گـرچـه قـرآن از لب پیغمبـر است

 

 

هـرکه گویـد حـق نگفت اوکـافراست

 

 

 

 

 

 

(مثنوی۴/۲۱۳۹)

 

اشاره به حدیث پیامبردارد، ملا هم دراین مورد مانند مولانا واکثرعرفا به این حدیث توجه نموده: «لاتَفَکرُّوا فی ذاتِ اللهِ» به مناسبت توجه به محدودیت عقل خاطر نشان میکند، که چون عقل مقید به فصل و وصل و محدود به مقولات ذهنی است. و تعلقی که خداوند با مخلوق خویش دارد بی چون است، و درهیچ یک از این مقولات نمی کنجد، تفکر راه به ذات حق نمییابد، و به این سبب بود که پیغمبرما را از تفکردر ذات حق منع کرد. ملا مانند مولانا و ایشان مانند متکلمان که مغایرت با محدثات و حوادث را از اوصاف حق می دانند نشان میدهد، که عقل جز به عوارض راه ندارد و خداوند هم به هیچ یک ازعوارض وحوادث مشابه نیست تا بتوان موضوع را با عقل شناخت. (ر.ک، زرین کوب،۴۰۷:۱۳۹۰)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سِیِ نُـوع پَـلَه وَر راهــِی بِیـن بِـی خُود پِــی دیــدن ِسِیمِـرخ هَادیِشَان هُدهُد

۱) ترجمه بیت: سی پرنده به راهبری هدهد برای دیدن سیمرغ بی صبرانه راهی قله قاف شدند.
۲) نکات بلاغی: خُود با هُدهُد: کلمه قافیه است، «پَلَه وَر: به معنی بدن پوشیده از پر پرندگان است» (کیانی، ۲۸۵:۱۳۹۰)، راهی بین: رهسپارشدند، سِیمِرخ: سیمرغ، واج آرایی(ن، ه، ی، د).
۳) شرح مفاهیم عرفانی: سیمرغ: رمز خداوند و مقام توحید است، در بیان داستان سیمرغ، شیخ گفت در این مثل اهل اشارت بشارت هست، و آن این است که مرغان جمع شدند که ما را پادشاهی لازم است. تا سر بر فرمان او نهیم، امّا در جزایر دریا پادشاهی هست که او را سیمرغ می نامند، در تمام غرب تا شرق فرمان او را اطاعت میکنند و برای رسیدن به او راه سخت و طاقت فرسا است. هیچ گاه نمیتوانید به او برسید، خداوند جهانیان به هیچ حاجتی از شما نیاز ندارد و در سوره آل عمران آیه(۹۷ و۱۹۱) میفرماید: (فَإِنَّ الله غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ، وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ) به هرحال عدهای رهسپار شدند، در صورتی که اگر به سمت راست می رفتند، ترس گرما خوف بود، و اگر به سمت چپ ترس از سرمای رجا بود، وگروهی تشنه، بیهوش وعدهای غرق شده تا عدهای به ساحل جزیری پادشاه رسیدند. ما جز به راهنمایی و شهریاری که مسیر و طریقت را طی کردهایم نمیخواهیم. پادشاه گفت: من شهریارم چه بخواهید چه نخواهید خدا از شما بینیاز است، مایم که نیازیم و من باید جبران مشقات شما را بنمایم، و در بهترین سایه و خوشترین جا برآسایید. و عاشقان از آب چشمهی سلسبیل بنوشید و آن گاه عاشقان را نزد معشوق بیاورید تا شاد ومسرور گردند، و از شراب طهوری سرمست شوند، با بال و پر انس طیران کردند وبه حضرت دوست رسیدند و پرده را برگرفتند، و جامها را رها کردند ودیدن هر آنچه دیده بودند آن نه چشمی دیده ونه گوشی شنیده بود. قبل از عطار کسانی بودهاند که از تعبیر قرآنیآیه (۱۶) سوره النمل: (وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ)، استفاده نمودهاند تا جایی که قدیمیترین منطق الطیر ازدمیری دانستهاند. (ر. ک. عطارنیشابوری، ۱۳۸۳: ۱۶۰ – ۱۶۲)
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
فلسفهی ابن سینا ترکیبی از فلسفه مشایی – ارسطویی با نوافلاطونی است، و برای مفاهیم رمزی خود از مرغ که گرفتار دام به صورت رمز بحث میکند. که قصیده عینیه سیر نزولی و قوس نزولی روح اسیر در قفس جسم را مطرح میکند، سرانجام موضوع هبوط و تشبیه روح به مرغ گرفتار را در قالب رساله الطیر از همان سده پنجم مطرح نموده است، ابن سینا مسایل روح را در قالب قصیده ی عینیه به صورت رمز بیان کرده، و وجود نفس را به صورت سمبولیک مطرح می کند. این خود الهام بخش بزرگترین تمثیل عرفانی جهان اسلام است و موضوع قصیده عینیه روح انسان است که به صورت کبوتری تمثیل شده است، و این جا شیخ الرئیس از نفس که در عالم بالا است و سیر نزولی مییابد بحث میکند که گرفتار جسم شده فریاد میکشد. ابن سینا روح را متعلق به مقامی رفیع و شامخ میداند،که به قعر حضیض پستترین جا نزول نموده است. حکما روح و ذات انسان را مبرا از بشر میدانند، و این روح در حقیقت نفخت فی روح است، که روحی الهی است که گرفتار قفس جسم شده است. ابن سینا معتقد است چون واجب الوجود عقل است، پس ایجاد کننده فیض باید عاقل باشد، در نتیجه موجودات هستی را بوجود آورده است، و نزول روح به جسم بشر طلب کمال است. منطق الطیرعطار نیشابوری همین مراحل سیر وسلوک سیمرغ را طی می کند که کاری ابتکاری نیست، چرا؟ زیرا قبل از ایشان ابن سینا و غزالی این مراحل را بررسی کرده ومسئله دوگانگی خدا وجهان از پیشنیان اثر پذیرفته، و جدایی روح از ماده در قصیده عینیه ابن سینا مشهودتر است، هرچند عطار وحدت وجودی است، امّا عطار اشراقیتر از ابن سیناست. (ر. ک، فتح الهی و نظری، مقاله شماره ۱۴– ۱۳۸۷، ۷ – ۱۵)، بحث منطق الطیر: بحثی عرفانی است که هدف آن سیر سلوک عارفان وفنا‌ء شدن وبقای حق است که هدهد: رمز انسان کامل وارسته وبه کمال رسیده است، که اکثر عرفا آن را مطرح واز طریق آن راه های وصول به حق را مطرح نموده اند. ازجمله عطار نیشابوری، رساله الطیر ابن سینا، رساله الطیر احمد غزالی، عین القضات و سیمرغ، سهروردی در نتیجه، ملا پریشان هم چون عرفای قبلی بحث سیمرغ و مراحل طی وطریق سلوک را بیان نموده است تا رهگشای عارفان وسالکان لک باشد.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

