مسئله تعدد زوجات که در اسلام در صورت اجرای عدالت و مساوات مطرح میشود مورد توجه بعضی نظریه پردازان بوده است.
از نظر فریتیوف شوئون تعدد زوجات دو علت عمده دارد:

 

 

کشته شدن مردان در جنگها و غزوات و گرم مزاجی اعراب و حلیت طلاق هم به زعم وی جز این علتی ندارد[۱۱۹].»

نظر کلودلوی استروس نیز در این زمینه شایان اعتناست میگوید: به طور کلی از میان همه اموال زنان بیش از هر چیزی قیمت دارند زیرا هم نادر و کمیاباند و هم واجب برای حیات جماعت.
به قول لوی استروس اگر تعداد زنان و مردان مساوی باشد باز همه زنان از لحاظ جنسی و اقتصادی به یک اندازه خواستنی نیستند بلکه خواستنیترینشان همواره در اقلیتاند و بنابراین میان عرضه و تقاضا در این زمینه پیوسته بالفعل یا بالقوه عدم تعادل و تنش وجود دارد[۱۲۰].
عکس مرتبط با اقتصاد
با توجه به آنچه رفت چنین میتوان نتیجه گرفت که اگر در دوره قاجار و زمان مشروطه موضوعاتی مربوط به وضع زنان در شعر و نثر فارسی پدید آمد تاثیرپذیری اندیشه غرب است.
«در عصر بیداری (دوره مشروطه) به سبب آشنایی ناصر الدین شاه با زبان فرانسه و مسافرتهای او به غرب به دلیل داشتن طبع شعر، نثر ساده و طبیعی و بی تکلف رواج پیدا کرد[۱۲۱].»
شاید یکی از نخستین افرادی که به این مقوله توجه کرده حزین لاهیجی باشد. که در یکی از آثار خود به روال حکومت و شیوه زندگی اروپائیان و محاسن آن التفات کرده و مینویسد: «شاید، تنها راه اصلاح امور ایران اتخاذ شیوه های غربیان باشد.[۱۲۲]»
به این ترتیب بیشتر شاعران و نویسندگان نوشته های خود را با دفاع از موج فمینیسم و دفاع از حقوق زن و بیان سرگذشت فلاکت بار زن ایرانی اختصاص دادهاند و همه اینها تحت تأثیر از فرهنگ غرب است.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

 

 

بخش چهارم:

 

جایگاه زن در عصر مشروطیت (نگاهی گذرا به موقعیت اجتماعی، فرهنگی و ادبی زن در نهضت مشروطه)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

۲-۴-۱- جایگاه زن در عصر مشروطیت (نگاهی گذرا به موقعیت اجتماعی، فرهنگی و ادبی زن در نهضت مشروطه)

تا قبل از انقلاب مشروطه در ایران، زن وضع نابسامانی داشت، زن نه تنها در عرصهی سیاست و اجتماع حق هیچ گونه ابراز عقیدهای نداشت، که در ادبیّات و فرهنگ دینی آن زمان، در جایگاه نازل قرار میگرفت و گاهی حکمهایی در مورد او صادر میشد که هیچ انسان عاقلی حاضر به پذیرفتن آنها نبود. عدهای به بهانهی دین، برای تضعیف مقام زن و خانه نشین کردن او، فتوا داده و به احادیث نادرستی استناد کردند و گروهی دیگر که خود را دانای دهر میدانستند و در فرهنگ و ادبیات این آب و خاک دستی داشتند به شرع پناه آوردند و با سرودن و نگاشتن، زن را تا سطح یک حیوان پست و حقیر نمودند. این نکوهشهای زن تا قبل از انقلاب مشروطه ادامه داشت، امّا با شروع نهضت، زنان این مرز و بوم به فکر افتادند که از حقوق خود دفاع کنند. در حقیقت با آغاز نهضت مشروطه، جنبشهای گوناگون زنان ایرانی، شکل گرفت. هر چند زنان نو اندیش در اوان کار، با مشکلات فراوان رو به رو شدند، اما همین حرکت باعث شد که بعدها زنان، خود و نقش اساسی خود در خانواده و اجتماع را بشناسند و برای رهایی از بندهای دروغین اقدام نمایند.
