در کتاب من لا یحضره الفقیه آمده است: «کافر حربى آنست که در ذمّۀ مسلمین نباشد، خواه محارب باشد یا معاهد، خواه در دار الحرب باشد خواه در دار الاسلام».[۱۸۵]
۳- کافرانى که احتمال نزول کتاب آسمانى درباره آنان وجود دارد:
علامه شهرستانى مى گوید: (صحفى که براى ابراهیم(ع) بوده است. احتمال مى رود کتاب آسمانى بوده باشد و درآن روشهاى علمى و دستورهاى عملى وجود دارد.)[۱۸۶] (مجوس و مانویه، دوفرقه هستند که شبهه نزول کتاب آسمانى بر آنان وجود دارد.)[۱۸۷] اما، کافرانى که شبهه کتاب آسمانى دارند، جزو اهل کتاب، نخواهند بود.
۴- کسانى که که براى آنان کتابى نیست, ولى حدود واحکام دارند, مانند (صابئه):
شهرستانى در ملل و نحلل به تفصیل درباره باورهاى صابئین و دسته هاى آنان و نیز اعتقادات وباورهاى آنان سخن گفته است و برخى از حدود واحکام ایشان را نقل کرده است.)[۱۸۸] وى در جاى دیگرمینویسد:
فرقه هاى یهود ونصارا، فرقه هایى هستند که مسلّماً برآنان کتاب آسمانى نازل شده است. مجوس و مانویه نیز، فرقه هایى هستند که احتمال نزول کتاب برآنان هست. دسته نخست صابئین کسانى هستند که کتاب برآنان نازل نشده ولى حدود واحکام دارند. دهریون و ستاره پرستان و بت پرستان و برهمائیان کسانى هستند که نه حدود دارند و نه احکام شرعى.[۱۸۹]
۵- مرتد:
مرتد کسى را گویند که از اسلام رجوع کند به کفر و آن به دو قسم است:
۱٫مرتد فطرى آن است که یکى از والدینش در حال انعقاد نطفه او مسلمان باشد و خود پس از بلوغ، دین اسلام را بر گزیند، سپس از اسلام خارج شود و کافر شود.
۲٫مرتد ملّى آن است که پدر و مادر وى درحال انعقاد نطفه اش، کافر باشند و خود درحال بلوغ تظاهر به کفر کند که دراین صورت بالاصاله کافر است وآن گاه(پس از اظهار کفر)اسلام آورد و بار دیگر به سوى کفر باز گردد.[۱۹۰]
محمد تقی اصفهانی می گوید: ردت قطع اسلام است از عاقل بالغ یا بفعل مثل سجده براى بت و صنم پرستیدن افتاب و سائر مخلوقات و انداختن مصحف در پلیدیها و هر فعلیکه صریح است در استهزا یا بقول است باعتقاد یا باستهزا هر کس اعتقاد کند بحلالى چیزى که حرام بودن آن اجماع است بى شبهه آنکس مرتد است و هر کس سب خدا کند کافر می شود و هر کس استهزا بخدا یا بایات او یا برسولان و کتابهاى او کند کافر و مرتد مى‌گردد و خواه بجد کند خواه بهزل و هم کسى که سب امامان معصوم علیهما السّلام کند‌.[۱۹۱]
مسئله «ارتداد» از آن دست مسائل است که امروزه به عنوان یک بحث پر مناقشه و جنجالی تبدیل شده است البته این جنجال توسط برخی افراد دامن زده می شود که بدون توجه به نصوص صریح قرآنی و روایی، مقوله ارتداد را امری غیر مستدل و در عین حال مخالف آزادی بیان» می دانند!! اسلام دین رحمت و قرآن پیام آور رأفت، محبت و مدارا است. این مهم در آیات مختلف دیده می شود و سیره اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نیز گواه بر این مطلب است که آنان نیز از این شیوه حسنه بهره برده و با بندگان خدا حتی مخالفین خود نیز با مدارا و رأفت برخورد می کردند. اما دایره این رحمت و مدارا تا کجاست؟ آیا مطلق است یا آنکه شرایط و ضوابطی بر آن حاکم است؟ ارتداد به معنای برگشتن از اسلام، پس از قبول آن است. امام باقر ـ علیه السّلام ـ در تعریف «مرتد» می فرمایند: «مرتد به کسی می گویند که پس از پذیرش اسلام، از آن رو بگرداند و به آنچه بر محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شده است کافر است.»[۱۹۲] وجوب قتل مرتد نیز از جمله مسائلی است که مورد اجماع فقهای شیعه و سنی قرار گرفته است.[۱۹۳] شاهد این ماجرا، سیره اهل بیت به ویژه نبی مکرم اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ می باشد. رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در جریان فتح مکه به فرماندهان خود دستور داد که تا آن جا که امکان دارد از جنگ و خونریزی پرهیز کنند، مگر در مقابل کسانی که در برابر مسلمانان ایستادگی کنند، ایشان حتی خانه ابوسفیان را امانگاه قرار داد؛ اما در عین حال کسانی را نام برد و به مسلمانان فرمود که هر یک از آنان را هر کجا یافتند، به قتل رسانند این افراد عبارت بودند از:
۱٫ عبدالله بن سعد بن ابی سرح که قبلاً‌ اسلام آورده و سپس مرتد و مشرک شده بود.
