جدول شماره ۲۹ توزیع پاسخگویان برحسب انزوای اجتماعی (بعد عجز) ………………………………………… ۱۱۴
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
جدول شماره ۳۰ توزیع پاسخگویان برحسب انزوای اجتماعی (بعد تحمل) ……………………………………. ۱۱۵
جدول شماره ۳۱ جدول توزیع فراوانی برحسب انزوای اجتماعی (بعد یأس)……………………………………. ۱۱۶
جدول شماره ۳۲ نتایج آزمون پیرسون برای بررسی رابطه باورهای سنتی رایج در جامعه یزد در مورد تجرد و انزوای اجتماعی…………………………………………………………………………………………………………………. ۱۱۷
جدول شماره ۳۳ نتایج آزمون پیرسون برای بررسی رابطه میزان برخورداری
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
دختران مجرد از حمایت اجتماعی و انزوای اجتماعی ……………………………………………………….. ۱۱۸
جدول شماره ۳۴ نتایج آزمون پیرسون برای بررسی رابطه سلامت اجتماعی
دختران مجرد و انزوای اجتماعی ………………………………………………………………………………………….. ۱۱۹
جدول شماره ۳۵ نتایج آزمون تی برای مقایسه میزان انزوای اجتماعی
دختران مجرد شاغل و دختران مجرد غیر شاغل………………………………………………………………………. ۱۲۰
جدول شماره ۳۶ نتایج آزمون پیرسون برای بررسی رابطه استقلال مالی و انزوای اجتماعی ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………. ۱۲۱
جدول شماره ۳۷ نتایج آزمون پیرسون برای بررسی رابطه پایگاه اجتماعی- اقتصادی
عکس مرتبط با اقتصاد
خانواده و انزوای اجتماعی …………………………………………………………………………………………………………….. ۱۲۲
جدول شماره ۳۸ نتایج آزمون پیرسون برای بررسی رابطه تصورات عرفی خانواده و خویشاوندان دختران مجرد نسبت به تجرد دختران و انزوای اجتماعی………………………………………………………………………………….. ۱۲۳
جدول شماره ۳۹ نتایج آزمون پیرسون برای بررسی رابطه نوع برداشت از خود و انزوای اجتماعی …… ۱۲۴
جدول شماره ۴۰ نتایج آزمون پیرسون برای بررسی رابطه تصور از مقوله ازدواج در ذهن دختران مجرد و انزوای اجتماعی ……………………………………………………………………………………………………………………………………. ۱۲۵
جدول شماره ۴۱ رگرسیون تأثیر متغیرهای اثر گذار بر متغیر وابسته………………………………………………….. ۱۲۶
جدول شماره ۴۲ تأثیر مستقیم و غیر مستقیم و کل متغیرهای مستقل بر میزان انزوای
اجتماعی…………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۱۲۷
نمودار شماره ۱ مدل نظری …………………………………………………………………………………………………………………….. ۶۰
نمودار شماره ۲ توزیع پاسخگویان برحسب وضعیت اشتغال…………………………………………………………………….. ۹۲
نمودار شماره۳ توزیع پاسخگویان برحسب تحصیلات پاسخگو……………………………………………………………….. ۹۳
نمودار شماره۴ توزیع پاسخگویان برحسب تحصیلات مادر ……………………………………………………………………… ۹۴
نمودار شماره ۵ توزیع پاسخگویان برحسب تحصیلات پدر …………………………………………………………….. ۹۵
نمودار شماره ۶ توزیع پاسخگویان برحسب میزان درآمد پاسخگو ………………………………………………… ۹۶
نمودار شماره ۷ توزیع پاسخگویان برحسب میزان درآمد ماهیانه سایر افراد خانواده …………………… ۹۷
نمودار شماره ۸ نمودار تحلیل مسیر متغیرها ……………………………………………………………………………….. ۱۲۶
فصل اول : کلیات تحقیق
۱-۱ مقدمه
پیشرفت های روزافزون اخیر در سطح جهانی، باعث افزایش فردگرایی درجهان، متعاقبا فروپاشی بیش از پیش بنیاد خانواده ها و شکل گیری خانه های مجردنشین و تک نفری گردیده است و به دور از مسائل و دغدغههای عاطفی و معیشتی، دیگر، مجرد بودن در نظر مردم متمدن و پیشرفته، نوعی ننگ نبوده بلکه گاه مایه آزادی و ترقی و پیشرفت بیشتر فرد تلقی می گردد.
