بررسی این حوزه می تواند در دو سطح خرد و کلان در نظر گرفته شود. در اینجا سطح خرد، سطح آموزش خواهد بود و سطح کلان نیز همان سطح سیاستگذاریها و برنامه ریزیهای کلان کشوری میباشد. هدف اصلی رشته سیاستگذاری اجتماعی و برنامه ریزی رفاه اجتماعی و رشتههای مرتبط با آن می بایستی پیوند زدن سطح خرد و نظری (آموزش) به سطح کلان و عملی (سیاستگذاریهای کلان کشوری) و در واقع کارآمد کردن سطح خرد در سطح کلان باشد. برای بحث از کارآمد بودن یک رشته قبل از هر چیز باید دید هدف از رشته چه بوده تا بتوان فاصلهی بین وضع موجود تا هدف را سنجید. در این صورت است که می توانیم از کارآمد بودن یا ناکارآمدی یک رشته سخن بگوییم. سنجش و ارزیابی، میزان تحقق اهداف آموزشی را مشخص خواهد کرد. بارتن و کیفر(۲۰۰۲) ارزشیابی را یکی از ضروریترین کارکردهای استادان علوم اجتماعی در کلاس درس میدانند (شارعپور، ۱۳۹۰: ۱۴۵).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
از آغاز آموزش علوم اجتماعی در ایران کمتر از یک قرن میگذرد و اندک اندک بر تعداد دانشجویان این رشته افزوده می شود. ولی به نسبتِ توسعه کمیِ آن، توسعه کیفی حاصل نشده است و میتوان گفت اهداف مورد نظر در سطح قابل قبولی حاصل نشده است. در این پژوهش این مسائل به طور ویژه در رابطه با گرایش برنامه ریزی و رفاه اجتماعی مطرح شده است.
رشته های تحصیلی ذکر شده، همانگونه که از نام آنها پیداست، باید از سیاست گذاریهای کلان گرفته تا جزئیترین مسائل زندگی روزمرهی ما پررنگترین نقشها را ایفا کنند. در صورتی که این گونه نیست و حتی میتوان گفت که رشته برنامه ریزی و رفاه اجتماعی از بعد نظری (یکی از خصیصههای رشتههایی مانند علوم اجتماعی، پربار بودن آنها از بعد نظری است) بسیار ضعیف است و به لحاظ کاربردی بودن نیز نتوانسته است آنطور که باید به اهداف مورد نظر و تعیین شده دست یابد.
در پژوهش حاضرسعی شده است آسیبهای موجود در آموزش رشته برنامه ریزی رفاه اجتماعی (به صورت خاص) شناسایی شود و برای این کار از روش کیفی (و روش کمی برای تکمیل بخشی از داده ها) استفاده شده است. چنین کاری نیازمند استفاده از نظرات و دیدگاه های صاحبنظران و اساتید مجرب در این رشته و هم چنین دانشجویان آن، که بخش مهمی از ساختارآموزشی این رشته را تشکیل میدهند، میباشد. مصاحبههایی که با اساتید و دانشجویان و هچنین مدیران اجرایی درگیر در این حوزه انجام گرفت، ما را در این تحلیل و تبیین یاری رساند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
۱-۳ اهداف تحقیق
هدف اصلی این پژوهش، آسیبشناسی آموزش رشته برنامه ریزی رفاه اجتماعی (سیاستگذاری اجتماعی) در دانشگاه های ایران است. اهداف فرعی آن نیز به ترتیب زیر میباشد:
۱.ارزیابی رشته برنامه ریزی رفاه اجتماعی به لحاظ درونداد و برونداد در دوره تحصیلات تکمیلی در دانشگاه های ایران
۲. تحلیل فرایند تدریس رشته برنامه ریزی رفاه اجتماعی در دانشگاه های ایران
۳. آسیبشناسی این رشته و ارائه راهکارهایی برای برون رفت از نقاط ضعف آن
۴. ارائه پیشنهاداتی برای بهبود وضعیت آموزش این رشته درایران
۱-۴ سوالات تحقیق