۲٫ عبدالله بن هلال بن خَطَل ادرمی که قبلاً‌ اسلام آورده بود و رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ او را برای گرفتن صدقات فرستاد وی خادم مسلمانش را کشت، ‌مرتد شد و به مکه گریخت.
۳٫ فرتنی و قُریبه دو کنیز خواننده «ابن خطل» که به اشعار مشتمل بر هجو رسول خدا آوازه خوانی می کردند.
موارد فوق به علاوه‌ ده نفر دیگر که در کتب تاریخ آمده است، بیانگر سیره پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نسبت به مرتدان و هجو کنندگان است پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ که رحمت برای عالمیان بود و سرکرده قریش یعنی، ابوسفیان ـ که جنگ هایی را علیه مسلمانان سازماندهی کرده ـ را عفو نمود، ‌اما نسبت به مرتدان با شدت برخورد کرد .[۱۹۴]غیر از بحث برگشت از اسلام، اهانت و دشنام به پیامبر و وصی و جانشین او نیز مستوجب مرگ خواهد شد. امام رضا ـ علیه السّلام ـ به نقل از پیامبر بزرگوار اسلام می فرمایند: «کسی که سبّ کند پیامبری از پیامبران را، پس بکشید او را، و همچنین کسی که سبّ کند وصی پیامبری را همانا پیامبر را سبّ‌کرده است.» [۱۹۵]مسئله ارتداد یک قضیه شخصی نیست،‌ بلکه به عنوان یک توطئه فرهنگی بر ضد امنیت فکری مسلمانان مطرح است؛ که با ارزش ترین مقوله ‌زندگی مسلمانان یعنی دین و آیین را هدف قرار گرفته است و نوعی وهن و اهانت به دین محسوب می شود، و درباره صورت رواج یافتن آن می تواند موجب تزلزل در نظام فکری و فرهنگی اسلام باشد. با وجود این براهین،‌که در سیره عملی بزرگان ما به ویژه پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز دیده شده است. معلوم نیست که چرا عدّه ای درصددند مقوله ارتداد را مردود دانسته و آن را مخالف آزادی بیان تلقی کنند!‌ آیا اهانت به یک دین و پیامبر و جانشینان آن دین، آزادی بیان تلقی می شود؟ اگر آزادی بیان این است که به مقدسات میلیون ها انسان اهانت شود،‌ پس باید به حال این نوع آزادی و قائلین آن تأسف جدی خورد که هرگونه هتاکی و خروج از نزاکت و ادب نسبت به بزرگان یک دین را آزادی قلمداد می کنند.
چکیده سخن این که در تعالیم اسلام، کافران، به اقسام زیر تقسیم مى شوند:
۱٫ مشرک
۲٫ کتابى ذمّى.
۳٫ کتابى حربى.(معاهد و غیر معاهد)
۴٫ کافرانى که شبهه احتمال نزول کتاب آسمانى برآنان وجود دارد.
۵٫ کفارى که کتاب و شبهه نزول آن را ندارند، ولى حدود واحکام دارند، مانند صابئین.
