شامل دو فرضیه طرح پاداش مدیران و فرضیه قرارداد بدهی می شود.( واتز و زیمرمان[۳۱] ، ۱۹۸۶)

 

 

فرضیه هزینه سیاسی یا کاهش هزینه سیاسی

فرضیه هزینه سیاسی به بررسی نقش گزینشهای حسابداری در فرایند سیاسی می پردازد. این فرضیه، پیش بینی میکند که شرکت های بزرگ در مقایسه با شرکت های کوچک، به احتمال زیاد از رویه های حسابداری استفاده میکنند که سود را کمتر نشان میدهند. اندازه و بزرگی شرکت، شاخصی برای توجه و مدنظر بودن وجهه سیاسی آن است. بر این اساس، فرض بر آن است که اگر اشخاص طرف قرارداد شرکت بدانند که سود حسابداری نشان دهنده تملک انحصاری مالک نسبت به سود است، در آن صورت ممکن است این آگاهی برای شرکت گران تمام شود. از این رو، اگر مدیران شرکت ها احساس کنند که در کانون توجهات قرار گرفته اند، این انگیزه را دارند تا از روش های حسابداری استفاده کنند که سود را کمتر نشان میدهد. آنها با این گونه رفتار سعی دارند تا احتمال اقدامات سیاسی علیه شرکت و در نتیجه هزینه های مورد انتظار سیاسی را کاهش دهند. هزینه هایی که در پی افزایش سود از سوی اتحادیه های کارگری به منظور افزایش دستمزد ازشرکت ها درخواست میگردد، از جمله هزینه های سیاسی است. (شیپر[۳۲]، ۱۹۸۹).
حسابداری

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

 

انگیزه براورده کردن انتظارهای سود

در صورتی که انتظارهای سود برآورده نشود، می تواند به طور بااهمیتی بر قیمت سهام، شهرت و اعتبار مدیران اثر منفی داشته باشد. بنابراین، مدیران واحدهای تجاری برای اجتناب از بروز چنین پیامدهایی مایل به مدیریت سود هستند.
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)

 

 

دریافت پاداشهای مدیریتی

این فرضیه پیش بینی میکند که اگر بر اساس یکی از معیارهای عملکرد (نظیر سود حسابداری) به مدیر پاداش داده میشود، وی تلاش خواهد کرد تا از روش های حسابداری استفاده کند که سود و در نتیجه پاداش خود را افزایش دهد. اگر مبالغ پرداختی به مدیر به طور مستقیم براساس ارقام حسابداری (مانند سود، فروش، داراییها) محاسبه شود، هر گونه تغییردر روش های حسابداری، میتواند بر پاداش پرداختی به مدیر تأثیرگذار باشد. (همان منبع)

 

 

افزایش ارزش شرکت

یک جریان ثابت سود میتواند سطح بالاتری از سود تقسیمی (در مقایسه با جریان سود متغیر) را تضمین کند که حاصل آن افزایش ارزش شرکت است ، زیرا میزان ریسک کل شرکت را کاهش می دهد. از آنجا که تغییرپذیری روند سودهای خالص شرکت میتواند بر انتظارهای ذهنی سرمایه گذاران (در رابطه با دستاوردهای محتمل آینده، از نظر سود خالص و سود تقسیمی) اثر بگذارد، این امکان وجود دارد که مدیر
بتواند از طریق هموارسازی سود (یکی از ابزارهای مدیریت سود) اثری مطلوب بر ارزش سهام شرکت بگذارد.(ریاحی بلوکی، ۱۳۸۱).

 

 

