۳_قصیده در نظر آنان دارای وحدت عضوی و هم چنین وحدت موضوعی بود.
۴_وزن شعری را یکی از اصول و ضروریات شعر می دانستند ولی بر ضرورت قافیه در شعر تأکید نداشتند.
۵_ در کلام این شاعران، سخن از حزن و اندوه و روزگار ظالم و سرعت تأثیر پذیری از مشکلات و بحران ها به وفور دیده می شود.
۶_ شاعران این مکتب، شعر منثور یا نثر شعری نیز می سرودند. اولین کسی که این امر را در ادبیات این شاعران بنا نهاد، امین ریحانی بود.
۷_ روی آوردن به تأمل و نگرش در زندگی و همگام شدن با طبیعت و انسانیت و همه مخلوقات.
۸_ پایبندی به اصول اساسی و مهم شعر که همان عاطفه، خیال، وجدان و عقل می باشد.[۲۴۸]

 

۲_۱۳_ انجمن های فعال و مرتبط با ادبیات مهجر

شاعران مهجر در سرزمین آمریکا دو جماعت ادبی را تشکیل دادند که نقش مهمی در ترویج ادبیات و آثار آنان میان سایر مردمان داشت. این دو جماعت عبارت بودند از الرابطه القلمیه و العصبه الاندلسیه.

 

۲_۱۳_۱_ الرابطه القلمیه

الرابطه القلمیه که در سال ۱۹۲۰ در آمریکای شمالی و شهر نیویورک تأسیس شد، عصیان و اعتراض خود را نسبت به سنت های شعری قدیم اعلام نمود.[۲۴۹]
الرابطه القلمیه که هدف خود را انقلاب علیه جمود و تحجر اعلام کرده بود، توانست بر ادبیات مهاجر جهان آشنایی پیدا کرده و هم چون جماعت دیوان و آپولو به این نتیجه برسد که ادبیات ماندگار، همان ابداع و نوآوری است. این گروه که به نوآوری در مضامین و قالب های شعری دعوت می کردند در سال ۱۹۲۰ در خانه جبران خلیل جبران جمع شده و قرار گذاشتند که اسم این گروه الرابطه القلمیه خوانده شده و باید دارای رئیس و رایزن و دبیرکل بوده و اعضای آن همدیگر را در انجام امور مساعدت نمایند. پس از مشخص شدن وظایف این گروه، جبران خلیل جبران به عنوان ریاست و میخائیل نعیمه به عنوان مشاور آنان تعیین شد و بعد از آن شروع به انتشار مقالات و قصاید خود در مجلات کردند. از بارز ترین اشخاص و افراد این گروه می توان به نسیب عریضه، ندره حداد، ایلیا ابوماضی اشاره نمود. این انجمن رشد و توسعه یافت تا این که میان اعضای آن تفرقه افتاد و هر کدام دچار مرگ شدند. از مهم ترین اهداف این گروه که میخائیل نعیمه وضع کرده بود، اصولی بود که آنان را به سمت نوآوری و مبارزه با سنت ها و تقلیدهای قدیم هموار می نمود.[۲۵۰]

 

