کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو





آخرین مطالب


  • بررسی عوامل اجتماعی، فرهنگی انزوای اجتماعی دختران مجرد- قسمت ۳
  • نقش شناخت زمان و مکان نزول بر تفسیر قرآن- قسمت ۱۲
  • بررسی ماهیت حق فسخ ناشی از تخلف در تعهدات اصلی قرارداد- قسمت ۵
  • ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری در سازمان به ...
  • بررسی علل آسیب‌پذیری هویت توسط رسانه در محدوده زمانی ۲۰۱۰ -۱۹۹۰- قسمت ۳
  • تحلیل فقهی و حقوقی امر به معروف و نهی از منکر در سیاست کیفری اسلام- قسمت ۱۶
  • راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر گفتمان مهدویت- قسمت ۸
  • تأمین اجتماعی و رفاه عمومی از منظر امام خمینی- قسمت 14
  • تعریف «مشارکت» و «مدیریت مشارکتی»
  • پایان نامه حقوق اسیران جنگی نهایی ۱۲-۶-۱۳۹۱ (Repaired)- قسمت ۸
  • رابطه‌ی بین سبک‌های هویّت و تاب‌آوری با شادمانی در دانش‌آموزان استان گلستان- قسمت ۱۰
  • تاثیر سیاست خارجی ایران در دولت نهم بر سیاست های منطقه ای اسرائیل- قسمت 22
  • راهنمای نگارش مقاله درباره متدلوژی انتخاب مدل موثر ترافیکی جهت کارکردهای آنالیزی۹۳- فایل ۲
  • سیاست‌های آمریکا درعراق پس از صدام و پیامدهای آن بر موازنه قوا درخاورمیانه- قسمت ۲
  • استقلال و حصر سند رسمی درنقل ملک ثبت شده- قسمت ۷
  • شناسایی و رتبه بندی موانع استقرار سیستم حسابداری تعهدی در دانشگاه علوم پزشکی کاشان- قسمت ۱۲
  • بررسی کارایی واحدهای کنسانتره در استان آذربایجان غربی- قسمت ۷
  • مطالب در رابطه با : بررسی علل وقوع جرم ایراد ضرب و جرح توسط نیروهای مسلح ...
  • تاثیر مصرف کوتاه مدت کراتین و بتا آلانین بر ویژگی¬های مکانیکی عضلات زانو در سرعت¬های ۶۰ و ۱۸۰ درجه بر ثانیه۹۳- قسمت ۵
  • عدالت جنسیتی در آموزش و پرورش از دیدگاه فقه و حقوق بشر- قسمت ۲
  • مطالب در رابطه با : بهره وری منابع انسانی در فاز اجرایی چرخه حیات پروژه های ساخت و ...
  • تحلیل صلاحیت حرفه ای معلمان دبیرستان های شهر کرمان در بخش دولتی و غیر دولتی- قسمت ۳
  • مطالب پایان نامه ها درباره توسعه مدلی مبتنی بر فناوری سنجش از دور (اپتیکی) به منظور برآورد خسارت ...
  • تاثیر نام و نشان ملی بر نام و نشان شرکت های ایرانی در بازار هدف- قسمت ۱۰
  • مقایسه‌ی سبک شناسانه‌ی حبسیّات مسعود سعد سلمان با حبسیّات خاقانی- قسمت ۱۱
  • بررسی رابطه اندازه موسسه حسابرسی و کیفیت حسابرسی در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۲
  • توسعه توریسم- قسمت 14
  • پیش بینی خلاقیت و اضطراب تحصیلی براساس میزان استفاده از بازی های رایانه ای در دانش آموزان دختر اول متوسطه شهر بناب- قسمت ۸
  • ارزیابی کتابخانه های دانشکده های دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج ...
  • بررسی عوامل مؤثر بر مقبولیت و اعتبار گزارشهای قضایی مامورین انتظامی در مقام ضابط دادگستری شهر ایلام در سال۱۳۹۲- قسمت ۷
  • برّرسی ابزارهای نشانه ای و زبانیِ ایجاد هیجان در گزیده ای از نمایشنامه های کودک۹۴- قسمت ۸
  • بررسی ساخت صرفی واژه¬های علوم نظامی مصّوب فرهنگستان زبان وادب فارسی۹۳- قسمت ۶
  • رابطه بین تصویر سازمانی با وفاداری مشتریان بانک رفاه(مطالعه موردیشعب منطقه شمال تهران )- قسمت ۹




  •  

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     
      تعیین نقش پیش بین مکانیزم های دفاعی و نارسایی هیجانی در عملکرد ورزشی ورزشکاران۹۳- قسمت ۵ ...

    آنچه از تعاریف و عقاید مطرح در نارسایی هیجانی استنباط می شود این است که نارسایی هیجانی عدم توانایی درک، ابراز، فهم و اداره‌ی هیجان ها است. حال لازم است نگاهی به چهارچوبها و تعاریف نارسایی هیجانی داشته باشیم.
    نارسایی هیجانی
    به نظر می‌رسد این فرض که برخی نمی‌توانند با هیجان‌های خود به خوبی کنار بیایند، روابط بین فردی مطلوبی ندارند، از سلامت روانی کمتری بهره‌مندند و موفقیت‌های شغلی کمتری را تجربه می‌نمایند، فرض معقولی است(منشی،مظاهری،۱۳۸۸). حوزه نارسایی هیجانی به عنوان یک موضوع مورد مطالعه، برای اولین بار توسط سیفنوس(سیفنئوس،۱۹۷۳) مطرح شد.
    نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
    و که عبارت است از ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجانات(تیلور،۲۰۰۰؛ تیلور و بگبی،۲۰۰۰).
    تعریف‌های نارسایی هیجانی به‌رغم ظاهر متنوع و متفاوتشان، همگی روی یک محور اساسی تأکید دارند و آن هم ناتوانی در پردازش اطلاعات شناختی، اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجانات و فقر در خیال پردازی و تفکر درون گرایانه است.
    سیفنئوس(۱۹۷۳) «نارسایی هیجانی به حالتی اطلاق می شود که در اثر آن فرد در درک، پردازش و بیان هیجانات خود مشکل دارد».
    تیلور(۲۰۰۰) «ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجان ها، نارسایی هیجانی نامیده می شود.
    ﻛﻴﻨـﮓ ﻣـﻮﻧﺰ و دالی(۱۹۹۲) آلکسی تایمیا ﻋﺪم اﺑﺮاز ﻫﻴﺠﺎن ﻫﺎ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﻧﺎرﺳﺎﻳﻲ در ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﭘﺮدازش و ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎنﻫﺎ ﻳﺎ ﺑﺎزداری آﮔﺎﻫﺎﻧﻪ اﺑـﺮاز ﻫﻴﺠــﺎﻧﻲ اﺳــﺖ»
    کورتکاس و آلمن« نارسایی هیجانی به دشواری در خود نظم دهی هیجانی و به عبارت دیگر به ناتوانی در پردازش اطلاعات هیجانی و نظم دهی هیجان ها گفته می شود»
    همان‌گونه که از تعریف‌های یاد شده، نمایان است، نارسایی هیجانی ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی و تنظیم هیجانات و نارسایی در درک ، پردازش و توصیف هیجانی است(تیلور،۲۰۰۰؛ تیلور و بگبی،۲۰۰۰).
    مؤلفه‌های نارسایی هیجانی
    نارسایی هیجانی سازه ای است چند وجهی متشکل از دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تفکر عینی است.
    ۱ – دشواری در شناسایی احساسات:
    سیستم پردازش شناختی اطلاعات افراد مختل می شود و افراد نمی توانند واژه ی مناسبی برای احساسات خود بیان کنند مثلا وقتی فرد می گوید موقع ناراحتی نمی داند غمگین است، ترسیده است یا عصبانی است و اصلا نمی تواند واژه ی مناسبی برای احساساتش پیدا کند و دچار سردرگمی می شود.(بگبی و تیلور،۱۹۹۴)
    ۲ – دشواری در توصیف احساسات:
    مشکلات فردی که نارسایی هیجانی بالایی دارد به شناسایی و توصیف محض احساسات محدود نمی شود. احساسات فردی پس از شناسایی، برای اینکه بتوانند به صورت مناسب بر رفتارهای شخصی و تعامل های بین شخصی تاثیر بگذارند نیازمند تنظیم و مدیریت صحیح هستند.در شرایط درماندگی روانشناختی، فرایند گذار از پردازش شناختی اطلاعات هیجانی به عملی سازی هیجان ها در دو سطح رفتارهای شخصی و تعامل های بین شخصی، که تنظیم هیجان ها نامیده می شود، نیز مختل می شود و فردی که نمره ی بالایی در مولفه ی دشواری در توصیف احساسات دارد نمی تواند احساسات شخصی خود را برای دوستان صمیمی اش آشکار سازد همچنین این افراد هنگام عصبانیت نمی دانند چرا عصبی می شوند.(بشارت،۱۳۸۶)
    ۳ – تفکر عینی:
    ﻭﻗﺘﻲ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪﻫﺎﻱ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻭ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﻟﻴﻞ( ﺍﺧﺘﻼﻝ ﺩﺭ ﺳﻴﺴﺘﻢ ﭘﺮﺩﺍﺯﺵ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ، ﺍﺧﺘﻼﻝ ﺩﺭ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻫﻴﺠﺎﻧﻬﺎ ) ﻣﺨﺘﻞ ﺷﺪ، ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﮔﻲ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻲ، ﺭﺍﻫﻬﺎﻱ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻭ ﺗﻔﻜﺮ ﻣﻨﻄﻘﻲ ﺭﺍ ﻣﺴﺪﻭﺩ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺳﺒﻚ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻓﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﻜﺮ ﻋﻴﻨﻲ، ﻋﻤﻞ ﮔﺮﺍ ﻭ ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﻣﺪﺍﺭ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻣﻲ ﺳﺎﺯﺩ. ﺗﺮﺟﻴﺢ ﻓﺮﺩی با نمره ی بالا در تفکر عینیﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺻﺮﻓﺂ ﺷﺎﻫﺪ ﻭﻗﺎﻳﻊ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻭ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﭙﺮﺩﺍﺯﺩ، ﻭ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻭ ﻓﻌﺎﻟﻴﺘﻬﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﻋﻴﻨﻲ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺳﺎﺯﺩ ﻭ ﺍﺳﺎﺳﺂ ﻛﺎﺭﻱ ﺑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷد. (بشارت،۸۶)
    اهمیت آگاهی از نارسایی هیجانی
    دختردگیِ بدون شور و احساسات، به زمین بایر سنگینی می‌ماند که سرشار از بی‌حاصلی است و از غنای دختردگی بریده و مجزا شده است. اما از نظر ارسطو آنی که مطلوب است، احساس مناسب است؛ یعنی احساسی که با موقعیت تناسب دارد. هرگاه احساس‌ها به شدت فرو نشانده شوند، کسالت و فاصله ایجاد می‌کنند، و هرگاه از کنترل خارج شوند؛ یعنی شدید و دیر پا باشند، مرضی می‌شوند(نوریان، ۱۳۸۰).
    شواهد بسیاری ثابت می‌کنند که نارسایی هیجانی با شمار زیادی از اختلال های بدنی و روانی و هم چنین با ویژگی های شخصیتی ارتباط دارند(بشارت،۸۶).
    نارسایی هیجانی و نقص در عملکرد مغزی:
    ﮔﺮﭼﻪ ﺳﺒﺐﺷﻨﺎﺳﯽ ﻧﺎرسایی ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ ﺗﺎ ﮐﻨﻮن ﺑﻪ وﺿﻮح ﻣﺸﺨﺺ ﻧﺸﺪه، ﭼﻨﺪﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ اﺳﺎس ﻧﻮروﻟﻮژﯾﮏ برای آن مطرح ساخته اند ( ﺑﺮای مثال لاملی و سیلکی۲۰۰۰ ) مفروضه ی نقص در انتقال اطلاعات بین دو نیمکره اوﻟﯿﻦ روﯾﮑﺮد در ﺗﻼش برای ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻧﺎرسایی ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ از دﯾﺪﮔﺎه ﻋﺼﺐﺷﻨﺎﺧﺘﯽﺑﻮد (برموند، ورست و مورمن۲۰۰۶).
    ﻧﻘﺺ در ﺟﺎﻧﺒﯽ ﺷﺪن ﻧﯿﻤﮑﺮهﻫﺎ، ﻧﻈﺮﯾﻪ دﯾﮕﺮی ﺑﺮای ﺗﻮﺿﯿﺢ زﯾﺮﺑﻨﺎی ﻧﻮروﻟﻮژﯾﮏ ﻧﺎرسایی ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ ﺑﻮد(سیفنوس۱۹۸۸). در ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت اﻧﺠﺎم ﺷﺪه ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺗﻘﺎرن ﻋﻤﻠﮑﺮدی ﻧﺎﺑﻬﻨﺠﺎر در ﻣﻐﺰ، ﺑﺎ ﺳﻄﻮح ﭘﺎﯾﯿﻦﺗﺮ آﮔﺎﻫﯽ هیجانی رابطه دارد (ﺟﺴﯿﻤﺮ و ﻣﺎرﮐﻬﺎم۱۹۹۷،لین و همکاران ۱۹۹۵ ). در تعدادی از پژوهش ها مقیاس های مختلفEEG در افراد مبتلا به نارسایی هیجانی و افراد غیر مبتلا مقایسه شده است.در این دسته از پژوهش ها مشخص شد که نارسایی هیجانی بر میزان امواج آلفا و تتا موثر است(برای مثال افتاناس و وارلامو،۲۰۰۷). هم نوسانی امواج مغز مقیاسی است که تعداد و قدرت ارتباطات سیناپسی بین نواحی مختلف مغز را در یک باند فرکانسی خاص مشخص می کند، ارزش های بالاتر هم نوسانی ﻣﻌﺮف اﻓﺰاﯾﺶ ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﺳﯿﻨﺎﭘﺴﯽ ﺑﯿﻦ ﻧﻮاﺣﯽ ﻣﻐﺰ و ارزشﻫﺎی کمتر، کاهش ارتباطات سیناپسی را نشان می دهد(دموس، ۲۰۰۵). هاتون و همکاران (۱۹۹۷) در پژوهش خود کاهش ﻣﯿﺰان ﻫﻢﻧﻮﺳﺎﻧﯽ را در ﻧﺎﺣﯿﻪ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ اﻓﺮاد ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ ﻧﺎﮔﻮﯾﯽ ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ ﻧﺸﺎن دادﻧﺪ. ﺑﺮ اﺳﺎس ﻗﺎﻧﻮن ﺟﺎﻧﺒﯽ ﺷﺪن، ﻫﺮ ﯾﮏ از نیمکره های مغز عملکرد خاص خود را دارند ﻧﯿﻤﮑﺮه چپ ﻧﯿﻤﮑﺮه ﮐﻼﻣﯽ و نیمکره ی راست نیمکره ی هیجانی اﺳﺖ. در ﻣﺘﻦ ﯾﮏ رویداد ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ، درک اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﺨﺘﺺ ﻧﯿﻤﮑﺮه راﺳﺖ و ﭘﺮدازش ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ ﻫﯿﺠﺎن و ﺑﻪ ﻋﺒﺎرﺗﯽ آﮔﺎﻫﯽ ﻓﺮد از ﻫﯿﺠﺎن در زﻣﺮه وﻇﺎﯾﻒ ﻧﯿﻤﮑﺮه ﭼﭗ ﻣﻐﺰ اﺳﺖ. ﺑﺎ ﮐﺎﻫﺶ ارﺗﺒﺎط ﺑﯿﻦ دو ﻧﯿﻤﮑﺮه، اﻧﺘﻘﺎل اﻃﻼﻋﺎت از ﻧﯿﻤﮑﺮه اﺣﺴﺎﺳﯽ ﺑﻪ ﻧﯿﻤﮑﺮه ﮐﻼﻣﯽ ﮐﺎﻫﺶ ﯾﺎﻓﺘﻪ و ﺑﻪ ﻫﻤﺎن ﻣﯿﺰان از آﮔﺎﻫﯽ ﻓﺮد از ﻫﯿﺠﺎنﻫﺎﯾﺶ ﮐﺎﺳﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮد(پانکسپ،۲۰۰۴) از اﯾﻦ رو، اﻧﺘﻈﺎر ﻣﯽرود در اﻓﺮاد ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ نارسایی ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ از ﻣﯿﺰان ﻫﻢﻧﻮﺳﺎﻧﯽ اﻣﻮاج ﺑﯿﻦ دو ﻧﯿﻤﮑﺮه ﮐﺎﺳﺘﻪ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ. تقارن[۲۷] عملکردی ﻣﻐﺰ، ﻣﻘﯿﺎس دﯾﮕﺮی اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻌﺎدل اﻧﺮژی ﺑﯿﻦ دو ﻧﯿﻤﮑﺮه ﻣﻐﺰ و ﻧﻮاﺣﯽ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻗﺸﺮی را ﻣﺸﺨﺺ می کند. اﻧﺘﻈﺎر ﻣﯽرود ﮐﻪ ﻧﻘﺎط ﻣﺘﻨﺎﻇﺮ روی دو ﻧﯿﻤﮑﺮه ﻋﻤﻠﮑﺮد ﻧﺴﺒﺘﺎً ﻣﺸﺎﺑﻪ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺑﺎ وﺟﻮد اﯾﻦ، در ﻧﻮاﺣﯽﺧﺎصﻣﻐﺰ و در باندهای فرکانسی خاص ﻋﺪم ﺗﻘﺎرن دو ﻧﯿﻤﮑﺮه ﺑﻬﻨﺠﺎر ﺑﻮده و در ﺻﻮرت ﻧﻘﺾ اﯾﻦ ﻗﺎﻧﻮن فرد با اختلالاتی مواجه می شود که ﻣﺸﺨﺼﻪ آﻧﻬﺎ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ ﻧﺎﮐﺎرآﻣﺪ اﺳﺖ(دﻣﻮس، ۲۰۰۵) با ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻔﺮوﺿﻪ ﮐﺎﻫﺶ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻧﯿﻤﮑﺮه راﺳﺖ ﯾﺎ ﺑﯿﺶ ﻓﻌﺎﻟﯽ ﻧﯿﻤﮑﺮه ﭼﭗ در ﺑﯿﻤﺎران ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ نارسایی ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ، اﻧﺘﻈﺎر ﻣﯽرود افزایش عدم تقارن بین دو نیمکره ﺑﺨﺸﯽ از ﻋﻼﯾﻢ را در اﯾﻦ دسته از بیماران ﺗﺒﯿﯿﻦ ﮐﻨﺪ.
    نارسایی هیجانی از لحاظ ثبات زمانی:
    ﺑﺮﺧﯽ از ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان اﯾﻦ ﺳﺎزه را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺻﻔﺖ ﺷﺨﺼﯿﺘﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﻗﻠﻤﺪاد ﻣﯽﮐﻨﻨﺪکه ﻧﻘﺺ در ﭘﺮدازش ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ اﻃﻼﻋﺎت ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ اﺳﺖ، این نتایج بیشتر در مطالعات بالینی نشان داده شده است ( ﻻﻣﯿﻨﺖ و همکاران۲۰۰۶، ساریجاروی و همکاران ۲۰۰۱، سالمینن و همکاران۲۰۰۶، مارتینز و همکاران۲۰۰۳ ، سالمنین و همکاران۲۰۰۶) درﻣﻘﺎﺑﻞ اﯾﻦ روﯾﮑﺮد صفت مدار، دﺳﺘﻪ ای از ﭘﮋوﻫﺶ ها ﺛﺒﺎت زمانی نارسایی هیجانی را مورد تردید ﻗﺮار داده و آن را ﻋﻨﻮان یک ﺣﺎﻟﺖ( نه ﺻﻔﺖ) درماندگی شخصی معرفی کرده اند. اﮔﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺎﺷﺪ شرایط ﻣﻮﻗﻌﯿﺘﯽ و ﺣﺎﻟﺖﻫﺎی ﺧﻠﻘﯽ ﺟﺎری ﻓﺮد ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮ نارسایی هیجانی فرد ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬار باشد(هانکالامپی و همکاران۲۰۰۰ ، هاویلند و همکاران۱۹۸۸). با توجه به نتایج متناقض تحقیقات هنوز پژوهشگران در مورد ثبات زمانی نارسایی هیجانی اتفاق نظر ندارند و برای نتیجه گیری واحد به تحقیقات بیشتری نیاز است.
    نارسایی هیجانی و سلامت روانی
    هر مشکلی، در طول حیات خود، زمانی آماده حل‌شدن و از بین رفتن می‌شود. هیجان‌ها وسیله‌ای است که با آن می‌توانید برای حل مشکل اقدام کنید. با درک هیجان‌های خود می‌توانید ماهرانه از میان مشکلات بگذرید و از مشکلات بعدی اجتناب کنید. اگر عکس این کار را انجام دهید و احساسات خود را سرکوب کنید، آنها خیلی سریع به احساس تنش، استرس و اضطراب تبدیل خواهند شد. هیجان‌هایی که نادیده گرفته می‌شوند، مغز و بدن را فلج می‌کنند(برادبری و گریوز؛ ترجمه گنجی، ۱۳۸۴).
    نارسایی هیجانی که به نوعی عدم توانایی در تشخیص هیجانات محسوب می شود باعث بروز مشکلاتی در رابطه با سلامت روانی و جسمی می شود(بشارت ،۸۶).
    دوگاخت، فیسچلر و هیسر معتقدند که نارسایی هیجانی به منزله ی عامل آسیب پذیری، خود را برای تجربه ی عواطف منفی(درماندگی روان شناختی) و ناتوانی در تجربه ی عواطف مثبت مستعد می سازد (دگیوچ و همکاران،۲۰۰۴ ).رابطه ی نارسایی هیجانی با اختلال شخصیت وسواسی- جبری و شمار دیگری از اختلال های روانی و بدنی (بانکر و همکاران۲۰۰۱، ریچارد و همکاران۲۰۰۵) در مطالعات بسیاری مورد تایید قرار گرفته است(نریمانی،۱۳۹۲) در عین حال که بعضی از یافته های پژوهشی نشان داده اند که نارسایی هیجانی فرد را برای ابتلا به اختلال وسواسی – جبری و سایر اختلال های روانی (لاملی و همکاران،۱۹۹۶)آماده می سازد، بعضی یافته ها نشان داده اند که نارسایی هیجانی عواطف دردناک را در بیماران مبتلا به اختلال های کاهش می دهد(هاویلاند و همکاران،۱۹۸۸)
    ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن داده ﻫﺎ اﻧـﺪ ﮐـﻪ ﺳـﻄﻮح ﺑــﺎﻻی ﻧــﺎﮔﻮﯾﯽ ﺧﻠﻘــﯽ ﺑــﺎ ﮔﺴـﺘﺮه ی ﻣﺘﻨــﻮﻋﯽ ازاﺧــﺘﻼلﻫــﺎی روانشناسی مانند افسردگی، اضطراب،روان رنجورخویی، الکلیسم و سومصرف مواد،سبک دختردگی فاقد تحرک، سوتغذیه و عادات غذایی نادرست در ارتباط است(نریمانی و پوراسمعیلی،۱۳۹۱)
    نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
    نارسایی هیجانی و سلامت جسمانی
    نتایج پژوهش در سال‌های اخیر، نشان داده است که همبستگی بالایی بین نارسایی هیجانی و آمادگی برای مبتلا شدن به انواع بیماری‌ها وجود دارد. استرس، اضطراب و افسردگی، دستگاه دفاعی بدن را تضعیف و متوقف می‌کنند و باعث آسیب‌پذیری در مقابل همه‌ بیماری‌ها، از سرماخوردگی معمولی گرفته تا سرطان می‌شوند. وقتی ذهن غرق در تنش، ناراحتی یا اضطراب است، به بدن پیام می‌رساند که از میزان مصرف انرژی برای مقابله با بیماری بکاهد. این کار باعث می‌شود تا آسیب‌پذیری در مقابل انواع جدی یا جدید بیماری بیشتر شود. پژوهش‌های جدید پزشکی نشان می‌دهد که رابطه آشکاری بین اضطراب و انواع جدی بیماری‌ها، مثل سرطان، وجود دارد(برادبری و گریوز؛ ترجمه گنجی،۱۳۸۴). پژوهش های دیگر حاکی از آن است که نارسایی هیجانی با تعدادی از مسائل جسمانی مثل بیماری التهاب مثانه(BID)، ابعاد مرتبط با درد، انواع دیابت، فشار خون اساسی و ناراحتی قلبی رابطه دارد(دیوبی و همکاران،۲۰۱۰). نتایج پژوهشی نشان می دهد که حدود ۵۵ درصد بیماران دارای فشار خون اساسی نارسایی هیجانی دارند(تودارلو و همکاران،۱۹۹۵). همچنین مطالعات دیگر حاکی از آن است که نارسایی هیجانی با کارکرد ایمنی ضعیف و با سطوح کاهش یافته ی لنفوسیت همراه است(دواراج و همکاران،۱۹۹۷) و ضربان قلب یا فعالیت فشار خون به منابع فشارزا در افراد مبتلا به نارسایی هیجانی بالا بوده و این نارسایی با دامنه ای از رفتارهای ناسالم از جمله اختلالات خوردن، سومصرف مواد، قماربازی، وابستگی به الکل ارتباط دارد(دیوبی و همکاران،۲۰۱۰؛ کوکس و همکاران،۱۹۹۴)
    نارسایی هیجانی و ورزش
    اگرچه تا کنون هیچ تحقیق داخلی و خارجی در زمینه ی ورزش و نارسایی هیجانی انجام نشده است ولی در زمینه ی ارتباط بین نارسایی هیجانی با دیگر فاکتورهای روانی و جسمانی (از جمله هوش هیجانی، افسردگی، مکانیزم های دفاعی، افزایش فشار خون، سیستم ایمنی و..) تحقیقات هرچند محدود انجام گرفته است، از سوی دیگر ارتباط ورزش و دیگر ابعاد روانی و جسمی تا حدودی مشخص شده است بنابراین میتوان ارتباط ورزش و نارسایی هیجانی را به صورت غیر مستقیم پیش بینی کرد. از آنجا که تحقیقات انجام شده در زمینه اثر ورزش بر ویژگیهای روانی و اجتماعی و مقایسه این ویژگیها بین ورزشکاران و غیرورزشکاران، نشان میدهد که فعالیتهای ورزشی بر ابعاد مختلف دختردگی روانی و اجتماعی افراد تاثیر می گذارد(مشهوری،۱۳۸۰) همچنین ورزشکاران در تعامل و تقابل بیشتری با دیگران هستند و اغلب با هم تیمی ها، مربیان و همراهانشان به همدلی متقابل نیاز دارند. موقعیتهای ورزشی فرصت بسیار مناسبی برای نشان دادن توانایی های فردی در مناسبات اجتماعی، کسب مهارتهای اجتماعی بالا را برای ورزشکار فراهم می آورد. از آنجا که هوش هیجانی انعطاف پذیر و اکتسابی است (ساکلوفکس و همکاران،۲۰۰۷) و با مواردی مانند میزان ارتباط با دیگران و همدلی و همراهی با آنها افزایش مییابد، میتوان گفت که ورزشکاران به دلیل برخورداری بیشتر از این فرصتها توانسته اند این تواناییها را در موقعیتهای ورزشی متفاوتی که با آن مواجه بوده اند، در خود افزایش دهند و دارای هوش هیجانی بالاتری نسبت به غیرورزشکاران باشند، و از طرف دیگر هوش هیجانی با نارسایی هیجانی یک رابطه ی منفی قوی دارد(بشارت و همکاران،۱۳۸۷) می توان انتظار داشت که با تاثیر ورزش بر هوش هیجانی وبهبود آن نارسایی هیجانی نیز کاهش یابد.
    تصویر توضیحی برای هوش هیجانی
    مکانیزم‌های دفاعی
    اصطلاح “دفاع” برای اولین بار در سال ۱۸۹۴، در پژوهش فروید تحت عنوان “بیماری های عصبی دفاع” مطرح شد(آنافروید، ۱۳۸۲). از این رو، از همان ابتدای پیدایش دیدگاه های روان پویشی، مکانیزمهای دفاعی و ماهیت خود فریبی آنها، به عنوان فرایندهای ناهشیار با هدف کاهش درد و افزایش لذت(قربانی، ۱۳۸۲)، یکی از مفروضه های بنیادی تحلیل روانی بوده است(قربانی،۱۳۸۲؛ دیوید سون، مک گرگور، جانسون، وودی و چاپلین،۲۰۰۴) و در همین رویکرد(روان تحلیل گری) یکی از مهم ترین سهم ها را در مطالعه شخصیت به خود اختصاص داد(آفر، لاوی، گوسلفو آپتر،۲۰۰؛ دیوید سون، مک گرگور، جانسون، وودی و چاپلین،۲۰۰۴).
    تعریف مکانیزم های دفاعی:
    فرایندهای تنظیم کننده ی خودکاری هستند که برای کاهش ناهماهنگی شناختی و به حداقل رساندن تغییرات ناگهانی در واقعیت درونی و بیرونی عمل می کنند و این کار را با تاثیر گذاری بر چگونگی ادراک رویدادهای تهدید کننده انجام می دهند(وایلانت،۱۹۹۴). دفاع ها با تحریف اطلاعات(درونی و بیرونی) به حالتی عمل می کنند که آن را خوشایند تر می کنند و در این حالت دفاع ها هیجانات و تجارب منفی را تنظیم می کنند(بالبی، نقل از لویس و وایت،۲۰۰۹).
    بدیهی است که چنین تلاش هایی جنبه ی خود فریبی دارند، اما این تاوانی است که فرد در جهت کسب آرامش موقت و رهایی از اضطراب می پردازد(قربانی، ۱۳۸۲). مکانیزم های دفاعی گرچه خصوصیات متفاوتی دارند اما در دو ویژگی بسیار مهم مشترک هستند(شولنز،۱۳۸۶):