جذب سرمایه

جریان ثابت سود و در نتیجه، سطح بالاتر سود تقسیمی، سبب افزایش تقاضا برای اوراق بهادار شرکت شده، در نتیجه قیمت اوراق بهادارآن افزایش و ریسک سرمایه گذاری در شرکت کاهش می یابد. بنابراین، سرمایه گذاران و اعتباردهندگان چنین شرکتی را محل امن تری برای سرمایه گذاری و اعطای اعتبار میدانند و شرکت توانایی بیشتری برای جذب سرمایه خواهد داشت. (کارلسون و همکاران[۳۳]، ۱۹۹۷)
۲-۱-۱-۲- روش های مدیریت سود
مدیران مطابق با انگیزه هایی که به طور معمول از نظر دیگران پوشیده است، دست به مدیریت سود می زنند. آنها به منظور دستیابی به هدفهای مستتر در انگیزه ها، روش هایی را بر می گزینند که به مثابه پلی بین انگیزه ها و هدفهای مورد نظر قرار دارد. روش های مدیریت سود به مانند و سیله ای است که مسیر دستیابی به هدفها را هموار می سازد. روش های متعددی برای مدیریت سود وجود دارد که برخی از آنها منجر به بروز
تقلب می شود. البته انگیزه ای که مدیران در سر می پرورانند، همچون کلیدی است که راه های ورود به مدیریت سود سالم یا ناسالم را می گشاید و در این میان، نقش روش های مدیریت سود فقط جامه عمل پوشاندن بر کالبد انگیزه هاست. به طور کلی، روش های مدیریت سود می تواند مواردی نظیر گزینش رویه های حسابداری، اعمال قضاوت در براوردهای حسابداری، زمانبندی شناخت درامد و هزینه و انتقال هزینه ها به ادوار آینده را شامل شود. در طبقه بندی کلی، این روشها به دو دسته تقسیم پذیر است:
۱- استفاده از اقلام تعهدی اختیاری (زمانبندی شناخت درامد و هزینه)،
۲- اعمال قضاوت در تعیین یا تغییر رویه های حسابداری.
البته طبقه بندیهای فوق، شکلی کلی از روش های مدیریت سود را ارائه می کند. اما می توان مصداقهای مدیریت سود را در خلال هر یک از این روش های کلی نیز بیان کرد. برای مثال، مدیران برای کاستن از هزینه های استهلاک می توانند از قضاوت خوش بینانه در برآورد عمر مفید و ارزش اسقاط استفاده کنند. همچنین، در خصوص حسابهای دریافتنی، به منظور کاستن هزینه مطالبات سوخت شده و افزودن رقم سود، مدیران می توانند درصد وصول پذیری مطالبات را در سطح بالایی برآورد کنند. اعمال قضاوت در تعیین ارزش موجودیهای مواد و کالا، سرمایه ای کردن هزینه های تعمیر و ترمیم داراییهای ثابت، تغییر طبقه بندی مخارج دوره به خارج محصول، از دیگر روش هایی است که مدیران جهت مدیریت سود به کار می برند. اکثر این رویکردها زمانی رخ می دهد که مدیریت احساس کند سود شرکت را باید در یک سطح معین گزارش کند یا روزنه گریزی در استانداردها بیابد. البته مدیریت سود می تواند در قالبهای متفاوتی رخ دهد.
برای مثال، تعیین بودجه مناسب به وسیله مدیریت، بررسی شرایط بازار، شناخت ریسکها، تعیین میزان کار کارکنان شرکت به منظور دستیابی به هدفها و سطح تولید مورد انتظار و ایجاد انگیزه در مشتریان به منظور فروش بیشتر، مانند در نظر گرفتن تخفیف، همگی از مصداقهای مدیریت سود است.
۳-۱-۱-۲- انواع مدیریت سود
۱-۳-۱-۱-۲- مدیریت سود بد یا ناسالم
در اواخر سال ۱۹۹۸ میلادی، آرتور لویت[۳۴] رئیس سابق کمیسون بورس و اوراق بهادار[۳۵]، مدیریت سود را به عنوان فرایندی در نظر گرفت که در بین مدیران، حسابرسان و تحلیلگران، مبدل به «بازی ارقام » شده است. او با اشاره به حرفه حسابداری، عنوان کرد افرادی که در ناحیه میان مشروعیت و فریبکاریِ آشکار عمل می کنند، در حال مسموم کردن فضای گزارشگری مالی هستند.
هیلای و والن[۳۶] اشاره کردند مدیریت سود زمانی اتفاق می افتد که مدیران به منظور فریب سهامداران در خصوص عملکرد اقتصادی شرکت یا به منظور تاثیرگذاری بر بازده قراردادهایی که به ارقام حسابداری
عکس مرتبط با اقتصاد
