سألت النبی أن یشفع لی یوم القیامه؟ فقال أنا فاعل. قلت فأین أطلبک؟ قال: أولاً علی الصراط. قلت: فإن لم ألقک؟ قال: عند المیزان، قلت: فإن لم ألقک؟ قال: عند الحوض، فإنی لا أخطی هذا المواضع.[۱۶۲]
از پیامبر خدا درخواست کردم که در روز قیامت مرا شفاعت کند. حضرت فرمود: این کار را انجام می‌دهم. به پیامبر خدا عرض کردم: در آن روزشما را در کجا ملاقات کنم؟ فرمودند: در کنار صراط. انس گفت: اگر آن‌جا شما را نیافتم؟ فرمودند: کنار میزان. انس عرض کرد: اگر آن‌جا شما را نیافتم؟ فرمود: در کنار حوض، به راستی که جز از این سه مکان، جایی نمی‌روم.
درخواست شفاعت از پیامبر پس از وفات آن حضرت
قبلاً گفتیم که درخواست شفاعت از پیامبر خدا فقط در دوران زندگی آن حضرت نبود. بلکه اصحاب پس از وفات آن حضرت نیز ار حضرتش درخواست شفاعت می‌کردند. در این زمینه، چند روایت را نقل می‌کنیم.
۱٫ حضرت علی و طلب شفاعت از پیامبر
محمد بن حبیب می‌گوید: زمانی که حضرت علی از غسل پیامبر خدا فارغ شد و کفن بر قامت ایشان پوشاند، کفن را از صورت آن حضرت کنار زد و عرضه داشت: «بأبی أنت و أمی طلبت حباً و طبت میتاً… بأبی أنت و أمی أذکرنا عبد ربِّک.»[۱۶۳] (پدر و مادرم به فدایت، پاک و پاکیزه زندگی نمودی و پاک و پاکیزه به پیشگاه خداوند شتافتی… پدر و مادرم به فدایت، ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن.
۲٫ ابوبکر از پیامبر طلب شفاعت می‌کند
عایشه می‌گوید: «آن‌گاه که خبر وفات پیامبر به ابوبکر رسید… او خود را بر روی (پیکر مطهر) او انداخت و پارچه‌ی روی صورت آن حضرت را کنار زد و دست به صورت، پیشانی و گونه‌هایایشان کشید و در حالی که گریه می‌کرد، عرضه داشت: ای محمد! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن.»[۱۶۴]
۳٫ طلب شفاعت اعرابی در حضور صحابه
در روایتی آمده است که حضرت علی فرمود: سه روز از تدفین پیامبر اکرم گذشته بود که عربی بادیه‌نشین به مدیه آند و خود را روی قبر پیامبر انداخت و از خاک قبر بر سر خود می‌ریخت و می‌گفت: ای رسول خدا! در دوران زندگی خود، مطالبی را فرمودی، ما نیز آن‌ ها را پذیرفتیم و همان‌گونه که تو از خداوند دستورات دینی را گرفتی، ما نیز دستورات لازم را از تو فرا گرفتیم. از آیاتی که خداوند بر تو نازل کرد، این آیه بود که فرمود: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوک فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا» (و اگر آنان به خود ستم کرده بودند، پیش تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند و پیامبر نیز برای آنان طلب آموزش می‌کرد، به یقین خدا را توبه پذیر و مهربان می‌یافتند.
اینک ای رسول خدا! من به خودم ستم کرده‌ام و به درگاه تو آمده‌ام که برای من از خداوند طلب بخشش کنی. در این هنگام از قبر شریف پیامبر ندایی آمد که خداوند تو را بخشید.[۱۶۵]
تردیدی نیست که پیامبران الهی به ویژه آخرین سفیر الهی، حضرت محمد پس از رحلت خود، از زندگی جاویدی برخوردارند؛ می‌بینند، می‌شنوند و اعمال أمت بر آنان عرضه می‌شود.
این حیات و زندگی از حیات شهیدان بالاتر است. پس طلب شفاعت از پیامبر پس از رحلتش، طلب شفاعت از مر‌ده نیست. در این باره، عالمان و اندیشمندان مسلمان به اظهار نظر پرداخته‌اند که اینک دیدگاه برخی از آنان را می‌آوریم.