۲_۱۳_۲_ العصبه الاندلسیه

زمانی که الرابطه القلمیه به دلیل مرگ اعضای آن یا تلاش برای رسیدن به ثروت و رزق و روزی و دوری از ادبیات و نظم شعر رو به افول نهاد، گروه ادبی دیگری از مهاجران در آمریکای جنوبی پدید آمدند. بسیاری از نخبگان ادبی به آن پیوسته و در سال ۱۹۳۲ اسم العصبه الاندلسیه را بر آن نام نهادند. این گروه بعد از تشکیل، مجله ای ماهیانه صادر کردند که تا سال۱۹۳۵ اسم العصبه الاندلسیه بر آن نام باقی بود. این مجله تأثیر زیادی بر تشویق و تحرک بخشیدن به حرکت جدید عربی داشت. این تأثیر تنها میان اعضای آن نبود، بلکه همه شاعران از آن تأثیر می پذیرفتند.
مرکز این گروه در کشور برزیل و در شهر سائو پائولو بود. همان شهری که شاهد اوج شکوفایی این گروه و ادبیات عربی به ویژه در طول جنگ جهانی اول و بعد از آن بود. ریاست این گروه را نیز میشل معلوف بر عهده داشت.[۲۵۱]
این گروه که تمایل زیادی به محافظت از قدیم داشتند، جایگاه متوسط بین قدیم و جدید را برگزیدند. علل این انتخاب را می توان در دو عامل دانست:
اول: نخستین عامل به حضور آنان در آمریکای جنوبی بر می گردد. مکانی که از آزادی و تمدن اندکی برخوردار بودند.
دوم: دومین عامل در ارتباط با اصالت عربی آنان بود. از آن جایی که مهاجران اروپایی دارای اصالت اسپانیایی بودند و نسب آنان به عرب های اندلس می رسید، همین عامل کافی بود تا در درونشان افتخار به میراث خود را احساس کرده و اسم گروه را از آن اقتباس نمودند.[۲۵۲]
العصبه الاندلسیه به زبان عربی اهتمام ورزیده و شکل شعری و عروضی و اسالیب قدیمی آن را حفظ نمودند. ولی آن چه که این گروه را متمایز می سازد گرایش قومی آنان است. این گروه برای تحکیم دوستی بین ساکنان سرزمین مهجر و ساکنان شرقی تلاش نمودند. بیشترین دستاوردهای ادبی این جماعت، نوآوری در زمینه شعر بود تا نثر. همان شعری که آزادی از قید وبند قدیم و همگام شدن با عصر، اشتیاق به وطن و گرایش های انسانی و فرو رفتن در درون خود و طبیعت و ستودن قهرمانان عربی را در بر می گرفت.
از سوی دیگر این مکتب در بسیاری از موارد ادامه دهنده الرابطه القلمیه بودند؛ زیرا زمانی تأسیس شد که الرابطه القلمیه رو به افول نهاده بود.[۲۵۳]

 

