(فیاض لاهیجی،۲۵۴:۱۳۷۳)
شاعر بر این باور است که در بیابان محبّت حتی خضر (ع) هم که سمبل رهنمایی و هدایت است، راه را گم می‌کند. شاعر با بهره‌گیری از آرایه تناسب، میان واژه‌های بیابان، راهنمایی، خضر و گم شدن، رشته‌ای از تداعی‌ها و تناسب‌ها را به وجود آورده ‌‌‌است و ذهن خواننده را به تفکّر وا‌ می‌دارد. در بیتی دیگر با اشاره به ماجرای کلیم (ع) و نور الهی که از طور بر آن حضرت متجلّی شده‌ است، می‌گوید:
دود این شمع چو از دور عیان دید کلیم در شک افتاد که از طور چراغی پیداست
(همان:۳۷۵)
بیت اشاره به داستان حضرت موسی (ع) و کوه طور دارد که آن حضرت برای مشاهده خداوند به کوه طور رفته بود. منظور از شمع در بیت بالا، حضرت علی (ع) است. میان واژه‌های کلیم، طور و چراغ، تناسب وجود دارد.
ب- تلمیح به داستان‌های اساطیری
داستان‌های اساطیری در دیوان فیاض لاهیجی، دایره‌ای نسبتاً وسیع دارد. «اسطوره‌ها، جزئی از مجموعه یک میراث مشترک دیرینه هستند که تصویرها، رمزها و مضمون‌های خاصّ شعر فارسی را هویت می‌بخشند»(زرین کوب،۲۰۰:۱۳۶۷). «شاعران در انطباقی فعال، با نیازهای زمان خویش، اساطیر جهانی یا ملّی را با ذهنیّت خاص خویش بازآفرینی می‌‌‌کنند»(رشیدیان،۹۱:۱۳۷۰).
آن‌ ها از اساطیر، به عنوان نمادی برای بیان سمبل رویدادها و حوادث اجتماعی و سیاسی روزگار خویش استفاده می‌کنند، تا خواننده شعرشان با تأویل آن نمادها، علاوه بر کشف بار معنایی آن، احساس لذّت هنری نیز نماید. «زیرا اسطوره‌ها و افسانه‌ها با ظرفیت‌های شاعرانه و سمبلیک و تأویل‌پذیری که دارند، می‌‌توانند در هر دوره‌ای، بر حسب شرایط و اوضاع خاص اجتماعی، بار معنایی جدید را بپذیرند و از طریق تأویل جدید، سمبل بعضی افکار و حوادث نو در زمینه رخدادهای سیاسی و اجتماعی جامعه قرار گیرند»(پورنامداریان،۲۴۵:۱۳۷۴).

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:07:00 ب.ظ ]