اما واقعیت این است که هنوز هم فرهنگ گرایی و ارزش دوستی در نقاطی از جهان حرف اول را می زند و در اینگونه مناطق، تجرد، نه تنها آزادی و ترقی محسوب نمی گردد؛ بلکه جامعه به شخص مجرد بهعنوان یک فرد زندانی در انزوا و تنهایی خویش و بعضا طرد شده در اجتماع و کلا یک فرد ناقص که به اصطلاح (نیمه مکمل) خود را گم کرده است می نگرد. این انزوا به نوبه خود میتواند در ابعاد و اشکال گوناگونی چون از خودبیگانگی فرهنگی، اجتماعی، روانی و اقتصادی خود را نشان دهد. گاه جامعه به خاطر عرفی بودن و سنتی بودن، تجرد طولانی مدت را- مخصوصا برای یک دختر- نمی پسندد و گاهی هم این عقیده در میان خانواده ها و اقوام مختلف بهطور خاص دیده میشود که مثلا نمونه ای از آن عقیده ای است که مردم یزد از دیرباز بدان باوردارند. آن ها نیز مانند اقوام و مردمان قدیم ایرانی، به دختری که سن ازدواج او ازحد مشخص عرفی گذشته و ازدواج نکرده است؛ القاب ناخوشایندی میدهند؛ علاوه بر این، حضور او را در مجالس و محافل عمومی و خصوصی خود چندان خوشایند نمی دانند؛ اما گاه، حالتی پیش می آید که حتی اگر جامعه دارای دیدگاهی باز و روشنفکرانه شده باشد و سنت در آن رو به زوال رفته باشد؛ بازهم تصور خود شخص از اینکه با مجرد ماندن، از مهمترین و اساسی ترین شانس های زندگی خود را از دست داده است و یا تصور عرفی خانواده و خویشاوندان او راجع به اهمیت بنیادین ازدواج و بخصوص ازدواج بهموقع برای دختران، میتواند در روند عادی زندگی و امور روزمره دختر مجرد ایجاد اختلال کرده و او را بهعنوان یک فرد جدا افتاده از جامعه، منزوی و افسرده کند. پس علل و دلایل تجرد هم که در اشخاص متفاوت است؛ بهخودیخود میتواند تأثیرات متفاوتی بر زندگی اجتماعی فرد بگذارد؛ به این صورت که دختری که به میل خود و داوطلبانه تجرد را برگزیده است؛ به مراتب انزوای اجتماعی کمتری را تجربه خواهد کرد تا دختری که دچار یک تجرد ناخواسته -به دلایل گوناگون جسمی، روحی و محدودیتهای خانوادگی- شده است. البته سلامت روحی و جسمی، سطح بالاتر تحصیلات، موقعیت مکانی و پرستیژ اجتماعی زندگی پدری و تأمین مالی بالا در زندگی، از جمله عواملی است که شاید بتواند کمی انزوای دختران مجرد را تخفیف دهد؛ اما بازهم به نظر می رسد که آنچه در این میان شاخص مهمی است؛ همان تصورات جا افتاده و بومی جامعه فرد است که پیوسته او را به صورت شخصی متمایز، برچسب می زند و او را به حاشیه جامعه می راند.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
در فصل اول، پس از بیان دغدغههای ذهنی محقق در این پژوهش و بیان اهمیت و ضرورت موضوع، به ذکر اهداف و نیز کاربرد نتایج این پایان نامه پرداخته خواهد شد. در فصل دوم به برسی مبانی نظری، چارچوب نظری، فرضیات و الگوی نظری پرداخته خواهد شد. در فصل سوم به تعریف مفاهیم و متغیرها و ارائه مؤلفه -های سنجش در این پایان نامه و نیز به ذکر شیوه تحقیق، شیوه نمونه گیری، ابزار گردآوری داده ها و جمعیت نمونه و معرفی جامعه آماری پرداخته خواهد شد. در فصل چهارم آمار توصیفی و استباطی یافته- های تحقیق به علاوه مدل رگرسیون و مدل تحلیل مسیر ارائه می شود و در فصل پنجم خلاصه یافته ها و نتیجه تحقیق و پیشنهادات و انتقادات آورده می شود.
۱-۲ بیان مسئله
انزوای اجتماعی یکی از آسیب های اجتماعی است که طبق نظریات روانشناسان و جامعه شناسان، ممکن است بر اثر عوامل مختلف فرهنگی و اجتماعی ایجاد گردد. انزوا و گوشهگیری جوانان و نوجوانان، عارضهای است که متأسفانه در سالهای اخیر شیوع یافته و این در حالی است که بررسیهای انجام شده نشان میدهد از هر ۱۰۰ نفر جوان و نوجوان ۷ نفر به این عارضه مبتلا هستند. در این عارضه جوان و نوجوان از برقرار کردن ارتباط با افراد و محیط خارج دوری میکنند که به تدریج با کاهش علایق ذهنی و عاطفی، از داشتن دوستان صمیمی و نزدیک محروم میشوند و از حضور در فعالیتهای جمعی سر باز میزنند، اوقات خود را به تنهایی سپری میکنند و گوشهگیری از اجتماع را در پیش میگیرند(به نقل از حسینی:۱۳۸۵).