قسطلانی می‌گوید: «لا شکَّ أن حیاه الأنبیاء و ثابته معلومه مستمره، نبیّنا أفضلهم، و إذا کان کذلک فینبغی أن تکون حیاته أکمل و أتم من حیاه سائرهم» (بدون تردید زنده بودن پیامبران پس از مرگ، امری ثابت، روشن و جاودانه است. از طرفی چون پیامبر ما از همه‌ی پیامبران برتر است، زندگی آن حضرت نیز پس از مرگ، کامل‌تر از دیگر پیامبران خواهد بود.[۱۶۶]
شوکانی در کتاب «نیل الأوطار» در بخش «صلاه المخلوقات علی النبی و هو فی قبره حیّ» می‌نویسد:
و قد ذهب جماعه من المحققین إلی أن رسول الله حیّ بعد وفاته و أنّه یُسرّ بطاعات أمته، و أنّ الأنبیاء لا یبلون، مع أنّ مطلق الإدراک کالعلم و السماع ثابت لسائر الموتی، و ورد النصّ فی کتاب الله فی حقّ الشهداء أنّهم أحیاء یرزقون و أن الحیاه فیهم متعلّقه بالجسد، فکیف بالأنبیاء و المرسلین و قد ثبتت فی حدیث: «أنّ الأنبیاء أحیاء فی قبورهم» رواه المنذری و صحّحه البیهقی.[۱۶۷]
گروهی از محققان می‌گویند: پیامبر خدا پس از رحلت، زنده است و از طاعات امت خود مسرور و شاد می‌گردد و جسم پیامبران در قبر نمی‌پوسد، با این‌که مطلق علم و دانایی و شنوایی برای دیگر مردگان ثابت است و بنا بر صریح قرآن کریم شهدا زنده‌اند، روزی می‌خورند و حیات و زندگی آنان به جسم و بدن آن‌ ها مربوط است. حال که شهدا این‌گونه هستند، پس انبیا و رسولان الهی به طریق اولی زنده و از حیات و زندگی با این بدن و جسم برخوردارند.
ابن حجر هیثمی در کتاب خود از عبدالله بن مسعود نقل می‌کند که پیامبر درباره‌ی حیات خود پس از رحلتش چنین فرمود: «حیاتی خیر لکم تحدثون و یحدث لکم، و وفاتی خیر لکم، تعرض علیّ أعمالکم فما رأیت من خیر حمدت الله علیه و ما رأیت من شرّ أستغفرت الله لکم»[۱۶۸] (هم حیات و زندگی من برای شما مایه‌ی خیر است و هم دوران وفات من؛ تمام اعمال شما بر من عرضه می‌شود. اگر کارهای خوب شما را ببینم، خدا را سپاس می‌گویم و آن‌گاه که کردارهای بد شما را ببینم از خدای عالم برای شما، آمرزش می‌خواهم.)
حاکم نیشابوری در این باره در کتاب خود، حدیثی را از پیامبر نقل می‌کند که حضرتش فرمود: «مررت علی موسی لیله أسری بی عند الکثیب الأحمر و هم قائم یصلی فی قبره»[۱۶۹] (هنگامی که به معراج رفتم، دیدم که موسی در میان قبر نشسته و مشغول نماز بود.)
فرقه‌ی وهابیت معتقد هستند که درخواست شفاعت در دنیا حرام است. نقد و بررسی این شبهه به صورت تخصصی در جای دیگری قابل نقد و بررسی می‌باشد.
گفتار سوم: تشبیه و تجسیم
تشبیه خداوند متعال به مخلوقات و مجسم دانستن آن، از شاخصه‌های مهم فکری و اعتقادی وهابیت است که در آثار احمد بن حنبل، مشهود بوده و حنابله به ویژه ابن تیمیه حرانی حنبلی و به تبع وی، وهابیان، به ترویج آن پرداخته‌اند. لذا به وهابیان، مجسمه و مشبهه اطلاق شده است. وهابیان با توقیفی دانستن صفات خداوند و با اسناد به ظاهر بعضی آیات و روایات، معتقدند. صفاتی را که در آیات قرآن و روایات پیامبر اکرم در مورد خداوند وارد شده است، می‌توان به خداوند نسبت داد. احمد بن حنبل، در کتاب «السنه» که به روایت پسرش عبدالله است، احادیث بسیاری درباره‌ی خداوند و خصوصیات جسمانی از جمله خنده، صحبت کردن، دست و پا داشتن و… نقل می‌کنند.