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

     

     

    مکانیزم های دفاعی ناهشیارانه عمل می کنند یعنی افراد به آنها آگاه نیستند.

    مکانیزم های دفاعی گرچه لازم و ضروری اند، اما به طریقی واقعیت را انکار یا تحریف می کنند.

    نظریه پردازان روان تحلیل گری معتقدند، چون همه ی افراد خطراتی را تجربه می کنند، از این رو هر فردی هراز گاهی از مکانیزم های دفاعی استفاده می کنند؛ پس استفاده از آنها جز خصوصیات ویژه ی رفتار ناسازگار محسوب نمی شود(ساراسون و ساراسون، ۱۹۸۶). به عبارتی دیگر بسیاری از نظریه های معاصر روان پویایی شخصیت بر سر این مسئله توافق دارند که امکان ندارد که بتوان صرفا بر این اساس که آیا مکانیزم های دفاعی، به کار رفته یا به کار نرفته است، رفتار بهنجار را از نابهنجار تشخیص داد. بلکه تمایز بین عملکرد بهنجار و نابهنجار مبتنی بر میزانی از مکانیزم ها یدفاعی است که به کار گرفته شده است(کارور و شی یر،۱۳۷۵؛ دیویدسون، مک گرگور، جانسون، وودی و چاپلین، ۲۰۰۴). بنابراین استفاده ی افراطی و طولانی مدت مدافعاتی که برای حفظ تمامیت شخص بوجود آمده اند؛ خود موجب اختلال و آسیب آن می گردند(شارف،۱۳۸۷ ؛ نای، ۱۳۸۱).
    فروید دریافته بود که به ندرت امکان دارد فرد فقط یکی از مکانیزم ها یدفاعی را به کار ببرد(شولنز، ۱۳۷۸). به بیانی دیگر افراد به ندرت با یک سازو کار منفرد به دفاع از خود در برابر تنش و اضطراب می پردادخترد، دفاع ها اغلب به صورت ترکیبی به کار می روند(قربانی، ۱۳۸۲).
    مکانیزم ها ی دفاعی یکی از کارکردهای “من” است و از این روی شناخت آنها، از طریق کنشی که اعمال می کنند؛ ممکن است(قربانی، ۱۳۸۲). به قول آنافروید خطرهای غریزی که “من” در برابرشان دفاع می کند همیشه یکسان هستند، اما دلایل “من” برای اینکه یک فوران خاص غریزه را خطرناک احساس کند؛ ممکن است فرق کند(آنافروید، ۱۳۸۲).
    بنابراین دفاع هات بدون توجه به اضطرابی که آنها را فرا می خواند قابل درک نیستند(قربانی،۱۳۸۲). پس، یک مکانیزم دفاعی تنها به شرطی، سدی در برابر حمله(اضطراب) است که بر پایه ی این بنیان دو لایه استوار گردد؛ یعنی از یک سو “من” و از سوی دیگر ماهیت ذاتی فرایندهای غریزی (آنافروید،۱۳۸۲).
    آنافروید در یک تقسیم بندی کلی مکانیزم ها یدفاعی را به سه دسته ی کلان شامل مکانیزم های رشد یافته، رشدنایافته و روان آزرده وار تقسیم کرده است.
    انواع مکانیزم های دفاعی:

     

     

