محله به لحاظ ایجاد حس تعلق مکانی در افراد، از چنان جایگاهی برخوردار است که خانواده ها نسبت به آنها احساس خانه مسکونی خود را دارندو با ورود به محله، خود را در یک محیط آشنا و خودی می بینند. درحقیقت محله از تجمع، پیوستگی کم یا زیاد، معاشرت نزدیک، روابط محکم همسایگی و اتحاد غیر رسمی میان گروهی بوجود می آید و برای تشکیل آن شرایطی چند لازم است:

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

 

دارا بودن یک حوزه جغرافیایی از شهر با وسعت کم یا زیاد

پیدایش و تکوین یک اجتماع کوچک از مردم شهر

وابستگی میان گروهی از مردم(قبلی:۴۹)

به دلیل آنکه افراد به طور پیوسته در محیط ها ی مختلف با افراد و گروه های مختلف زندگی می کند، در نتیجه شرایط و محله هایی با کیفیت پایین می تواند به سرعت کیفیت زندگی ساکنین آن محله را تحت تأثیر قرار دهد. از سوی دیگر دیدگاه افراد نسبت به کیفیت زندگی و ارزیابی این مفهوم، با توجه به محیط بیرونی تغییر می کند. تأکید بر کیفیت زندگی نه تنها باید بر شرایط عینی زندگی افراد متمرکز شود بلکه باید ارزیابی های ذهنی نظیر احساسات و دیدگاه های روانشناختی را نیز شامل شود.
کمپل و همکارانش رضایتمندی از زندگی را به عنوان مجموعه رضایتمندی های افراد از ابعاد گوناگون محیطی در نظر گرفتند. این رضایتمندی از یک فرایند ارزیابی اولیه، ادراک ارزیابی و رفتار بدست می‌آید. این مدل در طول سالهای گذشته مطرح شده و بر یک ساختار سلسله مراتبی و تمایز قائل شدن بین ویژگی های عینی و ذهنی مبتنی بوده است(کمپبل و همکاران،۱۹۷۶).
اوقات فراغت و کیفیت زندگی
اوقات فراغت و حضور افراد در محیط های طبیعی و تفریحی تأثیرات مثبت بسیاری بر سلامت روانی و جسمانی افراد می گذارد و افزایش پیوندهای اجتماعی و رضایت اجتماعی را به همراه خواهد داشت.مالر و همکارانش بیان کرده اند که تماس با طبیعت و گذران اوقات فراغت در این مکانها می تواند سلامت جسمانی را از طریق کاهش واکنشهای جسمانی به استرس‌ها، تقویت تمدد اعصاب و کاهش اثرات منفی بیماری بهبود ببخشد(مالر[۹۸] و همکاران،۲۰۰۱ به نقل از فرخی، ۱۳۸۶).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در نظریات دومازیدیر[۹۹] اوقات فراغت از اهمیت ویژه ای برخوردار است اوانواع فراغت را براساس نیازهای جسمی و روانی افراد طبقه بندی نموده است.

 

 

فراغت های جسمانی نظیر ورزش های مختلف، قدم زنی، استراحت و….

فراغت های هنری نظیر بازدید از منابع طبیعی مختلف ، موزه ها و بناهای یادبود ، رفتن به سینما و تئاتر ، کنسرت ، نقاشی و نواختن موسیقی و…

فراغت های عملی نظیر کارهای دستی (سفال سازی ، باغبانی و…)

فراغت های اجتماعی که انواع تفریح ها، دید و بازدید ها، گردهم آیی دوستان و … را شامل می شود(شعبان زاده،۱۳۷۴: ۳۷).

