بیکر و دموروتی(۲۰۰۸) با مروری بر مطالعات انجام شده در زمینه درگیر ی در کار نشان دادند که چگونه درگیری با عملکرد کارکنان و بهره ورری سازمان در ارتباط می باشد.
آنها معتقدند که چهار دلیل وجود دارند در توجیه اینکه چرا کارکنان درگیر عملکرد و بهره وری سازمان را ارتقا می دهند
کارکنان درگیر اغلب عواطف و احساسات مثبت در حین کار تجربه می کنند آنها شادابتر بوده نسبت به استفاده از فرصتهای کسب و کار حساسترند ،به دیگران بیشتر کمک کرده خوش بین و با اطمینان تر هستند
کارکنان درگیر از سطح سلامتی بالاتری برخوردارند. برطبق مطالعات انجام گرفته کارکنان درگیر مشکلات روان تنی کمتری دارند و درنتیجه کارکنان سالمتر عملکرد بالاتری از کارکنان بیمار و افسرده دارند.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
کارکنان درگیر توانایی فراهم کردن منابع را برای خود دارند بدین طریق که درگیری در کار باعث می شود که آنها به نتایج مثبت و قابل قبولی از نظر خود و دیگران درکار دست یابند که این خود باعث تقویت اعتماد به نفس ، خوش بینی، احساس شایستگی و برخی دیگر منابع شخصی و همچنین حمایت بیشتر همکاران و تشویق و قدردانی از سوی سرپرست می گردد که در نتیجه به درگیری بیشتر و عملکرد بالاتر فرد منجر می شود.
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
و آخر اینکه کارکنان درگیر عواطف احساسات و تجربیات خود درحین کار به دیگران انتقال می دهند یعنی در گیر ی درکار حالتی است که به کارکنان دیگر در سازمان نیز سرایت می کند .
۲-۲-۴-۴- مدل موسسه گالوپ
مدل موسسه گالوپ یک مدل هرمی است که توسط هارتر، اسمیت و هایز (۲۰۰۲) برای درگیر ی درکار توسعه داده شده است. آنها معتقدند برای درگیر کردن کارکنان در کار چهار عامل پیش بینی کننده و ضروری وجود دارد:
روشن و واضح بودن توقعات و انتظارات و همچنین مهیا بودن تجهیزات و مواد لازم؛
احساس مشارکت داشتن فرد در سازمان ؛
احساس تعلق و وابستگی کارکنان به چیزی فراتر از خود؛
احساس اینکه فرصتهایی برای رشد و پیشرفت مهیا است.
بر این اساس فلمینگ و آسپلوند[۱۸۹](۲۰۰۷) معتقدند که درگیر ی درکار دارای چهار بعد می باشد : تامین نیازهای اساسی[۱۹۰] ، شراکت فردی [۱۹۱]، کار تیمی[۱۹۲] و رشد ارگانیک[۱۹۳] .
در بعد اول سازمان بایستی اولا توقعات و انتظاراتی که از آنها به عنوان ایفا کننده یک نقش سازمانی دارد را به طور واضح و شفاف بیان کرده و ثانیا ملزومات و ابزارهای لازم برای تحقق این انتظارات را در دسترس آنان قرار دهد. این بعد در پاسخ به این سوال اساسی کارکنان است “چه چیزی می توانم بدست آورم؟ [۱۹۴] “
دومین بعد مربوط به احساس شراکت فرد درسازمان می باشد فلمینگ و آسپلوند (۲۰۰۷) معتقدند که این بعد بیشتر در رابطه با تطابق فرد با نقش می باشد. به طوریکه یک نقش در گیر کننده باید با استعدادها ، مهارتها و اولویتهای افراد مطابقت داشته و تمام ظرفیتهای آنان را بنحو شایسته ای به کار گیرد. این بعد در پاسخ به این سوال است “چه چیزی می دهم؟[۱۹۵]“.
در بعد سوم فرد در پی پاسخ به سوال” به کجا تعلق دارم[۱۹۶]؟” می باشد. در این رابطه یک محیط کار درگیر کننده می بایست کارکنان را در تصمیم گیری های سازمان مشارکت داده و به آنها این اطمینان را بدهد که نظرات آنان شنیده شده و منافع آنان در جریان تصمیمات سازمانی لحاظ می گردد.