    مکانیزم های دفاعی رشد یافته

    این مکانیزم ها به منزله ی شیوه های مواجهه، انطباقی، بهنجار و کارآمد محسوب می شوند(اندروز، سینگ و یوند، ۱۹۹۳) و چون در مقایسه با مکانیزم های دیگر (رشدنایافته و روان آزرده وار) کم تر به واقعیت آسیب می رساند، رشد یافته ترند(روز نهان و سلیگمن ۱۳۸۹). مکانیزم های دفاعی رشد یافته از والاگرایی ، پیشاپیش نگری ، شوخ طبعی و فرونشانی تشکیل شده اند(اندروز، سینگ و یوند، ۱۹۹۳).
    والاگرایی
    این مکانیزم دفاعی تا حدودی شبیه مکانیزم دفاعی جابجایی است(شارف،۱۳۸۷)، به طوری که اگر جابجایی منجر به فعالیتی بشودکه از لحاظ اجتماعی قابل قبول یا مفید باشد(نای،۱۳۸۱) یا شکل یک فعالیت عالی تر فرهنگی را بگیرد(لاندین،۱۳۸۲) آن را والاگرایی یا والایش می نامند. بنابراین والاگرایی عبارت است از تبدیل کردن اضطرابی که از لحاظ اجتماعی غیر قابل قبول است به منبع انرژی که پیامدهای ناخوشایندی به بار نمی آورد و از لحاظ اجتماعی مقبول و حتی هیجان انگیز است(ریو،۱۳۸۷)
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    در حالی که جابجایی برای ارضای تکانه های نهاد در پی شی جانشین است، والایش با دگرگونی یا جابجایی خودتکانه های نهاد سرو کار دارد(شولتز،۱۳۸۶)،به عبارتی والایش از طریق تبدیل تکانه های نهاد به شکلی قابل قبول تر صورت می گیرد(کارور و شی یر،۱۳۷۵). والاگرایی به جای انحراف و یا مسدود ساختن، تکانه های نهاد را هدایت می کند. احساسات در این دفاع در مسیر هدف ها و موضوع های مهم؛ تصدیق، تعدیل و جهت یابی می شوند و تا حدودی ارضا می گردند(قربانی،۱۳۸۲).این دفاع اغلب به منزله ی مکانیزمی برای پیشگیری از وقوع مشکلا ت نگریسته می شود، تا به منزله ی وسیله ای که فرد ممکن است تنها هنگامی که اضطراب برانگیخته شد، به آن روی آورد(کارور و شی یر،۱۳۷۵).
    فروید احساس می کرد که والایش بیش از هر مکانیزم دفاعی دیگر منعکس کننده ی بالیدگی و بهنجاری است (کارور و شی یر، ۱۳۷۵) و معتقد بود که تمدن در اثر والاگرایی یا والایش پیشرفت می کند (نای،۱۳۸۱)، وی عشق را بسیار قدرتمند والاگرایی می دانست زیرا به افراد امکان می دهد تا در یک زمینه ی جامعه پسند به ارضای جنسی دست یابند، با این وجود وی معتقد بود عشق ورزیدن به طور هم زمان انسان را در برابر طرد شدن یا مرگ عزیزان آسیب پذیر می سازد. بنابراین از دیدگاه فروید والایش به همان اندازه کهک سادخترده است، شکننده نیز است(رودخترهان و سلیگمن، ۱۳۸۹) .
    آنافروید معتقد بود که والایش، پیشاپیش نیازمند پذیرش یا دست کم آگاهی از ارزش های اجتماعی است؛ یعنی نیازمند وجود فرامن است، از این رو مدتی نسبتا طولانی نمی تواند در فرایند تحول به کار بسته شود و احتمالا به مرحله ای که ساختار روانی بدان رسیده، بستگی ندارد. وی معتقد بود که “من”از طریق والایش به هدفش در منحرف ساختن تکانه های غریزی از هدف منحصرا جنسی شان به سوی اهدافی که جامعه به عنوان اهداف عالیه در نظر می گیرد، دست می یابد(آنافروید،۱۳۸۲).
    پیشاپیش نگری
    این دفاع عبارت است از، پیش بینی واقع بینانه و برنامه ریزی برای ناراحتی ها در آینده با حالتی هدف محور(قربانی،۱۳۸۲)، این دفاع به برنامه ریزی دقیق و یا نگرانی واقع بینانه در خصوص رویدادهای خطرناک آینده دلالت می کند. یعنی پیش بینی خطر آینده د رگام های کوچک برای کنار آمدن تدریجی به جای ناگهانی با خطر است(ریو، ۱۳۸۷).
    شوخ طبعی
    عبارت است از توانایی خیلی جدی نگرفتن خود، مثلا هنگام پذیرفتن نکته ضعف های خود و صحبت کردن ازآنها به صورت جامعه پسند(ریو،۱۳۸۷). هم چنین می توان این دفاع را مکانیزمی برای فراهم ساختن امکان ابراز آشکار افکار و احساسات ، بدون ایجاد ناراحتی برای خود و دیگران در نظر کرفت. این دفاع تحمل و در عین حال تمرکز به آنچه را که بسیار ناراحت کننده است؛ فراهم می سازد(قربانی، ۱۳۸۲). فروید شوخی را به عنوان بالاترین مکانیزم دفاعی در بین سایر مکانیزم ها توصیف کرد. از نظر وی شوخی هدیه ی نادر و گران بهایی است که به انسان امکان می دهد در هنگام اضطراب و تنیدگی روانی بگوید: “این جارو ببین! این همه آن ارزشی است که این دنیای به نظر خطرناک دارد. مثل یک بازی بچگانه، خیلی چیزها در آن است که می توان درباره اش شوخی کرد”(نقل از کلینک،۱۳۸۷).
    به نظر ویکتور فرانکل (نقل از کلینک،۱۳۸۷) شوخ طبعی امری تناقضی است(یعنی فرد در یک زمان نمی تواند هم برای خود احساس تعصف کند و هم به خود بخندد) و خصوصیتی بی نظیر در انسان است که حس انتخاب و کنترل را بوسیله ی امکان دادن به افراد برای جدا کردن درد و رنج از خود، ارائه می دهد. لفکورت (نقل از کلینک،۱۳۸۷) معتقد است لحاظ کردن مشکلات در قالب شوخی به فرد کمک می کند که به یاد داشته باشد، دختردگی را ساده بگیرد و در مورد اهمیت مشکلات، مبالغه نکند.
    می توان بین سالم ترین شوخی یعنی شکل ملایم و خود فرمان آنکه به نوعی”تصدیق خود” می باشد(یعنی خود را دوست دارم و می پذیرم که فردی جایزالخطا هستم )، با نوع ناسالم تر آنکه مستلزم تعنه و خصومت می باشد تمایز قائل شد(کلینک،۱۳۸۷).
    فرونشانی
    گاهی سرکوبی هوشیارانه انجام می شود که بدین ترتیب مترادف فرونشانی است(کارور شی یر، ۱۳۷۵). این دفاع عبارت است از تصمیم هوشیارانه یا نیمه هوشیارانه برای تعویق در توجه به یک تکانه و یا تعارض هوشیار(قربانی، ۱۳۸۲). فرونشانی یا توقف فکر، فرایند برطرف کردن فکر بوسیله ی روش های هوشیار و عمدی به حساب می آید(وگنر، نقل از ریو، ۱۳۸۷). بنابراین می توان بین سرکوبی و فرونشانی(بازداری) از این جهت که سرکوبی یکی از مکانیزم های دفاعی “من” است که به طور ناهشیار انجام می شود و فرونشانی تصمیم آگاهانه برای فراموشی یک موضوع یا اجتناب از اندیشیدن در مورد آن است، تفاوت قائل شد(نای، ۱۳۸۱).

     

     

    مکانیزم های دفاعی رشد نایافته

    موضوعات: بدون موضوع
    [چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:55:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      مسئولیت مدنی ناشی از خطای داور- قسمت ۸ ...

    تسبیب در لغت به معنای ایجاد کردن سبب ، سبب سازی و وسیله سازی آمده است. (معین، ۱۳۵۳،ص۱۰۷۸) در اصطلاح حقوقی « تسبیب عبارت از این است که انجام دهنده فعل زیان­بار مستقیما در وقوع آن دخالت نداشته باشد ولی زمینه و شرایط وقوع فعل را به گونه­ ای فراهم آورده است که عرفا فعل زیان­بار به او استناد دارد مثلا اگر کسی در زمستانی سرد مسیر عبور عابر پیاده را آب­پاشی نماید و در اثر سرما محل عبور عابر یخ ببندد و رهگذری سقوط کند و دست و پایش مصدم شود هرچند شخصی که آب پاشیده است به طور مستقیم در سقوط و افتادن مصدوم دخالت ندارد ولی با آب­پاشی محل عبور عابر پیاده موجب یخ­زدگی و لغزندگی آن شده است و عرفا فعل زیان­بار به او استناد دارد. مواد ۳۳۵-۳۳۱ قانون مدنی به سببیت و احکام ضمان تسبیب اختصاص یافته است. ماده ۳۳۱ قانون مدنی مقرر می­دارد « هرکس سبب تلف مالی شو.د باید مثل یا قیمت آن را بدهد و اگر سبب نقص یا عیب آن شده باشد باید از عهده نقص قیمت آن برآید.» پس همانطور که گفته شد تسبیب یعنی فراهم آوردن سبب تلف مال غیر که در آن فعل و یا ترک فعل مسبب مستقیما باعث از بین رفتن مال دیگری نمی­ شود بلکه مع­الواسطه سبب می­ شود مال غیر از بین برود.(باریکلو، ۱۳۸۵،ص۱۸۴)
    سبب در اینجا به معنای شرط است یعنی مسبب به کاری دست می­زند که زمینه تلف را آماده می­سازد چنانکه اگر ارتکاب آن عمل نبود تلف نیز رخ نمی­داد و بین آن کار و وقوع تلف رابطه علیت به وجود نمی­آمد با توجه به اینکه می­توان گفت اصولا ضررهای ناشی از تصمیمات و اقدامات قضایی داوران منطبق بر این قاعده می­باشد مناسب است به عنوان نمونه به برخی از مستندات این قاعده اشاره کرد.
    خبر نخست: صحیحه حلبی می­گوید از امام صادق پرسیدم : « کسی که چیزی را در راه دیگری قرار دهد به طوری که مرکب شخص در برخورد با آن رم کند و صاحبش را به زمین بزند حکم قضیه چیست؟» حضرت فرمودند :« هرچیزیکهدر راهمسلمینبهآنانضرربزند،صاحبآنچیز،ضامنپیآمدهایآنخواهدبود.»(محقق داماد،۱۳۶۳،ص۱۱۸)
    خبر دوم:امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل می فرمایند : «هرکس ناودانی یا گودالی در میان راه مسلمین ایجاد کند یا میخ یا افسار مرکبش را بکوبد و کسی به انها اصابت کند و به زمین بیفتد ضامن است »(محقق داماد،۱۳۶۳،ص۱۱۹)
    از مجموع روایات مذکور و دیگر روایات مرتبط به خوبی استنباط می شود،که هرگاه شخص یا اشخاصی موجب خسارت یا نقص مالی یا جانی یا ابرویی اشخاص دیگر شوند،خواه از طریق تدلیس و غرور یا در اثر اشتباه و یا عمد،مسئولیت جبران زیانهای وارده نیز به عهده اوست .اما با توجه به قواعد جدید التصویب ناظر بر مسئولیت مدنی داوران آنان را در صورت ارتکاب تقصیر مکلف به جبران خسارت کرده است بدین نحو که، دامنه مسئولیت مدنی داوران را صرفا محدود به جبران خسارت ناشی از تقصیرات شغلی یا حرفه ای نموده است .و داوران تابع قواعد عمومی مسئولیت میباشند ولی از ملاک ومعیارهای مربوط و مخصوص به خود تبعیت می نماید،به همین جهت می­توان قانون مدنی را با برخورداری از قاعده اتلاف و تسبیب از منابع مسئولیت مدنی داوران دانست. ولی به نظر می رسد با وجود پیش بینی مسئولیت مدنی داوران در قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ۱۳۷۹ دیگر نیازی به استفاده از قانون مدنی برای اثبات مسئولیت مدنی داوران نمی باشد.
    ۲-۳-۱-۳- قانون مسئولیت مدنی
    قانون مسئولیت مدنی در سال ۱۳۳۹ در ۱۵ ماده به تصویب رسید این قانون تحول چشمگیری در حقوق مسئولیت مدنی ایران ایجاد کرده است ماده ۱ قانون مزبور مقرر می­دارد: «هرکس بدون مجوز قانونی عمدا یا در نتیجه بی­احتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت تجاری یا به هر حق دیگری که به موجب قانون برای افراد ایجاد گردیده لطمه­ای وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود می باشد.» در این ماده قانونی به طور کلی با عبارت «عمدا یا در نتیجه بی­احتیاطی» به وضوح تقصیر را مبنای مسئولیت قرار داده است به تعبیر دیگرعبارت ناظر به سه اصل مسئولیت است، یعنی ورود خسارت و وجود رابطه علیت میان فعل خوانده و خسارت و تقصیر، که تقصیر با توجه به ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی یا عمدی است یا بر اثر بی­احتیاطی، دادگاه پس از احراز این سه اصل خوانده را به تادیه خسارت خواهان محکوم و ملزم می­ کند.
    با توجه به مطالب فوق، حقوق و قواعد فقهی حکم می­ کند که صرف نظر از تقصیر و نحوه عملکرد فاعل زیان، زیان زننده خساراتی را که به نحو مباشرت در اتلاف و یا غیر مستقیم در تسبیب به دیگری وارد آورده جبران نماید؛ این مطلب را روشن می­سازد که قواعد و احکام نظام مسئولیت مدنی متخذ از فقه در باب اتلاف و تسبیب در قانون مدنی با آنچه قانونگذار در نظام مسئولیت مدنی، قانون مصوب ۱۳۳۹ پیش ­بینی نموده است، کاملا متفاوت است.
    در باب اتلاف طبق ماده ۳۲۸ قانون مدنی « هرکس مال غیر را تلف کند ضامن آن است و باید مثل یا قیمت آن را بدهد اعم از اینکه از روی عمد تلف کرده باشد یا بدون عمد».
    مسئولیت مدنی به محض احراز استناد خسارت به فعل شخص ایجاد می­گرددو تقصیر در اینجا شرط و اصل مسئولیت مدنی به حساب نمی­آید.بالعکس قانون مسئولیت مدنی « که ملهم از حقوق غرب است »( یزدانیان ،۱۳۷۹ ) تقصیر شرط مسئولیت مدنی است.حال پرسشی که در این بین بوجود می ­آید این است که آیا با تصویب قانون مسئولیت مدنی تقصیر مبنای منحصر مسئولیت مدنی است و قوانین مخالف با آن نسخ ضمنی شده، یا ماده اول تنها اصل را بیان می­ کند و مسئولیتهای نوعی دیگر نیز، بعنوان استثنای بر اصل باقی مانده است؟
    برخی از حقوقدانان اعتقاد دارند که ماده اول قانون مسئولیت مدنی قواعد اتلاف را نسخ ضمنی کرده است زیرا رابطه علیت عرفی بین تلف مال و کار شخص را کافی نمی­داند و تقصیر را شرط ایجاد مسئولیت می­شمارد پس با قاعده اتلاف تعارض دارد و چون قانون جدیدتر است قواعد پیشین را نسخ می­ کند. (صفایی،۱۳۵۱،ص۵۴۳) این نظر قابل انتقاد است زیرا نمی­توان تصور کرد که مقنن با چنین متنی تمام قوانین و قواعدی را که در غصب و اتلاف و امانات و عقود معین وجود دارد را نادیده گرفته است. اعتقاد به چنین نسخی نظام حقوقی ما را در بسیاری از زمینه­ها به هم می­ریزد. حفظ قواعد مربوط مسئولیت بدون تقصیر،نظام حقوقی ما را در این مسیر یاری می­ کند و اعتقاد به نسخ قواعد اتلاف،که ناچار همراه با نسخ سایر قواعد مسئولیت نوعی نیز هست، آن را به عقب می­کشد. (کاتوزیان، ۱۳۸۶،ص۲۲۲).
    وضع قانون بیمه اجباری که دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی را در برابر اشخاص ثالث مسئول شناخته،به خوبی نشان می­دهد که مقصود مقنن از وضع ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی این نبوده که تقصیر را مبنای منحصرمسئولیت قرار دهدو تمام قواعد مخالف آن را نسخ ضمنی کند.»(کاتوزیان، ۱۳۸۶،ص۲۲۳) ادامه نقد مذکور این است که:«ماده اول قانون مسئولیت مدنی در تعارض با قاعده اتلاف نیست، بلکه مفهوم مخالف این ماده، مسئولیت بدون تقصیر را نفی کرده است و بسیار بعید است که با مفهوم مخالف ماده بتوان بسیاری از قواعد قانونی را به یکباره از بین برد. بنابر این قانون گذار در مقام نفی مسئولیتهای نوعی دیگر نبوده، بلکه در نظر داشته، مسئولیت ناشی از تقصیر را اصل و قاعده قرار دهد و دیگر مسئولیتها را به عنوان استثناء بپذیرد. مضاعف بر آن قواعد اتلاف نسبت به قواعد مسئولیت مدنی خاص است ودر نتیجه، در تعارض بین قانون خاص قدیم با عام جدید، اصل اینست که عام، ناسخ خاص نمی شود. همچنین مصالح اجتماعی و اجرای عدالت در زمان اقتضاء دارد که مسئولیت مدنی تنها بر مبنای تقصیر قرار نگیرد و گاه نیز اشخاص غیر مقصر مسئول به شمار آیند ودر بسیاری مواقع قواعد مربوط به مسئولیت بدون تقصیر نظام حقوقی را در این مسیر یاری میکنند. با تاکید بر این مطلب که در موارد اختلاف در تفسیر به استناد اصل چهارم قانون اساسی تفسیری پذیرفته میشود که با حقوق اسلام سازگارتر باشد و بدیهی است که قانون مدنی در باب اتلاف با حقوق اسلام سازگارتر است پس میگوئیم در نظام حقوقی ما مسئولیت مبتنی بر تقصیر است ولی در بعضی مواقع مسئولیت بدون تقصیر هم وجود دارد. (کاتوزیان،۱۳۸۶،ص۲۲۳) «نقد مذکور این نظر را که ماده یک قانون مسئولیت مدنی قاعده اتلاف را نسخ ضمنی کرده است، با استدلال غیر قابل پذیرش اعلام می نماید. برخی بیان داشته اند در باب تسبیب طبق ماده ۳۳۱ قانون مدنی «هر کس سبب تلف مالی بشود باید مثل یا قیمت آن را بدهد و اگر سبب نقص یا عیب آن شده باشد باید از عهده نقص قیمت آن برآید.» همچون اتلاف، مسئولیت مدنی به محض احراز استناد خسارت به فعل شخص ایجاد می­گردد و نقش تقصیر در تسهیل رابطه استناد عرفی فعل زیانبار به شخص است و تقصیر از عواملی است که در تشخیص و احراز این استناد به قاضی کمک می­ کند طبق این نظرات مسئولیت در حقوق ایران مبتنی بر استناد عرفی عمل زیانبار به شخص است و تقصیر یکی از عواملی است که در تشخیص و احراز این استناد به دادرس کمک می­نماید اما قانون مسئولیت مدنی براساس نظریات حاکم و روح حاکم اوایل قرن بیستم در باب مسئولیت مدنی و حاکمیت نظریه تقصیر شکل گرفته و طرح مباحث و احکام آن با حقوق ما متفاوت است و تقصیر در آن شرط مسئولیت مدنی است.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    قانون مسئولیت مدنی عرصه ­های جدیدی را درنظام مسئولیت مدنی ما گشوده است و قلمرو مسئولیت مدنی اشخاص را گسترش داده و به آن اعتبار بخشیده است با این توضیح موضوع مورد تعرض در مواد قانونی اموال می­باشد و مال در این مواد قانونی اعم از عین و منفعت است. یکی از فقهای معاصر در این خصوص بیان داشته : « به نظر می­رسد در تعریف مال گفته شود مال چیزی است که نزد مردم مطلوب است و بطور مستقیم و یا غیر مستقیم نیازهای آنان را برطرف می­ کند.» (محقق داماد،۱۳۶۳،ص۱۲۰و۱۲۳) برخی دیگر نیز اعتقاد دارند « مال در اصطلاح چیزی است که ارزش اقتصادی داشته و قابل تبدیل به پول باشد.» بنابراین حقوق مالی مانند حق صاحب علامت تجاری هم مال محسوب می­ شود و در ادامه بیان داشته مال را در فقه امامیه به پنج قسم تقسیم کرده ­اند:
    عکس مرتبط با اقتصاد

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

     

    عین، که عبارت است از اشیا مادی مستقل مانند گوسفند

    منفعت و آن عبارت است از نفع عین خواه مادی باشد مانند شیر گوسفند و خواه غیرمادی باشد مانند بهره خانه، که مستاجر می­برد.