وی گرچه به ظاهر تجسیم و تشبیه را از ساحت خداوند عز و جل نفی می‌کند، ولی با نقل روایت متعدد در این زمینه به تفسیر ظاهری آن‌ ها و نفی تأویل، عملاً تجسیم و تشبیه را تأیید می‌کند و می‌توان چنین برداشت کرد که لازمه‌ی دیدگاه احمد بن حنبل، تأیید تجسیم و تشبیه است.
ابن تیمیه حرانی حنبلی نیز به پیروی از آثار و دیدگاه احمد بن حنبل، در این‌باره می‌گوید:
و لیس فی کتاب الله و لا سنه رسوله و لا قول أحد من سلف الأمه و أئمتها أنّه لیس بجسم و أنّ صفاته لیست اجساماً و أعراضاً، فنفی المعانی الثابته بالشرع بنفی ألفاظ لم ینف معناها شرع و لا عقل، جهلٌ و ضلالٌ.[۱۷۰]
در هیچ یک از آیات قرآن و روایات، پیامبر اکرم جسم بودن خداوند نفی نشده است. صحابه و پیشوایان دینی، جسمانیت خداوند رارد نکرده‌اند. ابن تیمیه نه تنها جسم بودن خداوند و لوازم آن را نفی نمی‌کند، بلکه معتقد است جسمانیت و لوازم آن، توسط شرع و عقل به اثبات رسیده و کسانی که جسمانیت را نفی می‌کنند، نادان و گمراه هستند.
هیئت عالی افتای وهابیت در عربستان نیز در پاسخ به پرسشی درباره‌ی جسمانیت خاوند متعال نوشته است: با توجه به این‌که درباره‌ی جسمانیت خداوند نفیاً و اثباتاً در روایات گفت‌وگو نشده است، بنابراین نباید سخنی گفته شود، چون صفات خداوند توقیفی است.[۱۷۱]
وهابیت، هرچند تلاش کرده درباره‌ی جسمانیت خداوند سخن بگوید، اما در توضیح برخی آیات قرآن و روایات پیامبر اکرم جسم بودن و لوازم آن را پذیرفته است.
برخی مصادیق روایی تجسیم و تشبیه نزد وهابیت
۱٫ احمد بن حنبل از ابو رزین نقل می‌کند: «قال رسول الله: ضحک ربّنا من قنوط عباده و قرب غیره. قال: قلت یا رسول الله! أو یضحک الربّ؟ قال: نعم. قلت: ان تعدم من ربّ یضحک خیراً»[۱۷۲]
وی در روایت دیگری از ابو هریره نقل می‌کند که: «قال رسول‌الله: ضحک ربّنا من رجلین یقتل أحدهما صاحبه، ثم یصیران إلی الجنه»[۱۷۳]
۲٫ احمد بن حنبل از عکرمه نقل می‌کند که: «إنّ‌الله لمّس بیده شیئاً إلّا ثلاثاً: خلق آدم بیده و غرس الجنه بیده و کتب التوراه بیده»[۱۷۴]
و احمد بن حنبل در روایت دیگری از ابو عطاف نقل می‌کند که: «کتب الله التوراه لموسی بیده و هو مسند ظهره إلی الصخره فی الألواح من درّ، یسمع صریف القلم، لیس بینه و بینه إلّا الحجاب»[۱۷۵]
۳٫ احمد بن حنبل از عبدالله بن مسعود از پیامبر اکرم نقل می‌کند: «إنّ الله یمسک السماوات علی إسمع».[۱۷۶]
احمد بن حنبل از یکی از صحابه نقل می‌کند: «إذا تکلّم الله بالوحی، سمع أهل السماء صلصله کصلصله الحدیده علی الصفا»[۱۷۷]
۴٫ احمد بن حنبل به نقل از انس بن مالک از پیامبر اکرم نقل می‌کند: «یلقی فی النار و تقول هل من مزید؟!حتی یضع قدمه أو رجله علیها، فتقول: قطّ قطّ.»[۱۷۸]
۵٫ احمد بن حنبل به نقل از ابو هریره از پیامبر اکرم نقل می‌کند: «إذا ضرب أحدکم فلیجتنب الوجه و لا یقل قبح الله وجهک و وجه من أشبه وجهک، فإنّ الله خلق آدم علی صورته»[۱۷۹]
تصریحات وهابیون در تجسیم و تشبیه
۱٫ ابن تیمیه می‌گوید: خداوند هر شب هرگونه‌ای که بخواهد به آسمان دنیا فرود می‌آید و می‌گوید: آیا کسی هست که مرا بخواند تا اجابتش کنم؟ و طالب مغفرتی هست که او را ببخشم…؟ خداوند این کار را تا طلوع فجر انجام می‌دهد.
