کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو





آخرین مطالب


  • نگارش پایان نامه درباره بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر رضایت شغلی۹۲- فایل ۵
  • بررسی تأثیر کنترلهای داخلی بر اثربخشی برنامه حسابرسی – مدارک تجربی از اعضاء جامعه حسابداران رسمی ایران- قسمت ۷
  • تربیت اخلاقی در نهج البلاغه- قسمت ۴
  • نگارش پایان نامه درباره :ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری در سازمان به ...
  • بررسی تطبیقی اخلاق از منظر نسبی یا مطلق‌بودن در مثنوی و نهج‌البلاغه۹۳- قسمت ۲۵
  • بررسی امکان تولید فیلم پلاستیکی فعال گیرندگی اکسیژن بر پایه نمک آسکوربات جهت افزایش زمان ماندگاری بادام زمینی- قسمت ۳
  • مطالب در رابطه با ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری ...
  • بررسی عوامل مؤثر بر تخریب گرایی(وندالیسم)در بین نوجوانان (مورد مطالعه دبیرستانهای پسرانه شهرستان جاسک)۹۳- قسمت ۶
  • دانلود پایان نامه حقوق درباره تحلیل قاچاق مشروبات الکلی در پرتوی نظریه های جرم شناختی
  • بررسی میزان همسویی گرایشات تحصیلی و شغلی دانش آموزان با آرزوهای شغلی و تحصیلی والدین در شهرستان پاکدشت- قسمت ۳
  • اثر قیمتی معاملات بلوک در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۶- قسمت 2
  • بررسی‌رابطهفضای‌مجازی‌ وعامگرایی‌کاربران‌اینترنت درسـازمـان‌اسـنـادوکـتـابـخـانه‌ملـی‌ایـران- قسمت ۱۱
  • پیش بینی سازگاری اجتماعی دانشجویان مجرد براساس طرحواره های ناسازگار اولیه- قسمت ۳
  • تاثیر انگلستان در ایجاد بحران های سیاسی ایران از آغاز سلطنت ...
  • صور خیال در غزلیّات خواجوی کرمانی- قسمت ۱۱
  • نقش شناخت زمان و مکان نزول بر تفسیر قرآن- قسمت ۶
  • ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در رابطه با تأثیر گروه های مرجع بر سبک پوشش جوانان مطالعه موردی ...
  • شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر تصمیم گیری سهامداران در خرید سهام عادی در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۲۱
  • بررسی روش‌های اقتباس از داستان‌ دینی برای تبدیل به فیلمنامه؛ با تکیه بر فیلمنامه چهل‌سالگی(نوشته مصطفی رستگاری) و داستان پادشاه و کنیزک (مثنوی معنوی)۹۴- قسمت ۳
  • دانلود متن کامل پایان نامه ارشد | ۲-۴-۴ بخش‌های پایگاه استنادی علوم جهان اسلام – 2
  • نحوه اثرگذاری جهانگردی بر وقوع یا عدم وقوع جرم- قسمت ۲
  • پایان نامه ارشد مرادی۱- فایل ۲۹
  • بررسی عددی تأثیر ابعاد هندسی نازلهای تزریق جهت افزایش عملکرد سرمایشی دستگاه ورتکس تیوب- قسمت ۴
  • بررسی ساختار و هزینه اجتماعی انحصار در صنعت بانکداری ایران- قسمت ۵
  • شیوه‌های تعیین قانون حاکم بر ماهیت دعوی در داوری‌های تجاری بین‌المللی با تأکید بر رویه قضایی- قسمت ۸
  • تاثیر دین زرتشتی بر دیدگاه شاهنامه در باره جهان پس از مرگ۹۲- قسمت ۱۰
  • بررسی جامعه شناختی بهره‏وری معلمان تربیت بدنی شهرکرمان- قسمت ۱۱
  • بررسی رفتار خانوارهای روستایی و شهری شهرستان بهبهان در مواجهه با گردوغبار- قسمت ۳
  • بررسی دیدگاه‌ های فقهی علامه جعفری- قسمت ۳
  • امکان سنجی بکارگیری مربی گری (Coaching) در فعالیت های آموزش و بهسازی منابع انسانی مدیران مدارس آموزش و پرورش شهرستان رباط کریم- قسمت ۹
  • پایان نامه حقوق در مورد داور و شرایط و موانع انتخاب داور
  • دانلود منابع پایان نامه در رابطه با الگوی رشد و آنتوژنی شکل بدن ماهی کلمه (caspicusRutilus rutilus) در مراحل اولیه ...
  • بررسی مبانی فقهی روابط مسلمانان با غیر مسلمانان از منظر قرآن کریم و سیره نبوی(ص)- قسمت ۳




  •  

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     
      پیش بینی کیفیت زندگی بیماران دچار ضایعه نخاعی ومراقبان آنها براساس خودکارآمدی،صفات شخصیت وراهبردهای مقابله ای- قسمت ۵ ...