پاتریک[۱۰۰] تفریح را نوعی استراحت تلقی می کند و معتقد است که تفریح از فعالیت هایی است که به خودی خود جالب بوده و موجب رضایت، آرامش و آسایش می گردد. پاتریک معتقد است که در شرایط سخت زندگی مدرن که انسان تحت فشارهای مفرط و طاقت فرسا قرار می گیرد و در نتیجه آن را می توان در اختلالات عصبی و امراض روحی مشاهده کرد، بشر احتیاج به شیوه های سالم روحی و جسمی دارد تا بدین وسیله فشارها و ناملایمات اضافه شده به زندگی روزمره را از بین ببرد.(صادقی ، ۱۳۷۸: ۶۵)
۲-۱-۱-۶- جمع بندی کیفیت زندگی
مرور تاریخی مفهوم کیفیت زندگی نشان می دهد که این مفهوم سابقه ای دیرینه دارد و از دیر باز مورد توجه بوده است. اما اساسا از اوایل قرن بیستم بوده که به طور علمی مورد بررسی قرار گرفته است. این مفهوم طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، به عنوان ادراک افراد از موقعیت شان در زندگی از حوزه های فرهنگی و نظام ارزشی که در آن زندگی می نمایند و در ارتباط با اهداف ، انتظارات، استاندارد ها و نگرانی هایشان تعریف می شود.
در حالی که جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی توجه خود را به کیفیت زندگی گروه ها و جوامع معطوف کردند، سایر پژوهشگران زندگی فردی را مورد مطالعه قرار داده اند (دادریل،۱۹۸۴ به نقل از ربانی،۱۳۸۸).
به طور کلی، کیفیت زندگی مفهومی نسبی و چند بعدی دارد که بر اساس شرایط زمانی و مکانی جوامع و همچنین فرهنگ ها، آداب و رسوم و معیارهای فردی و اجتماعی بررسی می شود. از طرفی، طرز نگاه، برداشت و برخورد انسان ها نسبت به نوع زندگی خودرو در کل، حسی که آنها نسبت به چگونه زیستن خود دارند، مفهوم کیفیت زندگی را نسبی می نماید.
می توان گفت آنجائی که افراد احساس می کنند تلاش هائی که اطرافشان صورت می گیرد باعث بهبود زندگی آنها در ابعاد گوناگون می شود، مفهوم کیفیت زندگی را بهتر احساس می کنند. در گذشته، عمر بالا را در جوامع از معیارهای اصلی کیفیت زندگی بر می شمردند که این شاخص را نیز با شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور به طور مستقیم قیاس می کردند، اما پس از مدتی، این نظریه منسوخ شد؛ چرا که برخی دانشمندان معتقد بودند کسی که خودکشی (مرگ داوطلبانه می کند و یا کسی که برای تأمین شادی و شادابی مجازی روی به مواد اعتیادآور، داروهای روان گردان و … می آورد، به طور قطع، عمر کمتری نسبت به بقیه دارد. یعنی کسی که به دلیل ناراضی بودن از زندگی به بن بست رسیده و شرایط موجود برایش قابل تحمل نبوده یا به دلیل ناامیدی یا ترس از آینده (به علت شهرت، ثروت، مقام و ….) دست به خودکشی می‌زند یا به وسیله ای مجازی و کاذب پناه می برد، عمر کمتر می کند، لذا این شاخص نمی تواند شاخص اصلی و معیار مناسبی برای کیفیت زندگی به حساب آید. این دانشمندان اعتقاد داشتند خوشی و لذت بردن، سلامت زیستن، امنیت و رضایت خاطر افراد و… که هیچ کدام به معنای طول عمر نیست، معیارهای اصلی یک زندگی با کیفیت محسوب می‌شوند. (شقایق،۱۳۸۷)
عکس مرتبط با اقتصاد
