مصراع دوم: اقتباس از آیه: ۱ – وَ حَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ … (القصص (۲۸)، ۱۲).(ما همؤ زنان شیرده را از پیش او حرام کردیم [تا به آغوش مادر باز گردد] …).
توضیح: بیت بالا در مدح رکن الدین صاعد سروده شده است.
– ید بیضا
از شکوفه شاخ چون موسی ید بیضا نمود لاله رخشان زکُه چون آتش طور آمدست (۶۹/۶)
مصراع اول حل از آیه: وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَی جَنَاحِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیهً أخْرَی (طه (۲۰)، ۲۲).(ودستت را به گریبانت ببر، تا سفید وبی عیب بیرون آید، این نشانه دیگری[از سوی خداوند] است.
مدوم تلمیح به آیه: فَلَمَّا قَضَی مُوسَی الأجَلَ وَ سَارَ بِأهْلِهِ اَنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارً ا قَالَ لأهْلِهِ امْکُثُوا إِنّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أوْ جَذْوَهٍ مِنَ اتنَّار لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (قصص (۲۸)، ۲۹). (وهنگامی که موسی مدت خود را به پایان رسانید وهمراه خانواده اش {از مدین به سوی مصر} حرکت کرده از جانب طور آتشی دید، به خانواده اش گفت: «درنگ کنید که من آتشی دیدم، {می روم} شاید خبری از آن برای شما بیاورم، یا شعله ای از آن آتش تا با آن گرم شوید).
هست در دیجور شبهت رای روز افزون تو نور آن ناری که شب موسی عمران یافتست
(۲۵۶/۵)
به ظلمت شب عیسی مریم به حرمت ید بیضای موسی عمران
(۲۸۵/۱۲)
مصراع دوم حل از آیه: وَاضْمُمْ یَدَکَ إِلَی جَنَاحِکَ تَخْرُجْ بَیْضَاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیهً أخْرَی (طه (۲۰)، ۲۲).
صبح کوته عمر از آن شد که نمود از گریبانش ید بیضای او
(۳۱۴/۲۱)
از بس شکوفه،شاخ تو گویی کلیم وار از آستین برون ید بیضا همی کشد
(۱۵۵/۱۵)
هَمَت به دست سخا اندرون ید بیضا همت به سر سبزی روی بخت گلگون باد
(۱۳۶/۵)
شاخ را گرنه زانصاف بهار معجز موسی عمران بودست
پس پیری وعصایی کو داشت ید بیضا عجب بنمودست؟ (۳۶۵/۶و۷)
عجب تر آنکه سر کلک تو بگاه بیان همی نماید در ساحری ید بیضا (۲۵/۴)
شاخ برهان کف موسی شد ارنه چون همی گه ید بیضا نماید زآستینش گه عصا
(۱۲/۶)
بنماید هر زمان ید بیضا با سبلت دشمنان تو موسی(۳۳۶/۸)
از موسی اینجا به طریق ایهام تیغ مو تراش مقصود است. یعنی سبلت دشمنان ترا موسی از بن بریده ودر این کار معجزه می کند (طه (۲۰)۲۲).
به چشم مردم از آن گشت همچو مردم چشم که در سودا توان یافتن ید بیضا (۴۱۲/۲)
همی نماید بیضا میان دست سیاه تن عدوی تو در خاک همره قارون (۲۷۸/۶)
چون تو ید بیضا نمایی از کلک ناموس کلیم وعصا نباشد(۱۴۸/۷)
روشن وپاک چو دست موسی به زر سیم چو گنج قارون(۲۹۷/۵)
۴-۳-۱۰- موسی(ع) وابراهیم(ع)
در آب وآتش خُبسیم چون کلیم وخلیل کنون که یأس تو شد پاسبان آتش وآب (۴۸/۸)
لقب موسی کلیم الله ولقب ابراهیم خلیل الله است.
تلمیح به آیات: ۱ – إِذْ أوْحَیْنَا إِلَی أمِّکَ مشا یُوحَی (۳۸) أنِ اقْذِفِیهِ فِی اتَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأخُذْهُ وَعَدُوٌّ لِی وَعَدُوٌّ لَهُ وَ ألْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّهً مِنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَی عَیْنی (طه (۲۰)، ۳۸، ۳۹).
(آن زمان که به مادرت آنچه لازم بود الهام کردیم که: «که اورا در صندوقی بیفکن وآن صندوق را به دریا بینداز تا دریا آن را به ساحل افکند ودشمن من، او را بگیرد).
۲ – قَلْنَا یَا کُونِی بَرْدًا وَسَلامًا عَلَی إبْرَاهِیمَ (النبیاء (۲۱)، ۶۹). ( [سر انجام اورا به آتش افکندند، ولی ما] گفتیم: «ای آتش! بر ابراهیم سرد وسالم باش!).
۴-۳-۱۱- هارون (ع)
حضرت موسی برای هدایت بنی اسرائیل از خداوند خواست که به او یار ویاوری برای کمک بفرستد واین گونه بود که هارون هم برادر موسی بود وهم یاور ایشان. در سوره های زیادی از قرآن از جمله؛ انعام، مریم، نساأ، قصص و… از هارون نام برده شده است.
