:ارزش صادرات کالای (تولیدی یا غیر تولیدی) در کشور ،
:ارزش کل صادرات کشور ،
:ارزش صادرات کالای در جهان،
: ارزش کل صادرات جهان.
بنابراین دراین شاخص، معرف کشور مورد بررسی، معرف کالای مورد بررسی و بیانگر جهان است. با بهره گرفتن از این شاخص، میتوان مزیت نسبی را برای همهی کشورها و همه کالاهای تجاری محاسبه نمود. در این مورد سه حالت پیش میآید :
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
هنگامی که است: نشان دهنده وجود مزیت نسبی در صادرات کالای برای کشور است.
هنگامی که است: برعدم وجود مزیت نسبی در صادرات کالای برای کشور دلالت دارد.
هنگامی که است: بیانگر آن است که کشور هیچگونه برتری یا عدم برتری نسبت به کشورهای دیگر جهان در صادرات کالای ندارد(رحیم زاده، ۱۳۷۷، ص ۱۱۵-۱۱۳).
۲-۲-۷ شاخص مزیت نسبی آشکارشده متقارن (SRCA[14])
نامتقارن بودن شاخص مزیت نسبی آشکارشده، یکی از نقاط ضعف این شاخص به شمار میرود؛ بدین معنا که نبود مزیت نسبی یک محصول، در محدوده صفر تا یک نشان داده میشود. در حالی که وجود مزیت نسبی در محدوده یک تا بینهایت بیان میگردد. برای رفع این مشکل، شکل متقارن یا نرمال شدهای از این شاخص توسط براسیلی[۱۵] و همکارانش ارائه شده است:
(۲-۳)
شاخص مزیت نسبی آشکار شده متقارن مقادیر بین ۱- تا۱+ را به خود میگیرد. چنان چه بزرگتر از یک باشد، در این صورت بین صفر و یک خواهد بود. در صورتی که کوچکتر از یک باشد، عددی منفی بین صفر تا ۱- خواهد بود. به دلیل دامنه محدود شاخص تعدیل شده فوق، که هرچه به ۱+ نزدیکتر شود در این صورت مزیت نسبی بیشتر می شود و در عوض هر چه از صفر به سمت ۱- میل کند، میتوان نتیجه گرفت که عدم مزیت نسبی تشدید میشود (سلامی و پیش بهار، ۱۳۸۰، ص ۷۲-۷۱)..
۲-۳ برنامه ریزی منطقهای و آمایش سرزمین
یکی از مسائل مهم و کلیدی که در کنار برنامهریزیهای کلان و بخشی باید به طور مستقل به آن پرداخته شود، برنامه ریزی آمایش سرزمین و برنامه ریزی منطقهای است. برنامه ریزی آمایش سرزمین، روند جامعی از برنامه ریزی منطقهای ارائه میدهد. این شکل از برنامه ریزی برای به کارگیری برنامه ریزی منطقهای در سطح یک کشور بهترین مکمل برای برنامه ریزی کلان و بخشی است. برنامه ریزی آمایش سرزمین چون با دیدی وسیع و همهجانبه به فضای ملی نگاه میکند، کلیه مناطق کشور را از جهات مختلف مورد مطالعه و شناسایی قرار میدهد. تا براساس توانمندیها، قابلیتها و استعدادهای هر منطقه با توجه به یکنواختی و هماهنگی اثرات نتایج عملکردهای آن ها در سطح ملی، نقش و مسئولیت خاص به مناطق مختلف کشور محول شود. مهمترین خصوصیات آمایش سرزمین، جامعنگری، دوراندیشی، کلگرایی، کیفیت گرایی و سازماندهی فضای کشور است. هدف آمایش سرزمین، توزیع بهینه جمعیت و فعالیت در سرزمین است، به گونهای که هر منطقه متناسب با قابلیتها، نیازها و موقعیت خود از طیف مناسبی از فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی برخوردار باشد و جمعیتی متناسب با توان و ظرفیت اقتصادی خود بپذیرد. به عبارت دیگر، هدف کلی