    انتفاع: انتفاع از نوع منفعت غیر مالی است با این تفاوت که در مورد منفعت تملیک صورت می­گیرد ولی درمورد انتفاع تملیک صورت نمی­گیرد.

    حق که عبارت است از سلطه­ای که برای شخص بر شخص دیگر یا مال یا شی جعل و اعتبار می­ شود مانند حق شفعه و حق خیار، به عبارت دیگر حق توانایی خاصی است که برای کسی یا کسانی نسبت به اشخاص یا چیزی اعتبار شده و به مقتضای این توانایی صاحب حق می ­تواند در متعلق آن تصرف کند یا از آن بهره بگیرد پس حق نوعی سلطنت و استیلا انسان بر انسان یا چیز دیگر است خواه آن چیز که متعلق حق قرار می­گیرد مال باشد یا انسان. (لنگرودی، ۱۳۷۲،ص۵۹۵ ) برخی از حقوقدانان برای واژه مال معنی و مفهوم وسیعی قائل شده ­اند و بیان داشته اند با توجه به اینکه مال مفهوم وسیعی دارد و شامل اعیان، منافع، حقوق، عدم­النفع و نیز برخی بخت­ها و فرصتهای مال می­گردد و همچنین هریک از این موضوعات نیز خود به انواعی تقسیم می­شوند: برای مثال حقوق شامل حق فرد بر تمامیت جسمی ، حق شخص بر حیثیت خانوادگی یا تجاری خود، حق آزادی و نیز سایر حقوق. (محقق داماد،۱۳۶۳،ص۸۷) به نظر می­رسد اصولا نمی­توان عدم­النفع، بخت و فرصت­های مالی را در زمره اموال قرار داد ولی اگر تعلق آنها و اشخاص و وقوعشان مقطعی و مسلم باشد می­توان آنان را در زمره منافع قرار داد و بدین ترتیب هرگاه شخصی اموال مزبور را مستقیما تلف نماید یا سبب تلف آن گردد حسب مورد طبق قاعده اتلاف و تسبیب قانون مدنی مسئول جبران خسارت خواهد بود.

    زیان­های معنوی ناشی از اعمال اشخاص، یعنی آسیب­هایی که به حیثیت یا شهرت سرمایه ­های معنوی اشخاص وارد می­آید. یا لطمات وارد به عواطف به واسطه از دست دادن نزدیکان و یا تالمات ناشی از درد و رنج پدید آمده از آسیب­های جسمانی که از دیر باز مورد تردید بوده را نمی­توان در ردیف اموال قرار داد. زیرا ضررهای عاطفی را با پول نمی­توان ارزیابی کرد و عواطف انسانی را نباید وارد بازار دادوستد نمود. (حسینی،۱۳۸۹، ص۵۴ ) بدین ترتیب در صورت وقوع چنین خساراتی نمی­توان به قواعد اتلاف و تسبیب در قانون مدنی استناد نمود ولی این امر به این معنا نیست که اینگونه از خسارات قابل جبران نمی ­باشد. امروزه جبران خسارت معنوی نه به منظور ترمیم زیان، بلکه برای آرامش خاطر و خوشنودی زیان­دیده پذیرفته شده است. امکان جبران چنین زیان­هایی در حقوق ما، قطع نظر از عامل ورود زیان به موجب قانون مسئولیت مدنی پذیرفته شده است. ماده ۱۰ قانون مسئولیت مدنی در این خصوص مقرر می­دارد: « کسی که به حیثیت و اعتبارات شخصی و خانوادگی او لطمه وارد شود می ­تواند از کسی که لطمه وارد آورده است جبران زیان مادی و معنوی خود را بخواهد.» بعلاوه برخی از حقوقدانان در خصوص امکان مطالبه خسارات معنوی بیان داشته اند که : «هدف اصلی قانونگذار شناختن ضرر معنوی به عنوان خسارت قابل مطالبه است، نه محدود ساختن آن به کسر حیثیت و اعتبار شخص و خانوادگی. به نظر می­رسد که مفاد اصل ۱۷۱ قانون اساسی بحث درباره امکان صدور حکم به جبران خسارت معنوی را بیهوده می­سازد و ضرر معنوی را در کنار زیان­های مادی قابل مطالبه اعلام می­ کند.»(کاتوزیان، ۱۳۸۶،ص۲۶۰) و همچنین از اصل لاضرر نیز می­توان این را استنباط نمود. زیرا این اصل در آغاز برای اذن گرفتن آمده و اذن گرفتن در مورد منشاء این اصل ضرر مادی برای مالک نداشته است و فقط موجب ضرر معنوی بوده است. تا زمان تصویب قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ۱۳۷۹، نص قانونی و صریحی که به مسئولیت مدنی داوران عنایت و اشاراتی داشته باشد در دست نبود و قبل از آن به قانون مسئولیت مدنی که به مسئولیت افراد به نحو کلی و فارغ از این که ناشی از فعالیت چه دستگاه یا گروه و صنفی باشد، استناد می­نمودند. می­توان گفت این قانون از جمله مقرراتی است که قبل از تصویب قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی، همچنان بر احکام مربوط به مسئولیت مدنی داوران حکومت دارد. موضوعی که سابقا با قضاوت شدیدتری نسبت به همه مسئولیتها مطرح بوده است. در نتیجه به نظر می­رسد با وجود پیش ­بینی مسئولیت داور در قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی به موجب مواد ۴۷۳ و ۵۰۱ قانون مزبور، حداقل در داوری­های داخلی نیاز به مقایسه و استفاده از قانون مسئولیت مدنی برای اثبات مسئولیت داور نباشد به عبارت دیگر با وجود قواعد مذکور، تمسک به قواعد عمومی یاد شده به عنوان منبع مسئولیت مدنی داوران توجیه منطقی ندارد.بدین ترتیب در قواعد متخذه از فقه که در قانون ذیل باب اتلاف آمده (توجه به جبران خسارت زیاندیده است) تقصیر یا عدم تقصیر زیان زننده به عنوان شرط اصلی مد نظر نبوده است.
    در حقوق ما اخلاق حکم می­ کند که صرف­نظر از نحوه عملکرد و تقصیر زیان­زننده، خساراتی را که به نحو مستقیم ( مباشرت در اتلاف) یا غیر مستقیم ، دیگری بدون هیچ­گونه تقصیری متحمل شده است جبران گردد. مطالب از پیش گفته شده روشن می­سازد که قواعد و احکام نظام مسئولیت مدنی متخذه از فقه در باب اتلاف و تسبیب در قانون مدنی و قانون مجازات اسلامی با آن­چه قانو­گذار در نظام مسئولیت مدنی قانون مسئولیت مدنی مصوب ۱۳۳۹ پیش ­بینی نموده است کاملا متفاوت است. برابر قواعد مطرح در قانون مدنی که به موجب قانون مجازات اسلامی نیز مورد تائید قرار گرفته است .در باب تسبیب همچون اتلاف مسئولیت مدنی به محض احراز رابطه سببیت بین خسارت و فعل شخص ایجاد می­گردد و همانطور که گفته شد نقش تقصیر در اینجا تسهیل رابطه استناد است و شرط مبنای اصل مسئولیت مدنی به شمار نمی­آید. گرچه برخی بیان داشته اند :«ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی با اندکی تغییربا بیان ماده ۳۲۸ قانون مدنی مطابق است.» (حسینی نژاد ،۱۳۷۰، ص۱۹۳) بالعکس در قانون مسئولیت مدنی که ملهم از حقوق غرب است، تقصیر شرط مسئولیت مدنی است و همانطور که قبلا گفته شد به همین علت « برخی از حقوقدانان اعتقاد دارند که ماده اول قانون مسئولیت مدنی قواعد اتلاف را نسخ ضمنی کرده است زیرا رابطه علیت بین کار شخص و تلف مال را کافی نمی­دانندو تقصیر را شرط ایجاد مسئولیت می­شمارد . . .و چون قانون جدید تر است قواعد پیشین را نسخ می­ کند. (صفایی،۱۳۵۱،ص۵۴۳)
    همانطور که سابقا بیان شد، تقصیر در نظام مسئولیت مدنی ما چه در باب اتلاف و چه در باب تسبیب، فقط یکی از راه­های احراز رابطه سببیت بین خسارت و فعل زیان­بار است و شرط مبنای مسئولیت مدنی نیست و خصوصا در تسبیب که موجب تسهیل این رابطه می­گردد. به همین علت با توجه به سابقه فقهی این مباحث در حقوق ما و قانون مجازات اسلامی و تایید قانون مدنی و اصل چهارم قانون اساسی، نمی­توان برخلاف تفسیر ارائه شده از قانون مدنی و قانون مجازات اسلامی و با تکیه به مضامین تصریحات قانون مسئولیت مدنی و به طریق اولی مفهوم مخالف ماده یک قانون مسئولیت مدنی، تقصیر را شرط مسئولیت در حقوق ایران پنداشت، بنابراین باید تاکید نمود که مطابق قواعد کلی حاصل از احکام مدنی، تقصیر در حقوق ایران، تنها شرط مسئولیت نمی ­باشد و تاکید بر وجود تقصیر در قانون مسئولیت مدنی، نفی کننده مسئولیت در مواردی نیست که تقصیر به اثبات نرسیده است.
    ۲-۳-۱-۴- قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی
    در باب هفتم از قانون آئین دادرسی دادگاه­های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ۱۳۷۹ که مربوط به داوری است، دو ماده ۴۷۳ و ۵۰۱ به مسئولیت مدنی داوران اختصاص داده شده است:
    ماده ۴۷۳ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی در بردارنده موجباتی است که حسب مورد ممکن است مسئولیت مدنی داوران و همچنین نوع مسئولیت شبه­انتظامی آن­ها را محقق می­سازد. یکی از حقوقدانان در این خصوص بین داشته : « داور مسئولیت انتظامی به معنای دقیق واژه نیست. در عین حال نوعی مسئولیت شبه انتظامی برای داور در دو ماده مزبور پیش ­بینی شده است.» ماده مزبور مقرر می­دارد: « چنانچه داور پس از قبول داوری بدون عذر موجه از قبیل مسافرت یا بیماری و امثال آن­ در جلسات داوری حاضر نشده یا استعفا دهد یا از دادن رای امتناع نماید، علاوه بر جبران خسارت وارده تا پنج سال از حق انتخاب شدن به داوری محروم خواهد شد.»(شمس، ۱۳۸۴،ص۵۵۵)مستنبط از ماده مزبور، این است که داوران مکلف به قبول داوری نیستند اما در صورت پذیرش، تعهدات و تکالیفی را برای آنها ایجاد می­نماید که در زمان حیات و اعتبار آن داور می­بایست به آن­ها عمل نماید. عدم انجام و یا اجرای ناقص این تعهدات و تکالیف موجب ایجاد مسئولیت مدنی داوران می­گردد. اما باید توجه داشت که داور مجبور به ادامه جریان داوری تا اتخاذ تصمیم نخواهد بود، به موجب این ماده قانونی، در صورتی که داور یا داوران، بدون عذر موجه استعفا دهند یا از شرکت در جلسات داوری خودداری کنند و یا از صدور رای امتناع ورزند، علاوه بر اینکه در معرض جبران خسارت متضرر می­گیرند تا پنج سال نیز از حق انتخاب شدن به داوری به عنوان مسئولیت شبه انتظامی محروم خواهد شد. ماده ۵۰۱، مسئولیت مدنی داوران را به تقصیر آن­ها محدود نموده است. ماده مذکور مقرر می­دارد:« هرگاه در اثر تدلیس، تقلب یا تقصیر در انجام وظیفه داوران ضرر مالی متوجه یک طرف و یا طرفین دعوا گردد، داوران برابر موازین قانونی مسئول جبران خسارت وارده خواهند بود.»
    استفاده از واژه تقصیر که به صورت مطلق به کار برده شده و عدم تعیین مصادیق آن، لزوم احتیاط در تعیین خطای داوران و رعایت معیار صحیح تشخیص خطای مذکور که قطعا می­بایست در تحقق آن رفتار داوری آگاه و متعارف مدنظر قرار گیرد. بدین ترتیب اعمال توام با تقصیر شغلی یا حرفه­ای که منشا خسارت گردد، موجب مسئولیت مدنی داور خواهد بود. آن­چه مسلم است با وضع این مبنا برای مسئولیت مدنی داوران، بر محدود نمودن قلمروی آن گام موثری برداشته شده است.
    ۲-۳-۲- منابع فقهی
    ۲-۳-۲-۱- کتاب( قرآن کریم):
    داوری از صفات خاصه­ی الهی است و سبحانه و تعالی هم داور مطلق ( احکم الحکمین) است و هم داور بی­همتا در عدالت، یعنی خیرالحاکمین. بروز مشاجرات و مخاصمات میان مردم، باعث گردید تا خدای متعال برای حل و فصل آن­ها، این حق خاصه­ی خویش را به خلفاء خود یعنی پیامبران و جانشینان محول کند. در شریعت مقدسه اسلام، پیامبر گرامی(ص) مامور انجام این وظیفه­ی خطیر گردیده است و علی­رغم عظمت مقام پیامبریش، خدای سبحان به دلیل خطیر بودن مقام و منصب قضاوت و داوری به او تاکید می­ کند که بر اساس آن­چه تعلیم دیده و به وی ارائه گردیده است، نه مطلق اراده­ی خویش داوری نموده و حامی خیانتکاران نباشد.در قرآن کریم آیات فراوانی مشاهده می­ شود که موضوع مسئولیت داوران را می­توان از آن­ها استنباط و به عنوان منبع از آن­ها بهره گرفت. ذیلا به تعدادی از آن­ها اشاره شده است:

     

     

    سوره اسرا آیه­ی ۳۴:

    « وَ لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کَانَ مَسْئُولاً (۳۴)
    و به مال یتیم، جز به بهترین راه نزدیک نشوید، تا به سر حد بلوغ رسد! و به عهد (خود) وفا کنید، که از عهد سؤال می‌شود!»
    این ایه در مورد مسئولیت ناشی از تخلف از اجرای تعهد دلالت دارد. مستنبط از مفاد آیه این است که کسی که پیمان می­بندد، می­بایست به آن عمل کند. طبیعی است که عدم وفای به مفادعهد و پیمان موجب مسئولیت خواهد شد و منشا مسئولیت نیز نقض عهد بوده که ممکن است باعث خسارت به طرف پیمان گردد. به تعبیر دیگر نقض تعهد به مفهوم تقصیر است و هر کسی با ارتکاب تقصیر به دیگری خسارت وارد کند، موظف به جبران آن است. در مورد داوران نیز با عنایت به این­که روابط آن­ها با طرفین اختلاف علی­الاصول ناشی از قرارداد داوری است و مواد ۴۵۴ و ۴۵۵ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ۱۳۷۹ ماده ۱ قانون تجاری بین ­المللی مصوب ۱۳۷۶ نیز بر آن تصریح دارد. در صورت نقض قرارداد و احراز تقصیر داوران، طرف یا طرفین متضرر می­توانند خسارت وارده را از داور یا داوران مطالبه نمایند. این آیه مورد بحث می ­تواند به عنوان یکی از منابع اصلی و اساسی مسئولیت داوران تلقی گردد.