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

خلاصه فصل

مفهوم رومانتیسیسم در ادبیات قدیم، همچون مفهوم موجود در رومانتیسیسم ادبیات معاصر نیست. قدما اسلوب و روش هایی داشتند که آن را از خاطرات و داستان های عاشقانه و زندگی خود بر می گرفتند. زیرا آنان مفهوم رومانتیسیسم را با مفهومی که ما در ادبیات امروزه می شناسیم، برای آنان شناخته نشده بود. شاعران دوره جاهلی چهار عنصر اصلی را شعرشان مدّ نظر داشتند. این عناصر عبارت بودند از محبوب، عشق، گریه بر خرابه ای دیار یار و حس نوستالژی نسبت به زمان هایی که با محبوب خود بودند؛ ولی با این حال هنوز مفهوم رومانتیسیسم دوران ادبیات معاصر را نمی دانستند. جنبش رومانتیسیسم در عصر اموی_ اسلامی نیز ادامه داشته و گریه بر ویرانه های دیار معشوق و درد فراق از محبوب در آثار شاعران آن دوره نیز به چشم می خورد. حتی می توان گفت که بیشترین دوره ای که به رومانتیسیسم نزدیک است، دوره اموی است، البته آن مدتی که در آن غزل عذری رواج بیشتری داشته است. با گذشت زمان و فرا رسیدن دوره عباسی، مفهوم رومانتیسیسم تا حدودی به ادبیات معاصر نزدیک است. به گونه ای که ادیبان آن دوره هنگام ظلم و ستم حکومت و یا جفای روزگار به طبیعت پناه می بردند. با این تفاوت که رومانتیسیسم نزد آنان هنوز معنای واقعی معاصر را پیدا نکرده بود. شاعران دوره اندلس که در آثار خود ابداع و نوآوری نداشتند، و تنها از دوره های پیش تقلید می کردند و با بدیعیات خود به وصف طبیعت و محبوب پرداخته و گریه بر دیدار، شوق و اشتیاق و تحمل درد فراق به وفور دیده می شود.
در قرون معاصر، ارتباط عرب ها با غرب و مهاجرتشان به اروپا، روشنفکران را با محیط اجتماعی، ادبیات و فرهنگی آشنا کرد. همزمان با اتمام قرن نوزدهم، شعر معاصر عرب چهره جدیدی به ادبیات جهان عرضه نمود و شاعران این دوره با شکستن قواعد و سنن پیشین و تغییر در تعابیر خود، دست به تصویر آفرینی در اشعار خود زده و مهارت شعری و خیال خود را گسترده ساختند. این شاعران پس از گذشت زمان اندک، شاعران با درک مسائل و مشکلات جامعه عرب، به ویژه جنگ های جهانی اول و دوم، جنگ شش روزه عرب ها با اسرائیل و شکست عرب ها و قضیه فلسطین حزن و اندوه خود را در ضمن اشعارشان به کار بردند. زیرا اصلی ترین جان مایه شعر معاصر، بیان عاطفه، درد و مشکلات جامعه و درد غربت بود و می توان این موارد را از مهم ترین دغدغه های شاعران در ادبیات معاصر دانست.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
برخی بر این باور هستند که چون رومانتیسیست ها با خیال و عاطفه ای قوی سر و کار دارند، منکر واقعیت های جامعه شده و تنها با خیال خود عزلت گرفته و با واقعیات های اجتماعی و انسانی کاری ندارند. در حالی که چنین نیست و بسیاری از آنان در صحنه های حق و باطل بوده و منکر واقعیات نیستند.
شاعران دوره معاصر در اشعارشان طبیعت را دوست و مأمن خود دانسته و تنها رهایی از غم و اندوه را فرار به طبیعت می دانستند. آنان شب و فصل های سال را مقدس شمرده و خود را با آن ها همگام می ساختند. در میان موضوعات رومانتیسیسم، عشق بسان رمز و نماد زندگی به کار می رفت. طبیعت گاهی برای فرار از نابودی به کار برده می شد و گاهی عواطف و احساسات با مسائل سیاسی فلسطین ارتباط داده می شد و اسطوره و تخیل در هم ادغام می شدند.
پس در این دوره، یأس، نا امیدی، حزن و اندوه شاعران بیشتر از مسائل فلسطین نشأت می یافت و احساسات انسان گرایانه شاعران، نشان گر حس غربت از وطن و دوری از خانواده بود.
شاعران رومانتیسیسم با کنار گذاشتن صورت های بیانی و سنتی، زبان شعری خود را با زبان مردم مأنوس ساخته و با به کار بردن کلمات ساده، احساسات و عواطف خود را ابراز داشتند.
انجمن ها و مدارس زیادی در توسعه افکار و احساسات رومانتیسیسم نقش داشتند که از میان آن ها، نقش شاعران مهجر سرنوشت ساز بوده و تأثیر عمیقی بر سایر شاعران داشتند. زیرا آن ها در مدارس مسیحیان پرورش یافته بودند و به همین خاطر با جهان اروپا همگامی بیشتری داشتند و با گذشت زمان و بازگشت به کشور خود، نوآوری های خود را به اوج رسانیدند. در کنار شاعران مهجر، انجمن دیوان نیز شعر خود را با انسانیت و ملیت عربی یکسان ساخته و اوزان و قوافی شعری را دچار تحول نمودند. انقلاب سال ۱۹۱۹ مصر و اوضاع سیاسی و اجتماعی مصر زمینه را برای ایجاد نهضتی مجدد هموار ساخت و جماعت آپولو نشأت خود را مدیون آن اتفاق هستند. این شاعران بر عاطفه، خیال، عشق و غربت اهتمام ورزیده و بر علیه سنت های پیشین قیام کردند.
در نتیجه می توان گفت که تأثیر شاعران معاصر از مکتب رومانتیسیسم زیاد بوده است. زیرا عوامل ناشی از فشارهای اقتصادی و اجتماعی موجود در سرزمین های عربی، زمینه را برای گسترش این مکتب اروپایی در ادبیات عربی هموار ساخته است. زیرا از آن جا که اصلی ترین مضامین شعر رومانتیسیسم حزن، عشق و احساس غربت است، شرایط جامعه عربی با این مضامین همگانی و قرابت دارد.
عکس مرتبط با اقتصاد
فصل سوم
جلوه های رومانتیسیسم
در شعر فاروق جویده