کارشناسان میگویند، انزواطلبی، یکی از رفتارهای نسبتاً شایع است که جوان و نوجوان را به شدت آزار میدهد و اگر درمان نشود، آنان را به سمت و سوی مشکلات دیگری مانند عدم اعتماد به نفس، افسردگی، اضطراب و زود رنجی سوق خواهد داد. این در حالی است که عدم احساس توانمندی و کمی عزت نفس و نیز ناتوانی در بروز احساسات و بیان افکار و نظریات، باعث جدایی فرد از فعالیتهای گروهی است.
آنان در مورد علل گوشه گیری و انزواطلبی معتقدند، محرومیت از محبت خانواده، نقص عضو یا بیماریهای جسمی و فیزیولوژیک، اختلال در گویش و تکلم، شکستهای متعدد و تحقیر شدن در برابر جمع، نبود امنیت روانی در محیطهای خانه و خارج از خانه و فشارهای روانی مستمر، تنبیه، توبیخ و سرزنش نوجوان و جوان توسط والدین و کنترل شدید تربیتی و سخت گیریهای وسواس گونه و غیر منطقی، از مهمترین علل این عارضه است(به نقل از حسینی:۱۳۸۵). عدهای از جامعه شناسان نیز معتقدند که انزوای اجتماعی عامل جذب جوانان به حوزههای آسیبهای اجتماعی است. از طرفی، مسئله ازدواج و زناشویی نیز از جمله مسائل مهم حیات بشر در طول تاریخ بوده و هست. به همین خاطر، این مسئله، علاوه بر ادیان و مذاهب، مورد توجه حوزه های عالمی مختلف چون جامعه شناسی، حقوق، اقتصاد، روانشناسی، فلسفه و … بوده است. این اهتمام به اهمیت خانواده به عنوان یکی از نهادهای مهم جامعه، در صورت هرگونه تغییر و تحول در جامعه، بالطبع تغییراتی در این نهاد-مثل افزایش سن ازدواج دختران- نیز ایجاد خواهد شد(حبیب پور و غفاری:۱:۱۳۹۰). بروز پدیده تجرد در میان دختران میتواند آسیب های روانی و اجتماعی خطرناکی را به دنبال داشته باشد. کتمان نیازهای طبیعی فرد میتواند از نظر روانی آسیب رسانی کرده و فرد را در مناسبات اجتماعی دچار مشکل سازد. از طرف دیگر، آسیب های اجتماعی این پدیده میتواند به مراتب بیشتر باشد چراکه مجرد ماندن به معنای ترک روابط عاطفی نیست و احتمال ایجاد ارتباط عاطفی در خارج از چارچوب ازدواج را نیز پائین خواهد آورد (نجفی مهر،۴:۱۳۹۲).
طبق گزارشات روانشناسان، عدهای از مراجعین که سنین آن ها بالا رفته و ازدواج نکرده بودند، اظهار میداشتند که مدتی است که حالات خاصی را پیدا کردهاند که قبلا دچار آن نبودهاند؛ حالاتی همچون بیحالی و وارفتگی، بیتفاوتی نسبت به لذتها و رغبتها، کاهش توانایی در تمرکز و تصمیمگیری و تفکر که همگی نشان از افسردگی است.» در غالب پژوهشهای علمی مشخص شده است که گرایش به پدیده افسردگی در دختران مجرد بیشتر است تا زنان متأهل. همچنین دیده شده است که تأخیر در ازدواج سبب میشود که افراد تمایلات طبیعی خود را به تدریج نادیده بگیرند و دچار افسردگی و انزوا شوند و اگر ازدواج با معیارهای صحیح و از روی علاقه صورت گیرد، میتواند از بروز افسردگی جلوگیری کند. در واقع افرادی که ازدواج کردهاند با خطر بسیار کمتری، برای ابتلا به بیماری های روانی به خصوص افسردگی روبهرو هستند (ایمانی،۲:۱۳۷۴). وسواس زیاد در انتخاب بالا رفتن سن ازدواج یا فرد را به سمت «تجرد قطعی» سوق میدهد و یا وی را درگیر وسواس در انتخاب میکند که آنهم نتیجهای جز تجرد دائم در پی نخواهد داشت. اتفاقی که در میان دختران رخ میدهد و زیاد از زبان آن ها میشنویم این است که: «حالا که سن و سال من بالا رفته، باید انتخابی داشته باشم که دیگران نگویند بعدازاین همه صبر کردن، چرا چنین فردی را انتخاب کردی؟! این نکته باعث یک ایدئالگرایی افراطی میشود که معمولا فرد کمتر کسی را واجد شرایط برای همسر گزینی خواهد یافت. افزایش نگرانی و احساس ناراحتی وقتی که دختران به سن ازدواج میرسند، به صورتی است که دائم از آن ها سؤال میشود که چرا ازدواج نمیکنند؛ و این برای دختران بسیار ناراحت کننده است و موجبات رنجش و نگرانی از آینده را برای آنان فراهم میآورد. عدهای، خصوصا آن ها که به شکل اجباری در ورطه تجرد افتادهاند که البته در این مورد تعداد دختران بیش از پسران