    خوشایندی: این عامل به تیپ هایی اطلاق می شود که منعکس کننده تفاوت های فردی در زمینه میل به نوع دوستی، اعتماد به دیگران و فروتنی است. افرادی که در این عامل نمره بالا کسب می کنند، افراد نوع دوستی هستند که به دیگران اعتماد داشته و از همکاری با دیگران لذت می برند. در مقابل افرادی که در این عامل نمره پایین می گیرند، نسبت به دیگران سوء ظن داشته و با دیگران توافق و همکاری ندارند. نمره پایین در این عامل با حالات خودشیفتگی، ضداجتماعی و اختلال شخصیت پارانوئید همراه بوده و در حالی که نمره بالا در عامل توافق، با اختلال شخصیت وابسته، همراه است (کاستاومک کری، ۱۹۹۰؛ گروسی فرشی، ۱۳۸۰). پژوهش های متعددی (گلدبرگ و همکاران، ۱۹۹۸؛ مک کری و همکاران، ۱۹۹۹) نشان داده اند که عامل توافق با افزایش سن، افزایش می یابد.(حسینی،۱۳۸۸)
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    ۵-۲خودکارآمدی
    همه افراد در مسیر زندگی با مشکلات و موانعی مواجه می شوند. نوع برخورد انسان ها با این موانع و مشکلات به ویژگی های شخصیتی آن ها بازمی گردد. باورهای افراد دنیای آن ها را سازمان می دهد و به تجربیاتشان معنا می بخشد. اینکه چگونه این باورها می تواند دنیای روانشاختی را در افراد ایجاد کند و آن را در موقعیت های مشابه به تفکر، احساس و عمل متفاوتی هدایت کند، موضوعی بسیار مهم است (غلامی ۱۳۸۸).
    خودکارآمدی عاملی مهم در نظام سازنده ی شایستگی انسان است. انجام وظایف از سوی افراد مختلف با مهارت های مشابه در موقعیت های متفاوت به صورت ضعیف، متوسط و یا قوی و یا توسط یک فرد در شرایط متفاوت به تغییرات باورهای خودکارآمدی آنان وابسته است. به همین دلیل، احساس خودکارآمدی، افراد را قادر می کند تا با بهره گرفتن از مهارت ها در برخورد با موانع کارهای فوق العاده ای انجام دهند. عملکرد موثر، هم به داشتن مهارت ها و هم به باور در توانایی انجام آن مهارت ها نیازمند است. اداره کردن موقعیت های دائم التغییر، مبهم، غیر قابل پیش بینی و استرس زا، مستلزم داشتن مهارت های چندگانه است (هویدا،۱۳۹۲).
    باندورا خودکارآمدی را به عنوان عقیده به توانایی های فرد در سازماندهی و اجرای یک سری اعمال مورد نیاز برای رسیدن به یک هدف تعریف می کند (همان). خودکارآمدی به قضاوت هایی در مورد اینکه چقدر یک نفر خوب می تواند روش های مورد نیاز برای رویارویی با شرایط آینده را به کار ببرد، می پردازند (باندورا، ۱۹۸۲). خودکارآمدی ادراک شده همچنین پیمانه ای برای سنجش میزان مهارت های یک فرد در یک حوزه نیست، بلکه باور فرد در این زمینه است که با در اختیار داشتن مجموعه ای از مهارت ها و تحت شرایط مختلف چه کاری از دستش برمی آید؛ به عبارت دیگر بین این موضوع که فرد چه مهارت هایی را دارا است و این مسأله که با داشتن این مهارت ها و تحت شرایط مختلف چه اقدامی انجام خواهد داد، تفاوت دارد. یعنی فرد ممکن است علیرغم دارا بودن مهارت های لازم برای انجام یک عمل و علرغم اشراف بر نحوه ی انجام آن عمل، به دلیل داشتن باورهای خودکارآمدی ضعیف، عملکرد ناموفقی داشته باشد (باندورا: ۱۹۹۷؛ به نقل از گنجی ارجنکی و فراهانی، ۱۳۹۰).
    اشخاص با خودکارآمدی بالا علاقه ی ذاتی به کار و تمایل به افزایش تلاش خود دارند. در مقابله با موانع، پشتکار بیشتری از خود نشان می دهند و بسیار موثر عمل می کنند (صالحی و همکاران: ۱۳۸۵). بوگلز[۴۷] و همکاران (۲۰۰۲) در پژوهشی دریافته اند که افراد با خودکارآمدی پایین، به دلیل ترس از ارزیابی منفی و انتقاد از سوی دیگران به احتمال کمتری موفقیت های خود را به خود نسبت می دهند (مسعودنیا، ۱۳۸۷).
    ۱-۵-۲ تعریف خودکارآمدی
    مفهوم خودکارآمدی که عامل اصلی در تئوری یادگیری اجتماعی است، ابتدا در بستر روانشناسی اجتماعی از سوی باندورا شکل گرفت .در تئوری باندورا منظور از خودکارآمدی شخصی احساس های شایستگی، کفایت و قابلیت در کنار آمدن با زندگی است. همچنین باندورا خودکارآمدی را بر میزان ادراک ما از درجه کنترلی که بر زندگی مان داریم، تعریف می کند (شولتز[۴۸]،۱۹۹۸).
    «کسیدی» و «ایچوز» (۱۹۹۸) خودکارآمدی را عقیده به توانایی یک فرد در داشتن یک رفتار یا انجام یک کار خاص به صورت موفقیت آمیز می دانند (کوربانگلو[۴۹]، ۲۰۰۶).
    باندورا (۱۹۹۲) خودکارآمدی ادراکی را به عنوان ایمان به توانایی های یک فرد برای سازماندهی کردن و عملی کردن مسیرهای عملی مورد نیاز در مدیریت شرایط آینده، باورهای خودکارآمدی اینکه مردم چگونه فکر می کنند، احساس می کنند و خودشان را برمی انگیزانند و عمل می کنند، تعریف کرده است. ادن و ذوک[۵۰] (۱۹۹۶) خودکارآمدی را تخمین کلی فرد از توانایی خود برای تأثیر گذاشتن به عملکردهای ضروری در دستیابی به شرایط بیان می کنند (هویدا،۱۳۹۲).
    قابلیت های خودشان برای اعمال کنترل به سطح عملکردشان و به رویدادهایی که زندگی آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد، مربوط است. همانگونه که باندورا (۱۹۸۹) ذکر می کند، افراد بسیار کارآمد سناریوی موفقیت که راهنمایی های مثبتی بر عملکرد ایجاد می کند در ذهن مجسم می سازند، در حالی که آن هایی که خودشان را ناکارآمد قضاوت می کنند، گرایش دارند که سناریوی شکستی که عملکردشان را کوچک می شمرد، در ذهن متصور سازند. افراد بسیار کارآمد تمایل دارند شکست شان را به کمبود تلاش نسبت دهند، در حالی که آن هایی که خودشان را ناکارآمد می دانند، شکست شان را به کمبود توانایی خود مرتبط می کنند (هویدا،۱۳۹۲).
    عقاید مرتبط با خودکارآمدی، ایجاد کننده چاره جویی برای انگیزه، رفاه و موفقیت فردی هر انسانی است. اگر افراد بر این عقیده باشند که کاری که باید انجام دهند فراتر از توانایی های آن هاست، انگیزه ی کمی پیدا خواهند کرد؛اما اگر دریابند که آنچه انجام می دهند نتایج مطلوبی را به همراه دارد، آن را انجام خواهند داد (هویدا،۱۳۹۲).
    ۲-۵-۲ فرایندهای واسطه خودکارآمدی
    در مورد چهار فرایند روانشناختی که از طریق آن ها باور خودکارآمدی بر عملکرد انسان تأثیر می گذارد، تحقیقات زیادی انجام شده است. این فرایندها عبارتند از: فرایندهای شناختی، انگیزش، عاطفی و انتخابی که در زیر به شرح آن ها پرداخته می شود.
    فرایندهای شناختی
    باورهای خودکارآمدی به چند طریق بر فرایندهای شناختی تأثیر می گذارند. بیشتر رفتارهای انسان براساس دوراندیشی در مورد اهداف ارزشمند تنظیم می شود. یکی از کارهای عمده، فکر ایجاد توانایی پیش بینی وقایع در افراد و کمک به آن ها در پیدا کردن روش هایی برای کنترل وقایعی است که بر زندگی آن ها تأثیر می گذارد. چنین مهارت هایی به پردازش شناخت اطلاعاتی که ابهام ها و تردیدهای زیادی دربردارد، نیاز دارد. متعهد ماندن به هدف در مواجهه با مقتضیات، شکست ها و مواع فشارزای موقعیتی به احساس قوی کارآمدی نیاز دارد ( مرادی، ۱۳۸۹).
    فرایندهای انگیزشی
    مردم براساس باورشان درباره ی آنچه می توانند انجام دهند و همچنین اعتقادشان درباره ی نتیاج احتمال عملکرد، عمل می کنند. فعالیت های بی شماری وجود دارد که اگر خوب انجام شوند، نتایج ارزشمندی تولید می کند، اما این فعالیت ها از سوی مردمی که نسبت به آنچه که می دانند برای موفقیت باید اتخاذ شود، شک دارند، دنبال نمی شود باور خودکارآمدی از طریق این تعیین کننده های زیر بر رفتار انسان اثر می گذارد:
    – انتخاب اهداف: افراد از دگیری در تکالیفی که در آن ها کارآمدی پایینی دارند، اجتناب می کنند و به تکالیفی که در آن ها کارآمدی بالایی دارند، متعهد می شوند. ارزیابی دقیق خودکارآمدی مهم است. پیامدهای خودکارآمدی بالا و مهارت کم، آزار دهنده و پیامد خودکارآمدی پایین و مهارت بالا محدود کنندهاست، اساسی ترین قضاوت های کارآمدی احتمالاً در مورد آن کارهایی هستند که فرد معمولاً می تواند آن ها را در یک زمان معین انجام دهد. سطح بالای خودکارآمدی منجر به گرایش به اقدام به ریسک برای آزمودن رفتار جدید می شود (کوربانگلو،۲۰۰۳).
    کارمندانی که می دانند از آن ها چه توقعی می رود، هدف یا مأموریت خود را درک می کنند، آن هایی که فرصت هایی برای بهتر بودن و پیشرفت کردن دریافت می کنند و آن هایی که دائماً در حال جستجوی اطلاعاتی در مورد چگونگی بهبود بخشیدن پیشرفت شان هستند، احتمال تجربه موفقیت بیشتری را دارند .
    اهداف شخصی توسط باورهای خودکارآمدی تعیین می شوند. باورهای خودکارآمدی در انتخاب درجه ی چالش و تعهد به اهداف شخصی تأثیر دارند. باورهای خودکارآمدی پیشرفته منجر به تنظیم اهداف چالش برانگیزتر شده؛ و باورهای خودکارآمدی تقلیل یافته، منجر به تعیین هدف معمولی تر و مدل انگیزشی واقعی تر و قابل دسترس تر می شود .
    – اجرای اهداف: خودکارآمدی درک شده نه تنها در انتخاب اهداف، بلکه بر اجرای آن ها نیز اثر می گذارد. انجام یک تصمیم به هیچ وجه به افراد اطمینان نمی دهد که رفتارهای مورد نیاز را به طور موفقیت آمیز انجام دهند و در مواجهه با مشکلات استقامت و پایداری داشته باشند. یک تصمیم گیری روانی به یک عمل روانی مشتق شده از باور کارآمدی بالا، نیاز دارد. باور به کارآمدی شخصی همچنین به رفتار انسان شکل می دهد که آیا از فرصت ها استفاده می کند و یا از حضور آنان در شرایط مختلف زندگی جلوگیری به عمل می آورد و وجود موانع و مشکلات را دشوارتر می کند. افراد با خودکارآمدی بالا بر فرصت های ارتقاء شغلی و غلبه بر موانع متمرکز می شوند، با ابتکار و پشتکار عنان کنترل بر محیط و محدودیت ها را به دست می گیرند. افرادی که دچار خودشکی می شوند بر موانع و محدودیت ها کنترل کمی دارند و یا اصلاً کنترل ندارند و به آسانی تلاش های خود را بیهوده می شمارند. انسان از فرصت هایی محیطی کم استفاده می کنند (عبداللهی،۱۳۸۵).
    – میزان تلاش: افرادی که احساس خودکارآمدی بالاتری دارند، با شدت و پشتکار بیشتری تلاش می کنند، البته بین تأثیر احساس خودکارآمدی بر میزان تلاش به هنگام یادگیری و تأثیر آن بر اجرای مهارت های فراگرفته شده، تفاوت وجود دارد. زیرا افراد با خودکارآمدی بالا ممکن است احساس کنند که به تلاش برای یادگیری این مهارت ها نیاز چندانی ندارند (مرادی، ۱۳۸۹).
    – میزان استقامت و پشتکار: باندورا (۱۹۹۷) معتقد است که خودکارآمدی درک شده در میزان استقامت، جدیت و پشتکار فرد در نیل به اهداف مورد انتظار در برخورد با موانع، اثر می گذارد. افراد کارآمد در مواجهه با رویدادهای دشوار، استقامت و پشتکار زیادی به خرج می دهند و از نتایج مختلف فردی و محیطی بازخوردهای مثبت می گیرند که آن بازخوردها به نوبه ی خود به عنوان تقویت کننده یا قدرت دهنده به خودکارآمدی عمل می کنند. به عکس افراد با خودکارآمدی پایین و یا افرادی که در کسب نتایج مورد انتظار تلاش نمی کنند، بازخوردهایی که نشانگر عدم توانمندی در انجام وظایف است، دریافت می کنند (هویدا،۱۳۹۲).
    – استرس و فشار روانی: خودکارآمدی بر میزان استرس و فشار روانی و افسردگی ناشی از موقعیت های تهدید کننده اثر می گذارد. افراد با کارآمدی بالا در موقعیت های فشارزا سطح فشار روانی خود را کاهش می دهند ولی افراد دارای خودکارآمدی پایین در کنترل تهدیدها، اضطراب بالایی را تجربه می کنند و عدم کارآمدی خود را گسترش می دهند، بسیاری از جنبه های محیطی را پرخطر و تهدیدزا می بینند، که این امر می تواند موجب استرس و فشار روانی فرد شود. افرادی که باور دارند می توانند تهدیدها و یا فشارهای بالقوه را کنترل کنند، عوامل آشفته ساز را به ذهن خود راه نمی دهند و در نتیجه به وسیله ی آن ها آشفته نمی شوند (هاشمیان، ۱۳۸۹).
    نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
    فرایندهای عاطفی
    موفقیت و پیروزی هر انسانی در زندگی، کسب و کار، دوست یابی یا هر اقدام دیگر، حاصل تصور و نگرش مثبت شخصی احراز خویشتن است. این نگرش مثبت است که فرد را به سوی موفقیت می کشاند و بر عکس نگرش منفی از خود و دیگران باعث می شود که ذهن انسان به جای استفاده از فرصت ها، صرف فکر کردن به مشکلات شود که در دراز مدت می تواند اثرات سوء دیگری در رفتار و خلق و خو با دیگران داشته باشد. تجربه های ناشی از موفقیت و یا شکست کارکنان در طول سال ها خدمت، تصورات آنان را در رابطه با توانایی های شان نسبت به انجام وظایف شغلی تحت تأثیر قرار می دهد. اگر کارمند معتقد باشد که قبلاً وظیفه ی مشابهی را با موفقیت انجام داده است، احتمالاً با وظایف و فعالیت های بعدی، بیشتر با نگاه مثبت برخورد خواهد کرد و اگر با شکست مواجه شده باشد، به تکالیف بعدی با نوعی نگاه منفی رو به رو خواهد شد. باندورا معتقد است که حل این مسأله یا موفقیت در انجام یک وظیفه ی خاص، تجربه ی هیجانی را ایجاد می کند که موجب تمایل و گرایش به درگیر شدن برای رسیدن به حد تسلط در مسائل آینده در افراد می شود و احساس کارآمدی آنان را افزایش می دهد (همان).
    فرایندهای انتخابی
    افرادی که حس خودکارآمدی قوی دارند، مجدداً موقعیت هایی را انتخاب می کنند که در آن ها موفق شوند. همچنین این اشخاص در اجرای کارها و اکسب نتایج مطلوب فعال تر هستند. برعکس، افرادی که احساس اثربخشی نمی کنند، به تماشاچیانی غیرفعال تبدیل می شوند که دنیا را علیه خود می دانند و نسبت به کنترل وقایعی که در زندگی آن ها رخ می دهد احساس ضعف دارند (شاوران، ۱۳۹۰).
    فرایندهای انتخابی به توانایی افراد در ایجاد محیط مطلوب و سودمند و کنترل نسبی بر آنچه در زندگی روزمره با آن مواجه می شوند، اشاره دارد. افراد تا حدی در شکل دهی محیط خود نقش دارند، بنابراین باورهای خودکارآمدی از طریق تأثیر بر انواع فعالیت ها و محیط هایی که افراد انتخاب می کنند، می تواند زندگی آن ها را شکل دهد. افراد از طریق انتخاب هایی که انجام می دهند، قابلیت ها، علائق و ارتباطات اجتماعی را که تعیین کننده ی جریان زندگی آن هاست، پرورش می دهند. هر عاملی که بر رفتار انتخابی تأثیر می گذارد، می تواند عمیقاً در جهت رشد فردی نقش داشته باشد (هویدا،۱۳۹۲).
    ۳-۵-۲ ظرفیت ها و قابلیت های موثر در خودکارآمدی
    باندورا (۲۰۰۰) معتقد است که انسان برای کسب اطلاعات، تصمیم گیری، حل مشکلات، مدیریت محیط و تمامی فرایندهایی که خودکارآمدی فردی را تعیین می کند، به قابلیت های مهمی نیاز دارد. که شامل قابلیت رمزگذاری، قابلیت جایگزینی، قابلیت دوراندیشی، قابلیت خودسامانی (خودتنظیمی) و قابلیت خوداندیشی هستند. به زغم باندورا (۱۹۹۷)، افراد به وسیله ی این قابلیت ها در رفتارهای خود، بیش از پیش، فعال خواهند شد و قادر می شوند تا عملکردهای فردی خود را بهبود ببخشند. این ظرفیت ها در کنترل اتفاقاتی که بر زندگی تأثیر می گذارد، تأثیر زیادی دارند (شاوران، ۱۳۹۰).
    این قابلیت ها برای ایجاد تنظیم و نگهداری رفتاری خاص از سوی افراد به کار گرفته می شود. این قابلیت ها به عنوان مفاهیم شناختی در تعیین سرنوشت افراد نقش مهمی ایفا می کنند. در این بخش به توضیح مختصری در مورد این مفاهیم پرداخته می شود.
    – قابلیت رمزگذاری
    قابلیت رمزگذاری به افراد اجازه می دهد که به طور موفقیت آمیز نسبت به محیط خاصی که در آن قرار دارند واکنش نشان داده، آن را تغییر دهند و یا با آن سازگار شوند. با بهره گرفتن از رمزها، اطلاعات مربوط به تجربه های مشاهده شده با مدل های شناختی درونی پردازش شده و فوراً جایگزین اطلاعات قبلی می شود و از آن برای هدایت رفتارهای بعدی استفاده می شود (هویدا،۱۳۹۲).
    – قابلیت دوراندیشی
    افراد از طریق قابلیت دوراندیشی، هدف گذاری کرده و برای خود یک نقشه ی عملیاتی طرح می کنند. باندورا معتقد است که رفتارهای انسان واکنشی نبوده و از قبل رمزگذاری نشده اند، ولی تحت تأثیر شرایط فردی و محیط پیرامون او هستند. این امر مستلزم آن است که شخص قبل از تجربه ی یک پدیده و مشاهده ی پیامد متعاقب آن، جهت گیری خود را سازماندهی کنند. قابلیت های دوراندیشی به صورت الگوبرداری نیز ذخیره می شوند. بنابراین فرد می تواند نتایج کارها را بدون اینکه آن ها را تجربه کرده باشد، پیش بینی کند (شاوران، ۱۳۹۰).
    – قابلیت جایگزینی و الگوبرداری
    عامل اصلی این قابلیت، مدل سازی و مشاهده است. مدل سازی و مشاهده از طریق نشانه های عاطفی موجب القای رفتارهای جدید، تسهیل رفتارهای موجود و تغییر انگیزش می شود (همان).
    مطابق دیدگاه شناختی- اجتماعی، همه ی اشکال یادگیری می توانند به طور جانشینی و با مشاهده ی رفتار دیگران و پیامدهای حاصل از رفتار آنان اتفاق بیافتد. در واقع می توان گفت افراد تنها از تجارب مستقیم خودشان یاد نمی گیرند، بلکه با مشاهده ی رفتار دیگران نیز این یادگیری رخ می دهد. این قابلیت که تحت عنوان یادگیری جانشینی نامیده می شود، یادگیری رفتارهای تازه را بدون تجربه فرایند سمی و خطا، عملی می کند. این باعث می شود که در بسیاری از موفقیت ها احتمال بروز ریسک های زیان بار و یا اشتباهات مهلک و خطرناک بسیار کاهش یابد. این مشاهدات از سوی افراد به طور رمزی کدگذاری شده و برای هدایت اعمال بعدی مورد استفاده قرار می گیرد. یادگیری مشاهده ای به وسیله ی فرایندهای توجه، نگهداری، تولیدو تحریک هدایت می شود. باندورا (۱۹۸۶) معتقد است یادگیری به وسیله ی مدل ها می تواند اشکال گوناگونی داشته باشد که شامل الگوهای رفتاری جدید، استانداردهای تصادفی، شایستگی های شناختی و قوانین مبتکرانه برای خلق اشکال رفتاری جدید است (هویدا،۱۳۹۲).
    – قابلیت خودتنظیمی
    خودتنظیمی عبارت است از برنامه ریزی بر مبنای مشاهده ی خویشتن که به طور مداوم رفتار را برای دستیابی به اهداف مورد نظر، پایش می کند. یادیگرنده خودتنظیم، بدون نیاز به نظارت شخصاً برای یادگیری تلاش کرده، به آن جهت بخشیده و یادگیری خود را پایش و ارزشیابی می کند . افراد خودتنظیم اهداف شخصی برای خود در نظر می گیرند و برای دستیابی به آن ها راهبردهای یی را به کار می برند (رضایی ، ۱۳۹۰).
    خودتنظیمی افراد را قادر می سازد تا بر افکار، احساسات، انگیزش و رفتار خود کنترل داشته باشند. باندورا (۱۹۹۱) از وجود فرایندهای خودتنظیمی (شناختی) مرکزی که رفتار و تجربه را میانجی گری می کند، دفاع می کند. او پیشنهاد می دهد که بسیاری از رفتار انسانی با آینده نگری تنظیم شده، به مردم اجازه می دهد که به شیوه ی فعال عمل کند و در هدف گذاری شرکت کنند و انگیزه را به چالش بکشند (هویدا،۱۳۹۲).
    – قابلیت خودانعکاسی (خوداندیشی)
    افراد اندیشه ها و رفتارها را با استانداردهایی از قبیل تعیین شده مقایسه می کنند و براساس این مقایسه، ادراک خودشان درباره ی توانایی انجام وظایف را بهبود می بخشد (شاوران، ۱۳۹۰). از طریق این قابلیت افراد در مورد تجربه هایشان احساسی ایجاد می کنند، باورهای شناختی خود را کشف می کنند و در ارزیابی خود و تغییر افکار و متعاقب آن رفتارشان درگیر می شوند (همان).
    ۶-۲راهبردهای مقابله ای
    یکی از مواردی که در تعیین سلامت یا بیماری انسان مهم ترین نقش و جایگاه را دارد، استرس است که با زندگی بشر امروز عجین شده است. پژوهشگران مختلف به شناسایی و معرفی منابع متعدد استرس اقدام کرده اند. عوامل تنش زا می توانند بیرونی یا درونی باشند. ویژگی های مشاغل موجود در جوامع پیچیده، گسترش نقش های متعدد و چندگانه اجتماعی از ویژگی های اختصاصی زندگی صنعتی است که همه را به نوعی تحت سیطره خود قرار داده و بالقوه سلامت (سلامت روانشناختی) و حتی بقای نوع بشر را زیر سوال برده است. اما آنچه در این بین می تواند مایه خوش بینی و امیدواری باشد «شیوه های مقابله با استرس» است که به عنوان متغیری میانجی، می تواند پیامدهای استرس را تحت تأثیر قرار دهد.
    با توجه به مفهوم «مقابله» در فرهنگ لغات علم روانشناسی، دیگر تغییرات و رویدادهای زندگی به خودی خود پیش بینی کننده احتمال بیماری ها نخواهد بود و در این زمینه فقط به عنوان شرط لازم عمل خواهند کرد. زیرا در کنار تمام منابع و عوامل تنش زا سطحی از استرس که هر شخص تجربه می کند، به میزان زیادی به توانایی مقابله، نحوه ادراک و قضاوت وی در مورد این عوامل بستگی دارد. راهبردهای مقابله به روش های آگاهانه و منطقی مدارا با استرس های موجود در زندگی اشاره دارد (حسینی دولت آبادی،۱۳۹۲).
    ۱-۶-۲ تعریف راهبردهای مقابله ای
    تاکنون تعریف متعددی برای مقابله و رفتارهای مقابله ای ارائه شده است که ما در این جا به تعریف مواردی از آن می پردازیم.
    لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) مقابله را چنین تعریف کرده اند: «تلاش های رفتاری و شناختی که به طور مداوم در حال تغییرند تا از عهده خواسته های خاص بیرونی یا درونی شخص که ورای منابع و توان وی ارزیابی می شوند، برآیند». براساس این تعریف مقابله عبارت است از:

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

     

    فرایندی است که پیوسته در حال تغییر است.

    به طور خودکار انجام نمی شود بلکه الگوی آموخته شده ای برای پاسخگویی به موقعیت تنش زا به شمار می رود.

    مقابله نیازمند تلاش فرد برای مواجهه با استرس است.

    در تعریف دیگری که لازاروس از مقابله ارائه می دهد آن را تلاش هایی معرفی می کند که برای مهار، تسلط، کاهش دادن یا به حداقل رساندن تعارض ها خواسته های درونی و محیطی که فراتر از منابع شخص اند، صورت می پذیرد. بنابراین تعریف، مقابله شامل سازش یافتگی با موارد معمولی و مادی نمی شود در این حال علاوه بر آن که اشاره به بعد کنشی و حل مسأله مقابله دارد، تنظیم پاسخ های هیجان نیز مدنظر قرار داده است (همان).
    براساس این الگو مقابله دو عملکرد اصلی دارد:
    الف: متغیر ارتباط موجود بین شخص و محیط (متمرکز بر مسأله).
    ب: مهار هیجان های تنش زا.
    وایت[۵۱] مقابله را تلاش های فعال برای حل تنیدگی و آفرینش راه حل های کاری برای چالش ها و خواسته های هر مرحله از تحول دانسته و شامل سه مولفه فهم معنای موقعیت مشکل، انجام عمل مناسب (حل مسأله) و داشتن هیجانات قدرتمند می داند.
    آقایوسفی (۱۳۷۸) مقابله را بکار گرفتن راه هایی برای کاهش تنیدگی تجربه شده توسط انسان یا حیوان می داند.
    اتکینسون و رفتارهای مقابله ای را روش شخصی می داند که در آن فرد با محیط اجتماعی و فیزیکی خود مواجه شده و به ویژه منابع اش را در مهار تنیدگی به حرکت درمی آورد.
    ربر[۵۲] راهبردهای مقابله ای، راه های هشیار و منطقی برای مواجه شدن با اضطراب های زندگی می داند.اسکولر[۵۳] راهبردهای مقابله را به عنوان هر پاسخی به فشارهای روانی موقعیتی که برای جلوگیری ، اجتناب یا کنترل آشفتگی عاطفی صورت می گیرد، تعریف کرده اند.
    بنابراین به نظر می رسد که اغلب مولفین مقابله را تلاش فرد برای کاهش تنیدگی می دانند. برخی از این تلاش ها را هوشیار و منطقی، برخی در جهت تسلط و برخی در جهت اداره و مهار تنیدگی می دانند.(ابراهیمی،۱۳۹۱)
    ۲-۶-۲ سبک های مقابله
    روش های بسیاری برای مقابله با استرس وجود دارد. بسیاری از این روش ها ماهیت روان شناختی دارند. افراد متفاوت با توجه به ویژگی های شخصیتی خود، هر یک روشی برای مقابله با استرس برمی گزینند. برخی سعی می کنند به مشکلات زندگی با دید مثبت بنگرند، بعضی به دنبال حمایت های اجتماعی می گردند و عده ای دیگر از آن می گریزند. بکارگیری راهبردهای مقابله ای مناسب به مردم کمک می کند تا با استرس و تأثیرات ناشی از آن کنار بیایند (همان).
    لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) دو راهبرد عمده برای سبک های مقابله برشمردند:
    الف) راهبردهای مقابله مسأله مدار: این سبک ها به تلاش هایی در جهت غلبه بر مسأله اشاره دارد، که با واسطه تغییر دادن رفتارهای مداومت بخش مسأله یا تغییر شرایط محیطی صورت می گیرد.
    ب) راهبردهای مقابله هیجان مدار: این راهبرد به تلاش هایی در جهت کاستن یا کنترل کردن پریشانی هیجانی همراه با موقعیت برمی گردد.
    به نظر لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴) راهبردهای مسأله مدار یا عقلانی بیشتر در موقعیت هایی بروز می کند که شخص احساس می کند که می تواند موقعیت را کنترل کرده و تغییر دهد. در حالی که راهبردهای هیجان مدار بیشتر در موقعیت هایی تظاهر پیدا می کند که فرد احساس می کند موقعیت غیر قابل کنترل و تغییر بوده و بایستی آن را تحمل کرد. البته به نظر آن ها در بیشتر موقعیت های فشارزا، هر دو راهبردهای مقابله ای فعال هستند (همان).
    به نظر اندلر و پارکر (۱۹۹۰) راهبردهای مقابله ای را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
    راهبرد مسأله مدار[۵۴]
    این راهبرد مستلزم حصول اطلاعات درباره موقعیت تنش زا و پیامدهای احتمالی آن است. افرادی که از این راهبردها استفاده می کنند، تلاش می کنند تا فعالیت های خود را با توجه به اهمیت آن اولویت بندی کنند و با مدیریت زمان به انجام به موقع فعالیت ها مبادرت می ورزند (همان).
    راهبرد هیجان مدار[۵۵]
    این راهبرد مستلزم یافتن روش هایی برای کنترل هیجان ها و تلاش برای امیدوار بودن به هنگام مواجهه با موقعیت های تنش زاست و افرادی که از این راهبرد استفاده می کنند ضمن این که بر هیجانات خود کنترل دارند، ممکن است احساساتی چون خشم و ناامیدی را نشان دهند.
    راهبرد اجتناب مدار[۵۶]

     

    موضوعات: بدون موضوع
    [چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:15:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بـررسی سبـک پوشش زنـان و عـوامل موثر بر آن در شـهر مشهد- قسمت ۱۰ ...