در دوره های بعد، یعنی از سدهی سیزدهم، شاهد نگرش شاعران و نویسندگان نسبت به زنان هستیم، این تغییر نگرش را باید مرهون زحمت زنانی بدانیم که در عصر مشروطیت جدیت به خرج دادند و در برابر توهین و تهمت دیگران قیام کردند. زنان در این دوره به تکامل شخصیت خود اندیشیدند و از خانهها به اجتماع قدم نهادند تا اجازه ندهند هر قلم به دست و هر بی تعهدی در مورد آنان، هرگونه که خواست بنویسد.
آنها در عصر مشروطه نشان دادند که امکانات، نقش موثری در شکوفایی استعدادها دارد. کسی که تمام عمر خود را در چهار دیواری خانه سپری کرده و حتی اجازه آموختن نداشته است، چگونه میتوانسته از استعدادهای خود بهره ببرد؟
گاه در گذر تاریخ، با زنانی شاعر و نویسنده مواجه میشویم که به خاطر تعصب افراطی و دروغین مردان خود، آثارشان را بدون نام و عنوان به جامعه تحویل میدادند، چرا؟ چون اگر زن در اجتماع راه مییافت، مرد دیگر نمیتوانست حاکم یگانه باشد و در خانه فرمانروایی کند.
در حقیقت زنان ما «همراه با تحولات اجتماعی کشورمان فهمیدهاند که دیگر تنها برای زاییدن و فراهم کردن وسایل راحتی و سرگرمی مرد، آفریده نشدهاند زنان ما به این شناخت رسیدهاند که باید برای هم رزمی، هم فکری و همراهی با مرد، در همهی زمینه های زندگانی تا به دست آوردن آزادی و حقوق انسانی- اجتماعی تلاش کنند.[۱۲۳]»
«با امضای مظفر الدین شاه در سال ۱۲۸۵ شمسی (۱۹۰۶ میلادی) مشروطیت به رسمیت شناخته شد. مردان و زنان این سرزمین با فداکاریها و جانبازیها، سرانجام توانستند به خواسته های خود دست یابند. آزادی، بالاترین هدفی بود که مردم آن روز، خواهانش بودند[۱۲۴].»
آزادی مورد درخواست مردان با زنان بسیار تفاوت داشت. مردان برای نیل به دموکراسی و آزادی بیان و حق رای و گزینش، خواستار مشروطه بودند ولی زنان، آزادی میخواستند تا بیاموزند که چگونه بنویسند و بخوانند، که علاوه بر پخت و پز و پرورش کودکان، گاهی در جامعه حق اظهارنظر و سخن داشته باشند. اما «انبوه زنان بی سواد و خانه نشین، قادر نبودند حرکت به سوی دموکراسی را شتاب دهند، زیرا اولاً آموزش همگانی و اجباری نبوده ثانیاً زیر بنای فکر سنتی چنان زن ستیز بود که با سواد شدن زن را بر نمیتافت و خروج زن از خانه حتی برای استفاده از مکتب خانه های زنانه مورد تأیید فکر رایج نبود، عامهی مردم خروج زن از خانه را قبیح تلقّی میکردند در این چنین فضایی، سخن راندن از فکر آزادی زن جایز نبود.[۱۲۵]»
ولی همین زنان برای برقراری مشروطیّت و برای به دست آوردن کم ترین امکانات، دوشادوش مردان قیام نمودند و در اجتماعهای سری که تشکیل دادند، هدفهای خود را پایه ریزی کردند.
در سال ۱۲۸۶ شمسی، زنان قطعنامهای را تصویب کردند که شامل دو بند بود بند اول آن قطعنامه «بر تاسیس مدارس زنان تاکید داشت و بند دوم خواستار حذف جهیزیه ی سنگین برای دختران بود و چنین استدلال می کرد که بهتر است پولی که صرف تدارک جهیزیه میشود، در راه آموزش دختران هزینه شود.[۱۲۶]»
به خاطر تصویب این قطعنامه، پنجاه مدرسه در تهران تاسیس گردید و به دنبال آن کنگره های آموزشی در پایتخت برقرار شده بنابراین زنان در انقلاب مشروطه به این مهم پی بردند که برای پیشرفت باید بیاموزند و به جای این که جهیزیه دختران خود را به رخ همدیگر بکشند، سواد و دانش آنان را به رخ بکشند.