گزارش شده وابسته است، از قضاوت در گزارشگری مالی و سازماندهی معاملات جهت تغییر دادن گزارشهای مالی استفاده می کنند. بر مبنای این تعریف، مدیریت سود بد به معنای مداخله و نفوذ مدیریت به منظور پنهان سازی عملکرد واقعی شرکت است. در واقع در مدیریت سود بد، عملکرد واقعی شرکت به واسطه ایجاد ثبتهای تصنعی حسابداری، پنهان می ماند. از نقطه نظر قراردادی، می توان تصور کرد که مدیران سود را به طور فرصت طلبانه ای جهت بیشینه سازی مزایای شخصی خود، مدیریت می کنند. شیپر[۳۷] مدیریت سود را به این صورت تعریف می کند: «مداخله هدفمند در فرایند گزارشگری مالی برون سازمانی، به قصد دستیابی به سودهای شخصی».
هیالی و والن (۱۹۹۹) بیان کردند مدیران زمانی که طرحهای پاداش آنها وابسته به رقم سود خالص گزارش شده است، مطابق با منافع شخصی خود عمل می کنند. مدیران نه تنها سود را برای منافع شخصی خود مدیریت می کنند، بلکه آن را برای کارا کردن قراردادها نیز مدیریت می کنند. هیلای و والن (۱۹۹۹) دریافتند که مدیران درواقع از اطلاعات جهت بیشینه سازی ثروت خود در طرحهای پاداش استفاده می کنند. این امر مشخص می کند که مدیران احتمالا برای حفاظت و حمایت از پاداش خود، سود را مدیریت می کنند. در مدیریت سود بد که در اصل همان مدیریت سود نامناسب است، تلاش می شود عملکرد واقعی شرکت با بهره گرفتن از ایجاد ثبتهای تصنعی حسابداری یا تغییر برآوردها از میزان معقول، مخفی بماند. پنهان کردن روند عملیات واقعی با بهره گرفتن از تهاترهای تصنعی و افشان شده حسابداری، از مصداقهای مدیریت سود است که اغلب نیز غیرقانونی است. (نوروش و همکاران، ۱۳۸۴)
موارد مدیریت سود بد یا ناسالم در نهایت می تواند سبب بروز تقلب در گزارشگری مالی شود. افشای کامل ممکن است سرمایه گذاران را به ارزیابی و درک بهتر پایداری سود، قادر سازد. همچنین افشای کامل می تواند در سیاستهای تشخیص درآمد، مانع از مدیریت سود بد شود.
۲-۳-۱-۱-۲- مدیریت سود خوب یا سالم
به یقین، اگر مدیریت سود به صورت مناسبی جهت منافع شرکتها و فارغ از دستیابی به هدفهای مهم کارکردی آنها انجام شود، دارای جوانب مثبت است. مدیریت سود به شکل مطلوب به معنای «اقدامهای منطقی و مناسب[۳۸]» است.
اقلام تعهدی اختیاری و زمانبندی شناخت درامد و هزینه می تواند به عنوان ابزاری جهت مدیریت سود به کار گرفته شود. نتایج تحقیق سوبرامانیام[۳۹] گویای این مطلب است که استفاده از اقلام تعهدی اختیاری می تواند حاکی از کارا بودن مدیریت سود باشد؛ چرا که اقلام تعهدی اختیاری با سودآوری آینده دارای ارتباطی مستقیم است که نشان می دهد استفاده از این اقلام جهت مدیریت سود، محتوای اطلاعاتی سود را افزایش می دهد.
بنابراین، استفاده از روش های حسابداری تعهدی یکی از موارد مدیریت سود خوب یا سالم است. یک فعالیت عاقلانه و مناسب که بخشی از فرایند مدیریت مالی و اعاده ارزش سهامداران است، از موارد مدیریت خوب سود به شمار می رود. مدیریت سود خوب از فرایند روزمره اداره یک شرکت با مدیریت عالی محسوب می شود که طی آن، مدیریت بودجه معقولی تعیین می کند، نتیجه ها و شرایط بازار را بررسی می کند، در برابر تمامی تهدیدها و فرصتهای غیرمنتظره واکنش مثبت نشان می دهد و تعهدها را در بیشتر یا تمامی موارد به انجام می رساند. گاهی اوقات به این مدیریت سود خوب، «مدیریت سود عملیاتی » گفته می شود که در آن مدیریت اقدامهایی را در جهت تلاش برای ایجاد عملکرد مالی باثبات انجام می دهد. برای مثال، مدیریت ممکن است فعالیت روزانه کارخانه را چند ساعت زودتر تعطیل کند و بعدازظهر به کارگران مرخصی دهد. این تصمیم برای آن است که آنان به هدفهای تولید به خوبی دست یابند یا به این سبب است که سطح موجودی تولیدشده به اندازه کافی بالاست و نیازی به موجودی بیشتر نیست؛ یا اینکه برعکس، کارگران را به دلیل نرسیدن به هدفهای تولید تنبیه کند.(نوروش و همکاران ۱۳۸۴).