    از دیدگاه گیدنز نقش زن آن چنان که در گذشته ثابت و مشخص بود،ثابت نیست.مهم ترین اتفاقی در حال وقوع این است که دیگر زنان بر اساس آنچه فرهنگ و یا سرنوشت محتوم به آنها دیکته می کند زندگی نمی کنند،و هویت شان را بیشتر به واسطه نقش های اجتماعی که ایفاء می کنند می سازند. موقعیت در حال تغییر زنان ،به موازنه قدرت آنها با مردان مربوط می شود،جوامع ما در ارتباط میان دو جنس ، هر روز مساوات طلب تر می شوند و قدرت زنان رو به افزایش است.بنابراین ،ساختن و پرداختن نوعی هویت شخصی و اجتماعی امری خطیر است چون زندگی اجتماعی انسان بدون وجود چارچوبی مشخص از هویت فردی و اجتماعی که بوسیله آن بدانیم که دیگران کیستند،و خود ما کیستیم غیر قابل تصور است(گیدنز،۷۷:۱۳۷۸)
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    هویت اجتماعی که گافمن به آن باور دارد، هویتی است که درجریان کنشهای اجتماعی زاده میشود و بوجود میآید. گافمن ضمن بحث درباره هویت اجتماعی به صورت خواسته یا ناخواسته به بحث فرد و جامعه نیز وارد میشود. او هویت اجتماعی را هویتی ساخته شده و آماده نمیداند که به صورت قالبی آماده و ساخته و پرداخته وجود داشته باشد. هویت اجتماعی در جریان کنشهای اجتماعی بوجود میآید و پذیرفته و یا رد میشود. جامعه از خلال نقشهایی که افراد اجرا میکنند هویت آنان را رقم میزند و شکل میدهد و افراد در تلاشهای خود برای اجرای هرچه بهتر نقش خود میکوشند تا هویت مورد نظر خود را تثبیت کرده و دیگران را وادار به پذیرش آن کنند. این تلاشها در زمینهی قواعدی به وقوع میپیوندد که گافمن از آن به نام چارچوب نام میبرد. چارچوب که معادل موقعیتهای کم و بیش ساختار یافته است (ترنر،۶۳:۲۰۰۳))هویت اجتماعی نه تنها ارتباط اجتماعی را امکان پذیر می کند، بلکه به زندگی افراد معنا می بخشد. در واقع هویت اجتماعی فر ایندی برای خودشناسی کنش گران اجتماعی است که معنا سازی نیز به واسطه آن صورت می گیرد. هویت ها معانی کلیدی هستند و مهم تر اینکه به خودشان نیز می گویند که چه کسی هستند.
    ۲-۲-۱-۵ وسایل ارتباط جمعی[۳۱]
    رسانه های جمعی ،انتقال و هدایت دامنه گسترده ای از نمادها ،هنجارها ،ارزش ها عقاید،پیام ها و افکار امروزه درون جوامع را به عهده گرفته اند تا جایی که برخی صاحب نظران معتقدند که رسانه های گروهی کل زندگی فرهنگی و اجتماعی را دگرگون می کنند.(تامپسون،۴۵:۱۹۹۵)
    رسانه‌های همگانی از عوامل اجتماعی کننده‌ای هستند که مجموعه وسیعی از توده مردم را دربرمی‌گیرند. این پدیده به برکت فنون ارتباط جمعی که عامل مهم اجتماعی شدن بزرگسالان و همچنین جوانان است با شدت و دوام هرچه بیشتر در جوامع نوین به چشم می‌خورد. بی‌تردید بخش عمده‌ای از کارکرد اجتماعی کننده ارتباط جمعی آشکارا دنبال می‌شود. مثلاً در این مورد می‌توان از برنامه‌های تربیتی و اخبار رادیو و تلویزیون، صنعت چاپ و فیلم‌های علمی سخن گفت. اما اغلب اوقات این فنون به شیوه‌ای غیرمستقیم اجتماعی کننده می‌باشند، به خصوص وقتی که برنامه‌های آنها برای تفریح، سرگرمی و آرامش خیال فرد پخش شوند (‌روشه، ۱۳۷۹: ۱۷۳).رسانه‌های رسمی هر جامعه به تبعیت از ارزش‌های پذیرفته شده اجتماعی، در ارائه برنامه‌ها عمل می‌کنند و معمولاً به‌دلیل تأثیرشان آحاد جامعه نمی‌توانند از ارزش‌ها و هنجارهای جامعه تخطی کنند؛ لیکن این امر در رابطه با رسانه‌های غیررسمی صادق نیست. ماهواره، اینترنت، فیلم و ژورنال‌های خارجی از جمله رسانه‌های غیررسمی هستند که ممکن است تعارض جدی با نظام فرهنگی جامعه داشته باشند و چنانچه بستر اجتماعی مناسبی فراهم باشد، الگوهای رفتاری آنها توسط گروهی از افراد جامعه پذیرفته می‌شود.
    پس از دوره رنسانس به ویژه مقارن با وقوع انقلاب صنعتی در جهان، زمانی که نیروی ماشین، جانشین قدرت جسمانی انسان شد و تولید انبوه کشورهای صنعتی، وارد بازارهای داخلی بسیاری از کشورها گردید، سرمایه‌داران درصدد برآمدند تا هم بازارهای مصرفی جدیدی برای محصولات خود به دست آورند و هم کمبود مواد خام مورد نیاز خود را از طریق دستیابی به منابع و امکانات بالقوه کشورهای دیگر جبران نمایند.از آنجا که بازار فروش محصولات محدود بود، مردم تمایلی به خرید لباس از خود نشان نمی‌دادند، بنابراین کارخانه‌داران با رواج مُد و تغییر سریع در رنگ، طرح و مدل تولیدات خود با زیرکی مشتریان را ترغیب کردند به جای پوشیدن یک یا دو دست لباس در سال، به خرید لباس‌های بیشتری رو بیاورند و به این ترتیب آنها از ورشکستگی نجات یابند. در بسیاری از مناطق جهان، تولید و عرضه مد جنبه اقتصادی داشته و رواج مد از طریق تبلیغات ماهواره و شبکه‌های مختلف جهانی از عوامل رونق تجارت و بهره‌مندی اقتصادی این کشورها است.می توان نتیجه گرفت رسانه‌ها نگرش‌ها و بینش‌های مردم را عمیقاً تحت تأثیر قرار می‌دهند. آنها انواع گوناگون اطلاعات را که افراد از طرق دیگر نمی‌توانند کسب کنند، انتقال می‌دهند. روزنامه‌ها، کتابها، رادیو، تلویزیون، فیلم‌ها و موسیقی‌های ضبط شده و مجلات عمومی، ما را در ارتباط نزدیک با تجاربی قرار می‌دهند که به گونه دیگر نمی‌توانستیم آگاهی چندانی در مورد آنها داشته باشیم.امروزه، پیشرفت فناوری ارتباطی نظیر ماهواره و اینترنت این امکان را در اختیار جوانان قرار داده است تا خود را به گروهی جهانی با علایق مشابه و ادبیات مشترک تبدیل کنند(کاظمی پور،۸۰:۱۳۸۷)
    عکس مرتبط با اقتصاد
    استفاده از ماهواره تغییرات عمیقی در مصرف تلویزیون ایجاد می کند امکان استفاده از ده ها شبکه تلویزیونی و بالا بردن قدرت انتخاب افراد از اولین نتایج استفاده از ماهواره در پخش تلویزیونی بود و مهم تر از آن دریافت برنامه از جوامع با فرهنگ های گوناگون است که درهای جوامع را به روی یکدیگر باز می کند. .(عریضی،۷۹:۱۳۸۵)
    ۲-۲-۱-۶ ارزش ها
    ارزش ها :ارزش ها معیارها و اصولی هستند که مردم توسط آن ها موضوعات،ایده ها، کنش ها، احساس ها، و حوادث و مطلوبیت نسبی، شایستگی و صحتشان را ارزیابی می کنند. ارزش ها را می توان به .. تقسیم نمود
    در هر جامعه ای نیک و بد،زیبا و زشت ،شرافتمندانه و ننگبار و به طور کلی ارزش های معلوم و معینی وجو دارد.ارزش های اجتماعی به عوامل و عناصری اطلاق می شود که اکثریت جامعه به اهمیت و اعتبار آن پی برده و به صورت واقعیت ها و اموری در آمده اند که نیازهای مادی و معنوی افراد جامعه را بر آورده می سازند؛به بیانی دیگر هر چیزی که برای یک نظام اجتماعی مورد نیاز،محترم و مقدس،خواستنی و مطلوب تلقی شود،جزء ارزشهای آن جامعه است. (ستوده،۴۷:۱۳۸۰)ارزش ها نیز در حقیقت مفاهیم جمعی هستند که فرهنگ یک جامعه در قالب مجموعه ای کلی از هدف ها برای اعضایش تدارک می بینند.ارزش های اجتماعی تعیین می کنند که برای مردم یک جامعه چه چیز مهم است و چه چیز از نظر اخلاقی درست است.ارزش ها بر رفتار افراد موثر هستند و به عنوان ضابطه ای به منظور ارزیابی اعمال دیگران مورد استفاده قرار می گیرند.معمولا رابطه مستقیمی میان ارزش ها،هنجارها و قضاوت های جامعه وجود دارد.(محسنی تبریزی،۶۷:۱۳۷۶)
    اجزای هر فرهنگ با گذشت زمان تغییر و تبدیل می پذیرد.این امر فی نفسه عامل منفی محسوب نمی شود.اگر جامعه بتواند در فرایند تغییر به طور مداوم خود را با شرایط جدید سازگار کند به پویایی و تکامل فرهنگی و اجتماعی دست می یابد. اما اگر شتاب دگر گونی ها چنان باشد که چنان باشد که جامعه نتواند متناسب با تغییر ارزش ها و هنجارها تحول یابد حالتی بحرانی بروز می کند که در آن ثبات ارزش ها و هنجارها دستخوش تزلزل و ابهام گردیده و در حقیقت نوعی خلاء هنجاری یا آشفتگی اجتماعی بروز می کند.جامعه شیوه قوانین و احکام اخلاقی مخصوص به خود دارد.روابط اجتماعی افراد نتیجه باز تاب واکنشهای مطابق اجتماعی افرادی است که در کنارش زندگی می کنند.تا به شخصیت خود از دیدگاه دیگران پی می برند یعنی در مقابل چگونگی قضاوت دیگران خود را می شناسد چون برای هر کسی این مساله حائز اهمیت است نظر دیگران را راجع به چگونگی رفتار و کردار خود بداند در ضمن باید دانست که فرد از دیگران انتظار دارد به روشی که خود تمایل دارد با توجه به معیارهای ارزشی جامعه اش با او رفتار شود.
    ۲-۲-۱-۹دین و لباس
    دین یکی از عوامل تمایز در نوع پوشش زن و مرد می باشد و به لحاظ استفاده ازبعضی جنس های پارچه فالگوها و حتی رنگ ها،محدودیت هایی را برای زنان و یا مردان قایل می شود.ادیان با تاکید بر تفاوت های جنسیتی میان زن و مرد ،سعی در حفظ تفاوت میان لباس این دو جنس می نمایند.(جوادی یگانه و کشفی،۶۹:۱۳۸۶).«باکاک» ‌امیدوار است که ادیان جهانی بتوانند پیش از آن که آسیب به سیاره زمین بیش از حد عظیم شود ‌بر سبک زندگی مصرف گرا فائق آیند. وی توان بالقوه ادیان برای ایجاد سبک‌های زندگی نوین را جدی تلقی می‌کند. ادیان به دلیل عرضه ارزش‌های متافیزیکی و اخلاقی و همچنین ارائه رشته‌ای از رفتارهای سنتی که می‌تواند سازنده سبک زندگی معنویت‌گرا باشد، قادرند نقش مؤثری در ایجاد یا تغییر سبک‌های زندگی موجود ایفا کنند (‌فاضلی، ۱۳۸۲:۱۰۲).
    ۲-۲-۱-۱۰پوشش مبنا و اقسام ان
    پوشش از نظر لغوی به معنای پوشاندن چیزی است و اصولا هر چیز که روی چیز دیگر را بپوشاند،پوشاک می باشد(عمید،۳۴۴:۱۳۶۲) لباس از ریشه “لبس” به معنای پوشاننده است (سیاح ،۱۴۶۶:۱۳۷۳) پوشش و لباس مردم در هر جامعه ای برخاسته از عرف و قانون و دین است.
    پوشش عرفی: پوشش عرفی پوششی است که آداب و رسوم اجتماعی ،استفاده از آن را در اذهان افراد جامعه معقول نموده ،مُهر پذیرش اجتماعی را بر آن وارد کرده است.
    ۲-پوشش شرعی :برخاسته از احکام دین است.داشتن حجاب برای زنان در دین مبین اسلام به گونه ای که غیر از صورت و کفین جای دیگری از بدن نمایان نباشد یا حرمت پوشیدن لباس زربفت برای مردان از این گونه است .گاه پوشش شرعی و عرفی بر یکدیگر منطبق هستند؛به عنوان مثال استفاده از چادر به عنوان پوشش شرعی در عرف نیز مورد پذیرش قرار گرفته است.
    پوشش قانونی:این پوشش معمولا در مورد کارکنان دولتی در سازمان های خاص به ویژه نظامیان مورد استفاده قرار می گیرد.(اسدی،۵۰:۱۳۸۴)
    حجاب درلغت به معنی پرده ، چادر، روپوش و آنچه با آن چیزی را بپوشانند و چیزی که مانع بین دو چیز دیگر باشد . ( عمید، حسن، ۱۳۶۹: ۵۵۷)
    در فقه نیز حجاب یعنی پرده و پوشش و در اسلام حجاب برای زنان و مردان واجب است.می توان گفت حجاب در دو مفهوم اعم و اخص به کار رفته است و اطلاق آن به امر پوشش که آن را اخص می کند واژه ای جدید است و در گذشته معنای آن جدا کننده و حائلی بوده که بین دو چیز قرار می گیرد.در هر صورت ،هر دو معنی به مفهوم ی از لباس بسیار نزدیک بوده و هم پوشانی بسیار با هم دارند. چرا که لباس نیز در حقیقت پرده یا جدا کننده ای میان تن آدمی و دیدگان و دسترس دیگران است.
    ۲-۲-۲ مبانی نظری تحقیق:
    در این بخش به بررسی دیدگاه ها و نظریاتی می پردازیم که به نوعی به موضوع اصلی تحقیق حاضر نزدیک است تا با بهره گرفتن از آنها به انتخاب چارچوب نظری تحقیق و در نتیجه رسم مدل علی بپردازیم.
    ۲-۲-۲-۱رویکرد انسان شناسانه:
    ۲-۲-۲-۱-۱ رولان بارت:[۳۲]
    بارت در اصل یک منقد ادبی و فیلسوف بود اما آثار او که با نثری هوشمندانه، نوعی جامع نگری را نسبت به پدیده اجتماعی نشان می دهند،چهره وی را به عنوان انسان شناس نیز مطرح کرده است.او بیش از همه چیز به نمادها و نشانه ها و تفسیر آن ها علاقه مند بود. (فکوهی،۳۱۲:۱۳۸۱)در این حوزه می توان به تئوری معروف او در زمینه پوشاک اشاره کرد.او برای تی شرت؛ به عنوان پوشش رایج بشر پس از انقلاب صنعتی نظامی معنادار قائل است. که در این قالب ،لباس در چار چوبی مفهومی درک می شود. (نرسیسیانس،جزوه درسی)
    رولان بارت (۱۹۶۷) در نظام پوشاک سعی می کند که عوامل جانشینی و همنشینی را به این صورت تشریح کند که عوامل جانشینی (در موردپوشاک)قادر به پوشاندن بدن در یک زمان نیستند.مثلا نمی توان به صورت هم زمان پا را در کفش کرد،پا را با شلوار پوشاند و در ضمن پا را با کلاهی پوشش داد.وی می گوید برای پوشیدن لباس ساماندهی و یا نظم وجود دارد.پس با انتخاب لباس ها از قانون موجود در رابطه جانشینی استفاده کرده ایم و و با پوشیدن آنها به ترتیب خاص با محدودیتی مواجه هستیم که جزءقوانین محور همنشینی است. (نرسیسیانس،۶۸:۱۳۸۷)
    ۲-۲-۲-۱-۲ دوگلاس و ایشرود[۳۳]
    انسان شناسان ساختار گرای معاصر بریتانیا، نظریاتی در زمینه مصرف ارائه کردند، آنان متجلی کردن و ثبات بخشیدن به مقولات فرهنگ را محرک مصرف می دانستند و معتقد بودند که چون کالاها وجه نمادین دارند، قادرند به عنوان ابزار مبادله و ارتباط به کار گرفته شوند. مصرف کالاها برای حفظ ارتباط و انسجام ،جذب حمایت دیگران و ابزار مهربانی کردن لازم اند و این موضوع درباره فقیر و غنی صدق می کند. به نظر آنان مصرف کالاها نقشی مستمر در ادامه بقا و برقرار ساختن خطوط ارتباط دارند.آنان می نویسند:
    “فایده کالاها برای خوردن ،پوشیدن و مسکن را فراموش کنید، کاربرد آنها را فراموش کرده و فکر کنید که کالاها برای آن که اندیشیده شوند، مناسب اند. آنها را رسانه ای غیر کلامی برای قوه خلاقه انسان بدانید.”(دوگلای و ایشرود،۴۱:۱۹۹۶-۴۰)
    بدین ترتیب مصرف ،فعالیت مناسکی است و همه کارکردهایی که بر هر فعالیت مناسکی ای مترتب است، بر آن نیز مترتب خواهد بود .آشکار است که کالاها بدان دلیل که به عنوان نظام زنده اطلاع رسانی تحلیل می شوند، ترجیحات مردم در مصرف کالاها بر این اساس که هر کالا چه واحد اطلاعاتی را ارسال می کند، شکل می گیرند. به علاوه کالاها نشان دهنده ارزیابی های مردم درباره دیگران و رخدادهای مختلف هستند (فاضلی،۳۳:۱۳۸۲)
    ۲-۲-۲-۲رویکرد جامعه شناسانه
    ۲-۲-۲-۲-۱ وبلن:
    از دید گاه وبلن ،صرف هزینه برای نمایش دادن وضعیت خویش،بیشتر پذیرفتنی است و شاید این امر بیش از دیگر مصرف ها،عملی باشد.قاعده اتلاف کالا به صورت تظاهری یا نمایش دادن لباس،خود را به طرز بارزی نشان می دهد.صرف هزینه در راه لباس،این مزیت را بر دیگر روش ها دارد ه لباس همیشه در معرض دید دیگران است و با یک نگاه،وضعیت مالی شخص را به بیننده معرفی می کند(وبلن،۱۳۸۳ :۱۹۳)لباس نه فقط باید آشکارا گرانبها و دست و پاگیر باشد بلکه باید با آخرین پسند روز مطابقت کند.(همان، ۱۹۵)
    ارزش تجاری پارچه ای که برای لباس انسان در جامعه های امروز به کار می رود،بستگی به مُد روز بودن و اعتبار آوری آن دارد و کمتر به کاربرد مکانیکی آن برای پوشنده لباس مربوط می شود؛از این رو بسیار عادی است که شخص در یک محیط رسمی و غیر عادی لباس ناراحت بپوشد تا خوش پوش جلوه کند.لباس خوب شاهد آشکاری بر موفقیت مالی است و در نتیجه شاهدی بر ارزش اجتماعی پوشنده آن است.لباس تشریفاتی و عالی ،نه تنها گویای آن هستند که پوشنده می تواند برای مصرف کردن به نسبت زیاد هزینه کند،بلکه نشان دهنده آن نیز هستند که می تواند بدون هیچ گونه تلاش تولیدی ،مصرف کند.در مقایسه با لباس مردان،لباس زنان برای نمایش دادن و پرهیز پوشنده از کارهای تولیدی پیشرفته تر و تکامل یافته تر است(وبلن،۱۳۸۳، ۱۹۲-۱۹۴)
    به یقین و همواره می توان گفت که این اصل نوجویی هم دستور دیگری در حاشیه قانون اتلاف کالاها به صورت تظاهری است.می توان گفت لباس هایی که مدت ها بی تغیر مانده و همچنان استفاده می شوند لباس های ملی و مردمی اند که در بیشتر موارد مناسب تر و هنری تر از سبک های تغیر یابنده لباس های مورد پسند تمدن کنونی اند و نیز این گونه لباس ها دست کم به طور معمول آن،کمتر ضایع کردنی هستند و می توان گفت عناصر دیگری غیر از گرانبهایی آشکار در ساخت آنها به کار رفته است.تمام این نکات گویای تعارض بین گرانبهایی و زیبایی هنری در لباس است و به طور واقعی و عملی،هنجار اتلاف کالاها به صورت تظاهری با بایستگی هایی که لباس هایی را زیبا و مناسب می سازند،ناسازگار است(همان:۱۹۸-۱۹۶)اتلاف کالاها به صورت تظاهری و تن آسایی تظاهری ،اعتبار آور و احترام آمیز است و در نهایت بیانگر پیروزی و نیروی برتر است(همان:۲۰۲)هر ثروتی برای آنکه بیشترین شان و منزلت رابرای صاحبش به ارمغان آورد،باید به صورت خودنمایانه یا متظاهرانه به نمایش گذارده شود .طبقه مرفه بدین وسیله به اقتدار هنجار دست می یابد و خود را به الگوی جامعه تبدیل می کند.رفتار رقابت آمیز در جامعه نیز ناشی از همین مسئله است.گروه های اجتماعی زیر دستی می کوشند تا خود را با الگوی هنجاری طبقه مرفه تنظیم کنند و بدین ترتیب ،رقابت اجتماعی مبنایی اجتماعی پیدا می کند(وبلن به نقل از فاضلی،۲۱:۱۳۸۲)
