تلویزیون نسبت به سایر رسانه‌ها حواس بیشتری را درگیر می‌کند. از همین­رو مک‌لوهان تلویزیون را رسانه‌ای بصری، سمعی و لامسه‌ای توصیف می‌کند که نسبت‌های حسی را مجدداً برقرار می‌کند. (زیرا از زمان اختراع چاپ از بین رفته بود). او می‌گوید تلویزیون ما را از دولت و ملت‌های مجزا به شکل قبیله‌ای درخواهد آورد و دهکده‌ای جهانی خواهیم شد.
از نظر وی نسل تلویزیون اولین نسل پس از دوره باسوادی است؛ و کودکان این نسل دیگر مانند والدین خود نمی‌اندیشند: «والدین این روزگار درحال تماشای جهان سومی شدن کودکان خود هستند.» مک لوهان اثرهای مهم رسانه را از شکل آن می‌داند و نه از محتوای آن. (همان، ۳۹۴-۳۹۳)
نظریات مک لوهان اگرچه تأثیر مهمی بر دانش رسانه‌ای دارد امّا چون اثرات بلند مدت و دور از دسترس را مطرح کرده است به صورت کمّی قابل سنجش نیست.
در امتداد تفکرات مک‌لوهان دو رویکرد دیگر مطرح شده است:
«پژوهشگری استدلال کرده است که اتکا به تلویزیون برای دریافت اطلاعات سیاسی موجب کاهش توانایی انجام عملیات پیچیده فکری بر روی این نوع از اطلاعات می‌شود و از این طریق، دموکراسی‌ها را تهدید می‌کند.» (همان، ۳۹۴)
جاشوامیرووتیز رویکرد دومی را ارائه داد که مبتنی بر ادعای مک‌لوهان بود: «دو قسمت مغز جنبه تخصصی دارند، قسمت چپ، منطقی، عقلانی و زبان محور است؛ حال آنکه قسمت راست، شهودی، غیرعقلانی و تصویر محور است.»
جاشوروامیرووتیز آن را با نظر گافمن جامعه‌شناس ترکیب کرد و نتیجه‌گیری کرد که: «رسانه‌های الکترونیکی با گردآوری انواع متفاوت افراد در یک «مکان»، بسیاری از نقش‌های قبلاً متمایز را تیره و درهم کرده‌اند. بعضی از نتایج این امر اختلاط نقش‌های مردانه و زنانه، تیرگی و عدم وضوح کودکی و بزرگسالی و تنزل رهبران سیاسی به سطح افراد عادی است.» (همان، ۳۹۵)

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 



نظریه نیل پستمن

نظریه پستمن در واقع در ادامه نظریه مک لوهان است و بر آن می افزاید. «مارشال مک لوهان معتقد بود که «رسانه خود پیام است» و رسالت ذاتی دارد و پستمن بر این نظر می­افزاید که تلویزیون دارای «استعاره» است و به دلیل نقش استعاره­ای که برنامه ­های تلویزیونی دارند، می­توانند به طور غیر مستقیم از توانایی های ذاتی انسان در تجزیه و تحلیل و استقرا و استنتاج و تداعی معنی ذهنی استفاده کامل و غیر محسوس نمایند و ذهن و شعور و باورهای عمیق دینی و ارزش­های اخلاقی و سلیقه و ذائقه و نگرش و داوری مردم را تغییر دهند و تفکر و اراده مخاطبان را به نوعی که برنامه­ ریزان و سیاستگذاران برنامه ­های کانال­های ماهواره­ای در جهت تامین منافع مادی و تجاری و اغراض سیاسی خود لازم و مصلحت می­دانند شکل و رشد دهند.»(پستمن، ۱۳۷۳، ۷)
پستمن علت قدرت تلویزیون را ناشی از قدرت تکنیک می­داند. از نظر وی تکنولوژی خود دارای ایدئولوژی است و نمی­توان آن را خنثی و بی­طرف دانست و انسان را حاکم مطلق بر آن شمرد. (همان، ۱۳)
اما فارغ از فرم و تکنولوژی به لحاظ محتوایی نیز تلویزیون تغییرات عمیقی ایجاد می­ کند. از نظر پستمن، فرهنگ محصول زبان است که محتوای افکار عامه را شکل می­دهد. هر ابزار جدید شکل و محتوای ویژه و رابطه غیر قابل تفکیکی با افکار و بیان عامه دارد و به عامه تفکر خاصی را تحمیل می­ کند.(همان، ۶۸)
در نهایت پستمن در نگاهی شاید بدبینانه حرکت را به سوی انهدام فرهنگی و تسلیم جامعه به سوی تلویزیون می­داند (همان، ۱۳).
پستمن راجع به اخبار تلویزیون نیز نظراتی ارائه کرده است. او اخبار تلویزیون را ضد اطلاعات می­خواند یعنی تلویزیون اطلاعات گمراه کننده، اغواگر، نامتناسب و ناموزون بی­اهمیت و بی­فایده و قطعه قطعه و منفک از هم، سطحی و قشری و ریاکارانه می­دهد.
پستمن اخبار را مترادف با «نمایشنامه اخبار تلویزیونی» یا «شو خبری تلویزیونی» می­داند که عرضه کننده سرگرمی است نه اطلاعات(همان، ۲۱۶-۲۱۷).