کیفیت زندگی، مفهوم چند وجهی است و مورد توجه علوم مختلف بوده و از منظرهای مختلف قابل بررسی است از یک منظر می توان کیفیت زندگی را در دو سطح خرد (فردی- ذهنی)و کلان (اجتماعی- عینی ) تعریف کرد. شاخص های کلان شامل درآمد، اشتغال، مسکن، آموزش و پرورش و سایر شرایط زندگی و محیط است و شاخص های خرد نیز شامل ادراکات کیفیت زندگی، تجارب و ارزش های فرد و معرف های مرتبط مانند رفاه، خوشبختی و رضایت از زندگی می شوند (براون[۱۰۱]، ۲۰۰۴: ۷-۶). بر این اساس می توان گفت که کیفیت زندگی ابعاد مختلفی دارد که می توان آن را در چهار بعد جسمانی، روانی، محیطی و اجتماعی خلاصه کرد.
برای تبیین کیفیت زندگی نظریه‌های گوناگونی مطرح شده است و در کنار آن، علل مختلفی در راستای تأثیر گذاری بر آن مطرح شده است که برخی بر تصورات و تلقی افراد، برخی بر علل اجتماعی و اقتصادی و برخی بر متغیرهای جمعیت شناختی تأکید داشته اند. بر این اساس، علت شناسی کیفیت زندگی از منظر برخی از این متغیرها خصوصاً با تأکید بر متغیر های اجتماعی در این پژوهش مدنظر قرار می گیرد.
۲-۱-۲- معنویت[۱۰۲]؛ تعریف، نظریه ها و همبسته ها
۲-۱-۲-۱- تاریخچه مفهوم معنویت
اهمیت معنویت و رشد معنوی انسان تا حدی است که سازمان بهداشت جهانی در تعریف ابعاد وجودی انسان، به ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی اشاره می‌کند و بعد چهارم، یعنی بعد معنوی را نیز در رشد و تکامل انسان مطرح می‌سازد (وست[۱۰۳]، ۲۰۰۰؛ هیل و هود، ۱۹۹۹، به نقل از غباری بناب و همکاران، ۱۳۸۴). همچنین، در چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی DSM-IV (۲۰۰۰: ۷۴۱)، بخش جدیدی تحت عنوان “مشکلات مذهبی یا معنوی” وجود دارد (شریفی و همکاران، ۱۳۸۷).
در برهه‌ای از تاریخ بشر، به گمان بسیاری دین بر اثر سیطره‌ی علم و عقلانیت، در سراشیب افول قرار گرفت (وولف، به نقل از دهقان، ۱۳۸۶) و از زمان گالیله تا فروید پستی‌ها و بلندی‌های بسیاری را پشت سر گذاشت (زمانی، ۱۳۸۴).
اما پر واضح است که دین، راهی است که انسانها با پیمودن آن زندگی خود را معنادارتر و هدفمند می‌سازند. انیشتین[۱۰۴] آشکارا اظهار می‌داشت که برای معنای زندگی باید به سراغ دین و مسایل مربوط به آن رفت. فروید نیز بر این نکته پای می‌فشرد که هدفمندی و هدفدار نبودن زندگی به پایداری و زوال نظام دینی بسته است. البته او از این ارتباط وثیق نتیجه نمی‌گرفت که ما باید از یک موضع دینی جانبداری کنیم (کاتینگهام، ۱۹۹۹، به نقل از شریفی، ۱۳۸۶).
همزمان با گسترش حوزه کاربردی مفهوم معنویت و اهمیت روز افزون آن امروزه بحث بر سر این مفهوم در رشته های مختلف علمی اعم از علوم اجتماعی روانشناسی فلسفه و… رواج یافته است – که به فراخور بحث سعی خواهد شد گوشه هایی از نظرات مطرح در این حوزه ها مرور گشته و از این طریق آشنایی اجمالی با کاربرد مفهوم معنویت به دست آید-. در این میان، سلیگمن قرن ۲۱ را قرن آشتی دین و روانشناسی می‌داند و برخلاف اسلاف خویش که تا حدودی با دین و مسائل معنوی موافقت نسبی داشتند به طرح مسائل معنوی در چهارچوب روانشناسی مثبت می‌پردازد و توجه همگان را به فضیلت‌های انسانی معطوف می‌سازد (شریفی، ۱۳۸۶).
از سویی دیگر محققان ایرانی ظهور معنویت در علوم انسانی را به سه دلیل می‌دانند:

 

 

بازگشت به فطرت انسان که همان خداجویی است.

معنویت توانسته است با ظهور خود آشتی زیرکانه‌ای را با روش‌های علمی و استفاده از ابزارهای آن برقرار کند.

پژوهش‌های متعدد به کرات اثر بخش قایل شدن برای اهمیت موضوع معنویت در روان درمانی را تایید کرده‌اند (کامگار و جعفری، ۱۳۸۷). هارتز[۱۰۵] (۱۳۸۷، همان) نیز اذعان می‌کند که علل گرایش به این حوزه وابسته به عواملی همچون:

پیر شدن نسل متعلق به انفجار جمعیت [ در میانه سالهای ۱۹۴۶ و ۱۹۶۴[ و س‍‍والات اساسی و کلی است که پیری در آنها بر می‌انگیزاند،

افزایش درآمد، و

چند فرهنگی بودن فعالیت‌های بالینی، نسبت می دهد.

معنویت به مثابه آگاهی از هستی یا نیرویی فراتر از جنبه های مادی زندگی است و احساس عمیقی از وحدت یا پیوند با کائنات را به وجود می آورد. افکار مثبت و سخت رویی[۱۰۶] هردو مولفه های معنویت هستند و با سلامت و مقاومت در برابر استرس ارتباط دارند. تکیه گاه معنوی می تواند تأثیر ضربه گیری در برابر استرس داشته باشد و همچنین میان سلامت روانی، سلامت جسمی، رضایت از زندگی و سرزنده بودن، رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (اکستین و کرن،۲۰۰۲). آلپورت(۱۹۵۰) بتسون، چائنراد و ونسو (۱۹۹۲) معتقدند که معنویت به دلیل تأثیر سودمند بر سلامت و بهزیستی شخصیت راهی است که در آن معنای برتر و نهایی خلق می شود و می توانیم آن را تا حدودی به عنوان یک جنبه سازماندهی شده بنیادی شخصیت در نظربگیریم (پیدمنت،۲۰۰۴)
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
می و یالوم (۱۹۸۹) بیان می کنند انسان ها به معنادار بودن نیاز دارند. در مورد تعالی نفس این اعتقاد وجود دارد که ذات انسان هاست که از محدوده وضعیت فعلی خویش فراتر بروند و چیزی بیش از آنچه هستند بشوند(شارف، به نقل از فیروزبخت،۱۳۸۴).
به عقیده آدلر (۱۹۵۴) درمانی که هر کار دیگری انجام دهد، از قبیل رفع مشکل و یا کاهش نشانه ها، اصلاح رفتار و یا ایجاد بینش، ولی مراجع را به فلسفه خاص از زندگی مجهز نکند، درمان ناقصی خواهد بود (علیزاده،۱۳۸۳؛ شفیع آبادی و ناصری۱۳۷۸). ویلیام وست (۲۰۰۴؛ ترجمه شهیدی و شیرافکن،۱۳۸۳) عنوان می کند که معنویت بخش مهمی از زندگی مردم را تشکیل می دهد و تأثیر مهمی بر سلامت و بهزیستی آنان دارد. (بهرامی و همکاران، ۱۳۸۴)
انسان ها، موجوداتی چندوجهی هستند که نادیده گرفتن هریک از این وجوه، بخشی حیاتی از انسانیت افراد و نیز نتایج قابل توجه آن که بر کل زندگی، را حذف می کند. کارسون[۱۰۷]، منابع وجوه جسمی، روان شناختی، اجتماعی و روحی را برای انسان ها عنوان می نماید(کارسون،۲۰۰۰). لمار[۱۰۸] می‌گوید: در سال ‌های اخیر، معنویت به عنوان بعد انسانی فرد و با درک نقشی که در بهبودی دارد، توجه فزاینده ای را به دست آورده است. کمک در برآورده شدن نیازهای روحی بیماران و خانواده های آنها عنصر اساسی مراقبت بالینی شناخته شده است. (مظاهری و همکاران،۱۳۸۷)
برخی معتقدند ابعاد معنویت شامل تلاش برای معنا و هدف[۱۰۹]، تفوق و برتری (مثلاً احساس این که انسان بودن فراتر از وجود مادی ساده است)، اتصال[۱۱۰] (مثلاً اتصال به دیگران، طبیعت یا الوهیت) و ارزشها (مانند عشق، دلسوزی و عدالت) می باشد(مولر[۱۱۱]،۲۰۰۱: ۱۲۲۵). این در حالی است که «معنا و هدف در زندگی، خودآگاهی، اتصال به خود، دیگران و یک واقعیت برتر» از اجزاء سلامت معنوی نیز شمرده شده اند(هاوکس[۱۱۲]،۱۹۹۵: ۳۷۱).
برخی معتقدند معنویت فراتر از مذهب و شامل مفاهیم دیگری همچون سلامت معنوی[۱۱۳]، آرامش و راحتی ناشی از ایمان و تطابق معنوی(کاتون[۱۱۴]،۲۰۰۵: ۵۲۹)، تجربیات و تظاهرات روح فرد در یک روند بی همتا و دینامیک که منعکس کننده ایمان به خدا یا یک قدرت بی نهایت است، اتصال (به یک فرد، دیگران، طبیعت یا خدا) و یکپارچگی همه ابعاد انسانی می باشد(مراویگلیا[۱۱۵]،۱۹۹۹: ۱۸).