آمایش سرزمین، سازماندهی فضا به منظور بهرهوری مطلوب از سرزمین در چارچوب منافع ملی است. آمایش سرزمین زیربنای امر سازماندهی توسعه منطقهای و به بیانی دیگر ابزار اصلی برنامه ریزی و تصمیمگیریهای منطقهای و ملی است. آمایش سرزمین، زمینه اصلی تهیه برنامههای توسعه اقتصادی – اجتماعی منطقهای را فراهم میآورد و ابزار اصلی تلفیق برنامه ریزیهای اقتصادی و اجتماعی با برنامه ریزی های فیزیکی و فضایی خواهد بود. از آنجا که برای تحقق اهداف توسعه همه منابع اجتماعی اعم از منابع انسانی، اقتصادی، منبع فضایی و محیطی باید به کار گرفته شود و به کارگیری آنان مستلزم برنامه ریزی است بنابراین آمایش سرزمین مبنای طرحها و برنامههای جامع توسعه بوده و پیونددهنده برنامه ریزیهای اقتصادی، اجتماعی و فضایی و یا مجموع آنان در قالب برنامه ریزی جامع و در مقیاس ملی و منطقهای میباشد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
تفاوت مهم رویکرد آمایش سرزمین و برنامه ریزی فضایی را میتوان در مقوله جامعنگری دانست. زیرا دورنگری و کلگرایی در هر دو میتواند مورد نظر باشد، لیکن جامعنگری مهمترین وجه افتراق آمایش سرزمین و برنامه ریزی فضایی است. زیرا اگر برنامه ریزی فضایی ناظر بر تعیین رابطه بین فعالیت و فضا باشد، زمانی که این رابطه نتیجه یک فرایند جامع نگرانه به معنای در نظر گرفتن ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ارتباطات لازم با سایر فعالیتها باشد، برنامه ریزی فضایی در حد آمایش سرزمین صورت گرفته است.
عکس مرتبط با اقتصاد
برای درک بهتر این برداشت میتوان گفت در برنامه ریزی فضایی برای یک فعالیت مشخص الزاماً نحوه توزیع آن فعالیت در قلمرو، موضوع اصلی و محور توجه برنامه ریزی است و پرداختن به جوانب غیر مرتبط با فعالیت، مورد توجه کافی قرار نمیگیرد. آمایش سرزمین نوعی برنامه ریزی فضایی است که اولاً متکی به یک نظریه توسعه مشخص است و ثانیاً با ملاحظات جامعتری به انتخابهای همزمان توزیع جغرافیایی چند فعالیت میپردازد. در صورتی که برنامه ریزی فضایی اولاً مستقل از یک نظریه توسعه مشخص میتواند همواره موضوعیت یابد و ثانیاً امر توزیع جغرافیایی یک یا چند فعالیت را با ملاحظات محدودتری انجام میشود. (وردینژاد، ۱۳۸۷).
۲-۳-۱ تاریخچه برنامه ریزی در ایران
نخستین بار در فروردین سال ۱۳۱۶ با پیشنهاد اداره کل تجارت، شورایی به نام شورای اقتصادی تشکیل شد. این شورا تهیه یک نقشه عمومی اقتصادی را لازم تشخیص داد و قرار شد کمیسیون دائمی بدین منظور آغاز به کار کند. این کمیسیون در زمینه اصلاح کشاورزی، مطالعه هایی به عمل آورد و گزارشی با عنوان «برنامه هفتساله کشاورزی» تنظیم کرد.
در سال ۱۳۲۳ تصمیم گرفته شد شورایی به نام شورای عالی اقتصاد تأسیس شود. وظیفه این شورا تهیه برنامه اقتصادی بود. پارهای از هدفهای این برنامه تثبیت ارزش پول، تعدیل نشر اسکناس، تشویق و افزایش محصولات کشاورزی و صنعتی، بررسی امور مالی و فنی کارخانههای دولتی، ایجاد نظم در امور اقتصادی و تأمین حداقل زندگی مردم بود.