۱.کیفیت رشته برنامه ریزی رفاه اجتماعی در ایران به لحاظ درونداد (نظیر محتوای دوره و نیروی انسانی) چگونه است؟
۲.کیفیت رشته برنامه ریزی رفاه اجتماعی در ایران به لحاظ فرایند (نظیر کیفیت تدریس و راهنمایی) چگونه است؟
۳.کیفیت رشته برنامه ریزی رفاه اجتماعی در ایران به لحاظ برونداد (نظیر فارغالتحصیلان، پایان نامهها، و تولیدات علمی) چگونه است؟
۴.کیفیت رشته برنامه ریزی رفاه اجتماعی در ایران به لحاظ تناسب با نیازها (دانشجویان، جامعه علمی، نهادهای رفاهی) چگونه است؟
۵.کیفیت رشته برنامه ریزی رفاه اجتماعی در ایران به لحاظ نتیجه/اثربخشی (نظیر جذب به بازار کار و تناسب مشاغل فارغ التحصیلان با تخصص آنان) چگونه است؟
۶. وضعیت موجود گفتمان رفاهی در بین روشنفکران و دانشگاهیان به چه صورت است؟
۱-۵ ضرورت و اهمیت موضوع
آموزش علوم اجتماعی در ایران با شکل گیری دوره های آموزشی رسمی در مؤسسهی مطالعات و تحقیقات اجتماعی و گشایش رشته علوم اجتماعی در دانشکدهی ادبیات به طور جدی و علمی شروع گردید. پس از تشکیل دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران با وجود چهار گروه آموزشی (مردمشناسی، تعاون، جامعه شناسی و جمعیتشناسی) و توسعه گروههای آموزشی علوم اجتماعی و جامعه شناسی دانشگاههای دیگر کشور، آموزش علوم اجتماعی در مقاطع لیسانس و فوق لیسانس به طور اساسی دنبال شده است. با گذشت بیش از ۴۰ سال از تاسیس دانشکدهی علوم اجتماعی در ایران، تعداد بسیاری در سطوح لیسانس، فوق لیسانس و دکتری آموزش دیده وتالیفات و تحقیقات متعددی نیز صورت گرفته است. این جریان ضمن اینکه با آثار و فوایدی روبرو بوده، ولی نارسایی نیز در پی داشته است ازجمله: عدم توسعه علوم اجتماعی بر اساس نیازهای موجود در جامعه، فقدان روشهای مناسب در خصوص ارزیابی فعالیتهای آموزشی، توسعه کمی علوم اجتماعی با توجه به کیفیت آموزش در ایران، عامگرایی در امر آموزش علوم اجتماعی به جای خاصگرایی و … .
علاوه بر اینها، در نظام آموزش علوم اجتماعی ایران، از نظر شکل، عمدهی درسها نظری و معدودی نظری- عملی هستند. نکتهی مهم این است که هیچ تعریف و ملاک دقیقی برای تعیین عملی بودن یا نبودن درس وجود ندارد و به همبن دلیل هر دانشگاهی بر اساس تعریف خودش درسهایی را نظری و درسهایی را نظری- عملی میخواند.
ناگفته پیداست که این مسائل و مشکلات در مورد رشته نوپایی چون سیاستگذاری اجتماعی و برنامه ریزی رفاه اجتماعی به شکل نمایانتری خود را نشان میدهد و تا کنون تحقیق و پژوهشی در رابطه با ارزیابی و آسیبشناسی این رشته انجام نگرفته، لذا ضروری مینماید که مطالعات و تحقیقاتی در این رابطه صورت گیرد تا بلکه این مسائل و مشکلات، بیشتر شناسایی شده تا در جهت رفع آنها اقدامات لازم به عمل آید. همچنین با توجه اینکه یکی از ارکان اصلی سرمایه های هر کشوری، نیروی انسانی آن کشور است و تربیت و آموزش این نیروی انسانی نیز برعهده دانشگاهها و موسسات آموزش عالی است لذا باید به وضعیت آموزش آنها توجه لازم را مبذول داشت و نارساییهای موجود را رفع کرد که این امر جز با انجام تحقیقات و مطالعات در این زمینه میسر نخواهد شد.
