۱ـ۱) معرف های اصلی راهبرد
راهبرد در اکثر موارد به معنای سنجیدن وضع خود و حریف و اتخاذ نقشه ای برای مواجهه با او در مناسب ترین زمان ممکن می باشد. گستره وسیع کاربرد این اصطلاح در کنار تداخل شئون مختلف حیات انسانی (مانند حوزه های سیاست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ) ارائه تعریفی واحد از آن را دشوار ساخته است. با این حال می توان به سه معرف اصلی در فضای مفهومی راهبرد اشاره نمود که عبارتند از:
عکس مرتبط با اقتصاد
۱) ترسیم اهداف. (مایکل، ۱۳۸۴، ۳۷)
۲) شناخت امکانات. ( فرد، ۱۳۷۹: ۷۸)
۳) ارائه بهترین شیوه اجرا. (کرینر،۱۳۸۱: ۱۳۴)
راهبردشناس بر اساس تعریف خود از وضعیت مطلوب (فرصت) و نامطلوب (تهدید) دست به بسیج هدفمند امکانات به جهت خلق بهترین شرایط می زند. در اینجا ضرورت ایجاد هماهنگی میان عامل آگاهی با عامل توانایی کاملا مشهود است. چنانکه بنابر نظر ابن أبی حجه (زنده به سال ۶۱۵ قمری / ۱۲۱۸ میلادی) « حکومت در اداره ی امور خویش نیازمند تدبیر است و تدبیر محصول علم و قدرت کسانی است که درصدد عملی ساختن آن هستند.» (العربی الخطابی، ج۱: ۲۷۸)
با توجه به آنچه بیان گردید، فضای مفهومی اصطلاح راهبرد در ذیل مواردی چون: برنامه توسعه پنجساله کشور، راهبرد هسته ای جمهوری اسلامی ایران، سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران و نظایر آن کم و بیش مبتنی بر تعریف فوق الذکر است.
علیرغم اینکه تعاریف استراتژی در مفاهیم مدیریتی متنوع است، عناصر کلیدی آن ثابت باقی مانده است: اول شناسایی تواناییها و ضعفهای خود و رقیب (دشمن) و دوم کسب مزیت رقابتی پایدار (وجه تمایز و برتری). بدیهی است پیدایش علوم و فنون مختلف در پی رفع یکی از نیازهای بشری بوده است به عنوان مثال علم اقتصاد به علت کمبود منابع پدید آمد و به چگونگی توزیع و تخصیص منابع محدود برای نیازهای نامحدود بشر میپردازد. علم استراتژیک نیز ابتدا در فضای رقابتی نظامی بروز پیدا کرد و با انقلاب صنعتی و رشد فضای رقابتی و سازمانهای بینالمللی و چند ملیتی این علم به حوزه علوم مدیریتی و صنعتی نیز وارد شد. بنابراین طرح مباحث راهبردی در محیط انحصاری، بسته و عدم رقابت بیمعنا و عبث میباشد.
راهبرد در مباحث مدیریتی در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی کاربرد بسیار متداولی دارد و به عنوان یکی از عناصر مهم مرتبط با مدیریت مطرح بوده و اساس تصمیم گیریهای مدیریتی محسوب می شود، به طوری که نمی توان آن را جدای از مدیریت پنداشت، چه بسا مدیریت موفق اغلب حاصل تدوین راهبردهای مناسب است.موضوع راهبردی به لحاظ گستردگی و کاربرد آن در حوزه های مختلف علمی، مورد توجه و استقبال اندیشمندان قرار گرفته است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲ـ۱) اهمیت و ضرورت تدوین راهبرد
با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم بکارگیری برنامهای جامع برای مواجهه با اینگونه مسائل وبرای شکل دادن به آینده به شکلی اثر بخش(کنترل آینده) بیشتر از گذشته ملموس میشود. این برنامه چیزی جز برنامه راهبردی نیست. مدیریت راهبردی در حوزه فرهنگ و سیاست با تکیه بر ذهنیتی پویا، آیندهنگر، جامعنگر، اقتضای راه حل برون رفت از آسیب های فرهنگی ـ سیاسی امروزی است. بنابر این می توان گفت پایه های مدیریت راهبردی بر اساس میزان درکی است که مدیران یک عرصه، از تحلیل وضعیت موجود و راهکارهای رسیدن به وضعیت مطلوب دارند پس یکی از مهمترین ابزارهایی که سازمانها برای حصول موفقیت در آینده میتوانند از آن بهره گیرند «مدیریت راهبردی» خواهد بود.(فرد، ۱۳۸۴: ۳۷)
از این رو می توان نتیجه گرفت بالاترین اولویت در رفع آسیب های فرهنگی ـ سیاسی بنابر دو دلیل زیر تهیه و تدوین راهبرد و اجرای آن است:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
لزوم آینده نگری و چگونگی هدایت و رهبری سازمان: حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب بدون تصوری از حقایق، ضرورت ها و ایده آل ها امکان پذیر نیست و تهیه طرح و نقشه بازی به منظور خشنود سازی مشتریان و دستیابی به عملکرد مطلوب از طریق تدوین راهبرد راهی میان بر است.