 

۲-۱-۲- کیفیت سود

نظریه کیفیت سود براى اولین بار توسط تحلیل گران مالى و کارگزاران بورس مطرح شد، زیرا آنها احساس مى کردند سود گزارش شده قدرت سود شرکت را آنچنان نشان نمى دهد که در ذهن مجسم مى کنند. آنها دریافتند که تجزیه و تحلیل صورتهاى مالى شرکتها به دلیل نقاط ضعف متعدد در اندازه گیرى اطلاعات حسابدارى کار مشکلى است. سوال اساسى این است که چرا تحلیل گران مالى در ارزیابى خود از سود خالص گزارش شده و یا سود هرسهم شرکت (بدون تعدیل) استفاده نمى کنند و جانب احتیاط را رعایت مى نمایند. پاسخ این است که در تعیین ارزش شرکت نه تنها به کمیت سود، بلکه باید به کیفیت آن نیز توجه شود. منظور از کیفیت سود، زمینه بالقوه رشد سود و میزان احتمال تحقق سودهاى آتى است. به عبارت دیگر، ارزش یک سهم تنها به سود هر سهم سال جارى شرکت بستگى ندارد بلکه به انتظارات ما از آینده شرکت و قدرت سودآورى سال هاى آتى و ضریب اطمینان نسبت به سودهاى آتى بستگى دارد. (جهانخانى، ظریف فرد، ۱۳۷۴). برداشت حسابداران و تحلیل گران مالى از واژه سود متفاوت است. تحلیل گران مالى عموما سود گزارش شده (سود حسابدارى) را متفاوت از سود واقعى مى دانند. یکى از دلایل این تفاوت از دیدگاه تحلیل گران این است که سود مى تواند به وسیله مدیران دستکارى شود. تحلیل گران مالى تلاش مى کنند تا چشم انداز سود شرکتها را ارزیابى کنند. چشم انداز سود به ترکیب ویژگى هاى مطلوب و نامطلوب سود خالص، اشاره دارد. براى نمونه، شرکت داراى عناصر و اقلام ثابت در صورت سود و زیان خود نسبت به شرکت فاقد این اقلام و عناصر، کیفیت سود بالاترى دارد. همین امر به تحلیل گران اجازه مى دهد سود آتى شرکت را با قابلیت اطمینان بیشترى پیش بینى نمایند.(اسماعیلى، ۱۳۸۶). کیفیت گزارشگرى، یعنى میزان مفید بودن و قابلیت استفاده از اطلاعات در تصمیم سازى، که دیدگاه هاى مختلفى را نیز به دنبال دارد. ریبال یکى از ویژگى هاى مهم آن را شناسایى به موقع زیان مى داند و به موقع بودن را از عناصر کیفیت بر مى شمارد. (ریبال[۴۰]، ۲۰۰۴). سود حسابدارى معیارى براى ارزیابى گزارشگرى مالى است؛ زیرا تغییر در کمیت ترازنامه، به دنبال صورت سود و زیان رخ مى دهد (بدون در نظر گرفتن طبقه بندى مجدد) و شناسایى به موقع سود و زیان منجر به تجدید به موقع تمامى متغیرها و نسبت هاى مالى مى گردد. اگرچه سود بیانگر عملکرد نهایى شرکتها است، ولى هر شرکتى داراى سیستم حسابدارى با حساب هاى خاص خود است که منجر به ارائه سودهاى مختلف مى گردد. بنابراین باید بتوان داستان واقعى این ارقام را براى سرمایه گذاران تشریح کرد(شباهنگ، ۱۳۸۱ ). تعریف قطعى از کیفیت سود و ملاکهاى تعیین کننده آن ارائه نشده، به طورى که از نظر سیگال در ۱۹۹۷ تعریف آن ساده نیست. (سیگال[۴۱]، ۱۹۸۲). از نظر کاترین اسچیپر و لیندا وینسنت[۴۲] ۲۰۰۳ کیفیت سود تاحدى به سود هیکس در ۱۹۳۹ نزدیک است؛ یعنى سود نزدیک به سود هیکس داراى کیفیت بالایى است. لازم به ذکر است که سود از نظر هیکس به میزان مصرفى، در شرکت اتلاق مى گردد؛ به طورى که ارزش اقتصادى اول دوره شرکت با آخر دوره آن برابر باشد. این معیار، بیانگر تغییر در خالص دارایى هاى اقتصادى است و نهایت اینکه از نظر کمیسیون بورس اوراق بهادار، عایدات مدیریت شده از کیفیت پایینی برخوردارند. (هیکس[۴۳]، ۱۹۳۹).

 

۱-۲-۱-۲ ابعاد کیفیت سود

ویژگى سرى زمانى: این ویژگى شامل تداوم و تکرار پذیرى و قابلیت پیشگویى است.
تداوم و تکرار پذیرى: تداوم و تکرار پذیرى منجر به تحقق آتى مى شود.این ساختار به معنى سود با پشتوانه و داراى قابلیت حمایت شوندگى است. سود با کیفیت، داراى پشتوانه و قابلیت حمایت بالایى است. در این زمینه محققینى چون کرمندى و لیپا در ۱۹۸۷ ، کولینز کوتهارى در ۱۹۸۹ و استون وزمجسکى در ۱۹۸۹ ضریب کوواریانس بین بازده سهام و سطوح سود را معیار تداوم سود مى دانند. امرى که به نظر کرمندى و لیپا واکنش سرمایه گذاران بزرگ به پشتوانه و قابلیت حمایت شوندگى سود است. (کرمندی و لیپ[۴۴]، ۱۹۸۷).
قابلیت پیشگویى: قابلیت پیشگویى اجزاى سود، براى بهبود قابلیت و توانایى استفاده کنندگان در تخمین اجزاى سود است. این قابلیت به مفید بودن در تصمیم گیرى مربوط بوده، اغلب محققین به آن، به عنوان قابلیت سود گذشته در پیش بینى سود آتی نگاه می کنند. (آلی پپ[۴۵]، ۱۹۹۵).
نقدشوندگى و اقلام تعهدى: در این دیدگاه، نسبت جریان نقدى حاصل از فعالیت هاى عملیاتى به درآمد، معیارى از کیفیت سود است، به طورى که نزدیکى به نقد نیز به معناى کیفیت بالاى آن بوده، توسط محققینى چون راجت( ۲۰۰۲)، هریس( ۲۰۰۰ ) و پنمان( ۲۰۰۱ ) مورد تاکید قرار گرفته است. پس میزان نزدیکى به جریان نقدى، یکى دیگر از ساختارهاى کیفیت سود است.