۱-۶ تاریخچه رفاه اجتماعی در ایران
آغاز رفاه اجتماعی به مفهوم امروزی آن در ایران را میتوان از دوره قاجار مورد بررسی قرار داد. چنانچه مدارک و اسناد نشان میدهد، الهام بخش حرکتها و اقدامات رفاهی در ایران برنامه های ارائه شده در جوامع غربی بوده است (زاهدی، ۱۳۹۰: ۵۲).
به لحاظ تاریخ نگاری مبنا (دوره های شاهان و سلسلهها) آغاز این دوران مصادف است با اواخر قاجاریه د رایران تا وقوع انقلاب مشروطه و تدوین قانون مشروطه و گذار از نظام پادشاهی فره ایزدی به دوره مشروطه سلطنتی و پیدایش مقدمات عرفی شدن و متجدد شدن جامعه و ورود به دورانی از کشمکش سنت و تجدد در بستر تحولات پرشتاب جهانی که تا امروز ادامه دارد.شاید بتوان این دوران را بر اساس ضرورتهای کاربردی به دو مقطع قبل و بعد از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ تقسیم بندی کرد. دوره اول را که حدود نیم قرن تا انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ است به مراحل زیر میتوان تقسیم کرد:
اول- انقلاب مشروطه، پیدایش دولت- ملت تا جنگ جهانی اول: شکل گیری زمینه های رفاه اجتماعی مدرن
دوم- جنگ جهانی اول، سلطنت پهلوی اول: تکوین نهادهای رفاه اجتماعی مدرن (نظام امداد، بیمهها و تامین اجتماعی و حمایتها)
سوم- جنگ جهانی دوم، سلطنت پهلوی دوم: برنامه ریزی برای رفاه اجتماعی (ممیزی رفاه اجتماعی، ۱۳۹۰: ۸)
دوره پس از انقلاب ایران را میتوان به دو مرحله تقسیم کرد:
اول- انقلاب اسلامی: بازنگری در رفاه اجتماعی: انقلاب اسلامی در ایران، نظام پادشاهی ایران را سرنگون، و زمینه روی کار آمدن جمهوری اسلامی را فراهم کرد. یکی از اهداف مهم انقلاب بهبود رفاه اجتماعی بود که بر این اساس تغییراتی در سازمانها و نهادهای رفاهی به وجود آمد:
برخی از سازمان های قبلی منحل شدند (سازمان خدمات شاهنشاهی)
برخی از سازمان های قبلی ابقاء شدند (تامین اجتماعی، اوقاف، بازنشستگی)
برخی از سازمان های قبلی با تغییر صوری ابقا شدند (هلال احمر)
برخی از سازمان های قبلی در هم ادغام و تبدیل به سازمان جدیدی شدند (بهزیستی)
برخی سازمان های جدید ایجاد شدند (بنیاد ۱۵ خرداد، کمیته امداد امام، بنیاد مستضعفان) (همان: ۳۵-۳۸).
دوم- بازگشت به سیاست اجتماعی: برنامه های توسعه و قانون نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی:
برنامهی اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (۱۳۶۸-۱۳۷۲): در سال ۱۳۶۷ مقدمات از سرگیری برنامهنویسی توسعه در ایران فراهم شد و با تغییراتی از جمله در عنوان این برنامهها به برنامهی توسعه تغییر کرد. برنامه های توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به مجموعه برنامه های میان مدتی گفته می شود که به صورت پنج ساله و توسط دولت وقت تنظیم می شود و به تصویب مجلس شورای اسلامی میرسد.
عکس مرتبط با اقتصاد
بررسی اهداف کلان برنامهی اول توسعه نشان میدهد اهداف مذکور بدلیل ویژگی آرمانی و غیر عملیاتی فاقد صراحت لازم هستند تا بتوان آن را با رویکرد مشخص از جمله رفاه اجتماعی مورد بحث و نقد قرار داد. اما بعضی از هدفهای آن را میتوان تا حدودی مرتبط با بحثهای رفاه اجتماعی قلمداد کرد. اما از آنجا این اهداف بر پایه یک نظریهی جامع رفاه اجتماعی جهت زیستن بهتر جامعه تدوین نشده اند، اساسا توجهی به آنها نشده است. به این ترتیب اولین و جدیترین نقطه ضعف اساسی برنامه فقدان رویکرد و یا نگرش به برنامه های رفاه اجتماعی و بهزیستی بود.
