کارکنان برای نقش و سهم خود امیدوار و دلگرم گردیده و آن را تشخیص دهند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
مزایا:
افراد نسبت به اهداف سازمان آگاه شده و در جهت رسیدن به آنها تشویق میشوند.
ارتباطات غیرضروری بین سطوح سازمانی کاهش مییابد.
اصل سوم: مشارکت کارکنان[۴۲]
کارکنان، جوهرهی سازمان بوده و مشارکت آنها باعث خواهد گردید تا تواناییهایشان مزیت سازمان محسوب گردد. انگیزه، تعهد و مشارکت کارکنان نسبت به سازمان، نوآوری و خلاقیت در پیشبرد اهداف سازمان را به ارمغان خواهد آورد. ایجاد مسئولیت پاسخگویی کارکنان در رابطه با عملکردشان و همچنین ایجاد اشتیاق در مشارکت و همکاری ایشان، زمینه بهبود مستمر در سازمان خواهد بود.
بکارگیری اصل مشارکت کارکنان در سازمان عموماً باعث میگردد که:
کارکنان، اهمیت همکاری و نقش خود را در سازمان درک کنند.
کارکنان، محدودیتهای عملکردشان را شناسایی کنند.
کارکنان، مالکیت مسائل را پذیرفته و مسئولیت حل آنها را عهده دار شوند
کارکنان، عملکرد خود را در راستای مقاصد و اهداف شخصی ارزیابی نمایند.
کارکنان، فعالانه فرصتهای افزایش صلاحیت، دانش و تجربهی خود را جستجو نمایند.
کارکنان، آزادانه دانش و تجربیات خود را به اشتراک گذارند.
کارکنان، آشکارا در خصوص مسائل و عواقب آن بحث کنند.
مزایا:
خلاقیت و نوآوری در تحقق بخشیدن به اهداف سازمان.
کارکنان به مشارکت در جهت بهبود مداوم برانگیخته میشوند.
کارکنان باید در مقابل عملکرد خود پاسخگو باشند.
کارکنان در سازمان دارای انگیزه بوده و متعهد خواهند شد.
اصل چهارم: رویکرد فرایندی[۴۳]
نتایج مورد نظر در سازمان هنگامیکه فعالیتها و منابع مرتبط به صورت فرایندی مدیریت میشوند، با اثر بخشی بیشتر حاصل میگردد. رویکرد فرایندی باعث هزینه کمتر و چرخهی زمانی کوتاهتر در استفاده از منابع بوده و نتایج بهبود یافته، سازگار و قابل پیش بینی را برای سازمان به ارمغان خواهد آورد. همچنین رویکرد فرایندی بر فرصتهای بهبود متمرکز خواهد گردید و آنها را اولویت بندی مینماید.
بکارگیری اصل رویکرد فرایندی در سازمان عموماً باعث میگردد که:
فعالیتهای ضروری به منظور دستیابی به نتایج مورد نظر به صورت سیستمی تعریف شوند.
مسئولیت و پاسخگویی برای مدیریت فعالیتهای کلیدی به صورت شفاف ایجاد گردد.
قابلیت فعالیتهای کلیدی اندازه گیری و تجزیه و تحلیل گردد.
فصول مشترک فعالیتهای کلیدی در تعامل بابخشهای سازمان شناسایی گردد.
بر عواملی نظیر منابع، روشها و مواد فعالیتهای کلیدی سازمان را بهبود خواهند بخشید، تمرکز گردد.
مزایا:
کاهش هزینهها و کاهش زمان سیکل محصول از طریق استفادهی بهینه از منابع.
نتایج بهبود یافته، سازگار و قابل پیشبینی.
تمرکز بر فرصتهای بهبود.
اصل پنجم: رویکرد سیستمی به مدیریت[۴۴]
شناسایی، درک و مدیریت فرایندهای مرتبط بهم به عنوان یک سیستم، کارآیی و اثربخشی سازمان را در دستیابی به اهداف سازمان را ایجاد نموده و توسعه میبخشد.
بکارگیری اصل رویکرد سیستمی به مدیریت در سازمان عموماً باعث میگردد که:
یک سیستم برای دستیابی به اهداف سازمانی در بهترین حالت کارآمدی و اثربخشی آن پایهریزی گردد.
وابستگی دوطرفه بین فرایندهای سیستم درک گردد.
نقشها و مسئولیتهای موردنیاز برای دستیابی به اهداف مشترک بهتر درک گردیده و از این بابت موانع بین بخشی کاهش یابد.
قابلیتهای سازمانی درک شده و قیود منابع قبل از عمل ایجاد گردد.
تعریف و هدفگذاری برای اینکه فعالیتهای ویژه در یک سیستم چگونه باید عمل نمایند.
سیستم بر پایه اندازه گیریها و ارزیابیهایش به صورت مستمر بهبود یابد.
مزایا:
انسجام بهتر فرایندها که باعث دستیابی به نتایج مطلوبتری خواهد شد.
قابلیت تمرکز کوششها بر فرایندهای کلیدی.
ایجاد اعتماد بین بخشی سازگار، کارا و مؤثر در سازمان.
اصل ششم: بهبود مستمر[۴۵]
در بهبود مستمر عملکرد سراسری سازمان باید یک هدف پایدار برای آن سازمان باشد. در این حالت قابلیت سازمانی بهبود یافته، مزیت عملکردی هر سازمان خواهد گردید و همترازی فعالیتهای بهبود در تمامی سطوح سازمان به منظور تصمیم گیری راهبردی ایجاد خواهد گردید و در نهایت با اصل استقرار بهبود مستمر در سازمان، انعطاف برای واکنش در برابر فرصتها پدید خواهد آمد.
بکارگیری اصل بهبود مستمر در سازمان عموماًباعث میگردد که:
یک رویکرد جامع و سازگار در تمام سازمان برای بهبود مستمر عملکرد بکار گرفته شود.
منابع انسانی آشنا به روشها و ابزار بهبود مستمر ایجاد گردد.
بهبود مستمر در محصولات، فرایندها و سیستمها یک هدف مشترک برای یکایک کارکنان سازمان تعریف گردد.
مقاصدی برای هدایت و اقداماتی برای ردگیری بهبود مستمر ایجاد گردد.
بهبودهای صورت گرفته، تشخیص داده شده و تصدیق گردند.
مزایا:
انعطاف پذیری در جهت دستیابی سریع به فرصتهای موجود.
تنظیم فعالیتهای بهبود در کل سازمان در قالب یک برنامهی استراتژیک.
عملکرد مفید از طریق بهبود قابلیتهای سازمانی.
اصل هفتم: تصمیم گیری بر مبنای واقعیتها[۴۶]