موسی بادت قوام الدین،همیشه پیش رو تاچو هاورن قوت پشت برادر می شود
تلمیح به آیه: قَالَ رَبّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی (۲۵) وَیَسِّرْللِی أمْرِی (۲۶) وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی (۲۷) یَفْقَهُوا قَوْلِی (۲۸) وَاجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أهْلِی (۲۹) هَاروُنَ أخِی (۳۰) اشْدُدْ بِهِ أزْرِی (طه (۲۰)، ۲۵ تا ۳۱).([موسی] گفت: پروردگارا سینه ام را گشاده کن وکارم را برایم آسان گردان وگره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند ووزیرری از خاندانم برای من قرار ده، برادرم هارون را، با پشتم را محکم کن).
۴-۳-۱۲- یحیی (ع):
نام آن بزرگوار در قرآن، بیشتر در ضمن داستان پدرش زکریا آمده است؛ مانند: سورۀ آل عمران، انعام، مریم و انبیاء. و تنها در سورۀ مریم به طور جداگانه فضیلت های از یحیی (ع)ذکر شده است ( رسولی محلاتی، ۱۳۹۱: ۵۶۹).
عیسی است ز عهد مهد حاکم یحیی است زبدو کار زاهد
(۱۱۶/۱۲)
مصراع اول تلمیح به آیه: ۱ – وَ یُکَلِّمُ النَّاس فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلا وَمِنَ الصَّالِحِینَ (آل عمران (۳)، ۴۶).
(وبا مردم در گاهواره ودر حالت کهولت سخن خواهد گفت واز شایستگان است).
مصراع دوم تلمیح به آیه: …وَسیّدًا وَحَصُورًا وَنَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ (آلعمران (۳)، ۳۹). (سیّد است به علم وتقویوعبادت وپیغامبری از صالحان است). توضیح: در قرآن، هیچ پیامبری، سیّد خوانده نشده، جز یحیی (ع).
توضیح: اما معنی حصوراً یعنی در حصار کرده ازهمۀ معاصی، که هرگز گناه نکرد ونه اندیشید. ومعنی دیگر اینکه در عبادت شایسته بود(نیشابوری، ۱۳۸۶: ۳۱۳- ۳۱۴).
مژده تولد یحیی(ع) به زکریا (ع)
کنون چو نرگس بودند طاس زر بر کف زبسکه امن همیزد ندا که لا تو جل (۲۳۰/۸)
اقتباس از آیه: ۱ – قَالُوا لا تَوْ جَلْ أِنَّا نَبُشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ (حجر (۵۱)، ۵۳). (گفتند: نترس، ما تو را به پسری دانا بشارت می دهیم).
۴-۳-۱۳- یونس (ع)
یونس پیغمبر (ع)، مأمور راهنمایی مردم شهر نینوا در سرزمین موصل شد (رسولی محلاتی، ۱۳۹۱: ۵۵۴). داستان یونس پیغمبر (ع) در قرآن به اجمال ذکر شده وسوره ای نیز به نام آن حضرت آمده است ودر مجموع در شش سوره نام آن حضرت ذکر شده است، از جمله؛ یونس، نساأ، انعام، انبیاأ، صاقات وقلم (همان: ۵۵۳).
دهر ماهی و من در او یونس اصفهان چاه ومن در او بیژن (۲۸۸/۲۲)
فزود حشمت وجاهم زخاک درگه تو چنان که حرمت ماهی زصحبت ذوالنّون
(۲۷۸/۱)
به قذف مهر برآید ز معده مغرب چنان که گویی این ماهی ست وآن ذالنّون(۲۷۸/۱۷)
وَ ذَالنُّونِ إِذْهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أنْ لا إِلَهَ إِلا أنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ (انبیاء (۲۱)، ۸۷). (وذالنون [یونس] را [به یاد آور] در آن هنگام که خشمگین رفت وچنین می پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت، [اما موقعی که در کام نهنگ فرو رفت] در آن ظلمت های متراکم صدا زد: خداوندا! جز تو معبودی نیست، منزّهی تو، من از ستمکاران بودم).
۴-۳-۱۴- یعقوب (ع)
یعقوب (ع)، فرزند اسحق ودختر زادۀ لوط بود که بعدها به مناسبت، اسرائیل لقب گرفت (راشد محصل، ۱۳۸۹: ۴۱۹). داستان فراق یعقوب ویوسف، از زیباترین داستان های قرآن است که پس از سالها انتظار، به ثمر نشست.
آوازۀ (فارتد بصیرا) سوی دولت اندر پی (وابیضت عیناه) بر آمد
چشمی که رقم یافت زود ابیضت اکنون از مردمک دیده اسلام بصر یافت
(۶۰/۱۱)
بیت بالا در تهنیت فیروزی سروده شده است.
اقتباس از آیه: فَلَمَّا أنْ جَاءَ الْبَشِیرُ ألْقَاهُ عَلَی وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا قَالَ ألَمْ أقُلْ لَکُمْ إِنّی أعْلَمُ مِنَ اللهِ مَا لا تَعْلَمُونَ(یوسف (۱۲)، ۹۶). (اما هنگامی که بشارت دهنده فرا رسید، آن [پیراهن] را بر صورت او افکند ناگهان بینا شد، گفت: آیا به شما نگفتم من ازخدا چیز هایی دانم که شما نمی دانید؟! )
۲ – وَ تَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قَالَ یَا أسَفَی عَلَی یَوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ (یوسف (۱۲)، ۸۴). (واز آنها روی برگرداند وگفت: وا اسفا بر یوسف! وچشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو می برد).
هر رساند به من شعر تو چونان بود که بوی پیراهنی به پیر کنعان برد (۸۸/۸)
این بیت از قصیده ای است که شاعر به خاقانی شروانی پیغام فرستاده است.

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:26:00 ق.ظ ]