احتمال رویگردانی مشتری kام است.
ما[۱۰۵] و همکاران [۱۱۴]، تأثیر انجام خریدهای متوالی در تعیین ارزش مشتری را مدنظر قرار دادند. آن ها معتقد بودند که چنانچه مشتری در چند بازه متوالی از زمان، خریدی را انجام ندهد و با شرکت در تعامل نباشد آنگاه مقدار CLV وی بر اساس آخرین مقدار CLV که در آن خرید متوالی داشته محاسبه خواهد گردید. آن ها برای کنترل بازههای متوالی عدم خرید، متغیر d را معرفی کردند که بیانگر حداکثر بازه زمانی است که مشتری می تواند بصورت متوالی با شرکت تراکنشی نداشته باشد. چنانچه بازههای زمانی عدم تراکنش مشتری با شرکت بیشتر از d باشد، آنگاه ادامه ارتباط مشتری با شرکت مقرونبهصرفه نمی باشد. بر همین اساس، مدل CLV جدیدی ارائه شد که در رابطه ۲-۲۸ آمده است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
(۲-۲۸)
در رابطه ۲-۲۸، سود دریافتی از مشتری و بیانگر هزینه مستقیم کالای ارائهشده به مشتری است. نیز همان متغیر d است که بیانگر حداکثر بازه زمانی است که مشتری می تواند بصورت متوالی با شرکت تراکنشی نداشته باشد. نیز یک متغیر دودویی است که برای نشان دادن خرید/عدم خرید مشتری؛ چنانچه مشتری خرید نماید و در غیر اینصورت .
در سال ۲۰۱۴ در [۱۱۵] برای دستهبندی مشتریان، مدلی بر مبنای ترکیب CLV و ارزش بدست آمده از مشتری و وفاداری وی پیشنهاد کردند. آن ها در این مدل پیشنهاد کردند که برای دستهبندی مشتریان بایستی یک ماتریس n*3 تشکیل شود؛ که در آن N بیانگر تعداد مشتریان است. به ازای هر مشتری نیز باید میزان CLV، ارزش بدست آمده از وی و میزان وفاداری وی محاسبه شود. کوادورز[۱۰۶] و همکاران برای محاسبه ارزش دوره عمر مشتری از رابطه ۲-۲۹ استفاده کردند.
(۲-۲۹)
در رابطه ۲-۲۹، بیانگر درآمد ناخالص، بیانگر مجموع هزینهها برای ارتباط با مشتری است. آن ها همچنین برای تعیین میزان ارزش بدست آمده از مشتری از رابطه ۲-۳۰ استفاده کردند. ارزش بدست آمده از مشتری بیانکننده مقایسه درآمد ناخالص حاصل از وی و میزان بدهیهای او در یک دوره مشخص میباشد.
(۲-۳۰)
کوادورز و همکاران برای محاسبه میزان وفاداری مشتری از رابطه نشان داده شده در ۲-۳۱ استفاده کردند. همانگونه که در این رابطه نشان داده شده است، برای محاسبه وفاداری، میزان خریدهای یک مشتری در یک دوره را ملاکی برای تعیین وفاداری وی در نظر گرفتهاند.
(۲-۳۱)
در رابطه ۲-۳۱، i اندیس مشتری iام و j نشاندهنده دوره j و n بیانگر تعداد دورههاست.
کوادورز و همکاران برای تست کردن مدل خود، آن را بر روی یک کارخانه نیشکر در کلمبیا آزمایش کردند. آن ها با جمعآوری اطلاعات مربوط به ۷۱ مشتری این کارخانه، یک ماتریس ۷۱*۳ تشکیل دادند. هر سطر این ماتریس همانند X= بود. آن ها سپس با بهره گرفتن از الگوریتم SOM مشتریان را به ۹ دسته تقسیم کردند.
در سال ۲۰۱۰ در [۱۱۶] از ترکیب ارزش فعلی و آینده مشتری برای تعیین ارزش مسافران یک شرکت هواپیمایی در چین استفاده کردند. در این مقاله، ارزش فعلی مشتری بر اساس کسر هزینه های صورت گرفته برای مشتری توسط شرکت از مجموع پرداختیهای وی محاسبه می شود(رابطه ۲-۳۲). همچنین برای تعیین ارزش آینده مشتری از ترکیب مدل AHP و RF استفاده شده است. نحوه استفاده از AHP در تعیین ارزش آینده مشتریان بدین گونه است که در گام اول فرکانس و تازگی خرید دستهبندی شده و سپس ضرایب هر یک از این دو عامل و وزن هریک از دستهها با بهره گرفتن از ماتریس مقایسات زوجی تعیین می شود. سپس تراکنشهای گذشته مشتری ملاک قرار گرفته و آینده وی بر اساس وزن دستهای که در آن قرار میگیرد تعیین می شود.
