از این رو، امروز تأکید مسؤلان امر بر فزونی جمعیت و دست شستن از سیاست کنترل جمعیت میباشد. به نظر میرسد این موضوع و اتخاذ سیاست پیشیگیرانه، نیازمند توجه به زیرساختهای نهادی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، ساختاری، زمینهای و امکانات، ظرفیتها، محدودیتها و مؤلفه های فرهنگی، دینی و اجتماعی است. به یکباره نمیتوان فزونی جمعیت را امری ناپسند و کنترل آن امری مطلوب تلقی کرد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
پیش در آمد
بحث از جمعیت، پویایی و ابعاد آن یعنی میزان رشد، ساختار سن، باروری، مرگومیر و مهاجرت، بهشدت متأثر از محیط و بستر اجتماعی در حال تغییر پیرامونی خود هستند، آنها نیز به نوبه خود، ابعاد مختلف توسعه نظیر توسعه اقتصادی توسعه اجتماعی، توسعه انسانی و توسعه پایدار تحت تأثیر قرار میدهند.[۳۵]از این رو همواره بحث از جمعیت ازدیاد و یا کاهش و کنترل آن و نیز تنظیم خانواده، در طول تاریخ در عرصه های علمی و مباحث نظری و عملی از جمله مباحث جذاب و جدالی بوده است. حداقل قدمت این بحث را میتوان به بیش از ۲۳۰۰ سال قبل یعنی به زمان افلاطون برگرداند.
عکس مرتبط با اقتصاد
آنجا که در کتاب جمهور خود این بحث را اینگونه مطرح کرده است که: وقتی یک گروه نخبه حاکم بخواهد جامعه را هدایت کند باید به مقوله جمعیت توجه نماید: «…که هدف ان ها حفظ تعداد میانگین جمعیت باشد…موارد بسیار دیگری نیز وجود دارد که باید مدنظر قرار گیرد. مواردی نظیر اثرات جنگها و بیماریها و موارد مشابه که دولت می تواند با کمک آنها تا حد امکان از بزرگ یا کوچک شدن بییش از اندازه جمعیت جلوگیری کند.»[۳۶]
همچنین برای حکومتها، حاکمان و سیاستمداران موضوع جمعیت همواره بهعنوان موضوعی راهبردی و استراتژیک مطرح بوده است در کشورما نیز در سالهای اخیر، بهویژه پس از انقلاب اسلامی، بحث کنترل جمعیت از طریق «تنظیم خانواده»، موضوعی چالشی و بحثانگیز بوده است. چالشهای جمعیتی در قالب محورهایی نظیر مسائل جمعیت و شهرنشینی، جمعیت و اشتغال، جمعیت و محیط زیست، توزیع درآمد و فقر، امنیت غذایی، شاخص سواد و آموزش، برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان، سیاست اجتماعی، بهداشت و سلامت، تغییر ساختار سنی جمعیت و پیامدهای آن و آینده باروری در ایران مطرح و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.[۳۷]اهمیت موضوع تا جایی است که با نگاهی اجمالی به روند رشد جمعیت از دهه پنجاه تا دهه هفتاد ( ۱۳۵۵-۱۳۷۵) ما شاهد دو برابر شدن جمعیت ایران هستیم.
عکس مرتبط با محیط زیست
در سال ۱۳۷۵ جمعیت ایران، حدود شصتمیلیون نفر گزارش شد. از نظر جمعیت شناسان، بیست سال گذشته دوره انفجار جمعیت جوان در کشور بوده است.[۳۸]
از این رو، برنامه تنظیم جمعیت در ایران پس از انقلاب، میان دولتمردان به یک سیاست راهبردی تبدیل گردید بهویژه مشکلات جنگ و پس از آن و نابسامانیهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، تحریمها و نیز مشکلات فرا روی کشور در بخش آموزش، بهداشت، مسکن و…. زمینه ساز تبدیل «کنترل جمعیت» و «تنظیم خانواده» به یک موضوع راهبردی شد. اکنون پیامد این موضوع در دهه نود این شده است که ما با افت شدید جمعیت مواجه هستیم و در چند سال آینده با رشد منفی جمعیت و پیر شدن تدریجی مواجهیم. به هر حال، این موضوع با توجه به تأثیرات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی گستردهاش از جمله موضوعاتی است که باید به جد مورد بحث اندیشمندان قرار گیرد. این پیامدهای ناخوشایند موجب شده است که نظام اسلامی در این موضوع تجدید نظر نموده و پیامدهای سیاسی کنترل جمعیت جدی تلقی نماید.