    ۲-۲-۲-۲-۲جرج زیمل:
    به عقیده زیمل”عمیق ترین مشکل زندگی مدرن از این امر ناشی می شود که فرد می خواهد خود مختاری اش را در برابر نیروهای اجتماعی، سخت و شدید حفظ نماید.این مسایل و مشکلات به خصوص در شهرهای بزرگ دیده می شود.بنابراین الگوهای مصرف مدرن،تا حدودی می تواند نتیجه زندگی در شهرهای بزرگ یا دیگر شهرها باشند. درست به همین دلیل است که در این گونه شهر ها افراد جدیدی به ظهور می رسندکه همیشه نگران هستند(خسروی،۷۲:۱۳۷۵)
    شخص در یک شهر بزرگ ترجیح می دهد به گونه ای حساب شده مصرف نماید تا بوسیله آن دارای یک “حس هویتی”گردد که آرزوی رسیدن به آن را دارد .به عنوان مثال ،انواع دکراسیون منزل و یا لباسی که یک شخص بخصوص مورد استفاده قرار می دهد.مجموعه ای از علایم می باشند که جدای از دیگران بوده و فرد می خواهد از طریق آنها توسط دیگران شناخته شده و تعریف شود.زیمل مضمون هویت فردی را خوب توضیح داده است.
    “ما نیاز داریم جزیی از دیگران ،حلقه دوستان ،خانواده ،جامعه ،ملت و بخشی از بشریت باشیم،دیگران ما را جزیی از خود بدانند ،دوستمان بدارند و تاییدمان کنند ،همچنین نیاز داریم بر تمایز خود از دیگران پافشاری کنیم فردیت خود را به اثبات برسانیم و نشان دهیم که مسئولیت تضادهای حاصل از این فردیت را می پذیریم.”(آلتمن،۷۳:۱۳۸۲)
    زیمل در تحلیل خود از مد عنوان می کند که دو نیروی متضاد،تغییر در مد را پیش می برند .گروه های فرعی یا تابع سعی می کنند با نمادهای پایگاهی گروه های بالاتر منطبق شوند؛به گونه ای که به قله نردبان تحرک اجتماعی برسند . بر این اساس سبکهای مسلط از طبقات بالاتر سرچشمه می گیرند.( خسروی۱۸:۱۳۷۵)
    ۲-۲-۲-۲-۳ گافمن[۳۴]
    گافمن معتقد است افراد در چارچوب نظم تعاملی،درباره هویت های خود چک و چانه می زنند و با بسیج کردن مهارت های تعاملی شان در درون روال های موقعیتی (چارچوبی) تصویری از خود به دیگران ارائه می دهند تا مورد پذیرش آنان قرار گیرد.(جنکینز،۱۲۱:۱۳۸۱)
    در جریان زندگی روزمره ،ما خود را از طریق کنشهای متقابل ، به دیگران عرضه می کنیم.این فرایند از طرق روش های مختلفی نظیر صحبت کردن،لباس پوشیدن و ..صورت می گیرد.در جریان این کنش متقابل،مرزهای خود و غیر خودی-یعنی آنها که به لحاظ هویتی با ما مشابه هستند و آنها که با ما تفاوت دارند-مشخص می شوند.
    گافمن انتخاب مد را به هویت های متعددی که افراد معاصر موظف به انجام نقشهای مختلف هستند مربوط می داند. مُد مجالی برای فاصله گرفتن از نقش رسمی است و موجب می شود سایر نقشها راهی برای ظهور پیدا کنند. همانطور که گافمن سالها قبل از مطرح شدن مبحث پست مدرنیست اشاره کرده است پوشاک عنصر اصلی در ” نظام موقعیتی فعال ” بشمار می آید، نظام خاص ارتباطی که در آن عامل ،انتخاب خود را برای یکی از هویت های چندگانه انجام داده یا تصمیم می گیرد کدام هویت خود را در یک موقعیت خاص در اولویت قرار دهد (گافمن، ۱۹۶۱).
    طبق نظر گافمن فکر دائمی برای تغییر و تمایل به تمایز خودمان با سایرین و بیشتر با توجه به اینکه دیگران معمولاً چه انتظاری از ما دارند عنصر اصلی علاقمندی ما به مد بشمار می آید که ابزاری برای کنترل تصور خودمان در اذهان دیگران را در اختیار ما قرار می دهد. ” فاصله از نقش نسبت به نقش مانند مُد است نسبت به عرف ” (گافمن، ۱۹۶۱). در عین حال قبل از آنکه سایر افراد شروع به صحبت کنند این ظاهر و پوشاک آنهاست که بر ادراکات ما از آنها تأثیر می گذارد. در تصمیم گیری برای آغاز هرگونه ارتباطی، در ابتدا به ارزیابی ظاهر بیرونی شخص می پردازیم. نکته متناقض در اینجا آنست که برای فهمیدن آنچه در پشت ظاهر یک فرد قرار دارد باید در ابتدا قضاوت خود را بر اساس ظاهر او قرار دهیم (گافمن، ۱۹۵۹).
    اهمیتی که گافمن برای عرضه خود در تعامل اجتماعی قایل بود به همین دلیل است، گر چه مردم بر پیامهایی که راجع به خودشان برای دیگران می فرستند تا حدودی کنترل دارند اما ما از این لحاظ که نمی توانیم از دریافت یا تفسیر صحیح آنها مطمئن شویم یا این که به طور قطع از این که پیامها اصلا دریافت و تفسیر شونداطمینان حاصل کنیم در وضع نامساعدی به سر می بریم(جنکینز،۳۷:۱۳۸۱)
    گافمن در این زمینه اهمیتی را برای راهبردهای مدیریت تاثیر گذار قایل است(ریتزر:۲۹،۱۳۸۲) مدیریت تاثیر گذار وجه نمایشی هویت اجتماعی و این واقعیت را که هویت اجتماعی در قالب عمل اجتماعی تجسم می یابد به خاطر آورد.موضوع مهمی که گافمن فرض کرده این است این است که افراد به طور آگاهانه اهداف خود را دنبال می کنند آن ها در صدد آن هستند چیزی یا کسی باشند .یا آن که آن طور به نظر برسند تا بتوانند با موقعیت هویت های اجتماعی خاصی را به دست بیاورند.(جنکینز،۳۸:۱۳۸۱)
    اساس نوشته های گافمن این است که افراد به ناچار وارد اجتماع می شوند و باید بهترین وجه ممکن در آن پیشرفت کنند در این خصوص می تواند دید که اولویت تعیین کننده ای به ساختار اجتماعی داده شده است که در درون آن ارائه خود در زندگی هر روزه تشریفات و شعایر و کنش متقابل،تاثیر گذاری و شیوه های دیگر که مردم با بهره گرفتن از آن ها بیشتر زندگی را در می نوردند رخ می دهد.(کیوسیتو،۱۶۳:۱۳۸۰)
    گافمن در این خصوص پیشنهاد می کند،باید توجه خویش را به پیوند سنت بین عمل های کنش متقابلی و ساخت های اجتماعی،معطوف کرد(لوپزو اسکات:۱۵۲،۱۳۸۵)گافمن مانند خود آیینه سان کولی بر آن بودکه نمی توان حس هویت فردی را بدون حمایت آشکار یا ضمنی دیگران به وجود آورد و حفظ کرد.بنابراین این گونه کنش های متقابل معمولی ،مانند کنش های متقابلی که در رفتارهای مودبانه ی عادی و هر روزه رخ می دهد.به هیچ وجه بی اهمیت نیست و بر عکس اهمیتی حیاتی در کمک به مردم برای ابراز هویت شان نشان دارد.(کیویستو،۱۶۳:۱۳۸۰)
    گافمن با بهره گرفتن از بررسی های مفصل تجربی و توصیفی موقعیت اجتماعی افرادی را مورد باریک بینی قرار داده است که به واسطه ایجاد شکافی میان هویت اجتماعی بالفعل و بالقوه شان قادر به پیروی از هنجارهای متداول جامعه هستند و در نتیجه در نزد سایر افراد جامعه و سایر افراد عادی یا معمولی در رد پذیرش واقع نمی شود.
    این افراد که به واسطه وجود تفاوت های مذکور اصطلاحا داغ ننگ بر پیشانی شان می خورد.دامنه وسیعی از انسانها و مشکلات انسانی را در خود جای می دهند(گافمن،۱۶:۱۳۸۶)
    ۲-۲-۲-۲-۳آنتونی گیدنز[۳۵]
    گیدنز” خود” را پدیده ای نسبتا سیال و متغیر میداند.در نتیجه به نظر او هویت شخصی را نمی توان چون هویت اشیا، در طول زمان ماندگار دانست.هویت شخصی بر خلاف خود مستلزم آگاهی باز اندیشانه است.هویت از این منظر چیزی است که فرد به آن آگاهی دارد و در نتیجه تداوم کنشهایش به او تفویض نشده است، ،بلکه فرد باید آن را به طور مداوم و روزمره ایجاد کند .
    گیدنز تمایز میان خود و جامعه را مشکل آفرین می دانست.او فرض می کند که هویت شخصی[۳۶] با هویت اجتماعی تفاوت دارد.
    “در بسیاری از فرهنگ های پیش مدرن،سرو لباس در درجه اول هویت اجتماعی و نه هویت فردی را مشخص می کرد.امروزه نیز به طور یقین لباس و هویت اجتماعی کاملا با هم بی ارتباط نیستندلباس هم چنان یک تمهید دلالت گرایانه است که جنسیت،موقعیت طبقاتی و منزلت حرفه ای را نشان می دهد.”(جکینز،۲۵:۱۳۸۱)
    در دیدگاه گیدنز ،بدن جایگاه خود و هویت شخصی است و اگر چه همواره نظارت و کنترل بر بدن و چهره در روابط متقابل روزمره اهمیت داشته و عامل با صلاحیت بودن “خود” تلقی شده اما در دوران معاصر،بدن انسان به صورت کانونی برای کسب قدرت و باز اندیشی و تحت انظباطهای بیرونی و درونی درآمده است .کنترل منظم بدن یکی از ابزارهای اساسی است که شخص توسط آن روایت معینی از هویت شخصی را محفوظ می دارد و در عین حال خود نیز از ورای همین روایت در معرض تماشای دیگران قرار می گیرد.این ،هم ناشی از نیاز به ارزیابی مثبت دیگران است و هم ناشی از احساس جامعیت بدنی یعنی این احساس که خود به طور صحیح در بدن جای گرفته است.
    انطباق یا عدم انطباق اطوارهای بدنی یاظواهر شخص کنشگر با روایت از زندگی نامه اش،برای کسب احساس امنیت وجودی بسیار مهم است.همواره میان هویت شخصی و عملکرد افراد در زمینه های اجتماعی فاصله وجود دارد اما چنانچه فرد احساس کند کل اعمالش کاذب یا نمایشی و ناهماهنگ باهویت شخصی و روایت زندگی اوست، دچار بحران می شودو حس می کند که بیشتر امور روزمره را نه به دلایل معتبر و ارزشمند از نظر “خود”ش،بلکه صرفا برای انجام وظیفه یا بنا به مصلحت انجام می دهد.این وضعیت به خود کاذب می انجامد.از آنجا که جدایی” خود” از بدن به طور ناخواسته روی می دهد اضطراب هایی پدید می اورد که هویت شخصی فرد را مستقیما زیر ضربات خود می گیرد.با این حال برخی اوقات،جدا شدن خود از بدن کوششی است برای عافیت طلبی و از سر گذراندن خطرها و نوعی واکنش موقتی در برابر خطر های گذر است نه جدایی مزمن خود و بدنی که جایگاه آن است(همان:۹۰)
    کنترل بدن همیشه از نوعی سازماندهی اجتماعی و فرهنگی پیروی می کند.چه در مورد رژیم های غذایی،چه در مورد رژیم های جنسی و چه در مورد پوشاک که آن نیز تابع نوعی رژیم است.در همه فرهنگ ها،لباس آشکارا وسیله ای برای عرضه نمادین خویشتن است؛نوعی شکل دادن به قالب برونی روایتی که فرد برای هویت شخص برگزیده است.رژیم های خودآرایی و تزیین خویشتن (بدن) نیز مرتبط با هویت شخصی است.پوشاک همان طور که نوعی وسیله خودنمایی است ابزار مهمی برای پنهان سازی وجوه مختلف زندگی نامه شخصی نیز هست(همان:۹۱)
    از نظر گیدنز انتخاب سبک زندگی با هویت شخصی ارتباط دارد،زیرا در دنیای مدرن فرد با تنوع پیچیده ای از انتخاب های ممکن مواجه می شود. که ناچار باید از آن میان دست به گزینش بزند.در نتیجه یافتن سبک زندگی اهمیت می یابد،گرچه سبک زندگی همواره آگاهانه بر گزیده نمی شوند.سبک زندگی روایت خاصی را که فرد برای هویت شخصی خود برگزیده است،در برابر دیگران مجسم می سازد و مستلزم تصمیم گیری های روزانه درباره نحوه پوشش،خوراک ،کارو فراغت است و چگونه بودن افراد را نیز شکل می دهد.در نتیجه در فرهنگ های سنتی که دامنه انتخاب ها محدود است و شیوه زندگی از نسل گذشته آموخته و تحویل گرفته می شود کاربردی ندارد.(همان:۱۲۱)
    در مورد الگوهایی که در مورد نحوه زیستن،آراستن بدن و مصرف تبلیغ می شود،همواره مقاوتهایی صورت می گیرد به گونه ای که گاه به استقلال و آزادی از الگوهای رایج تبدیل شده؛می انجامد.فرد با آگاهی به تصمیم گیری مبادرت می کند و بر اساس ارزش های “خود”دست به انتخاب می زند و سبکی رادر نحوه زندگی و مصرف انتخاب می کند ؛ که با هویت شخصی او هماهنگ و موجد احترام به خویشتن باشد.
    مطابق نظر گیدنز،زنان که در جامعه ماقبل مدرن از مشارکت کامل در عرصه فعالیت های اجتماعی محروم بودند،گشودگی دوران مدرنیته اخیر را به طرز ی کامل تر ولی تناقض آمیز تجربه می کنند.در جوامع جدید،زنان از سویی فرصت آزمودن شانس خود را در طیف وسیع تری از امکانات دارند و از سوی دیگر در فرهنگ مرد گرای،بسیاری از این راه ها به روی زنان بسته می ماند.فعالیت های افراطی زنان برای کنترل بدن نوعی اعتراض و پاسخ فعالانه است به کثرت ظاهری امکانات،و نوعی احساس کمال و قدرت یابی به زنان می دهد و داعیه اثبات باز اندیشانه هویت شخصی و عرصه پیکری مطلوب را دارد(همان:۱۵۴) از سوی دیگر مصرف گرایی به ویژه در میان زنان که کمتر در عرصه عمومی و تولید عمومی و تولید برای بازار حضور دارند،طرح کلی “خود”و انتخاب سبک زندگی را تحت تاثیر قرار می شود.نیاز فرد به استقلال شخصی،هویت معین و کمال طلبی مبدل می شودبه نیازمندی بی پایان به داشتن و مصرف کردن کالاهایی که بازار عرضه می شوند.با این همه کالا پرستی بدون ابزار مخالف و مقاومت به پیش نمی رود (گیدنز،۲۸۰:۱۳۷۸)
    با جهانی شدن فزاینده رسانه های ارتباط جمعی ،وجود و عملکرد های محافل و سازمان های متعدد،گوناگونی در هر زمینه به گوش و چشم هر کس که خواهان شنیدن و نگریستن باشد می رسد و همین اطلاعات طبعا راه های تازه ای برای انتخاب در برابر شخص می گشاید و رسانه های جمعی ما را به موقعیت هایی هدایت می کنند که شخصا هر گز امکان تماس یا آشنایی مستقیم با آنها را نداشته ایم.(گیدنز،۱۲۴:۱۳۸۵) مدرنیته فضایی را به وجود می آورد که تمامی اعمال آدمی در مقابل آینه ای عظیم قرار گرفته و انسان در تلاش است تا در ظواهر امر،نمایشگر شخصیتی سرزنش ناپذیر و متناسب با ارزشهای اجتماعی روز باشند.(گیدنز،۲۴۳:۱۳۸۵) از سوی دیگر پیکر ما ،به طرز فزاینده ای اجتماعی می شود و به صورت یکی از عناصر ساختاری زندگی اجتماعی در می آید.(گیدنز،۱۴۳:۱۳۸۵)
    ۲-۲-۲-۲-۴ پیر بوردیو[۳۷]
    پیر بوردیو جامعه شناس شهیر و معاصر فرانسوی معتقد است که هر انسانی دارای یک عادت واره[۳۸] می باشد.عادت واره مفهومی مناقشه بر انگیز در اندیشه بوردیو و یکی از ابداعات نظری وی است.وی در پی آن بود تا راهی میان ساختار گرایی حاکم در دهه ۱۹۶۰ و عاملیت انسانی برای تبیین کنش ها بیابد(فاضلی،۳۹:۱۳۸۲) منظور از عادت واره,نوعی آمادگی عملی، نوعی آموختگی ضمنی، نوعی فراست، نوعی تربیت یافتگی اجتماعی از نوع ذوق، سلیقه، که به عامل اجتماعی این امکان را می دهد که روح قواعد، آداب، جهت ها، روندها، ارزش ها، و دیگر امور حوزۀ خاص خود را دریابد، درون آن پذیرفته شود، جا بیفتد و منشأ اثر شود.(بوردیو،۱۵:۱۳۸۰)اگر فضای اجتماعی را متشکل از سطوح یا نقاط بدانیم، هر سطح یا نقطه از این فضا دارای سطحی از عادت واره ها ( یا سلیقه ها ) است که بر اثر شرایط اجتماعی مناسب با آن به وجود می آیند. عادت واره، مجموعه طرح واره هایی است که یک انسان در طول زندگی خود از ابتدای تولد به بعد بر اساس برخورد با محیط های مختلف مانند: خانواده، رسانه ها، نهاد های آموزش و پرورش و گروه همسالان کسب می کند. این طرح واره ها مانند: چگونه غذا خوردن، چگونه لباس پوشیدن، چگونگی ارتباطات اجتماعی، ذوقیات، مشغولیات انسان می باشند. ( بوردیو، نقل از منادی: ۹۳ )عادت واره، نظامی است سازمان داده شده که قادر به سازمان دادن می باشد. در هر یک از انسان ها عادت واره هایی وجود دارد که در طول زندگی انسان ها ساخته می شوند.به طوری که زمانی که از انسانِ امروز سخن می گوییم، در هر یک از این انسان های امروزی، انسان دیروز نیز وجود دارد.انسان دیروز، همان عادت واره است که فرد در طول زندگی خود از محیط هایی که در آن زندگی کرده، آموخته است. بنابراین، فضای حاکم بر محیطی که شخص در آن زندگی می کند بسیار مهم است، چرا که عادت واره ها تحت همان محیط ساخته شده اند.( همان: ۵۶ )
    می توان گفت ، عادت واره ها الگویی هستند برای طبقه بندی و تقسیم بندی بر اساس نگرش ها و سلیقه ها. همچنین « میان آن چه خوب است و آن چه بد است، آن چه ممتاز است، و آن چه معمولی است و … تفاوت می گذارد» ( همان ) البته این موارد نزد افراد و طبقات متفاوت یکسان نیست. مثلاً « یک رفتار واحد، یا یک دارایی واحد، ممکن است در نزد کسی یا طبقه ای، یعنی در قالب عادت واره او، ممتاز باشد، برای دیگری پوچ و برای سومی معمولی باشد. ( بوردیو، ۱۳۸۰: ۳۷ )عادت واره ها، محصول فعالیت تاریخی نسل های پی در پی است. ( همان: ۲۳۰ )
    با توجه به مطالب ذکر شده می توان گفت؛ هر شخص با توجه به سرمایه های اقتصادی و فرهنگی که دارد، می تواند در موقعیت یا سطحی خاص در فضای اجتماعی قرار بگیردکه با دیگری متفاوت است، و با توجه به آن که هر موقعیت در فضای اجتماعی دارای عادت واره های خاصِ خودش است، پس « عادت واره ها هم، به مانند مواضع و موقعیت های اجتماعی که مولد آن عادت واره ها هستند، تفاوت یافته اند و تفاوت گذار نیز هستند. ( بوردیو، ۱۳۸۰: ۳۵ )