است، خود را بلاتکلیف میبینند، نمیتوانند هدف درستی را برای خود برگزینند و راه روشنی را پیدا کنند، همه چیز را به ازدواج و بعد از آن موکول میکنند. با این تفکر که همیشه نمیشود خانه پدری زندگی کرد، نمیتوانند برای آینده خود برنامه روشنی پیشبینی کنند. وقتی سن فرزندان مجرد خانواده بالاتر میرود احتمال بروز انحرافات توسط آن ها بیشتر میشود. البته این سخن بدان معنا نیست که هر فرد مجرد یا مسن، در گروه منحرفین قرار داد. ولی منظور آن است که افراد منحرف در بین انسانهای مجرد در مقایسه با افراد متأهل بیشتر است. نیاز جسمی و عاطفی، چیزی است که نمیتوان به سادگی از آن چشم پوشید و جز در زندگی زناشویی بدلی را برای آن فراهم آورد. کما اینکه تنها یک راه درست و اساسی برای این مسائل وجود دارد و آن ازدواج است. احساس سربار بودن به ویژه در میان دختران، دیده میشود. دختران، خاصه در فرهنگ ایرانی امکان زندگی تنها و مستقل را ندارند، در عین حال زمانی که سن ایشان از حد ازدواج بالاتر میرود، این احساس به سراغشان میآید و با هر صحبتی دچار رنجش و ناراحتی میشوند.کم حوصلگی، عدم انعطاف و وجود پرخاشگری ـ که طبق فرضیه ناکامی ـ پرخاشگری جان دالر[۱] که پرخاشگری را ناشی از ناکامیها میداندـ از مشکلاتی است که ازدواج در سنین بالا و تجرد قطعی با خود به همراه خواهد داشت (ایمانی، ۳:۱۳۷۴). همچنین کارشناسان معتقدند که در شرایط پیشرفتهتر ممکن است زنان و دختران جوان که غالبا دیر ازدواج میکنند، به سمت خودنمایی (بد حجابی)، رفتارهای پرخطر جنسی و حتی خودکشی روند. مشکلات اجتماعی که گریبانگیر دختران میشود هم جای تأمل دارد، مشکلاتی اعم از نگاه اجتماع و عرف به خصوص در جامعه دین مدار و سنتی ایرانی، مشکلات اقتصادی و. … افراد در فرهنگ غربی به راحتی زندگی میکنند، اما اگر بهعنوان یک بیماری به مسئله نگریسته شود، «تجرد» تفاوتی در کشورهای مختلف ندارد. برای مثال بیمار اسکیزوفرنی در هر جای دنیا بیمار به شمار میآید. بیماری ها Culture band[2] نیستند اما پدیدههای اجتماعی از قبیل تجرد، cultuer band هستند و در این صورت، از نگاه روانشناختی نیز culture band به شمار میآیند. دخترانی که خواستگار ندارند، به افسردگی دچار میشوند و حتی ممکن است کسانی هم که تصمیم میگیرند مجرد باقی بمانند، اضطراب و مشکلات روانشناختی داشته باشند. میتوان آسیبهایی که بیشتر گریبان مجردها را میگیرد، دسته بندی کرد. مجردهای قطعی و اجباری، هم خودشان دچار برخی آسیبها میشوند و هم جامعه را به برخی آسیبها دچار میکنند؛ اما این روزها کمتر از کلمه «آسیب» استفاده میشود و این مسائل را بیشتر «مشکلات اجتماعی» مینامند. یک زن تنها، بالقوه یک آسیب اجتماعی نیست و منبع آسیبزا به شمار نمیآید، اما میتواند منبع «مشکل اجتماعی» باشد (به نقل از ایمانی:۱۳۷۴).
طبق گفته های بالا و با توجه به تجربیات محقق، در واقع تجرد میتواند طی فرایندی روانی – اجتماعی، به انزوای شخص از جامعه و ابتلای او به انواع بیماری های روحی گردد. از مکانیسم هایی که تجرد را به انزوا مربوط می سازد میتوان از حمایت اجتماعی، سلامت اجتماعی، تصور خانواده و خویشاوندان، تصورات عرفی جامعه، خاستگاه اجتماعی- طبقاتی فرد درجامعه، تصور فرد از اهمیت ازدواج و تصور فرد از خود، میزان استقلال مالی فرد و همچنین وضعیت اشتغال فرد نام برد که هریک به گونه ای فرد را به کناره گیری از جامعه و انزوا می کشاند و این متغیرها را میتوان در ابعاد مختلف خود بررسی نمود. تجربه نشان داده است که یک دختر مجرد، در یک جامعه سنتی، ممکن است بارها و بارها آماج تهمت ها، انتقادات و بدگویی های اقوام و اطرافیانش قرار گرفته؛ دچار احساس سرخوردگی و انزوای اجتماعی- روانی گردد؛ همچنین ممکن است دچار احساس عدم استقلال مالی، احساس بیهودگی و سرباربودن درخانواده شود. حضور و مشارکت او درجامعه کمتر میشود و بطورکلی به تنها ماندن و جدایی از جمع متمایل می گردد.