در اوایل سال ۱۳۲۵ برای کاهش دشواریهای دولت، دو گام برداشته شد. گام اول در ارتباط با بهبود اصلاح وضع کارخانجات دولتی بود که قبلاً تأسیس و در دوره جنگ دچار وضع نامطلوبی شده بود. گام دوم عبارت بود از تنظیم یک برنامه توسعه اقتصادی برای کشور بود. برای انجام هدف اول، بانک صنعت و معدن ایران تأسیس و کلیه کارخانجات و مؤسسات اقتصادی دولت بهاستثنای صنعت نفت و انحصار دخانیات و راهآهن دولتی ایران در آن بانک متمرکز شد. در اجرای هدف دوم هیئتی به نام کمیته برنامه برای تولید برنامه توسعه اقتصادی انتخاب شد. کمیته مزبور یک برنامه ۶۲ میلیارد ریالی تنظیم و در نیمه دوم سال ۱۳۲۵ برای تأمین اعتبار قسمتی از برنامه مذکور با بانک بینالمللی ترمیم و توسعه تماس به عمل آورد.
به علت کمبود اطلاعات مورد نیاز، قرار شد این برنامه با کمک مؤسسه موریسین کنودسن تهیه شود. گزارش مؤسسه مذکور با وجود داشتن نواقص به دولت تسلیم شد. دولت با توجه به این گزارش و کمک و مشورت هیئت عالی برنامه، در آذر ۱۳۲۶، خطوط اصلی برنامه را ترسیم کرد و زمان اجرای برنامه را هفت سال تعیین کرد و لایحهای در اردیبهشت ۱۳۲۷ به مجلس شورای ملی تقدیم کرد که در واقع همان برنامه عمرانی اول است (زیاری، ۱۳۷۸).
۲-۳-۲ ساختار برنامه ریزی منطقهای در ایران
از عمر نظام برنامه ریزی در ایران که بر اساس برنامه ریزی بخشی پایهریزی شده است، حدود شش دهه میگذرد. نگرش بخشی به توسعه، به ویژه در چند دهه نخستین برقراری نظام برنامه ریزی توسعه در کشور، متأثر از دیدگاههای مطرح در جهان بوده است. اجرای برنامههای توسعه اقتصادی متکی بر رویکرد بخشی در ایران نیز مانند دیگر کشورهای جهان، منجر به عدم تعادل منطقهای، حاشیهای شدن برخی از مناطق، از دست دادن منابع و توانمندیهای منطقهای و نابرابریهای سرزمینی شده است. بررسی وضعیت کنونی کشور بیانگر آن است که تمرکزگرایی و غلبه بر رویکرد بخشی در برنامه ریزیها روند توسعه کشور را دچار اخلال کرده است.
برخلاف رویکرد بخشی، آمایش سرزمین با رویکرد همه سو نگر در چارچوب توسعه فضایی، سعی دارد با پدیده عدم تعادلهای منطقهای برخورد کرده و راهکارهای مناسب را برای تحقق توسعه متوازن همهجانبه و پایدار در سطح سرزمین، ارائه نماید. حرکت کشورهای در حال توسعه در مسیر توسعه پایدار، مستلزم توجه به سطوح منطقهای و محلی در برنامه ریزی توسعه است که در چارچوب نظام برنامه ریزی بخشی، به دلیل تمرکزگرایی، دستیابی به آن امکانپذیر نیست.
در پی احساس چنین نیازهایی در فرایند توسعه پایدار و همهجانبه کشورهای جهان و از جمله ایران، مفاهیم، دیدگاههای نظری و روشهای برنامه ریزی به تدریج متحول شده است تا ضمن پاسخگویی به موضوعات جدید مرتبط با توسعه، پاسخگوی نیازهای برنامه ریزی در سطوح منطقهای و محلی از یکسو و سطوح فعالیتی از سوی دیگر باشد. برنامه ریزی فعالیت و سکونت در پهنه سرزمین در ابعاد گوناگون ملی، منطقهای و محلی و در زمینههای گوناگون و با رویکردهای جامعنگری، پایداری و استفاده از علوم و فنون جدید در برنامه ریزی توسعه و به منظور تحقق اهداف نوین توسعه، در سالهای اخیر در جهان رواج یافته است. مطالعه تجربه کشورهای مختلف در رابطه آمایش سرزمین در سطوح مختلف، درسهای ارزشمندی از نظر ضرورت توجه به ابعاد گوناگون اجتماعی، قومی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی برنامهریزی به ما میآموزد. مطالعه دیدگاههای نظری مؤخر در این زمینه، ضرورت تعمق در اندیشههای توسعه بر اساس اصول پایداری، حفاظت از میراث طبیعی و فرهنگی، تکیه برنامههای توسعه منطقهای و آمایش سرزمین بر منابع انسانی، سرمایههای اجتماعی، دانش بومی و توسعه درونزا همزمان با تحکیم ارتباطات با جهان و ایجاد پیوندهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در چارچوب تعامل جهانی را بیش از پیش مطرح میسازد.