در همین زمینه، براساس سناریوی رشد پایین جمعیتی، که سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۰ منتشر کرده است، اگر ایران به همین صورت به ادامه جایگزینی جمعتی بپردازد و برنامهای برای تعادل آن نداشته باشد، در هشتاد سال آینده جمعیت ۳۱ میلیونی را تجربه خواهد کرد! از این میان، ۴۷ درصد این جمعیت را افراد سالمند بالای ۶۰ سال تشکیل میدهد.
ایران در حال حاضر جز ده کشوری است که به سرعت به سمت کهنسالی در حال حرکت است و از این جهت در جایگاه شش جهان قرار دارد. بهگونهای که در بیست سال آینده، وارد مرحله اول سالمندی جمعیتی خواهد شد و در ده سال آینده، مرحله دوم سالمندی را تجربه خواهد کرد.این خطری بالقوه برای کشور محسوب می شود؛ زیرا کاهش جمعیت به معنای کاهش نیروی انسانی کار آمد و فعال میباشد. این بهمعنای واردکردن نیروی کار و کارشناسان فنی از سایر کشورهاست، که خود راه دیگری برای ورود فرهنگ بیگانه به کشور است.
با نگاهی اجمالی به علل و عوامل عمده افزایش جمعیت در ایران، به ویژه در این مقطع از تاریخ ایران، میتوان به عوامل زیر در این زمینه اشاره کرد:
عوامل مذهبی: در اسلام داشتن فرزند بسیار و ازدیاد جمعیت مسلمان توصیه شده است. علاوه بر این، سقط جنین به دلیل ترس از روزی فرزندان و فقر نکوهش شده است.
عوامل فرهنگی: همواره در تاریخ ایران زمین به ویژه در گذشتههای نه چندان دور، خانوادههای بزرگ و پرجمعیت دارای ارج و منزلت اجتماعی بوده اند. تمایل به زندگی گروهی و افزایش اقتدار نیز از خانواده به دلیل داشتن فرزند زیاد، زمینه تکثیر نسل را فراهم آورد.
عوامل اجتماعی: فقدان نظام تأمین اجتماعی در گذشته مردان و زنان ایرانی را از دوران پیری، ناتوانی یا مرگ سرپرست خانواده، به هراس واداشته، داشتن یار و غمخوار و عصای دست و مددکار دوران پیری، از جمله دلایل علاقه والدین به داشتن فرزند بسیار بوده است[۳۹].
اما در خصوص جمعیت و پیامدهای منفی و یا مثبت آن، توجه به سوالاتی چند و بازکاوی اصل موضعضروری است. اینکه بهراستی آیا ارتباطی میان فزونی جمعیت با مسائلی همچون سلامت، بهداشت، آسیبهای اجتماعی و رفتاری وجود دارد؟ نقش سیاستهای استعماری، حاکمیت فرهنگ مدرنیته و جنبشهای فیمینیستی در مقوله کنترل جمعیت چیست؟ آیا ازدیاد جمعیت به تنهایی منشأ مشکلات است؟ آیا بهراستی شهرنشینی و پیامدهای ناشی از آن، در ارتباط مستقیم با افزایش جمعیت است و یا این مشکلات ناشی از توسعه نامتوازن است؟ آیا پیشرفتهای تکنولوژیکی در تولید منابع غذایی و انرژی، سرعت بیشتری نسبت به افزایش جمعیت داشته است؟ با توجه به اینکه کنترل جمعیت منجر به پیر شدن جمعیت است و جمعیت جوان و فعال رکن اساسی توسعه است، آیا میتوان بدون جمعیت جوان و فعال، به توسعه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نایل آمد؟!
این پژوهش، در صدد پاسخگویی به این سؤالات است. از این رو، در تلاش است تا با بازکاوی سیاست کنترل جمعیت، آثار و پیامدهای آن را یررسی نموده، بسترهایی که منجر به طرح این سناریو در بسیاری از کشورها و ازجمله ایران شده و به سرعت نتیجه گیرد را مورد بررسی قرار دهد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
مفهوم شناسی بحث
به کلیه کسانی که به طور مستمر در یک واحد جغرافیایی (کشور، استان، شهرستان، شهر و یا روستا) به صورت خانوار و خانواده زندگی می کنند، «جمعیت» گفته می شود.[۴۰] اما در موضوع «کنترل جمعیت» و «تنظیم خانواده» توجه به این نکته ضروری است که آنها را باید از یکدیگر تفکیک کرد. «کنترل جمعیت» به مباحث کلان افزایش جمعیت و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی آن می پردازد و «تنظیم خانواده» افزایش موالید را عمدتاً از نظر فردی و در سطح خانواده مورد توجه قرار میدهد.
واژه «تنطیم» در لغت به معنی ترتیب و آراستگی، استحکام و ترتیب دادن است.[۴۱] (ذیل واژه)؛ یعنی خانوادهها و دولت برای افراد و جامعه و مطابق امکانات، برنامه ریزی نمایند. «موالید» به معنی فرزندان، نباتات و حیوانات است.[۴۲]و در اصطلاح به معنی تولید و تکثیر نسل صالح و کارا است.
واژه های «تنظیم خانواده»، «بهداشت باروری» و «کنترل جمعیت»، هریک علاوه بر اشتراکاتی که دارندبه مبانی یا اهداف معینی اشاره می کنند.
«تنظیم خانواده» دستورالعملهایی است که طی آنها بارداری زنان، کنترل و فاصلهگذاری می شود.در نتیجه، تعداد جمعیت خانواده کاهش مییابد. این دستورالعملها گاهی جنبه حکومتی پیدا می کند و به یک برنامه تبدیل می شود. در این صورت، به عنوان یکی از سیاستهای دولتی شناخته می شود.
«بهداشت باروری» در کاربرد وسیع و جهانی خود به سلسله رفتارهایی اشاره دارد که هدف اصلی آن ایمنسازی روابط جنسی است. از آنجایی که روابط جنسی و بهبودی نسل میتوانند به بارداری منتهی گردد این دستورات و رفتارها «بهداشت باروری» نامیده شده اند. اما واژه «کنترل جمعیت»، واژهای جمعیتشناختی است.[۴۳]
پیشینه بحث
هرچند جمعیت ایران پس از دهه بیست، به دلیل افزایش مستمر مرگ و میر با کاهش جدی جمعیت مواجه بود، اما در دوره زمانی بین سالهای ۱۳۶۰ – ۱۳۳۰، با رشد شتابان جمعیت مواجه گردید به طوری که میانگین رشد سالانه جمعیت در این چهار دهه به رقمی حدود سه درصد افزایش یافت. این رشد سالانه موجب شد که جمعیت ایران هر بیست سال، دوبرابر و در طول یک قرن بیش از ۱۶ برابر شود. یعنی جمعیت ایران از نوزدهمیلیون نفر در سال ۱۳۳۵، به حدود پنجاهمیلیون نفر در سال ۱۳۶۵ افزایش یابد. افزایش نرخ رشد اقتصادی کشور، ارتقاء کیفیت و امید به زندگی در ایران و نیز گسترش بهداشت عمومیو به تبع آن کاهش میزان مرگومیر نوزادان و اطفال، نقش تعیین کننده ای در رشد شتابان جمعیت ایران داشت.به عبارت دیگر، این تحولات موجب شد که رشد طبیعی سالانه جمعیت ایران در فاصله سال های ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵، به رقم ۳/۲ درصد افزایش یابد.[۴۴]
در ایران، سیاستهای جمعیتی مبتنی بر تنظیم خانواده، طی دو مرحله به اجرا گذاشته شد: ابتدا، پیش از انقلاب و از سالهای ۱۳۴۱ برای اولین بار دولت به مسائل جمعیتی توجه کرد. در برنامه سوم عمرانی، مسئله جمعیت مورد توجه قرار گرفت و در سال ۱۳۴۶ واحدی بهنام «بهداشت و تنظیم خانواده» در وزارت بهداری وقت شکل گرفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدت کوتاهی برنامه های تنظیم خانواده به بوته فراموشی سپرده شد. نتیجه این امر، افزایش سریع موالید و رشد جمعیت بود. اما در سالهای پس از جنگ تحمیلی و از سال ۱۳۶۸، این موضوع مجدداً در دستور کار قرار گرفت. آمار رسمی نشان میدهد که ایران با افزایش ۳/۹ نرخ رشد جمعیت، از لحاظ نرخرشد جمعیت در ردیف سوم کشوهای جهان قرار گرفته است. از این پس، موضوع کنترل جمعیت و لزوم تنظیم خانواده از سوی محافل گوناگون علمی و سیاسی مطرح و موافقت و مخالفتهای زیادی در پی داشت.
همین امر موجب شد که سیاستهای تعدیل رشد جمعیت از طریق تشویق و ترغیب برنامه های تنظیم خانواده و کاهش سطح زادو ولد و باروری در کشور گرفته شود. تداوم این سیاست در دوران سازندگی و اصلاحات موجب شد که طی سال های ۶۵ تا ۸۴، سطح «باروری» در ایران با سرعتی استثنایی و کمسابقه در سطح بین المللی کاهش یابد. به طوری که شاخص های باروری و به تبع آن، میزان زاد و ولد در مقایسه با سال ۱۳۶۵، به کمتر از نصف تقلیل یافت. میزان باروری کل از۶/۵ نوزاد زنده برای هر زن در سال ۱۳۶۵، به کمتر از سه نوزاد زنده و به تبع آن، میزان رشد طبیعی سالانه جمعیت ۳/۲ درصد در سال ۱۳۶۵، به کمتر از ۱/۵ درصد در حال حاضر تنزل یافته است.[۴۵]
در این میان، غفلت بزرگی که دولت های چهارم تا نهم مرتکب آن شدند،این بود که رابطه سیاستهای کنترل جمعیت، با ترکیب جمعیتی معکوس میباشد، یعنی با کاهش موالید و کاهش رشد جمعیت، ساختار جمعیتی دگرگون می شود؛ به این معنا که سیاست کاهش مستمر زاد و ولد و انتقال از باروری طبیعی به باروری کنترل شده، بهتدریج ساختار سنی جمعیت ایران را از وضعیت جوانی خارج و به طرف سالخوردگی سوق میدهد. در صورت تداوم سیاست کنترل جمعیتی، روند کاهش جمعیت کمتر از پانزدهساله، به حدود پانزده درصد خواهد رسید.
کنترل جمعیت؛سیاستی استعماری
جنگهای تجاوزکارانه همواره سه هدف عمده را دنبال می کنند:
توسعه ثروت (سرمایه)
اشغال سرزمین (گسترش سرزمین)
افزایش نفرات (نیروی انسانی)
به عبارت دیگر، هدف جنگهای تجاوزکارانه، دسترسی و سیطره بر منابع، اعم از منابع مالی، تجاری، طبیعی و انسانی است. استراژی جنگطلبان و تجاوزگران برای رسیدن به این هدف، کنترل منابع و به حداقل رساندن آن است.
این امر از طریق جنگ مستقیم و کشتن سربازان و بمباران شهرها و کشتن انسانهای بیگناه، با هدف کاهش سیطره و نفوذ دشمن بر منابع، کاهش مصرف آنها از این منابع و در نتیجه، کاهش جمعیت محقق می شود. به عبارت دیگر، مهمترین مانع دشمن در جنگهای تجاوزکارانه، وجود جمعیت جوان و مولد است. ژاکلین کاسون در کتاب جنگ علیه جمعیت نشان میدهد که کنترل جمعیت جهانی، کاملاً منطبق بر پارامترهای دکترین نظامی و یک جنگ تمام عیار است.
از نظر آلوین تافلر، پس از پایان جنگ سرد، سرویسهای جاسوسی دچار بحران هویت شده و به دنبال هدف و مأموریتی قابل توجه بودند تا وجود خود را توجیه کنند. از دیدگاه آنها دشمن، دیگر اتحاد جماهیر شوروی نبود، حتی کشور کمونیستی چین نبود. کمیسیون سهجانبه پیمان اقتصادیای در سال ۱۹۷۳ میان آمریکا، اروپا، و ژاپن در دفاع از منابع اقتصادی مشترک در مقابل کشورهای در حال توسعه منعقد گردید.
این کمیسیون سهجانبه، بهعنوان تسریعکننده تغییر قطب ژئوپلتیک از «شرق در مقابل غرب» به «شمال در مقابل جنوب» به کار رفت. دشمنی که این کمیته خطر آن را جدی میدانست، رشد جمعیت بومی در کشورهای کمتر توسعهیافته با منابع غنی بود ۱۹۹۳٫
بنابراین، به نظر میرسد در ورای شعارهای جذاب و فریبنده، همراه با بیان یافته های بهظاهر علمی در زمینه پیامدهای کنترل جمعیت، استعمارگران قرار دارند که در پی منافع خود هستند. در دهه هفتاد و در زمان هنری کسینجر (مشاور امنیت ملی رئیسجمهور وقت آمریکا) پروژهای درباره تأثیر روند رشد جمعیت جهانی بر امنیت ملی آمریکا طراحی و انجام شد.
این پروژه، روند فزاینده رشد جمعیت جهانی را بر خلاف امنیت ملی آمریکا دانسته و با تشریح استراژدی آمریکا در مورد جمعیت جهانی، سیاستها، راهکارها، چگونگی همکاری سازمانهای بین المللی و روش ترغیب و اقناع رهبران کشورهای مورد نظر برای کاهش روند رشد جمعیت را تبیین می کند.
براساس این پژوهش، جمعیت کشورهای در حال توسعه و با منابع غنی در صورتی که با همان ضریب رشد افزایش یابد، موجب بهشدت بالا رفتن خواستها و انتظارات عمومی در میان مردم از جمله آموزش، اشتغال، بهداشت و مسکن می شود که خود به ناپایداریهای اجتماعی و سیاسی در این کشورها تبدیل خواهد شد. این ناپایداریها در کشورهای دارای منابع غنی، تا اندازه زیادی منافع کشورهای صنعتی همچون آمریکا و بهره آنها از این منابع و سرمایه گذاری در کشورهای فوق را به خطر خواهد انداخت. از سوی دیگر، فشار ایجاد شده برای تأمین نیازهای این جمعیت بالا، در آینده موجب می شود که دولتها و حاکمان این کشورها، به دنبال افزایش قیمت نفت جهت تأمین نیازها و انتظارات رفاهی و معیشتی مردم خود باشند. افزایش قیمت نفت نیز تأثیر بسیار منفی بر روی اقتصاد آمریکا خواهد داشت.
به همین دلیل، نظریهپردازان کشورهای استعماری با صراحت نگرانی خود را از افزایش جمعیت جوان کشورهای جهان، بهویژه کشورهای اسلامی اظهار میدارند. در واقع، افزایش جمعیت کشورهای اسلامی، معضل عمده فرا روی کشورهای استعاری است. از این رو، سایر کشورها را تشویق به کنترل جمعیت می کنند.
ساموئل هانتینگتون در بخشی از مصاحبه خود، درباره تمدن اسلام و چین و چالش آنها با تمدن غرب، با اشاره به نقش روز افزون مسلملنان میگوید: «تمدن اسلامی تمدنی است که چالش آن تا حدودی متفاوت ازدیگر چالشهاست؛چرا که این تمدن اساساً ریشه در نوعی پویایی جمعیت دارد. رشد بالای زاد و ولد، که در اکثر کشورهای اسلامی شاهد آن هستیم، این چالش را متفاوت کرده است. امروزه بیش از بیست درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان پانزده تا بیستوپنجساله تشکیل دادهاند.»[۴۶]
علاوه براین، افزایش جمعیت مسلمان در خود کشورهای غربی نیز نگرانی دیگر قدرتهای بزرگ است. رشد منفی جمعیتنژاد اروپایی و زاد و ولد زیاد مسلمانان، بر بسیاری از مناسبات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای مزبور تأثیرگذار است؛ زیرا همواره در طول تاریخ جمعیت، یک عامل مهم در اقتدار سیاسی است. به همین دلیل، امروزه کشور چین،یک تهدید جدی برای قدرتهای بزرگ محسوب میشوند. در مجموع، به نظر میرسد شعار کنترل جمعیت، به عنوان یک سیاست راهبردی با هدف و انگیزههای خاص، از سوی کشورهای توسعهیافته و استعماری نسبت به کشورهای جهان سوم و در حال توسعه تبدیل شده است.
جمعیت؛ توسعه یا فقر
اجمالاً، در زمینه بحث توسعه و جمعیت، سه دیدگاه وجود دارد: دیدگاه بدبینانه (مالتوس و نئومالتوسینها)، خوشبینانه (بازراپ، سایمون و کوزنتس) و بیطرفانه (مدلهای جدید اقتصادی) مطرح شده که به ترتیب رشد جمعیت را مانع، محرک و بیتأثیر در فرایند رشد و توسعه اقتصلادی میدانند.علاوه براین، در رویکرد و گفتمان جدید جمعیت توسعه، بهویژه با توجه به تجربه انتقال ساختار سنی شرق آسیا و رشد معجزهآسای اقتصادی همراه با آن تئوری پنجره جمعیتی، و مفاهیم مرتبط با آن، از قبیل فایده یا امتیاز جمعیتی،هدیه جمعیتیو….در خصوص تأثیرات رشد و پویایی جمعیت بر رشد و توسعه اقتصادی مطرح شده است.[۴۷]
در هر سه رهیافتو مدل نظری،بررشد جمعیت به عنوان متغییر پویایی جمعیت تأکید شده است. این امر موجب شده تا تأثیر تک عامل جمعیتی کلیدی در فرایند توسعه اقتصادی، یعنی ساختار سنی ججمعیت و تغییرات آن نادیده گرفته شود.