 

مقدمه

پس از تعریف و توضیح مکتب رومانتیسیسم و نحوه به وجود آمدن این مکتب در ادبیات غربی و ادبیات عربی در فصل های گذشته، در این فصل به ترتیب به بیان و شرح جلوه های این مکتب در اشعار فاروق جویده پرداخته می شود.
مهم ترین جلوه های رومانتیسیسم در شعر فاروق جویده به ترتیب عبارتند از: عشق که در چهار مولفۀ عشق به وطن، عشق به سرزمین های اسلامی، عشق به محبوب و سایر مضامین عشق پدیدار می گردد، حزن و اندوه، حنین و اشتیاق، دین، بازگشت به گذشته و یادآوری دوران کودکی و زندگی در روستا، رؤیاها و امید به آینده در میان اشعار مرتبط با مؤلفه های رومانتیسیسم، نمادها و تشبیهات نیز درون این ابیات بررسی می شوند. لازم به ذکر است در ادامه، به برخی از جلوه های رومانتیسیسم اجتماعی در اشعار جویده اشاره خواهد شد. جویده در اشعار رومانتیسیسم اجتماعی به مسائل و مشکلات جامعه عربی اشاره می کند.

 

۳_۱_ جلوه های رومانتیسیسم فردی

 

۳_۱_۱_ عشق

در ادبیات رومانتیسیسم، مفهوم عشق به عنوان یکی از اصلی ترین مضامین، عامل خلق بسیاری از مضامین ادبی ماندگار شده است. عشق پاک و عفیفی که شاعر در آن به توصیف احوال و فضیلت های معنوی معشوق می پردازد و از روابط عاشقانه پرده بر می دارد. البته می توان چنین عنوان نمود که:
مفهوم عشق به دو دسته تقسیم می گردد: دسته اول عشق به معشوق زمینی و مجازی و به تصویر کشیدن لحظات شادی و حزن است که شاعر آن ها را در قالب یک تراژدی غمناک برای مخاطب به تصویر می کشد و دسته دوم عشق به انسانیت که شاعر در آن از سعادت انسان ها شاد و از رنج آن ها محزون و غمگین می شود.[۲۵۴]
با توجه به گذشت زمان، مفهوم عشق نقش بارز و مهمی در ادبیات های مختلف داشته و سخن بسیاری از شاعران و موضوع بسیاری از قصه ها و زمینه های مختلف نمایش نامه ها را در برگرفته است؛ ولی در هیچ یک از دوره های مختلف ادبی، هم چون دوره رومانتیسیسم به اوج خود نرسیده است.[۲۵۵]
فاروق جویده شاعری است که در اشعار وی اسلوبی روان در جریان بوده و اشعارش را برای گروه های مختلف جامعه سروده است. در اشعار دوران جوانی فاروق و در اشعار دوره پختگی وی، مفهوم عشق به وطن و مردم کشورش به وفور دیده می شود. زیرا وی همیشه در کنار مردم وطن خویش بوده و از سوی دیگر عشق به مصر در دیوان وی موج می زند. وی در بیان عشق خود نسبت به وطن، الفاظ متین و زیبا را به کار می گیرد. عشق در نظر فاروق جویده همان ارزش های انسانی، وطن و قومیت عربی است. وی هم چنین عشق را مایه پیشرفت و ارتقای ذات بشری دانسته و در بسیاری از دیوان های شعری خود بر این مسأله تأکید دارد. تا جایی که وی چندین دیوان شعری خود را به این موضوع اختصاص داده است. از جمله این دیوان ها می توان به حَبِیبَتِی لَا تَرحَلِی (۱۹۷۵م)، یَبْقَی الحُبّ (۱۹۷۷م)، دائِماً أنْتِ بِقَلبِی (۱۹۸۱م)، لِأنِّی أحِبُّکِ (۱۹۸۲م) و شَیءٌ سَیَبْقَی بَینَنَا (۱۹۸۳م) اشاره نمود.
مضامین عاشقانه در اشعار فاروق جویده در دو مؤلفه اصلی ظهور پیدا می کند. نخست، عشق به وطن که در دو بخش عشق به مصر و عشق به سایر سرزمین های اسلامی تقسیم می شود، و همچنین عشق به محبوب که به عنوان مضامین اصلی عشق در این اشعار به شمار می روند. هر چند سایر مفاهیم عاشقانه نیز وجود دارد که در ادامه مسأله عشق به آن ها اشاره می شود.