۲-۳-۳ جایگاه آمایش در نظام برنامه ریزی کشور
به لحاظ مفهوم، آمایش سرزمین ایجاد تعادل بین سه عنصر انسان، فضا و فعالیت تعریف شده و مقوله آمایش، تلفیقی از سه علم اقتصاد، جغرافیا و جامعهشناسی است. ظهور رویکرد آمایش سرزمین در نظام برنامه ریزی کشور، ماحصل ضرورتهایی بود که از دیرباز در نظام برنامه ریزی احساس میشد (نقوی، ۱۳۸۶: ۷۴)
آمایش سرزمین به عنوان بالادستترین سند توسعه کشور از جایگاه خاصی در نظام برنامه ریزی کشور برخوردار است. اگر ابعاد مختلف برنامه ریزی توسعه در سطوح مختلف بررسی شود، جایگاه آمایش سرزمین در نظام برنامه ریزی ایران به روشنی مشخص خواهد بود. علاوه بر روابط افقی که در ارتباط میان نظام برنامه ریزی و نظام اجرایی کشور در قالب سطوح مختلف برنامه اعم از (بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدت) وجود دارد، وجود ارتباط عمودی در درون نظام برنامه ریزی که جایگاه هر یک از سطوح برنامه را تبیین کرده و چگونگی تأثیرگذاری و تأثیرپذیری این سطوح را از یکدیگر تشریح میکند، ضروری است. بدون شناخت این نوع از روابط، درک کافی از نحوه عملکرد و وظایف مورد انتظار نظام برنامه ریزی نمیتوان داشت. براساس تقسیمبندی، چهار سطح برنامه ریزی را میتوان از هم تفکیک کرد: ۱- خرد ۲- کلان ۳- توسعه ۴- آمایش.
هر کدام از سطوح فوق نیز مشخصات و ویژگیهای خاصی دارند که آمایش را از سایر سطوح تفکیک میکند. اهداف تعیین شده در برنامه ریزیهای سطوح مختلف حاکی از جایگاه بالای آمایش به عنوان چارچوب توسعه بلندمدت کشور و در واقع راهنمای تدوین سایر سطوح برنامه ریزی است. بهره وری از منابع و ظرفیتهای اقتصادی و اجتماعی و محیطی سرزمین، هدف اصلی آمایش سرزمین است که سایر اهداف سطوح توسعه، کلان و خرد را نیز در بر میگیرد. در واقع رسیدن به هدف آمایش در یک افق بلندمدت ۲۰ ساله مستلزم رسیدن به اهداف برنامههای پنجساله، سالانه، بخشی و منطقهای است و ضروری است جهتگیری این برنامهها در راستای آمایش صورت گیرد.
از طرف دیگر، مطالعه پیامدهای فضایی هر یک از سطوح فوق در تبیین بهتر جایگاه آمایش در نظام برنامه ریزی و در بین سطوح برنامه ریزی کمک شایانی خواهد کرد. سازماندهی مناسب فعالیت و انسان در پهنه سرزمین غایت اصلی تمام برنامه ریزیها در سطوح مختلف است. اگر چه در سطح خرد مکانیابی جهت حداکثر کردن سود بنگاه و در واقع جانمایی بهتر فعالیتها پیامد فضایی این نوع برنامه ریزی است. ولی این جانمایی در راستای هدف بالاتر یعنی چیدمان منطقی فعالیتها در پهنه سرزمین ایفای نقش میکند. به عبارت دیگر فرایند برنامه ریزی صحیح و سلسله مراتبی از سطح آمایش ملی شروع و با تدوین برنامههای کلان اقتصادی به سطح برنامه ریزی خرد منتهی میشود. اتکا به این سلسله مراتب نه تنها به اجرایی شدن مطالعه های کلان در بلندمدت کمک شایانی میکند، بلکه روند توسعه کشور را منطقی، هماهنگ و پویا میسازد. عناصر توسعه یک کشور، همانند اجزای یک سیستم یا اندامهای یک بدن، دارای عملکرد تخصصی بوده و برنامه ریزیهای محلی نیز از چارچوبهای توسعه منطقهای و اهداف بلندمدت ملی بوده متأثر است. بنابراین در رویکردهای مختلف توسعه، نگاه برنامهریز به برنامه ریزی متفاوت خواهد بود.
بسته به آنکه چه حدی از تأثیرگذاری آمایش را بر نظام برنامه ریزی کشور پذیرفته شود، نحوه استفاده از اسناد آمایشی در تنظیم روابط سرزمینی بخشها تفاوت میکند. در یک تعبیر نسبتاً محدود میتوان آمایش را صرفاً به منظور شناسایی تأثیرات فضایی و جغرافیایی جهتگیریهای برنامه به کار گرفت. در یک تعبیر نسبتاً وسیع میتوان انتظارات برنامهریزان در زمینه تلفیق دیدگاههای سرزمینی یا بخشی و ایجاد هماهنگیهای بین بخشی، بین منطقهای و بخشی-منطقهای و با بهره گرفتن از رویکرد آمایشی را برآورد ساخت. گونهبندی و شناسایی مجموعه رویکردهای ممکن در این زمینه به تعدیل انتظارات برنامهریزان از آمایش سرزمین و به طور متقابل آمایشگران از نظام برنامه ریزی کمک میکند.
طراحی نظام برنامه ریزی مبنی بر آمایش سرزمین و ارتقای جایگاه آمایش سرزمین به عنوان بالادستترین سند توسعه بلندمدت کشور در راستای اعتلای نظام برنامه ریزی کشور از طریق نهادینهسازی رویکرد آمایشی در بدنه نظام برنامه ریزی، به منظور تنظیم رابطه دیدگاههای درازمدت و میانمدت و تنظیم روابط بین برنامه ریزی بخشی و منطقهای و تعیین نقش و جایگاه بخشهای مختلف و عرضه های مختلف جغرافیایی در چارچوب مبانی آمایش سرزمین صورت میگیرد.
در واقع آمایش و اسناد مرتبط با آن در سطح ملی یک سند بالادست در افق بلندمدت است که اصولاً جهت تحقق اهداف و آرمانهای آن باید تمام برنامه ریزیهای سطوح پایین آن با استناد به این اسناد تهیه شود و نهایتاً به مرحله اجرا برسد (زالی، ۱۳۸۳: صص ۲۳-۲۴).
۲-۳-۴ مروری بر تاریخچه و سیر تحولات آمایش سرزمین در ایران
۲-۳-۴-۱ مطالعه های انجام شده در ایران تا اوایل دهه ۱۳۵۰
سابقه توجه به ویژگیهای منطقهای در برنامه ریزی توسعه ایران به دهه ۱۳۳۰ برمیگردد. اما این توجه تا انتهای برنامه چهارم (۵۱- ۱۳۴۷) در حد مطالعه های پراکنده برای عمران نواحی مختلف، نظیر طرح برف آباد در استان کرمانشاه، مطالعه های شناسایی منطقه مغان، مطالعه های شناسایی ناحیه خوزستان و ناحیه سیستان و بلوچستان یا نظایر آن باقی ماند. در ابتدای دهه ۵۰، گروه Battelle مطالعه هایی را به منظور منطقهای کردن برنامه پنجم عمرانی (۵۶- ۱۳۵۲) به عمل آورد. در این مطالعه اگرچه میانمدت بود، کلیه بخشهای اقتصادی-اجتماعی موجود در برنامه کلان تجزیه و به برنامههای بخشی-منطقهای تبدیل شد (وحیدی، ۱۳۷۴: ۴۳).
۲-۳-۴-۲ مطالعه های ستیران
آمایش سرزمین به مفهوم رایج آن اولین بار در اواخر دهه ۱۳۵۰ مورد توجه قرار گرفت. مهندسان مشاور ستیران مطالعه هایی را در این زمینه به انجام رساندند که نتایج آن تحت عنوان «مطالعه استراتژی درازمدت طرح آمایش سرزمین دوره اول» و «مطالعه دوره دوم استراتژی درازمدت آمایش سرزمین» در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ منتشر شد.
بررسی مطالعه های ستیران در زمینه اصول ویژگیهای کلی آمایش سرزمین نشان میدهد که:
– مطالعه های سه افق زمانی ۳۷ ساله ۱۷ ساله و ۵ ساله را مورد توجه قرار میدهد. این افقها به ترتیب به سالهای ۱۳۹۱، ۱۳۷۱ و ۱۳۶۱ ختم میشود.
– عوامل اصلی مطرح در آمایش سرزمین یعنی جمعیت، فعالیت و فضا در مطالعه های ستیران بررسی و وضعیت موجود و آینده آن ها مطالعه شده است. اما این بررسی در سطح کشور و نه در سطح مناطق، انجام شده است.
– در مطالعه های کشور به مناطق مشخصی برای پیشبرد اهداف برنامه ریزی منطقهای یعنی توسعه مناطق در راستای توسعه کلی کشور و مشخص کردن سهم هر منطقه در توسعه کلی تقسیمنشده است. در این مطالعه های جمعیت براساس بعد مکانی کاملاً متفاوت با بعد مکانی فعالیتها، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته و در بررسی فعالیتهای مختلف نیز مناطق یکسانی تعریف نشده است.
به عبارت دیگر، در حالی که شهر و روستا مبنای مکانی بررسیهای جمعیت است، مناطق ششگانه در بخش کشاورزی، محورهای توسعه در بخش صنعت و فضاهای چهارگانه تهران، شهرهای اصلی، شهرهای متوسط و محیط روستایی در بخش خدمات، اساس منطقه بندی قرار گرفته است. بدین ترتیب، منطقه در این مطالعه های هویت مستقلی نیافته و تابع از فعالیتهای مختلف تعریف شده و در نهایت، مطالعه های نتواسته است برنامههای توسعه در منطقه و تأثیر آن بر برنامههای کلان کشور را نشان دهد.
– براساس فرضهای طرح پایه (که محصول برنامه ریزی آمایش سرزمین است) و وضعیت جمعیت فعالیتها در مقاطع سالهای ۷۱ و ۹۱ تصویری از ایران در درازمدت به شکلی توصیفی ترسیم شده است. این تصویر بر مبنای مناطق تنظیم شده و اشاراتی پراکنده به بعضی شهرها و کشورها دارد.
– نتیجه مطالعه های به صورت ارائه سیاستهای ویژهای برای بخشهای اقتصادی، اجتماعی، منابع طبیعی و محیط زیست و جوامع روستایی و شهری است.
عکس مرتبط با محیط زیست
– در مطالعه های ستیران بخشهای اقتصادی- اجتماعی اهمیت یافته است و منطقه به صورتی که بتواند وجه تمایز برنامه ریزی آمایش سرزمین از برنامه ریزی بخشی باشد، جایگاهی ندارد. به عبارت روشنتر، مطالعه های ستیران دارای زیربنای بخشی و نه منطقهای است و نتوانسته است بعد فضا و منطقه را به برنامههای متداول که معمولاً بخشی هستند، بیفزاید (سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۶۲: صص ۹۵-۸۵).
۲-۳-۴-۳ مطالعه های انجام شده طرح پایه آمایش سرزمین اسلامی ایران
با شروع انقلاب اسلامی و پیروزی آن، روند تهیه طرح ستیران متوقف شد. تا اینکه در سال ۱۳۶۱ مجدداً تفکر آمایش سرزمین مطرح شده و منجر به تهیه طرح پایه آمایش سرزمین گردید.