     

     

    سوره ص آیه­ی ۲۶:

    « یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ‌ (۲۶)
    ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم؛ پس در میان مردم بحق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!»
    حضرت داوود به تعبیر قرآن کریم از پیامبران نیرومند الهی است که خداوند متعال به او قدرت داوری عادلانه عنایت فرموده است. در این آیه خداوند حکیم خطاب به پیامبر خود می­فرماید: « تو را حاکم الهی و نماینده خود در دنیا قراردادیم. در بین مردم به حق داوری کن و از هوای نفس که تو را از راه خدا جدا می­ کند پیروی نکن.»
    آن­چه معیار داوری در این آیه قرار گرفته است، اولا، داوری میان مردم براساس حق و عدالت است. ثانیا، رعایت بی­طرفی و پرهیز از غرض­ورزی و ثالثا، عدم پیروی از هوای نفس است.خداوند قبل از صدور چنین دستوری عتاب­امیز به حضرت داوود، او را با ارسال فرشتگانی به هیئت اصحاب دعوا می­آزماید و پس از داوری توام با عجله وی دستور مذکور که متضمن : ۱- مشروعیت قضاوت و داوری ۲- وجوب حکم به حق ۳- عدم تبعیت از هوای نفس هنگام داوری، که همان تمایلات و لذت­های نفسانی است و ضرورت رعایت انصاف و عدالت و مساوات در کلام و اکرام و احترام میان طرفین(همگی) داخل در همین عدم پیروی از هوای نفس است.» صادر می­گردد. تاکید عتاب­آمیز خداوند در رابطه با حسن انجام داوری و رعایت حق و عدالت دخالت ندادن هوای نفس به صراحت دلالت بر اهمیت موضوع مسئولیت مدنی و احقاق حق زیان­دیده در اسلام دارد. (باریکلو، ۱۳۸۵، ص۱۸)

     

     

    سوره مائده آیه­ی ۴۹

    « وَ أَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ‌ (۴۹)
    و در میان آنها [ اهل کتاب‌]، طبق آنچه خداوند نازل کرده، داوری کن! و از هوسهای آنان پیروی مکن! و از آنها برحذر باش، مبادا تو را از بعض احکامی که خدا بر تو نازل کرده، منحرف سازند! و اگر آنها (از حکم و داوری تو)، روی گردانند، بدان که خداوند می‌خواهد آنان را بخاطر پاره‌ای از گناهانشان مجازات کند؛ و بسیاری از مردم فاسقند.»
    از این آیه می­توان اصل بی­طرفی و استقلال داور را استنباط نمود. خداوند تبارک و تعالی خطاب به پیامبر گرامی خود می­فرماید: « در میان آنان بر اساس آنچه خداوند نازل فرموده،حکم کن وبا درخواست های انها موافقت نکن،و بر حذر باش که مبادا تو را از ابلاغ پاره ای از احکام که خداوند نازل فرموده منصرف کنند…بر طبق آیه، داوری بر اساس حق، دستوری است که خداوند متعال بر آن تاکید نموده و تبعیت از هوای نفسانی و تمنیات مردم که نتیجه اش گمراهی و بازماندن از داوری به حق است مورد نهی قرار گرفته است. عظمت این تاکید تا حدی است که برخی از اعاظم به وجوب داوری، بر پیامبر اسلام (ص) و مسلمانان معتقد شده و ابراز داشته اند که داوری بر طبق ما انزل الله نه تنها بر رسول خدا بلکه بر همه مسلمانان واجب می باشد. قضاوت و داوری بر این اساس در آیات متعدد دیگری در قرآن کریم آمده است که می توان آیات ۴۴ ،۴۵ ،۴۷ سوره مائده را به عنوان مثال ذکر کرد. به صراحت معانی این آیات کسانی که مطابق آنچه خداوند متعال نازل فرموده است حکم نکنند کافر، ظالم و فاسق معرفی شده اند. هرچند شان نزول آیات مذکور در مورد اهل کتاب است اما، شان نزول مخصوص حکم عام مندرج در این آیات شامل هرقوم وملتی می­ شود، بنابر این همه کسانی که به ” غیر ما انزل الله ” حکم کنند حسب مورد و مطابق آیه مربوطه از مصادیق این آیات محسوب خواهند شد.. با توجه به اینکه احکام موضوع آیات فوق، همگی به منظور فصل خصومت میان مردم و حفظ نظام وضع گردیده اند و با عنایت به اینکه ملاک ومعیار داوری در شریعت اسلام، حق مداری است و اجرای عدالت و تامین امنیت عمومی و قلع وقمع مایه ظلم در جامعه، جز در سایه وجود دستگاه دادرسی رسمی و نیز نظام رسیدگی غیر رسمی (داوری) امکان پذیر نیست،به همین جهت داوران که به طور طبیعی گوشه ای از این وظیفه مهم را بر اساس انتخاب طرفین دعوی برعهده دارند، می بایست در انجام ماموریت خویش جانب حق و عدالت را گرفته و در کنار رعایت مقررات داوری، احکام قرآنی را که گوشه ای از آنها به شرح فوق گذشت، به عنوان منابع تعیین کننده مسئولیت داوران مد نظر قرار دهند.

     

     

    سوره نساء آیه ۲۹ :

    «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجَارَهً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ وَ لاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیماً (۲۹)
    ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد. و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است.»
    ممنوعیت ” اکل مال به باطل ” در هر زمان و در همه جوامع مطرح بوده و هست. پدیده­ای که مصادیق آن غیرحصری و خطاب ” لا تاکلو ” حاوی حکم کلی و عمومی است که هر چیزی را که شارع مقدس اسلام مباح نشمرده است، مانند غصب، سرقت، خیانت و …. در بر می­گیرد.
    قاعده منع اکل مال به باطل به لحاظ ملازمه میان ضمان و اکل به باطل که شامل مطلق تصرفات می­گردد از قواعدی است که مسئولیت مدنی اشخاص از جمله داوران با آن قابل اثبات است. حمل کردن مفهوم اکل به باطل به جمیع تصرفات هم شامل تصرفات حقیقی می­ شود و هم تصرفات اعتباری( تصرفات حقوقی) را شامل می­گردد. (گرجی، ۱۳۸۰،ص۲۴) همنچنین اطلاق حکم مذکور در آیه تنها شامل حرمت تکلیفی « ممنوعیت تصرف به باطل» آن هم ناشی از جهت بطلان معامله که رد و نفی ضمان از آن مراد باشد نیست بلکه حرمت و نهی اکل به باطل به دو معنی تکلیفی و وضعی است یعنی تصرف در اموال دیگران به باطل یک عمل نامشروع و گناه است و همانند سایر اعمال کیفری دارای مجازات و از طرف دیگر عملی باطل است که فاقد اثر حقوقی و دارای ضمان است و اطلاق کلمه باطل بیانگر عدم انحصار آن در اعمالی تحت عناوین تصرفات ممنوع مثل سرقت، ربا،قمار،ظلم، تدلیس، غصب و ….در لسان شرع آمده بلکه شامل کلیه تصرفاتی است که بدون جهت و بدون استحقاق می­باشد. (زنجانی، ۱۳۸۰،ص۴۵) در مورد داوران چنانچه عمل آنان در رسیدگی داوری و صدور حکم موجب تصرف من غیر حق یک طرف در اموال دیگری یا ثالث و یا تبانی با انگیزه­های مختلف گردد به نظر می­رسد عمل مذکور تحت شمول حکم مندرج در ماده یاد شده بوده و این حکم از منابع مسئولیت آن­ها محسوب می­گردد. چنین حکمی در آیه ۱۸۸ سوره بقره نیز آمده است.

    پایان نامه حقوق

    ۲-۳-۲-۲- سنت
    در روایتی حکم به مسئولیت و ضمان هر کسی شده است که به ناروا حکمی و فتوایی صادر کند به دلیل اهمیت و موضوعیت این روایت در اثبات مسئولیت داور ذکر آن ضروری به نظر می­رسد. عبدالرحمن بن حجاج می­گوید : امام صادق (ع) در جمع ربیع­الرای نشسته بود که یک نفر اعرابی آمد و از ربیع­الرای راجع به موضوعی سوال کرد. ربیع­الرای نیز جواب سوالش را داد و سوال را دوباره تکرار کرد و ربیع­الرای همان جواب را داد اعرابی به ربیعه گفت آیا آن را به گردن می­گیری؟ ربیعه سکوت کرد و چیزی نگفت امام صادق فرمودند : مسئولیت آن بر عهده اوست و سپس در اثبات ادعای خویش به یک حکم کلی استناد نمودند و فرمودند : آیا گفته نشده است «هرفتوا دهنده­ای نسبت به فتوای خویش ضامن است؟» حکم کلی « کل مفت ضامن » ظهور در مسئولیت شخص داور دارد و به نظر می­رسد حکم مزبور صرفا به باب اجتهاد و فتوی منحصر نمی­ شود. (صالحی، ۱۳۸۹،ص۱۱۰)
    ۲-۴- مبنای مسئولیت مدنی داوران
    ۲-۴-۱- مبنای قانونی مسئولیت مدنی داوران
    در این قسمت محور بحث مبنای مسئولیت مدنی داور است. مقصود این است که اصولا چرا و به چه دلیل و در چه موقعیت و شرایطی داور مسئولیت داشته و باید او را مسئول جبران خسارت وارده دانست؟ به تعبیر دیگر منظور از مبنای مسئولیت مدنی این است که به چه دلیل عامل فعل زیان باید زیان وارد شده به دیگران را جبران نماید. منابع حقوق داخلی را قانون ( به معنای عام کلمه شامل مصوبات، آئین­نامه­ها و بخش­نامه­ها) و عرف و عادت و رویه قضایی تشکیل می­دهد. (جعفری لنگرودی،۱۳۸۸،ش۵۵۱۶) مبنا و منشا حق نیز گاه قانون است به طوریکه مستقیما حق را برای اشخاص به رسمیت می­بخشد و یا تکالیفی را به برخی اشخاص در مقابل دیگران بار می­ کند که بدین ترتیب حق قانونی یا الزام قانونی به اجرای حق مطرح می­ شود و گاه اراده اشخاص در غالب عقود، ایقاعات یا شرط قراردادی خود منشا حق واقع می­ شود. در خصوص مسئولیت مدنی داوران قبلا اشاره شد که مسئولیت مدنی داوران به عنوان یک قاعده در مقابل نظریه مصونیت داوران پذیرفته شده است. این نوع از مسئولیت برای داوران به موجب ماده ۵۰۱ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ۱۳۷۹ در حقوق موضوعه و مدون ایران تعیین شده و در جایی که حکم قانون لزوم جبران خسارت را از سوی داور در صورت ارتکاب تقصیر مقرر می­دارد قطعا این مقررات و ملاحظات قانونی را قانون­گذار بر اثر حکمت و مصلحت اجتماعی و نظم عمومی و اقتضای عدالت و انصاف و مقتضیات حکومتی روز تدوین و تعیین می­ کند. در زندگی جمعی،قانون محور و منشا تنظیم و تعدیل روابط انسان و اعضای این جامعه است با توجه به منطوق ماده ۵۰۱ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ۱۳۷۹، و چینش کلمات آن ناگفته پیداست که این قاعده (مسئولیت مدنی داوران) مبتنی بر نظریه تقصیر است زیرا براساس این ماده قانونی شخص داور در صورتی مسئول جبران خسارت ناشی از عملکرد قضایی خویش خواهد بود که مرتکب تقصیر شده باشد و گرنه مسئول نبوده و ضمان متوجه او نخواهد بود به عبارت دیگر ماده ۵۰۱ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی به گونه­ ای تحریر شده است که می­توان گفت بر نظریه تقصیر مبتنی است و طبق ماده قانونی مزبور داور در صورت ارتکاب تقصیر ( یعنی نادیده گرفتن موازین عرفی، قراردادی و قانونی که قواعدی را برای انجام داوری مقرر می­نماید و هر داور متعارفی آن را رعایت می­نماید.) باید خسارات ناشی از تصمیم یا عمل­کرد خود را جبران نماید و مراد از تقصیر در این­جا تعدی و تفریط به معنی عام قانون نمی ­باشد زیرا ضرورت­های شغلی پرخطر داوری اقتضا دارد تا قواعد عمومی مسئولیت مدنی برای اعمال داوران آن­طور که بر اعمال دیگران حکومت دارد حاکم نباشد و اگر بنا شود که داوران از لحاظ مدنی مسئول تمام خطاهایی باشند که در جریان دادرسی رخ می­دهد دیگر کسی به این کار پرخطر دست نمی­زند. طبیعت داوری به گونه­ ای است که احتمال خطا در آن وجود دارد گاه قرائن و ظواهر هر داور متعارف و آگاهی را می­فریبد و بعلاوه تکلیف داور این نیست که به واقع برسد دراین امر وظیفه داور خلاصه می­ شود براینکه در راه رسیدن به واقع کوشش کند و از همه دانش و تجربه­ای که اندوخته است در این راه استفاده نماید و بسان داوری متعارف رفتار نماید پس نرسیدن به واقع را نمی­توان بر او خرده گرفت با توجه به مطالب فوق باید در این خصوص اتفاق نظر داشت که اشتباه محض داور نباید سبب مسئولیت مدنی او شود.
    ۲-۴-۲- مبنای فقهی مسئولیت مدنی داوران
    یکی از شرایط مهم همزیستی افراد در جامعه وجود روابط سالم اجتماعی می­باشد. رابطه­ای که هیچ کس به دیگران ضرر نزند و از ناحیه دیگران نیز متحمل خسارت نشود. در جامعه­ای استعدادها و خلاقیت­ها شکوفا می­گردد که افراد ان تعاون اجتماعی را در حد اعلای خود رعایت نمایند اما به هر حال در جامعه به لحاظ وجود تزاحم و تضاد در حقوق و منافع افراد جامعه شاهد بروز ضررهای بی-شماری هستیم که با پیش گرفتن رفتاری متعارف در جامعه و رعایت احتیاط اجتناب­پذیرند. عرف و حقوق این ضررها را نادیده گرفته و از آنها نمی­گذرد، بطوریکه برای جبران آن­ها قواعد خاصی را وضع نموده است. یکی از حقوقدانان در این خصوص بیان داشته از دیر باز قانون­گذاران اعلام کرده ­اند که هیچ کس نباید به دیگران ضرر بزند و هیچ ضرری نباید جبران نشده باقی بماند و حقوق از اقدامی که هدف آن اضرار بر دیگری است حمایت نمی­ کند. در حقوق اسلام نیز قاعده لاضرر همین نقش را دارد و به عنوان یکی از مهم­ترین مبانی مسئولیت مدنی شناخته شده است، اگرچه به عنوان مدرک اصلی ضمان مورد استفاده قرار نمی­گیرد اما پایه و اساس آن را این قاعده تشکیل می­دهد. (کاتوزیان، ۱۳۸۶،ص۱۵۱)
    ۲-۴-۲-۱- مفهوم قاعده لاضرر
    در خصوص مفهوم قاعده لاضرر فقیهان عقاید مختلفی بیان داشته اند همچنان که در بیان معنی ضرر و ضرار نیز نظر واحدی ندارند. ضرر دارای معنای عرفی است که آن را میدانیم و مبرهن است از این رو رجوع به کتب لغت برای فهم معنای آن لازم نیست بعلاوه مراجعه به آنها نشان می­دهد که آنها سعی کرده ­اند معنای عرفی ضرر را بیان کنند. بطور مثال در نهایه ابن­اثیرچنین آمده است:«لاضرر ای لایضر الرجل اخاه موضد النفع» یعنی ضرر در مقابل نفع به کار می­رود. پس معنای لاضرر در حدیث نبوی این است که نباید شخص به دیگری ضرری وارد کند که در اثر آن حقی از او زایل گردد(طاهری ۱۳۸۷ص۸۰٫ برخی در معنای ضرر گفته­اند ضرر ممکن است به واسطه­ از بین رفتن مالی باشد یا به واسطه فوت شدن منفعتی که از انجام تعهد حاصل شده است. (جعفری لنگرودی، ۱۳۸۸،ص۴۱۵)
    طبق معانی ارائه شده می­توان گفت که ضرر یک مفهوم وجودی و سلبی است که در نقطه مقابل منفعت قرار دارد و تقابلش با منفعت تقابل تضاد است برخی دیگر در این خصوص بیان داشته اند اختلاف نظر بین لغویون به علت استعمالات مختلف کلمه ضرار طبیعی است ولی میتوان گفت در مورد نفس و مال کلمه ضرر استعمال مشابه دارد اما در مورد فقدان احترام و آبرو کلمه ضرر کمتر استعمال می­ شود مثلا گفته می­ شود فلانی در معامله ضرر کرده است و یا دارویی که مصرف کرده برایش مضر بود ولی اگر کسی نسبت به دیگری هتک آبرو کند اصطلاحا گفته نمی­ شود که به او ضرر زده است . (طاهری، ۱۳۸۷،ص۸۸) با این حال به لحاظ عرفی بودن این مفهوم به نظر می­رسد رساترین تعریف برای این معنا تعریف زیر است: « فقط کل مانجد و ننتفع به من مواهب الحیاط من نفس او مال او ارث او غیر ذلک»(محقق داماد،۱۳۶۳، ص۱۴۱) یعنی نداشتن و از دست دادن هر یک از مواهب زندگی، جان، مال، حیثیت و هر چیز دیگری که از آن بهره­مند می­شویم. به تعبیر دیگر مقصود از ضرر در منابع اسلامی کلیه خسارت­ها و زیان­ها اعم از مادی و معنوی وارده بر دیگری است. ضرار به کسری ضاء، بر وزن خلاف، باب مفاعله که دلالت بر اعمال طرفینی می­ کند و به همین علت برخی گفته­اند: « ضرر امکان ورود ضرر بر دو جانب است برخلاف ضرر که همیشه از یک طرف علیه طرف دیگر ایجاد می­ شود. برای ضرار معانی مختلفی ذکر شده است از قبیل تضییع اعمال، حرج، سختی و ….»(موسوی­خمینی،۱۳۷۹،ص۲۸)
    ابن­اثیر در نهایه چهار معنا برای ضرار بیان کرده است: معنای اول ضرار مجازات بر ضرری است که از جانب دیگری به انشان می­رسد. معنای دوم ضرر رساندن متقابل دو نفر است به یکدیگر. معنای سوم این است که ضرر در مواردی است که شخص به دیگری ضرر برساند تا خودش منتفع گردد. و ضرار در موردی است که با ضرر رساندن به دیگری نفعی عاید شخص نشود. معنای چهارم ضرار به معنی ضرر است و هردو به یک معنا هستند.(ابن اثیربه نقل از طاهری، ۱۳۸۷،ص۸۸)
    نظر امام خمینی در این خصوص این است که ضرار به معنی ضرر نیست و نیز مفهوم اضرار به ضرر و مباشرت بر ضرر و مجازات بر ضرر که گروهی معنی کرده ­اند نمی ­باشد زیرا پیامبر(ص) فرموده بود:« انک رجلٌ مضار» و مضار اسم فاعل و از باب مفاعله و از مشتقات ضرر است. (موسوی خمینی ،۱۳۴۳،ص۲۸)در این خصوص مفهوم واقعی لاضرر بین فقهای امامیه اتفاق نطر حاکم نیست برخی فقها در این رابطه معتقدند که به موجب این قاعده خداوند مردم را از ایجاد ضرر سبرای دیگران نهی کرده و هیچ کس مجاز به ضرر رساندن به دیگری نیست. بعضی نیز اظهار نظر داشته اند که باید نفی را بر نهی حمل نمود بااین توجیه که پیامبر اسلام در مقام اجرای مقررات و نقش اجرایی خود و اعمال حاکمیت نهی حکومت کرده است همانند ماجرای سمره بن جندب که در واقع شارع با نفی موضوع حکم ضرری را نفی کرده است یعنی با حذف موضوع زمینه برای اضرار حکم زیان­بار منتفی شده است. برخی هم گفته­اند که نفی ضرر جبران نشده را باید مراد حدیث لاضرر دانست یعنی از نظر شارع هر ضرری باید جبران شود و در نتیجه ضرر جبران نشده­ای وجود نخواهد داشت. بعضی هم اظهار داشته اند که منظور از نفی ضرر در این حدیث آن است که در اسلام احکام ضرری نفی شده و هیچ حکمی بر ضرر و زیان مبتنی نیست. به بیان دیگر احکام اولیه مادام که متضمن ضرر نباشند قابل اعمال و اجرا می­باشد اما همین که ضرری وجود داشته باشد حکم منتفی می­ شود مانند آن­که لزوم معاملات از نظر مقنن تا زمانی است که مستلزم ضرر یکی از طرفین معامله نباشد وگرنه این لزوم از بین می­رود تا از ورود زیان جلوگیری شود.
    ۲-۴-۲-۲- مستندات قاعده لاضرر
    ماده قاعده لاضرر از احکام عقلی مستقل بوده و در صورتی که دلیل نقلی بر آن دلالت نمی­کرد باز هم به عنوان یک قاعده قابل استناد است به تعبیر دیگر هر عاقلی به عدم اضرار به غیر و جبران ضرر وارده حکم می­ کند و در صورتی که در جامعه­ای قانون از اضرار به دیگران جلوگیری نکند و قواعدی برای جبران خسارت احتمالی پیش ­بینی ننماید اصولا امنیت از جامعه رخت برخواهد بست. بنابراین هم به موازات ادله شرعیه و هم در صورت نبود این ادله به حکم عقل قاعده لاضرر بر روابط اجتماعی مردم حکومت دارد پس می­توان آن را مبنای اصل مسئولیت شناخت که مورد حمل همه­ عقلاست و یکی از حقوقدانان در ابتدای بحث از قاعده لاضرر فرموده: بر نفی ضرر و ضرار علاوه بر مستندات شرعیه دلیل عقلی محکم نیز موجود است. در واقع باید گفت که مدلول این قاعده جز مستقلات عقلیه است و مهم­ترین دلیل بر حجیت آن مدرک و منبع چهارم فقه یعنی عقل است.
    مفهوم نفی ضرر علاوه برحکم عقل درآیاتی از قرآن حکیم نیز مورد تاکید قرار گرفته است. همانطور که یکی از محققین می­نویسد در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که با تصریح به واژه­ ضرر و مشتقاتش در موارد خاص احکام را ارائه کرده است که از باب تعلق بر وصف حاوی معنای عام است و لاضرر را به صورت یک قاعده می ­تواند تثبیت کند دراین مورد علاوه بر آیاتی که ناظر به حکم تکلیفی انسان­ها به عدم ایراد ضرر به خود و اضرار به دیگران است حکم وضعی به جبران خسارت را در برندارد. دراینجا می­توان به آیاتی که برخی به نحو صریح و برخی دیگر به صورت غیرصریح در بردارنده لاضرر به صورت یک قاعده هستند اشاره نمود. گروه نخست آیاتی هستند که در آن­ها از واژه ضرر و ضرار صریحا استفاده شده است. خداوند متعال در سوره بقره آیه ۲۳۱ در مورد سرنوشت زنانی که طلاق داده شده و مدت عده آن­ها سرآمده است می­فرماید: «لاَ تُمْسِکُوهُنَّ ضِرَاراً لِتَعْتَدُوا» یا به طرز شایسته­ای آن­ها را نگه دارید یا به نحو محترمانه و شایسته از هم جدا شوید و هرگز به قصد زیان رساندن و تجاوز به مال و حقوق آن­ها نگاهشان ندارید. (محقق داماد،۱۳۶۳، ص۱۳۴) دلیل این نهی این است که اقدامات مذکور نه به علت رغبتی که به آن­ها داشته اند بلکه به نیت پایمال کردن حقوقی که ناشی از زوجیت بر زنان مطلقه تعلق می­گرفت به همین جهت قرآن کریم آن را نهی و منع کرده است. (محمدی،۱۳۷۷،ص۱۵۴) همچنین خداوند سبحان در آیه­ی ۲۳۳سوره بقره می­فرماید:« لاَ تُضَارَّ وَالِدَهٌ بِوَلَدِهَا وَ لاَ مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ» نباید مادری به فرزندش ضرر رساند و نیز نباید پدری به فرزندش زیان برساند( یا نه مادر نه پدر هیچ یک نباید به خاطر فرزند خود متحمل ضرر شوند.) معروف در تفسیر این است که خداوند از اضرار مادر به فرزندش در عدم رضاع به جهت غیض و کینه­ای از پدرش دارد و همچنین از اضرار پدر به فرزندش از طریق جدا کردن فرزند از مادر نهی فرموده است. به هر حال از این آیه فهمیده می­ شود که ضرر زدن هر کس به دیکری ممنوع و نامشروع است به لحاظ اینکه نهی حقیقت در حرمت است و مورد مخصص نیست یعنی اگر چه آیه مربوطه به پدر و مادر است ولی خصوصیت پدری و مادری در این حکم تاثیر ندارد.(محمدی، ۱۳۷۷،ص۱۵۴)