     

    جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

     

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 04:14:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      امکان سنجی بکارگیری مربی گری (Coaching) در فعالیت های آموزش و بهسازی منابع انسانی مدیران مدارس آموزش و پرورش شهرستان رباط کریم- قسمت ۹ ...

    متمرکز بر مسائل کاری است.

     

     

    متمرکز بر بهسازی شغلی و فردی است.

     

     

     

    ضرورتی ندارد که مربی تجربه حرفه ای کار آموزش را داشته باشد.

     

     

    منتور معمولاً با تجربه تر و با صلاحیت تر از متربی است.

     

     

     

    دستور کار بر تحقق اهداف مشخص و ضروری مبتنی است.

     

     

    دستورکار توسط کارآموز با ارائه حمایت ها و رهنمودهایی از سوی منتور تنظیم می گردد.

     

     

     

    مربی گری بیش تر پیرامون مسائل و حوزه های بهسازی خاص است.

     

     

    منتورینگ بیش تر پیرامون توسعه دادن کارآموز بصورت حرفه ای است.

     

     

    بطور کلی می توان گفت که مربیان بعنوان تسهیل گرانی عمل می کنند که از طریق ارائه چارچوبی برای کمک به افراد ایفای نقش می کنند، در حالیکه منتوران رهنمودها و پیشنهادهایی ارائه می دهند و مشاوران جهت رفع مشکلات روانی-اجتماعی فعالیت می کنند. مربی گری نیازمند همدلی بیش تری است. مدرسان دانش را انتشار می دهند در حالیکه مربیان به کارکنان کمک می کننند تا مهارت هایی را در خود ایجاد نمایند. آموزش، تدریس به افراد است تا آنچه را که نمی دانند چطور انجام دهند، را انجام دهند (روسینسکی ،۲۰۰۳ ).
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    در مربی گری دانش نزد فراگیر است نه مربی. قرار نیست مربی به فراگیر دانشی را منتقل کند. تفاوت دیگر مکالمه بین مربی و فراگیر است. سخن مربی برخلاف مدرس و منتور که در قالب جملات خبری همراه با بار دانش و تجربه است به صورت سوال است. سخن مربی این است:
    شما چه کاری را تاکنون امتحان کرده اید؟ این کار چه نتیجه ای داشته است؟ چه کارهای دیگری می توانید انجام دهید؟ (سلطانی، ۱۳۸۹).
    گفتن اینکه این تفاوت ها باعث می شود تا آموزش، مربی گری، منتورینگ و مشاوره کاملاً از هم متفاوت شوند، اشتباه است. شباهت زیادی بین آن ها وجود دارد و در نتیجه تصمیم گیری در مورد اینکه کدام روش بهترین روش است، دشوار و سخت می باشد. علی رغم آنکه مربی گری اقدامی موثر و مفید برای بسیاری از موقعیت هاست، اما مربی گری همیشه بهترین و تنها راه حل نمی باشد. دیگر رویکردهای آموزشی همچون منتورینگ، مشاوره، مدیریت عمومی عملکرد[۵۷] گاهی اوقات در بهبود و ارتقا دادن عملکرد کاری افراد موثرتر خواهند بود (ریا، بیورز ، ۲۰۱۰ )

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    جدول ۷-۲: تفاوت مربی گری، منتورینگ، آموزش مشاوره (ناسا، ۲۰۰۶)
    مربی گری منتورینگ آموزش مشاوره
    فصل دوم: مروری بر مطالعات انجام شده
    مربی بر موفقیت شخصی و حرفه ای و اینکه فرد تا چه حد بر تحقق اهدافش و دستیابی به آنچه که می خواهد، قادر و توانا است، تمرکز دارد. مربی گری، در شناسایی مشکلات و موانع و اعمال اقداماتی جهت از میان برداشتن این موانع، آینده محور و هدفمند است. در مربی گری، دانش در اختیار فردی است که تحت مربی گری قرار می گیرد.
    مربی می گوید که من می دانم چطور به شما کمک کنم استراتژی های یادگیری را شناسایی و طراحی کنید و اقداماتی را که برای شما بهترین است بکار بندید. منتور دانش، اطلاعات و رهنمودهایی مبتنی بر تجاربش را ارائه می کند. تمرکز و تأکید بر انتقال دادن رهنمودهایی است که به منتور کمک کرده است تا در موقعیتی مشابه در گذشته موفق باشد.
    منتور می خواهد بگوید که تجربه من این است که شما این کار باید این طور انجام دهید. مدرس، یک برنامه ساختارمند و مبتنی بر دانش فردی و شخصی ارائه می دهد. تمرکز و تأکید بر فراگیری دانش و مهارت های خاص و مشخص است. دانش در اختیار مدرس است.
    مدرس می خواهد بگوید که این چیزی است که من در مورد این موضوع می دانم. مشاور، توصیه مشورت تخصصی ارائه می دهد و تأکید و تمرکز بر دستیابی به تخصص فنی خاص است.
    مشاور می خواهد بگوید که من می دانم چطور باید انجام شود و شما باید این مقدار به من بپردازید تا به شما بگویم.

    دلایل افزایش شهرت و رواج مربی گری
    یکی از مهم ترین دلایلی که سازمان ها از مربی گری استفاده می کنند این است که می خواهند با تغییرات بهتر کنار آیند. امروزه تمامی گروه های دولتی، خصوصی و وابسته با تغییراتی مواجه می شوند که عموماً غیرقابل پیش بینی هستند. در گذشته ثبات بیشتری به چشم می خورد و توانایی محدودی برای ایجاد یا مدیریت موقعیت های جدید لازم بود. امروزه به دلایل متعددی از جمله رقابت جهانی، تغییرات جمعیتی، تقاضا برای خدمات و محصولات با کیفیت، مشتریانی با دسترسی به محصولات و خدمات در اینترنتی و کارکنانی که نمی خواهند در معرض مدیریت استبدادی و ریاست مآبانه باشند، تغییر لازمه کار شده است. مربی گری به سازمان ها کمک می کند تا با چنین تغییراتی کنار بیایند، چون به مسئولین اجرایی و کارکنان کمک می کند تا با هم ارتباط داشته باشند. این امر باعث ایجاد تعهد، احساس وظیفه و مسئولیت می شود. بسیاری از محققان این موضوع به برقراری ارتباط میان افراد، گروه ها و سازمان معتقدند. مطالعات آن ها به طور واضح نشان می دهد که یک فرهنگ مربی گری می تواند نوعی از محیط کاری را ایجاد کند که کارکنان به شراکت، همکاری و داشتن وظیفه متقابل ترغیب می شوند. این مسأله باعث می شود که با تغییر به عنوان یک روند خلاق و در حال گذر نگاه کنند نه به عنوان یک پیچیدگی زمان گیر و مسلماً نه به عنوان یک فاجعه بالقوه (ناصر، ۱۳۸۶).
    عوامل مختلفی وجود دارند که در افزایش محبوبیت مربی گری در سازمان های امروزی، دخیل بوده اند. بسیاری از سازمان ها تحت فشار زمانی کار می کنند و با تغییر مواجه می شوند. توانایی یاد گرفتن و سازگار شدن با محیط، از جمله مهارت های مهمی است که کارکنان بایستی دارا باشند. از این رو مربی گری به عنوان روشی مؤثر برای کمک به افراد در جهت ایجاد تغییرات اساسی در محیط کار مطرح می شود. مربی گری از سبک های یادگیری متفاوتی حمایت می کند که در مقایسه با روش های سنتی آموزش، از کارکنان حمایت بیش تری بعمل می آورد. نیازهای بهسازی افراد متفاوت است و در سازمان های کوچک تعداد زیادی از افرادیکه دارای مهارت ها و نیازهای بهسازی خاص باشند، وجود ندارد. در چنین مواردی مربی گری می تواند رویکردی خوب برای بهسازی باشد که می تواند بر بهسازی به موقع و انفرادی تأکید نماید (استنر ،۲۰۰۷).
    آرنات و اسپارو[۵۸] در سال ۲۰۰۴ در پژوهشی دریافتند که سازمان ها مربی گری را به سه دلیل زیر بکار می‌برند:
    ۱- حمایت از ابتکار عمل استراتژیکی
    ۲- حمایت از توسعه و بهسازی
    ۳- پاسخگویی به نیازهای افراد
    نتایج این پژوهش توسط انجمن پرسنل و بهسازی (CIPD) مورد حمایت و تأیید قرار گرفت چرا که بیانگر آن است که امروزه سازمان ها، اهمیت زیادی را برای ایجاد و پرورش فرهنگ و محیطی که حامی آموزش و بهسازی منابع انسانی است، قائل شده اند (سی آی پی دی ۲۰۰۵).
    جارویس[۵۹] در سال ۲۰۰۴ به ذکر دلایل شهرت و گسترش مربی گری پرداخته است این دلایل عبارتند از:
    تحول سریع محیط های کسب و کار: فشارهای زمانی و سرعت حرکت و پیشروی محیط های کسب و کار، سازمان های امروزی را مجبور کرده است تا با سرعت با این تغییرات همگام شوند. توانایی سازگاری با این تغییرات، مهارتی ضروری و اصلی برای سازمان ها در راستای موفق بودن است.
    ویژگی های سازمان های مدرن: ساختار سازمانی مسطح، نقش های مدیریتی گسترده تر و پایین آمدن امنیت شغلی از جمله جنبه هایی است که سازمان ها را به بکارگیری روش مربی گری رهنمون ساخته است. در نتیجه ساختار سازمانی مسطح، کارکنان تازه ارتقا یافته مسئولیت بیش تری را بر عهده خواهند گرفت، تغییرات بیش تر و عظیم تری در عملکرد و مهارت هایشان ایجاد خواهد شد.
    یادگیری مادام العمر: اهمیت یادگیری ای که یک فرد در طول زمان بدست می آورد، به رسمیت شناخته شده است. مربی گری سازگاری و انطباق پذیری لازم را برای حمایت از سبک های یادگیری مختلف بوجود می آورد.
    ضرورت بهسازی فردی و به موقع: نیازهای توسعه و بهسازی افراد بسیار متنوع و متفاوت است. مربی گری، رویکردی انعطاف پذیر و پاسخگو نسبت به بهسازی افراد است و هم چنین رویکردی به موقع جهت رسیدگی کردن به نواقص عملکرد فعلی و تقویت مهارت های توسعه ای افراد است.
    عملکرد مدیران و مجریان ارشد: مربی گری می تواند بعنوان وسیله ای جهت بهبود عملکرد مدیران و مجریان ارشد بکار گرفته شود.
    بهبود و ارتقا دادن تصمیم گیری کارکنان ارشد: مربی از طریق ارائه حمایت های لازم به کارکنان ارشد کمک می کند. این حمایت منجر به عملکرد بهتر کارکنان در تصمیم گیری و سطح مهارت آن ها می گردد.
    مسئولیت افراد برای توسعه و بهسازی: کارکنان برای بهسازی و توسعه حرفه ای و شخصی خود مسئولیت‌های بیشتری را برعهده می گیرند. کارکنان برای تقبل مسئولیت نیاز به حمایت و پشتیبانی لازم دارند. مربی گری می تواند به افراد در شناسایی نیازهای توسعه ای، فعالیت های توسعه برنامه و حمایت از مسائل فردی کمک کند.
    تقاضای کارکنان برای انواع مختلف آموزش: کارکنان ترجیح می دهند در حین کار یاد بگیرند تا اینکه در کلاس های آموزشی شرکت کنند. پژوهش ها حاکی از آن است که زمانیکه کارکنان آموزش ها را کاملاً مرتبط و متناسب با شغل شان ببینند، بیش تر برانگیخته شده و بیش تر یاد می گیرند. مربی گری با تأکید بر مسائل کاری و بهبود عملکرد شغلی، این نیاز افراد را محقق می سازد.
    حمایت از دیگر فعالیت های آموزش و بهسازی: اگر برنامه توسعه و بهسازی فردی پس از دوره آموزشی بکار گرفته نشود، پول صرف شده در آموزش هدر رفته است. مزیت مربی گری این است که این روش می تواند حمایت مداومی را برای طرح های بهسازی فردی فراهم آورد.
    مکانیزم توسعه و بهسازی: افراد از شرکت کردن در یک جریان مربی گری لذت می برند (جارویس، ۲۰۰۴). هومن و میلر[۶۰] (۲۰۰۶) اذعان داشتند که مربی گری به تحقق چهار نتیجه اصلی در یک سازمان کمک می‌کند:

     

     

    حفظ و نگهداشت کارکنان با عملکرد بالا

    ایجاد یک محیط کاری مثبت

    افزایش درآمد

    افزایش رضایت از کار

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 04:14:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      تبیین سیره سیاسی و راهبردهای پیامبر اعظم(ص) در تشکیل حکومت- قسمت ۹ ...

    «در دوره ساسانیان، تنها اطفال توانگران وخاندان جاه و نعمت، حق تحصیل علم داشتند. توده و طبقات متوسط از دانش و کسب فضیلت محروم بودند.[۹۲]»
    حکمرانان ساسانی غالب و در حکومت خود، سیاست خشنی پیش گرفته و به زور شمشیر می‌خواستند مردم را مطیع خود سازند.
    مالیاتهای بسیار سنگین و کمر شکن از مردم می‌گرفتند، از این نظر مردم ایران عموما ناراضی بودند ولی از بیم جان خود نمی‌توانستند، سخنی بگویند. حتی مردمان مطلع و اشخاص کاردان نیز در دربار ساسانیان ارزشی نداشت.
    زمامداران ساسانی، به قدری مستبد و خود رای بودند که هیچ کس قدرت اظهار نظر در هیچ کاری نداشت… در اواخر دوران ساسانیان، چیزی که نباید از ذکر آن غافل شد؛ موضوع آشفتگی حکومت، رواج خودکامگی، و دسیسه‌بازی و هرج و مرج در رژیم دولت ساسانی بود.
    شاهزادگان، اعیان واشراف و سرداران سپاه به جان هم افتاده بودند و هر دسته، شاهزاده‌ایی را بر می‌گزید و دسته دیگر او را از میان برمی‌داشت و کسی دیگر را انتخاب می‌کرد.
    هنگامی که مسلمانان عرب، به فکر تصرف ایران افتادند، خاندان سلطنتی ساسانی به منتهی درجه ضعف رسیده و گرفتار نفاق شده بودند.
    در مدت چهار سال از موقع کشته شدن خسروپرویز، وجلوس «شیرویه» تا جلوس آخرین پادشاه ساسانی «یزدگرد»، عده‌ای که شماره آنها را از شش تا چهارده تن نوشته‌اند بر تخت پادشاه تکیه زده بودند…
    بدین سان، دولت ساسانی، علیرغم شکوه و جلوه ظاهری که داشت؛ به سختی، روی به پستی و پریشانی و نابودی می رفت.[۹۳]
    مهمترین بحرانی که ایران در دوران ساسانیان با آن مواجه بود؛ اضطراب دینی بود. «اردشیر بابکان»، مؤسس و سر سلسله ساسانیان فرزند یکی از موبدان زرتشتی بود و به کمک علمای زرتشتی به سلطنت رسیده بود. برای همین وی با تمام قوا به ترویج دین زرتشتی در سراسر مملکتش اقدام کرد و آن را به عنوان دین رسمی کشور اعلام نمود. و از آن جا که سلطه ساسانیان با تأیید موبدان زرتشتی محقق شده بود؛ بسیار مورد عنایت و حمایت درباریان قرار داشتند و از پرقدرت‌ترین طبقات در نظام طبقاتی ایران به حساب می‌آمدند و در حقیقت پادشاه ساسانی از سوی موبدان زرتشتی تعیین می‌شدند و اگر یکی از آنها از دستورهای موبدان سرپیچی می‌کرد؛ به شدت با وی برخورد می‌شد. برای همین پادشاهان ساسانی از موبدان زرتشتی بیشتر از هر گروه دیگر حرف شنوی داشتند و موبدان جمعیت بزرگی را تشکیل می‌دادند و ساسانیان از آنها در استحکام پایه‌های قدرت خویش بهره می‌گرفتند و تمام نقاط ایران آتشکده‌هایی برای آنها بر پا می‌ساختند و در هر آتشکده‌ای تعداد زیادی از موبدان حضور داشتند…
    بدین ترتیب دین زرتشتی یک دین درباری به حساب می‌ آمد و موبدان زرتشتی سعی می‌کردند که طبقات محروم و رنجدیده را آرام نگه دارند تا دردهای فراوان خویش را احساس نکنند.
    اختیارات نامحدودی که به موبدان زرتشتی واگذار شده بود و فشارهای آنها بر مردم باعث شد که مردم از دین زرتشتی فاصله بگیرند و بیشتر مردم سعی می‌کردند که دین جدید برای خویش برگزینند.
    از سوی دیگر دین زرتشتی تمام حقیقت خویش را از دست داده بود و مقدس داشتن آتش به حدی رسیده بود که کوبیدن آهن سرخ شده را با چکش حرام می‌دانستند؛ زیرا آهن تفتیده درکنار آتش مقدس قرار گرفته و از آن تقدس یافته است به این ترتیب خرافات واساطیر اکثر عقاید زرتشت را فرا گرفته بود و حقایق دینش زمینه را برای رشد شعائر تو خالی و مرده فراهم کرده بود و موبدان هر روزه خرافات جدید را بدان می‌افزودند.
    از سوی دیگر فرهنگ‌های رومی و هند، راه خویش را از زمان انوشیروان در ایران باز کرده بود و اصطکاک عقاید زرتشتی با عقاید مسیحیت و دین‌های دیگر باعث بیداری ایرانیان شده بود و آنها از خرافات و مطالب باطل دین زرتشتی رنج می‌بردند و همین باعث اختلافات آراء و عقاید در ایران و شیوع ادیان و مذاهب دیگر شده بود و چنان شک و تردیدی ایجاد کرده بود که اکثریت مردم به باورهای قبلی خویش پشت کرده بودند و بی دینی و بحران عقیدتی، سراسر ایران را فرا گرفته بود»[۹۴]
    ۲-۳-۱-۱- امپراطوری روم
    وضعیت دولت روم هم بهتر از ایران نبود جنگ‌های داخلی و هم چنین جنگ‌های دائمی خارجی که بر سر اراضی «ارمنستان» با ایران به وقوع می‌پیوست؛ مردم را خسته کرده بود و آنها آمادگی برای پذیرش هر گونه تغییراتی داشتند. صاحب منصبان کلیسا در آن زمان، زمام امور روم را به دست گرفته بودند و فشارهای شدیدی علیه وثنیین (بت پرستان) اعمال می‌کردند و هیچ گاه اختلاف بین وثنیین و مسیحیان فروکش نمی‌کرد و اختلافات دینی بیشتر از هر چیزی دیگر در دولت روم مشهور بود. فشار کلیسا بسیاری از مردم را به فقر و نداری مبتلا کرده بود و این اختلافات قدرت امپراطوری روم را کاهش می‌داد.
    علاوه بر این، سفید پوستان شمال روم و زردپوستان شرق روم برای دستیابی به زمین‌های کشاورزی بیشتر و استثمار یکدیگر در زد و خورد دائمی به سر می‌بردند گاهی این برخوردها باعث بروز خسارت‌های عظیمی در دو طرف می‌گردید. همین اختلاف باعث شد که امپراطوری روم به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم شد و مورخان معتقدند که اوضاع اجتماعی و مالی و سیاسی روم در قرن ششم در بحران شدیدی به سر می‌برده است و عقیده دارند که باز پس گیری بعضی از مناطق اشغال شده از ایران نمی‌تواند دلیل براقتدار و قدرت روم باشد، بلکه این به خاطر فقدان نظام حاکمیت در ایران بوده است.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    بنابراین، این دو امپراطوری بزرگ که ادعای حاکمیت سیاسی بر جهان آن روز را می‌کرده‌اند؛ به هنگامه طلوع فجر اسلام مراحل پیری و نابودی خویش را می‌گذرانده‌اند و بدیهی است که چنین اوضاع بحرانی، آمادگی لازم را در هر دو ملت برای پذیرش دین جدیدی که اوضاع نابسامانشان را سامان بخشد و آنها را از این بحران و مشکلات نجات دهد؛ فراهم کرده بود.[۹۵]
    ۲-۱- چارچوب نظری
    مدلی که برای تحقیق درباره سیره سیاسی پیامبر اعظم (ص)در این پژوهش لحاظ شده است، مدل تحلیل سیستمی است.
    برای انسجام بخشیدن به پژوهش درباره نظام های سیاسی، بهترین مدل، مدل تحلیل سیستمی نظام سیاسی است، به وسیله این مدل بهتر می‌توان ساختار و کارکرد نظریه‌های دولت را تشریح کرد.
    در این رویکرد محور نظام سیاسی است و در حقیقت تبیین رویکرد ساختاری ـ کارکردی بدون به کارگیری مفاهیم نظام سیاسی نا ممکن است. مرکز ثقل این رویکرد نظام سیاسی و کارکردهای آن است، پیرامون این رهیافت می‌توان گفت: هر نظام سیاسی مجموعه‌ایی از کنش های متقابل است که از طریق آن ارزشها، خدمات و کالاها بر حسب قدرت معتبر برای همه بخشهای جامعه سهم بندی می‌شود، نظامهای سیاسی در حقیقت جامع ترین وسیله دست یابی به هدفهای جمعی هستند که ابزار قهری مشروع را در اختیار دارند. نظام سیاسی مانند هر نظام دیگر برای انجام فعالیتهای خود دارای ساختارهایی است که هر یک از این ساختارها کارکرد، خاص خود را در کنار وظایف دیگری که به نوبه خود نظام سیاسی را قادر به تنظیم و اجرای هدفهایش می‌کند، انجام می‌دهد، رابطه‌ی میان ساختارها و کارکردها برای بررسی عملکرد نهایی نیز مهم است، علاوه بر این در رابطه با نظام سیاسی می‌توان گفت که مجموعه‌ایی به هم پیوسته از فعالیتهای سیاسی است که شمار بزرگی از کارگزاران و با هدف خاصی آن را تعهد کرده و انجام داده‌اند و البته همان سیستم سیاسی است که از عناصری همبسته تشکیل شده است و نهادها و گروه های معینی را شامل می‌شود. که این ویژگی را عناصر ساختاری یا در کل ساختار نظام سیاسی می‌دانند و در مقابل نوع روابط تعریف شده بین ساختارهای موجود در درون نظام سیاسی را کار کردهای همان ساختار یا به طور خلاصه، کار ویژه نظام سیاسی می‌نامند.[۹۶]
    بنابراین تعریفی که از سیستم سیاسی در این نوشته لحاظ شده است، سیره سیاسی پیامبر(ص) را مجموعه‌ایی به هم پیوسته از فعالیتهای سیاسی تلقی می‌کند که پیامبر اسلام(ص) با هدف خاصی آن را تعهد کرده و انجام داده است.
    این سیستم از عناصری تشکیل شده است که هر کدام به تنهایی بخشی از نظام سیاسی پیامبر(ص) را تشکیل می دهد و نهاد ها و گروه های معینی را شامل می‌شود این ویژگی سیستم سیاسی را عناصر ساختاری یا به طور کلی «ساختار» نظام سیاسی پیامبر (ص)می‌نامند. در مقابل، نوع روابط تعریف شده بین ساختارهای موجود در درون نظام سیاسی پیامبر (ص)را، کارکردهای همان ساختارها یا به طور خلاصه«کارویژه» نظام سیاسی پیامبر (ص)می‌نامند.
    متأسفانه تاکنون سیره سیاسی پیامبر اعظم (ص)به صورت جامع و کامل بر مبنای تحلیل سیستمی انجام نشده است و در این پژوهش تلاش بر این است که انشاء الله بر مبنای تحلیل سیستمی انجام شود در خصوص ساختارهای نظام سیاسی اسلام، به ویژه بر چهار نکته مهم تاکید خواهیم کرد:
    ۱) عناصر دولت ۲) مرزهای دولت ۳) شبکه روابط دولت ۴) مخازن یا منابع قدرت دولت
    درباره کارکرد نظام سیاسی نیز موارد چهار گانه زیر اهمیت بیشتری دارند
    ۱) جریان ارتباطات دولت ۲)مرکز تصمیم گیری یا رهبری دولت ۳) بازخوردهای موثر در دولت ۴) دامنه قدرت دولت.
    همه نظریه‌های نظام سیاسی، قبل از هر چیز، دلیل یا ادله توجیه کننده‌ای برای وجوب و وجود دولت در آن نظریه ارائه می‌دهند، در این پژوهش نیز ابتدا به دلایل ضرورت و وجوب دولت و حکومت در سیره سیاسی پیامبر اعظم (ص)پرداخته می‌شود. سپس به معرفی عناصر قدرت در دولت پیامبر (ص) اشاره می‌شود ؛ یعنی مجموعه‌ای از نهادها و گروه هایی که بنای دولت در سیره سیاسی پیامبر (ص) را تشکیل می‌دهد.
    سپس به تعریف و تحدید مرزهای دولت پرداخته می‌شود منظور از«مرزها» در اینجا، همان مفهوم متعارف مرز از حیث تاریخ و جغرافیا یا زمان و مکان است.
    مرزها ممکن است در هر دولتی، گسترده یا محدود باشند، اما به هر حال اصطلاحی است که یک دولت و نظام سیاسی را از«محیط» و پیرامون جدا و متمایز می‌کند.
    سپس به طراحی و تعریف شبکه خاصی از قدرت در درون مرزهای دولت اشاره می‌شود.
    سپس به تبیین نهاد رهبری کننده به مثابه عالی ترین مرکز تصمیم گیری وهدایت دولت پرداخته می‌شود و بعد از آن به بحث درباره قدرت دولت و رهبر آن پرداخته می‌شود و توضیح داده می‌شود که دامنه قدرت دولت در سیره سیاسی پیامبر (ص) تا کجاست؟ آیا محدود به حوزه عمومی است یا قلمروهایی از زندگی خصوصی افراد را نیز در می‌نوردد.
    پاسخ به این پرسش یکی از محورهای اصلی در هر نظریه سیاسی است؛ زیرا با تکیه بر پاسخ برآمده از همین پرسش است که یک نظریه یا نظریه پرداز می‌تواند تبیین دقیق و محکمی از شیوه، سازوکار و جهت جریان قدرت درون دولت ارائه نماید.
    سرانجام، نظریه های دولت، همواره مسیرها و مجاری خاصی را برای بازخوردهای اجتناب‌ناپذیر تهیه می‌کنند، حلقه‌های بازخورد، حاکمان را از موقعیت خروجی ها و نتایج تصمیمات دولت مطلع می‌کند و امکان آن را فراهم می‌آورد که تصمیمات با شناخت بیشتر انجام شده، در موقع لزوم تجدید نظر شود.
    جمع بندی فصل اول
    نتیجه بررسی محیط پیدایش اسلام، عبارت است از:
    الف) فرهنگ مردم در آستانه ظهور اسلام، فرهنگی مبتنی بر جاهلیت بود. درباره مفهوم جاهلیت نظرهای زیادی گفته شده است، از جمله برخی جاهلیت را از ریشه جهل و به معنای نادانی می‌دانند و بعضی مانند جواد علی، جاهل را به معنای انسان متکبر خود رأی می‌داند. اما در جمع بندی نهایی مفهوم جاهلیت باید گفت: هر عمل خلاف و نادرست، چه نتیجه جهل باشد، چه حاصل عدم حاکمیت عقل بر قوای انسانی،‌به آن جاهلی گفته می‌شود.
    ب) از لحاظ اوضاع جغرافیایی، جزیره العرب در جنوب غربی آسیا قرار دارد و حدود سه کیلومتر مربع مساحت دارد و ازجنوب، غرب و شرق با دریا مواجه است. عربستان از لحاظ جغرافیایی به پنج قسمت تقسیم می ‌شود: حجاز، تهامه، نجد، یمن و عروض. مکه، مدینه و طائف از مهم ترین شهرهای حجاز به حساب می آمدند.
    ج) از لحاظ اوضاع فرهنگی نیز باید گفت که عرب جاهلی به شعر و ادب، دانش تبارشناسی و یا علم الانساب و نیز علم الایام، اهمیت زیادی قائل بودند.
    د) از لحاظ اوضاع سیاسی، مهم ترین ساخت سیاسی در آن زمان قبیله بود و عامل پیوند دهنده قبیله، نسب و خون و عصبیت بود. رئیس قبیله نیز شیخ قبیله بود. در عربستان تا قبل از حکومت پیامبر (ص)، هیچ حکومت متمرکزی وجود نداشت.
    و) از لحاظ اوضاع اقتصادی، نیز باید گفت که مهمترین کار اقتصادی از نظر تولید، زراعت و دامداری در جاهایی که امکان آن وجود داشت بود و در جاهایی هم که این امکان نبود به تجارت پرداخته می‌شد. در آن زمان یکی از کارهای اعراب برگزاری بازارهای موسمی بود.
    عکس مرتبط با اقتصاد
    هـ) از لحاظ مذهبی، شرک و بت پرستی در عربستان رواج داشت.
    ت) وضعیت ادیان مسیحیت و یهود نیز به این صورت بود که: مسیحیت گسترش زیادی در شبه جزیره عربستان و در میان قبایل عرب داشته است، علت انتشار آیین مسیح در جزیره العرب هم این بوده که چهار مرکز مسیحی که در مجاورت سرزمینهای عرب استقرار داشتند به تبلیغ این دین پرداختند و آن چهار مرکز عبارت بودند از: سوریه در شمال غربی ، عراق در شمال شرق، حبشه در غرب دریای احمر‌،و یمن در جنوب.
    درباره وضعیت یهود نیز باید گفت که درباره کوچ یهودیان به شبه جزیره عربستان علتهای مختلفی گفته شده است که به نظر می‌رسد مهمترین دلیل آن این باشد که ، چون یهودیان از ظهور پیامبر آخرالزمان، آگاه شده بودند، برای یافتن آن پیامبر (ص) به شبه جزیره عربستان کوچ کردند.
    ل) در مورد وضعیت سیاسی جهان در آستانه ظهور اسلام نیز گفته شد که مهمترین و قدرتمندترین دولتهای آن روزگار امپراطوری ایران و روم بودند که از لحاظ فرهنگی، علمی، اقتصادی و سیاسی بسیار پیشرفته بودند و تمدن‌های درخشانی داشتند. البته در آستانه ظهور اسلام، هر دو امپراطوری در بحران‌های عقیدتی و یا نا امنی و فساد به سر می‌بردند و نارضایتی اجتماعی در بین مردم آن شیوع پیدا کرده بود.
    فصل دوم:
    راهبردهای پیامبر اعظم (ص) در تشکیل حکومت
    مقدمه فصل دوم
    در فصل اول گفته شد که، شبه جزیره عربستان، فاقد دولت مرکزی بود و ساخت سیاسی آن بر اساس قبیله شکل گرفته بود. قبیله شرایط ویژه خود را داشت و روح عصبیت در آن موج می زد، افراد قبیله بر اساس خون، نژاد، عصبیت، به هم پیوند داده می شدند، هیچ ارزشی بالاتر از ارزش قبیله و افراد آن مورد نظر مردم نبود، فرهنگ جاهلی بر آنها سیطره پیدا کرده و جنگ و خون ریزی، غارت و چپاول امری عادی و مرسوم بین آنها بود. شرک و بت پرستی رواج گسترده ایی داشت، در چنین زمانی پیامبر اسلام (ص) برای گسترش و تکمیل مکارم اخلاقی و نهادینه ساختن ارزشهای اسلام به جای ارزشهای جاهلی، به نبوت مبعوث شدند.
    ایشان برای تحقق فرامین الهی، باید ساخت موجود حاکم را بر هم می زد و حکومتی مرکزی بر پایه اسلام تشکیل می داد. لذا دست به اقداماتی برای تشکیل حکومت خود زد. در فصل حاضر به مهمترین راهبردهای پیامبر (ص) در تشکیل حکومت پرداخته می شود. این راهبردها نشان دهنده آن است که پیامبر(ص) بر اساس رسالتی که داشتند موظف به تشکیل حکومت بودند. ایشان با اجرای راهبردهای، فرهنگی، سیاسی امنیتی به تشکیل و تثبیت حکومت اقدام کردند.
    ۱-۲- موقعیت شبه جزیره عربستان در زمان بعثت پیامبر (ص)
    ما در فصل اول، به یک سری از مباحث در مورد، وضعیت شبه جزیره عربستان در هنگام ظهور اسلام پرداختیم. در آنجا گفتیم که دوره‌ی پیش از اسلام را با عنوان عصر جاهلی بیان می‌کنند و در تعریف جاهلیت نیز گفتیم که: ارزش های مخالف اسلام و حکم عقل که در آن زمان مرسوم بوده، ارزش های جاهلی به حساب می آمده است. پس به موضوع قبیله به عنوان مهمترین تشکیلات سیاسی، آن زمان اشاره کردیم و گفتیم که اشتراک خونی و نسبی عامل مهم پیوند دهنده افراد یک قبیله به حساب می امده است.
    ساختاری که برای جامعه عرب پیش از اسلام ذکر شد برخاسته از سنت‌های قبیله‌ای و خانوادگی بود و قبیله‌ها معمولا کوچک می‌مانند و روز بروز که گسترده می‌شوند زمینه‌های اختلاف و جدایی پدیدار می‌گردد؛ زیرا رفته رفته افرادی که خود را شایسته ریاست بدانند، زیاد می‌شوند و اختلاف آنان به فرزندان و نوه‌هایشان نیز سرایت می‌کند و خواه یا ناخواه از یکدیگر جدا می‌شوند، مثلا بنی امیه و بنی هاشم روزگاری با هم بودند و همین اختلاف بین امیه و هاشم سبب پیدایش دو گروه رقیب که پس از چندی دشمن یکدیگر شدند، گردید. اوس و خزرج نیز برادر بودند ولی در نهایت به دو قبیله رقیب تبدیل شدند و جنگ های بسیاری با هم داشته‌اند. در میان قبایل بادیه نشین نیز وضعیت از این بدتر بود زیرا قبایل زودتر از این از هم جدا می‌شدند. این جوامع گرچه دارای قانون و وظایف و کارکردهای مشخصی بودند، اما از یک نظام ارزشی واحد و اهداف مشترک همیشگی برخوردار نبودند، گرچه در مراحل آغازین دارای این خصوصیات هستند ولی به دلیل تعصب‌های شدید و غرور و خود بزرگ بینی به تدریج، دشمنی و درگیری جای آن را پر خواهد کرد؛ در نتیجه قوانین و کارکرد ساختارهای قبایل بسیار شکننده و زودگذر هستند و نمی توان عنوان دولت و حکومت را برای چنین ساختاری درست دانست.[۹۷]
    بنابراین، اسلام زمانی ظهور کرد و تحولات ساختاری در مکه و شبه جزیره عربستان ایجاد کرد، که فرهنگ جاهلی حاکم بر اجتماعات پراکنده یا متمرکز محدود در این سرزمین محصول حیات قومی و محصور بودن در مناسبات تنگ قبیله‌ای بود. مزید بر آن محیط نا مساعد جغرافیایی، بی ساختاری اجتماعی، فقدان نگرش فرا قبیله‌ای و رشد ارزش‌های کهن چون حمیت و عصبیت در سایه ی روح قبیله‌ای تصور هر گونه تحولی را محال می نمود. از دیگر موانع مهمی که سد راه تحولات بنیادین در چنین جامعه بسته‌ای بود، همانا نظام فکری منحط وابسته شرک آلود و بینش مشرکانه ی اعراب جاهلی بود. این عامل ضمن محدود نمودن کنش فکری بشری در دست یابی به عالی ترین مرتبه کمال بشری،‌ روح جمعی و وفاق اجتماعی را از میان برده و سودجویی فردی در سایه‌ی نگاه قبیله‌ای را بر جامعه مستولی کرده بود. [۹۸]
    ۲-۲- شرایط شکل گیری انقلاب
    شکل گیری قدرت اجتماعی و بروز انقلاب، زمانی حاصل می‌شود که در مرحله اول، نارضایتی ازوضع موجود در بین مردم ایجاد شده باشد، ولی این نارضایتی به خودی خود منجر به انقلاب نخواهد شد، مگر آنکه سه رکن اساسی انقلاب نیز وجود داشته باشند و به نقش آفرینی بپردازند، که مرحله دوم بروز انقلاب است.
    آن سه رکن مهم انقلاب عبارتند از: مردم، رهبری و ایدئولوژی
    مرحله مقدماتی هر انقلابی، همانا حضور موثر و چشمگیر مردم است و این حضور نیازمند به رهبری قوی می‌باشد که این حرکت را به نحوی مطلوب هدایت کند.[۹۹]
    برای دست یافتن به تمدنی بزرگ، نیازمند به رهبری آگاه، صالح و شجاع می‌باشیم تا مردم گرد وجود او جمع شوند و با اشراف او به سمت تعالی و تمدنی شدن پیش روند. اگر جامعه اسلامی از وجود رهبری واجد شرایط محروم باشد، یا قانون الهی روی زمین معطل می‌ماند و اگر قانونی اجرا شود، از نوع اجرای قانون در زمان حاکمیت خلفای اموی خواهد بود که نماز جمعه را چهارشنبه برگزار کردند، یا مانند موذن شهر «حمص» خواهد بود که می‌گفت: اهل حمص شهادت می‌دهند که خدا یکی است و شهادت می‌دهند که محمد (ص) رسول خداست.[۱۰۰]
    ۱-۲-۲- ویژگیهای پیامبر(ص) به عنوان رهبر انقلاب
    پیامبر اکرم (ص)، خصوصیات منحصر به فردی داشت که تا عمق جان انسانها نفوذ می‌کرد و به تربیت همه جانبه‌آنها همت می گماشت. در اینجا به بعضی از ویژگیهای ایشان اشاره می‌کنیم.
    الف) مهربانی
    یک رهبر برای اینکه بتواند در مردم نفوذ کند و سیاستهای خویش را به خوبی پیش ببرد، بایستی مهربان باشد و انسان نامهربان و سخت دل شایستگی رهبر و مربی بودن را ندارد. پیامبر اکرم (ص) در مهربانی نسبت به مردم بی نظیر بود. ما در اینجا فقط جهت اختصار به یک مورد از هزاران مورد مهربانی ایشان نسبت به مردم، اشاره می کنیم:
    انس بن مالک می‌گوید: « اگر پیغمبر اکرم (ص) سه روز یکی از یارانش را نمی دید از حال او جویا می‌شد، اگر می‌گفتند به سفری رفته برای وی دعا می‌کرد و اگر در مدینه بود به دیدارش می‌شتافت و اگر بیمار بود به عیادتش می‌رفت.»[۱۰۱]
    خوی پیامبر (ص) بر عطوفت و نرمی بنا شده بود، چنانکه خداوند در قرآن مجید می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ … »[۱۰۲]
    ترجمه: مرحمت خدا، تو را با خلق مهربان و خوشخوی گردانید. و اگر تندخو و سخت دل بودی، مردم از گرد تو متفرق می‌شدند…
    این سیره پیامبر اکرم (ص) در جذب مشرکان به دین اسلام و همچنین مستحکم تر ساختن ساختار مدینه بسیار موثر بود.
    ب) شکیبایی