وی پس از نقل مطالب بالا می‌نویسد: هر کس فرود آمدن خداوند به آسمان دنیا را انکار یا توجیه کند، بدعت‌گذار و گمراه است.[۱۸۰]
ابن بطوطه مالکی جهان‌گرد معروف، در سفرنامه‌ی خود می‌نویسد: روزی در جلسه‌ی درس ابن تیمیه شنیدم که می‌گفت: همان‌گونه که من از منبر پایین می‌آیم، خداوند نیز از آسمان به زمین می‌آید، سپس یک پله از منبر پایین آمد.
ابن الزهراء از فقهای مالکی به سخنان ابن تیمیه اعتراض کرد و اظهارات وی را به اطلاع ملک ناصر رساند و وی دستور داد تا او را زندانی کردند و در زندان از دنیا رفت.[۱۸۱]
۲٫ ابن تیمیه معتقد است انسان‌ها در روز قیامت با چشمان خود، خداوند را خواهند دید. وی برای اثبات مدعای خود به قول صحابه، تابعین، پیشوایان و رهبران استناد کرده و مدعی است تمامی مسلمانان از مذاهب چهارگانه و غیره بر همین باور هستند و علمای حدیث نیز روایات متواتر در این زمینه از پیامبر اکرم نقل کرده‌اند.[۱۸۲]
۳٫ ابن قیم جوزیه حنبلی، شاگرد ابن تیمیه می‌نویسد: خداوند بر روی عرش می‌نشیند و پیامبر اکرم نیز در کنار او می‌نشیند و این همان مقام محمود و شایسته‌ای است که خداوند به پیامبر اکرم وعده داده است.[۱۸۳] به خاطر همین تفسیر غلط از آیات و روایات، نزاع‌های شدیدی میان حنابله و شافعیه در بغداد رخ داد و خون‌های زیادی به زمین ریخته شد.
۴٫ از هیئت عالی افتای وهابی در عربستان سعودی سؤال شد که از نظر شرعی، حکم کسی که معتقد است خداوند در همه جا وجود دارد، چیست؟
این هیئت در پاسخ، چنین نوشت: خداوند بالای عرش قرار گرفته و در درون جهان نیست، بلکه خارج از این عالم است. هر کس معتقد باشد خداوند همه جا هست، کافر و مرتد و خارج از اسلام است.[۱۸۴]
۵٫ از هیئت افتای وهابی در عربستان سعودی پرسیدند: آیان خداوند متصف به هفت هروله (دوان دوان رفتن) می‌باشد؟
این هیئت در پاسخ چنین نوشته است: آری صفت هروله برای خدا در حدیث قدسی که بخاری و مسلم نقل کرده‌اند، آمده است. خداوند می‌فرماید: «… إذا أتانی العبد مت شیئاً أتیته هروله»[۱۸۵]
سخنان وهابیت و پیشوایان آنان درباره‌ی تشبیه و تجسیم خداوند، اگرچه با آیات قرآن کریم و روایات دیگر، تناقض دارد، چرا که آیات شریفه‌ی «لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ»[۱۸۶] و «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»[۱۸۷] صراحت در بی‌همتایی خداوند دارد، ولی علمای شیعه و سنی نیز پاسخ‌های قاطعی به این اعتقادات موهوم داده‌اند که در این تحقیق مجال پرداختن به آن نمی‌باشد.