     

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 02:55:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی نقش برنامه درسی پنهان بر مسئولیت پذیری دانش آموزان مقطع متوسطه اول از دیدگاه معلمان مطالعه موردی شهر گیلانغرب- قسمت ۵ ...

    اهمیت و ضرورت کاربردی:

    – دستیابی به جایگاه مولفه­های برنامه ­درسی پنهان موجود در مدارس بر مسئولیت­ پذیری دانش ­آموزان و اتخاذ تدابیری برای استفاده گروه­هایی چون معلمان، مدیران، متولیان آموزش و متخصصان برنامه درسی کشور
    – برنامه ­ریزی در جهت ایجاد حس مسئولیت­ پذیری دانش ­آموزان در سایه بهره­مندی از امکانات حاصل از برنامه­ درسی پنهان موجود در مدارس
    – فراهم کردن زمینه­ای برای آشنایی هر چه بیشتر معلمان با مولفه­های برنامه ­درسی پنهان و نقش آن در مسئولیت­ پذیری دانش ­آموزان
    ۱-۳ هدف های تحقیق :
    ۱-۳-۱ هدف کلی :
    بررسی نقش برنامه­ درسی پنهان بر مسئولیت­ پذیری دانش ­آموزان مقطع متوسطه اول شهرگیلانغرب از دیدگاه معلمان می­باشد.

     

    جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

     

     



    هدف­های جزئی:

     

    تعیین نقش مولفه معلم از مولفه­های برنامه درسی پنهان بر مسئولیت­ پذیری دانش آموزان متوسطه اول شهر گیلانغرب از دیدگاه معلمان.

    تعیین نقش مولفه دانش ­آموز از مولفه­های برنامه ­درسی پنهان بر مسئولیت­ پذیری دانش ­آموزان متوسطه اول شهر گیلانغرب از دیدگاه معلمان.

    ۳- تعیین نقش مولفه مکان فیزیکی از مولفه­های برنامه ­درسی پنهان بر مسئولیت­ پذیری دانش ­ آموزان متوسطه اول شهر گیلانغرب از دیدگاه معلمان.
    ۴- تعیین نقش مولفه روش تدریس از مولفه­های برنامه ­درسی پنهان بر مسئولیت­ پذیری دانش ­آموزان متوسطه اول شهر گیلانغرب از دیدگاه معلمان.
    ۵- تعیین نقش مولفه قوانین و مقررات از مولفه­های برنامه­ درسی پنهان بر مسئولیت­ پذیری دانش آموزان متوسطه اول شهر گیلانغرب از دیدگاه معلمان.
    ۶- تعیین نقش مولفه ارزشیابی ازمولفه­های برنامه­ درسی پنهان بر مسئولیت­ پذیری دانش ­آموزان متوسطه اول شهر گیلانغرب از دیدگاه معلمان.
    ۱-۴ سؤال­های تحقیق :
    ۱-۴-۱سوال­های فرعی:
    ۱ – نقش معلم (به عنوان یکی از مولفه­های برنامه ­درسی پنهان) بر مسئولیت­ پذیری دانش ­آموزان متوسطه اول شهر گیلانغرب از دیدگاه معلمان چگونه است؟
    ۲- نقش دانش ­آموز(به عنوان یکی از مولفه­های برنامه­ درسی پنهان) بر مسئولیت­ پذیری دانش ­آموزان متوسطه اول شهر گیلانغرب از دیدگاه معلمان چگونه است؟
    ۳- نقش مکان فیزیکی(به عنوان یکی از مولفه­های برنامه­ درسی پنهان) بر مسئولیت­ پذیری دانش آموزان متوسطه اول شهر گیلانغرب از دیدگاه معلمان چگونه است؟
    ۴- نقش روش­ تدریس به عنوان(به عنوان از مولفه­های برنامه ­درسی پنهان) بر مسئولیت­ پذیری دانش ­آموزان متوسطه اول شهر گیلانغرب از دیدگاه معلمان چگونه است؟
    ۵-نقش قوانین و مقررات(به عنوان یکی از مولفه­های برنامه­ درسی پنهان) بر مسئولیت­ پذیری دانش آموزان متوسطه اول شهر گیلانغرب از دیدگاه معلمان چگونه است؟
    ۶- نقش ارزشیابی(به عنوان یکی از مولفه­های برنامه­ درسی پنهان) بر مسئولیت­ پذیری دانش ­آموزان متوسطه اول شهر گیلانغرب از دیدگاه معلمان چگونه است؟
    ۱-۵ تعریف نظری و عملیاتی مفاهیم تحقیق :
    ۱-۵-۱ تعاریف نظری
    برنامه درسی پنهان[۶] : آیسبورک(۲۰۰۰) برنامه ­درسی پنهان متشکل از پیام­های ضمنی جو اجتماعی مراکز آموزشی که نوشته نشده، ولی توسط همه احساس می­ شود(سعیدی رضوانی و بینقی،۲۸:۱۳۸۰).
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    مسئولیت: عبارت است از افزایش مقاومت فرد در برابر شرایط، تا به جای پیروی از فشارهای بیرونی از الزام های درونی تبعیت کند که احساس مسئولیت یا تکلیف نامیده می­ شود(باقری،۱۴۹:۱۳۹۰).
    روش تدریس: مجموعه تدابیر منظمی که معلم برای رسیدن به اهداف با توجه به شرایط و امکانات اتخاذ می­ کند(شعبانی،۲۴۱:۱۳۸۳).
    ۱-۵-۲ تعاریف عملیاتی
    برنامه­ درسی پنهان: در این پژوهش از میان مولفه­های برنامه­ درسی پنهان نقش مولفه­های معلم، دانش ­آموز، قوانین­ و مقررات[۷]، روش تدریس، مکان فیزیکی مدنظراست.
    مسئولیت­ پذیری: در این پژوهش منظور از مسئولیت­ پذیری، نظم­پذیری، قابلیت اعتماد، وظیفه شناسی، رعایت قوانین­ و مقررات، مشارکت در فعالیتها یاددهی ­یادگیری و گروهی می­باشد.
    فصل دوم:مبانی نظری و پیشینه تحقیق
    ۲- ۱ بخش اول : مبانی نظری­برنامه­ درسی پنهان
    ۲-۱-۱ مفهوم­شناسی برنامه­ درسی پنهان
    آنچه را که طراحان و برنامه­ ریزان درسی برای رشد و تربیت فراگیرندگان طراحی و برنامه ­ریزی می­ کنند، «برنامه درسی­رسمی»است. برنامه ­درسی­ به عنوان یکی از ستون­های الزامی سازه علوم­تربیتی نقش بی­بدیلی در عمل کردهای تربیتی داشته است و حتی پا را از قلمرو رسمی بودن بیرون گذاشته، فرایندهای غیر رسمی را در بر گرفته است(تقی پور وغفاری،۳۴:۱۳۸۸). صاحب­نظران، انواع متعددی برای مفهوم برنامه­ درسی، ارائه داده­اند برای نمونه، می­توان به نظر آیزنر[۸](۱۹۹۴) اشاره کرد که برنامه ­های هم­زمان اجرا شده در امکان آموزشی را به سه دسته برنامه رسمی، پنهان و پوچ تقسیم می­نماید.
    مفهوم برنامه­ درسی پنهان با الفاظ و عبارات گوناگونی همچون برنامه ­درسی غیرمدون، نهان، نامشهود، نانوشته، پیش­بینی­نشده، نامرعی، نتایج غیرعلمی، محصولات یا نتایج فرعی، پس و نظام آموزش مدرسه­ای به کار برده شده است که هر کدام از این عبارات به جنبه­ای از برنامه­ درسی پنهان اشاره دارند. این عبارات مختلف، نشان دهنده توجه صاحب­نظران مختلف به ابعاد گوناگون موضوع است(امینی و همکاران،۶۲:۱۳۹۰). برنامه ­درسی پنهان، مفهومی است که مانند برخی مفاهیم علوم­انسانی، درگیر تشتت آراء می­باشد. صاحب­نظران تعاریف متعدد و مختلف را برای مفهوم برنامه­ درسی پنهان، ذکر کرده ­اند که محور اصلی آن­ها، اشاره به این دارند که برنامه­ درسی پنهان، درجو مدرسه تجلی پیدا می­ کند و شامل ارزش­ها، نگرش­­ها، باورها و سبک­های ارتباطی افراد در مدارس می­باشد که دانش ­آموزان آن­ها را مستقل از مواد درسی می­آموزند(علوی،عبدالهی،واحمدی،۳۸:۱۳۸۶).
    اغلب تعاریف برنامه ­درسی پنهان را می­توان در دو دسته عمده، دسته­بندی نمود؛ دسته اول، بر یکی از جنبه­ های برنامه­ درسی پنهان(شناختی[۹]، اجتماعی و فیزیکی) تاکید دارند؛ صاحب­نظرانی(هم­چون جکسون،۱۹۶۸؛ بلوم۱۹۸۲؛ داگانی[۱۰]، ۲۰۰۹) که به بعد اجتماعی این برنامه توجه داشتند معتقد بودند برنامه
    ­درسی پنهان به آموخته­های دانش ­آموز از روابط، با سایر دانش ­آموزان، معلم و سایر اولیای مدرسه و نیز جو کلی مدرسه اشاره می­ کند. برخی دیگر از پژوهشگران(هم­چون گیلبرن[۱۱]،۱۹۹۲؛ شریف­داریا،۲۰۱۰) معتقد بودند محتوا و تصاویر کتاب­های درسی حاوی پیام­های ضمنی و مستتری است که گاهی این پیام­ها مخالف برنامه ­درسی رسمی است مانند برخوردهای کلیشه­ای و تبعیض­نژادی. و صاحب­نظرانی(­هم­چون آیزنر، ۱۹۹۴؛ و وبر، ۲۰۰۹) به بعد فیزیکی این برنامه پرداختند(بیان­فر و همکاران،۵۸:۱۳۹۰).
    و دسته­ی دوم، با محوریت قصد شده بودن یا نبودن برنامه ­درسی پنهان، تعریف شده ­اند. دقت در تعاریف دسته اخیر، روشن می­سازد که برخی صاحب­نظران بر این باورند که برنامه­ درسی پنهان، تجارب و پیامد­های است که قصد نشده و غیرعمدی هستند و یا ناشی از محیط می­باشد، مطالعات مربوط به پی­آمدهای قصد نشده یا برنامه­ی­درسی پنهان تا حد زیادی مرهون نظرات پیشرفت­گرایان خصوصاً دیویی و برخی از پیروان او، هم­چون کیلپاتریک می­باشد (هلبوتیش[۱۲]،۱۹۹۴به نقل از علیخانی،۳۰:۱۳۸۸) یا برخی دیگر، این نظر را دارند که ممکن است این تجارب، از قبل قصد شده باشد اما در اسناد و برنامه­ درسی، به آن اشاره نشده و تصریح نشده[۱۳] باشد. با این وجود، همگی، بر این امر اذعان دارند که این پیامدها، در برنامه­ درسی­ رسمی، تصریح نمی­شوند و به آنها هیچ اشاره­ای نمی­ شود( سبحانی­نژاد و امیری،۶۵:۱۳۹۱).
    شکل۲-۱ نشان دهنده وجوه افتراق و وجه اشتراک نظر محققان در ارتباط با مفهوم برنامه درسی پنهان
    قصد شده بودن
    برنامه درسی پنهان
    رکن مورد اختلاف

