زوجه‌اش بر او مسلط باشد (بیصاء ۳۲ ب ) ، هم چنین جزو افرادی که فریاد می‌زنند، اما کسی که به داد آنها نمی‌رسد. شوهری است که همسرش بر او حکومت می‌کند ( باوامصیعا ، ۷۵ ب) »[۱۶۸].
به گفته‌ی مولف کتاب گنجینه‌ای از تلمود، روش متداول در دوران کتاب مقدس که طبق آن هر مردی در خانه‌ی خود قدرت مطلق داشت در زمان دانشمندان یهود نیز ادامه داشت.
در رابطه با نحوه‌ی شکل گیری ریاست مرد بر خانواده در کتاب استر نیز حکایتی از خشاریاه و ملکه‌ی او «وشتی» آمده که جلب نظر می کند. در این داستان زمانیکه پادشاه که در حال مستی بوده از ملکه‌ی خود می‌خواهد تا در مهمانی شرکت کند اما او سر بازمی‌زند و پادشاه از این موضوع بسیار خشمگین می‌شود بنابراین مشاوران خود را که می‌دانستند که چه باید کرد فرا می‌خواند، آنان به وی می‌گویند:
«وقتی زنان افسران دربار پارس و ماد از رفتار ملکه آگاه شوند ، قبل از آنکه روز به پایان برسد ، آن را برای شوهران خود تعریف می‌کنند و دیگر زنان احترامی برای شوهران خود قایل نمی‌شوند و این موضوع موجب خشم شوهران می‌گردد. اگر علیحضرت صلاح بدانند فرمانی صادر کند که ملکی وشتی دیگر هیچ گاه اجازه‌ی شرفیابی به حضور پادشاه را نداشته باشد.. وقتی این فرمان شما در سراسر این شاهنشاهی وسیع اعلام شود، آنگاه زنها با شوهران خود چه فقیر باشند چه غنی،‌ با احترام رفتار خواهند کرد».[۱۶۹]
در تلمود سفارش می‌شود که همسر را باید از طبقه‌ی پائین‌تری گرفت تا تسلط و حاکمیت مرد حفظ شود. هم چنین بر خلاف سنت اسلامی، سفارش شده است که احترام و رفع حوائج پدر در اولویت قرار دارد بطور مثال اگر پدر و مادر هم زمان از فرزند آب درخواست کنند بر فرزند است تا اول برای پدر آب ببرد چرا که فرزندان و مادر موظف هستند تا به پدر احترام بگذارند.[۱۷۰]
تسلط و ریاست مرد حتی در اجرای احکام نیز قابل مشاهده است به طوری که پدر و یا همسر قدرت ابطال برخی از اعمال دینی دختر و یا همسر خود را دارند. در کتاب اعداد فصل ۳۰ احکام مربوط به نذر نشانگر ولایت و حاکمیت مرد بر زن در این مورد است .
در واقع تنها «اگر زنی بیوه است و یا طلاق داده شده باشد نذر کند. باید به پیمان خود وفا کند [۱۷۱]» . در قانون مربوط به ارث نیز به همین ویژگی مردان استناد می‌شود. در این قانون علت ارث بری پسر و عدم ارث بری دختر، تلاش مردان برای امر معاش خانواده و قیومیت آنان ذکر می‌شود حال آنکه زنان موظف به تامین هزینه‌های زندگی نمی باشند.
طلاق نیز از اموری است که ولایت آن در دست مرد یهودی است. در کتاب مقدس عبری می‌خوانیم:
« ممکن است مردی با زنی ازدواج کند و بعداً تصمیم بگیرد که او را نمی‌خواهد… برای او طلاق نامه‌ای بنویسید و به زن بدهد و او را از خانه روانه کند» .[۱۷۲]
۱-۴-۱-۲ احترام به زن
«با این که زن در زیر فرمان و حاکمیت مرد بود اقتدار و احترام فراوان داشت».[۱۷۳]
این جمله گویای رابطه‌ای دو سویه میان زن و شوهر یهودی است. در واقع اگر زن موظف به اطاعت کامل از شوهر خویش می‌باشد، مرد نیز موظف به حفظ آرامش و احترام همسر خود می‌باشد به گونه‌ای که « مردان از این تفوقی که بر زن داشتند زیاد استفاده نمی‌کردند. مرد یهودی از این لحاظ به صورت انسانی جلوه گر می‌شود که به زن و فرزندان خود کمال محبت و علاقه را دارد شاید در هیچ جای دنیا به استثنای شرق، زندگی خانوادگی به این درجه بلندی که یهودیان به آن رسیده بودند، نرسیده باشد».[۱۷۴] در واقع این ناشی از آن است که :
