روابط زناشویی می تواند دستمایه شادی و در غیر این صورت منبع بزرگ رنج و تالم باشد. کسانیکه در روابط صمیمانه خود موفق می شوند با مهارتهای میان فردی مانند گوش دادن، ارتباط روشن ،مذاکره، برخورد مناسب با خشم و … آشنایی دارند. ارتباط معیوب یکی از علل عمده از هم پاشیدگی ازدواج هاست. ازدواج، بدون ارتباط اثر بخش نمی تواند شکوفا باشد. زندگی اغلب زوجهایی که امیدوارند ازدواجی بارور داشته باشند به دلیل فقدان مهارتهای ارتباطی لازم به یک رابطه موازی بدون صمیمیت می انجامد (بولتون،۱۹۹۵٫ترجمه .سهرابی،۱۳۸۵ ).
۲-۲۰-۲ عناصر اصلی ارتباط
ارتباط متضمن دو عنصر اصلی است، این دو عنصر عبارتند از: عناصر کلامی[۶۱] و عناصر غیر کلامی[۶۲]
عناصر کلامی ارتباط شامل آن وجهی از ارتباط هستند که اختصاصاً به محتوای کلامی و فرایند بیان کلامی مربوط می شود و زمانی که نگرشها، افکار و احساسات توسط کلمات گفته و یا نوشته می شوند از ارتباط کلامی استفاده شده است و ارتباط غیرکلامی شامل انتقال افکار،نگرشها و احساسات بدون استفادهااز کلمات است.
۲-۲۱ مهارت مدیریت خشم
مدیریت خشم
هیجانات و عواطف در تمام تصمیم گیری ها و رفتارها نقش دارند. چهار نوع هیجان اصلی وجود دارد:
ترس، غم، شادی و خشم. احساسات دیگر ترکیبی از این چهار نوع هستند. خشم یک حالت هیجانی ذهنی است و با وجود تضاد شناختی و برانگیختگی روانی مشخص می شود و هیجانی بهنجار با جنبه های انطباقی بسیار است. با وجود این وقتی که تکرار، شدت و مدت آن افزونتر از جنبه های انطباقی باشد، ناکارآمد می گردد.(بوالهری ،۱۳۸۵).
۲-۲۲ اهمیت کنترل خشم در روابط زوجین
زندگی زناشویی برای افراد پرخاشگر مساله برانگیز است. اگر حتی یکی از زوجین پرخاشگر باشد برخورد بین آنها تندتر از زوجهایی است که میزان پرخاشگری آنها پایین است و این افراد عموماً در زندگی خانوادگی خود ناموفق هستند و درگیری های بسیار تجربه می کنند. مهارت مدیریت خشم یک مداخله رفتاری-شناختی است که بر خشم به عنوان نیروی نشأت گرفته به دنبال خشونت تمرکز می کند (گاندولف[۶۳]، ۲۰۰۶). نکته بسیار مهم در کنترل خشم این است که در صورت ایجاد خشم بتوان آن را تشخیص داده و از شدت پیدا کردن آن جلوگیری کرد. با آموزش این مهارت می توان کنترل خشم را به دست گرفته و از مشکلات بعدی جلوگیری نمود(بوالهری ،۱۳۸۵).
۲-۲۳ شیوه های مدیریت خشم
کنترل و مدیریت خشم به این معنی نیست که فرد اصلاً خشم خود را نشان ندهد، بلکه کنترل خشم شامل ابراز خشم به شیوه ای سازگارانه است (گرستن [۶۴]، ۲۰۰۶ ). چندین راه عملی برای مدیریت خشم وجود دارد که عبارتند از :
– ایجاد تغییر در محیط: گاهی فرد در محیطی قرار می گیرد که در آنجا عواملی وجود دارد که آستانه تحریک فرد را در مقابل خشم پایین آورده یا حتی باعث عصبانیت وی می شود. حذف این عوامل در صورت امکان، یا حتی ترک محیط می تواند باعث کاهش میزان خشم فرد شود .