۶٫ مرتد ملى و فطرى
باید توجه داشت که دسته بندى کافر در گروه هاى یادشده، بدان جهت است که از دیدگاه قرآن هریک از این دسته ها احکامى جداگانه و ویژه دارند.
۱-۲-۳تقسیمی دیگر از کافران:
همچنین می توان کفار را از لحاظ آثار و نتایج مترتب بر کفرشان به انواع زیر تقسیم نمود:
تبعی
مستأمن
کافر حربی
غیرحربی
ذمّی
ابتدایی
فطری
مستقل
کافر
ملی
معاهد
مرتد
۱ -کافر تبعی
کافری است که پدر و مادر وی در حال انعقاد نطفه اش کافر بوده اند بنا براین از لحاظ فقهی طفلی که از والدین کافر متولد شده به تبع کفر و والدینش، کافر محسوب می شوند. ولی چنان چه هر دو یا یکی از آن دو اسلام را اختیار کند، مطابق قاعده ی«الولد یلحق باشرف الابوین[۱۹۶]».آن طفل نا بالغ نیز به تبع آنان مسلمان تلقی خواهد شد.[۱۹۷]چنانچه چنین طفل نا بالغی به مرحله تمیز عقلی برسد و صغیر ممیز گردد و یا این که بالغ شود و اظهار اسلام کند، مسلمان خواهد بود و از حالت کفر تبعی خارج گشته و اسلامش نیز اسلام مستقل می شود و چنانچه بعد از بلوغ بر کفر خود باقی بماند کافر مستقل محسوب می شود.[۱۹۸]
۲- کافر مستقل
به کسی که پس از مرحله ی بلوغ، اظهار کفر نماید کافر مستقل گویند. بنا براین به چنین کافری بدین لحاظ مستقل گویند که کفر وی به خود او مرتبط است و تابع کفر دیگران نیست.
کافر مستقل نیز به دو دسته کافر ابتدایی «اصلی» و کافر مرتد تقسیم می شود:[۱۹۹]
۳-کافر ابتدایی
کافر ابتدایی شخصی است که پدر و مادر او کافر باشند و وی نیز پس از بلوغ ، اظهار کفر نماید،[۲۰۰]
از لحاظ حقوقی نیز کافر اصلی به چهار دسته کافر حربی ، کافر ذمی، کافر معاهد و مستأمن تقسیم می گردد.
الف) کافر حربی
کفار حربی کسانی هستند که از دسته های معاهد ،مستأمن و ذمی نمی باشند، یا این که از شرایط ذمه و مقررات حکومت اسلامی عدول کرده و آن را نقض نموده اند.[۲۰۱]همچنین گروه ها و ملت هایی که مسلمین در حال جنگ با آنان هستند نیز «اهل حرب» نامیده می شوند.[۲۰۲]
ب) کافر غیر حربی
کفار غیر حربی شامل کفار ذمی، معاهد و مستأمن هستند که با مسلمین سر جنگ ندارند و در کشور های اسلامی تحت لوای اسلام در پناه می باشند.[۲۰۳]
۱- کافر ذمی
متدینین به ادیان آسمانی که از آنان به یهودیان ، مسیحیان، مجوسیان یاد شده است، و قرآن آنها را اهل کتاب می نامد، آنگاه که با مسلمین قرار داد ذمه را منعقد می کند، اهل ذمه و یا اهل جزیه نامیده می شود.[۲۰۴] اینان با قبول شرایط ذمه، تحت مقررات حکومت اسلامی در کشور اسلامی به زندگانی بر مبنای عقاید دینی خود ادامه می دهند و از حمایت دولت مسلمان بر خوردارند.[۲۰۵]
۲- کافر معاهد
کفار معاهد کسانی هستند که با بستن قرار داد با دولت اسلامی، در کشور خویش ، مطابق عقاید خود به زندگی ادامه می دهد و با کشور اسلامی روابط حسنه دارند.[۲۰۶]
۳-کافر مستأمن
کفار مستأمن کسانی هستند که با بستن قرارداد امان به داخل کشور اسلامی آمده و از امنیت
موجود در کشور اسلامی برخوردار می شوند، و مجدداً به کشور خود باز می گردند.[۲۰۷]
۴- کافر مرتد
شخصی که بعد از بلوغ، اظهار اسلام کرده و سپس از آن دیانت خارج شده باشد، کافر مرتد گویند، کافر مرتد به دو دسته ی مرتد فطری و مرتد ملّی تقسیم می گردد.[۲۰۸]از جنبه ای دیگر کفار را از حیث عقاید و افکارشان به دسته های زیر می توان تقسیم نمود:[۲۰۹]
۱- ملاحده،[۲۱۰] دهریه[۲۱۱]: این گروه منکرین خدا و آفریدگار جهان هستند.