    قصد نشده بودن

    رکن مورد توافق
    تصریح نشدن در برنامه درسی رسمی

    از جمله صاحب­نظرانی که بر« قصد شده بودن[۱۴]»، برنامه درسی پنهان معتقدند: کارنوی و ایلیچ و دیگر منتقدان سیاسی- اجتماعی، برنامه­ درسی پنهان را کاملاً هدف­گذاری شده و عامدانه می­دانند. سری­و دگنایی(۲۰۰۹) مفهوم برنامه ­درسی پنهان، به سازماندهی آگاهانه و عمدی محیط، زندگی، برنامه­ها و خط­مشی­های مدرسه به شیوهای که آن­ها اهداف مدرسه را محقق سازند، اشاره دارد(امیری،۱۳۹۱). اسکندری نیز معتقد است که برنامه درسی پنهان برنامه‌ای قصد شده است که اگرچه قصد می­ شود، اما بیان نمی‌شود، ولی آثار آن در نظام آموزشی مورد انتظار است و نتایج آن از سوی نظام خواسته می‌شود(اسکندری ۱۳۸۶، میزگرد تخصصی بازشناسی مفهوم و کاربرد برنامه درسی پنهان).
    از جمله صاحب­نظرانی که بر «قصدنشده بودن[۱۵] » برنامه ­درسی پنهان تأکید دارند : مارتین(۱۹۷۶)، گوردن[۱۶](۱۹۸۲)، کونکی ­و کندانین[۱۷](۱۹۸۸)، برنتایج قصد نشده تأکید کرده ­اند. ژان­ مارتین می­گوید، برنامه پنها­ن همان وضعیت یادگیری ناخواسته است(اسکندری،۲۸:۱۳۸۷). گوردن(۱۹۸۳) یادگیری­های برنامه­ درسی پنهان را عمدتاً نتایج قصدنشده یا ناآگاهانه و متأثر از محیط مدرسه می­داند(علیخانی،۳۱:۱۳۸۸).
    از جمله صاحب­نظرانی که بر جنبه «تصریح نشده» برنامه­ درسی تأکید دارند: آسبروکس[۱۸](۲۰۰۰) برنامه­ درسی پنهان را متشکل از پیام­های ضمنی موجود در جو اجتماعی محیط آموزشی می­داند که اگر چه نانوشته است، لیکن توسط همه احساس می­ شود(مهرام وهمکاران،۴:۱۳۸۴). آیسبورک[۱۹](۲۰۰۰) برنامه­ درسی پنهان متشکل از پیام­های ضمنی جو اجتماعی مراکز آموزشی که نوشته نشده، ولی توسط همه احساس می­ شود(سعیدی رضوانی و بینقی،۲۸:۱۳۸۰).
    برنامه ­درسی پنهان به تدریس متن غیر رسمی و غیر ملموس نظام ارزش‌ها، هنجارها و طرز برداشتها و جنبه‌های غیرآکادمیک مراکز آموزش عالی و جنبه‌های غیررسمی مراکز آموزش عالی که متأثر از کل نظام تربیتی به فلسفه حاکم، ساخت و بافت کلی جامعه باشد، اطلاق می‌شود(قورچیان،۵۳:۱۳۷۴). اسکلتون[۲۰](۱۹۹۷) برنامه­ درسی پنهان اشاره به جوی عاطفی و شرایطی نانوشته دارد که دارای بیشترین اثر بر ارزش­ها و عواطف مخاطبان یادگیری است(کاظمی و مهرام،۱۳۰:۱۳۸۹). از دیدگاه ردیش[۲۱] برنامه­ی ­درسی پنهان عبارت است از ارزش های ضمنی رفتارها و هنجارهایی که در نظام آموزشی وجود دارد اما به صراحت در اسناد رسمی، مکتوب بیان نشد(تقوائی یزدلی و همکاران،۱۵:۱۳۹۲).
    به طور کلی شاید بتوان تفاوت نظر صاحب­نظران را، این گونه توجیه کرد که برنامه ­درسی پنهان ممکن است دو حالت داشته باشد. در وجهی از آن معلم مواردی را قصد می­ کند و از آن­ها آگاه است اما دانش ­آموزان از آن آگاه نیستند. این حالت، تکوین فنی برنامه درسی پنهان را پوشش می­دهد. در وجه دوم، معلم قصد ویژه­ای را دنبال نمی­ کند. دانش ­آموزان نیز از آنچه در حال رخ دادن است، آگاه نیستند اما یادگیری غیر قصد شده­ای حاصل می­ شود که تکوین طبیعی برنامه ­درسی پنهان است(فصلنامه مطالعات برنامه­ درسی،۱۶۴:۱۳۸۷). با این وجود پورتلی، عمق پنهان بودن برنامه ­درسی را زمانی می­داند که این برنامه از سوی معلم و دانش ­آموز، هر دو، کاملا قصد نشده وناشناخته باشد(ابراهیمی­قوام،۲۲۱،۱۳۸۸).
    از آنجا که در دایره­المعارف­ برنامه­ درسی، هر تعریفی از برنامه ­درسی پنهان که به نوعی به « پنهان بودن» بخشی از عوامل یا نتایج یادگیری اشاره کند، تعریف صحیحی از برنامه­ درسی پنهان (والانس،۱۹۹۱به نقل از ابراهیمی قوام،۱۳۸۸)محسوب می­ شود، لذا پژوهش حاضر، در مبنا قرار دادن ایده اصلی این تعاریف برای پژوهش خود، همسو با نظر امیری که در راستای نظر سعیدی بوده و برنامه­ درسی پنهان را، تجارب و آموخته­های تصریح نشده­ای می­داند که ممکن است قصد شده یا قصد نشده باشد. به عبارت دیگر، این پژوهش، برنامه درسی پنهان را از زاویه نگاه معلمان بر دانش ­آموزان بررسی کرده و آن­­ چه را که از دید آن­ها پنهان است و در برنامه ­درسی، تصریح نشده است، مبنای بررسی قرار داده است.
    ۲-۱-۲ تاریخچه برنامه درسی پنهان
    در چند دهه اخیر برنامه ­درسی پنهان نقش محوری و ویژه­ای را در مطالعات مربوط به برنامۀ درسی ایفا نموده است. در واقع برنامه ­درسی پنهان، مفهومی است که سالهاست پدید آمده و سهم قابل توجهی از ادراک محققان در مورد نظریه­ های تربیتی را به خود اختصاص داده است(امیری،۱۵:۱۳۹۱). این مفهوم، زمانی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفت که آنان متوجه شدند که مدارس بیش از آنچه مدعی هستند، به دانش ­آموزان می­آموزاند(حدادعلوی،عبدالهی و احمدی،۳۸:۱۳۸۶). شکل­ گیری مفهوم مذکور، از طریق موج انتقاداتی که نسبت به برنامه­ درسی رسمی از دهه ۱۹۶۰ با دیدگاه ­های بحث­انگیز ایوان ایلیچ در کتاب مدرسه زدایی از جامعه مطرح شد، وی معتقد است که تمامی قدرت مدرسه بر این اصل متکی است که آمورش مترادف با برنامه ­های درسی است، مدرسه هیچ آموزش دیگری رابه رسمیت نمی­شناسد و به عنوان یک نهاد، انحصار و توزیع دانش را به خود اختصاص داده است و براساس این منطق مدرسه مجبور است هر نوع آموزشی را خارج از مدرسه انکار کند( ایزدی، شارع­پور و قربانی،۱۱۰:۱۳۸۸).
    پیش از طرح این انتقادات نیز، ردپایی از زمینه ­های شکل­ گیری مفهوم برنامه­ درسی پنهان دیده می­ شود که می­توان آن را در نظرات اندیشمندان پیشرفت­گرا، جستجو کرد دیویی(۱۹۳۸)، در کتاب تجربه وتعلیم و تربیت خود، به یادگیری­های حاشیه­ای مدرسه اشاره کرده است و این را می­توان، تعبیری از برنامه ­های­ درسی پنهان دانست. می­توان این­گونه گفت که مطالعات برنامه ­درسی پنهان، تا حدود زیادی مرهون پیشرفت­گرایان، خصوصا جان دیوئی و برخی از پیروان او همچون کیلپاتریک[۲۲]، می­باشد، چرا که آن­ها توجه زیادی بر کارکردهای پنهان و کل تجاربی که در مدرسه حاصل می­ شود، داشتند. اما آغاز رسمی مطالعات و تحقیقات گسترده در زمینه برنامه­ درسی پنهان را می توان انتشار کتاب جکسون در۱۹۶۸ تحت عنوان «زندگی در کلاس درس»دانست (علیخانی و مهرمحمدی،۱۲۵:۱۳۸۴).
    در واقع اگر چه نخستین بار کیلپاتریک در مقاله­ با عنوان «روش پروژه» مفهوم یادگیری ضمنی را به طور تلویحی در قلمرو برنامه ­درسی پنهان به کار برد و هم­چنین صاحب نظران متعدد در مورد برنامه درسی پنهان مطالبی را ارائه کردند، مع ذالک این فیلیپ­ جکسون بود که تحت عنوان« زندگی در کلاس درس» بار علمی واژه را بیان کرد(کریمی،۱۲۷:۱۳۹۱).

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 02:55:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی روش‌های اقتباس از داستان‌ دینی برای تبدیل به فیلمنامه؛ با تکیه بر فیلمنامه چهل‌سالگی(نوشته مصطفی رستگاری) و داستان پادشاه و کنیزک (مثنوی معنوی)۹۴- قسمت ۸- قسمت 2 ...

    چه نوع مطابقتی ممکن است بین عناصر کاربردی که در دست رمان‌نویس و فیلم‌ساز است، وجود داشته باشد؟ (مک فارلین، ۱۳۸۰ : ۹۵)

    به بیان ساده‌تر در فرایند اقتباس، باید نخست آن چه امکان انتقال دارد را بشناسیم و در مطالعه اثر اقتباسی، آن چه منتقل شده را از آن چه می‌توانست منتقل شود تفکیک کنیم و سرانجام نوع مطابقت میان این دو را با هم بررسی نماییم. توجه به این نکته اساسی ما را در امر انتقال در شناخت نوع اقتباس راهنمایی می‌کند.

     

     



    دبورا کارتمل

    جولی ساندرز در کتاب اقتباس و تصاحب، به نظریه دبورا کارتمل اشاره میکند که مثل نظریه جفری واگنر بر سه نوع انتقال(Transposition )، تفسیر(Commentary) و قیاس(Analogue) استوار است.
    در انتقال متنی از یک گونه گرفته می‌شود و با قراردادهای زیبایی شناختی به گونه متفاوتِ دیگری به مخاطبان جدیدی عرضه میشود(مثلا از رمان به فیلم) اما بسیاری از اقتباس‌های رمان به فیلم و دیگر اشکال گونه ای، لایه های انتقالی بیشتری دارند که نه فقط از لحاظ گونه ای در متون منبع تغییر ایجاد می‌کنند، بلکه از نظر فرهنگی، جغرافیایی و زمانی نیز تغییراتی در متون منبع می‌دهند. ژرار ژنت این مورد را حرکت به سوی تقریب می نامد. نمونه های فراوانی می توان ذکر کرد که در روند اقتباس، انتقال فرهنگی و جغرافیایی و زمانی صورت می‌گیرد، انتقالی که با نوعی به روز کردن همراه است. انگیزه ای که در پسِ این به روز کردن تا اندازه ای روشن است: حرکت به سوی تقریب اثر را از نظر زمانی و جغرافیایی و اجتماعی به چارچوب ارجاعی تماشاگر نزدیک‌تر می‌کند.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    دومین نوع اقتباس در دسته بندی کارتمل، تفسیر است. در این نوع اقتباس، اقتباس کننده «از تقریب ساده فاصله می‌گیرد و به سوی پدیده ای با بار فرهنگی بیشتر حرکت می‌کند.» این نوع اقتباس با تفسیر سیاسیِ متنِ منبع و ایجاد میزانسنی نو، معمولا با تغییر یا افزودن، همراه است. در اقتباس تفسیری، شکاف‌هایی که در متنِ منبع وجود دارد، مورد توجه قرار می‌گیرد.
    آثار اقتباسی تفسیری، برای اینکه بیشترین تأثیر را بر مخاطب داشته باشند، بر آگاهی مخاطب از رابطه اثر اقتباسی و منبع اصلی استوارند. در این نوع اقتباس، معمولا از متون آشنا برای مخاطب استفاده میشود و تصاویر و لحظاتی مورد استفاده قرار میگیرند که تماشاگر با آنها مأنوس است و میتواند همانندیها و تفاوتهای ایجاد شده را دریابد.
    سومین نوع اقتباس از دیدگاه کارتمل اقتباس قیاس است. در این نوع اقتباس، آگاهی بینامتنیِ تماشاگر اهمیت کمتری پیدا میکند. به طور مثال رمانی که برای مردمی در کشوری خاص نوشته شده در کشوری دیگر که ناآشنا با آن متن هستند به نمایش در می آید تا جذابیت بیشتری برای مخاطب داشته باشد. (شهبا، شهبازی، ۱۳۹۱ : ۱۵)

     

    ۴٫۲٫۲٫ انواع و شیوه‌های اقتباس

    امروزه تا حرف از اقتباس به میان می آید فکرها به سوی سینما و ادبیات معطوف می شود چه بسا رابطه فیلمسازان با متن ادبی که به عنوان اقتباس انتخاب می‌کنند، بسیار متفاوت باشد.
    به طور کلی اقتباس را به دو دسته تقسیم کرده اند. «اقتباس درون‌رسانه‌ای یا همگون و اقتباس بین‌رسانه‌ای یا غیر‌همگون»(اکبرلو، ۱۳۸۴ : ۱۶)
    اقتباس همگون
    رسانه‌های همگون و اشتراکاتی که با هم دارند و عناصر مشترک است که راه اقتباس از رسانه‌ای به رسانه ای دیگر را ممکن می‌سازد. یعنی اقتباسی درون رسانه‌ای یا اقتباس از یک رسانه ی همگون اتفاق می افتد. در رسانه‌های همگون ابزارهایی چون شخصیت، طرح، داستان و کشمکش در هنرهایی چون داستان نویسی، نمایشنامه نویسی، فیلمنامه نویسی و سینما وجود دارد. پس اقتباس از یک رمان برای فیلمنامه یک اقتباس همگون یا درون رسانه ای است. یا اقتباس از نمایشنامه به فیلم یا از فیلم به فیلم.
    اقتباس‌های همگون به فراوانی در سینما دیده می‌شوند. در سینمای جهان اقتباس‌های زیادی از آثار شکسپیر صورت گرفته است که همگون هستند. که در این نوع اقتباس‌ها وفاداری اثر اقتباسی به منبع اقتباس مطرح می‌شود که از آن به عنوان اقتباس مستقیم یا وفادار نیز یاد می‌شود.(لوته، ۱۳۸۸)
    اقتباس غیر همگون:
    اقتباس ار رسانه‌ی غیر همگون یا بین رسانه ای از رسانه هایی انجام می شود که فاقد ابزار و عناصر مشترک می‌باشند. مانند اقتباس از یک قطعه موسیقی برای فیلم یا اقتباس از مقاله یا یک کتاب غیر ادبی برای فیلمنامه و سینما.
    در اقتباس بین رسانه ای یا غیر همگون معمولا الهام گرفتن از منبع اولیه مطرح است. یعنی اقتباس کننده روی یک تألیف خلاقانه کار میکند. گرچه بسیار با اقتباس های درون رسانه ای یا همگون مواجه می شویم که اثر هنری اقتباس شده با منبع اقتباسی چندان مشابهت هایی ندارند یا این طور گفته شود که بین اثر اقتباسی و منبع آن تفاوت بسیاری وجود دارد. اما در تیتراژ آن با عنوان اقتباس روبرو می شویم. از معروف ترین این نوع اقتباس ها که از آن به نام اقتباس آزاد یاد می شود می توان به فیلم سینمایی آشوب ساخته اکیرا کروساوای ژاپنی اشاره کرد.
    دادلی آندرو اقتباس را به سه نوع تقسیم میکند که شباهتهای زیادی با نظریه جفری واگنر دارد:
    وام گرفتن:
    دادلی آندرو در توضیح این نوع اقتباس می نویسد: «فیلمساز ایده یا قالب یک متن کلا موفق را کمابیش به شکلی گسترده به کار میگیرد.»(لوته ۱۳۸۸ ص ۱۱۴) این نوع اقتباس در واقع همان اقتباس آزاد یا غیر مستقیم است. در این نوع اقتباس بیشتر ثمربخشی هنری مطرح است نه وفاداری اقتباس به متن اصلی. در این نوع اقتباس عموما یک ایده ، یک موقعیت یا یک شخصیت را از منبع ادبی میگیرند و آن را به گونه ای مستقل می پرورانند. از آثار شاخص این نوع اقتباس می توان به فیلم سریر خون ساخته اکیرا کروساوا اشاره کرد. او مکبث شکسپیر را بدل به روایتی کاملا متفاوت کرده که در ژاپن قرون وسطی میگذرد.
    در سینمای ایران نیز نفرین و ناخداخورشید ساخته ناصر تقوایی از اقتباسهای داستانهای باتلاق و داشتن و نداشتن هستند. فیلم سینمایی سارا ساخته داریوش مهرجویی نیز اقتباس آزاد از نمایشنامه خانه عروسک هنریک ایبسن است.
    تلاقی:
    تلاقی نتیجه تفکر متفاوتی نسبت به اقتباس است. دادلی اندرو می نویسد: در این خصوص یگانگی متن اصلی آنقدر حفظ می شود که متن اقتباس عمدا دست نخورده و بی تغییر باقی می ماند. (لوته ۱۳۸۸ : ۱۱۴)
    از این نوع اقتباس با نام اقتباس مستقیم یا وفادار نیز یاد می شود. در این نوع اقتباس وفادار فیلمساز تا حد ممکن تلاش می کند و همّ و غم خود را بر این می گذارد که اثر ادبی را در قالب سینما یا تلویزیون به تصویر بکشد و بازآفرینی کند. آندره بان این نوع اقتباس را به ترجمه شبیه کرده است.(هاشمی، ۱۳۸۶)
    جرج بلوستون در کتاب رمان در قاب سینما درباره ی این نوع اقتباس چنین می نویسد: «اقتباس های وفادار اساسا آثاری اصیل هستند. زیر اگر کارگردان، طرح داستانی، شخصیتها و لحن رمان را نیز حفظ کند، این عناصر هنوز هم در حکم مصالح خام فیلم مورد نظرند.»(هاشمی، ۱۳۸۶ : ۳۷)
    از این نوع اقتباس وفادارانه در سینمای جهان میتوان به فیلم شاهین مالت ساخته جان هیپسن اشاره کرد که اقتباسی است از رمانی با همین نام نوشته دشیل همت.