لذا، مسئله بسیار مهم ما در این پژوهش، این است که مشخص کنیم چه مکانیسم هایی با چه شدت تأثیر و در چه جهتی میتواند موجبات انزوای اجتماعی دختران مجرد را در شهری سنتی، مثل یزد، فراهم سازد و نیز راهکارها و پیشنهاداتی را برای کمترکردن این معضل درجامعه ارائه دهیم.
۱-۳ اهمیت و ضرورت تحقیق
خانواده یکی از نهادهای اصلی و اساسی هر جامعه به شمار می آید بطوری که تشکیل خانواده برای هر فرد، میتواند منبع آرامش خاطر و فراغت از استرس ها و دغدغههای عاطفی بسیاری باشد. یک خانواده موفق همواره پشتیبان فرد برای پیشرفت فردی و اجتماعی بوده و هست (زمانی،۲۱:۱۳۸۶). مسئله این است که خانواده پدری تا زمانی خاص میتواند کارکرد پرستاری، مراقبت، تربیت و پرورش فرزندان خود را به درستی انجام دهد و فرزندان، پس از رسیدن به مرحله ای از رشد و بلوغ جسمی و عاطفی، خودشان باید در پی استقلال خویش برآمده و بهعنوان پدر یا مادر در خانواده ای که خود بنا می نهند ایفای نقش کنند.اما گاه، مشکلاتی از قبیل مشکلات مالی، مشکلات جسمی و مشکلات روحی و روانی خاصی که خانواده پدری با آن درگیر است؛ این فرصت را از فرزندان سلب کرده و در نتیجه آن ها را به سمت تنهایی، انزوا و جدائی از دیگر افراد جامعه سوق می دهد. در حقیقت اینگونه افراد، پس از فوت، ازکارافتادگی و یا ناتوانی مفرط والدین در تأمین نیازهای روحی و مالیشان، اشخاصی تنها، گوشه گیر و بازمانده از آرمانها و اهداف خود هستند؛ اگرچه ممکن است عده ای از آن ها با رسیدن به شغل و درآمدی ثابت، احساس استقلال نسبی را یافته باشند اما آنچه مسلم است بسیاری از آمال و آرزوهایشان را در پشت موجی از غرور و تکبر ساختگی، برای دلخوشی موقت خود، پنهان کرده اند و تنها زمانی این مسئله آن ها را از پای درمیآورد که به روزگار پیری و ناتوانی رسیده باشند و یا اینکه متوجه نیازهای عاطفی سرکوب شده خود شده باشند.آن وقت است که حالات افسردگی و رخوت، بی میلی و حس تمایل به کناره گیری از جامعه، به آن ها دست می دهد و در کنار این وضعیت، کافی است جامعه ای که در آن رفت و آمد داشته و با مردمانش مراوده دارند، بسیار سنتی، همراه با تعصب و تنگ نظرانه با مسئله تجرد آن ها برخورد کند؛ در این صورت زندگی برای چنین افرادی، چه دچار تجرد ناخواسته شده باشند و چه به میل خود تن به تجرد داده باشند؛ بسیار دشوار می نماید؛ چراکه دیگر، حالت اولیه روابط اجتماعی خود را از دست میدهند و این امر آنقدر ادامه می یابد تا اینکه شخص دچار مشکلات و مسائل روانی و جسمانی بسیار جدی می- شود (زمانی،۲۲:۱۳۸۶). پس در اینجا تفصیل در باره اینکه چرا یک دختر دچار تجرد طولانی مدت شده است؛ برای محقق چندان مطرح نیست و تنها بخشی از این دلایل را که طبق مبنای نظری این پژوهش میتواند عاملی جهت انزوا و کناره گیری وی از اجتماع شود را مورد بررسی و آزمون قرار داده است.