بااین وجود، همواره در بحث از جمعیت و توسعه، توجه به این مهم وجود داشته که کلیدیترین عامل توسعه، نیروی انسانی است. نیروی انسانی محور و محرکه رشد اقتصادی و توسعه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است.
چهار عامل سرمایه مادی، سرمایه انسانی، عامل طبیعی و سرمایه زیر ساختی و زیر بنایی از عوامل رشد و توسعه اقتصادی کشور محسوب میشوند. محدودیت هر یک از این عوامل،رشد و توسعه اقتصادی را محدود می کند. برای مثال، اگر در کشوری سرمایه و منابع مالی قوی باشد، اما رشد جمعیت و به تبع آن، منابع انسانی محدود گردد، فریند رشد و توسعه عقیم خواهد ماند. از نظر کارشناسان توسعه، اگر جمعیت کشوری جوان،مولد، فعال و کارا باشد می تواند عامل رشد و توسعه بوده و برعکس،اگر جمعیت کشوری سالخورده، غیر مولد و مصرفی و ناکارا باشد، مانعی برای رشد و توسعه خواهد بود.
مثال روشن این امر، پر جمعیتترین کشور جهان، یعنی کشور چین میباشد که به دلیل مولد و کارا بودن جمعیت خود، توانسته است بیشترین نرخ رشد اقتصادی را در بین کشورهای قدرتمند اقتصادی با نرخ هشت درصدبه ثبت رسانده و مازاد درآمد ارزی خود را تا دویستمیلیارد دلار ارتقا دهد.
این امر شاهدی است براین که جمعیت زیاد، با یک مدیریت کارآمد اقتصادی، نه تنها تهدید نیست، بلکه فرصتی طلایی و بینظیر برای رشد و توسعه میباشد.بنابراین، متغیر افزایش یا کاهش جمعیت، نقش برجستهای در امکان توسعه و یا عدم توسعه یک جامعه ایفا می کند. به نظر میرسد، نمیتوان به یکباره در خصوص فزونی و یا کاهش جمعیت به داوری نشست و حکم مطلق به ازدیاد و یا کاهش آن کرد. اتخاذ رویکرد پیشگیرانه و تنظیم کنترل موالید و یا سیاست افزاییش جمعیت، باید با توجه به متغیرهای چند در جامعه صورت گیرد. از جمله، مجموعه آموزههای دینی و فرهنگی، امکانات و زیر ساخت های اقتصادی، اجتماعی، نهادی، اکولوژیکی، اقلیمی، فرهنگ کارو تلاش، امکانات، ظرفیتها، امکان و یا عدم امکان توسعه شبکه حمل و نقل، محدودیتهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعیو… از این رو، رهبر فرزانه انقلاب، با توجه به جمیع جهات، کشور ایران را متناسب برای جمعیت صدوپنجاهمیلیونی میدانند.
پیامد های کاهش جمعیت
برخی از آثار و پیامد های کاهش جمعیت عبارتند از:
۱- عدم رشد و توسعه اقتصادی
از جمله آثار و پیامدهای منفی کاهش جمعیت،تغییر ساختار جمعی و به اصطلاح، پیر شدن جمعیت کشور و در نتیجه، عدم رشد و توسعه اقتصادی است. بدین معنا که هرم سنی جمعیت از جوانی به سالخوردگی، در شرایطی است که محرکه اصلی و کلیدی توسعه «منابع انسانی» میباشند؛زیرا اگر به راستی دولت بخواهد در خدمت مردم باشد و در تلاش برای توسعه اقتصادی جامعهباشدو همه توان و ظرفیت منابع ملی، سرمایه و زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری را بهدرستی به کار گیرد، افزایش جمعیت عاملی برای شتاب روند توسعه اقتصادی میباشد؛ زیرا مهمترین نیاز اولیه توسعه اقتصادی، وجود نیروهای جوان، فعال و کارآمد است.