– ترک موقعیت: در شرایطی که احتمال می رود ادامه حضور فرد در محیط باعث درگیری شود،می توان محیط را ترک کرد .
– آرام سازی: آرام سازی روش مناسبی برای کاهش خشم می باشد. تمرین یوگا ،تمرکز ذهن و نظایر آن نیز می تواند مفید باشد .
– حل مشکل: گاهی علت خشم فرد ظلم یا تهدید واقعی است و خشم واکنش طبیعی نسبت به آن می باشد. در چنین مواقعی بهتر است فرد در کنار کنترل خشم خود راه حل مناسبی نیز برای مشکل خود بیابد. مهارت حل مساله، یافتن بهترین راه حل برای چنین مشکل هایی را به فرد می آموزد .
– مقابله با افکار منفی: تفسیر فرد از موقعیت و آنچه که خود می گوید می تواند باعث خشم یا آرامش فرد شود. بنابراین هنگام خشم فرد باید به افکار خود توجه کند.
– ابراز خشم به شیوه ای سازگارانه: ابراز خشم به این شیوه همان داشتن رفتارجرأت مندانه است. رفتار جرأت مندانه رفتاری است که فرد به وسیله آن می تواند بدون انجام رفتارهای پرخاشگرانه، به دیگران نشان دهد که از آنها رنجیده یا عصبانی شده است(گرستن[۶۵]، ۲۰۰۶٫ بوالهری،۱۳۸۵).
۲-۲۴ مهارت رفتار جرات مندانه
رفتار جرات مندانه عبارت است از بیان مناسب هر احساسی غیر از اضطراب. بطور کلی جرات مندی را می توان توانایی ابراز صادقانه نظرات، احساسات و نگرش ها و دفاع فرد از حقوق خود، به شکلی که حقوق دیگران پایمال نشود، بدون احساس اضطراب دانست .(بوالهری،۱۳۸۵).
۲-۲۵ اهمیت رفتار جرات مندانه
اشکال در رفتار جرات مندانه میتواند مشکلاتی برای فرد ایجاد کند از قبیل :
– ناکامی در بدست آوردن خواسته های فرد
– رنجیدگی، عصبانیت از دیگران و احساس کنترل شدن از جانب دیگران و در نتیجه رنجش و دلخوری فرد از دیگران
– اضطراب و به دنبال آن اجتناب از افراد یا موقعیت هایی که سبب ناراحتی می شود باعث می شود فرد بسیاری از موقعیت های زندگی و فرصت های مناسب را از دست بدهد
– انفجار خشم ، عدم ابراز خشم به شیوه ای مناسب که باعث می شود این خشم انباشته شده و در مواردی به شکلی نامناسب و پرخاشگرانه ابراز شود. ( سازمان بهداشت جهانی، ۱۹۹۸٫ ترجمه. فتحی، ۱۳۸۵).
۲-۲۶ مهارت مدیریت استرس
استرس تجربه انسان است که از زمان غارنشینی تا کنون با او همراه بوده است. استرس به معنای در آغوش گرفتن، فشردن است. استرس حالت فیزیکی یا روانشناختی ناخوشایندی است که در پاسخ به محرک های تنش زا ایجاد می شود. زندگی مشترک نیز خالی از استرس نمی باشد. زوجین ممکن است روزانه با دهها مورد استرس برخورد داشته باشند، خواه شکل مثبت آن مانند تولد یک فرزند سالم و خواه شکل منفی آن مانند تولد یک فرزند عقب مانده ذهنی در خانواده. آنچه اهمیت دارد مقابله نمودن با این استرس هاست در مقابله با استرس ویژگی های شخصیتی اهمیت فراوانی دارد. استرس می تواند فردی را در هم بشکند، به فرد دیگر درس جدیدی بدهد یا فرد دیگر را به مبارزه وا دارد. با آموزش مهارت مدیریت استرس و کسب راه های مقابله با آن فرد می تواند از زندگی مشترک خود رضایتمندی بهتری را بدست آورد. (فتحی ،۱۳۸۴ ) .