«وقتی مردی همسری پیدا می‌کند، نعمتی را به دست می‌آورد. آن زن برای او برکت است از جانب خداوند …»[۱۷۵]
در کتاب امثال[۱۷۶] زن عاقل، هدیه‌ی خداوند خوانده می‌شود. نمونه‌های ارائه شده در متن بیانگر احترام زن نزد شوهر است و این یکی از امتیازات زن بر مرد به شمار می‌آید چرا که :
« زن شریف محترم شمرده می‌شود… اما مردمان پر تلاش ثروتمند خواهند شد». [۱۷۷]
گرچه فرزند آوری سبب افزایش احترام زن نزد شوهر می‌شود اما آنچه که به واقع موجب عزت و احترام او می‌گردد سیرت نیکوی زن و شرافت وی است. آیه‌ی فوق از کتاب امثال گویای دیدگاه انسانی نسبت به زن می‌باشد که شرافت و پاکدامنی را موجب احترام و سرافرازی زن دانسته است. بر اساس این آیه تمام تلاش مرد معطوف بر ارتقا سطح مادی زندگی است، در حالیکه زن می‌تواند با خودسازی و مهار نفس خویش بر شرافتی دست یابد که هرگز با موفقیت مرد قابل قیاس نیست.
تلمود نیز همواره به مردان سفارش می‌کند تا به همسران خود احترام گذارند چرا که « همه‌ی برکات از زن ناشی می‌شود».[۱۷۸] «انسان همواره باید کم‌تر از استطاعت خود برای خوردن و نوشیدن خرج کند و به اندازه‌ی استطاعت ،خرج و پوشاک خود کند و بیش از استطاعتش در عزیز نگه داشتن زن و فرزندانش و فراهم آوردن وسایل آسایش آنان کوشش کند، زیرا امید و اتکای ایشان به اوست و امید و اتکای او به خدایی است که سخن گفتن و جهان پدید آمد» ( باوامصیها ، ۵۹ الف) .[۱۷۹]
یهود ابن موسی بن طیبون استشهاد به کلام پیامبر اسلام گفته بود:
« هیچ کس زنان را محترم نمی‌شمرد مگر آن که خود محترم باشد و هیچ کس آنان را خوار نمی‌شمرد مگر آن که خود خوار باشد»[۱۸۰].
«در قرون وسطا به رغم همه نوع موانع مادی و حقوقی، زن لایق یهودی بعد از زناشویی به درک افتخارهای کامل نایل می‌شد و فداکاری تمام از شوهر خویش می‌دید…»[۱۸۱]
احترام به زن تا جایی در تلمود سفارش می‌شود که گفته شده « اگر زن تو کوتاه قد است خم شو و با او نجوا کن».[۱۸۲]
بنابر ضرب المثلی عبری:
« همه‌ی برکات خانواده از وجود زن ناشی می‌شود لذا بر شوهر است که زن را محترم بدارد».[۱۸۳]
«زنان لایق» در کتاب مقدس عبری از احترام و جایگاه انسانی هم مرتبه‌ای با مردان برخوردارند. چنین زنانی به لحاظ ارزشی و موقعیتی هیچ فرودستی نسبت به مردان نداشته و حتی به عنوان الگویی برای جامعه اعم از زنان و مردان معرفی می‌شوند . مدعی ما در این باره آیه ۱۰ فصل ۳۱ کتاب امثال است که می فرماید:
« زن لایق .. ارزش او از جواهرت هم زیاد تر است».
متن در ادامه‌ی همین فصل به توصیف هر چه بیشتر و دقیق تر چنین زنانی می‌پردازد تا در ارائه‌ الگویی کامل از یک انسان موفق جلوه نماید. بر جسته ترین ویژگی زن لایق، خدا ترسی است و براساس همین ویژگی منزلت انسانی او قابل تحسین می‌گردد.
« … زنی که از خدا می‌ترسد، قابل تحسین است. پاداش کارهایش را به او بدهید و همگی او را تحسین کنید »
قسمت پایان جمله‌ی فوق نشانگر جایگاه رفیع و انسانی زن لایق و خدا ترس است که می‌تواند به خاطر همین ویژگی الگوی جامعه قرار گیرد.
زنان لایق، زنان صالح خدا ترسی هستند که شایسته دریافت پاداش و تحسین می‌باشند چرا که :
«خدا ترسی به انسان حیات می‌بخشد و او را کامیاب ساخته و از هر بلایی محفوظ می‌دارد»[۱۸۴]

 

جهت

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:45:00 ق.ظ ]