خواجو انفاس تو این نَکهَتِ مُشکین زچه یافت که چنین غالیه در طبلۀ عطّار نبود
دلم ز زلف تو بر آتش اوست می دانم که سوز سینه ی پر دود مجمر از عود است
(خواجو :۷۶)
“زلف یار” را به عود (چوب خوشبو که تداعی کننده ی بوی خوش زلف یار است) تشبیه کرده امّا تشبیه بسیار ظریف و پنهانی است و از نوع مُضمر است.
بر آتش بودن : استعاره مصرحّه ویا تبعیّه (بسیار مشابه هم اند) از سوختن. و احتمال کنایه بودن ترکیب مزبور نیز هست. سپس با توجه به این مضمون که دود مجمر (آتشدان) نشأت گرفته از “عود” است (که در آتشدان می سوزد). خواجو با طرح این مضمون، با لطافت و ظرافت خاصّی دلش را به مجمر تشبیه کرده (می تواند عود استعاره مصرحّه از دل هم باشد) و سوز سینه ی خود را نشأت گرفته از زلف یار دانسته که همطراز و همگون با عود است.
به وجهی خوش دهانت تا نشد پیدا ندانستند کزین رو صحبتی نیک است با خورشید عیسی را
(همان:۲۰۳)
تشبیه فوق بسیار مُضمر است تا آنجا که به مرز استعاره رسیده است، شاعر “دهان یار “را که در چهره ی خورشید مانند ش قراردارد به عیسی تشبیه نموده است که با خورشید، هر دو همسایه ودر آسمان چهارم اند از دهان به علاقه ی کل به جز، لب ها را اراده کرده که” جان بخش اند” و جان بخشی صفت عیسی نیز هست.
و اُبریُ الا کُمَهَ و اَلابِرصَ و اُحِی الموتی با ذن الله (قران ،۳:۴۲)
آن رفت که از نکهت انفاس بهاران مقصود من سوخته دل، بوی شما بود
(همان :۲۱۹)
بوی یار ( مشبه ) را به نکهت انفاس بهاران (مشبهٌ به محسوس مفرد و مقیّد ) مانند کرده است اما روند تشبیه به ظاهر موجود نیست لذا تشبیه مُضمر است و افزون بر این ، مشبه را بر مشبهٌ به ترجیح و تفضیل داده است و تشبیه با این وصف ، از نوع تفضیل است. شاعر به بوی خوش (نکهت ) بهاران دل نبسته و به بوی یار توجه و نظر داشته است.
حدیث زلف و رخ دلکش تو خواهد بود که بر صحیفه ی لیل و نهار خواهد ماند
(همان :۱۹۱)
رخ دلکش: دلکش کنایتاّ به معنای” زیباست “و می تواند مجاز و صفی باشد به علاقه ی لزوم : هردلکشی زیباست .
صحیفه ی لیل و نهار: (لیل و نهار صحیفه اضافه تشبیهی).
۲-۳-۹-تشبیه مشروط
شباهت بین مشبه و مشبهٌ به در گرو شرطی است:
روی او ماه است اگر بر ماه، مشک فشان شود قد او سرو است اگر بر سرو لالستان بود
(عنصری، ۱۱۸:۱۳۷۲)
گرنه بوی دوستان آرد نسیم بوستان باد پندارش که آخر گنج باد آورد نیست
(همان:۱۱۲)
” گنج باد آورد” یکی از گنج های خسرو پرویز است و به غنا و ذخارت معروف و زبانزد است ویکی از گنج هایی است که کشتی دشمن به جهت وزیدن باد مخالف به ساحل لشکریان ایران آمد و مصادره شد .
” باد” استعاره از” پوچ بی قدر” است. نسیم بوستان را به شرط نیاوردن بوی دوستان ، به باد( مشبهٌ به )تشبیه کرده است . ضمناً ” باد ” در مصراع دوّم ، تداعی کننده ی باد مخالف که کشتی دشمن را به ساحل لشکریان ایران آورد، نیز هست .
ذخارت: پرباری
هر دلی کز مهر آن مه روی دارد ذرّه ای در گداز آید چو موم ارفی المثل خارا بود
(هماان:۲۱۹)
دل دارای ذرّه ای مهر آن محبوب (مشبه مرکب) همچون “موم” (مشبه به مفرد محسوس)
وجه شبه:گذاختن.
شرط تشبیه :اگر چه خارا باشد.
۲-۳-۱۰- تشبیه تفضیل
مشبه را بر مشبهٌ به برتری می دهند:
یکی دختری داشت خاقان چو ماه کجا ماه دارد و زلف سیاه
(فردوسی،۱۹۶۸: ۲۰۹/۴)
ظاهر آن است که بر صفحه ی منشور جمال مثل ابروی دلارای تو طغرایی نیست
(همان: ۱۲۱)
صفحه ی منشور: کتاب و نامه ی گسترده
صفحه ی منشور جمال : تشبیه بلیغ (جمال ← صفحه ی منشور).