۲-۲۷ انواع مقابله با استرس
۱ – مقابله مساله مداری: در این مقابله فرد به صورت مستقیم کار یا فعالیتی را انجام می دهد که عامل استرس را از بین بر ده یا آن را به حداقل برساند. با بهره گرفتن از حل مساله، برنامه ریزی، کنار گذاشتن فعالیت های غیر ضروری مشورت فکر کردن و غیره سعی بر حذف استرس دارد .
– مقابله هیجان مدارانه: در این مقابله فرد تلاشی برای حذف استرس نمی کند ف بلکه سعی می کند خود را ارام سازد تا هیجانها و ناراحتی هایی که در اثر استرس ایجاد شده را بر طرف سازد. مانند تفکر آرزومندانه، خود سرزنشی، خود انزوایی، دعا کردن، درد دل کردن، نذر ونیاز و… هیجانها مانع از تفکر وتصمیم گیری صحیح برای حل مساله و استرس می شود .
۳- ترکیبی از مقاله مساله مدارانه و هیجان مدارانه: جستجوی حمایت اجتماعی، به دست آوردن از اطلاعات از دیگران به منظور انجام کاری در جهت حل مشکل، جستجوی حمایت عاطفی و آرامش .
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲-۲۸ راهبرد های مقابله با استرس
راهبردهای مقابله سازگارانه با استرس را می توان به دو بخش تقسیم نمود:
– راهبردهای شناختی (خود اگاهی )
– راهبردهای رفتاری
– آگاهی یافتن از احساسات خود:بدلیل تفاوت در ساختارژنتیکی و تفاوت در محیط زندگی و نحوه تربیت، افراد از نظر سطح هیجانی با یکدگر متفاوتند. با آگاهی از احساسات خود می توان کنترل یشتر بر فشارهای روانی ایجاد شده اعمال کرد.
– آگاهی یافتن از افکار خود: هنگاممواجه شدن با استرس، برخی افراد نگرش منفی نسبت به خود داشته، مهارتهایشان را دست کم می گیرند، بنابر این دچار اضطراب یا افسردگی یا … شده و این به بروز رفتارهای نامناسب می شود ،در حالی اگر افکار خود را بشناسیم، می توانیم افکار خود را کنترل کرده ،استرس را از بین برده پیشگیری کنیم .
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
آگاهی از چگونگی پردازش و تفسیر رویداد ها :
باید به این مساله که چطور موقعیات را ارزیابی می کنیم؟ چطور رویدادهایی را یاد آوری می کنیم که باورهایمان سازگارترند، توجه زیادی داشته باشیم. هر فرد متناسب با باوره و عقاید خود اطلاعات دریافتی را پردازش و درک می کند. معمولا ارزیابی های شناختی شخص از موقعیت فشار زا، نحوه ی مواجه او با موقعیت مشخص می سازد. این ارزیابی های شخصی، همواره چارچوب منطقی ندارد ودر بسیاری موارد تحلیل های افراد از موقعیت مخدوش می گردد. مکاتب روان درمانی شناختی نگر، این خدشه های منطقی را ” خطاهای شناختی می نامند. خطا های شناختی وقتی نمایان می شوند که پردازش اطلاعات نادرست یا نا موثر باشد
– مقابله هیجان مدارانه: در این مقابله فرد تلاشی برای حذف استرس نمی کند ف بلکه سعی می کند خود را ارام سازد تا هیجانها و ناراحتی هایی که در اثر استرس ایجاد شده را بر طرف سازد. مانند تفکر آرزومندانه، خود سرزنشی، خود انزوایی، دعا کردن، درد دل کردن، نذر ونیاز و… هیجانها مانع از تفکر وتصمیم گیری صحیح برای حل مساله و استرس مس شود .
– ترکیبی از مقاله مساله مدارانه و هیجان مدارانه: جستجوی حمایت اجتماعی، به دست آوردن از اطلاعات از دیگران به منظور انجام کاری در جهت حل مشکل، جستجوی حمایت عاطفی و آرامش. ( فتحی ،۱۳۸۴).