زیــن لســـان الطیــرعــام آموختند طُـمـطـراق وسـَروری انـدوختنــد
صـورت آواز مـرغ اسـت آن کــلام غافل است ازحال مرغان مرد خــام
کـوسلیمـان کـه دانـد لحن طـیــر؟ دیـــو گر چه ملک گیرد هست غیر
دیـو بــِرشِبهِ سلیمـان کـــرد ایست علم مکرش هست و عُلّمِناش نیست
چــون سلیــان ازخــدابَشَـاش بـود مــنطقُ الطَّیــری زعُلِّمنـــاش بــود
تــو از آن مـــرغ هـوایی فهم کــن کــه نــدیـدستی طیــور متِن لَــدُن
جای سیمرغان بـود آن سـوی قـاف هـرخیـالی را نبــاشـددســت بـاف
(مثنوی۶/۴۰۱۳ – ۱۹)
تا جَـایِشَان مَــن فَــرَه اَنــدَکِــی تَــاگَـه بـاقِـی مَـن ژَهَـرنُـوع یَـکـی

۱) ترجمه بیت: تا جایی که سیمرغ قرار دارد از همان راه زیاد کمی مانده است، وتا این که ازهرنوعی ازآن مرغان یکی باقی ماند، «سیر آنها چندان ادامه یافت که از خیل مرغان اندکی برجای ماندو از هرنوع فقط یک مرغ باقی ماند». (استاد فتح الهی)
۲) نکات بلاغی: اندکی با یکی: کلمه قافیه است، مَن: باقی ماند، فَرَه: زیاد، ژَ: از

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:37:00 ب.ظ ]