بحثهای موجود در مورد معنویت، منجر به این شده است که معنویت امری ذهنی[۱۱۶]، مبهم[۱۱۷] و قطبی[۱۱۸] شود. در یک انتهای طیف، به معنویت مترادف با مذهب نگریسته شده است در حالیکه در انتهای دیگر طیف برای تمام افراد فاقد ایمان یا اعتقاد به خدا نیز، به کار می رود(اسمیت[۱۱۹]،۲۰۰۴: ۳۰۷). برخی معتقدند امروزه معنویت یک پدیده جهانی است که برای همه (معتقدان و نیز بی ایمانی‌ها) به کار می رود(کاولی[۱۲۰]،۱۹۹۷: ۳۱ ؛ برنارد[۱۲۱]،۱۹۸۸: ۱۳۰). گفته می شود معنویت برای افراد مختلف، بسته به نگرش آن ها به جهان یا فلسفه زندگی آن ها معانی مختلفی دارد(مارتسولف[۱۲۲]،۱۹۹۸: ۲۹۴) ؛ در حالیکه برخی دیگر قاطعانه اظهار می کنند که هنگامیکه معنویت از همراهی با مذهب جدا شود، عاری از هرگونه معنا یا مفهوم واقعی می شود(براد شاو[۱۲۳]،۱۹۹۴ ؛ پاتیسون[۱۲۴]،۲۰۰۱: ۳۱) . طبق این دیدگاه، در حال حاضر اصطلاح معنویت از زمینه تاریخی خود جدا شده است و به نظر می رسد نتیجه آن پدیدار شدن شکلی از معنویت است که به صورت فردی تعیین می شود و منجر به کمرنگ شدن اصطلاح معنویت می شود و ممکن است هویت معنوی از دست برود. در این حالت اشکال متعددی از معنویت که «فرد» تعیین می کند، ظاهر می شود. برخی مطرح می کنند که این مسأله منعکس کننده اشتغال فکری سیستم مراقبت سلامتی با نظریه فردگرایی[۱۲۵] است(اسمیت،۲۰۰۴: ۳۰۸).
۲-۱-۲-۲- تعاریف معنویت
از آنجا که واژه معنویت در زمینه های گوناگون به کار می رود، تعریف آن مشکل است. همان طور که هیل در کتاب زندگی معنوی درباره حساسیت تعریف معنویت بیان می دارد: «در حالی که از یک سو ناگزیریم از ابهام و انتزاع بسیار جلوگیری کنیم، از سوی دیگر باید مانع تعاریف سخت و شتابزده شویم، چرا که تقریباً هیچ واژه ای در زبان انسانی ما در مورد واقعیت های معنوی مناسب و صحیح نیست»(آندرهیل[۱۲۶]،۱۹۳۷). در نظر هیل، وصف ناپذیری معنویت مانع تعریف آن می شود، در حالی که دیگران تلاش کرده اند معنویت را به تفصیل تعریف کنند. باومن، بیان آندر هیل را از چشم انداز پسامدرن چنین بازگو می کند: «تعاریف اصلاحاتی همچون معنویت به همان اندازه که روشن گر است، پنهان کننده است(باومن[۱۲۷]،۱۹۹۸). به عبارت دیگر، تعریف این اصطلاحاتی در حالی که تظاهر به شرح و تفضیل دارند، بیشتر موضوع را پیچیده تر می کنند. با وجود این، برای انجام هر مطالعه و پژوهش، رسیدن به یک تعریف قابل قبول ضروری است. (فرهنگی،۱۳۸۵)
لغت معنویت در لغت نامه هم به “اصول زندگی، تفکر، انگیزه و بخش احساس” یا به “زندگی، اراده، وجدان و تفکر” اشاره می کند. لغت انگلیسی معنویت از واژه لاتین spiritus که به معنای هوا تنفس زندگی و شجاعت است برگرفته شده است. Spiritusاز واژه یونانی pneuma که به معنای هوا و تنفس است گرفته شده. این واژه در زبان عبری هم وجود دارد. بنابر این معنویت چیزی جاندار است که جان می بخشد نیرو و احساس می دهد و به عبارت دیگر چیزی است به به ما برای فعالیت انگیزه می دهد.معنویت چیزی است که به ابعاد زندگی معنا می بخشد(بیکر[۱۲۸]، ۲۰۰۲).
معانی بسیار مختلفی در مقالات و کتب گوناگون در مورد معنویت و سلامت معنوی ارائه شده است(جانپل[۱۲۹]،۲۰۰۶: ۴۵۷) . هنگام پرداختن به این دو، مفهوم مذهب نیز به میان می آید. گفته می‌شود کلمه مذهب (Religion)، از ریشه لاتین (Religare) به معنای به هم پیوستن (To bind together) است. یک مذهب، تجربیات معنوی جمعی (Collective) یک گروه از مردم را در داخل سیستمی از باورها و اعمال (Beliefs and practices)، سازماندهی می کند. مذهبی بودن به درجه شرکت دریا میزان پذیرش باورها و اعمال یک مذهب سازمان یافته، اطلاق می شود. معنویت (Spirituality) از ریشه لاتین (Spiritualitas) به معنای تنفس (Breathe) است و مفهومی وسیعتر از مذهب دارد و به طور اولیه یک روند پویا، شخصی و تجربی (Experiential) است. (امیدواری،۱۳۸۷)