۲-۲۹ مهارت تفکر خلاق
خلاقیت یکی از مفاهیمی است که اغلب مترادف با اصطلاحاتی نظیر تخیل، اکتشافات، اختراع، حل مساله، ابداع و نوع آوری در نظر گرفته می شود .خلاقیت توانایی حل مسائلی است که فرد قبلاً روش حل آن را نیاموخته است. در واقع نتیجه یک کار کار با ارزش که در یک زمان خاص مقیثد و رضایت بخش باشد را خلاقیت محسوب می کنند. علاوه بر تازگی، تناسب و ارزشمندی و اکتشافی بودن نیز ملاک خلاقیت است.
سازمان بهداشت جهانی (۲۰۰۶) مهارت تفکر خلاق را این جنین تعریف کرده است:
توانایی تفکر خلاق، یک مهارت سازنده و پایه برای نیل به سایر مهارتهای مرتبط با سبک اندیشیدن است در این مهارت افراد یاد می گیرند که به شیوه های متفاوت بیندیشند و از تجربه های متعارف و معمولی خویش فرا روند و تبیین ها یا راه حل هایی را خلق نمایند که خاص و ویژه خودشان است. (فتحی، ۱۳۸۶).
۲-۳۰ اهمیت خلاقیت در زندگی زناشویی
تا به حال به این مساله فکر کرده اید که چطور زندگی زناشویی ممکن است به حالت سستی، تکراری و رخوت درآید ؟ چه اتفاقی می افتد که در دوران نامزدی و اوایل ازدواج زن و مزد برای بودن در کنار یکدیگر لحظه شماری می کردند، هرچیزی برای آنها جالب بود و … اما حالا این جذابیت از بین رفته است، این حس خوش در کنار هم بودن جای خود را به بی تفاوتی داده است. آنچه این بین کاملاً مشخص است این است که چنین افرادی برای تازه نگه داشتن عشق و رابطه شان تلاشی نمی کنند. تصور می کنند نیازی به این کارها نیست و همه چیز خود به خود و به خوبی پیش خواهد رفت ! برای رفع این مشکل، زوجین باید دائماً دنبال فراگیری و خلق مسائل تازه و جذاب باشند. ( فتحی ،۱۳۸۶).
۲-۳۱ مهارت حل مساله
در مدل نظری حل مساله اجتماعی، مهارت حل در برگیرنده کاربرد چهار مؤلفه است که برای افزایش احتمال یافتن بهترین یا مؤثر ترین راه حل برای یک مشکل ویژه طراحی شده اند، این چهار مهارت عبارتند از: ۱- تالیف و تنظیم مساله ۲- تولید راه حل های گوناگون و متناوب ۳- تصمیم گیری ۴- به کار بردن راه حل و اثبات آن .
این چهار مهارت ممکن است به عنوان تکالیف ویژه در راستای هدف نگریسته شوند که فرد را در حل موفقیت آمیز مساله ویژه یاری می رسانند. در بطن زندگی واقعی، حل مساله معمولاً با یک مشکل شروع می شود که دشوار تعریف می شود ( مثل علایم گنگ، مبهم یا نامربوط ،اطلاعات تعریف نشده یا غیر دقیق، اهداف نا آشکار ) .
از این رو اهداف تعریف و تنظیم مساله عبارتند از :
۱ – جمع آوری اطلاعات واقعی و مربوط در مورد مسالها مشکل تا آنجا که ممکن است ۲ – آشکار سازی ماهیت مساله ۳ – انتخاب اهداف واقع گرایانه حل مساله ۴ – ارزیابی دوباره اهمیت مساله برای بهزیستی فردی یا اجتماعی.