     

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 04:14:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      مسئولیت-مدنی-مالک-و-متصرف-با-بررسی-تطبیقی-در-حقوق-انگلستان-۲- قسمت ۵ ...

    رویه قضای فرانسه تأکید نموده در مورد خسارت ناشی از غیر ویرانی بنا، ماده ۱۳۸۶ قابل اعمال نیست و زیاندیده صرفاً می‌تواند مالک را هرگاه نگهبان شیء باشد، به سبب مسئولیت ناشی از شیء تعقیب کند. در حقوق انگلستان تفکیک بین سبب ایجاد خسارت وجود ندارد و هر نوع خسارتی را که از بنا ایجاد شود تحت دو قانون مسئولیت مدنی متصرفین ۱۹۵۷ و ۱۹۸۴ خارج از منشأ و علت خسارت وارده قابل جبران است.

     

    گفتار چهارم: متضرر از بنا

    اشخاص متضرر از بنا در یک تقسیم‌بندی به دو گروه تقسیم می‌شوند. گروه نخست، واردین مجاز و گروه دوم واردین غیر مجاز یا متجاوزین. این دو گروه نیز هر کدام قابل تقسیم به دسته‌ های متعدد می‌باشند. گروه نخست واردین به حکم قانون یا در نتیجه قرارداد یا دارندگان مجوز ضمنی. گروه دوم نیز قابل تقسیم به واردین غیر قانونی غیر قابل پیش‌بینی و قابل پیش‌بینی همچنین واردین عدوانی، واردین غافل و محجور می‌باشند. در دو مبحث به بررسی هر کدام از دو گروه معرفی شده می‌پردازیم.

     

    بحث نخست: واردین مجاز

    برخی از مصدومین از بنا واردین مجاز هستند فایده این تقسیم‌بندی در این است که واردین مجاز، به طور کامل از حمایت قانونگذار و عرف بهره‌مندند و مالکین و متصرفین نسبت به این گونه افراد دارای تکالیف سنگینی هستند. واردین مجاز به چه کسانی گفته می‌شوند؟
    قوانین ایران چنین تقسیم‌بندی را ارائه ننموده اما در برخی مواد به طور غیر مستقیم از واردین مأذون اسم برده شده است.
    در انگلستان مطابق تبصره ۲ و ۳ قانون مسئولیت مدنی متصرفین ۱۹۵۷ اصولاً وظیفه کلی مراقبت در برابر ملاقات کنندگان قانونی اصولاً به عمل می‌آید. باید بررسی شود که آیا یک وارد شونده خاص که حقی را اعمال می‌کند طرف قرارداد، مدعو یا از نظر قانون شخصی دارای مجوز است؟در کتب مسئولیت مدنی نوشته شده در انگلستان به طور مفصل به ذکر و تعریف واردین اعم از مجاز و غیر مجاز پرداخته‌اند. مراجعه‌کنندگان مجاز مشتمل بر دعوت‌شدگان، افراد دارای مجوز، کسانی که حق قراردادی و ورود به منزل یا مکانی را دارند می‌باشند که در همه این موارد وظیفه قراردادی برای مراقبت بیان شده است.
    اگر فردی به موجب حق قراردادی به مکانی وارد شود به طور ضمنی وظیفه عمومی مبنی بر مراقبت به موجب قرارداد وجود دارد مگر اینکه قرارداد به طور وضوح استاندارد بالایی از مراقبت را خاطر نشان کرده باشد فردی که براساس حق تفویض شده به موجب قانون وارد مکانی شده است، به عنوان وارد مجاز تلقی می‌شود اعم از اینکه اجازه ورود از سوی مالک آنجا داده شده باشد یا خیر[۸۷].
    به موجب تبصره ۶ ماده ۲ قانون مسئولیت مدنی متصرفین سال ۱۹۵۷ نیروهای پلیس کارکنان آتش‌نشانی، کارکنان شرکتهای ارائه خدمات عمومی ممکن است تحت این مقوله طبقه‌بندی شوند مشروط به اینکه اقدامی خارج از حیطه اختیارشان در خصوص اجازه ورود به آن مکان انجام ندهند.
    اشخاصی که از یک حق عمومی[۸۸] یا خصوصی[۸۹] برای عبور از ملک متصرف برخوردارند را تمی‌توان مشمول مقررات قانونی ۱۹۵۷ داشت. به عنوان مراجعه‌کننده قانونی تحت شمول ۱۹۵۷ قرار نمی‌گیرند. البته، اکنون چنین افرادی تحت شمول بند الف تبصره ۱۱ ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی متصرفین ۱۹۸۴ قرار گرفته و به موجب همین قانون وظیفه مراقبت در مورد آنها الزامی است.
    مالک زمینی که حق عبور عموم مردم را برعهده دارد در مورد قصور ناشی از ترک فعل مسئولیتی ندارد مطابق تبصره ۲ و۳ ماده ۱ قانون ۱۹۵۷٫ متصرف وظیفه کلی مراقبت را در مقابل مراجعه‌کنندگان مجاز دارد. باید بررسی کرد که آیا یک وارد شونده خاص که حقی را اعمال می‌کند طرف قرارداد و مدعو است یا از نظر حقوق کامن‌لا دارای مجوز است اشخاصی که به عنوان صاحب حق وارد می‌شوند ملاقات کنندگان قانونی هستند حتی اگر متصرف به حضور آنها اعتراض کند (تبصره ۶ ماده ۲ قانون مسئولیت متصرفین ۱۹۵۷).
    این موارد مشتمل بر ورود افراد پلیس به املاک در راستای اجرای حکم به مأموران آتش‌نشانی که برای خاموش کردن آتش حضور می‌یابند مستخدمان حافظ منافع عموم، اشخاصی که برای تعیین میزان هزینه آب، گاز، برق، وارد ملک می‌شوند که به طور مناسب وظایف قانونی خود را انجام می‌دهند[۹۰].
    هرگاه ورود به املاک در نتیجه دعوت یا مقرره صریحی باشد موضوع مربوط به وضعیت وارد شونده ساده است مشکل عمده غالباً عبارت است از اینکه آیا معیار مراقبت اثبات شده است یا خیر؟ با این حال یک وارد شونده ممکن است یک ملاقات‌کننده قانونی باشد حتی اگر او با اجازه ضمنی وارد املاک شده باشد که این موضوع می‌تواند مشکلات در خور توجهی را به همراه داشته باشد.
    معیار جواز ضمنی عملاً ساده نیست در دعوی لووری[۹۱] علیه واکر خوانده مالک یک قطعه زمین غیر محصور بود که عموم افراد از جمله خواهان به عنوان یک راه میان بر از آن استفاده می‌کردند اگر چه خوانده اغلب اعتراض کرده بود لیکن او هرگز هیچ گونه دعوی جدی را اقامه نکرده بود. زیرا بیشتر افراد از مشتریان شیر او بودند خواهان توسط یک اسب وحشی مورد حمله قرار گرفت که بدون اخطار قبلی اجازه داده نشده بود در مزرعه رها باشد. دادگاه مقرر داشت که خواهان یک فرد دارای مجوز بوده نه یک متجاوز زیرا اجازه ضمنی برای بودن در آنجا را داشته است بدین سبب مستحق جبران خسارت بود[۹۲].