بعد چهارم مربوط به چگونگی رشد و توسعه فردی در سازمان است و در پاسخ به سوال ” چگونه رشد می کنیم؟[۱۹۷]” می باشد. در یک سازمان درگیر کننده می بایست همواره فرصتهایی برای رشد ، یادگیری و توسعه فردی کارکنان وجود داشته باشد. (هارترو دیگران، ۲۰۰۲، ۲۷۱)
۲-۲-۵- تمایز درگیری با مفاهیم شناخته شده دیگردر رویکردآکادمیک
بیشترین انتقاداتی که نسبت به مفهوم درگیری در کار وارد می گردد عدم تمایز دقیق و روشن میان این مفهوم و مفاهیم شناخته شده دیگر همچون وابستگی شغلی[۱۹۸] ، تعهد سازمانی ، رضایت شغلی ( سه نگرش شغلی)، و رفتار شهروندی سازمانی (میسی و اشنایدر[۱۹۹]، ۲۰۰۸ ،۱۳) و حتی اعتیاد به کار[۲۰۰] است.اما به نظر می رسد این تداخلات مفهومی ناشی از کنار هم قرار دادن و ترکیب ادبیات مربوط به درگیری در کار در دور ویکرد صنعتی وآکادمیک می باشد.
Job Satisfaction - رضایت شغلی
به طور کلی می توان ادعا کرد که محققان رویکرد صنعتی بیشتر به دنبال بهترین و بهره ورترین کارکنان میگردند از این بابت تعاریفی که از کارکنان درگیر در کار ارائه می دهند با مفاهیمی همچون تعهد سازمانی، رضایت شغلی و رفتار شهروندی همراه میگردد. درحالیکه محققان در رویکرد آکادمیک درگیری در کار را یک وضعیت روانشناختی در نظرمی گیرند و اصرار زیادی بر تمایز این مفهوم با مفاهیم دیگر دارند ،در مفهوم خاص و رویکرد آکادمیک درگیری در کار مفهوم مستقلی است .در ادامه توضیح داده می شود که چگونه درگیری در کار در میان محققان رویکرد آکادمیک از مفاهیم دیگر همچون نگرشهای شغلی، اعتیاد به کار و رفتارهای فرانقش متمایز است.
۲-۲-۵-۱- تفاوت در گیری در کار و وابستگی شغلی
در ادبیات رفتار سازمانی مفهوم نگرشهای شغلی از اهمیت بالایی برخوردار است نگرش نظری است که درباره افراد، چیزها یا رویدادها ابراز می گردد. و منعکس کننده نوع احساس فرد درباره آن است. نگرش فرد نسبت به کارش نشان دهنده ارزش یابی مثبت یا منفی است که وی در باره جنبه های محیط کاری اش می نماید.( رابینز،۱۳۸۶، ۲۸۲) .از جمله مهمترین نگرشهای شغلی وابستگی شغلی[۲۰۱] است که بنا به گفته رابینز به درجه یا میزانی اطلاق می گردد که شخص شغلش را معرف خود و کار یا عملکردش را موجب سربلندی و کسب حیثیت و اعتبارش می داند. کارکنان یا اعضای سازمان که از نظر وابستگی شغلی در سطح بالایی هستند به کار خود افتخار می کنند واقعا به آنچه انجام می دهند توجه می نمایند (همان) .