 

 



اثرات تجربه مصنوعی

فانکاورز و شاو استدلال کرده‌اند که تلویزیون (فیلم و کامپیوتر) با دستکاری و تنظیم مجدد محتوا و فرایندهای تجربه ارتباطی، بر درک و فهم مخاطب از واقعیت اثر می‌گذارند. بعضی از این فنون برای خلق تجربه مصنوعی عبارتند از: تغییر سرعت حرکت (تند یا آهسته)، نمایش مجدد یک عمل (نمایش دوباره لحظه‌ای)، پرش آنی از یک صحنه به صحنه دیگر، … گلچین کردن بخش‌هایی از رویدادهایی که به کلی از جهت زمانی یا مکانی مجزا هستند و ترکیب و جابجایی انگاره‌های بصری از طریق فنون گرافیک کامپیوتری و دستکاری و پردازش مواجهه متعدد.
فانکاورز و شاو از میان اثرهای احتمالی، پنج اثر را فهرست می‌کنند:

 

 

تحمل اندک در برابر بی‌حوصلگی یا عدم فعالیت

گرایش زیاد به کمال و عملکرد سطح بالا

انتظار حل مشکلات به طور سریع، موثر و مرتب

درک نادرست بعضی از رویدادهای فیزیکی و اجتماعی. [برای مثال تماشای خشونت… می‌تواند موجب حساسیت کمتر افراد شود.]
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

تماس محدود با محل سکونت شخص و دید ظاهری و سطحی از آن.

[این امر می‌تواند] کلیت جهان‌بینی افراد را تغییر دهد، منحرف کند یا منحط نماید. (همان، ۳۹۶-۳۹۵)
در یک دسته‌بندی کلی نظریات درباره تلویزیون را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد.

 

 

شکل گرا: این دسته از نظریات، شکل رسانه‌ تلویزیون را عامل اثرگذاری می‌دانند؛ مثل نظریات مک‌لوهان.

محتوا گرا: این دسته از نظرات، محتوای رسانه‌ تلویزیون را عامل اثرگذاری می‌دانند؛ مثل نظریات گربنر یا استوارت هال.

برخی نیز مانند پستمن، شکل و محتوای رسانه را به طور همزمان عامل اثرگذار می دانند.

۲-۵ جامعه شناسی اخبار

درباره ساختار پیام، خود پیام و آثار محتوای پیام نظریات متعددی ارائه شده است. در این جا منظور از پیام، خبر است. مرور نظریات پیرامون این موضوع به ما کمک می‌کند تا فهم بهتری از فرایند پردازش اخبار داشته باشیم.
اصولاً این که چرا اخبار و گزارش‌های خبری برای ما جذاب هستند نکته‌ای است که بسیار جالب و شگفت‌انگیز است.
دارنتون معتقد است که فهم مخاطب از خبر، ناشی از شیوه‌های باستانی قصه‌گویی است و گزارش‌ها به صورت روایی، دارای بازیگران اصلی و فرعی، فصل‌های پیوسته قهرمانان و مردان شروع، آغاز و وسط و پایان، نشانه‌های چرخ دراماتیک و تکیه بر طرح‌های داستانی آشنا تهیه می‌شوند. این تلاش برای قصه‌گویی مدرن را فیسک و هارتلی «کارکرد نقالی» خواندند؛ که اگر به عناصر ثانویه بیشتر پرداخته شود «تحریف واقعیات» اتفاق می‌افتد. (همان، ۲۹۵-۲۹۴)
براساس تحلیل ساخت گرایانه از خبر، فرایند قصه‌سازی در مورد رویداد به دو شیوه متضاد انجام می‌شود:
۱- شیوه نمایشی: این شیوه تفسیری و قصه مانند است.
۲- شیوه مستند: این شیوه اشاره به خبری در جهان خارج دارد و مبتنی بر واقعیات است. (همان، ۳۰۲) لذا بر این اساس است که بولتن‌های خبری تلویزیون عموماً تلاش می‌کنند که با برجسته‌سازی وقایع، علائق اولیه بینندگان را برانگیزد و با حفظ تنوع و جنبه‌های عامه پسند آن و نگه‌داشتن برخی اطلاعات حیاتی مثل وضع آب و هوا و نتایج مسابقات تلاش می‌کند مخاطب را تا لحظه آخر نگه دارد. (همان، ۳۰۱) هلن مک گیل هیوز از این رو روزنامه‌نگاری آمریکایی را در مسیر حرکت از وقایع نگاری خشک به قصه‌گویی عامیانه و غیبت کردن می‌داند و علت آن را گزارشگری و ارائه اخبار از دید بیننده خبر برمی‌شمرد. (همان، ۲۹۴)
گروه رسانه‌ای گلاسکو این شیوه‌ها را مبتنی بر دیدگاه ایدئولوژیکی می‌داند که از یک چارچوب اولیه رویکرد نسبت به جهان ریشه می‌گیرد.
از نظر رزیتی،‌«تنها سازمان پنهانی که در سطح کلی برنامه‌های خبری می‌توان یافت همان حرکت از تصویری متفرق از جامعه و ارائه ترکیبی جدید از آن براساس یکسانی منافع و نمایندگی سیاسی است.» (همان، ۳۰۱)
لذا زبان اخبار باید به صورت گزاره‌ای که صدق و کذب آن قابل آزمایش است مورد سنجش قرار می‌گیرد تا مستند یا نمایشی بودن آن عیان گردد. (همان، ۳۰۲)
در کل «پیام‌های تولید شده توسط رسانه‌ها گرایش به تصنع، رعایت الگوهای مشخص و حتی ساختگی بودن دارند به طوری که می‌توان ویژگی‌ها و الگوهای اصلی معنایی این پیام‌ها را طبقه‌بندی کرد و به صورت کمابیش عینی شرح داد.» (همان، ۲۵۰)

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:47:00 ق.ظ ]