درکشورما، تحقیقات زیادی راجع به علل و عوامل تأخیر در سن ازدواج جوانان و نیز آسیبهای ناشی از آن صورت گرفته است؛ اما هیچ یک از این تحقیقات، اولا به بررسی موشکافانه پیامدها و آسیبهای اجتماعی این امر نپرداخته است؛ ثانیا آنطور که باید و شاید به مسئله تفاوت تأثیر پذیری دختران و پسران از تأخیر در سن ازدواج پرداخته نشده است. در جامعه و فرهنگ ایرانی، به دلیل آمیختگی ارزشی-اعتقادی که با دین و آموزه های مذهبی دیده میشود؛ به تجرد دختران در دوره ای طولانی مدت بسیار متفاوت از تجرد یک پسر نگریسته میشود، ضمن اینکه پسران به دلیل شرایط جسمی و روحی ای که بهطور طبیعی دارند؛ تا مدت بیشتری امکان ازدواج و تشکیل خانواده برایشان فراهم است؛ بعلاوه، دایره انتخاب همسر برای آن ها، همواره دایرهای آزادتر و پرانعطافتر از دایره انتخاب همسر برای دختران بوده و هست (زمانی،۲۲:۱۳۸۶). در حقیقت دختران انتخاب میشوند و پسران انتخاب میکنند. در شهرستانها و شهرها و روستاهای کوچکتر، به ویژه این مسئله قابل تأمل است؛ مثلا، مجرد بودن، برای یک دختر یزدی، تنها تا مدت معینی (معمولا تا ۳۰ سال) قابل پذیرش مردم و جامعه یزد می باشد و از طرفی، پیامد این عدم پذیرش اجتماعی بالاتر از این سن معین برای دختران، طرد و انزوای اجتماعی دختران بالای ۳۰ است؛ از طرف دیگر، یک فرد، به دنبال انزوای اجتماعی در معرض خطر ابتلا به انواع بیماری های روانی و جسمی قرار خواهد گرفت؛ لذا، لازم دانسته شد تا رابطه واقعی تجرد با انزوای اجتماعی دختران بالای ۳۰ سال یزدی و نیز عناصر دخیل در این پدیده را طی یک پژوهش، به بررسی گذارده شود. این مسئله به ویژه زمانی اهمیت می یابد که با مراجعه به آمار چند سال اخیر (ر.ک سایت مرکز آمار ایران) و مقایسه آن با جدیدترین آمار روز، واضح و مبرهن خواهد بود که نسبت دختران ازدواج نکرده در این رنج سنی، تاکنون روند صعودی قابل توجهی داشته است و رسیدگی به مشکلات و معضلات این دسته از شهروندان نیز نیازمند بررسی ها و مطالعات منسجم و بیشتری است. نتایج این تحقیق در سطح خانوادگی و فردی در زمینه آموزش های مربوط به رفتار با دختران مجرد بالای سی سال در خانه و نیز در سطح جامعه در زمینه فراهم آوردن امکانات رفاهی و تفریحی مناسب برای این دسته از شهروندان مفید خواهد بود. نکته دیگر اینکه پژوهش حاضر می تواند شدت و جهت عوامل موثر بر انزوای اجتماعی دختران را مشخص کرده و راهکارهایی را برای پیشگیری از این امر ارائه دهد. مثلا می توان گفت نیاز است تا سطح فکری والدین و اطرافیان نسبت به تجرد دختران بالای سی سال قدری انعطاف بیشتری پیدا کند تا مبادا این دسته از افراد صرفا به خاطر تجرد خود دچار مشکلات اجتماعی و فردی شوند و بتوانند مانند سایر افراد در جامعه فعالیت و مشارکت داشته باشند.
۴-۱ اهداف پژوهش
بهطور کلی میتوان گفت تحقیقات پیمایشی با هدف سنجش شدت و جهت تغیر یک متغیر براساس تغییرات متغیر دیگر انجام میگیرد. بهطور خلاصه اهداف اصلی و فرعی این پژوهش عبارت اند از:
۱-۴-۱ هدف اصلی تحقیق
هدف اصلی در این تحقیق سنجش ارتباط عوامل اجتماعی- فرهنگی با انزوای اجتماعی دختران مجرد بالای سی سال یزدی می باشد و اینکه شدت و جهت این تأثیرات سنجیده شود.
۱-۴-۲ اهداف فرعی تحقیق
۱٫بررسی و تعیین میزان انزوای اجتماعی دختران مجرد.
۲٫ بررسی عوامل فرهنگی و اجتماعی مؤثر در انزوای اجتماعی دختران مجرد.
۳٫بررسی شدت و جهت رابطه عوامل فرهنگی با انزوای اجتماعی دختران مجرد.
۱-۵ کاربرد نتایج
بهطور کلی این پژوهش در دو سطح فردی و اجتماعی کاربرد خواهد داشت که این کاربردها با توجه به تجربیات محقق، شرح داده خواهد شد.