ضرورت توجه به هارمونی و هماهنگی: نیازهای ضروری روزمره و آتی ، سازگاری و هماهنگی جهت ماندگاری و حمایت بخش های مختلف در زمان بلوغ ، جلوگیری از اتلاف منابع و تمرکز بخشیدن به اقدامات از راه تدوین راهبرد میسر میگردد. (زین العابدین، ۱۳۸۸: ۴۵)
۳ـ۱) مزیت های تدوین راهبرد در مدیریت
می توان منافع زیر را برای مدیریت راهبردی برشمرد:
باعث می شود که سازمان از فرصت ها آگاهی یابد، آنها را بشناسد، اولویت بندی کند و از آنها بهره برداری نماید.
به سازمان دیدگاهی عینی می دهد تا از آن زاویه به مسائل حوزه مدیریتی خود نگاه کند.
برای ایجاد هماهنگی و اعمال کنترل بر فعالیت ها، چارچوب مناسبی ارائه می کند.
اثرات شرایط نامطلوب و تغییرات نامساعد را به حداقل ممکن می رساند.
موجب می شود که تصمیمات اصلی به گونه ای گرفته شود که هدف های بلند مدت و پیش بینی شده مورد حمایت بیشتری قرار گیرد.
برای سازمان این امکان را به وجود می آورد که زمان و منابع را به شیوه ای اثر بخش تر به فرصت های شناخته شده تخصیص دهد.
باعث می شود تا وقت و منابع کمتری برای اصلاح خطاها و تصمیماتی که به صورت ضرب الاجل گرفته می شود، مصروف گردد.
برای ایجاد ارتباط بین کارکنان سازمان چارچوبی را ارائه می نماید.
به سازمان کمک می کند با رفتار افراد هماهنگ و یکپارچه شود.
مبنایی ارائه می کند تا بتوان بدان وسیله مسئولیت یکایک افراد را به صورتی مشخص تعیین کرد.
آینده نگری و تفکر در باره آینده را تقویت می کند.
برای حل مسائل و سود جستن از فرصت ها، روشی ارائه می کند که بر همکاری، انسجام و شور و علاقه (به کارو سازمان) مبتنی است.
موجب تقویت نگرش خوشبینانه نسبت به تغییر می شود.
باعث می شود که مدیریت سازمان دارای نوعی نظم و رسمیت گردد. (پیرز، ۱۳۸۷: ۲۶)
از آنچه گذشت میتوان اینگونه استنباط نمود که راهبرد، حاصل ایجاد پیوند و ارتباط میان چهار عامل نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها و تهدیدهای محیطی میباشد که حاصل این پیوند و رابطه ایجاد مزیت رقابتی پایدار و کسب برتری در برابر رقبا است.
۴ـ۱) ملزومات عملی شدن راهبرد
نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که راهبرد الزاماً منجر به موفقیت سازمان نخواهد شد برای پیادهسازی مطلوب راهبردها به موارد ذیل نیز باید توجه داشت:
ساختار سازمانی مناسب.
کنترل و نظارت.
نظام انگیزشی متناسب با الزامات برنامه راهبردی.
نظام اطلاعاتی و ارتباطی کارآ و مؤثر.
هماهنگی فرایندهای سازمانی با راهبردها.