در بررسی شورای برنامه ریزی سازمان بهزیستی در سال ۷۹ برنامه های اول و دوم از دوجنبه محتوایی و ساختاری مورد نقد قرار گرفته که در بعد محتوایی دو ایراد ۱) تمرکز بر آسیبدیدگان به جای آسیب و ۲) گرایش به سنتگرایی به جای نگرش علمی مطرح شده بود. در بعد ساختاری نیز به ۱) پراکندگی و تعدد دستگاه های مسئول ۲) عدم وحدت رویه و ۳) توجه نکردن به مشارکت جامعه و گروههای غیر دولتی، اشاره کرده اند (ممیزی، ۱۳۹۰: ۴۲-۴۴).
برنامه دوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (۱۳۷۳-۷۸): برنامهی دوم در مقایسه با برنامهی اول توجه بیشتری به رفاه اجتماعی داشت. علیرغم این، منطق هر دو برنامهی اول و دوم و خط مشیهای اساسی که برنامهها بر اساس آنها تدوین شده اند تقریبا مشابه بوده و از ضعفهای کلی برخوردار و فاقد هرگونه نگرش سیستمی به موضوع بهزیستی و رفاه اجتماعی بود (همان: ۴۶).
برنامه سوم توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی (۱۳۷۹-۱۳۸۳): فصل پنجم قانون برنامه سوم توسعه اصول حاکم بر نظام تامین اجتماعی را توضیح میداد. در اصل ۲۹ قانون اساسی اگرچه از اصطلاح “تامین اجتماعی” استفاده شده اما طرح مسائلی از جمله بیکاری، پیری و بی سرپرستی، اشاره به قلمرو امداد، اشاره به حمایتهای بخش غیربیمهای و … دایره مفهومی تامین اجتماعی را گسترش داده و تا حدی به حوزه مفهومی رفاه اجتماعی نزدیک شده است.
گرایش غالب برنامه سوم در ماده ۴۰ به صراحت مطرح شده و آن ایجاد نظام تامین اجتماعی است. در این ماده اصولی برای ساختار این نظام پیشنهاد شده اما هیچ اشارهای به جایگاه سازمانی نظام مذکور در ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نداشته و عمدتا بر ساخت درونی این نظام و تعامل میان سازمان های موجود فعال اشاره داشته است. در متن برنامهی سوم و در فصل پنجم آن عناوین مشخصی تحت عنوان هدف یا اهداف نظام جامع ارائه نشد، از اینرو یکی از مباحث کاملا اختلافی صاحبنظران در زمینه نظام جامع مربوط به اهداف این نظام بود.
با توجه به متن قانون برنامه سوم توسعه به نظر میرسد این قانون در بسیاری موارد از صراحت و شفافیت لازم برخوردار نبود و ابهامات جدی داشت. همین موضوع سبب شد تا در تدوین لایحه رفاه و تامین اجتماعی اختلافات جدی و اساسی در مورد رویکرد قانون برنامه نسبت به نظام جامع مطرح شود و عملا نتوان استنباط صریح و مشخصی را از خلال متن قانون برنامه برای تدوین طرح نظام جامع مورد استنباط قرار داد. از این گذشته عدم انسجام و ناهماهنگی درونی متن برنامه سوم خصوصا فصل پنجم آن بر ناکارآمدی و ضعف این برنامه افزود.