 

۲-۲-۱-۲ عناصر کیفیت سود

کیفیت سود داراى مفهوم چند بعدى است که عناصر آن را مى توان به دو گروه کیفى و کمى تفکیک کرد. گروه کیفى مربوط به آن عناصرى هستند که در سیستم حسابدارى موجود، قابلیت اندازه گیرى و کمى شدن را ندارند؛ ولى عناصر کمى توان و قابلیت کمى شدن را داشته، مى توان آنها را در سیستم حسابدارى ثبت کرد. به طور کلى، عناصر کیفیت سود را مى توان به صورت زیر تشریح کرد:
روش هاى مورد استفاده در حسابدارى: کیفیت اصول حسابدارى شبیه کیفیت سود نیست، ولى ذاتا به هم مرتبطند، چون انتخاب و کاربرد اصول مستقیما بر کیفیت سود اثرگذار است. (لیپ[۴۶]، ۱۹۸۶).
مدیریت سود: روش هاى حسابداى بر کیفیت سود موثرند؛ زیرا کیفیت سود مرتبط با روش هایى است که حسابداران و مدیران از طریق آنها قادر به مدیریت و نشان دادن رقم سود، به دلخواه خود هستند. مدیریت سود زمانى رخ مى دهد که مدیران در چگونگى گزارشگرى مالى، براى گمراه کردن سهامداران درباره عملکرد اقتصادى شرکت، یا اثر بر نتایج قراردادهایى که بستگى به گزارش هاى حسابدارى دارند قضاوتهایى را انجام دهند. رخدادهاى اقتصادى آتى، عمر مفید، ارزش اسقاط دارایى هاى بلندمدت، تعهدات بازنشستگى، مالیات معوقه، زیان سوخت مطالبات، کنارگذارى داراییها، انتخاب روشهاى حسابدارى استهلاک، ارزشگذارى موجودى، چگونگى برخورد با هزینه هاى پژوهش و توسعه، تبلیغات، نگهدارى و سیاستهاى اتخاذى درباره ادغام و اجاره به شرط تملیک و غیره برسود مدیریت مى کنند. (تیت من و ترومن[۴۷]، ۱۹۹۸).
روشهاى حسابدارى محافظه کارانه: این روشها، رابطه نزدیکى با کیفیت سود دارند؛ یعنى کیفیت سود خالص محاسبه شده به روش محافظه کارانه از سود خالص غیر محافظه کارانه بالاتر است؛ زیرا ریسک بیش از واقع نشان دادن سود بیش از ریسک کمتر از واقع نشان دادن آن است.
عدم ثبات رویه در استفاده از روش هاى حسابدارى: عدم ثبات رویه، اثر منفى بر کیفیت سود دارد؛ زیرا اغلب، تغییرات در بکارگیرى روش هاى حسابدارى، موجب افزایش و رشد واهى سود گزارشى مى شود و پیش بینى سودهاى آتى را با مشکل مواجه مى سازد. (استیفن و همکاران[۴۸]، ۲۰۰۲).
ریسک تغییرپذیرى: این مبحث به قابلیت اطمینان و اعتماد سود خالص مربوط مى شود. هرچه قضاوت، برآورد و تخمین هاى ذهنى در فرایند اندازه گیرى، دخیل شوند کیفیت سود پایین خواهد آمد. وجود قضاوت در برآوردهاى حسابدارى منجر به عدم اطمینان به سود و در نهایت، کیفیت آن مى شود و هر چه دامنه این امر وسیع تر باشد اثر منفى بیشتر بر کیفیت خواهد گذاشت؛ چرا که یکى از مفاهیم مهم کیفیت سود، صحت و دقت اندازه گیرى است. بنابراین مى توان گفت: انحرافات زیاد، بیانگر متفاوت بودن برآوردها از نتایج واقعى بوده، آن هم نشان دهنده کیفیت پایین سود است. (دی آنجلو[۴۹]، ۱۹۸۶).
اقتصاد، صنعت و شرکت: این قسمت به ثبات، پایدارى سود، ساختار سرمایه، نگهداشت سرمایه و ویژگى هاى مدیریت مى پردازد.
