در آغاز کار، پس از تأیید شدن عنوان پژوهش و استعلام جهت تکراری نبودن موضوع، به مطالعه و جمع‌ آوری منابع پژوهش در رابطه با کلیات پژوهش پرداختم. پس از فیش برداری از منابع مورد مطالعه به مطالعه و جست‌وجوی شخصیت‌های مورد نظر در شاهنامه اقدام کردم و تمام ابیاتی را که نامی از شخصیت‌های مورد نظر پژوهش در آن‌ ها ذکر شده بود را با ذکر منبع بیت‌ها یادداشت کردم.
در این مرحله نیاز داشتم تا به پایان‌نامه‌ها و مقالاتی که در زمینه‌ی شخصیت پردازی و خصوصاً در مورد شاهنامه کار شده بود را بررسی کنم. بنابراین با راه‌نمایی و یاری استاد راه‌نما این آثار را جمع آوری کردم و با دقت در روش ‌آن‌ ها به توصیه‌ی استاد راه‌نما به بررسی و تحلیل شخصیت‌های مورد مطالعه بر اساس اصولی که بدان دست یافته بودم پرداختم و نحوه‌ی شخصیت پردازی و تیپ شخصیتی‌شان را از نظر قواعدی که تدوین کرده بودم مشخص کردم.
پس از تدوین اولیه‌ی پژوهش نظر استاد راه‌نما را در مورد نحوه‌ی کار و اشکالات موجود در پژوهش را خواستار شدم و ایشان با صرف وقت و حوصله‌ی فراوان ایرادهای متن را مشخص و تذکرات لازم را برای اصلاح در اختیار من نهادند. من نیز در نهایت با در نظر گرفتن این تذکرات به ویرایش و تدوین نهایی پژوهش پرداختم.

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

فصل چهارم

 

تجزیه و تحلیل پژوهش

 