معنویت در اسلام از اهمیت ویژه ای برخوردار است و به عبارت بهتر اسلام دین معنویت است و از این رو واژه معنویت در اسلام بسیار مورد بحث واقع شده است. کینگ می گوید تعالیم اسلامی برای واژه غربی “spirituality” اصطلاحات گوناگونی دارد که دربرگیرنده این معانی هستند: باطن، حق، عالم معنا، مقام لطف الهی، مفهوم کمال اخلاقی، جمال، جان و ذکر خدا. او معتقد است از نظر مسلمین، زندگی معنوی هم بر ترس خدا مبتنی است و هم بر عشق او؛ هم تسلیم در برابر اراده خدا و هم جستجو برای شناخت او که هدف نهایی آفرینش است. معنویت اسلامی با الگوی آداب اسلامی که ساخته و پرداخته ارکان دین است رابطه دارد. گوهر معنویت اسلامی با توحید پیوند می خورد. معنویت در قلب اسلام و کلید فهم جنبه های مختلف آن است(کینگ[۱۳۰]،۱۹۹۹ :۶۶۷). با این اوصاف، تعاریف فوق از معنویت را می توان در یک سنخ شناسی با ماهیت کثرت گرایی معنویت در چهارگونه خلاصه می شود؛ دینی[۱۳۱] ، غیر دینی[۱۳۲] ، را زورزانه[۱۳۳] (جیبونس[۱۳۴]،۲۰۰۱) و فرادینی[۱۳۵] .
بنابراین در یک تعریف نسبتاً جامع تر و دقیق تر در سنخ معنویت فرادینی با رویکرد روان شناختی، معنویت را به عنوان «تلاشی در جهت پرورش حساسیت نسبت به خویشتن، دیگران، موجودات غیر انسانی و خدا، یا کندوکاوی در جهت آنچه برای انسان شدن مورد نیاز است، و جستجویی برای رسیدن به انسانیت کامل دانسته اند»(هینلس[۱۳۶]،۱۹۹۵). به نظر می رسد، این تعریف هم به لحاظ تئوریک و هم به لحاظ عملی حائز اهمیت باشد. از یک سو، به ابعاد چهارگانه ارتباطاتی انسان اشاره دارد که وجود آن در هر لحظه از زمان، حداقل در یک بعد اجتناب ناپذیر است و از سوی دیگر، تلاش و پرورش حساسیت نسبت به برقراری چهار نوع ارتباط موثر را برای انسانیت کامل پیشنهاد می کند. همچنین به همه ابعاد وجودی انسان یعنی زیستی، اجتماعی، روانی و معنوی نظر دارد. علاوه بر این، در یک تحلیل مقایسه ای و تطبیقی که درباره معنویت انجام شد، مولفه های تعریف اخیر مورد تأیید قرار گرفت(روجاس[۱۳۷]،۲۰۰۳) و همچنین در تحلیل تطبیقی تقریباً ۴۰ تعریف گوناگون که درباره معنویت ارائه گردید تعریف اخیر جامع و کامل تر شناخته شد. از این رو، با توجه به جامعیت و شمولیت، تعریف مذکور، تعریف مورد قبول این تحقیق قرار گرفته و بر اساس آن، سازه های مربوط استخراج گردید و تعریف عملیاتی انجام گرفت(فرهنگی،۱۳۸۵).
بر این اساس، معنویت به معنای نیروی روح اغلب در ابعاد اخلاقی و مذهبی مورد بررسی قرار می‌گیرد و اغلب در ارتباط با خرد یا چیزی که اغلب بخش بالاتر یا بهتر تفکر خوانده می شود مرتبط است. معنویت روی اعتقادات و ارتباط با قدرتهای برتر تمرکز می کند. این بخشی از زندگی است که هدف معنا و جهت می بخشد و ممکن است شامل مذهب شود. وقتی بسیاری از مردم به معنویت فکر می‌کنند آن را با مذهب اشتباه می گیرند. اما معنویت بیش از اعتقادات مذهبی است. معنویت یک مفهوم وسیع تر است که با معنا اهداف و جهت سر و کار دارد. الیسون که مقیاس سلامت معنوی را بنیان گذاری کرده معنویت را به عنوان یه قدرت یا نیروی یکپارچه می بیند که از روان و جسم تأثیر می پذیرد و بر آن تاثیر می گذارد. الیسون معتقد است که انسانها موجوداتی معنوی روانی هستند که با این ابعاد با هم ترکیب شده و در جاهایی نقاط مشترک دارند. اما این دو زیر مجموعه نسبتاً از هم مجزا هستند. بعد معنویت یکی از زیر مجموعه ها و نیروی یکپارچه کردن همه زیر مجموعه ها محسوب می شود. معنویت نیروی ترکیب کننده است که همه ابعاد زندگی را یکپارچه می کند. ما به خود بر اساس شخصیت کلی – حافظه و تصورات خود نگاه می کنیم. ما بر اساس جامعه خود – روابط خود با خانواده و دوستان و همسایگان- نوع ارتباط با همنوعان و نه شناخت خود از محیط خود را تعریف می کنیم. این که ما محیط اطرافمان را پر از موسیقی- طبیعت می کنیم. یا این که مذهب را چگونه می بینیم. به عنوان نیروی روشنایی بخش زندگی یا یک حقیقت یا تکامل با خداوند متعال به عنوان بخشی از ابعاد معنویت. همه چیز با معنویت ترکیب می شود این نیرویی است که به همه چیز معنا می بخشد و به همه چیز مفهوم می دهد(بیکر، ۲۰۰۲)