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 02:55:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      تاثیر مهارت های مدیریتی بر سطح تفکر استراتژیک مدیران شهرداری کاشان- قسمت ۳ ...

    فصل سوم: روش­شناسی تحقیق ۷۹
    ۳-۱-مقدمه ۸۰
    ۳-۲-نوع روش تحقیق ۸۱
    ۳-۳- فرضیه های تحقیق: ۸۲
    ۳-۴ – جامعه آماری ۸۲
    ۳-۵- حجم نمونه ۸۳
    ۳-۶- روش و ابزار گرد آوری داده ها ۸۴
    ۳-۷- ترکیب سوال ها در فرضیه های تحقیق ۸۵
    ۳-۸- روایی و پایایی پرسشنامه ۸۵
    ۳-۸-۱ روایی پرسشنامه ۸۵
    ۳-۸-۲- پایایی پرسشنامه ۸۶
    ۳-۹- مقیاس های مورد استفاده ۸۹
    ۳-۱۰- آزمون های آماری ۹۰
    فصل چهارم : تجزیه و تحلیل داده ­ها ۹۱
    ۴-۱- مقدمه ۹۲
    ۴-۲- تجزیه و تحلیل توصیفی داده ها ۹۲
    ۴-۲-۱- تجزیه و تحلیل توصیفی داده ها بر حسب سن ۹۳
    ۴-۲-۲- تجزیه و تحلیل توصیفی داده ها بر حسب میزان تحصیلات ۹۴
    ۴-۲-۳- تجزیه و تحلیل داده ها بر حسب متغیر سابقه کاری ۹۵
    ۴-۲-۴-تجزیه و تحلیل داده ها بر حسب نوع استخدام ۹۶
    ۴-۳- آزمون تحلیل واریانس فریدمن ۱۰۶
    فصل پنجم: نتایج ، راه­کارهای تحقیق و پیشنهادات ۱۰۹
    ۵-۱- مقدمه ۱۱۰
    ۵-۲- نتیجه تحقیق: ۱۱۱
    ۵-۳- مقایسه با تحقیقات دیگربه صورت کلی ۱۱۵
    ۵-۴- پیشنهاد ها و راه کارهای تحقیق ۱۱۶
    ۵-۴-۱- پیشنهادات وراهکارهای کلی تحقیق ۱۱۶
    ۵-۴-۲-پیشنهادات و راهکارهای مرتبط با فرضیه ها ۱۱۸
    ۵-۴-۲-۱-پیشنهادات و راهکارهای مرتبط با فرضیه ویژه اول تحقیق ۱۱۹
    ۵-۴-۲-۲-پیشنهادات و راهکارهای مرتبط با فرضیه ویژه دوم تحقیق ۱۲۰
    ۵-۴-۲-۳- پیشنهادات و راهکارهای مرتبط با فرضیه ویژه سوم تحقیق ۱۲۱
    ۵-۴-۳- پیشنهاد به محققان آینده ۱۲۲
    ۵-۵- محدودیتهای تحقیق ۱۲۳
    فهرست منابع و مأخذ: ۱۲۵
    پیوست ها : ۱۲۹
    فهرست جداول
    جدول شماره ۴-۱ توزیع فراونی مربوط به سن ۹۳
    جدول شماره ۴-۲ توزیع فراونی مربوط به تحصیلات ۹۴
    جدول شماره ۴-۳ توزیع فراونی مربوط به سابقه کاری کارکنان ۹۵
    جدول شماره ۴-۴ توزیع فراونی مربوط به نوع استخدام ۹۶
    جدول شماره ۴-۵ آزمون نرمال بودن متغیرها (آزمون کولموگروف- اسمیرنف) ۹۶
    جدول ۴-۶- نتایج تحلیل رگرسیون ۹۸
    جدول ۴-۷- نتایج ضرایب رگرسیون ۹۹
    جدول ۴-۸ – نتایج تحلیل رگرسیون ۱۰۱
    جدول ۴-۹- نتایج ضرایب رگرسیون ۱۰۱
    جدول ۴-۱۰- نتایج تحلیل رگرسیون ۱۰۳
    جدول ۴-۱۱- نتایج ضرایب رگرسیون ۱۰۳
    جدول ۴-۱۲ – نتایج تحلیل رگرسیون ۱۰۵
    جدول ۴-۱۳- نتایج ضرایب رگرسیون ۱۰۵
    جدول ۴-۱۴ میانگین رتبه ها در آزمون فریدمن به منظور بررسی ابعاد مهارت های مدیریتی ۱۰۸
    جدول ۴-۱۵- معنی داری آزمون فریدمن ۱۰۸
    فهرست نمودارها
    نمودار شماره ۴-۱ توزیع فراونی داده ها بر حسب سن ۹۳
    نمودار شماره ۴-۲ توزیع فراونی مربوط به تحصیلات کارکنان ۹۴
    نمودار شماره ۴-۳ توزیع فراونی مربوط به سابقه کاری ۹۵
    نمودار شماره ۴-۴ توزیع فراونی مربوط به نوع استخدام ۹۶

     

    چکیده :

     

    پژوهش حاضر در صدد بررسی میزان تاثیر مهارت های مدیریتی(شامل مهارت های فنی، انسانی و ادراکی) برسطح تفکر استراتژیک مدیران شهرداری کاشان می باشد. با توجه به این هدف ،سوال اصلی این پژوهش اینست که ایا مهارت های مدیریتی (مهارت های فنی ،انسانی و ادراکی )بر سطح تفکر استراتژیک مدیران شهرداری کاشان تاثیر گذار می باشند؟ در راستای سوال اصلی تحقیق ،فرضیه های ویژه تحقیق عبارتند از : ۱- مهارت های فنی بر سطح تفکر استراتژیک مدیران شهرداری کاشان تاثیر گذار می باشد.۲- مهارت های انسانی بر سطح تفکر استراتژیک مدیران شهرداری کاشان تاثیر گذار می باشد.۳-مهارت های ادراکی بر سطح تفکر استراتژیک مدیران شهرداری کاشان تاثیر گذار می باشد.با عنایت به هدف تحقیق و نحوه روابط بین متغیر های اصلی ،پژوهش حاضر،از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش تحقیق، توصیفی – پیمایشی (میدانی) است. جامعه آماری این پژوهش، مدیران رده های عالی و میانی شاغل در مجموعه شهرداری کاشان می باشد. برای جمع آوری داده های مربوط به مبانی نظری و استخراج عوامل و شاخص های اولیه از منابع کتابخانه‌ای و اینترنتی و جهت گردآوری اطلاعات و داده های مورد نیاز به منظور بررسی فرضیه ها از پرسشنامه استفاده شده است.به منظور تایید پایایی(اعتبار) از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شده که میزان آن برای متغیر تفکر استراتژیک ۸۵۶/۰، متغیر مهارت های مدیریتی ۹۳۶/۰ وبرای کل پرسشنامه ها ۸۵۵/۰ است. به منظور بررسی فرضیه ها از آزمون ضریب رگرسیون استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که ابعاد تشکیل دهنده مهارت های مدیریتی شامل مهارت های فنی، انسانی و ادراکی بر سطح تفکر استراتژیک مدیران شهرداری کاشان تاثیر معناداری دارند.به عبارت دیگر کلیه فرضیه های تحقیق مورد تایید قرار گرفتند.

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

    کلیدواژه ها: مهارت های فنی، مهارت های انسانی،مهارت های ادراکی ،تفکر استراتژیک ، شهرداری

     

    فصل اول

     

    کلیات تحقیق

     

    ۱-۱- مقدمه

    امروزه مدیران عالی بسیاری از سازمانها اعم از انتفاعی و غیر انتفاعی ، شرکتها و نهادها ، زمان ، منابع مالی، انسانی، انرژی و کالبدی قابل توجهی را صرف تدوین استراتژیها و تعیین راهبردهای اساسی سازمان های خود می کنند ولی اکثر آنها از عدم اجرای مطلوب استراتژیهای خود سخن می گویند . چشم اندازی که این مدیران برای سازمان خود تصویر می کنند برای خود آنها کاملاً روشن و مبرهن است ولی آگاهی و درک کارکنان آنها از این چشم انداز بسیار کم و همسوئی و همدلی آنها برای تحقق اهداف منبعث از این چشم انداز ، بسیار کمتر است .
    بنابراین ، مدیران عالی همواره در جستجوی راه اصلی برای حصول اطمینان از اجرای استراتژیهای خود بوده اند و در این میان باتوجه به افزایش مشکلات و تحولات سریع محیطی نیاز به ارائه راه حلهای بهتر و استفاده از ابزارهای قوی تر از برنامه ریزی استراتژیک خودنمائی می کند چرا که مدیران با تفکر استراتژیک با فهم و درک بهتر از برنامه استراتژیک عملکرد موثرتری خواهند داشت و می توان گفت تفکر استراتژیک به عنوان مکملی برای برنامه ریزی استراتژیک ، رویکرد مناسب « راهبری » سازمان محسوب می شود و می توان جهت مقابله سیستماتیک با معضلات به درک فرصتهای تخصیص بهینه منابع کمیاب و دستیابی به نتایج مورد انتظار کمک نماید بعبارت دیگر برای هماهنگی با تغییرات روز افزون و گام برداشتن در جهت اهداف سازمانی نیاز به تغییر در روش تفکر و تحول ذهنی و گام برداشتن در جهت اهداف سازمانی مدیران سازمانها می باشد و وقتی سازمان با مشکلات جدید مواجه می شود ، راه حلهای قدیمی کارائی خود را از دست می دهند .
    شاید یکی از مهمترین متغیر های موثر برسطح تفکر استراتژیک مدیران ، مقوله مهارتهای مدیران می باشد که در این راستا مهارتهای گوناگونی مطرح می باشند لیکن ما در این تحقیق در نظر داریم مهارتهای فنی ، انسانی و ادراکی و تأثیر آنها را بر سطح تفکر استراتژیک مورد مطالعه قرار دهیم .

     

    ۱-۲- بیان مسئله

     

    لازمه تدوین یک برنامه ریزی استراتژیک و هدفمند داشتن تفکر استراتژیک و راهبردی است یعنی تفکری که همراه با بینش و بصیرت بوده و اینده نگری و حتی شاید اینده سازی رامورد توجه قرار دهد .بدین لحاظ اندیشمندان زیادی به این مقوله توجه نموده ، تلاش نموده اند تا این تفکر را به گونه ای مفهوم سازی و توصیف نمایند برای مثال از دیدگاه اوهم[۱]۱ ( ۱۹۸۲ ) تفکر استراتژیک مبنای چشم انداز سازمان بوده و استراتژی سازمان را در جهت آن به حرکت در می آورد . و از دیدگاه همل[۲]۲ ( ۱۹۹۸ ) تفکر استراتژیک معماری هنرمندانه یک استراتژی بر مبنای خلاقیت و شهود انجام می گیرد (زارعی،۱۳۸۹).

     

    بنابر این می توان ادعا کرد که برنامه ریزی و اینده نگری دو عنصر تفکیک ناپذیر اند و بعبارت بهتر داشتن بینش و بصیرت ، لازمه برنامه ریزی های درست و کارامد محسوب می گردد همانگونه که در متون دینی ما بویژه ایات قران کریم و روایات معصومین(ع) به نقش و جایگاه تفکر راهبردی یا استراتژیک در قالب اصطلاحاتی چون تدبیر، بصیرت و دور اندیشی و اینده نگری در تصمیم سازی ها و برنامه ریزی ها تاکید بسیاری شده است. بعنوان نمونه خداوند متعال در قرآن به پیامبر خود می فرماید :” قل هذه سبیلی أدعو إلى الله على بصیره أنا ومن اتبعنی “(یوسف،۱۰۸) به مومنان اعلام کن که راه خدا دعوت به توحید خالص همراه با بصیرت و بینایی است ولذا همه مردم جهان را به سوى این طریقه فراخوان. در این آیه حضرت یوسف(ص) مأموریت پیدا می کند که آیین و روش و خط خود را مشخص کند سپس اضافه می کند من این راه را بی اطلاع یا از روی تقلید نمی پیمایم بلکه از روی آگاهی و بصیرت خود و پیروانم و همه مردم جهان را به سوی این طریقه می خوانم (مکارم شیرازی،۱۳۷۲ ) در واقع این از وظایف یک رهبر راستین است که با صراحت برنامه ها و اهداف خود را اعلام کند . ولذا داشتن بینش و بصیرت و اینده نگری مانند نوری است که به انسان بینش اجتماعی می دهد که با افراد مختلف وگروه های گوناگون و حوادث و پیشامدهای رنگارنگ چگونه برخورد کند و راه رهبری و مدیریت صحیح را ارائه می نماید و لذا همه پیامبران الهی از خداوند شرح صدر و نور بصیرت می خواستند (عباس نژاد، ۱۳۸۴).
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

     

    لذا می توان گفت که بکارگیری تدبیر و بصیرت و دور اندیشی نیازمند یک سری از مهارتهایی می باشد که شاید بتوان گفت رمز موفقیت در یک مدیریت بخردانه ومنطقی است و لذا توجه جدی به افزایش سطح مهارتهای افراد سازمانی بویژه مدیران سازمانها برای برخورداری از یک سطح بالایی از هوشمندی و درایت و تدبیر در انجام موثر کارها ضروری به نظر می رسد.به این لحاظ اندیشمندان دیدگاه ها و نظریه های متعددی پیرامون مهارتهای مورد نیاز مدیران ارائه نموده اند از جمله نظریه مهارت های سه گانه فنی انسانی و ادراکی که از سوی کاتز (۱۹۹۵) مطرح و ارائه گردیده است.که مبنای ابعاد مهارت های مدیران در تحقیق حاضر است .از دیدگاه این نظریه پرداز ، مدیریت هر سازمانی باید در وهله اول در انجام وظایف کاری خود از دانایی و توانایی ویژه برخوردار باشد که لازمه ان ورزیدگی و تبحر در کاربرد فنون و ابزار ویژه و همچنین شایستگی عملی در رفتار و فعالیت است که این امر تحقق همان مهارت فنی است ضمنا یک مدیر شایسته باید از مهارت انسانی برخوردارباشد که همانا داشتن توانایی و قدرت تشخیص در زمینه ایجاد محیط تفاهم و همکاری و انجام دادن کارها بوسیله دیگران ،فعالیت موثر بعنوان عضو گروه،درک انگیزه های افراد و تاثیر گذاری بر رفتار انان می باشد و در نهایت مهارت ادراکی که همانا توانایی درک پیچیدگی های کل سازمان و تصور همه عناصر و اجزای تشکیل دهنده کار و فعالیت سازمانی بصورت یک کل واحد می باشد.

     

    لازم بذکر است که به اهمیت داشتن این مهارت ها برای هر فردی که در مقام ریاست ،مدیریت یا رهبری یک سازمان یا یک جامعه قرار دارد در متون دینی ما یعنی قران کریم و روایات معصومین (ع نیز توجه زیادی معطوف شده است و صریحا امده است که یک مدیر شایسته باید مهارتهای ویژه ای از جمله تخصص ، اگاهی ، خوش خلقی ،احترام به افراد، سعه صدر،رفق و مداراو… داشته باشد که در ادامه به چند استناد در این زمینه بسنده می شود :

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 02:54:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم