خوشایندی: این عامل به تیپ هایی اطلاق می شود که منعکس کننده تفاوت های فردی در زمینه میل به نوع دوستی، اعتماد به دیگران و فروتنی است. افرادی که در این عامل نمره بالا کسب می کنند، افراد نوع دوستی هستند که به دیگران اعتماد داشته و از همکاری با دیگران لذت می برند. در مقابل افرادی که در این عامل نمره پایین می گیرند، نسبت به دیگران سوء ظن داشته و با دیگران توافق و همکاری ندارند. نمره پایین در این عامل با حالات خودشیفتگی، ضداجتماعی و اختلال شخصیت پارانوئید همراه بوده و در حالی که نمره بالا در عامل توافق، با اختلال شخصیت وابسته، همراه است (کاستاومک کری، ۱۹۹۰؛ گروسی فرشی، ۱۳۸۰). پژوهش های متعددی (گلدبرگ و همکاران، ۱۹۹۸؛ مک کری و همکاران، ۱۹۹۹) نشان داده اند که عامل توافق با افزایش سن، افزایش می یابد.(حسینی،۱۳۸۸)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۵-۲خودکارآمدی
همه افراد در مسیر زندگی با مشکلات و موانعی مواجه می شوند. نوع برخورد انسان ها با این موانع و مشکلات به ویژگی های شخصیتی آن ها بازمی گردد. باورهای افراد دنیای آن ها را سازمان می دهد و به تجربیاتشان معنا می بخشد. اینکه چگونه این باورها می تواند دنیای روانشاختی را در افراد ایجاد کند و آن را در موقعیت های مشابه به تفکر، احساس و عمل متفاوتی هدایت کند، موضوعی بسیار مهم است (غلامی ۱۳۸۸).
خودکارآمدی عاملی مهم در نظام سازنده ی شایستگی انسان است. انجام وظایف از سوی افراد مختلف با مهارت های مشابه در موقعیت های متفاوت به صورت ضعیف، متوسط و یا قوی و یا توسط یک فرد در شرایط متفاوت به تغییرات باورهای خودکارآمدی آنان وابسته است. به همین دلیل، احساس خودکارآمدی، افراد را قادر می کند تا با بهره گرفتن از مهارت ها در برخورد با موانع کارهای فوق العاده ای انجام دهند. عملکرد موثر، هم به داشتن مهارت ها و هم به باور در توانایی انجام آن مهارت ها نیازمند است. اداره کردن موقعیت های دائم التغییر، مبهم، غیر قابل پیش بینی و استرس زا، مستلزم داشتن مهارت های چندگانه است (هویدا،۱۳۹۲).
باندورا خودکارآمدی را به عنوان عقیده به توانایی های فرد در سازماندهی و اجرای یک سری اعمال مورد نیاز برای رسیدن به یک هدف تعریف می کند (همان). خودکارآمدی به قضاوت هایی در مورد اینکه چقدر یک نفر خوب می تواند روش های مورد نیاز برای رویارویی با شرایط آینده را به کار ببرد، می پردازند (باندورا، ۱۹۸۲). خودکارآمدی ادراک شده همچنین پیمانه ای برای سنجش میزان مهارت های یک فرد در یک حوزه نیست، بلکه باور فرد در این زمینه است که با در اختیار داشتن مجموعه ای از مهارت ها و تحت شرایط مختلف چه کاری از دستش برمی آید؛ به عبارت دیگر بین این موضوع که فرد چه مهارت هایی را دارا است و این مسأله که با داشتن این مهارت ها و تحت شرایط مختلف چه اقدامی انجام خواهد داد، تفاوت دارد. یعنی فرد ممکن است علیرغم دارا بودن مهارت های لازم برای انجام یک عمل و علرغم اشراف بر نحوه ی انجام آن عمل، به دلیل داشتن باورهای خودکارآمدی ضعیف، عملکرد ناموفقی داشته باشد (باندورا: ۱۹۹۷؛ به نقل از گنجی ارجنکی و فراهانی، ۱۳۹۰).
اشخاص با خودکارآمدی بالا علاقه ی ذاتی به کار و تمایل به افزایش تلاش خود دارند. در مقابله با موانع، پشتکار بیشتری از خود نشان می دهند و بسیار موثر عمل می کنند (صالحی و همکاران: ۱۳۸۵). بوگلز[۴۷] و همکاران (۲۰۰۲) در پژوهشی دریافته اند که افراد با خودکارآمدی پایین، به دلیل ترس از ارزیابی منفی و انتقاد از سوی دیگران به احتمال کمتری موفقیت های خود را به خود نسبت می دهند (مسعودنیا، ۱۳۸۷).
۱-۵-۲ تعریف خودکارآمدی
مفهوم خودکارآمدی که عامل اصلی در تئوری یادگیری اجتماعی است، ابتدا در بستر روانشناسی اجتماعی از سوی باندورا شکل گرفت .در تئوری باندورا منظور از خودکارآمدی شخصی احساس های شایستگی، کفایت و قابلیت در کنار آمدن با زندگی است. همچنین باندورا خودکارآمدی را بر میزان ادراک ما از درجه کنترلی که بر زندگی مان داریم، تعریف می کند (شولتز[۴۸]،۱۹۹۸).
«کسیدی» و «ایچوز» (۱۹۹۸) خودکارآمدی را عقیده به توانایی یک فرد در داشتن یک رفتار یا انجام یک کار خاص به صورت موفقیت آمیز می دانند (کوربانگلو[۴۹]، ۲۰۰۶).
باندورا (۱۹۹۲) خودکارآمدی ادراکی را به عنوان ایمان به توانایی های یک فرد برای سازماندهی کردن و عملی کردن مسیرهای عملی مورد نیاز در مدیریت شرایط آینده، باورهای خودکارآمدی اینکه مردم چگونه فکر می کنند، احساس می کنند و خودشان را برمی انگیزانند و عمل می کنند، تعریف کرده است. ادن و ذوک[۵۰] (۱۹۹۶) خودکارآمدی را تخمین کلی فرد از توانایی خود برای تأثیر گذاشتن به عملکردهای ضروری در دستیابی به شرایط بیان می کنند (هویدا،۱۳۹۲).
قابلیت های خودشان برای اعمال کنترل به سطح عملکردشان و به رویدادهایی که زندگی آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد، مربوط است. همانگونه که باندورا (۱۹۸۹) ذکر می کند، افراد بسیار کارآمد سناریوی موفقیت که راهنمایی های مثبتی بر عملکرد ایجاد می کند در ذهن مجسم می سازند، در حالی که آن هایی که خودشان را ناکارآمد قضاوت می کنند، گرایش دارند که سناریوی شکستی که عملکردشان را کوچک می شمرد، در ذهن متصور سازند. افراد بسیار کارآمد تمایل دارند شکست شان را به کمبود تلاش نسبت دهند، در حالی که آن هایی که خودشان را ناکارآمد می دانند، شکست شان را به کمبود توانایی خود مرتبط می کنند (هویدا،۱۳۹۲).
عقاید مرتبط با خودکارآمدی، ایجاد کننده چاره جویی برای انگیزه، رفاه و موفقیت فردی هر انسانی است. اگر افراد بر این عقیده باشند که کاری که باید انجام دهند فراتر از توانایی های آن هاست، انگیزه ی کمی پیدا خواهند کرد؛اما اگر دریابند که آنچه انجام می دهند نتایج مطلوبی را به همراه دارد، آن را انجام خواهند داد (هویدا،۱۳۹۲).
۲-۵-۲ فرایندهای واسطه خودکارآمدی
در مورد چهار فرایند روانشناختی که از طریق آن ها باور خودکارآمدی بر عملکرد انسان تأثیر می گذارد، تحقیقات زیادی انجام شده است. این فرایندها عبارتند از: فرایندهای شناختی، انگیزش، عاطفی و انتخابی که در زیر به شرح آن ها پرداخته می شود.
فرایندهای شناختی
باورهای خودکارآمدی به چند طریق بر فرایندهای شناختی تأثیر می گذارند. بیشتر رفتارهای انسان براساس دوراندیشی در مورد اهداف ارزشمند تنظیم می شود. یکی از کارهای عمده، فکر ایجاد توانایی پیش بینی وقایع در افراد و کمک به آن ها در پیدا کردن روش هایی برای کنترل وقایعی است که بر زندگی آن ها تأثیر می گذارد. چنین مهارت هایی به پردازش شناخت اطلاعاتی که ابهام ها و تردیدهای زیادی دربردارد، نیاز دارد. متعهد ماندن به هدف در مواجهه با مقتضیات، شکست ها و مواع فشارزای موقعیتی به احساس قوی کارآمدی نیاز دارد ( مرادی، ۱۳۸۹).
فرایندهای انگیزشی
مردم براساس باورشان درباره ی آنچه می توانند انجام دهند و همچنین اعتقادشان درباره ی نتیاج احتمال عملکرد، عمل می کنند. فعالیت های بی شماری وجود دارد که اگر خوب انجام شوند، نتایج ارزشمندی تولید می کند، اما این فعالیت ها از سوی مردمی که نسبت به آنچه که می دانند برای موفقیت باید اتخاذ شود، شک دارند، دنبال نمی شود باور خودکارآمدی از طریق این تعیین کننده های زیر بر رفتار انسان اثر می گذارد:
– انتخاب اهداف: افراد از دگیری در تکالیفی که در آن ها کارآمدی پایینی دارند، اجتناب می کنند و به تکالیفی که در آن ها کارآمدی بالایی دارند، متعهد می شوند. ارزیابی دقیق خودکارآمدی مهم است. پیامدهای خودکارآمدی بالا و مهارت کم، آزار دهنده و پیامد خودکارآمدی پایین و مهارت بالا محدود کنندهاست، اساسی ترین قضاوت های کارآمدی احتمالاً در مورد آن کارهایی هستند که فرد معمولاً می تواند آن ها را در یک زمان معین انجام دهد. سطح بالای خودکارآمدی منجر به گرایش به اقدام به ریسک برای آزمودن رفتار جدید می شود (کوربانگلو،۲۰۰۳).
کارمندانی که می دانند از آن ها چه توقعی می رود، هدف یا مأموریت خود را درک می کنند، آن هایی که فرصت هایی برای بهتر بودن و پیشرفت کردن دریافت می کنند و آن هایی که دائماً در حال جستجوی اطلاعاتی در مورد چگونگی بهبود بخشیدن پیشرفت شان هستند، احتمال تجربه موفقیت بیشتری را دارند .
اهداف شخصی توسط باورهای خودکارآمدی تعیین می شوند. باورهای خودکارآمدی در انتخاب درجه ی چالش و تعهد به اهداف شخصی تأثیر دارند. باورهای خودکارآمدی پیشرفته منجر به تنظیم اهداف چالش برانگیزتر شده؛ و باورهای خودکارآمدی تقلیل یافته، منجر به تعیین هدف معمولی تر و مدل انگیزشی واقعی تر و قابل دسترس تر می شود .
– اجرای اهداف: خودکارآمدی درک شده نه تنها در انتخاب اهداف، بلکه بر اجرای آن ها نیز اثر می گذارد. انجام یک تصمیم به هیچ وجه به افراد اطمینان نمی دهد که رفتارهای مورد نیاز را به طور موفقیت آمیز انجام دهند و در مواجهه با مشکلات استقامت و پایداری داشته باشند. یک تصمیم گیری روانی به یک عمل روانی مشتق شده از باور کارآمدی بالا، نیاز دارد. باور به کارآمدی شخصی همچنین به رفتار انسان شکل می دهد که آیا از فرصت ها استفاده می کند و یا از حضور آنان در شرایط مختلف زندگی جلوگیری به عمل می آورد و وجود موانع و مشکلات را دشوارتر می کند. افراد با خودکارآمدی بالا بر فرصت های ارتقاء شغلی و غلبه بر موانع متمرکز می شوند، با ابتکار و پشتکار عنان کنترل بر محیط و محدودیت ها را به دست می گیرند. افرادی که دچار خودشکی می شوند بر موانع و محدودیت ها کنترل کمی دارند و یا اصلاً کنترل ندارند و به آسانی تلاش های خود را بیهوده می شمارند. انسان از فرصت هایی محیطی کم استفاده می کنند (عبداللهی،۱۳۸۵).
– میزان تلاش: افرادی که احساس خودکارآمدی بالاتری دارند، با شدت و پشتکار بیشتری تلاش می کنند، البته بین تأثیر احساس خودکارآمدی بر میزان تلاش به هنگام یادگیری و تأثیر آن بر اجرای مهارت های فراگرفته شده، تفاوت وجود دارد. زیرا افراد با خودکارآمدی بالا ممکن است احساس کنند که به تلاش برای یادگیری این مهارت ها نیاز چندانی ندارند (مرادی، ۱۳۸۹).
– میزان استقامت و پشتکار: باندورا (۱۹۹۷) معتقد است که خودکارآمدی درک شده در میزان استقامت، جدیت و پشتکار فرد در نیل به اهداف مورد انتظار در برخورد با موانع، اثر می گذارد. افراد کارآمد در مواجهه با رویدادهای دشوار، استقامت و پشتکار زیادی به خرج می دهند و از نتایج مختلف فردی و محیطی بازخوردهای مثبت می گیرند که آن بازخوردها به نوبه ی خود به عنوان تقویت کننده یا قدرت دهنده به خودکارآمدی عمل می کنند. به عکس افراد با خودکارآمدی پایین و یا افرادی که در کسب نتایج مورد انتظار تلاش نمی کنند، بازخوردهایی که نشانگر عدم توانمندی در انجام وظایف است، دریافت می کنند (هویدا،۱۳۹۲).
– استرس و فشار روانی: خودکارآمدی بر میزان استرس و فشار روانی و افسردگی ناشی از موقعیت های تهدید کننده اثر می گذارد. افراد با کارآمدی بالا در موقعیت های فشارزا سطح فشار روانی خود را کاهش می دهند ولی افراد دارای خودکارآمدی پایین در کنترل تهدیدها، اضطراب بالایی را تجربه می کنند و عدم کارآمدی خود را گسترش می دهند، بسیاری از جنبه های محیطی را پرخطر و تهدیدزا می بینند، که این امر می تواند موجب استرس و فشار روانی فرد شود. افرادی که باور دارند می توانند تهدیدها و یا فشارهای بالقوه را کنترل کنند، عوامل آشفته ساز را به ذهن خود راه نمی دهند و در نتیجه به وسیله ی آن ها آشفته نمی شوند (هاشمیان، ۱۳۸۹).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
فرایندهای عاطفی
موفقیت و پیروزی هر انسانی در زندگی، کسب و کار، دوست یابی یا هر اقدام دیگر، حاصل تصور و نگرش مثبت شخصی احراز خویشتن است. این نگرش مثبت است که فرد را به سوی موفقیت می کشاند و بر عکس نگرش منفی از خود و دیگران باعث می شود که ذهن انسان به جای استفاده از فرصت ها، صرف فکر کردن به مشکلات شود که در دراز مدت می تواند اثرات سوء دیگری در رفتار و خلق و خو با دیگران داشته باشد. تجربه های ناشی از موفقیت و یا شکست کارکنان در طول سال ها خدمت، تصورات آنان را در رابطه با توانایی های شان نسبت به انجام وظایف شغلی تحت تأثیر قرار می دهد. اگر کارمند معتقد باشد که قبلاً وظیفه ی مشابهی را با موفقیت انجام داده است، احتمالاً با وظایف و فعالیت های بعدی، بیشتر با نگاه مثبت برخورد خواهد کرد و اگر با شکست مواجه شده باشد، به تکالیف بعدی با نوعی نگاه منفی رو به رو خواهد شد. باندورا معتقد است که حل این مسأله یا موفقیت در انجام یک وظیفه ی خاص، تجربه ی هیجانی را ایجاد می کند که موجب تمایل و گرایش به درگیر شدن برای رسیدن به حد تسلط در مسائل آینده در افراد می شود و احساس کارآمدی آنان را افزایش می دهد (همان).
فرایندهای انتخابی
افرادی که حس خودکارآمدی قوی دارند، مجدداً موقعیت هایی را انتخاب می کنند که در آن ها موفق شوند. همچنین این اشخاص در اجرای کارها و اکسب نتایج مطلوب فعال تر هستند. برعکس، افرادی که احساس اثربخشی نمی کنند، به تماشاچیانی غیرفعال تبدیل می شوند که دنیا را علیه خود می دانند و نسبت به کنترل وقایعی که در زندگی آن ها رخ می دهد احساس ضعف دارند (شاوران، ۱۳۹۰).
فرایندهای انتخابی به توانایی افراد در ایجاد محیط مطلوب و سودمند و کنترل نسبی بر آنچه در زندگی روزمره با آن مواجه می شوند، اشاره دارد. افراد تا حدی در شکل دهی محیط خود نقش دارند، بنابراین باورهای خودکارآمدی از طریق تأثیر بر انواع فعالیت ها و محیط هایی که افراد انتخاب می کنند، می تواند زندگی آن ها را شکل دهد. افراد از طریق انتخاب هایی که انجام می دهند، قابلیت ها، علائق و ارتباطات اجتماعی را که تعیین کننده ی جریان زندگی آن هاست، پرورش می دهند. هر عاملی که بر رفتار انتخابی تأثیر می گذارد، می تواند عمیقاً در جهت رشد فردی نقش داشته باشد (هویدا،۱۳۹۲).
۳-۵-۲ ظرفیت ها و قابلیت های موثر در خودکارآمدی
باندورا (۲۰۰۰) معتقد است که انسان برای کسب اطلاعات، تصمیم گیری، حل مشکلات، مدیریت محیط و تمامی فرایندهایی که خودکارآمدی فردی را تعیین می کند، به قابلیت های مهمی نیاز دارد. که شامل قابلیت رمزگذاری، قابلیت جایگزینی، قابلیت دوراندیشی، قابلیت خودسامانی (خودتنظیمی) و قابلیت خوداندیشی هستند. به زغم باندورا (۱۹۹۷)، افراد به وسیله ی این قابلیت ها در رفتارهای خود، بیش از پیش، فعال خواهند شد و قادر می شوند تا عملکردهای فردی خود را بهبود ببخشند. این ظرفیت ها در کنترل اتفاقاتی که بر زندگی تأثیر می گذارد، تأثیر زیادی دارند (شاوران، ۱۳۹۰).
این قابلیت ها برای ایجاد تنظیم و نگهداری رفتاری خاص از سوی افراد به کار گرفته می شود. این قابلیت ها به عنوان مفاهیم شناختی در تعیین سرنوشت افراد نقش مهمی ایفا می کنند. در این بخش به توضیح مختصری در مورد این مفاهیم پرداخته می شود.
– قابلیت رمزگذاری
قابلیت رمزگذاری به افراد اجازه می دهد که به طور موفقیت آمیز نسبت به محیط خاصی که در آن قرار دارند واکنش نشان داده، آن را تغییر دهند و یا با آن سازگار شوند. با بهره گرفتن از رمزها، اطلاعات مربوط به تجربه های مشاهده شده با مدل های شناختی درونی پردازش شده و فوراً جایگزین اطلاعات قبلی می شود و از آن برای هدایت رفتارهای بعدی استفاده می شود (هویدا،۱۳۹۲).
– قابلیت دوراندیشی
افراد از طریق قابلیت دوراندیشی، هدف گذاری کرده و برای خود یک نقشه ی عملیاتی طرح می کنند. باندورا معتقد است که رفتارهای انسان واکنشی نبوده و از قبل رمزگذاری نشده اند، ولی تحت تأثیر شرایط فردی و محیط پیرامون او هستند. این امر مستلزم آن است که شخص قبل از تجربه ی یک پدیده و مشاهده ی پیامد متعاقب آن، جهت گیری خود را سازماندهی کنند. قابلیت های دوراندیشی به صورت الگوبرداری نیز ذخیره می شوند. بنابراین فرد می تواند نتایج کارها را بدون اینکه آن ها را تجربه کرده باشد، پیش بینی کند (شاوران، ۱۳۹۰).
– قابلیت جایگزینی و الگوبرداری
عامل اصلی این قابلیت، مدل سازی و مشاهده است. مدل سازی و مشاهده از طریق نشانه های عاطفی موجب القای رفتارهای جدید، تسهیل رفتارهای موجود و تغییر انگیزش می شود (همان).
مطابق دیدگاه شناختی- اجتماعی، همه ی اشکال یادگیری می توانند به طور جانشینی و با مشاهده ی رفتار دیگران و پیامدهای حاصل از رفتار آنان اتفاق بیافتد. در واقع می توان گفت افراد تنها از تجارب مستقیم خودشان یاد نمی گیرند، بلکه با مشاهده ی رفتار دیگران نیز این یادگیری رخ می دهد. این قابلیت که تحت عنوان یادگیری جانشینی نامیده می شود، یادگیری رفتارهای تازه را بدون تجربه فرایند سمی و خطا، عملی می کند. این باعث می شود که در بسیاری از موفقیت ها احتمال بروز ریسک های زیان بار و یا اشتباهات مهلک و خطرناک بسیار کاهش یابد. این مشاهدات از سوی افراد به طور رمزی کدگذاری شده و برای هدایت اعمال بعدی مورد استفاده قرار می گیرد. یادگیری مشاهده ای به وسیله ی فرایندهای توجه، نگهداری، تولیدو تحریک هدایت می شود. باندورا (۱۹۸۶) معتقد است یادگیری به وسیله ی مدل ها می تواند اشکال گوناگونی داشته باشد که شامل الگوهای رفتاری جدید، استانداردهای تصادفی، شایستگی های شناختی و قوانین مبتکرانه برای خلق اشکال رفتاری جدید است (هویدا،۱۳۹۲).
– قابلیت خودتنظیمی
خودتنظیمی عبارت است از برنامه ریزی بر مبنای مشاهده ی خویشتن که به طور مداوم رفتار را برای دستیابی به اهداف مورد نظر، پایش می کند. یادیگرنده خودتنظیم، بدون نیاز به نظارت شخصاً برای یادگیری تلاش کرده، به آن جهت بخشیده و یادگیری خود را پایش و ارزشیابی می کند . افراد خودتنظیم اهداف شخصی برای خود در نظر می گیرند و برای دستیابی به آن ها راهبردهای یی را به کار می برند (رضایی ، ۱۳۹۰).
خودتنظیمی افراد را قادر می سازد تا بر افکار، احساسات، انگیزش و رفتار خود کنترل داشته باشند. باندورا (۱۹۹۱) از وجود فرایندهای خودتنظیمی (شناختی) مرکزی که رفتار و تجربه را میانجی گری می کند، دفاع می کند. او پیشنهاد می دهد که بسیاری از رفتار انسانی با آینده نگری تنظیم شده، به مردم اجازه می دهد که به شیوه ی فعال عمل کند و در هدف گذاری شرکت کنند و انگیزه را به چالش بکشند (هویدا،۱۳۹۲).
– قابلیت خودانعکاسی (خوداندیشی)
افراد اندیشه ها و رفتارها را با استانداردهایی از قبیل تعیین شده مقایسه می کنند و براساس این مقایسه، ادراک خودشان درباره ی توانایی انجام وظایف را بهبود می بخشد (شاوران، ۱۳۹۰). از طریق این قابلیت افراد در مورد تجربه هایشان احساسی ایجاد می کنند، باورهای شناختی خود را کشف می کنند و در ارزیابی خود و تغییر افکار و متعاقب آن رفتارشان درگیر می شوند (همان).
۶-۲راهبردهای مقابله ای
یکی از مواردی که در تعیین سلامت یا بیماری انسان مهم ترین نقش و جایگاه را دارد، استرس است که با زندگی بشر امروز عجین شده است. پژوهشگران مختلف به شناسایی و معرفی منابع متعدد استرس اقدام کرده اند. عوامل تنش زا می توانند بیرونی یا درونی باشند. ویژگی های مشاغل موجود در جوامع پیچیده، گسترش نقش های متعدد و چندگانه اجتماعی از ویژگی های اختصاصی زندگی صنعتی است که همه را به نوعی تحت سیطره خود قرار داده و بالقوه سلامت (سلامت روانشناختی) و حتی بقای نوع بشر را زیر سوال برده است. اما آنچه در این بین می تواند مایه خوش بینی و امیدواری باشد «شیوه های مقابله با استرس» است که به عنوان متغیری میانجی، می تواند پیامدهای استرس را تحت تأثیر قرار دهد.
با توجه به مفهوم «مقابله» در فرهنگ لغات علم روانشناسی، دیگر تغییرات و رویدادهای زندگی به خودی خود پیش بینی کننده احتمال بیماری ها نخواهد بود و در این زمینه فقط به عنوان شرط لازم عمل خواهند کرد. زیرا در کنار تمام منابع و عوامل تنش زا سطحی از استرس که هر شخص تجربه می کند، به میزان زیادی به توانایی مقابله، نحوه ادراک و قضاوت وی در مورد این عوامل بستگی دارد. راهبردهای مقابله به روش های آگاهانه و منطقی مدارا با استرس های موجود در زندگی اشاره دارد (حسینی دولت آبادی،۱۳۹۲).
۱-۶-۲ تعریف راهبردهای مقابله ای
تاکنون تعریف متعددی برای مقابله و رفتارهای مقابله ای ارائه شده است که ما در این جا به تعریف مواردی از آن می پردازیم.
لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) مقابله را چنین تعریف کرده اند: «تلاش های رفتاری و شناختی که به طور مداوم در حال تغییرند تا از عهده خواسته های خاص بیرونی یا درونی شخص که ورای منابع و توان وی ارزیابی می شوند، برآیند». براساس این تعریف مقابله عبارت است از:

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

فرایندی است که پیوسته در حال تغییر است.

به طور خودکار انجام نمی شود بلکه الگوی آموخته شده ای برای پاسخگویی به موقعیت تنش زا به شمار می رود.

مقابله نیازمند تلاش فرد برای مواجهه با استرس است.

در تعریف دیگری که لازاروس از مقابله ارائه می دهد آن را تلاش هایی معرفی می کند که برای مهار، تسلط، کاهش دادن یا به حداقل رساندن تعارض ها خواسته های درونی و محیطی که فراتر از منابع شخص اند، صورت می پذیرد. بنابراین تعریف، مقابله شامل سازش یافتگی با موارد معمولی و مادی نمی شود در این حال علاوه بر آن که اشاره به بعد کنشی و حل مسأله مقابله دارد، تنظیم پاسخ های هیجان نیز مدنظر قرار داده است (همان).
براساس این الگو مقابله دو عملکرد اصلی دارد:
الف: متغیر ارتباط موجود بین شخص و محیط (متمرکز بر مسأله).
ب: مهار هیجان های تنش زا.
وایت[۵۱] مقابله را تلاش های فعال برای حل تنیدگی و آفرینش راه حل های کاری برای چالش ها و خواسته های هر مرحله از تحول دانسته و شامل سه مولفه فهم معنای موقعیت مشکل، انجام عمل مناسب (حل مسأله) و داشتن هیجانات قدرتمند می داند.
آقایوسفی (۱۳۷۸) مقابله را بکار گرفتن راه هایی برای کاهش تنیدگی تجربه شده توسط انسان یا حیوان می داند.
اتکینسون و رفتارهای مقابله ای را روش شخصی می داند که در آن فرد با محیط اجتماعی و فیزیکی خود مواجه شده و به ویژه منابع اش را در مهار تنیدگی به حرکت درمی آورد.
ربر[۵۲] راهبردهای مقابله ای، راه های هشیار و منطقی برای مواجه شدن با اضطراب های زندگی می داند.اسکولر[۵۳] راهبردهای مقابله را به عنوان هر پاسخی به فشارهای روانی موقعیتی که برای جلوگیری ، اجتناب یا کنترل آشفتگی عاطفی صورت می گیرد، تعریف کرده اند.
بنابراین به نظر می رسد که اغلب مولفین مقابله را تلاش فرد برای کاهش تنیدگی می دانند. برخی از این تلاش ها را هوشیار و منطقی، برخی در جهت تسلط و برخی در جهت اداره و مهار تنیدگی می دانند.(ابراهیمی،۱۳۹۱)
۲-۶-۲ سبک های مقابله
روش های بسیاری برای مقابله با استرس وجود دارد. بسیاری از این روش ها ماهیت روان شناختی دارند. افراد متفاوت با توجه به ویژگی های شخصیتی خود، هر یک روشی برای مقابله با استرس برمی گزینند. برخی سعی می کنند به مشکلات زندگی با دید مثبت بنگرند، بعضی به دنبال حمایت های اجتماعی می گردند و عده ای دیگر از آن می گریزند. بکارگیری راهبردهای مقابله ای مناسب به مردم کمک می کند تا با استرس و تأثیرات ناشی از آن کنار بیایند (همان).
لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) دو راهبرد عمده برای سبک های مقابله برشمردند:
الف) راهبردهای مقابله مسأله مدار: این سبک ها به تلاش هایی در جهت غلبه بر مسأله اشاره دارد، که با واسطه تغییر دادن رفتارهای مداومت بخش مسأله یا تغییر شرایط محیطی صورت می گیرد.
ب) راهبردهای مقابله هیجان مدار: این راهبرد به تلاش هایی در جهت کاستن یا کنترل کردن پریشانی هیجانی همراه با موقعیت برمی گردد.
به نظر لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) راهبردهای مسأله مدار یا عقلانی بیشتر در موقعیت هایی بروز می کند که شخص احساس می کند که می تواند موقعیت را کنترل کرده و تغییر دهد. در حالی که راهبردهای هیجان مدار بیشتر در موقعیت هایی تظاهر پیدا می کند که فرد احساس می کند موقعیت غیر قابل کنترل و تغییر بوده و بایستی آن را تحمل کرد. البته به نظر آن ها در بیشتر موقعیت های فشارزا، هر دو راهبردهای مقابله ای فعال هستند (همان).
به نظر اندلر و پارکر (۱۹۹۰) راهبردهای مقابله ای را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
راهبرد مسأله مدار[۵۴]
این راهبرد مستلزم حصول اطلاعات درباره موقعیت تنش زا و پیامدهای احتمالی آن است. افرادی که از این راهبردها استفاده می کنند، تلاش می کنند تا فعالیت های خود را با توجه به اهمیت آن اولویت بندی کنند و با مدیریت زمان به انجام به موقع فعالیت ها مبادرت می ورزند (همان).
راهبرد هیجان مدار[۵۵]
این راهبرد مستلزم یافتن روش هایی برای کنترل هیجان ها و تلاش برای امیدوار بودن به هنگام مواجهه با موقعیت های تنش زاست و افرادی که از این راهبرد استفاده می کنند ضمن این که بر هیجانات خود کنترل دارند، ممکن است احساساتی چون خشم و ناامیدی را نشان دهند.
راهبرد اجتناب مدار[۵۶]

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:15:00 ق.ظ ]