الف- در سطح فردی
در سطح فردی، انزوای اجتماعی میتواند باعث افسردگی، رخوت و گوشه گیری شخص و در نتیجه، باز ماندگی او از اکثر فعالیتهای مثبت زندگی شود. همچنین خانواده هایی که از این افراد نگهداری میکنند متحمل هزینه های مادی و غیر مادی بسیاری خواهند شد که در دراز مدت، جبران این خسارت ها حتی گاه غیر ممکن می نماید. فرد مجرد درصورتیکه نتواند تا مدت معینی استقلال خویش را در تشکیل خانواده به دست آورده و به اصطلاح عامیانه روی پای خود بایستد؛ ناگزیر از خیر آرزوهای زیادی نیز خواهد گذشت که شاید بسیاری از این آرزوها مهمترین روزنه های امید برای پیشرفت فردی و اجتماعی شخص بوده باشند. آرزوها و آمالی چون داشتن همدم، غمخوار همراه در زندگی، داشتن فرزند، تربیت فرزند و شاید هم بنیان نهادن خانواده ای بهتر از خانواده پدری که دارای شهرت و نام بهتری هم باشد؛ مواردی هستند که اگر شخص مجرد از پیشتر در سر داشته باشد؛ بخصوص با توجه به شرایط خانه پدری و بروز تجرد ناخواسته، او را بهطرف انزوا و جدایی از جامعه و مردم اطراف خویش می کشاند و علاوه برآسیبهای روحی فراوانی که بر فرد تحمیل میکند، آسیبهای جدی رفتاری و نیز جسمی را برای او درپی داشته باشد. این امر در مورد دختران بیش از پسران صدق میکند؛ چراکه پسران در انتخاب خویش آزادانه تر عمل میکنند و نیز شرایط جسمانی آن ها هم طوری است که طی مدت بیشتری باوری آن ها ادامه خواهد داشت و این به آن ها کمک میکند که با دقت و وسواس بیشتری بتوانند دست به انتخاب شریک مناسب زندگی خود بزنند. به عقیده محقق، اگر اطلاع رسانی فرهنگی دقیقی از علل و عوامل تمایل اینگونه افراد به مجرد ماندن در مدتی طولانی و نیز شرایط روحی و نیازهای مادی و معنوی آن ها، انجام شود؛ میتوان با تعدیل دید عمومی، این اشخاص را از مرگی خاموش در درون خود و خمودگی و افسردگی نابود کننده نجات داد و همچنین توانمندی های فردی آن ها را شناخت و در جهت حل مشکلات و مسائل آن ها و نیز خانواده هایشان بکار برد.
ب- در سطح اجتماعی
بالارفتن سن ازدواج یکی از معضلات مهم جوامع بشری است؛ زیرا با افزایش سن ازدواج، جوانان از شیوه بهنجار ارضای غریزه جنسی و آثار و فواید آن محروم میشوند. در جوامع گذشته پسران و دختران بار رسیدن به سن بلوغ، یا کمی بعد از آن اقدام به ازدواج میکردند و مجرد ماندن یک نقص اجتماعی محسوب می شد؛ اما با پیچیده تر شدن جوامع و ایجاد خواسته ها و انگیزه های کاذب، ذائقه اجتماعی تغییر یافت و تبع این تغییر ذائقه، نیاز طبیعی و غریزی به ازدواج سرکوب و این روند تا جایی پیش رفته که امروزه در بعضی جوامع غربی، جوانان بهکلی از ازدواج سرباز زده اند و آن را مانعی برای آزادی خود تلقی میکنند. تنها زمانی به ازدواج روی میآورند که نشاط جوانی را از دست بدهند و نیازمند مراقب یا پرستار باشند. متأسفانه این امر به کشور ما نیز سرایت کرده است و در پی آن ما شاهد مشکلات بسیاری همچون افسردگی و از بین رفتن نشاط در جوانان، ابتلا به وسواس زیاد در انتخاب همسر، مشکل آفرینی فرزندان بزرگ ازدواج نکرده درخانه، افزایش اضطراب و نگرانی- بخصوص در دختران- بلاتکلیفی، ازدست رفتن طراوت و زیبایی، نومیدی و تصمیم به عدم ازدواج به خاطر کاهش میل به ازدواج، احتمال افزایش بزهکاری ها و انحرافات اجتماعی و هزاران مشکل از این قبیل بوده ایم که جوانان ما را به چالش کشانده است (رجبی،۱:۱۳۸۶). پس بالارفتن سن ازدواج، بخصوص برای دختران، جدای از اینکه اثرات منفی جبران ناپذیری از لحاظ روانی اجتماعی و حتی زیستی در سطح فردی از خود برجای می گذارد، در سطح جامعه و درارتباط با کار ویژه مذکور نیز آثار و آسیبهای فراوانی خواهد داشت؛ یعنی هرگاه پایه های خانواده سست گردد؛ انگیزه ها و الگوهای فرهنگی دیگر توان حفظ الگوها بهنجارسازی و نهادینه نمودن آن ها را در جریان جامعه پذیری نخواهد داشت؛ و انسجام و بقای جامعه مذکور، با بحران روبرو می گردد (مجدالدین،۱۰:۱۳۸۶). لذا بر همه مسئولان و دست اندر کاران مسائل اجتماعی است تا به این مسئله بهعنوان یک مشکل فوریتی نگاه کرده و تمام همت و تلاش خود را برای رفع آن مصروف نمایند. جهت انجام این مهم، سازمان کار و امور اجتماعی میتواند با ایجاد فرصت های شغلی مناسب و واگذاری شغل به شرط متأهل بودن و ایجاد امنیت شغلی مناسب و کنترل دستمزدها مطابق با تورم تحت حمایت سازمان بهداشت و درمان، ایفای نقش نماید. همچنین، مجلس شورای اسلامی میتواند با وضع قوانینی در جهت عدم استفاده از اتباع بیگانه و ایجاد ابزار کنترل این مهم و همچنین تصویب قوانینی در جهت سلامت زوجین و مشاوره جدی قبل از ازدواج در رفع مشکلات ازدواج جوانان مؤثر باشد. همچنین مجلس میتواند با تصویب لوایحی راجع به ایجاد مراکزی جهت کنترل اجرای صحیح قوانین (مصوبات دولت و قوانین حقوقی)، تحت نظارت مستقیم نهاد مقام معظم رهبری، از تردید دختران و پسران جوان، نسبت به تشکیل خانواده و دغدغههایشان راجع به دوام زندگی زناشویی، بکاهد.