 

۳_۱_۱_۱_عشق به وطن

عشق به وطن امری فطری است که ریشه در درون انسان دارد. شعر ملی همان شعری است که شاعران در آن به بیان مجد و عظمت کشور خود و به استقلال وطن، رهاسازی آن از قیود آتش ظلم و استبداد و بالا بردن پرچم آزادی، عدالت و کرامت می پردازند. [۲۵۶]در واقع اشعاری که در آن ها، مفهوم عشق به وطن نهفته است همان اشعاری است که شاعران در آن به بیان مسائل داخلی کشور از جمله مسائل اجتماعی، سیاسی اشاره نموده و از عشق درونی خود نسبت به وطن می سرایند.
فاروق جویده به عنوان یکی از روشنفکران جامعه عربی و مصر، شاهد بیشتر اتفاقات رخ داده دوران خود در کشور مصر می باشد. جامعه ای که جویده شاهد آن بود، جامعه ای بود که رهبری آن را افرادی هم چون انور سادات، حسنی مبارک، بوش، شارون بر عهده داشتند و هر گونه ظلم را در حق مردم کشورهای عربی مخصوصأ مصر، فلسطین، لبنان و کویت می کردند. جویده به عنوان انسانی روشنفکر و آگاه نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی موجود، به خاطر هویت عربی و اسلامی خود قلب و قلم خود را در مسیر عشق به کشور مصر و کشورهای عربی قرار داده است. وی در قصیده عَشِقْنَاکِ یَا مِصْرُ به بیان این عشق دورنی خویش اشاره نموده و این گونه بیان می دارد:
حَمَلْناکِ یا مِصْرُ بَیْنَ الحَنایا
وَ بَیْنَ الضُّلُوعِ.. وَ فَوْقَ الجَبِینْ
عَشِقْناکِ صَدْراً.. رَعَاناً بِدَفءٍ
وَ إنْ طَالَ فینَا زَمانُ الحَنِینْ.[۲۵۷]
در پی امضای قرارداد کمپ دیوید میان اسرائیل و مصر و توقف جنگ میان دو کشور در سال ۱۹۷۸در زمان انور سادات، بسیاری از متفکران و روشنفکران به این امر معترض بودند. با این حال، این افراد می توانستند به عنوان انسان های عرب زبان، مردم خود را به ماندن در کشور مصر تشویق نمایند. در این میان جویده با درک اوضاع سخت زندگی و شرایط نابسامان مصر، خود را با مردم مصر هم درد ساخته و عشق خود را نسبت به مصر چنین بیان داشته است:
لَوْ لَمْ تَکُنْ مِصْرُ العَرِیقَهُ مَوْطِنِی/ لَغَرَسْتُ بَینَ تُرَابِهَا وِجدَاِنی/ وَ سَلَکْتُ دَرْبَ الحُبِّ.. مِثلَ طُیُوْرِهَا/ وَ غَدَوْتُ زَهْراً فی رُبَی بُسْتَانِ/ وَ جَعَلْتُ مِنْ عِطْرِ الزَّمانِ قَلائِداً/ وَ نَسَجْتُ بَیْنَ قِبابِها اِیمَاِنی/ فَمَتَی نُعِیْدُ لِمِصْرَ بَسْمَهَ عُمْرِها؟/ مَا أتْعَسَ الدُّنیَا.. مَعَ الأحْزانِ/ مِصْرُ الحَبِیبَهُ یَا رِفاقِی کَعْبَهٌ/ لا تَتْرُکُوهَا مَرتَعَ الأوثَانِ[۲۵۸].