با برقراری مدارس دخترانه در تهران، تغییرات زیادی در جامعه رخ داد، دختران به فکر تحصیل افتادند و به همین منظور نیمی از روز را در خارج از خانه و در مدارس دخترانه به سر بردند برقراری همین مدارس و ادارهی آنان به آسانی انجام نمیگرفت و عده زیادی از گروه مردان با حضور زن مخالفت مینمودند و به آزار و اذیت طرفداران و پایه گذاران این نوع موسسات میپرداختند.
آنان اعتقاد داشتند تا زمانی که زن در پشت پرده ها پنهان باشد، پاک و بیآلایش باقی میماند و در حقیقت آنان رواج فرهنگ غربی را دلیل این تغییرات میدانستند اما سوال این جاست که اگر مردان ایرانی در عصر مشروطه مخالف فعالیت زنان در اجتماع بودند و حتی با آموختن و تعلیم نیز مخالفت مینمودند پس چگونه در اوان مشروطه، به آنان اجازه دخالت دادند و در راهپیماییها از آنان یاری جستند به نظر میرسد که مردان تا زمانی از حقوق زنان جانبداری مینمودند که زنان به نفع آنان قدم بر میداشتند و هر آنچه که مردان میگفتند گوش میکردند به تبعیت از مردان به خیابانها ریختند و یا دست به اعتصاب زدند. اما بعد از به بار نشستن مشروطه، مردان، زنان و خواسته هایشان را فراموش کردند و باز به فکر حاکمیت مطلق خود افتادند و زنان از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن بی نصیب شدند.
انجمنهای زنان ایرانی در عصر مشروطه در حدود سالهای ۱۲۸۶ تا ۱۲۹۰ به وجود آمدند نام این انجمنها عبارتند از (انجمن آزادی زنان) (اتحادیه غیبی نسوان) (شرکت خیریه خواتین ایران)…[۱۲۷].
در این عصر به زنانی فعال و مبارز بر میخوریم که در برابر تغییرات آن دوره عکس العمل نشان میدادند (تاج السلطنه) و (افتخار السلطنه) دختران ناصر الدین شاه، در این زمینه نقش موثری به عهده داشتند. تاج السلطنه که اندیشهی سوسیالیستی داشت، یکی از پرچم داران دفاع از حق زن دانسته شده است. تاج السلطنه از زنان هنرمند و نویسندهی متجدّد آن دوره محسوب میشود[۱۲۸].
صدیقه دولت آبادی که در رشته تعلیم و تربیت از دانشگاه (سوربن) پاریس فارغ التحصیل شد در کنگرهی بین المللی زنان در پاریس شرکت کرد و بعد از مراجعت به ایران برای سرپرستی (کانون بانوان) انتخاب شد و کتاب (آداب معاشرت) را نوشت این زنان نقش مهمی در احیای آزادی و حقوق زنان به عهده داشتند[۱۲۹].
با وجودی که زنان در نهضت مشروطه نقش اساسی داشتند، اما چون به جامعه مرد سالاری پشت پا زده بودند غربی و مخالف اسلام معرفی میشدند. در حالی که عدم حضور زن در هیچ یک از احکام الهی نوشته نشده و حتی در برههی خاصی از زمان، این زن بود که از اسلام دفاع نمود و آن را گسترش داد.
اما این محافظه کاران نمیدانستند غرب و فرهنگ غرب همان چیزی نبود که میدیدند زنانی که به فکر چگونه خوردن و چگونه پوشیدن بودن و آیا زنان موفق و فرهنگ دوست در غرب وجود نداشت.
مادام کوری از جمله زنانی است که با کشف کوانتوم و رادیواکتیو، نام خود را در میان زنان مشهور به ثبت رساند استعمار دوست نداشت که زنان و دختران ما، به مانند زنان اروپایی بیندیشند او در سرزمینها تحت سلطه به دنبال زنانی است که مصرف گرا باشند و تنها به مد لباس و مد روز فکر کنند.
هر چند در عصر مشروطه زنان به حق و حقوق کامل خود دست نیافتند و مردان در نیمهی کار آنان را رها کردند و در بعضی مواقع با آنان ضدّیت ورزیدند اما همین تغییرات عاملی شد که راه برای زنان در آینده هموار شود و تغییرات قابل ملاحظهای در (نگرش به زن) به وجود آید. این تحولات در زمینهی فرهنگی، نمود بیشتری داشت.
در کنار محافظه کاران مردانی هم یافت میشدند که از حقوق زنان دفاع میکردند و آنان را در دستیابی به آزادی یاری میدادند بزرگ مردانی چون دهخدا، ایرج میرزا، عشقی و لاهوتی جزء این دسته از افراد بودند.
«مادر در شعر شاعران معاصر، ارجمند است شعر معروف «مادر» سرودهی ایرج میرزا شاهکار ادبی ایرج میرزا به حساب میآید که گفته میشود «ادوارد براون» این شعر زیبا را درصدر جلد چهارم تاریخ ادبیات ایران خود قرار داده است[۱۳۰].»
لالایی مادر در شعر معاصر، فراوان یافت میشود و گاه شاعر با مادر درد دل میکند در حالی که خسته و ناامید است. سپهری در جای جای دیوانش از مادر تصاویر زیبا ارائه میدهد.
زن در زندگی منبع عشق به حساب میآید و جامعهی بدون زن جامعهی خشک و بی روح است و بسیاری از صوفیان از عشق زن به خدا رسیدهاند.
از نظر شاملو عشق به زیباترین زنان مفهوم سبزی خاک را به همراه دارد و در چنین سرسبزی میتوان شکوفا شد. گاهی برای تجلی عشق، شاعر از واژه هایی استفاده میکند که لطافت و رهایی در روشنی را میتوان از آن فهمید.
فروغ یکی از موفق ترین شاعران معاصر است لطافتی که در شعرش وجود دارد برگرفته از روح زنانگیاش است. در کنار این لطافت گاهی اشعاری دیده میشود که جسارت او را در بیان سخنانش نشان میدهد.
تشبیه زن به زمین یکی از اندیشه های مورد توجه در شعر معاصر است این تشبیه به خاطر باروری و زایندگی اوست.
میرزاده عشقی در اثر معروف خود به نام «کفن سیاه» بر این باور است که امروزه نیز به نوعی «دختر» نحس شمرده شده و با محدودیّتهای نا به جا در واقع در چهار دیوار خانه، زنده به گور شده است.
شاعرانی چون نیما زنانی که چرخ زندگی را میچرخانند ستایش میکنند.

 

۲-۴-۲- نگاهی گذرا به مسائل زنان در عصر مشروطه

در اشعار گویندگان وضعیت زنان دوره مشروطه مسائل و مشکلات جامعه زنان ایران انعکاس چندانی نیافته است علت این امر را باید تا اندازهای در عدم مشارکت زنان در امور اجتماعی و زندگی شهری ایران جستجو نمود.
در روستاها زنان در امر تولید و کشاورزی نقشی فعال ایفا مینمودند. اما وضعیت جامعه روستایی و محرومیتها و فقر اقتصادی و فرهنگی حاکم بر آن به نوعی بود که زنان نیز مانند مردان، قادر به بیان مشکلاتی که دامنگیرشان بوده، نبودند.
در جامعه، شهری ما بسیاری از زنان که جزء طبقات بالای جامعه (به خصوص خانواده های اشرافی) حتی در امر تربیت فرزندان خود نیز نقش فعالی نداشتند و نگهداری و پرورش کودکان توسط دایه ها و گیس سفیدها صورت میپذیرفت، در گروه متوسط جامعه شهری که اداره امور خانه و تربیت فرزندان به عهده مادران گذاشته شده بود، بار سنتهای کهن چنان سنگین بود که تقریباً هیچ گونه وظایفی برای زنان در خارج از خانه وجود نداشت.
توده مردم عصر متأخر قاجارها، حتی در پایتخت و شهرهای بزرگ، عموماً بی سواد بودند. فقر فرهنگی حاکم بر کل جامعه، در میان زنان از شدت بیشتری برخوردار بود. تنها پارهای از وابستگان جز طبقات بالای جامعه (شاهزادگان و اعیان و اشراف و تجار بزرگ) و نیز روحانیون سطوح بالا و میانی و در مواردی کاسبانی که جزء طبقه متوسط شهری بودند، با آوردن معلم سر خانه یا فرستادن دختران به مکتب، کوششی جهت آموزش آنها به عمل میآوردند، هدف اصلی والدین از این کار نیز غالباً تنها آموزش قرآنی بود.
طی قرن نوزدهم میلادی، معدودی مدارس دخترانه به سبک نوین توسط مبلغین مسیحی خارجی در کشور ما تأسیس گردید که به تعلیم فرزندان ایرانیان که جزء اقلیتهای مذهبی محسوب میشدند اشتغال داشتند.
خانواده های مسلمان ایرانی عموماً حاضر نبودند دختران خود را به مدارس مزبور بفرستند و در مواردی نیز که چنین تمایلی وجود داشت کمتر کسی شهامت انجام آن را مییافت از این رو شمار تحصیل کنندگان دختر مسلمان در این مدارس بسیار اندک بود.
«تا زمان انقلاب مشروطیت هیچ کس را یارای تأسیس مدرسه دخترانه در ایران نبود. تلاش میرزا حسن رشدیه بنیانگذار مدارس نوین در ایران برای تأسیس اولین مدرسه دخترانه در سال ۱۳۲۱ هجری قمری (سه سال قبل از اعلان مشروطیت) با شکست مواجه گردید. مدرسه «پرورش» دختران، که با هفده دانش آموز و تحت مدیریت خانم طوبی رشدیه (همسر برادر میرزا حسن) و در خانه شخصی وی دایر گردیده بود تنها چهار روز دوام آورد، ماموران دولت با خشونت مدرسه را تعطیل و تابلوی آن را پایین آوردند[۱۳۱].»
شرایط فرهنگی و اجتماعی به نوعی بود که حتی روحانیون آزادی خواه و روشنفکر نیز شرایط را برای تأسیس مدارس دخترانه مناسب نمیدیدند.
«با وجود تصریح وجوب آموزش علم برای دختران در تعالیم عالیه اسلامی، سنتهای غلط و دست و پاگیر و سایر محدودیتهای اجتماعی مانع از گسترش امر آموزش دختران میگردید[۱۳۲].»
از اواخر قرن نوزدهم میلادی توجه اصلاح طلبان ایران به وضعیت زنان ایرانی معطوف گردید. آنها در آثار قلمی خود بر آن بودند شرایط ناگوار زندگی زنان ایرانی و تضییع حقوق آنان و جهل و نادانی حاکم بر جامعه زنان را برای هموطنان توضیح داده و گامی در جهت بهبود وضع بردارند.
روزنامه قانون در شماره هفتم (بدون تاریخ) به احتمال قریب به یقین از خامه خود میرزا ملکم خان مینویسد: «نصف هر ملت مرکب است از زن، هیچ طرح ملی پیش نمیرود. مگر به معاونت زنها، زنهای ایران باید ملائکه ترویج آدمیت باشند … یک زن که آدم باشد میتواند به قدر صدر مرد عاقل از برای پیشرفت آدمیت مصدر خدمت شود.[۱۳۳]»
همین روزنامه در شماره پانزدهم (بدون تاریخ) ظاهراً از زبان یک زن ایرانی مینویسد:
«از زنهای ایرانی مایوس نباشید، ما هنوز این قدر نامرد نشدهایم که مثل شوهران و جوانان این زمان سرمایه زندگی را منحصر به مشق بی عاری قرار داده باشیم در این اتفاق آدمیت، در این اردوی نجات ایران، خوب میبینیم تکلیف ما چیست.[۱۳۴]». در شماره دهم (بدون تاریخ) مینویسد: «چون طایفه نساء در هر ملک و در همه عصر بهترین عمال ترویج حقانیت بوده مخصوصاً بر معرفت عالی حتم است که به هر وسیله شروع نیکان و پاکان این نصف محترم ملت را مربی جنس خود و محرک اشتغال غیرت عامه قرار بدهید.[۱۳۵]»
تغییرات ریشه دار که طی قرن نوزدهم در جامعه ایران صورت گرفت، عملاً پای زنان ایرانی را نیز به عرصه مبارزات سیاسی و اجتماعی کشانید.