فصل دوم : مروری بر ادبیات تحقیق
۲-۱ مقدمه
تجرد طولانی مدت، با تمام آسیب ها و تبعاتی که از لحاظ اجتماعی و روانی با خود به همراه خواهد داشت؛ میتواند دغدغه بزرگی برای جوامع در سطوح متفاوت پیشرفت و ترقی باشد. ازدواج بهعنوان یکی از رویدادهای مهم و حیاتی در زندگی روزمره افراد جامعه می باشد و از جنبه های مختلف میتوان آن را مورد بررسی قرار داد. یکی از این زوایا سن شروع و به اصطلاح وارد شدن به ازدواج است. ازدواج علاوه بر پاسخگویی به نیازهای جنسیتی و عاطفی فرد، نیازهای اقتصادی، ارتباطات اجتماعی و فرهنگی او را نیز تنظیم میکند و به خاطر اهمیت و تأثیری که دارد، بهعنوان هنجاری پذیرفتهشده در تمامی کشورهای دنیا محسوب میشود. به لحاظ اجتماعی و فرهنگی، بی توجهی والدین نسبت به ازدواج، امری ناپسند به شمار می آید چراکه بقای خانواده در گروی بقا و ساماندهی ازدواج است (آزاد ارمکی،۹۹:۱۳۸). در سالهای اخیر، پدیده ازدواج که منشأ وقوع ولادت و باروری و بهعنوان عامل بسیار مؤثر بر ساخت سنی و جنسی جمعیت و افزایش آن محسوب میشود، در کشور ما دستخوش تحولات قابل توجهی شده است. ازدیاد جمعیت دختر و پسر واقع در مدار ازدواج که بیش از یک سوم جمعیت کشور را تشکیل داده اند و حاصل افزایش شدید موالید دهه ۶۰ می باشند از یکسو و از سویی دیگر بازتاب تحولات واقع شده در حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه، نظیر افزایش شهرنشینی و باسوادی و به ویژه تحصیلات زنان و تمایل به کسب درآمد و شغل مناسب قبل از ازدواج که از نشانه های حرکت جامعه به سوی مدرنیزه شدن می- باشد، افزایش سن ازدواج در کشور برای دولتمردان و جامعه محققین نگران کننده گردیده است (کاظمی پور،۱۰۷:۱۳۸۵)
پیرامون هر دو موضوع اثرات تجرد و انزوای اجتماعی و ویژگی ها و اثرات آن از سوی محققان ایرانی و خارجی به زبانهای فارسی و لاتین تحقیقات وسیع و بعضا پراکنده ای به صورت راجع به انزوای اجتماعی در دو سطح فردی و اجتماعی و رابطه تجرد با علل انزوای اجتماعی اشاره میشود. در ادامه به ذکر چارچوب نظری و نیز ارائه مدل نظری پژوهش پرداخته خواهدشد.
۲-۲ تحقیقات داخلی
ایزدی (۱۳۹۲)، پژوهشی با عنوان «تجرد قطعی و احساس تنهائی» را به روش کیفی تدوین کرده است که در آن، به بررسی تجربه زیسته زنانی می پردازد که گاه خواسته، گاه ناخواسته تن به زندگی های مجردی داده اند. از آنجا که نگارنده در پی دستیابی به پهنای گستردهتری از تجربه زیسته بوده و با توجه به سن شروع یائسگی و علاقهمندی به بررسی تفاوتهای میان دوران قبل و بعد از یائسگی، زنان ۳۵ تا ۴۷سال را در یک گروه گنجانده و بالای ۴۷سال را در گروه دیگری قرار دادهاست. نتایج نشان میدهد این زنان از احساسات دوگانهای نسبت به تجرد برخوردارند، هرچند در نگاهی نخست از آزادی و استقلالی که در تجرد داشتهاند احساس رضایت دارند ولی به دلیل تنهایی و نبود همدم و مونس در کنارشان از وضعیت خود گلایه داشته و این سبک زندگی را توصیه نمیکردند. در واقع در میان این گروه از زنان احساس محرومیت ناشی از نداشتن همسر و همدم دیده شده و هرچند در میان تعدادی از آنان روابط گذرا با مردان دیده میشود و آن ها بخشی از نیاز خود را با این ارتباطات ارضا کردند ولی به دلیل موقتی بودن، از آن احساس رضایت نداشتهاند.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:10:00 ق.ظ ]