در نظر اول چنین به نظر می رسدوابستگی شغلی و درگیری در کار هردو یک مفهوم باشند . در حالیکه این دو با یکدیگر متفاوتند. می (۲۰۰۴) معتقد است وابستگی شغلی به درجه نزدیکی یک فرد به یک شغل بر می گردد به طوریکه وی خود را با آن تعیین هویت میکند. وابستگی شغلی وضعیتی شناختی و اعتقادی از تعیین هویت روانشناختی است که از نیاز برجسته و بالقوه به داشتن یک شغل نشات می گیرد و شغل در این مفهوم با تصویر از خود[۲۰۲] یک فرد گره می خورد. از نظر وی درگیر ی درکار با وابستگی در شغل فرق دارد چراکه اولا درگیر ی در کار به این اشاره دارد که چگونه یک فرد خود را درگیر در عملکردش در کار می کند، بعلاوه درگیر ی کاربرد فعالانه عواطف و رفتار ها بعلاوه شناخت می باشد. و در نهایت اینکه درگیر ی میتواند به عنوان یک پیش نیاز برای وابستگی شغلی باشد به طوریکه فردی که دارای سطح بالایی از درگیری در شغل است احتمال زیادی دارد که خود را با آن شغل تعیین هویت نماید. (می،۲۰۰۴،۱۲)
قلی پور (۱۳۸۶) اصطلاح” عجین شدن با شغل” را برای وابستگی شغلی به کار می برد و معتقد است عجین شدن با شغل با هویت شغلی ارتباط داشته به طوریکه فرد خود را با شغل تعیین هویت می کند و آن را معرف خود می داند . به اعتقاد وی عجین شدن اگرچه از عوامل شغلی تاثیر می پذیرد اما یک ویژگی فردی است. (قلی پور ، ۱۳۸۶، ۳۷۹) . اما به نظر نمی رسد که درگیری در کار یک ویژگی فردی باشد. اگر چه تحت تاثیر ویژگیهای فردی قرار می گیرد، بیشتر حاصل ویژگیهای کار و محیط کاری است که فرد در آن قرار می گیرد ، که در این صورت قابل مدیریت تر بوده و بهتر می توان ان را ارتقا داد.
از سوی دیگر، وابستگی شغلی یک نگرش است درحالیکه درگیری در کار نگرش نیست بلکه یک حالت و وضعیت روانشناختی در افراد است افراد در این حالت اشتیاق فراوانی نسبت به انجام کار از خود نشان می دهد . در ادبیات مربوط به نگرشهای شغلی گفته می شود که فاصله میان نگرش و رفتار می تواند تحت تاثیر ناهمسانی شناختی[۲۰۳] قرار گیرد بطوریکه فردی که نگرش مثبتی نسبت به یک شغل یا سازمان دارد الزاما نمی توان گفت که در آن شغل یا سازمان عملکرد بالایی نیز از خود نشان خواهد داد. (رابینز، ۱۳۸۶، ۲۸۵) اما از تعاریف درگیری در کار (در رویکرد آکادمیک) وهمچنین تحقیقات و نوشته های در این زمینه(بیکر ، دمروتی ،۲۰۰۸،۲۱۲) به نظر می رسد در گیر ی در کار بیشتر معطوف به عمل بوده و با عملکرد ارتباط بیشتری دارد .
۲-۲-۵-۲- تفاوت درگیری در کار و اعتیاد به کار
همچنین درگیر ی در کار با اعتیاد به کار[۲۰۴] فرق دارد. اصطلاح اعتیاد به کار را اولین بار در سال ۱۹۶۸ توسط”وین اوتس” کشیش و روانشناس آمریکایی در کتابش تحت عنوان (( اعترافات یک معتاد به کار )) عنوان شد.(زارعی متین وجمشیدی کهساری،۱۳۸۷، ۴۲)
اوتس (۱۹۷۱) اعتیاد به کار را نوعی خو گرفتن به چیزی می داند . وی معتاد به کار را شخصی می داند که نیاز افراط آمیزی به کار دارد، که اختلالات و تعارضات زیادی را در سلامت جسمانی، شادی و شعف شخصی ، روابط بین فردی و روحیه اجتماعی بودن به وجود می آورد. اسپنس و رابینز(۱۹۷۱) اولین تعریف آکادمیک و علمی را از واژه اعتیاد به کار ارائه نمودند. از دیدگاه آن ها اعتیاد به کار از یکسری از نگرشها و برداشتهای افراد نشات گرفته است. آنها معتاد به کار را شخصی قلمداد می کنند که در گیری در کار بالا،احساسات جبری بالا یا اشتیاق درونی فوق العاده ای نسبت به کار داشته و لذت کمی از کار خود می برند.(همان ، ۴۶). در مقابل کارکنان درگیر در کار، بدلیل یک تمایل درونی و غیر قابل کنترل به شدت کار نمی کنند. بلکه کار برای آنها مانند تفریح و سرگرمی است و از انجام آن لذت می برند(بیکر، دموروتی ،۲۰۰۸،۲۱۰) .معتادان به کار به طور افراطی و بیش از حد به کار پرداخته ، به سلامتی خود لطمه می زنند و نمی توانند بین کار و زندگیشان تعادل برقرار کنند .