هماهنگی راهبردها با فرهنگ سازمانی
۲) تعریف فرهنگ
۱ـ۲) معنای لغوی
صورت باستانی فرهنگ در اوستای کنونی و نوشته هایی که از فارسی باستان در دست داریم دیده نشده است.
گمان می رود که این واژه از پیشوند «فر» به معنی «پیش» و ریشه باستانی «ثنگ» به معنی کشیدن ساخته شده باشد.
از این ریشه است واژه های فارسی «هنگ» به معنی قصد و آهنگ و «هنجیدن» و «هیختن» به معنی بیرون کشیدن و بر آوردن و نیز از همین ریشه است کلمه «آهنگ» به معنی قصد و اراده و توجه و عزم و موزونی ساز و آواز. همچنین «آهنج» به معنی عزم و اراده، و «آهنگیدن»، «آهختن»، «آهیختن» به معنی کشیدن و بر آوردن است.
از همین ریشه با افزودن «فر» در فارسی «فرهختن»، «فرهیختن» و «فرهنجیدن» داریم به معنی تربیت کردن، ادب آموختن و تادیب نمودن و نیز فرهخته و فرهنجیده به معنی ادب کرده و تادیب نموده. (آشوری، ۱۳۸۶: ۷)
معنی فرهنگ در واژه نامه ها:
صحاح الفرس: فرهنگ، ادب باشد. (نخجوانی،بی تا : ۶۷)
معیار جمالی: فرهنگ عقل و ادب باشد. (فخری اصفهانی ، ۱۳۷۷: ۴۳)
شرف نامه منیری: فرهنگ، ادب و دانش و بزرگی باشد.
تحفه الاحباب: فرهنج، ادب و عقل باشد .
تحفه الاحباب: فرهنگ، عقل و دانش باشد. هر که نیک تر داند در علم و چیزها که مردم بدان فخر کنند، گویند مردی فرهنگی است. (ملوانی، م۲۰۰۰ = .۱۳۷۹: ۴۴)
همچنین در انجمن آرای ناصری آمده است «فرهنجیدن» به معنی ادب کردن است و امر بدان است (میرزاآقاکمرئی، بی تا: ۱۲۳) و در فرهنگ نفیسی ذیل کلمه فرهنگ اینگونه آمده است:
«فرهنگ نیکویی، تربیت و پرورش و بزرگی و عظمت و بزرگواری فضیلت و وقار و شکوهمندی و دانش و حکمت و هنر و علم و معرفت و علم فقه و علم شریعت و کتابی که محتوی لغات فارسی باشد»
در رسائل اخوان الصفا نیز واژه فرهنگ اینگونه به کار رفته است:
«… نفس به سبب شهوت و غضب از عالم ملکوت باز مانده است ، پس واجب است بر عاقل که اخلاق خویشتن فرهنگ کند و از شهوت و غضب بپرهیزد»(حلبی،۱۳۵۸: ۵۶)
از سوی دیگر معادل لاتین این واژه culture می باشد و از زبان کلاسیک و شاید زبان پیش از کلاسیک ریشه می گیرد و به معنای کشت و کار یا پرورش بوده است و هم امروز نیز اصطلاحات agriculture به معنای کشاورزی، horticulture به معنای باغداری و bee cultureبه معنای پرورش زنبور ریشه در همین معنا دارد. (آشوری،۱۳۸۶: ۸ـ۴۰)
۲ـ۲) اصطلاح فرهنگ و تعریف آن
با نگرشی به معانی ارائه شده از فرهنگ در می یابیم که دانشمندان و اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی تعریف های متعددی از واژه فرهنگ ارائه کرده اند که هر یک از این تعریف ها ذیل یکی از شاخه های زیر می گنجد:
تعریف های تاریخی: در این تعاریف تکیه بر میراث اجتماعی در طول تاریخ است.
تعریف های هنجاری: در این تعاریف تکیه بر سبک، شیوه و راه و روش زندگی است.
تعریف های ساختاری: در این تعاریف تاکید بر سازمان فرهنگ است.
تعریف های روانشناختی: در این تعریف ها بر الگو و روش تسهیل در سازگاری با محیط و جامعه تاکید شده است.