(۲-۳۲)
در رابطه ۲-۳۲، m تعداد سفرهای انجامشده توسط مشتری در طول یک سال گذشته و پرداختی مشتری در هر سفر و هزینه های صورت گرفته برای جذب، حفظ و ارتقاء مشتری است.
همانگونه که پیشتر عنوان گردید، تعیین ارزش مشتریان به تنهایی نمی تواند کارایی بالایی برای کسبوکارها بدنبال داشته باشد. علت این امر، علاقه مدیران و طراحان استراتژی های کسبوکار به تدوین تعداد محدودی استراتژی است. از اینرو مدلهای تعیین ارزش در کنار خوشهبندی مشتریان تکامل یافته و کاربرد دارند. بنابراین در بخش بعد مباحث مربوط به خوشهبندی بحث خواهند شد.
خوشه بندی
خوشهبندی یکی از تکنیکهای داده کاوی است. در ادبیات موضوع به فرایند گروهبندی اشیاء مشابه، خوشهبندی گفته می شود. در این فرایند سعی می شود اشیائی که شباهت بیشتری نسبت به هم دارند در یک گروه قرار گیرند. بهطورکلی ۲ روش برای خوشهبندی اشیاء و داده ها وجود دارد، روشهای بدون نظارت[۱۰۷] و روشهای با نظارت[۱۰۸]. در روش با نظارت از ابتدا تعداد خوشه های مورد نیاز مشخص می شود، اما در روشهای بدون نظارت از ابتدا هیچ اطلاعات خاصی در اختیار الگوریتم قرار نمیگیرد. در روشهای بدون نظارت تنها اطلاعاتی که در اختیار الگوریتم قرار میگیرد، مجموعه داده هاست و این خود الگوریتم است که بایستی از این مجموعه و ویژگیهای آن یاد گرفته و آن را گروهبندی کند. از معروفترین روشهای با نظارت الگوریتم k-means بوده و معروفترین روش بدون نظارت SOM است. از فرایند خوشهبندی در زمینه های بسیاری استفاده شده است؛ یکی از این زمینهها مدیریت ارتباط با مشتری است.
خوشهبندی مشتریان یکی از معـروفترین روشهـا برای تعیین مشتـریان باارزش است[۱۲]. در بسیـاری از مطالعـات انجامشده در زمینه بازاریـابی، از روشهـای خوشهبندی برای تعیین مشتریان هـدف استفاده می شود[۱۱۷]. تعیین مشتریان هدف به سازمانها این امکان را میدهد تا با ارائه خدمات مناسب به آن ها، ارزش و سودآوری مشتریان را افزایش دهند[۷۶, ۱۱۷].
با توجه به اهمیت موضوع، در این بخش الگوریتمهای خوشهبندی مورد بررسی قرار گرفته است. ابتدا به بررسی الگوریتم k-means پرداخته شده و مشکلات آن مطرح شده است. در قسمت بعد تعدادی از الگوریتمهای تکاملی معرفی و مطالعاتی که در آن ها از الگوریتمهای تکاملی برای خوشهبندی استفاده شده، بررسی گردیدهاند.
الگوریتم K-MEANS
الگوریتم k-means یکی از الگوریتمهای خوشهبندی مسطح است که به دلیل قدرت بالا و سادگی، بهطور گسترده در خوشهبندی داده ها مورد استفاده قرار میگیرد[۱۱۸]. هدف اصلی این الگوریتم آنست که مجموع عدم تشابه بین تمام اشیاء یک خوشه از مراکز خوشه های متناظرشان کمترین باشد؛ بهعبارتدیگر فاصله هر داده تا مرکز خوشه خود کمتر از فاصله آن داده تا سایر مراکز خوشه ها باشد.
الگوریتم k-means بدنبال خوشهبندی پایگاه داده موردنظر به تعداد معینی خوشـه است بطـوریکه میانگین توان دوم خطاهـا([۱۰۹]MSE) حداقل باشد[۱۱۹]. رابطـه ۲-۳۳، نحوه محاسبه MSE را نشان میدهد.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:29:00 ق.ظ ]