این مهارتهای مهم حل مساله، توانایی تشخیص و اصلاح باورهای غیر منطقی و دیگر اغراقات شناختی می باشد که اغلب به این مشکلات و مسایل دشوار کمک می کنند (دی زوریلا و نزو، ۲۰۰۱ ) کاربرد (( راه حل های متناوب ))در دسترس قرار دادن بسیاری از راه حلهای دیگر است که ممکن است احتمال بدست آوردن بهترین جواب را افزایش می دهد. بر اساس نظریه (آزبورن[۶۶]، ۱۹۶۳ به نقل از دی زوریلا و نزو، ۲۰۰۱ ) هر اندازه راه حل های متناوب تولید شوند، ایده های با کیفیت مطلوبتر در دسترس خواهد بود .
سومین هدف مهارت حل مساله ((تصمیم گیری )) و ارزیابی ( مقایسه و قضات ) راه حل های نتناوب در دسترس و انتخاب بهترین و بهترینها برای بکار بردن در موقعیت مشکل زا است .
مدل تصمیم گیری حاضر مبتنی بر نظریه بیچ[۶۷]و میچل[۶۸] ( ۱۹۷۸، دی زوریلا و نزو، ۲۰۰۱ ) است که در آن انتخاب رفتار مبتنی بر تحلیل های هزینه – فایده منطقی است .
کارکرد های چهارمین مهارت حل مساله ((به کار بری راه حل و اثبات آن)) سنجش نتیجه راه حل و اثبات مؤثر بودن راهبرد، راه حل انتخاب شده در موقعیت مشکل زای جهان واقعی است .
این تکلیف در برگیرنده چهار مرحله است :
۱ – کارکرد رفتار راه حل ۲ – بازبینی پیامد ها یا اثرات راه حل بر شخص و محیط ۳ – خود ارزیابی (مقایسه پیامد واقعی یا پیامد مورد انتظار و پیش بینی شده ) و۴ -رضایت مندی از پیامد راه حل .
الف: خود تقویتی اگر مساله حل شد و ب: تقلای دوباره در جهت آن، اگر مساله هنوز باقی است ( مثل رجعت به فرایند حل مساله در یک کوشش برای یافتن یک راه حل بهتر ) .
سبک مناسب بودن راه حل مساله منطقی[۶۹] که بعد سازنده ای در کاربرد منطقی، سنجیده، منظم و کار آمد مهارته و تکنیک های حل موثر و سازگارانه مساله است، شامل تعریف مساله و فرمول بندی مساله[۷۰]، تولید راه حلهای متناسب کلی[۷۱] تصمیم گیری و جایگزینی و اثبات راه حل می باشد .
در مقابل، سبک بی دقت تکانشی[۷۲] یک بعد مختل است که با تلاش های فعال برای به کار بردن راهبرد ها و تکنیک های حل مساله مشخص می شود، اما این تلاش ها تمایل به تکانشی، بی دقتی و نا کامل بودن دارند. سرانجام سبک اجتنابی نیز یک بعد مختل است که با انفعال ( انتظار برای اینکه مسایل خود به خود حل شوند ) و وابستگی ( تلاش برای انتقال مسئولیت به دیگران برای حل مسایل ) مشخص می شود.( الیوت[۷۳] و همکاران ،۱۹۹۹ ) .
شواهد بسیار نزدیکی در حمایت از این فرضیه وجود دارد که ارزیابی های حل مساله اجتماعی یا فهرستی از آشفتگی های روانی مربوط شده است که شامل افسردگی و اظطراب، استرس و سازگاری می باشد و هچنین با پیامدهای سلامت رفتاری از قبیل شکایت و علایم سلامتی مربوط می باشد(بیکر[۷۴]و همکاران،۲۰۰۲).
بعلاوه حل کننده های مساله با خود ارزیابی های مؤثر و غیر مؤثر در متغییر هایی چون انتظارات کنترل، خود پنداری ( هپنر و همکاران، ۱۹۸۳ ) و باورهای غیر منطقی با هم متفاوتند، بطوریکه مساله و خود ارزیابی مؤثر با سبک های تصمیم گیری منطقی و استفاده از راهبرد های مقابله ای متمرکز بر مساله رابطه درد. (الیوت ،کارترند، رس[۷۵] ، ۱۹۹۱ )
رویکرد مهارت حل مساله از نظر اسپیواک و شوره شامل روش های زیر می باشد :
۱ – تمرکز بر فرایندهای تفکر که زیربنای حل مساله بین فردی است .