ثبات و پایدارى سود: ثبات و تکرار پذیرى، از عوامل مهم موثر بر کیفیت سود است. کیفیت سود شرکتهاى داراى سود منظم و با ثبات، از شرکتهاى داراى سود نامنظم و پرنوسان بالاتر است زیرا سود منظم و تکرارپذیر، پیش بینى هاى آتى راحت و قابل اتکایى خواهد داشت. در این زمینه گراهام معتقد است که، سود ناشى از فعالیت هاى احتمالى، ناگهانى و غیر منتظره، از ثبات و پایدارى کمترى برخوردار است. (دد و کتل[۵۰]، ۱۹۸۹). برنارد واستوبر[۵۱] نیز بر این باورند که کیفیت سود بستگى به بخشى از بازده حاصل از منابع تکرار پذیر، با ثبات و با دوام است.
ساختار هزینه: این قسمت به نوعى به ساختار هزینه(ثابت و متغیر) مى پردازد که موضوع اهرم عملیاتى در اینجا از مفهوم بالایى برخوردار مى گردد و آن هم به وجود هزینه هاى ثابت در ساختار هزینه هاى شرکت مربوط است. در شرکت هاى داراى اهرم عملیاتى، تغییرات اندک در میزان درآمد، منجر به تغییرات بالاى سود مى شود و با نزدیک بودن مبلغ فروش به سطح هزینه هاى ثابت،هرگونه افزایش در حجم فروش، سود شرکت را به نسبت بیشترى از قبل بالا مى برد و با کاهش حجم فروش، نتایج عملیاتى بدتر مى گردد. بنابراین، ترکیب یا ساختار هزینه شرکت، بر کیفیت سود آن اثرگذار است. شرکت داراى نسبت هزینه متغیر به فروش بالا، کنترل بهتر و مناسبى روى هزینه ها دارد. و این موضوع منجر به افزایش کیفیت سود مى شود و البته نوع صنعت، کیفیت محصولات و قدرت اقتصادى کشور نیز در این تحلیل موثر است؛ زیرا شرکت هاى تولید کننده کالاى منحصر به فرد، بى رقیب بوده، وجود اهرم بالا نگرانى خاصى ایجاد نمى کند. ولى در شرکتهاى دیگر، بالا بودن بدهى و هزینه هاى آن، از کیفیت سود شرکتها مى کاهد.
نگهداشت سرمایه: در این دیدگاه، سرمایه، عامل مهمى در تعیین سود بوده، سود حسابدارى حداکثر ارزشى است که موسسه طى دوره توزیع کرده، به طورى که سرمایه، نسبت به اول دوره کاهش نیافته باشد. بخش دیگرى از کیفیت سود به این موضوع مربوط مى شود که موسسه براى حفظ و نگهداشت دارایى ها و بهبود قدرت سودآورى فعلى و آتى خود، چه تدابیرى اندیشیده است؛ زیرا نگهداشت و حفظ سرمایه تنها زمانى انجام مى شود که اجزاى جدیدى جایگزین قدیمى ها شود و قدرت سودآورى آن را حفظ یا بیشتر کند[۵۲]. ویژگیهاى مدیریت: ویژگى و کیفیت موثر مدیریت، نقش حیاتى در قدرت سود و سودآورى آتى واحد تجارى دارد. شایستگى و کیفیت آنان در کارآیى و اثربخشى فعالیتها بوده، عامل مهمى در پیش بینى سودهاى آتى است. مدیریت خوب، یک دارایى سودآور تلقى مى شود و سرقفلى معتبرى براى شرکت دارد.(اعتمادى، ایمانى برندق، ۱۳۸۶).
عوامل سیاسى و اقتصادى: در بررسى کیفیت سود باید به عوامل سیاسى و اقتصادى نیز توجه کرد، زیرا اثر قابل توجهى بر سود و قدرت سودآورى دارند. کیفیت سود شرکتهاى فعال در کشورهاى با ثبات، از کشورهاى بى ثبات بالاتر است و شرکت هاى فعال در کشورهاى داراى اقتصاد دولتى، در مقایسه با کشورهاى داراى خصوصى سازى مناسب، از کیفیت سود پایینى برخوردارند. شرکتهاى فعال در کشورهاى داراى ریسک سرمایه گذارى بالا و امنیت اقتصادى پایین، در مقایسه با دیگر شرکتها، از کیفیت سود پایینى برخوردارند. بنابراین در بررسى کیفیت سود باید به مباحث اقتصادى و سیاسى همچون میزان دخالت دولت، میزان روابط با دیگر کشورها و میزان تعامل با آنها، ریسک اقتصادى و امنیت سرمایه گذارى توجه جدى کرد. (همان منبع).