شواهد تاریخی موجود حاکی از آن است که زنان ایران در جنبش تنباکو شرکت نمودهاند در حالی که زنان تهران در اعتراضات خیابانی نیز حضوری نسبتاً فعال داشتند، زنان دربار شاهی نیز با جمع آوری قلیانها، به صورت عملی همبستگی خود را با این نخستین نهضت اعتراضی همگانی جامعه ایرانی نشان دادند.
زنان در قیامی که ضدّ «امتیاز توتون و تنباکو» (سال ۱۲۶۸ ق.) به پا شد و در ویران کردن سرایی که بانک استقراضی روس برای خود میساخت. پس از نخستین مهاجرت علما به شاه عبدالعظیم، مظفر الدین شاه از خانه امیر بهادر در جنگ باز میگشت که «مردم در سر راه او انبوه شدند و زنان گرد کالسکه او را گرفته و فریاد میزدند: «ما آقایان و پیشوایان دینی را میخواهیم … عقد ما را آقایان بستهاند، خانه های ما را آقایان اجاره میدهند … ای شاه مسلمان بفرما رؤسای مسلمانان را احترام کنند … ای پادشاه اسلام اگر وقتی روس و انگلیس با تو طرف شوند، شصت کرور ملت ایران، به حکم این آقایان جهاد میکنند …» از این سخنان بسیار میگفتند امروز زنان با همه رویند و چادر، کار بسیاری کردند.[۱۳۶]»
در جریان کشاکش میان روحانیون و بازاریان و دولت استبدادی برای ایجاد عدالتخانه در ماه های پیش از اعلان مشروطیت هم شاهد حضور زنان میباشیم.
«در نهضت مشروطه ایران، زنان ایرانی نیز اشتراک داشتند عکس یک دسته شصت نفری از زنان چادر به سر ایرانی، تفنگ به دست، اکنون در اختیار ماست اینان محافظ یکی از سنگرهای تبریز بودند.
«جریده حبل المتین، مینویسد: «در یکی از زد و خوردهای بین اردوی انقلابی معروف به ستارخان با لشکریان شاه، بین کشته شدگان انقلابی، جنازه بیست زن مشروطه طلب در لباس مردانه پیدا شده است».
«در میتینگهای مربوط به مبارزه مشروطیت ایران، زنان ایرانی به تعداد زیادی شرکت داشتند. علاوه بر این، افکار آزادیخواهی و ضد استبداد عدّه زیادی از ایرانیان، مرهون تربیت مادران است.
«عده زیادی از مبارزان ایرانی، از کمکهای ذی قیمت خواهران و زنان خود برخوردار میشدند. ستّارخان قهرمان معروف تبریز، … نامههای تشکر آمیز زیادی از زنان ایرانی دریافت داشت که در آن زنان ایرانی، تشکرات صمیمانه خود را ابراز میداشتند … مثلاً خانم زیبایی که صاحب صدها پارچه آبادی بود، نامهای به ستارخان نوشته و قهرمانی‌های او را ستوده و از وی تقاضا میکند که با وجود پنج زنی که دارد، مشار الیها را نیز به عقد نکاح خود در آورد.[۱۳۷]»
البته «هدف آزادیخواهان (سوسیالیست در انقلاب صدر مشروطیت) به برقراری مجلس و مشروطه ختم نمیشد، بلکه خواهان اصلاحات وسیعتر و اساسی تر اجتماعی و اقتصادی بودند. در مورد مسائل مربوط به مشروطه و امتیازات مجلس، موضع آنها تغییر ناپذیر بود، و حاضر به هیچ نوع سازش نبودند، ولی در بعضی مسائل از قبیل اصلاحات مالی، واقع بین بودند و به اصلاحات فوری که غیر ممکن بود، اصراری نداشتند و حاضر بودند که چاره موقتی بیابند. مسئله مهمی که در آن باره حاضر به سازش شدند، مربوط به مذهب بود. با علما رابطه دوستانه ولی محتاط را از دست ندادند؛ در عین حال سعی کردند که اداره مسائل حقوقی و فرهنگی را از طبقه علما بدر آورند. احتیاط آنان را در برخورد با مسائل مربوط به موقعیت زنان، میبینیم. با قبول عقاید سوسیالیستی، میبایست از آزادی زنان دفاع کنند، ولی چنان چیزی در ایران ممکن نبود، و فقط در موارد نادری از بعضی حقوق زنان دفاع میکردند. مثلاً در مورد اجازه تشکیل انجمن که زنان درخواست کرده بودند، عدّهای با آن مخالف بودند؛ ولی ایشان بر این عقیده بودند که باید آنها نیز این حق را داشته باشند. بخصوص اصرار به تعلیم و تربیت زنان داشتند و میگفتند که زنان باسواد، تحت تأثیر خرافات قرار نخواهند گرفت.[۱۳۸]»
حاج سید نصر الله تقوی نماینده تهران ضمن قرائت لایحه خود در مجلس شورای ملی از آمادگی «نسوان این ملت در ادای قروض و دفع احتیاجات دولت» سخن گفت.