بنابراین، کاهش جمعیت موجب پیری جمعیت است که خود مانعی برای رشد و توسعه اقتصادی خواهد بود. به عبارت دیگر،در شرایط کنونی که جامعه اسلامی ما با معظل گسل کاهش جمعیت مواجه است، این امر عامل مهمی برای عقب ماندگی و عدم توسعه کشور است.
۲- پیری و بینشاطی جمعیت
از دیگر مشکلات ناشی از تنظیم خانواده و کنترل جمعیت، پیری جمعیت و فقدان نشاط و تحرک لازم اقتصادی، اجتماعی است. روشن است که توسعه و رونق اقتصادی وابسته به نیروی جوان و کارآمد است.با کاهش و رشد منفی جمعیت، جمعیت جامعه پیر می شود و از نشاط و سر زندگی لازم برخوردار نخواهد بود؛ زیرا جوانان مایه پویایی و سر زندگی جوامع هستند و غالب نوآوریها، خلاقیتها و نیز جهشهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی توسط نیروهای جوان به منصه ظهور میرسد. در جامعه با جمعیت پیر، دولتها و صاحبان سرمایه، احساس خطر می کنند.اساساً ناامیدی بر جامعه سایه میافکند و جامعه به سمت محو شدن کامل حرکت می کند.
ژاک شیراک، نخست وزیر وقت فرانسه، درباره کشورهای مدرن اروپایی پیش بینی کرد: «اروپا در حال محو شدن است. به زودی کشورهای ما خالی میشوند. به همین دلیل بعضی کشورهای بزرگ، از جمله کانادا به طور جدی روی برنامه مهاجرتپذیری، سرمایه گذاری کرده اند. در حال حاضر، ایالت کبک در کانادا حمایت از زادآوری را شروع کرده است. در این ایالت برای نوزادان جدید ۷۵۰۰ دلار نقد در نظر گرفته شده است.[۴۸]
۳- آسیبهای اخلاقی و تربیتی
یکی از پیامدهای منفی کاهش و نیز کنترل جمعیت، آسیبهای اخلاقی و تربیتی است. جان رایان، دین شناس کاتولیک آمریکایی، از زنان میخواهد که بچههای زیادی داشته باشند. وی معتقد است تأمین خانوادههای بزرگ، به انواعی از نظم نیاز دارد که حال آن زندگی موفق است.نوع زندگیای که فقط با داشتن هزینه ادامه زندگی اتفاق میافتد؛ یعنی ایثار کردن، احیای خود برای دست برداشتن از امکانات و پیشدستی برای رسیدن به آینده.
وی معتقد استکارشناسانی که به کنترل موالیدمعتقدند، به نوع شخصیتهایی که لازم است درست شود تا جامعه به صورت متعادل رشد کند و به حیات خود ادامه دهد، فکر نکرده اند. نکته دیگر اینکه، خانوادههای کمجمعیت ممکن است ثروتمند شدن آنان، از فقیر ماندنشان خطرناکتر است.[۴۹]
این موضوع به واقعیتی غیر قابل انکار اشاره دارد؛ زیرا ما در مباحث جمعیت شناختی، غالباً به آسیبهایی توجه میکنیم که از ترکیب فقر و پر جمعیتی خانوادهها به وجود میآید. در این زمینه از یک سو، از آسیبهای اخلاقی و تربیتیای که متوجه خانوادههای کمجمعیت، بهویژه تکفرزندی است، غافل میشویم و از سوی دیگر، به منافع و فوایدی که در خانوادههای پرجمعیت وجود دارد، توجه نکردهایم؛ زیرا ترکیب رفاه و تکفرزندی، خود مقوله است که می تواند موجب بروز مشکلات فراوانی شود؛ زیرا کودکان در خانوادههای کم جمعیت، بهویژه تکفرزندی، همواره با سلسله درخواستها و انتظارات بی پایان رشد می کنند که همه یا اکثر آنها برآورده می شود.
از این رو، فرزندان در چنین خانوادههای با مفاهیم ارزشی و اخلاقیای نظیر قناعت، ایثار، گذشت، کمک به همنوعان، صبر، شکیبایی، تحمل، مدارا و… بیگانه خواهند بود.
از سوی دیگر، به دلیل اصالت رفاه و لذت،والدین نیز فرزند بیشتر را «مزاحم» تلقی می کنند. والدین در چنین خانوادههایی، از نعمت فرزندان بیبهره خواهند بود.