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
شوفلی ، تریس و ونرنن [۲۰۵] (۲۰۰۸) نشان دادند که اعتیاد به کار با درگیر ی در کار فرق دارد. اعتیاد به کار با سلامتی رابطه منفی داشته درحالیکه درگیر ی درکار با سلامتی رابطه مثبت داشت ، اگرچه هردو به طور با عملکرد رابطه مثبت داشتند. رابطه میان اعتیادبه کار با رضایت شغلی و تعهد سازمانی بسیار ناچیز بود در حالیکه درگیری درکار رابطه قابل توجهی با این دو متغیر داشت.در افراد معتاد به کار درجه درگیری در کار بیش از حد بالااست تمایل و کشش افراط گونه ای به کار دارند و از کار لذت زیادی نمی برند، درمقابل افراد درگیر درکار با کار عجین شده ، ازکار لذت می برند و کشش افراط گونه ای به کار ندارند .
۲-۲-۵-۳- تفاوت درگیری در کار و رفتارهای فرانقش
اولا همانطور که گفته شد درگیری در کار یک حالت و وضعیت روانشناختی در افراد است بنابر این نه نگرش است و نه رفتار ؛ بلکه ممکن است که حاصل نگرشها مطلوب شغلی(همچون رضایت شغلی) باشد و همچنین منجر به رفتار های مطلوب (همچون رفتار شهروندی) گردد[۲۰۶]. بدین طریق درگیری در کار می تواند به عنوان یک واسطه ای میان نگرش های شغلی و رفتار شهروندی ایفای نقش نماید.
ثانیا درگیری در کار به اعتقاد ساکز(۲۰۰۶) مفهومی است که در چهارچوب نقشهای رسمی فرد در سازمان (نقش وی به عنوان اجرا کننده یک شغل و نقش وی به عنوان عضو سازمان) تعریف و مفهوم سازی می شود .در حالیکه رفتار شهروندی مفهومی است فراتر از وظایف و مسئولیتهای رسمی افراد .
۲-۳- مرور پژوهش های تحقیقاتی
در این بخش ابتدا تحقیقات خارجی مربوط به معنویت در کارو درگیری در کار و سپس تحقیقات داخلی مربوط به معنویت در کارو درگیری در کار ذکر شده اند.
۲-۳-۱-تحقیقات داخلی
معنویت در کار:
رستگار(۱۳۸۵)در تحقیق خود با عنوان “ارائه و تبیین مدل انگیزشی مبتنی بر معنویت ” مدل انگیزشی مبتنی بر معنویت را ارائه کرده و معنویت را با رویکردی فرا دینی مفهوم سازی کردند و رابطه آن را با انگیزش کار کنان مورد بررسی قرار داده اند. و وی به این نتیجه رسیدند که میان معنویت و انگیزش کارکنان رابطه مثبتی وجود دارد .به زعم ایشان رابطه معنویت در کار و بسیاری از مفاهیم و متغیر های رفتار سازمانی را میتوان مورد تحقیق ،بررسی و سنجش قرار داد.
فتاحی(۱۳۸۶) در تحقیق خود با عنوان “بررسی اثرات معنویت محیط کاری بر رفتار شهروندی و ارتباط آن با وفاداری مشتری و کیفیت خدمات در سازمان تامین اجتماعی”را دفاع کردند.وی در این تحقیق که در شعب منتخب سازمان تامین اجتماعی در شهرستان های اصفهان ،خمینی شهر و نجف آباد انجام گرفت،به بررسی رابطه معنویت در کار و رفتار های شهروندی کارکنان پرداخته است و در این تحقیق از مدل سه سطحی معنویت در کار میلیمان وهمکارانش استفاده کرده و در نهایت نتیجه تحقیقات آنها رابطه معنا دار بین معنویت در کار و رفتار های شهروندی کارکنان را نشان داد.