در این ابیات شاعر از مصر به عنوان کعبه ای نمادگرایی کرده است که بت پرستان، یعنی اشغالگران آن را محاصره نموده و زندگی را بر مردم دشوار ساخته اند. جویده در این اشعار، جوانان را به محافظت در برابر اشغالگران تشویق می کند.
در اشعار فوق، حس ملی گرایی و عشق وی نسبت به وطن به وضوح مشاهده می گردد. با توجه به این ابیات دانسته می شود که وی از درون خود این اشعار را سروده و زیباترین بخش اشعارش را به موضوع وطن اختصاص داده است. وی در ماورای این اشعار از اوضاع نابسامان مصر اندوهگین شده و با حالت سؤالی از زمان بازگشت چهره شادی و آرامش به وطن می پرسد.
مصر هم چون کعبه عاشقان و دوست داران آن می باشد. به عقیده فاروق، این سرزمین نباید سرزمین کینه ها و ظلم و ستم باشد. از این رو باید آب آن سرزمین، هدایت گر هستی باشد. زیرا مصر به برکت رود نیل زنده است:
یا نِیْلُ.. ماءُکَ لِلْوُجُودِ هِدَایَهٌ
عَاشَتْ عَلَی دَربِ السِّنِینَ مَناراً
قَدَرٌ هَوَاکَ.. وَ قَدْ بَقِیْتُ بِسِرِّهِ
اِنْ ضِقتُ یَوماً لَا اُطِیْقُ فِرَاراً.[۲۵۹]
تجلی عشق به میهن در آثار جویده امری است که می توان به وفور آن را مشاهده نمود. وی در برخی از این اشعار، سایر سرزمین ها را انکار می کند و فقط به سرزمین مادریش مصر عشق می ورزد. به عنوان مثال، وی در قصیده یَوماً غَنَّیْتُکَ یَا وَطَنِی.. از میزان عشق و علاقه خود به مصر می گوید و خاک آن را پناه گاهی برای خود تصور کرده و خود را زندانی عشق به سرزمین می داند:
یَوماً غَنَّیْتُکَ یَا وَطَنِی
وَ شَدَوْتُکَ اَجْمَلَ اَلْحَاِنی
وَ جَعَلْتُ زُهُورَکَ مِئْذَنَتِی
وَ جَعَلْتُ تُرَابَکَ.. اِیمَانی
وَ غَدَوْتُ سَجِیناً یَا وَطَنِی..
وَ کَفَرتُ بِکُلِّ الاَوْطانِ[۲۶۰].
پس از انعقاد قرارداد ۱۹۷۸ میان اسرائیل و مصر، برخی از مردم بازگشت دوباره صلح و صمیمیت سابق به مصر را امری محال می دانستند. با این حال جویده با ممکن دانستن این امر، مردم را به ماندن در مصر تشویق نموده است. از سویی دیگر به اعتقاد جویده اگر عشق مردم نسبت به مصر، عشق خالصی باشد دوری وطن نیز قادر به از بین بردن آن نخواهد بود و در این صورت عشق مفهوم اصلی خود را از دست نداده و مکانی آرام و روشنی بخش خواهد بود:
سَیَبْقَی الحُبُّ وَاحَتَنَا..اِذَا ضَاقَتْ لَیَالِیْنا

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 05:42:00 ق.ظ ]