۴-۱- پیران ویسه در نظر تحلیل‌گران

اکنون به معرفی اجمالی دو شخصیت گرگین و پیران ویسه می‌پردازیم. برای این منظور تمام کنش‌هایی که این دو شخصیت در جریان داستان‌های شاهنامه داشته‌اند را از نظر می‌گذرانیم و در بخشی جداگانه نقش و شخصیت‌شان را در داستان‌هایی که بیش‌ترین و مؤثرین نقش را ایفا کرده‌اند مورد واکاوی قرار می‌دهیم.
پیران پسر ویسه، فرزند زادشم، فرزند تور است. تور فرزند فریدون، فرزند آبتین، از نوادگان تهمورث است. تهمورث نیز فرزند هوشنگ، فرزند سیامک، فرزند کیومرث، نخستین پادشاه ایران است. «ویسه نیز برادر پشنگ، پدر افراسیاب است. بنابراین نسب‌نامه افراسیاب و پیران پسر عمو هستند»(با تصرف، رستگار فسایی، ۱۳۷۰، ۲۲۴). هنگامی که افراسیاب برادرش اغریرث را می‌کشد، سپهداری را به خاندان ویسه می‌سپارد. «نام پیران به جز شاهنامه در منابع دیگر به صورت‌های مختلفی بیان شده است، در تاریخ طبری به صورت قتران، قیران، فیران پسر ویسغان آمده که فیران گونه‌ی درست تازی شده‌ی پیران است»(شهیدی مازندرانی، ۱۳۷۷: ۲۱۵) «در مجمل التواریخ نیز پیران ویسه آمده است. در اخبارالطوال نام وزیر افراسیاب «ایریان» است. در تاریخ بلعمی نیز فقط یک بار از پیران سخن رفته و در بقیه‌ی موارد« فرود» یا «فیروز» خوانده شده است.»(آزادی‌مهر، ۱۳۸۴) پیران هفت برادر دارد به نام‌های: بارمان، هومان، نستهین، گلباد، پیلسَم، لهاک و فرشید ورد که همگی در جنگ ایران و توران کشته می‌شوند. از همسرش «گلشهر» که نامش در شاهنامه آمده است چهار دختر دارد که خردترین آن‌ ها جریره، همسر سیاوش است و یک پسر به نام رویین دارد که او نیز در جنگ یازده رخ کشته می‌شود. «پیران سپهدار افراسیاب است که نخستین بار نام وی را در نبرد هفت دلاوران می‌یابیم که افراسیاب او را به دلاوری می‌ستاید و از وی می‌خواهد تا با سپاه ایران بجنگد» (رستگار فسایی، ۱۳۷۰: ۲۶۵) پیران نواده‌ی تور، خویش افراسیاب و خود فرمان‌روای سرزمین ختن است. پدرش ویسه، سپه‌سالار پشنگ و پسرش افراسیاب بوده است.»(اسلامی ندوشن، ۱۳۴۱: ۲۵۱) پیران در شاهنامه به عنوان مظهر خرد ستوده شده است. اما حقیقت آن است که خرد در شاهنامه و حتا در میان تورانیان با پیران آغاز نمی‌شود بل‌که پیش از پیران، اغریرث، برادر افراسیاب پهلوان جان آگاه و خردمند تورانی است که آن هنگام که پشنگ، پدر افراسیاب از مرگ منوچهر آگاه می‌شود، با تکیه به نیروی افراسیاب او را تشویق به لشکر کشی به ایران و خون‌خواهی تور می‌کند، اغریرث پدر را از این کار منع می‌کند و در جریان جنگ نیز هنگامی که سراسر ایران زمین به دست افراسیاب فتح شده است و افراسیاب در ری تاج کیان را بر سر نهاده است و تعدادی از ایرانیان به عنوان اسیر به اغریرث سپرده شده‌اند، اغریرث با فراری برنامه ریزی شده تمام اسیران را به کشواد سپرده و خود نزد برادر می‌رود. افراسیاب با شنیدن این خبر و با در دل داشتن کینه برادر او را می‌کشد و نفرین پدر را به جان می‌خرد. در واقع می‌توان گفت که پیران تا حدی میراث‌دار خرد و هوش پسر عموی خویش اغریرث است.
پیران به عنوان پهلوانی تورانی تنها کسی است که به خصایل ممتاز انسانی ستوده شده و «دارای وضع و مقامی شبیه به گودرز در ایران است: دلیر و زیرک و سال‌خورده و رئیس خانواده‌ای بزرگ، برخوردار از ثروت و شوکت و مقام. با این تفاوت که گودرز در ایران پهلوان یگانه نیست و کسان دیگری چون طوس و رستم از حیث مقام و اهمیت با او پهلو می‌زنند. در حالی‌که پیران در کشور خود بعد از افراسیاب شخص دوم است»(اسلامی ندوشن، ۱۳۴۱: ۲۵۰). منطق نیرومند او هیچ‌گاه خلل نمی‌پذیرد و شاید از این لحاظ بر تمامی قهرمانان شاهنامه تا پایان عصر پهلوانی برتری داشته باشد و تنها بوزرجمهر در عصر تاریخی تالی اوست. برای توران همان قدر راه‌گشا و به اصطلاح امروز «خط دهنده» است که زال و رستم و گودرز برای ایران. در میان شخصیت‌های حماسی غیر ایرانی پیران را می‌توان با «لاتینوس» مقایسه کرد. «لاتینوس پادشاه ساکنان بومی ایتالیا و قهرمان نام بخش لاتین‌هاست. روایات یونانی گرا او را فرزند اولیس و سیرس، ساحره‌ی اساطیری می‌دانند. اما در روایات لاتینی مآب پدر لاتینوس، فائنوس، و مادرش ماریکا نام دارند. فائنوس از خدایان روستایی کهن ایتالیک و شبیه به پان یونانی است. … بنا بر روایت انئید، لاتینوس از انئاس (کلیدی‌ترین شخصیت انئید) استقبالی شایان می‌کند و مطابق توصیه‌ی پیش‌گویان بر آن می‌شود که دختر خویش لاوینیا را که نامزد تورنوس است، به ازدواج انئاس درآورد و به همین جهت موجب کینه جویی تورنوس پادشاه روتول‌ها و انئاس پادشاه تازه وارد می‌گردد. لاتینوس در انئید ویرژیل به نوعی نقش پیران را در شاهنامه بر عهده دارد. با این تفاوت که او در اقلیم خود شاه است و پیران سپه‌سالار عالی مقام که در حکم وزیر می‌باشد. جریره دختر پیران ویسه را در داستان سیاوش می‌توان با لاوینیا قیاس کرد.» (رمضان کیایی و منصوب بصیری، ۱۳۸۸)
بررسی شخصیت و کنش‌های اخلاقی پیران در هاله‌ای از تضاد و دوگانگی قرار دارد و زندگیش هم‌واره با کشمکش هم‌راه است. از سویی با ایرانیان رفتاری از سر احترام دارد و از سویی عشق به میهن خویش را نمی‌تواند از یاد بزداید. از سویی حامی و دوست‌دار سیاوش است و از دیگر سو به ناگزیر سپه‌دار تورانیان در جنگ با ایران است. داستان پیران از غم‌انگیزترین داستان‌های شاهنامه است و در اصل می‌توان گفت داستان او تراژدی است، به گفته‌ی ارسطو «داستان غم‌انگیز بدین کیفیت به وجود می‌آید که پهلوان یا مردی بزرگ با همه‌ی خرد و هوش به یک‌باره لغزش می‌کند و گریزی جز مرگ برای فرو نشاندن آتش اشتباه او باقی نمی‌ماند. هگل می‌گوید داستان غم‌انگیز تنها ناشی از آن نیست که پهلوان داستان جز یک لغزش گناهی ندارد و در همه چیز جز همان یک اشتباه حق با اوست؛ بل‌که علت آن است که چون حق امری اعتباری است، ممکن است هردو طرف حق را به وجهی به سمت خویش بدانند و معارض را ستم‌گر شناسند و در این معارضه بین دو حق زد و خورد و کشمکش ایجاد شود تا داوری به پیروزی یک سوی پایان پذیرد و این انقلاب خاموش شود. هرگاه شرح این واقعه را گوینده‌ای چیره دست به نگارش درآورد داستان غم انگیز تبدیل به تراژدی خواهد شد. (با تصرف، صورتگر، ۱۳۲۱).