گفتار چهارم: زیارت قبور
تردیدی نیست که زیارت قبر پیامبر اکرم از نظر آیات روایات، عملی پسندیده و شرعی است و در طول تاریخ، مسلمانان به این عمل، اهتمام می‌ورزیدند. اما ابن تیمیه معتقد است که سفر برای زیارت قبر رسول خدا حرام است و به طریق اولی،زیارت دیگر قبور حرام است. ابن تیمیه در این فتوا حدیث «شدّ الرحال» را مستند خود قرار داده است. این حدیث را قسطلانی در «ارشاد الساری»[۱۸۸] و ابن حجر عسقلانی در الجواهر المنظّم نفل نموده‌اند.
در اولین گام، با بهره گرفتن از ادله‌ی چهارگانه‌ی علمی، دیدگاه ابن تیمیه را اثبات می‌نماییم، سپس حدیث «شدّ الرحال» را بررسی می‌کنیم و برداشتی را که او از این حدیث نموده است، باطل خواهیم کرد.
ادله‌ی چهارگانه‌ی شرعی بودن زیارت
۱٫ دیدگاه قرآن
خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوک فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا»[۱۸۹] (و هرگاه آنان هنگامی که بر خویش ستم می‌کردند، به نزد تو (ای رسول خدا) می‌آمدند و استغفار می‌کردند و پیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش می‌کرد، خداوند توبه‌پذیر و بخشنده می‌یافتند.)
بنا بر این آیه‌ی کریمه، زیارت، نوعی حاضر شدن نزد زیارت‌شونده است؛ خواه برای استغفار باشد یا غیر آن. حال که رجحان چنین عملی در دوران زندگی پیامبر خدا ثابت شد، همین امر پس از رحلت ایشان نیز ثابت خواهد بود. زیرا طبق دلایل و شواهدی که در بحث شفاعت آورده شده، آن حضرت دارای حیات برزخی بوده و سلام زائر را می‌شنود و اعمال او بر ایشان عرضه می‌گردد.
۲٫ دیدگاه روایی
احادیث فراوانی از پیامبر خدا درباره‌ی تعظیم و بزرگداشت و زیارت قبر مطهر آن حضرت وارد شده است که همه‌ی راویان آن‌ ها توسط عالمان راوی‌شناس اهل سنت توثیق شده‌اند.
از این رو با احادیث معتبر روشن می‌شود که مدعی جعلی بودن تمام احادیثی که از پیامبر خدا در مورد زیرات وارد شده، افترایی عظیم است که بر آن حضرت بسته‌اند. اکنون نمونه‌ای از این احادیث را ذکر می‌کنیم.
اولین حدیث
«من زار قبری، له شفاعتی» (هر کس قبر مرا زیارت کند، شفاعتش بر من لازم خواهد شد.)
حافظان و محدثان بسیاری این حدیث را نقل کرده‌اند که ابن ابی الدنیا؛ ابن خزیمه، دارقطنی، دولابی، ابن عساکر، تقی‌الدین سبکی و… از آن جمله‌اند.[۱۹۰]
دومین حدیث ابن عمر در روایت مرفوعه‌ای (که نزد عامه معتبر است) می‌گوید: پیامبر فرمودند: «هر کس فقط به انگیزه‌ی زیارت من بیاید، بر من لازم است که در روز قیامت شفیع او باشم.»
این حدیث در ۱۶ منبع اهل سنت آمده است که از راویان آن، می‌توان طبرانی، حافظ بن سکن بغدادی، دارقطنی و ابو نعیم اصفهانی را نام برد.[۱۹۱]
سومین حدیث
عبدالله بن عمر درروایت مرفوعه‌ای دیگر می‌گوید: پیامبر فرمودند: «من حجّ فزار قبری بعد وفاتی کان کمن زارنی فی حیاتی» (هر کس حج گزارد و قبر مرا بعد از وفاتم زیارت کند، بسان کسی است که در دوران زندگی‌ام مرا زیارت نموده است.) این حدیث در ۲۵ منبع از منابع اهل سنت نقل شده است.[۱۹۲]

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:26:00 ق.ظ ]