طغرا : دست خواجو مختصر شاه در پایان نامه های مهم سلطنتی به همراه مهر سلطان. (استعاره)
در عالم زیبایی، ابروان تو طاق و تک است. در مصراع دوّم با کاربرد استعاره ، معنا را بیان کرده است. (استعاره) در معنای کل، تشبیه تفضیل نهفته است و “ابروی دلارای یار” را بهتر از “طغرا” دانسته است.
اضافه ی تشبیهی (محسوس به محسوس و معقول (وَجدانی) به محسوس)
بسی تحمّل خار جفا بباید کرد که تا نهال موّدت، گلی به بار آرد
(همان: ۱۴۸)
خار جفا (جفا ← خار) و نیز نهال مودّت (مودّت ← نهال) دو تشبیه بلیغ است که به ترتیب با وجه شبه “آزردن” که در جفا ذاتی و در خاراعتباری و عرضی است و کمال اتّصال و دوستی در ترکیب دوّم، صورت گرفته است ” گل به بار آوردن” که به صورت گروه فعلی در شعر آمده است ” اضافه ی تبعیّه ” (مستعار و مستعارٌله ) است از : ثمر دادن و نتیجه بخش بودن.
نقّاش که او صورت ارژنگ نگارد کی چهره ی گلچهر چو اورنگ نگارد؟
(همان: ۱۴۹)
در جنب جمال تو بود صورت دیوار هر نقش که صورتگر ارژنگ نگارد
(همان: ۱۴۹)
“ارژنگ” نام کتاب مشهور “مانی” است که به صورت “ارتنگ و ارثَنگ” نیز به کار رفته است. وی ادّعای پیامبری داشته و کتاب یاد شده تفصیل آیین و شریعت اوست. “مانی” صورتگری ماهری بوده است و در ارژنگ نقّاشی ها و صورت های شگرفی، تصویر کرده بوده است.
در مصراع دوّم که استفهام انگاری است یک تشبیه (صورت گلچهر چو اورنگ) به کار برده است (صورت زیبایی چون “اورنگ”).
بیت دوّم یک تشبیه مرکّب به مقیّد است : صورتگرهای مانی در ارژنگ را در قیاس با چهره ی زیبای یار (مشبّه) به “نقّاشی ها و صورت های بی جان روی دیوار ” (مشبّهٌ به )مانند نموده است.
۲-۳-۱۱-تشبیه تمثیل
تشبیهی که مشبهٌ به آن مرکب باشد و جنبه مثل یا حکایت داشته باشد، تشبیه تمثیل است. در این نوع تشبیه، مشبه، امری معقول و مرکب است که برای تقر

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
یر و اثبات آن، مشبهٌ بهی مرکب و محسوس ذکر می شود:
آگاه نیست آدمی از گشت روزگار شادان همی نشیند و غافل همی رود
مانَد بر آن که باشد بر کِشتی روان پندارد اوست ساکن و ساحل همی رود
(مسعود سعد، ۲۲۹:۱۳۵۴)
مشبّه، آگاه نبودن آدمی از گشت زمان و غفلت و شادمانی او.
مشبّه به: نشستن آدمی در حشتی و تصور او بر این که او ساکن است و ساحل حرکت می کند.
وجه شبه: غفلت حاصل از توهّم و ظاهر بین.
(شمیسا، ۴۴:۱۳۷۲ )
۲-۳-۱۲-اضافه تشبیهی
تشبیهی است که مشبه به مشبهٌ به یا مشبهٌ به مشبه به صورت ترکیب اضافی به هم با کسره ی اضافه وابسته شده باشند:
ابروی کمان یا کمان ابرو
همه اضافه های تشبیهی را نی توان به صورت بالا، معکوس، ارائه داد. معمولاً مشبهٌ به
به مشبه اضافه می شود:
دریاییِ دانش، خورشید معرفت.
شبی زِیت فکرت همی سوختم چراغ بلاغت بیفروختم
(سعدی، ۴۲۸:۱۳۷۳)
“زیت فکرت” و “چراغ بلاغت” اضافه تشبیهی و تشبیه بلیغ و صریحند.
وَجُدا نیات: وجدا نیّات چیزهایی هستند که به وسیله وجدان، ادراک می شوند مانند لذّت و اَلَم حسی و داخلی در قسم عقلی هستند، زیرا ادراک آنها به توسط قوای باطنه است، مانند:
اَلَم عشق لذّتی دگر است رنج عُشّاق را حتی دگر است
روزی که نماند زغم عشق تو خواجو اسرار غمش بر ورق دهر بماند
(خواجو:۱۸۹)
ورق دهر: ترکیب بدیعی است و کمتر در آثار سبک عراقی یافت می شود. دهر را به ورق (مجازاً به کتاب) مانند کرده است. وجه شبه: ثبات و ماندن نوشته بر ورق و ماندن آثار زندگی هر کس در روزگار (دهر)
ز روزگار جفا نامه ای که عرض افتاد مدام بر ورق روزگار خواهد ماند
(همان: ۱۹۰)

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:59:00 ب.ظ ]