۲ – روشن کردن و وضوح مهارتهای شناختی قابل تعریف در حل مساله بین فردی .
۳ – کاربرد مهارتهایی که عموماً به آن[۷۶] (ICS) یا مهارتهای شناختی حل مساله بین فردی می گویند .
که شامل: ۱ – شناخت و تشخیص مساله ۲ – تجزیه مساله و بررسی احساس خود و دیگران در مورد مساله ۳ –ایجاد راه حل های چاره ساز برای حل مشکل ۴ – طراحی نقشه برای اجرای بهترین راه حل ۵ – تحقق بخشیدن، کنترل کردن و ارزیابی نقشه .
اسپیواک و شوره معتقدند که این مهارتها از طریق تمرین به وسیله آموزش دهندگان ومراقبت کنندگان و از طریق الگو دهی به وسیله معلمان و مراقبت کنندگان یاد گرفته می شوند. آنها همچنین بیان کردند :اینکه چطور مراقبت کنندگان با بچه های درحال رشد صحبت می کنند وچطور باآنها ودیگران برخود می کنندنه نقش مهمی را دراینکه آیایک کودک یک شیوه حل مساله را ازطریق خودش شکل میدهد یانه بازی میکند. ( هپنر و همکاران، ۱۹۸۳ )
دوریک[۷۷] (۲۰۰۱) آموزش حل مساله را در کنار درمان گروهی روانی – تربیتی برای درمان اختلال افسردگی به کار برده است و نتیجه درمان را نیز مثبت گزارش داده است. گرانت[۷۸] (۲۰۰۱) با بهره گرفتن از آموزش حل مساله و حمایت اجتماعی برای کاهش افسردگی و افزایش سلامت عمومی و رضایتمندی کلی از زندگی بر روی یک گروه از افراد نتایج قابل قبولی از این آموزش گزارش داده است. (دی زوریلاوجانز[۷۹] ، ۲۰۰۴)
۲-۳۲ عوامل تاثیر گذار در حل مساله اجتماعی
از جمله عوامل تاثیر گذار: عوامل ژنتیکی، صفت و ویژگی های شخصیتی، نوع عاطفه، امید، کمال گرایی، جنسیت، نژاد و زمینه اجتماعی است .که در زیر به آنها پرداخته خواهد شد. که در زیر به آنها پرداخته خواهد شد (دی زوریلاونزو، ۲۰۰۴) .
۲-۳۲-۱ عوامل ژنتیکی:
امروز هیچ تحقیقی نیست که مستقیماً نقش عوامل ژنتیکی را در حل مساله اجتماعی مورد تحقیق قرار داده باشد، اگرچه مطالعات دوقلوها در مورد سازه های مرتبط نشان می دهد که حل مساله اجتماعی می تواند زیر بنای ژنتیکی داشته باشد. محیط بین فردی اولیه با پیش زمینه های ژنتیکی برای بنیان گذاری چهار چوبی به منظور قابلیت های حل مساله اجتماعی، تعادل می کنند (گاوین، ۲۰۰۱٫دیزوریلا،۲۰۰۴)
۲-۳۲-۲ ویژگی های شخصیتی :
به منظور می رسد تفاوت های فردی پایدار در شخصیت بر حل مساله اجتماعی تاثیر گذار است. نقشهای بالقوه تعدیل کنند. پنج عامل شخصیتی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی، خوش بینی و بدبینی، امید و کمال گرایی،درون بافت حل مساله اجتماعی مورد تحقیق قرارگرفته اند(چانگ، دی زوریلا و سانا[۸۰] ،۲۰۰۴).
برای
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 09:10:00 ق.ظ ]