 

۴-۲- چهره‌ی پیران ویسه در شاهنامه

ورود پیران به عرصه‌ی شاهنامه در جنگ هفت گُردان است. در این نبرد رستم و چندین تن از گُردان و دلاوران ایرانی هم‌چون، گیو و گودرز و طوس و گرگین و گرازه و بهرام و گستهم در مکانی به نام «نوند» به ضیافتی مشغول بودند که گیو در حال مستی پیش‌نهاد شکار در نخجیرگاه توران زمین را می‌دهد و رستم و دیگران نیز پذیرای این سخن به سرزمین توران پا می‌نهند. خبر به افراسیاب می‌رسد و لشکر بدان سوی می‌کشد به این امید که:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گر این هفت یل را به چنگ آوریم جهان پیش کاووس تنگ آوریم

(خا، ج ۲، ص ۱۰۶، ب ۴۷)
دلاوران ایرانی با سپاه تورانی رویاروی شدند؛ در حالی‌که یک تن از گردان ایرانی برابری می‌کند با هزار تن از تورانیان. در این هنگام است که چون افراسیاب از مقابله با ایرانیان بازمی‌ماند روی به پیران می‌کند:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به پیران چنین گفت افراسیاب که این دشت جنگ است اگر جای خواب؟
ز گُردان توران خنیده توی جهان‌دیده و رزم‌دیده توی
عنان را به تندی یکی بر گرای برو تیز از ایشان بپرداز جای
چو پیروزگر باشی ایران تراست تن پیل و چنگال شیران تراست

(همان، ص۱۱۰، بب۹۵-۱۰۰)
پیران با سپاهی انبوه به نبرد رستم می‌رود. برادرش پیلسم نیز در نبردی با گُردان ایرانی بسیاری را مغلوب می‌کند اما هنگامی که در میان چهار پهلوان ایرانی گرفتار می‌شود پیران به یاری برادر شتافت و او را از میدان نبرد به رهایی بخشید. این جنگ با گریز سپاه توران و کام‌یابی ایران به انجام رسید.
به نظر می‌رسد پیران از همان ابتدای حضورش در شاهنامه مورد اعتماد افراسیاب و سپه‌سالار محبوب تورانیان است؛ کسی که در مواقع بحرانی فریادرس توران زمین است و تقریباً در تمام حوادث حساس کشوری حضور و کنشی مؤثر دارد و خردمندی خویش را هم‌واره ره‌گشای تورانیان قرار می‌دهد؛ اما به دلیل فتنه‌انگیزی برخی نتیجه‌ی مطلوب نمی‌گیرد.
مؤثرترین نقش پیران در داستان سیاوش، نمود پیدا می‌کند بنابراین آن را در جایی دیگر می‌شکافیم. در داستان فرود سیاوش نیز پیران سپه‌سالار افراسیاب است و برای مقابله با طوس به آرایش سپاه می‌پردازد. پس از آن‌که تژاو با بیژن جنگید و توان پای‌داری در برابر او از کف داد برای گزارش نزد افراسیاب گریخت و ماجرا گفت در این صحنه افراسیاب کمی تندی به لحن خویش افزود و با پیران چنین گفت:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:19:00 ب.ظ ]