در تعریفی آمده است؛ «معنویت نیرویی روح بخش و انگیزاننده زندگی است، انرژی ای که الهام بخش فرد به سمت و سوی فرجامی معین، یا هدفی به سوی ورای فردیت است»(مک نایت[۱۳۸]،۱۹۸۴). یا در تعریفی دیگر «معنویت به عنوان انرژی، معنا، هدف و آگاهی در زندگی»(کاواناگ[۱۳۹]،۱۹۹۹) آمده است. مایر معنویت را چنین تعریف می کند: «معنویت، جستجوی مداوم برای یافتن معنا و هدف زندگی است، درک عمیق و ژرفای ارزش زندگی، وسعت عالم، نیروهای طبیعی موجود، و نظام باورهای شخصی»(مایرز[۱۴۰]،۱۹۹۰) و تعریفی به همین مضمون از میت رف می گوید: «معنویت به مثابه شوق و میل به یافتن معنا و هدف زندگی و زیستن بر اساس آن می باشد»»(کاواناگ،۱۹۹۹). معنویت در نظرگاه کلی و عام، «جست و جوی چیزی که در پیوند با انسان شدن باشد» آمده است. تعریفی دیگر از معنویت چنین است: «شیوه ای که در آن، شخص بافت تاریخی خویش را در می یابد و در آن زندگی می کند. آن جلوه ای از دین، فلسفه یا اخلاق او است که به مثابه متعالی ترین، شریف ترین و سنجیده ترین چیز نشان داده می شود و به غنای آرمان یا کمال مطلوب می انجامد» و یا در تعریف دیگر از کار نیز آمده است: «معنویت به جنبش های درونی روح انسان به سوی واقعی، متعالی و الهی می پردازد»(کینگ،۱۹۹۹: ۶۷۰). کلارک[۱۴۱] تعریفی از معنویت ارائه می‌دهد که بیشتر رویکرد دینی دارد: «وقتی فردی پدیده ای ماوراء الطبیعی را احساس می کند، مهمترین ویژگی این کار او را می‌توان تجربه درونی شخصی دانست. به ویژه هنگامی که بخواهد این تجربه را با تلاش‌های فعالانه برای هماهنگ ساختن زندگی اش با ماوراء الطبیعه هویدا سازد»(کلارک،۱۹۵۸). به همین سان، معنویت اسلامی، معنویت مبتنی بر دین است. سرچشمه معنویت اسلامی قرآن کریم و فرموده‌های حضرت محمد (ص) به عنوان پیامبر خداست. (فرهنگی،۱۳۸۵)
معنویت، بعدی از انسان تعریف شده است که به افراد احساس بودن را با کیفیت‌هایی نظیر فطرت، ظرفیت برای دانستن درونی و منبع تقویتی، تجربه ذهنی مقدس، تعالی فرد به سوی ظرفیت عشق و دانش بزرگتر، یکی شدن با سایه کلی همه زندگی و یافتن معنایی برای موجودیت فرد که محور هر موجودی است، القا می کند.
همچنین معنویت، مجموعه‌ای از ارزش‌ها، نگرش و امیدهایی دانسته شده است که به هستی برتر ارتباط می یابد و زندگی فرد را هدایت می کند و به ویژه با تجاربی از زندگی مرتبط است که فرد را به آستانه عدم قطعیت می آورند. در دوران عدم ثبات که مربوط به جنگ، حملات تروریستی، مصایب و گرفتاریهای اقتصادی است، انسان ها پرسشگری در مورد سیستم اعتقادی و ایدئولوژیک خود را آغاز کرده اند و مسایل معنوی اهمیت بسیار یافته اند. کاوندیش[۱۴۲] اظهار می دارد نیازهای معنوی که در هر بیمار وجود دارد، با عدم قطعیت در وقایع زندگی وی آشکار و پدیدار می شوند(کاوندیش،۲۰۰۳: ۱۱۱).
آین میتروف استاد مدیریت دانشگاه کالیفرنیای جنوبی معنویت را اینگونه تعریف می کند: «تمایل به یافتن هدف غایی زندگی و زیستن بر اساس آن هدف». پژوهشگر دیگری معتقد است که معنویت «احساس وابستگی و درهم تنیدگی عمیق و به شدت شهودی بین انسان و جهانی که در آن زندگی می کند، است»(کاواناک،۱۹۹۹: ۱۸۶). معنویت درباره خودآگاهی و یکی شدن با دیگران است. معنویت ترکیبی از فلسفه اصلی زندگی ما و ارزشها و اعمال ماست(هوارد[۱۴۳]،۲۰۰۲: ۲۳۰).