در ماجرای کشاکش آزادیخواهان با محمد علی شاه بر سر امضای «متمم قانون اساسی» زنان شرکتی فعال داشتند، روزنامه انجمن تبریز در شماره ۸۷ (۱۳ ربیع الاول ۱۳۲۵) مینویسد:
«روز پنج شنبه سوم ماه انقلاب شهر [تبریز] خارج از اندازه [بود] هیجان اهالی در تزاید، از صبح زود اجتماع نموده، به قسمی که در تلگراف خانه و اطراف آن از کثرت ازدحام، تردد غیر ممکن، حتی طایفه نسوان در مساجد جمع و در مطالبه قانون اساسی به مردان مساعدت مینمودند»[۱۳۹].
در همان شماره روزنامه، تلگراف انجمن تبریز به علمای بزرگ تهران نقل گردیده که طی آن متذکر شدهاند: «… وضع انقلاب شهر از امروز قابل تحریر نمیآید، تمامی اهل شهر در هیجان، حتی طایفه نسوان با بچههای شیرخواره در مساجد جمع، اهالی بی طاقتی و بی صبری را به اعلی درجه رسانده».
روزنامه حبل المتین تهران نیز در شماره هفدهم (۱۹ ماه مه ۱۹۰۷) مینویسد: «زنها روز چهارشنبه (۲ ربیع الثانی) ازدحام غریبی کرده به بهارستان آمده و مطالبه قانون اساسی نمودند و در ازای این حرکت مردانه (محرک دارید) شنیدند.[۱۴۰]»
«زنان ایران از سنه ۱۹۰۷ به یک جنبش، بسیار ترقّی نموده بودند. اگرچه از حزب رادیکال به شمار نیامده و ترقّی آنان ذاتی و اصلی نبود، ولی با این حال از ترقی یافتگان عالم محسوب میشدند. آن اقدامات زنان، خیالات مندرسه قرنها را خراب و فاسد نمود و هیچ خللی هم به صحّت این قول وارد نمیشود که آن وقایع طبیعی و حقیقی بود. آن زنان برای زنده نگاه داشتن روح آزادی، کوششهای بسیار مینمودند، در حالتی که ایشان در تحت دو قسم فشار و مظالم بودند: یکی پلتیکی و دیگری تمدنی و معاشرتی؛ و در اتخاذ طرق حکومت مشروطه و آموختن قوانین پلتیکی و معاشرتی و اخلاقی و تجارتی، از اهالی مغرب زمین بیشتر از مردها مایل به حرکات خوشنمایی ملیّانه بودند … زنان ایران نمونه مشعشعی از لیاقت و دلهای پاکیزه خود، در قبول خیالات جدیده، اظهار نموده و با تهوّر و مجاهدت به تمکین خیالات خویش مشغول گشتند.[۱۴۱]»
واقعه شگفت انگیز زیر نیز مربوط به قیام میرزا کوچک خان جنگلی میشود:
میرزا و همراهانش (در حدود ۳۴ تن)، پس از جدایی از دکتر حشمت، قصد دارند از تنکابن به فومن باز گردند. در راه به خانمی پنجاه ساله، بلند قامت و چهار شانه و موقّر که لباس بلند گالشی در برداشت و از زنان محترم محلّ بود، بر میخورند که به آنان بسیار محبت میکند و گروه خسته و گرسنه را به خانه خود میبرد و دو سه روز نگاه میدارد و آنگاه پس از آنکه از بی خطر بودن راه ها اطمینان یافت، گروه میرزا را به راهنمایی یک بلد، از طریق کوههای رانکوه روانه، لاهیجان میکند. این زن، خاله شیخ حسن فداکار رانکوهی از عمّال جنگل است. به قول راوی، دسته هنوز یک کیلومتر دور نشده بود که زن با کودک ۱۴ یا ۱۵ ساله خود، دوان دوان به ایشان رسید و کودک را به دست بلد سپرد تا همراه جمع باشد و گفت نیتش اینست که اگر بلد «قصد فرار کند، برای خاطر پسرم نتواند.[۱۴۲]»