 

۳-۲-۱-۲ ارزیابی کیفیت سود

محققان و دست اندرکاران حرفه حسابداری اهمیت سود به عنوان یکی از مهمترین معیارهای ارزیابی عملکرد و تعیین کننده ارزش شرکت ناگریز به ارزیابی سود گزارش شده توسط واحدهای اقتصادی می باشند. برای ارزیابی این سود از مفهومی بنام کیفیت سود استفاده می شود. در مقالات مختلف در تعریف مفهوم کیفیت سود به دو ویژگی برای تعیین کیفیت سود اشاره شده است: یکی ازآنها سودمندی تصمیم گیری و دیگری ارتباط بین این دو مفهوم و سود اقتصادی مد نظر آقای هیکس میباشد. به عبارت دیگر کیفیت سود عبارت است از بیان صادقانه سود گزارش شده، از سود مدنظر آقای هیکس. منظور از بیان صادقانه تطابق بین توصیف انجام شده و آن چیزی که ادعای آن را دارد، می باشد. یعنی کیفیت سود بالا نشان دهنده مفید بودن اطلاعات سود برای تصمیم گیری استفاده کنندگان و همچنین مطابقت بیشتر آن با سود اقتصادی هیکس می باشد. اما بدلیل آنکه افراد از اطلاعات در تصمیمات متفاوتی استفاده می کنند، امکان ارائه یک تعریف جامع از سود وجود ندارد. برخی تحلیل گران مالی، کیفیت سود را بعنوان سود عادی و مستمر، تکرارپذیر و ایجاد کننده جریان نقدی حاصل از عملیات میدانند، آنها متعقدند که کیفیت سود رقمی بین سود خالص گزارش شده و جریان نقدی حاصل از عملیات منهای ارقام غیر تکراری میباشد. تاکنون متخصصان مالی نتوانسته اند به یک محاسبه مستقل از سود که از نظر آنها کیفیت لازم را دارا باشد دست یابند. در این حالت، متخصصان مالی با انجام تعدیلات مناسب، می توانند به یک دامنه که به شکل صحیح تر نشانگر کیفیت سود نسبت به سود خالص گزارش شده باشد، دست یابند. بنابراین مفهوم کیفیت سود، یک امر تعریف شده ثابت نیست که بتوان به آن دست یافت. بلکه مفهومی است نسبی که به ارتباط آن با دیدگاه ها و نگرشها بستگی دارد. کیفیت سود و بصورت عام تر کیفیت گزارشگری مالی مورد علاقه کسانی است که گزارشات مالی برای تصمیم گیریهای سرمایه گذاری و انعقاد قراردادهای مختلف استفاده می کنند. علاوه بر این میتوان گفت که از دیدگاه تدوین کنندگان استاندارد کیفیت گزارشات مالی به صورت غیر مستقیم نشان دهنده کیفیت استانداردهای گزارشگری مالی می باشد. طی بررسی های (میرزو سایرین ۲۰۰۳،) سطوح بالاتر اقلام تعهدی غیر عادی نشان دهنده کیفیت پایین تر سود است رابطه بین قابلیت بین اقلام تعهدی باعث کاهش پایداری سود می گردد. سود گزارش شده و روابط بدست آمده از آن معمولاً در قراردادهای حقوق و پاداش و قراردادهای استقراض استفاده می شوند. تصمیم گیری برای قراردادی که براساس کیفیت سود پایین باشد باعث انتقال ناخواسته ثروت خواهد شد. برای مثال سودهای بیش از حد نشان داده شده که به عنوان معیار ارزیابی عملکرد مدیریت قرار می گیرد. منجر به تعلق حقوق و مزایای بیش از اندازه به مدیریت خواهد شد. به گونه ای مشابه،سودهای متورم ممکن است ورشکستگی ناگهانی شرکت را پنهان سازد که این خود باعث اعتبار دادن نادرست از سوی اعتبار دهندگان خواهد شد.
از دیدگاه سرمایه گذاری کیفیت سود پایین مطلوب نمی باشد. چرا که نشانگر وجود ریسک در تخصیص منابع به آن بخش می باشد کیفیت سود پایین کارایی نداشته چرا که باعث کاهش رشد اقتصادی از طریق تخصیص نادرست سرمایه ها خواهد شد. از طرفی کیفیت سود پایین باعث انحراف منابع از طرح های با بازدهی واقعی به طرح های با بازدهی غیر واقعی شده که کاهش رشد اقتصادی را در پی خواهد داشت. بالاخره اینکه زمانی که تدوین کنندگان استانداردهای حسابداری در جستجوی باز خورد استانداردها در مورد اینکه آیا استانداردهای تدوین شده کارا بوده اند یا خیر،می باشند به خروجی های سیستم حسابداری از جمله سود گزارش شده توجه خواهند کرد. معیار ارزیابی کارایی مطابق چارچوب مفهومی هیات استاداردهای حسابداری امریکا سودمندی تصمیم می باشد علاوه بر آن می توان میزان بیان صادقانه سود حسابداری گزارش شده از سود تعریفی هیکس را به عنوان معیار ارزیابی درنظر گرفت.
در مطالعه آنها معیار دیگر برای سود اندازه گیری کیفیت سود، توانایی سود برای توضیح بازده است. (بالسام و سایرین ۲۰۰۳،) از کیفیت اقلا م تعهدی برای بررسی کیفیت سود استفاده می کنند و به این نتیجه رسیدند