۲- زنادقه:[۲۱۲] زندیق در اصطلاح به مسلمان ملحدی گویند که تفسیرهای او از نصوص شرعیه، قرآن و سنت، موجب گمراهی مسلمانان گردد.
۳- مشرک: کسی که علی رغم اعتقاد به وجود خدا، شریک یا شرکایی نیز برای وی قائل است. مانند بت پرستان مکه در زمان پیامبر اسلام(ص).
۴- پرستندگان غیر خدا: مثل ستاره پرستان، گاوپرستان، سنگ پرستان، خورشیدپرستان.[۲۱۳]
۵- اهل کتاب و شبهه کتاب: یهودی ها، مسیحی ها و فرق منتسب به این دو دین آسمانی را اهل کتاب،[۲۱۴] و زرتشتی هایی (مجوسی ها) که دارای کتاب اوستا و معتقد به پیامبری زرتشت هستند – شبهه ی داشتن کتاب دارند- را ملحق به اهل کتاب گویند.[۲۱۵]
۶- معتقدین به ادیان قبل از اسلام که کتاب آسمانی نداشتند: مثل صحف حضرت ابراهیم (ع)، زبور حضرت داوود (ع) و صحف شیث(ع) و ادریس (ع). کتب آنها اعتباری ندارد؛ زیرا برخی معتقدند این کتب بدین صورت بر آنها نازل نشده است. بلکه معانی آن بر ایشان وحی شده است. بنابراین کتب ایشان مجموعه ای از مواعظ و آداب است، نه احکام و شرایع، همچنین معجزه نیز نمی باشد.[۲۱۶]
۷- معتقدین به ادیان ساختگی و جعلی : مانند کنفوسیوس بودا، فرقه ضالّه بهائیت.
۸- منسوبین به اسلام (کافر حکمی): الف)خوارج،ب) نواصب،[۲۱۷] ج) غلات،[۲۱۸] د) مجسّمه،[۲۱۹] ه) جبریّه.[۲۲۰]
۹- منکران ضروری دین: به طوری که انکارشان به انکار رسالت پیامبر (ص) منتهی شود.[۲۲۱]
امارات دلالت کننده بر کفر
بعد از بیان مباحث مقدماتی می توان کفر را چنین تعریف کرد: کفر، عبارت است از عدم اعتقاد قلبی و آگاهانه شخص بالغ و عاقل به چیزهایی که حسب مورد طبق قرآن کریم یا سنت پیامبر اکرم (ص) و با عقیده ی کلیه ی فقهای اسلام، اعتقاد یا عدم اعتقاد به آن جزء ضروریات دین اسلام به شمار می رود. بر مبنای این تعریف، «کفر»، مقوله ای قلبی و درونی است که به واسطه ی حصول عقیده ای در قلب و ضمیر انسان پدید می آید. لذا اگر کسی بدون اینکه قلباً به مسایل ضروری اسلام معتقد باشد، تنها به اقرار و اعتراف زبانی اکتفا کند، مسلمان نام نمی گیرد. چنانکه اگر کسی شفاهاً ادعای اعتقاد به شریعت اسلام را داشته باشد ولی ثابت شود که قلباً به گفته های خود ایمان ندارد او را مسلمان نمی خوانند. اما از آنجا که «کفر و ایمان» دو مقوله ی باطنی و قلبی می باشند، و جز خود شخص، کسی قادر به درک و فهم عقاید درونی وی نیست. فقهای اسلام نشانه هایی را برای اثبات حالت کفر و ایمان بیان نموده اند که می توان با استناد به این امارات، کسی را کافر و یا مسلمان خواند.[۲۲۲]

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 06:21:00 ق.ظ ]