بند ۳) طرد اجتماعی و دارا شدن سوءپیشینه
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
جامعه هیچگاه دیدگاه خوبی را نسبت به متخلفین نداشته است. خصوصا وقتی که مجرمیت فرد به اثبات رسیده و به موجب حکم قطعی روانه زندان می شود این بدبینی دو چندان میگردد. با آزاد شدن از زندان نیز شخص همواره سابقه کیفری خود را یدک میکشد و به تعبیری داشتن سوءپیشینه از نظر دیگران بخشی از شخصیت و هویت فرد می شود. فوکو بیان میدارد: «زندانیان با گذرنامهای از زندان آزاد میشوند که گویای محکومیتی است که متحمل شده اند و میبایست هرجا که میروند آن را ارائه دهند[۸۰].»
پایان نامه رشته حقوق
به دیگر سخن، با برقراری عدالت و روانه کردن مجرم به زندان و پس از عبور وی از موانع نظام کیفری، زندانی برچسب مجرمانه خورده و به علت کارکرد و آثار روانی این برچسبزنی پس از ورود به جامعه طردشده و به حاشیه رانده می شود سپس او شخصیت مجرمانه خود را پذیرفته و آن را یکی از ویژگیهای بارز شخصیتی خود تصور می کند و نتیجه آنکه فرد به نقشآفرینی خود به منزله یک مجرم ادامه میدهد. لذا تعارض و شکاف ایجادشده میان مجرم و جامعه نه تنها ترمیم نمی شود بلکه عمیقتر و گستردهتر نیز می شود و این ازجمله عیبهای اساسی نظام عدالت کیفری رسمی بشمار میرود.
شاید بنظر برسد هرچه طرد اجتماعی قویتر باشد، امکان ارتکاب جرم را کم میکند. «ولی مشکل از آنجا ناشی میشود که طرد مجرمان موجب کاهش هزینه و افزایش منافع ارتکاب مجدد جرم نزد آنان میشود. از دست دادن شغل پس از آزادی از زندان، نیز چنین وضعیتی دارد. زندانیان آزادشده به علت بیکاریگرایش بیشتری به ارتکاب مجدد جرم مییابند. ضمن این که، در صورت پیدا کردن شغل، ویژگیهای شغل آنان به گونهای است که حساسیت زیادی نسبت به زندان رفتن ندارند و همین باعث کاهش هزینه ارتکاب جرم میگردد[۸۱].»
به عبارت دقیقتر «هنگامی که جرم در تعارض با برآیند رفتار اجتماعی باشد، مرتکب آن به نحوی مورد مجازات غیررسمی قرار میگیرد این مجازات ممکن است به صورت طرد از خانواده، محیط کار، تحصیل و یا محل زندگی باشد حتی اگر طرد بصورت فیزیکی اجرا نگردد به شکلهای دیگری خود را نمایان می کند به علت وابستگیهای فرد به جامعه و سختیهای ناشی از انزوا، طرد اجتماعی از موارد مهم هزینه هر جرمی است. طرد اجتماعی در جوامع بسته و محدود مانند روستا و ایلات گرانتر از جوامع دیگر میباشد زیرا در این جوامع طرد سختتر و مداومتر می باشد درحالی که در جوامع باز و گسترده مانند شهرهای بزرگ، امکان خنثی نمودن تبعات ناشی از طرد ازطریق تغییر مکان، تغییر شکل و نیز پیدا کردن همبستگیهای جدید اجتماعی بیشتر میباشد[۸۲].»
باتوجه به موارد پیشگفته دلایل طرد اجتماعی عبارتند از: ۱- برچسب زنی ۲- بیاعتباری ۳- حیثیت اجتماعی ازدست رفته.
«البته نباید ازنظر دور داشت که عواملی ازقبیل میزان تحصیلات، سن، نوع جرم وسابقه در کیفیت و کمیت این تأثیرگذاری و میزان طرد اجتماعی نقش بسزایی خواهد داشت و هرچه برتعداد سواد، سن و مدت حبس محکوم افزوده شده و میزان جراحت عفت و اخلاق عمومی و نظم اجتماعی شدت یابد میزان طرد اجتماعی بیشتر خواهد بود و هرچه بر این میزان افزوده شود ارتکاب مجدد جرم و تکرار جرم بیشتر خواهد بود[۸۳].»
بند ۴) پذیرش ارزشهای ضداجتماعی
زندان محیط خاصی دارد که با محیطهایی که ما در آن بسر میبریم تفاوتهای بارزی دارد. زندگی در آن مبتنی بر ضوابطی است که در زندگی عادی ما جایی ندارد بعنوان مثال خوابیدن و برخاستن در ساعات مشخص، حضور و غیاب روزانه، غذا خوردن در مکان و زمان از پیش تعیینشده و موارد دیگری که در آن جاری است. علاوه بر آن افرادی که در زندان زندگی می کنند رفتار و گفتار خاصی دارند و فرهنگ مبتنی بر آن، فرهنگی ناصحیح است که اختصاص به خود این محیط دارد و گاهی اصطلاحاتی در آن بکار میرود که در بیرون از زندان هیچ معنایی ندارد. لذا در بدو ورود مجرمین و محکومین بیسابقه و بیتجربهای که برای نخستین بار وارد این محیط میشوند در محیطی کاملا نامأنوس و ناآشنا قرار گرفته و برای رهایی از رنج تنهایی در این محیط زجرآور کمکم درصدد برقراری ارتباط و معاشرت با سایرین برآمده و معمولا جذب افراد سابقهداری میشوند که بدلیل دفعات مکرر ورود به زندان، بنوعی پیشکسوت تلقی میشوند و بدلیل حرفهای بودن و شرارت و سابقهشان سلطه و نفوذ بیشتری بر محیط زندان دارند. «درنتیجه ارزشهایی که به زندانیان تازهوارد بیسابقه القاء شده و بر آنان حاکم می شود ارزشهای ضد اجتماعی خواهد بود و از آنجایی که سازمان شخصیت بزهکاران از استحکام و ثبات شدید و قوی برخوردار نیست لذا درمقابل این تهاجم فرهنگی و ضد ارزشها نمیتوانند مقاومت و پایداری مناسب نشان دهند بلکه اعتماد متقابل به یکدیگر امر حتمی جماعتی است که باهم در یک محیط بسر میبرند و ضامن این اعتماد هنجارهایی است که زندانیان بین خود رواج میدهند[۸۴].»
براثر کسب این ارزشهای ضداجتماعی، نه تنها قبح و زشتی اعمال مجرمانه ازبین میرود بلکه گاهی این اعتقاد شکل میگیرد که فرد گرفتار شدن به زندان را نوعی ظلم و ستم بر خود تلقی کرده و درنتیجه جرایم ارتکابی را اعمال تلافیجویانه و انتقامی و کاملا موجه و اخلاقی دانسته و همین امر سبب پیدایش مکانیسم توجیهگرایی و دلیلتراشی شده و بدبینی به قانون و دستگاه قضایی را به دنبال خواهد داشت. «یافته های بررسیهای بعمل آمده درباره زندانیان کشور حکایت از آن دارد که عواملی نظیر اختلاط محکومان و متهمان، اطاله دادرسی، برخوردهای غیراخلاقی و انسانی، تفکیک و طبقه بندی زندانیان، افزایش سابقه و افزایش بیکاری می تواند در ایجاد و افزایش حالات فوقالذکر موثر باشد[۸۵].»
بند ۵) فاسد شدن تدریجی
انس گرفتن با فرهنگی که قبلا بیان کردیم و فاصله گرفتن از ارزشهای اخلاقی و انسانی رایج در جامعه بدلیل دور بودن از آنها و نیز عادت کردن به شرایط حاکم بر زندان، موجب فساد تدریجی افراد شده و تغییر شخصیتی و هویتی وی را بدنبال دارد.
«یک مسئله در زیانهای فردی زندان آن است که قابلیتهای فرد و استعدادهای شخصی زندانی که می تواند در محیط آزاد جامعه رشد پیدا کند، به سبب محدودشدن در حصار زندان، آن را ازدست میدهد و فرد از پیشرفت روحی، معنوی و مادی خود بازمیماند[۸۶].»
بند ۶) ابتلا به بیماریهای روانی و جسمی
ازجمله موارد قابل توجه مسئله پیامدها و مشکلات بهداشتی زندان است که درصورت توجه نکردن به رعایت کامل آن از سوی افراد مسئول، موجبات بروز بیماریهای بسیاری را در بین زندانیان فراهم میآورد. بیماریهای مقاربتی و جنسی مانند ایدز و هپاتیت نیز از جمله مواردی است که احتمال بروز آنها در زندان بسیار زیاد است.
بحث بیماریهای روانی نیز باتوجه به شرایط خاص زندان بحث بسیار مشهود و بارزی است که با عنایت به موارد پیشگفته شده در خصوص آثار مخرب زندان، این مقوله نیاز به توضیحات بیشتری ندارد.
مبحث دوم: آثار اجتماعی
مشکلات زندان از دیدگاه اجتماعی در موارد ذیل خلاصه میشوند:
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
ایجاد هزینه برای جامعه و دولت،
درگیر شدن نیروهای اجتماعی به کارهای نامفید،
بیبهره ماندن جامعه از نیروهای کارآمد[۸۷].
درخصوص اثر اول یعنی ایجاد هزینه برای جامعه و دولت، میتوان گفت بدون شک، احداث و تجهیز زندان در درجه اول و نیز برقراری امکانات و شرایط زیستی و معیشتی برای زندانیان در درجه دوم و نهایتا استخدام نیروی لازم جهت نظارت بر زندانیان و انجام امور مربوط به آنان هزینه های فراوانی را بر دوش جامعه و دولت بار می کند و بدون شک کاهش این هزینه های گزاف در گرو کاهش جمعیت زندانیان میباشد. درواقع گرایش به زندان بعنوان یک مجازات با کاربرد بسیار بالا چیزی جز گرایش به صرف هزینه های فراوانی که می تواند در اجرای پروژه های مفید و سودمند عمرانی مصرف شود، نخواهد بود. فلذا عدم بازدهی کافی زندان باوجود صرف هزینه های فراوان مالی واقعیتی غیرقابل انکار است که باید هرچه زودتر چارهای برای آن اندیشید.
اثر منفی دیگر زندان از بعد اجتماعی همچنانکه در بالا بیان شد، درگیر شدن نیروهای اجتماعی به کارهای نامفید است. بیتردید هر انسانی که به بند زندان گرفتار می شود موجب کاهش یک نیروی کارآمد از سطح جامعه شده و ازطرفی موجبات هدر رفتن وقت و انرژی و توان وی نیز فراهم می شود. اما متأسفانه قضیه از این هم فراتر رفته و شرایط زندگی در محیط زندان موجب می شود که انرژی و توان مثبت افراد جای خود را به ویژگیهای منفی بدهد. «فرد زندانی در محیط زندان زمان بسیار زیادی برای استفاده از فکر و قوه تخیل خود دارد اگر نیروی کار و فکر زندانی در جهت مثبت و در راه اصلاح و تربیت بکار گرفته نشود قطعا از این نیرو در جهت خلاف و ارتکاب بزه استفاده خواهد کرد[۸۸].»
فرد زندانی کمکم با شرایط و جو حاکم بر زندان خو گرفته و به شرایط زندگی جدید خود عادت می کند. همنشینان جدیدش که شاید در بدو ورود از آنها فاصله گرفته و از برخی رفتار و گفتار آنها تعجب میکرد، الگوهای رفتاری وی را تشکیل میدهند. ازطرفی زندگی سراسر هیجان و تلاش و فعالیت خارج از زندان که احساس مسئولیت را نیز باخود به همراه داشته جای خود را به زندگی تقریبا نیمهمنزوی زندان داده و تمام آن دلمشغولیها تبدیل به یک زندگی یکنواخت مشابه با سایرین میگردد. بنابراین «عدم وجود روابط مادی و معنوی بین فرد و بیرون از زندان باعث می شود روابط و علاقههای ایجاد شده در درون زندان به تدریج جایگزین علاقههای قبلی فرد که مبتنی بر روابط سالم اجتماعی بوده بشود و درنتیجه فرد از ارزشها و هنجارهای اجتماعی دورتر خواهد شد[۸۹].»
مورد سوم بیشک ارتباط مستقیم با مورد دوم دارد چراکه وقتی نیروهای مفید اجتماع در زندان به کارهای غیرمفید روی میآورند جامعه از وجود نیروهای کارآمد بیبهره میماند اینجاست که اهمیت آموزش و اشتغال زندانیان در جامعه رخ مینماید و بیش از پیش آشکار می شود.
بعضا دیده شده فردی که در زندان بسر میبرد در گذشته فردی صاحب منصب و یا دارای تخصص و تبحر در زمینهای خاص بوده و نقش مهمی را در اجتماع ایفا میکرده است. حال که این فرد به هر دلیلی در زندان است میتوان با بهره گیری از همان تخصص و توانایی وی، هم کارآیی او را در زندان بالا برد و هم آمادگی لازم را برای زندگی پس از زندان برایش فراهم نمود. از طرف دیگر از گرایش اینگونه افراد به کارهای غیر مفید و به عبارت دیگر هرز رفتن انرژی و توان آنان جلوگیری میگردد.
به هرحال «پیامدهای حبس هرچه باشد، واقعیت فعلی جامعه ما حکایت از رواج کیفر مزبور در قوانین جزایی و تشدید بکارگیری آن توسط مراجع قضایی دارد. این امر فینفسه موجبات افزایش جمعیت کیفری زندانها و گسترش آمار ورودی زندانیان را فراهم ساخته است[۹۰].»
فصل سوم: زندان و تکرار جرم
پس از بیان مباحثی درخصوص شناخت مفهوم زندان و آگاهی از مقوله تکرار جرم، بحث اصلی درخصوص آثار ناشی از مجازات زندان است که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد. اهمیت طرح این مباحث، در تأثیری است که این مجازات سالب آزادی در شخصیت فردی و خانواده زندانی در درجه اول، و در درجه بالاتر و مهمتر، بر اجتماع خواهد گذاشت.
«وجود معایب عدیده و تبعات منفی مجازات زندان باعث گردیده تا از نظر عدهای از علمای حقوق جزا، زندان و مجازات حبس نه تنها مؤثر واقع نگردیده بلکه عاملی برای سوق دادن محکومین به تکرار جرم میباشد. این تأثیرگذاری یا به صورت مستقیم است و یا از طریق آثاری است که آن آثار به نوبه خود در وقوع جرم و بزهکاری نقش اساسی خواهند داشت و بدیهی است که عوامل فردی و متغیرهای زندان را در این تأثیرگذاری نباید نادیده گرفت. عوامل فردی شامل عوامل غیرجرمی مانند سن، محل سکونت، وضعیت خانوادگی و وضع تأهل، طلاق و ارتباط خانوادگی، سواد، اشتغال، وضع اقتصادی و غیره و عوامل جرمی نظیر نوع جرم، کیفیت ارتکاب جرم، شرکت در جرم، اعتیاد، سابقه و مدت حبس تحملشده، وضع قضایی (متهم، محکوم) و غیره است. متغیرهای زندان شامل تفکیک و طبقه بندی زندانیان (بر حسب نوع جرم، مدت حبس، سابقه، سن و غیره) امکانات زندان و مدیریت آن است[۹۱].»
عکس مرتبط با اقتصاد
مبحث اول: چگونگی اثرگذاری زندان در ارتکاب مجدد جرم
هر پدیده نوظهوری پس از مدتی دچار مشکلاتی شده و با چالشها و موانع مختلفی روبرو میگردد. زندان نیز از این قاعده مستثنی نبوده و این پدیده که زمانی خود به عنوان جانشین کیفرهای بدنی مطرح شد و توانست به جای بسیاری از آنان قرار گیرد، بعدها در مقام عمل خود دچار مشکلات فراوانی شد. بعنوان مثال تعداد زندانیان روز به روز افزایش پیدا کرد، آزادشدگان دوباره مرتکب جرم میشدند و نرخ تکرار جرم بسیار بالا بود و به این علت بسیاری از اهدافی که برای آن موردنظر بود محقق نشد.
«اهداف دوگانهای که برای مجازات زندان منظور میشود، یعنی زندان برای مجازات و زندان همچون شیوه اصلاحی، به ندرت با یکدیگر جمع شدهاند، چرا که زندان، به دلیل ساختارش، معمولا غیر عادلانه با زندانی رفتار میکند و در نهایت، موجب افزایش کینه زندانی نسبت به عدالت و قانون میشود و حتی ممکن است موجب بیگانگی بیشتر فرد با جامعه و در نتیجه مقدمات افزایش ارتکاب جرم شود. دلیل اصلی این ناکارآمدی برای اصلاح زندانی در ماهیت اساسی زندان نهفته است که در آن وظیفه نگهبانی مقامات زندان بر سایر اهداف ترجیح دارد، و زندان به تعبیر گافمن مؤسسهای تام است، یعنی محل اقامتی است که در آن زندانیان برای مدت معینی از عمر خود زیر نظارت تقریبا مطلق مقامات اداری قرار دارند[۹۲].»
درواقع زندان جزو مهمترین ساختارهایی است که برای حفظ آرامش اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد لکن متأسفانه در شرایط فعلی این کیفر به جای عبرتانگیزی و اصلاح اخلاقی به یک مدرسه بزهکاری و تکرار جرم تبدیل شده است. به همین علت علیرغم اجرای شیوه های مدیریت زندان و اعمال حداقل حقوق برای زندانیان هنوز نتوانسته به اهدافی که برای آن در نظر داشته اند برسد.
البته متأسفانه باید گفت «هیچ یک از ساختارهایی که تعادل، دوام و آرامش جوامع ما را تامین میکردند دیگر قادر به ایفای این نقش نیستند. ناخوشایندی در همه وجود دارد. این ناخوشایندی در عدالت کیفری نیز به چشم میخورد و تعجبآور هم نیست، زیرا عدالت کیفری نقطه حساس تشکیلات اجتماعی زندان است[۹۳].»
مارک آنسل درباره زندان میگوید: «زندان دیگر درعمل آنچه را که مدعی آن است یعنی برای آن ایجاد شده ارائه نمیدهد. هدف انسانهای سده هجدهم که برای زندان، اقسام و درجههایی را منظور کرده بودند آن بود که مجازات یاد شده جنبه عبرتانگیز به خود بگیرد، انسانهای سده نوزدهم را نظر بر آن بود که زندان انفرادی، اسباب ندامت محکوم را فراهم میسازد و او را در اتخاذ تصمیم مبتنی بر ادامه زندگی شرافتمندانه یاری میدهد. انسانهای سده بیستم نیز زندان را مکان و وسیله بازپروری اجتماعی محکوم میدانند ولی حقیقت این است که همه این امیدها بر باد رفته است. زندان ضمن آنکه باید ابزار اصلی واکنش در مقابل بزهکاری باشد از همان آغاز بصورت یک مدرسه تکرار جرم بوده و یا به آن تبدیل شده است[۹۴].»
همانگونه که میدانیم جرمشناسان در جهت کشف و بیان چگونگی و علل ارتکاب جرم از علوم مختلفی مانند جامعه شناسی و روانشناسی بهره میگیرند و با بهره گرفتن از مطالعات جامعه شناختی محیط اجتماعی را به دو دسته تقسیم بندی نموده اند که شامل محیط کلی و محیط شخصی است «از انواع محیط شخصی یک نوع آن را میتوان محیط تحمیلی دانست این قسم محیطی است که شخص در انتخاب آن اختیاری نداشته و بطور کلی آزادی ازبین میرود و یا حداقل محدود می شود. ازجمله این محیطها میتوان زندان را نام برد[۹۵].»
لذا زندان به عنوان یک محیط تحمیلی ازجمله عوامل جرمزا محسوب میگردد که در بزهکاری تأثیر بسزایی دارد. این مجازات نه تنها در اصلاح و تربیت زندانیان اثر چندانی نداشته بلکه در مواردی آنان را بیش از پیش در ارتکاب جرم متبحر و جری می کند. چراکه زندانیان بویژه مجرمین بدون سابقه به علت معاشرت و مصاحبت با بزهکاران خطرناک و حرفهای شگرد ارتکاب انواع جرایم را میآموزند. ازطرفی شرایط نامناسب زیستمحیطی زندان اعم از فقدان یا کمبود امکانات، خدمات، رفاهیات و تسهیلات و نیز عدم وجود آموزش علمی و فنی و مربیان مجرب موانع و مشکلات را در راه اجرای دقیق و مطلوب این مجازات ایجاد کرده است که این عوامل لاجرم در جرمزایی زندان و بزهکاری ثانویه زندانیان مؤثر میباشد.
علمای حقوق جزا، روانشناسان و جامعهشناسان نوگرا اغلب مسئله ازدیاد جرایم بویژه تکرار جرم را زاییده رژیم غلط کیفری و عدم پیروی از اصول نوین علمی جهت اداره زندانها دانسته اند و عقیده دارند که رژیم کیفری قدیم که مبتنی بر محبوس کردن مطلق مجرمان است سبب ازدیاد جرایم گردیده است. اصولا مجازات زندان بر پایه پیشگیری از گناه تشریح و تبیین شده ولی در عمل ثابت شده است که مجازات زندان این هدف را تأمین نمی کند. زیرا تجربه نشان داده است که افرادی که به زندان با اعمال شاقه که شدیدترین انواع زندان است محکوم میشوند پس از پایان مدت محکومیت از زندان بیرون نمیروند مگر اینکه با دست یازیدن به تخلف دوباره به زندان بازگردند[۹۶].
جلوگیری از ارتکاب جرم و تکرار آن در نقش بازدارندگی مجازات سالب آزادی تجلی پیدا می کند. بیشک این بازدارندگی با دادن آگاهی توسط قانونگذار به افراد جامعه نسبت به واکنش در مقابل اعمال بزهکارانه و ایجاد ترس در آنان و نیز هشدار به فرد بزهکار و سایرین ازطریق اجرای آن صورت میگیرد که پیشگیری عمومی و پیشگیری فردی از نتایج آن محسوب میشود. معالوصف هدف بازدارندگی فردی درمورد مجازات حبس کمتر با واقعیت منطبق میباشد و جمعیت زندانیان را غالبا تکرارکنندگان جرم تشکیل میدهند. «تازمانیکه معایب زندان وجود داشته باشد با خنثی شدن ترس از آن و ازبین رفتن قبح آن نزد زندانی و احیانا بدآموزی از زندانیان حرفهای، بعد بازدارندگی آن مخدوش میگردد[۹۷].»
به دیگر سخن «مطابق بررسیهای معتبر در بعضی موارد، مجازات زندان نه تنها در مقابله با جرایم و تخلفات موفقیت چندانی نداشته و باعث بالا رفتن مقدار آنها شده است بلکه موجب گردیده است ارتکابشان به نحو جالب و با وضعی تفکرانگیز و با کیفیتی به مراتب بالاتر و سرعتی بیشتر صورت پذیرد. نتیجه تحقیقات بعمل آمده درخصوص جرایم سرقت و مواد مخدر نشاندهنده تغییر و ارتقاء کیفیت جرم در فعالیت بعدی پس از اولین دوره حبس است[۹۸].»
این مسئله نه تنها در کشور ما بروز و ظهور دارد بلکه دامنگیر سایر کشورها و جامعه بین المللی است. حتی در بسیاری از جوامع پیشرفته به این نتیجه رسیده اند که زندان نه تنها نمی تواند در کاهش جرم و بزهکاری نقش تعیینکننده داشته باشد. بلکه درعمل به مدرسه آموزش جرم تبدیل شده است. «مطالعات جرمشناسانه نشان میدهد که با تمام اصلاحاتی که در رژیم زندانها طی دو سدهی گذشته صورت گرفته و به بهبود نسبی شرایط فیزیکی زندانها منجر شده، نتایج مثبت، سودمند و مؤثری بر بازپذیری اجتماعی مجرمان و پیشگیری از ارتکاب جرم نداشته است. نتایج بدست آمده ناامیدکنندهاند و نظریه بازپروری و اصلاح زندانیان در بسیاری از کشورها – ازجمله ایالات متحده آمریکا، کشورهای اروپایی و حتی اسکاندیناوی که از دیرباز از آن پشتیبانی میکردند- تقریبا با شکست روبرو بوده است. افزون بر آن، ضعف امکانات فیزیکی و سازماندهی و نظارت زندانها و نیز فساد رایج در میان زندانیان و زندانبانان که معمولا مأموران عادیاند نه مددکاران متخصص، به نقض حقوق بشر و کرامت انسانی منتهی شده است[۹۹].»
امروزه با مشاهده موارد فراوانی از زندانیان که بعلت ارتکاب مجدد جرم دوباره و چندباره راهی زندان میشوند و یا مشمول سایر مجازاتها قرار میگیرند درمییابیم که متأسفانه زندان در اجرای اهداف خویش حقیقا شکست خورده است. درواقع «زندان با خلاء آموزشی که دارد بطور غیرمستقیم به زندانی میآموزد که چگونه شگردهای مجرمانه را از افراد کارکشته یاد گرفته و از پیچ و خمهای قانون گریخته و به یک بزهکار حرفهای تبدیل شود و سپس تجربیات خویش را به دیگران انتقال دهد. زندان به جای القای ارزشهای پسندیده و بهنجار، ارزشهای ناصواب و ضداجتماعی را به زندانیان منتقل مینماید زندان با به تنگنا گذاشتن زندانیان ازنظر مادی و معنوی در عوض زمینه را برای تخطیکنندگان از قانون مساعدت مینماید. محکومیت به زندان نه تنها بر زندانی تحمیل می شود بلکه لاجرم عوارض سوء آن گریبان خانواده و نزدیکان وی را نیز گرفته و آنان را نیز به گرداب جرم میکشاند زندان با تحمیل الزامات خشن و طاقتفرسا بزهکار را درمسیر قانونشکنی و سرکشی جری مینماید. زندان قباحت جرم را ازبین برده و بزهکاران را به تکرار جرم تشویق مینماید. فسادهایی که در زندان حاکم است بزهکاری را حفظ و مجرمین اتفاقی را به بزهکاران خطرناک و حرفهای تبدیل میسازد. اصولا نهاد زندان و شرایط زیستمحیطی آن و تراکم و اختلاط زندانیان طوری است که نمی تواند بزهکار تولید نکند به قول ویکتور هوگو زندان مدرسه جرمسازی است و ایجادکننده بزهکار حرفهای[۱۰۰].»
نقش زندان در تکرار جرم تنها به محیط خارج از زندان خلاصه نمی شود بلکه در حال حاضر شرایط زندانهای ما به گونه ای است که موجبات وقوع جرایم بسیاری را در محیط داخل زندان فراهم میآورد. درواقع میتوان گفت «زندگی در محیط زندان توأم با تحمیل مقررات خاص آن بر زندانی، فراهم نکردن امکانات و تسهیلات، دوری از اجتماع و خانواده و بستگان، هم نشینی و مصاحبت با مجرمین خطرناک، عدم نظارت مدیران و مسئولین زندان، فقدان برنامه های سازنده، تراکم زندانیان، بیکاری مفرط، عدم تأمین نیازهای جسمانی و روانی و غیره شرایطی را فراهم کرده که علاوه بر تربیت و تحویل بزهکار به جامعه حتی در داخل این محیط جرم زا بزهکاری ازطریق ارتکاب بعضی جرایم رسوخ نموده و نمایان دارد. شرایط زیست محیطی زندان خواه ناخواه موجب بروز اعمال مجرمانهای خواهد شد که اگر این نهاد تأسیس نمیگردید ارتکاب جرایم مذکور نیز موضوعا منتفی بود[۱۰۱].»
جرایمی که نوعا در محیط زندان اتفاق میافتند عبارتند از:
جرایم جنسی اعم از هم جنس بازی و قوادی، چشمچرانی، استمناء یا خودارضایی،
جرایم مالی اعم از سرقت و قاچاق مواد مخدر، قمار، رشا و ارتشا، ربا.
خریدوفروش مواد مخدر،
خودزنی و اقدام به خودکشی،
نزاع و درگیری،
ایراد صدمه بدنی به دیگران،
تندخویی و دشنام و بکار بردن الفاظ رکیک و موهن،
وارد نمودن خسارت به اموال زندان و نیز سایر زندانیان و کارکنان زندان،
شورش و اغتشاش،
اعتصاب،
فرار از زندان.
قانونگذار در فصل پنجم آییننامه تحت عنوان «تخلف ها و تنبیههای درون مراکز حرفهآموزی و اشتغال و زندانها» طی مواد ۱۶۷ تا ۱۷۹ به بیان جرایم مذکور و طرق پیشگیری و مبارزه با آنها پرداخته است بعنوان مثال در ماده ۱۶۷ هرگونه شورش و اعتصابی را ممنوع اعلام نموده و زندانیان را به قراردادن اعتراضات و شکایات کتبی خود درون صندوقهای مخصوصی که به همین منظور تعبیه شده، مکلف نموده است. همچنین در ماده ۱۶۸ بیان میدارد: «هر محکوم باید به محض اطلاع از وقوع حوادث و پیشامدهای سوء احتمالی و اعمالی که تحقق آن مخل نظم داخلی موسسه یا زندان میگردد، مراتب را فوری به مسئول امور نگهبانی یا به هر یک از مقامهای مسئول زندان گزارش دهد.»
همانگونه که قبلا بیان شد درصورت وقوع هریک از جرایم و تخلفات یاد شده شورای انضباطی زندان وفق مواد ۱۷۴ تا ۱۷۹ به آن رسیدگی خواهد نمود. بدیهی است که درصورتی که نیاز به رسیدگی به جرایم متهم در مراجع قضایی باشد ازطریق ارسال زندانی به دادسرا نسبت به اعلام جرم وی اقدام می شود.
طرق انتقال جرایم در زندان را میتوان بصورت زیر برشمرد:
۱-معاشرت و اکتساب: زندانیان براثر معاشرت و همنشینی با یکدیگر شیوه ها و شگردهای بزهکاری را از هم میآموزند و با مشورت و همفکری با یکدیگر روشهای نوینی را برای ارتکاب جرم خلق می کنند و این مسئله زمینه تکرار جرم در آینده را فراهم مینماید.
شیوه های جدید و گوناگون بزهکاری توسط تبهکاران حرفهای و زندانیان باسابقه به محکومین بیتجربه و زندانیان تازهوارد آموزش و انتقال داده می شود و عملا هدف اصلاحی کیفر حبس با نتیجه معکوس مواجه میگردد. به همین دلیل است که زندان را «آموزشگاه بزهکاری» یا «دانشگاه جانیان» نام نهادهاند. زیرا از طریق همین یافته های داخل زندان است که زمینه بزهکاری مجدد و تکرار جرم پس از خروج از زندان، چه از لحاظ کمیت و چه از لحاظ کیفیت بیشتر و بهتر فراهم میگردد.
یادگیری جرم در زندان ازطریق مصاحبت با افراد حرفهای و سابقهداری که دفعات یا زمان بیشتری را در زندان بسر میبرند صورت میگیرد و عدهای از زندانیان به علت آشنایی با جرایم دیگر خصوصا جرایم مالی مانند سرقت، به سوی آنها گرایش پیدا می کنند. بنابراین طبقه بندی و جداسازی زندانیان سابقهدار از افراد فاقد سابقه یکی از راههای پیشگیری محسوب می شود و یادگیری جرم را به حداقل میرساند. در مجموع زندان بدترین تأثیر آموزش خود را بر مجرمان بیتجربه و مبتدی برجای میگذارد.
وجود ارتباط عمیق میان زندانیان و حضور کمرنگ و کمتأثیر مدیران و مسئولین زندان در میان زندانیان برای جلوگیری و ممانعت از ایجاد ارتباطات ناسالم میان آنها و ناتوانی در جذب زندانیان به سوی خود با برنامه های مفید و ارشادی، باعث می شود تا زندانی از سایر زندانیان طرق جدید ارتکاب جرم را یاد بگیرد. این آموزش و انتقال جرم به صور گوناگون تغییر در نوع، ارتقاء کیفی جرم و شیوه های مناسب ارتکاب جرم، حیل قانونی فرار از مجازات و غیره تحقق یافته و ظهور مییابد. درنتیجه کیفر زندان در حبسهای کوتاهمدت بهویژه اگر در توجه به پرونده شخصیت و تفکیک و طبقه بندی زندانیان رعایت دقت و مراقبت لازم و کافی به عمل نیاید، می تواند تبعات منفی و آثار زیانبار غیرقابل جبرانی داشته باشد.
موضوعات: بدون موضوع
[ 11:22:00 ب.ظ ]