«در دو قرن اخیر بسیاری از مردان و جوانان ایران به اروپا سفر کردند، ماندند و دیدند و برگردیدند بی آنکه تأثیری در وجود آنها کرده باشد یا آنکه ارمغانی که در سعادت آتیه وطن مدخلیت داشته باشد، به وطن خود برده باشند. بلی اغلب آنها بردند آنچه برای اروپائیان نیز سعادت شمرده نمیشد چه رسد که برای تقلید کنندگان آنها سعادتی شمرده شود و نبردند آنچه را که میتوانست برای ما، روح حیات بوده باشد و دنیای خراب ما را هم به رنگ دنیای آزاد بسازد و اگر به جای یک قسمت از آن مردان، زنان ترقی خواه مسافرت کرده اوضاع تازه، زندگانی خانه و شوهر داری، اولاد پرورانی و هر چه در حسن جریان امور خانوادگی مدخلیت بزرگ دارد، دیده و فرا گرفته و برگردیده بودند، البته ما هم از قافله پیشقدمان عقب نمیماندیم. و بیشتر چیزی که خار این راه بود، مسئله حجاب زنان و ملاحظه عادات مذهبی بود، در صورتی که اگر به نقطه منظور شارع مقدس پی ببریم و به متن اسلام بنگریم، خواهیم دید که حکم حجاب به صورتی نیست که بتواند مانع ترقی و تربیت زنان بوده باشد و از آنچه از عزت اسلام و مسلمانی محل توجه بوده، اهمیتش هزار مرتبه افزون تر از پیرایهای افزوده شده یا فروع زاید بر اصل است، ولکن نه عنصر صالح ملت ما را این حسّ بود و نه سران و سروران قوم علی الخصوص قائدین روحانی که نفوذ تام در افکار قوم داشتند، توانستند از دائره اوهام قدم بیرون نهاده و از ملامت جهّال قوم اندیشه نکنند و خیر و صلاح حقیقی ملت را که باز نماندن از قافله ترقی بود خاطر نشان او نموده، راه عزت حقیقی را که بی احتیاجی و تعالی عالم اسلامیّت بود، پیش پای ملت بگذارند و رعایت مقتضای دقت را بر هر ملاحظه مقدم بدارند، ولکن نکردند و ندانستند که در این تکاهل و تسامح و همراهی با افکار جهال، آنچه از دست ملت میرود، و آنچه از عالم اسلامیّت میکاهد، هزار مرتبه مهم تر است تا آنچه موقتاً محفوظ میماند، افسوس!! .[۱۴۳]»
انتشار مطبوعات آزاد بعد از اعلان مشروطیت، شرایطی را فراهم آورد تا زنان ایرانی نیز برای نخستین بار بتوانند نظرهای خود را برای هموطنان بیان نمایند.
در روزنامههای این عصر نوشته های زیادی از بانوان ایرانی دیده میشود که مطالعه و بررسی دقیق آنها پرتو روشنی بر تیرگی و تاریکی جهان ذهنی ناشناخته لااقل بخشی از زنان مردم شهرنشین ایران عصر مزبور میافکند.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:50:00 ب.ظ ]