بنابراین، اگر در نگرش دینی قناعت، ایثار، گذشت، همیاری، کمکبه همنوعان، کار و تلاش برای رشد و راحتی دیگران و سایر ارزشهای اخلاقی، فینفسه ارزش است و رفاه و لذت مادی در درجه دوم اعتبار و اهمیت قرار دارد، سیاستهای کاهش جمعیت تا حد پیدایش خانوادههای تکفرزند از این منظر، امری نامطلوب خواهد بود؛ زیرا کنترل جمعیت منجر به هستهای شدن و تکفرزندی شدن خانواده شده، و این خود تابعی از اولویت یافتن رفاه و لذت مادی است.
این امر تغییراتی را در رفتارهای جنسی مردان و زنان موجب می شود.دستیابی دختران و پسران در سنین مختلف به ابزارهای کنترل بارداری و اطمینان از عدم بارداریهای ناخواسته، زمینه لازم را برای ایجاد روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده افزایش میدهد.علاوه بر اینکه، تنظیم خانواده و کنترل جمعیت دستاویز مناسبی برای مدافعان سقط جنین در جامعه می شود.
به همین دلیل، جنبش اصلاح نژادی،شعار کاهش جمعیت، عقیمسازی، کنترل زاد و ولد و سقط جنین را بهعنوان آرمان جهانی خود،در جهت رفع فقرو جامعههای متکامل معرفی کرده است. طببیعی است که دستاوردهای این شعار، نوید جامعهای با اندیشه دستیابی به پیشرفت اجتماعی، بدون نیاز به دین و اخلاق است.
این اقدامات غیر اخلاقی، که در سایه شعارهای به ظاهر جذاب کنترل جمعیت و سقط جنینهای اختیاری صورت میگیرد، توسط سازمان بهداشت جهانی، بانک جهانی و یونیسف در حال پیاده شدن در کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته اند. به نظر میرسد، اینها جملگی آسیبهای اخلاقی است که دامنگیر سیاست کنترل جمعیت میباشد.
۴- انقطاع نسل بشر
از جمله آثار رشد منفی و کاهش جمعیت، پیری و در نتیجه، حرکت به سمت و سوی انقاع نسل بشر است؛ زیرا براساس آموزههای برگرفته از معارف ناب قرآن و اهلبیت(ع)، یکی از مهمترین فلسفههای ازدواج و تشکیل خانواده، زاد و ولد و تشکیل اجتماعات بشری است.
اصولاً فلسفه ازدواج و تشکیل خانواده، بقای نسل بشری است که مطابق فلسفه آفرینش میباشد. افراد از طریق ازدواج و فرزندآوری، موجب پیوند بین نسلها و تداوم نسل بشر میشوند. اما اگر قرار باشد، علیرغم تشکیل خانواده،تأکید بر اصل ازدواج باشد و زاد و ولد، نهتنها بهعنوان یک نسل مطرح نباشند،بلکه سیاست راهبردی جامعه تأکید برکنترل موالید باشد، در بلند مدت جامعه با انقطاع نسل بشر مواجه خواهد شد؛ معظلی که امروزه بسیاری از کشورهای غربی با آن مواجه میباشند. کشور مانیز در صورت تداوم سیاست کنترل جمعیت، با این بحران جدی مواجه خواهد شد.
پیامدهای افزایش جمعیت
برخی پیامدهای افزایش جمعیت عبارتند از :
۱- فقر و مصرف زدگی
رشد جمعیت، می تواند پیامدهای ناخواسته زیادی برای کشورهای جهان سوم در پی داشته باشد؛ از جمله فقر و بیکاری و مشکلات معیشتی. اما کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته تا حدودی از این عواقب مصون هستند؛ زیرا در این کشورها جمعیت دارای رشد سریع و نامتوازن نیست.
علاوه براین که، سطح نسبی رفاه در این کشورها، اجازه خودنمایی فقر، بیکاری و عدم اشتغال را نمیدهد. اما باید به این نکته توجه نمود که افزایش جمعیت برای کشورهای در حال توسعه – که نرخ کنترل جمعیت ثابتی دارند – به دلیل مصرف بالاو اینکه مصارف آنها در حد مسرفانه است، چنین جوامعی را با بحرانهای خاصی نظیر بحرانهای زیست محیطی، پیری جمعیت، و پدیده سالخوردگی روبهرو کرده است.