فرایند و متدلوژی این طرح، تفاوت اساسی با طرح ستیران ندارد. در قسمت تعیین استراتژی پایه، پس از طرح ۳ گزینه استراتژی توسعه گسترشی، حفاظتی و بقا، استراتژی توسعه برای حفاظت پذیرفته شده که به مفهوم بهبود کارکردها و حفاظت از توان سرمایهگذاریهای به عمل آمده و افزایش بهره برداری از ظرفیتهای موجود است. در درازمدت استراتژی توسعه گسترشی انتخاب شده که به مفهوم گسترش نهادهای اقتصادی ـ اجتماعی و بهبود کارکردها و استفاده از ظرفیت بالقوه و استفاده نشده سرزمین هست. با دقت در گزینش استراتژی پایه طرح مشخص میشود که مفهوم عدم گسیختگی و اجتناب از به هم زدن وضع موجود و تغییرات بنیادین، در این طرح هم پذیرفته شده است (سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۶۴: ص۱۰-۲).
طرح آمایش سرزمین جمهوری اسلامی با پروراندن مفاهیم طرح ستیران، در بازنگری کلی وضع موجود و توجه به طرح واقعیتر گرایشهای موجود و راهبردهای اساسی، تلاش قابلتوجهی داشته است.
به طور کلی این طرح، شروع یک طرح ملی ـ منطقهای در یک فرایند تقریباً رفت و برگشت استانی بوده و تا حدودی نظرخواهی از دستگاهها را مدنظر قرار داده است. همچنین برانگیختن تفکر آمایشی پس از انقلاب در محافل برنامهریزی توسط این طرح، گام مثبتی تلقی میشود.
اما اهم نقاط ضعف این طرح عبارت است از:
۱- ابهام در تعریف توسعه
۲- ابهام و عدم شفافیت در اهداف طرح و وجود تناقض میان اهداف
۳- وجود تناقض بین سیاستها و بین سیاستها با اهداف
۴- پیروی از وضع موجود جهت تأمین رشد اقتصادی سریع در میانمدت و موکول کردن تغییرات بنیادین و تعادل منطقهای به بلندمدت(سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۶۴: ص۱۰-۲).
۲-۳-۵ ضرورت انجام آمایش
بیشک غایت اصلی تمام برنامهریزیها برای رسیدن به توسعه پایدار، تعادل منطقهای، توزیع مناسب فعالیتها و استفاده حداکثر از قابلیتهای محیطی در فرایند توسعه مناطق هست. تمرکز شدید جمعیت و فعالیتها در یک یا چند نقطه جغرافیایی از مشخصه های بارز اکثر کشورهای جهان سوم بخصوص ایران است عدم توجه به برنامههای بلندمدت و تکیه سیاستگذاران به برنامههای توسعه سطحی جهت تحقق شعارهای خود از موانع اصلی توسعه ناموزون کشور است. بررسی برنامهریزی توسعه در دوران سیساله قبل از انقلاب نشان میدهد که به رغم دستیابی به رشد اقتصادی در چند بخش و حتی افزایش چشمگیر درآمد سرانه، رژیم گذشته در پیشبرد اهداف توسعه با مشکلاتی مواجه شد. ریشه این مشکلات عمدتاً ناشی از تنظیم برنامهریزی توسعه با نگرش صرف اقتصادی و بدون توجه به بازتابهای اجتماعی و منطقهای آن بود که به نابرابریهای اجتماعی، اقتصادی و منطقهای به شدت دامن زد و مانع از برخورداری متعادل همه مناطق از مواهب توسعه گردید.
این نوع نگرش به برنامهریزی و توسعه را میتوان مطابق با دیدگاههای نظریهپردازان توسعه در دهه ۵۰ و ۶۰ دانست که توسعه را به مفهوم رشد تلقی کرده و تنها رشد اقتصادی و افزایش درآمد سرانه را عین توسعه میدانستند.
رژیم گذشته در اوایل دهه ۱۳۵۰ به حساسیت موضوع پی برد و جهت رفع نابرابریها و ایجاد تعادل منطقهای درصدد استفاده از روش برنامهریزی فضای ملی همگام با برنامههای اقتصادی گردید که بعد از انقلاب نیز در مراحل مختلف پیگیری شد و در حال حاضر نیز یکی از ضرورتهای توسعه متعادل فضایی در سطح ملی هست.
در این خصوص اصول جدید برنامهریزی بر چهار اصل زیر استوار است:
ویژگی فضایی که نیازمندیها و ویژگیهای مکانها در آن مدنظر قرار میگیرد
ویژگی پایداری که بحث پایداری در مقیاس کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت مورد توجه قرار میگیرد