حرفه حسابداری آمریکا سالها در تلاش است تا سیستم جامع و کاملی از رویه های حسابداری در جهان تدوین نمایند. بنابراین یک فاصله با اهمیت (فاصله مورد انتظار) بین آنچه که سرمایه گذاران و اعتباردهندگان انتظار دارند و آنچه که حرفه حسابداری می تواند فراهم نماید، وجود دارد این فاصله مورد انتظار تا اندازه ای وجود دارد زیرا عموماً شرکتها در انتخاب اصول و برآوردهای حسابداری که بر نتایج مالی گزارش شده تاثیر می گذارند دارای اختیاراتی می باشند. براساس هیات استاندارد های حسابداری امریکا، میزان اختیارات یک شرکت در تهیه صورتهای مالی، بوسیله دو اصل اساسی محافظه کاری و بی طرفی کنترل می شود. در حالیکه اغلب عملاً این دو اصل نادیده گرفته می شوند.
با اینکه، کارکنان حسابداری بایستی رویه هایی را بکار گیرند که محافظه کارانه و بی طرفانه باشد اما در عمل انگیزه های رقابتی بر انتخاب مدیریت رویه هاو برآوردهای حسابداری تاثیر می گذارند. به دلیل همین انگیزه های رقابتی، بعضی از شرکتها اعداد حسابداری را به منظور برآورده کردن اهداف مدیریت دستکاری می کنند. یعنی در این زمینه،شرکتها در ارائه نتایج مالی،تکنیکهای مدیریت سود(بیشتر یاکمتراز واقع نشان دادن)را بکار می گیرند. بنابراین شناسایی شرکتهایی که روند تغییرات نقش هیات مدیره حقایق حاکی از آن است که در شرکتها، مدیران بیشتر دنبال منافع خود بوده اند تا منافع ذی‌نفعان. برای حل این مشکل، دو راه حل وجود دارد: اول آنکه برای تشویق مدیران به انجام رفتار مورد انتظار برای شان پاداش و انگیزاننده در نظر گرفته شود، دومین روش، قدرتمندسازی هیات مدیره به گونه‌ای است که بتواند نظارت شایسته‌ای روی عملکرد مدیران داشته باشد. این روند فرصت طلبی مدیران، همراه بود با روند جانبی نظارت بیشتر از جانب سهام داران که با این کار خود، در واقع یک رژیم حاکم مطلقه را به وجود آورده بودند. حرکتی که درعمل انجام گرفت این بود که هیات مدیره به مدیریت عامل نزدیک شد، به گونه‌ای که درحقیقت به صورت شریک استراتژیک مدیریت درآمد. این شراکت استراتژیک هیئت مدیره با مدیریت، برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت ریسک و اجرا، تصمیم گیری بهتر و راندمان بالاتر شرکت را به ارمغان آورد. این تعامل دو طرفه موجب شد که عمل نظارت راحت تر صورت گرفته و حالت افراطی نظارت که از جانب سهام داران صورت گرفته بود، از بین رفته و این نظارت تعدیل شود. همچنین این فرایند موجب از میان برداشته شدن یک سری مقررات دست و پا گیر واضافی و نیز کاهش یافتن نظارت مؤسسات سرمایه‌گذاری، شد. در بیشتر کشورها گونه تفکر، عقاید و رفتار مدیران نشان داد که به صورت جمعی روی حاکمیت هیئت مدیره و ارتباط آن با مدیریت اتفاق نظر دارند. مدیران و اعضای هیئت مدیره اکثرا براین باروند که اعضای هیئت مدیره باید بیشتر در امور مربوط به شرکت به عنوان شرکای مدیریت فعالیت کنند. در واقع آنان باید قدرتمندتر، با اعتماد به نفس بیشتر،‌ درگیرانه تر، با دانش تر، با نقش چشمگیرتر در برنامه ریزی های استراتژیک،‌ و به عنوان منبع اولیه مشاوره و نکته سنجی خود را مطرح ساخته و فعالیت کنند. اکثر مدیران، هیئت مدیره را زمانی در اوج توانایی و تاثیرگذاری می بینند که از جانب مدیران ارشد اجرایی به عنوان یک دارایی استراتژیک برای مدیریت عامل دیده شون ه ایی سود آوری واقعی خود را بیان نمی کنند به یک چالش تبدیل شده است.
۴-۲-۱-۲- روش­های ارزیابی کیفیت سود
به طور کلی چهار روش برای ارزیابی کیفیت سود به شرح زیر مطرح است :
۱) روش مبتنی بر مربوط بودن با ارزش سهام : در این روش ارتباط بین مقادیر مختلف سود و قیمت سهام (بازار) به کمک رگرسیون اندازه ­گیری می­ شود. هر چه میزان ضریب همبستگی تعدیل شده بیش­تر باشد، سود متغیر مرتبط­تری با ارزش است ( بارس و همکاران[۵۳]، ۲۰۰۱).
۲) روش مبتنی بر محتوای اطلاعاتی : در این روش ارتباط بین تغییرات قیمت یا بازده سهام، با سطوح یا تغییرات غیرمنتظره­ی مقادیر مختلف سود به کمک رگرسیون اندازه ­گیری می­ شود. هر چه میزان ضریب همبستگی تعدیل شده به یک نزدیک­تر باشد، نشان دهنده بار اطلاعاتی بیش­تری است.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:07:00 ق.ظ ]