برای برخی افراد، معنویت در کار، نوعی اتصال دینی است در حالی که برای دیگران این معنی را نمی دهد(نک[۱۴۴]،۱۹۹۴: ۹). رابینز می گوید معنویت در محل کار به معنای انجام سازماندهی شده شعائر مذهبی نبوده و به همین ترتیب در مورد خدا یا الهیات نیست(روبینز[۱۴۵]،۲۰۰۳). محقق دیگری می گوید: «معنویت زمانی جنبه دین بود، اما هم اینک به دین به عنوان یکی از راه های معنوی ممکن نگریسته می شود. زمانی معنویت راهی به سوی پیوند عمیق با خدا بود، اما اکنون برای بسیاری، خداوند دیگر تنها هدف جستجوی معنوی آنان نیست، بلکه یکی از راه های جستجوی معنوی و راهی برای پیوند با بسیاری از مفاهیم متعالی دیگر است»(مقیمی، ۱۳۸۶)
عده ای در تعریف معنویت بر اثرات بیرونی و قابل مشاهده آن متمرکز شدند. هوارد می گوید: معنویت در برگیرنده واژه هایی از قبیل اعتماد، عشق، خدمت، خرد، لذت بردن، صلح، وحدت و انسجام است(هوارد،۲۰۰۲: ۲۳۰) . پژوهشگر برجسته دیگری می گوید: منظور از معنویت، برخورداری از ارزشهای والای انسانی است که در زیر به بعضی از آنها اشاره شده است: ایمان به خدا، عشق به دیگران، پشتکار، تحرک، تحمل، تقوا، تواضع، توکل، جوانمردی، خدمت، محبت، احترام به موجودات، اعتماد به نفس، امید به آینده، پذیرش، خوشبینی، خیرخواهی، رضایت، سپاسگذاری، شجاعت، صبر، صداقت، صرفه جویی، عدم وابستگی، فداکاری، گذشت، محدود کردن آرزوها، وفای به عهد(بهادرینژاد،۱۳۸۳: ۳۳ ). در نهایت نویسنده دیگری به جمع بندی این مولفه های پراکنده در چهار زیرمجموعه پرداخته است. او معنویت را مجموعه ای از چهار ارتباط می داند: ارتباط با خدا، ارتباط با دیگران، ارتباط با طبیعت یا محیط، ارتباط با یک قدرت برتر(هوارد،۲۰۰۲: ۲۳۰) .
فونتانا (۱۳۸۵) معنویت را بیانگر اندازه شناخت انسان از ماهیت معنوی خود می‌داندکه به وی اجازه می‌دهد این ماهیت را در رفتار و زندگی دنیوی متجلی سازد، که هر چه بیشتر تجلی یابد انسان به خدا نزدیکتر شده و مشیت او را به انجام می‌رساند.
معنویت مفهومی جهان شمول است. اگر چه محتوای خاصی از انواع عقاید معنوی وجود دارد، اما همه فرهنگ‌ها مفهومی از نیروی غایی، متعالی، مقدس و الهی را در خود دارند. همچنین همه مذاهب در جستجوی کمک به افراد برای رسیدن به هسته ارتباطات وجودی و نقش مثبت و با ارزشی که افراد را به سمت رابطه دوستانه هدایت می‌کند بوده‌اند، که این بهتر از تلاش افراد برای کنار آمدن با رنج‌های زندگی است (پترسون و سلیگمن، ۲۰۰۴).
بیکر (۲۰۰۳) معنویت را آن چیزی که به همه مسایل زندگی معنا می‌بخشد، تعریف می‌کند. او معتقد است معنویت، تمرکز بر یک باور یا رابطه با یک نیروی متعالی است. معنویت جنبه‌ای از زندگی است که به آن هدف، معنا و شیوه عملکرد می‌دهد. یونگ (۱۳۷۰) بر اصیل و درونی بودن گرایشات معنوی تاکید می‌کند و این گرایشات را اصیل‌ترین تجربیاتی می‌داند که در ذات هر انسانی نهفته است. اما فروید (۱۹۶۳؛ به نقل از پترسون و سلیگمن، ۲۰۰۴) در برابر ادعاهای مربوط به تجربه‌های معنوی، موضع دیگری اتخاذ کرد و گفت: «من نمی‌توانم این احساسات اقیانوس گونه را در خود کشف کنم».
کن ویلبر (۱۹۸۹؛ به نقل از وست، ۲۰۰۰) قلمرو معنویت را به سه سطح تقسیم می‌کند که عبارتند از سطح روحی[۱۴۶]، سطح دقت و ظرافت[۱۴۷]، و سطح علّی[۱۴۸]. فراتر از این سطوح، سطح نهایی است که آن را آتمن[۱۴۹] می‌نامد و معتقد است شامل کلیه تجربه‌های بشر می‌باشد.
اما تعریف دیگر متعلق به پترسون و سلیگمن (۲۰۰۴) است که معنویت را ارتباط خصوصی و صمیمی بین انسان و خدا می‌دانند و معتقدند دامنه‌ای از فضیلت‌ها نشانه معنویت می‌باشد که در زندگی نمایانند و در یک زندگی خوب تجلی می‌یابند.
بر طبق گزارش موسسه ملی تحقیق سلامت، معنویت احساسات، افکار، تجارب و رفتارهایی است که در جستجو برای متعالی شدن شکل می‌گیرند. برخی از صاحبنظران، معنویت را “لب اللباب دین” و “گوهر اصلی و مرکزی غیر قابل چشم پوشی و اجتناب ناپذیر دین ” دانسته‌اند (ملکیان، ۱۳۸۶)، براین اساس، معنویت پایدارترین عنصر دین و نوعی دین شخصی شده می‌باشد که مشخص کننده ارتباط خصوصی بین فرد با خداست (کلانتری، ۱۳۸۷).

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:34:00 ق.ظ ]