قانون برنامه چهارم توسعه (۱۳۸۴-۱۳۸۸): در برنامه چهارم توجه جدی معطوف به مشکلات اجتماعی گردید. با تاسیس وزارت رفاه و تامین اجتماعی، مقوله “توانمندسازی” اقشار آسیبپذیر بیشتر مورد توجه قرار گرفت، زیرا قانون برنامه چهارم از یک سو و تاسیس وزارت نوپا از سوی دیگر شرایط را برای ایجاد یک ساختار مناسب برای عرضه خدمات و امکانات فراهم کرد. با مکلف نمودن دولت برای استقرار نظام جامع تامین اجتماعی، و هدفمند نمودن فعالیتهای حمایتی جهت توانمندسازی افراد تحت پوشش موسسات و نهادهای حمایتی با طراحی اشتغال و توانمندسازی و آموزش مهارت های شغلی انتظار میرفت کارکرد دستگاههای ذیربط حمایتی به سمت و سویی سوق یابد که زمینه فعالیتهای عمومی کشور را برای ایجاد فضای سرشار از بهبودبخشی وضعیت گروههای تهیدست و محروم اجتماعی برای محرومیتزدایی آنها با رویکرد توانمندسازی فراهم کند (ممیزی، ۱۳۹۰: ۴۷-۵۶).
برنامه پنجم توسعه: در مجموع به نظر میرسد برنامه پنجم توسعه در زمینه رفاه اجتماعی تلاش کرده تا نسخه تعدیل شده برنامه چهارم توسعه باشد و از این رو نوآوری خاصی در این زمینه ندارد (همان: ۵۹).
برنامه ششم توسعه: که در حال تدوین است.
ماهیت و سابقه آموزش سیاستگذاری اجتماعی و برنامه ریزی رفاه اجتماعی در جهان و ایران
موضوع سیاستگذاری اجتماعی در سالهای قرن نوزدهم اهمیت یافت. برای مثال، یکی از دلایل رشد روزافزون اهمیت آن، فقر و شرایط زندگی مردم بود.
ریشه های اولیهی رشتهای به نام “سیاستگذاری اجتماعی” را میتوان در کنش عملی موجود در رشته مددکاری اجتماعی، و بعدها، رشته تحقیقاتی جامعه شناسی مشاهده کرد. بعدها که جامعه شناسی به عنوان یک حوزه نظری مستقلتر توسعه بیشتر یافت، جامعهشناسان این فکر را توسعه دادند که آیا موضوع جامعه شناسی، بیشتر “مسئله محور” است یا “سیاست محور”. بنابراین، جامعهشناسان بیشتر به نظریه اهمیت دادند؛ بدین ترتیب، هدف اصلی جامعه شناسی، کشف معرفت درباره جامعه بود و هدف اصلی سیاستگذاری اجتماعی، تحقیق درباره اثر سیاستهای اجتماعی بر مردم و جامعه (ارزیابی اثر) تعریف شد. بنابراین سوال اصلی سیاستگذاری اجتماعی این است: “اتخاذ یک سیاست، باعث ایجاد چه تفاوتهایی می شود؟” در عین حال، موضوع سیاستگذاری اجتماعی سوالات دیگری را در خصوص علل و شیوه توسعه و پیشرفت سیاستها مطرح می کند: چرا برخی از سیاستهای خاص مطرح میشوند؛ و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی انتخاب یک سیاست بخصوص چیست؟ (بلیک مور، ۱۳۸۸: ۱۱-۱۵).
سیاست اجتماعی از یک سو، یک رشته دانشگاهی مجزا با مباحث نظری و کانونهای توجه نظری خاص خود است و از سوی دیگر از سایر علوم هم خانوادهی خود بهره گرفته و با آنها پیوند برقرار می کند. نام این رشته از مدیریت اجتماعی به سیاست اجتماعی تغییر یافته است تا منعکس کننده گسترده شدن دامنه توجه به نظریه های رفاه در کنار توجه به بعد عملیاتی آن باشد (الکاک و دیگران، ۱۳۹۱: ۲۷).