موسوی (۱۳۸۸)،تحقیقی با عنوان “بررسی رابطه بین معنویت در کار وتوانمند سازی کارکنان در شرکت ملی پخش فراورده های نفتی ایران”را انجام داد.وی در این تحقیق به بررسی رابطه بین معنویت در کار وتوانمندسازی کارکنان پرداخته است و در این تحقیق از مدل سه سطحی معنویت در کار میلیمان و همکارانشان استفاده کرده و درنهایت نتیجه تحقیقات آنها رابطه معنا دار بین معنویت در کار وابعادش با توانمند سازی کار کنان را نشان داد.
درگیری در کار :
هادی احمدی آزرم (۱۳۸۸)، تحقیقی را با عنوان “بررسی رابطه میان عدالت سازمانی و درگیری کارکنان در کار” انجام داد.جامعه آماری تحقیق “شرکت پالایش و پخش فراوده های نفتی ایران” بود که به عنوان یکی از چهار شرکت اصلی وزارت نفت و دارای ۱۲ شرکت فرعی و ۹ پالایشگاه به شمار می رفت . تعداد کارکنان این شر کت۳۹۱ نفر بوده است فرضیه اصلی در این تحقق عبارتند ازاینکه” بین ادراک کارکنان از عدالت سازمانی و درگیری در کار رابطه مثبت وجود دارد” یافته های حاصل از آزمون فرضیه همبستگی اسپیرمن یک دامنه نشان می دهد که بین این دو متغیر در سطح اطمینان ۹۹% همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد.
۲-۳-۲- تحقیقات خارجی
معنویت در کار:
در سال ۱۹۹۹ میتروف و دنتون جدیترین تحقیق تجربی را به کمک پرسشنامه و مصاحبههایی با مدیران منابع انسانی در محیطهای کاری آمریکا انجام دادند. این دو محقق نتیجه گرفتند که معنویت در محیط کار قابل مدیریت کردن است و این کار از مهمترین و اساسیترین وظایف مدیران است. آنها عقیده داشتند در غرب، جدایی میان علم، مذهب، هنر و… بیش از حد صورت گرفته است و امروزه سازمانها بدون معنویت دوام نمیآورند. آنها تأکید داشتند که روشهای مدیریت معنویت، باید بدون جدا کردن آن از سایر عناصر مدیریت مورد سنجش قرار گیرد (میتروف و دنتون، ۱۹۹۹،۹۳).
آچمز و دوچن (۲۰۰۰) در یک مطالعه جامع سعی کردند تا معنویت در محیط کار را مفهومسازی کنند و آن را بسنجند. آنها معنویت را این گونه تعریف کردند: «درک و شناسایی این که بعدی از زندگی کارکنان درونی و باطنی است که این بعد قابل پرورش است و به واسطه انجام کارهای بامعنا در زندگی توسعه مییابد.» براساس این تعریف آنان هفت بعد معنویت محیط کاری را مشخص کردند، و با روش تحلیل عاملی برای هر کدام از این ابعاد مقیاس سنجش استانداردی ایجاد کردند. این ابعاد براساس سنجش معنویت در محیط کار در سطح فردی، گروهی، و سازمانی بیان شدند (آچمز و دوچن، ۲۰۰۰، ۱۴۰). لازم به ذکر است که این ابعاد و مقیاسها در سالهای بعد توسط برخی محققان مورد استفاده قرار گرفته است (میلیمن و دیگران، ۲۰۰۳).
یکی دیگر از تحقیقات جدی با هدف تعریف معنویت در محیط کار و با روشی اکتشافی و کیفی توسط کینجرسکی و اسکرپنیک (۲۰۰۴) صورت گرفته است. آنها از ۱۴ محقق با روشهای مختلفی از قبیل مصاحبه حضوری، مصاحبه تلفنی، نظرسنجی مکتوب و… اطلاعات مورد نظر خود را درباره دو موضوع جمع آوری کردند: مفهوم معنویت در محیط کار و بیان تجاربی که آنها در این زمینه داشتند .
درگیری در کار:
کان(۱۹۹۰) اولین کسی بود که در زمینه درگیر ی در یک نقش کاری به تحقیق پرداخت. مطالعه وی بررسی شرایطی در کار که در آن کارکنان درگیر یا غیر درگیر هستند بود. نمونه آماری دوگروه ۱۶ نفره از مشاوران و طراحان یک شرکت معماری بود. ابزار گرد آوری و روش تحلیل اطلاعات مصاحبه عمیق و تئوری گرایی بود. مهمترین یافته ها پرمعنا بودن کار، امنیت و دسترسی روانی سه پیش نیاز درگیری هستند.
می (۲۰۰۴) مطالعه وی بررسی ۲۱۳ نفر از کارکنان یک شرکت بیمه بود. نمونه آماری دوگروه ۱۶ نفره از مشاوران و طراحان یک شرکت معماری بود. ابزار گرد آوری و روش تحلیل اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته ؛ تحلیل مسیر بود. مهمترین یافته ها در میان سه پیش نیاز، پر معنا بودن بالاترین رابطه را با درگیری داشت امنیت روانی بین غنی سازی شغلی و تطابق نقش با فرد نقش واسطه ای ایفا می کرد .
شوفلی و بیکر (۲۰۰۴) مطالعه در مورد آزمون مدلی که بر مبنای آن تحلیل رفتگی و درگیری دارای پیش بینی کننده ها و نتایج متفاوت هستند بود. نمونه آماری ۸ نفر از چهارگروه شغلی : موسسات بیمه ، ایمنی و سلامت شغلی، صندوقهای بازنشستگی و موسسات نگهداری از منازل بود. ابزار گرد آوری و روش تحلیل اطلاعات پرسشنامه ؛ مدل معادلات ساختاری بود. مهمترین یافته ها بین تحلیل رفتگی و درگیری رابطه منفی و قوی وجود داشت. تقاضاهای شغلی و عدم دسترسی به منابع به طور قوی تحلیل رفتگی را پیش بینی نمودند در حالیکه درگیری منحصرا توسط دسترسی به منابع مورد نیاز پیش بینی می شد همچنین درگیری بین دستری به منابع و تمایل به ترک سازمان نقش واسطه ای داشت.
سالانوا، اگوت و پیرو[۲۰۷] (۲۰۰۵) مطالعه نقش درگیری کاری کارکنان در وفاداری مشتریان بود. نمونه آماری ۳۴۲ نفر از کارکنان واحد پذیرش ۵۸ هتل و ۵۶ رستوران و ۱۱۴۰ نفر از مشتریان آنها بود. ابزار گرد آوری و روش تحلیل اطلاعات پرسشنامه ؛ مدل معادلات ساخناری بود. مهمترین یافته ها درگیری بین منابع سازمانی(آموزش،استقلال و فن آوری) و جو خدمت نقش واسطه ای داشته و جو خدمت بین درگیری کارکنان ، وفاداری مشتریان و عملکرد گزارش شده کارکنان از طرف مشتریان نقش واسطه ای داشت .
کویونکو و دیگران[۲۰۸]. (۲۰۰۶) مطالعه در مورد شناسایی پیش بینی کننده ها و نتایج بالقوه درگیری بود. نمونه آماری ۲۸۶ نفر از مدیران و متخصصان زن از بانکهای ترکیه بود. ابزار گرد آوری و روش تحلیل اطلاعات پرسشنامه؛ تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی بود. مهمترین یافته ها کنترل ، پاداش، قدردانی و تطابق ارزشهای فرد با سازمان درگیری را پیش بینی کرده در حالیکه ویژگیهای فردی ( مثل سن، تحصیلات، جنسیت ) رابطه خاصی با درگیری نداشتند. همچنین درگیری توانست رضایت شغلی ، تمایل به ترک سازمان و بهزیستی روانی را پیش بینی کند.