در سال ۱۹۵۰ با گمارده شدن ریچارد تیتموس به عنوان استاد مدیریت اجتماعی در مدرسهی اقتصادی لندن، این رشته به سرعت به عنوان یک رشته دانشگاهی در بیشتر دانشگاههای بریتانیا به رسمیت شناخته شد. در میان پژوهشگران و محققانی که در دوره مدیریت بوریج به این مرکز پیوستند میتوان به فردریک فون هایک اشاره کرد که به عنوان یکی از ایدهپردازان راستگرا در سیاست و اقتصاد شناخته شده است. بنابراین، موضوع سیاستگذاری اجتماعی به عنوان یک حوزه مطالعاتی مستقل در بریتانیا توسعه یافت. سیاستگذاری اجتماعی در سایر کشورهای اروپایی بیشتر تحت حوزه هایی مانند علوم سیاسی، جامعه شناسی یا مدیریت اجتماعی در دانشگاهها تدریس می شود، در حالی که در ایالات متحده آمریکا مطالعات “رفاه اجتماعی” و سیاستگذاری اجتماعی اغلب با آموزش مددکاری اجتماعی مرتبط است. سیاستگذاری و مدیریت اجتماعی در بریتانیا بیشتر به عنوان یک رشته مستقل در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ رشد کرد (بلیک مور، ۱۳۸۸: ۲۳).
در ایران نیز برای اولین بار این حوزه با عنوان برنامه ریزی رفاه اجتماعی در مقطع کارشناسی ارشد در سال ۱۳۸۰ در دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران با پذیرش هشت نفر در دوره های روزانه راهاندازی شد که از سال ۸۲ این دانشگاه اقدام به پذیرش در دوره های شبانه نیز نمود. بعد از دانشگاه تهران، دانشگاه علامه طباطبایی نیز اقدام به پذیرش دانشجو در این رشته با همین عنوان نمود و بعد از آن دانشگاه علوم بهزیستی در سال ۸۳ دوره کارشناسی ارشد این حوزه را با عنوان مدیریت رفاه اجتماعی راهاندازی کرد. پذیرش دانشجو در مقطع دکتری در این رشته از سال ۱۳۸۹ در دانشگاه علامه طباطبایی با عنوان رفاه اجتماعی آغاز شد و پس از آن دانشگاه علوم بهزیستی دوره دکتری خود را با عنوان سلامت و رفاه اجتماعی راهاندازی کرد.
فصل دوم:
ادبیات تحقیق
۲-۱ مقدمه
تهیه مبانی مطالعه جهت تعیین چارچوبهای پژوهش ضروری است. پژوهش حاضر از دو بعد ساختاری و مفهومی تشکیل شده است که بعد ساختاری آن شاخص ها و اجزای نظام آموزشی را در بر میگیرد و بعد مفهومی و معرفتی آن نیز به آموزش علوم انسانی به طور عام و همان برنامه ریزی و رفاه اجتماعی (با تاکید برآموزش این رشته و جایگاه آن در آموزش عالی و گفتمان رفاهی و سیاستگذاری اجتماعی) به طور خاص برمیگردد. بخش اول این فصل به ادبیات نظری پژوهش پرداخته است و بخش دوم آن نیز به ادبیات تجربی پژوهش اختصاص دارد.
۲-۲ادبیات نظری تحقیق
۲-۲-۱ مدل اجزای نظام آموزش عالی
شاخص های آموزش عالی را میتوان از دیدگاه های مختلف و با توجه به داده های به کار رفته در آنها طبقه بندی نمود. یکی از این تقسیم بندیها به قرار زیر است:
الف- شاخص های وارده: به عوامل درونی نظام آموزش عالی شامل منابع انسانی، منابع مالی و منابع کالبدی اطلاق می شود. منابع انسانی سطوح مختلف تحصیلی در آموزش عالی از جمله دانشجویان مقاطع کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکتری و اعضای هیئت علمی را در بر میگیرد. برای مثال شاخص هایی نظیر نسبت ثبت نام کنندگان به کل دانشجویان، نسبت استاد به دانشجو، نسبتهای ردههای علمی هیئت علمی به کل اعضا در این گروه جای میگیرند. شاخص های مالی و کالبدی شامل نسبتهایی مانند نسبت دانشجو به کلاسهای درس، امکانات رفاهی، هزینه ها و غیره است.
دانشجویان (توزیع دانشجویان در مقاطع تحصیلی مختلف، ظرفیتهای پذیرش)