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

    بحث دوم: واردین غیر مجاز

    در حقوق انگلستان برخلاف حقوق ایران برای وارد شوندگان غیر مجاز به املاک دیگران حقوقی در نظر گرفته شده است، در بحث قبلی وارد شونده مجاز را شناختیم در این بحث به شناخت وارد غیرمجاز می‌پردازیم هر چند با توجه به توضیحاتی که در قبل آمد خود به خود وارد شوند غیر مجاز نیز شناخته می‌شود ولی برای درک بیشتر این دو مفهوم به ذکر دعاوی در حقوق انگلستان که خواهان وارد شونده مجاز شناخته نشده خواهیم پرداخت.
    وارد شونده غیر مجاز کسی است که بدون دعوتی وارد ملک غیر می‌شود. واردین غیر مجاز به طبقات گوناگون تقسیم‌بندی می‌شوند از یک کودک آواره و سرگردان گرفته تا یک سارق و مواردی فراتر از آن را شامل می‌شود[۹۳].
    در برخی موارد با وجود اینکه یک شخص ممکن است صاحب مجوز جهت ورود به ساختمان باشد بر حسب حادثه این ضرورت وجود دارد که به شخص صدمه دیده توجه نشود مثلاً در پرونده کالکارث ۱۹۲۷ قاضی اسکروتون خاطر نشان ساخت هنگامی که فردی را به منزلتان دعوت کرده‌اید از او دعوت نشده از میله‌های حفاظ بالا برود یا از نرده‌های پلکان سر بخورد[۹۴].
    موضوع داشتن مجوز ضمنی کاملاً پیچیده و تشخیص آن سخت است. نویسندگان حقوق انگلیس برای اینگونه مجوز‌ها محدودیتهای ذکر کرده‌اند هر چند افرادی با داشتن مجوز وارد یک ملک می‌شوند اما گاهی اوقات با محدودیتهای مواجه هستند که اگر آن را در نظر نگیرند با این که دارای مجوز ضمنی بوده‌اند لیکن با توجه به عملکرد خود مجوز از آنها سلب و با آنها به عنوان یک وارد شونده غیر مجاز برخورد می‌شودو برخی از این محدودیتها عبارتند[۹۵] از:
    ۱٫محدودیت زمانی؛ فردی اجازه ورود به مکانی را برای یک زمان خاص داشته باشد آنگاه در زمان دیگر وارد شود.
    ۲٫ هدف از ورود؛ فردی که اجازه ورود به مکانی را برای هدف خاص دارد اگر برای هدفی متفاوت وارد ملک شود تخلف کرده است.
    ۳٫ محدودیتهای مکانی؛ دارنده جواز ورود به طبقه اول حق ورود به طبقه دیگر را ندارد.
    فردی ممکن است نسبت به یک متصرف مراجعه‌کننده مجاز، نسبت به متصرف دیگر به عنوان متخلف محسوب ‌شود. در پرونده فرگوسن علیه[۹۶] ولش شورای شهر پیمانکار را به طور قراردادی استخدام کرد تا ملکی را که در اختیار داشت تخریب و بازسازی کند طرف قرارداد آن را به پیمانکار جزء داد در حین تخریب ساختمان یکی از کارکنان شرکت پیمانکار جزء آسیب دید مقررّ شد علت بروز حادثه نقص در سیستم ایمنی بوده که از سوی کار فرما در اختیار وی قرار نگرفته نه استفاده از ملک از آنجا که پیمانکار جزء در انجام این عمل فاقد اختیار قانونی بود شاکی به عنوان متخلف در ورود به ملک شورای شهر محسوب شد.

     

    گفتار پنجم: مبنای مسئولیت مالک یا متصرف

    متضررین از بنا را یا وارد مجاز دانستیم یا غیر مجاز، اکنون نیز با توجه به دسته‌بندی مذکور به حدود مسئولیت مالک یا متصرف در خصوص هر یک از آنها به تفکیک می‌پردازیم.

     

    بحث نخست: مبنای مسئولیت در برابر واردین مجاز

    هر چند که تقسیم واردین به مجاز و غیر مجاز در حقوق ایران به طور صریح وجود ندارد اما قانونگذار در ماده ۳۴۲ق.م.ا. مقرر داشته «هرگاه مالکی یکی از کارهای مذکور در ماده ۳۳۹ انجام دهد و شخص نابینا… به منزل بخواند عهده‌دار دیه و خسارت خواهد بود و اگر آن شخص بدون اذن وارد شود… عهده‌دار هیچ گونه خسارتی نیست» در ماده فوق صاحب منزل در برابر مدعو مسئول تلقی شده اما در برابر کسی که بدون اجازه صاحب خانه وارد ملک وی شده باشد مسئولیتی ندارد اینکه آیا مالک یا محافظ بنا تکلیفی به مراقبت از واردین غیر مجاز خواهد داشت یا خیر را در بحث بعدی مورد بررسی قرارخواهیم نمود . ماده ۳۳۳ق.م. صاحب دیوار یا عمارت یا کارخانه را مسئول خساراتی دانسته است که خسارت از خرابی در نتیجه عیبی بوده که مالک مطلع بر آن بوده و یا از عدم مواظبت او تولید شده است. گفته شده است[۹۷]. از مطالعه آغاز ماده این تصور به وجود می‌آید که قانونگذار نیز خواسته به تقلید از ماده ۱۳۸۶ق.م. فرانسه برای مالک دیوار و عمارت مسئولیتی خارج از حدود تقصیر به وجود آورد اما با اندک تأملی در بخش اخیران نادرستی این تصور آشکار می‌شود و با وجود این در بسیاری موارد ظاهراً این است که مالک از عیب بنای خود آگاه است و این می‌تواند مستند اماره قضایی شود و زیان دیده از اثبات تقصیر معاف شود. در مخالفت با این نظر گفته شده[۹۸]: «برخی از نویسندگان نیز به تصور اینکه حرف آخر مسئولیت مدنی را در ایران زده‌اند از نظریات قدیمی تبعیت نموده و قانون ایران را بر این اساس تعبیر کرده و دیگران بدون تحقیق از این نظریات پیروی و آن را شرح و بسط داده‌اند در حقوق ایران مسئولیت بر مبنای تقصیر بنا نشده است .تقصیر اشخاص در ورود ضرر یکی از مواردی است که رابطه سببیت را ثابت می‌کند و ایجاد مسئولیت می‌کند». قانونگذار در موادی از ق.م.ا. برای تحمیل مسئولیت به مالک بنا تقصیر وی را لازم دانسته است[۹۹].
    هر چند که تغییر مبنای مسئولیت در خصوص خسارت ناشی از بنا مفید فایده خواهد بود و رویه قضایی نیز باید به این سمت گرایش یابد اما در شرایط کنونی به سختی می‌توان گفت که از مبنای تقصیر تعدیلی صورت گرفته است.
    در حقوق ایران مالکین و متصرفین باید در برابر واردین مجاز ،کلیه تمهیدات مراقبتی ویژه را بی‌اندیشند در غیر این صورت نقض این تکلیف تقصیر محسوب شده آنها را در برابر زیاندیدگان مسئول قرار می‌دهد. خسارتی که از بنا حاصل می‌شود یا ناشی از خرابی بنا است یا در نتیجه عیوبی غیر از خرابی است ماده ۳۳۳ ق.م. صرفاً به خساراتی که در نتیجه ویرانی بنا به وقوع می‌پیوندد نظر داشته است و راجع به دیگر خسارات خارج از خرابی تصریحی ندارد. با توجه به اینکه قاعده کلی مبنای مسئولیت در حقوق ایران برپایه تقصیر است ودر اینجا نیز مبنای مسئولیت ناشی از خرابی دیوار بر تقصیر است مشکل ایجاد نمی‌شود.
    در حقوق انگلستان قبل از تصویب قانون مسئولیت متصرفین ۱۹۵۷ تکالیف متصرفین در برابر واردین مجاز به وسیله حقوق عرفی تنظیم گردیده پس از وضع قانون مذکور در بند ۲ ماده ۲ به ذکر معیار «تکلیف مراقبت و احتیاط متعارف»[۱۰۰] را پرداخت. «تکلیف مزبور تکلیف اتخاذ چنان احتیاطی است که در تمام اوضاع و احوال مربوطه به مورد خاص برای اطمینان از اینکه ملاقات‌کننده به طور معقول در استفاده از محل برای مقاصدی که به خاطر آن دعوت گردیده یا برای ماندن در آنجا مجاز است سالم و ایمن خواهد بود.
    اگر متصرف مال نتواند وضعیت‌های موجود در ملک خود را اصلاح کند باید تکلیف مراقبتی خود را در برابر واردین مجاز از طریق یک اخطار یا هشدار در خصوص خطر انجام دهد[۱۰۱].
    بند ۴ ماده ۲ قانون متصرفین ۱۹۵۷ تصریح دارد: «هرگاه خسارت وارده به ملاقات کننده ناشی از خطری باشد که زیاندیده به وسیله اخطار متصرف از آن مطلع شده باشند صرف اطلاع و اخطار مذکور موجب برائت متصرف از مسئولیت نیست مگر از اوضاع و احوال چنین برداشت شود که اخطار برای قادر ساختن وارد در حفظ ایمنی معقول خود کافی بوده است».
    در آمریکا برخلاف انگلستان قانون خاصی در رابطه با مسئولیت و تکلیف متصرفین وجود ندارد و هنوز حقوق عرفی کامن‌لا تکلیف را هر موضوع با توجه به اوضاع و احوال خاص آن تعیین می‌کند[۱۰۲].

     

    بحث دوم: مبنای مسئولیت در برابر واردین غیر مجاز

    عمده بحث و اختلاف راجع به واردین غیر مجاز است و اینکه متصرفین یا مالکین در قبال چنین افرادی تعهد به حفاظت و مراقبت دارند یا خیر؟” در این خصوص باید ۳ موضوع را مدنظر داشت:
    ۱٫وضعیت وارد شونده ؛مثلاً کودک بودن.
    ۲٫ وضعیت متصرف؛ مثلاً آیا ورود برای وی قابل پیش‌بینی بوده یا نه؟
    ۳٫ نوع خطر؛ برخی خطرات و تهدیدات مراقبت ویژه ای را می‌طلبند.
    به طور کلی هر شخص بدون حق و امتیاز یا بدون مجوز از سوی متصرف، وارد ملک تحت تصرف وی گردد مرتکب تعدی و عدوان شده است[۱۰۳]. ماده ۹ قانون ایمنی راه‌ها و راآهن ۷/۴/۱۳۴۹ عبور از روی خطوط را آهن و ورود به محوطه ایستگاه‌ها و معابر واقع در تأسیسات و آهن به استثنای سکوهای مسافری ممنوع است و در صورت بروز حادثه راه آهن ایران مسئولیت ندارد. همچنین متصرف و مالک حق هرگونه تصرف در ملک تحت تملک و تصرف خود را دارد محدودیت این اختیارات نیاز به فرض قانون یا عرف دارد. در مواردی که وارد شونده، بدون حق و اذن وارد ملک شده و متصرف در مورد او پیش‌بینی نمی‌کرد نمی‌توان وی را مسئول دانست.
    قاعده عدم وجود تکلیف در برابر واردین غیر مجاز در همه حالات معتبر نیست بلکه باید بین مورد عدم آگاهی و آگاهی متصرف از ورود فعلی یا احتمالی این نوع واردین تفاوت قائل شد به همین جهت تکلیف متصرف را در دو فرض جداگانه مورد مطالعه قرار می‌دهیم. در این بحث برخلاف دیگر مباحث، ابتدا به ذکر رویه و قوانین موجود در انگلستان و آمریکا خواهیم پرداخت درحقوق انگلستان قبل از تصویب قانون مسئولیت مدنی متصرفین ۱۹۸۴ توجه خاصی به وارد شوندگان غیر مجاز نمی‌شد و مالک صرفاً از ایراد ضررهای عمدی منع می‌شد اما دادگاه‌ها برای اینکه زیاندیدگان را در نظر بگیرند فرض‌های مانند مجوز ضمنی را در نظر می‌گرفتند یا کودکان را متجاوز[۱۰۴] نمی‌دانستند با تصویب قانون موصوف ماده ۱ آن شخص متصرف را عهده‌دار تکلیف مراقبت در برابر شخص غیر مجاز دانست .
    گفته شد اعمال چنین مسئولیتی دارای ۳ شرط است[۱۰۵]:
    ۱٫آگاهی متصرف از وجود خطر در ملک خود.
    ۲٫ آگاهی متصرف از ورود افراد یا وجود دلایل منطقی برای ورود .
    ۳٫ لزوم مراقبت از خطر: تکلیف مقرر در ماده ۱۹۸۴ همان تکلیفی است که در بند ۲ ماده ۲ قانون ۱۹۵۷ در برابر واردین مجاز برقرار شده است و از این جهت هر دو قانون سازگار هستند.
    به موجب بند ۵ ماده ۱ قانون ۱۹۸۴ متصرف می‌تواند تکلیف احتیاطی خود را در برابر واردین غیر مجاز با انجام اقدامات معقول در دادن اخطار و آگاهی از خطر مربوط یا جلوگیری از ورود به عمل می‌آورد در چنین حالتی وی به تکلیف خود عمل کرده هر چند که اخطار و اطلاع در قادر ساختن اخطار شونده برای حفظ خود کافی نباشد این اخطار برای واردین مجاز کافی نیست اما برای واردین غیر مجاز قابل قبول است.
    متصرف، مجاز به ایجاد خطرات بازدارنده است[۱۰۶] نه خطرات کیفری[۱۰۷] یا تلافی جویانه با این حال دادگاه‌ها در اینکه خطر معقول یا نامعقول است اختلاف دارند مانند گذاردن شیشه یا میخ روی دیوار.

    پایان نامه حقوق

    در حقوق انگلستان و آمریکا در مورد فقدان تکلیف مسئولیت متصرف در برابر واردین غیر مجاز دلایلی ذکر گردیده که عمدتاً ناظر به مواردی است که متصرف از ورود این افراد آگاهی نداشته یا غیر قابل پیش‌بینی (Nonforeseeable) است[۱۰۸].
    در پرونده (Wir1982) جولی در بخش ساتن لندن زمینی داشت که حداقل به مدت دو سال یک قایق بلااستفاده در این زمین قرار گرفته بود در حالی که مستأجر می‌دانست که این برای کودکان هم وسوسه‌انگیز و هم گول‌زننده است این ادعا وجود داشت که مستأجر تنها مسئول صدمات پیش‌بینی شده‌ی قانونی است. خواهان موقع پریدن روی قایق جهت تعمیر آن صدمه دید او این زمان ۱۴ سال داشت دادگاه تشخیص داد که این اقدام یک اقدام پیش‌بینی شده‌ی منطقی و قانونی نیست به عنوان مثال بچه‌هایی که جهت تعمیر قایق به عنوان بازی روی آن پریدند یک اقدام پیش‌بینی شده به شمار نمی‌آید لرد ولف به عنوان قاضی دادگاه اظهار داشت این مورد از پرونده‌های هاگزلو ادو گیت قابل تشخیص بود به دلیل اینکه حادثه از نوع متفاوتی بوده و خوانده نمی‌توانست به طور منطقی شرایط را پیش‌بینی کند[۱۰۹].
    همانطور که بیان شد در آمریکا قانون مصوّبی در این خصوص وجود ندارد اما اگر متصرف از حضور وارد شونده غیر مجاز آگاهی یابد باید برای مراقبتی از وی اقدامات احتیاطی و مراقبت را معمول نماید[۱۱۰].
    در حقوق ایران و فقه امامیه موضوع مورد بررسی قرار نگرفته و تفکیکی بین فرض آگاهی و یا عدم آگاهی قایل نشده‌اند ماده ۳۴۲ق.م. متصرف را در برابر واردین غیر مجاز چه در فرض آگاهی یا عدم آگاهی به هیچ وجه مسئول و عهده‌دار اتخاذ تکلیف احتیاطی نمی‌داند.
    در حقوق کشور ما تکلیف و مسئولیت مالک و متصرف مال غیر منقول چندان تفاوتی با تکالیف متصرفین در حقوق خارجی ندارد عرف اجتماع که یکی از منابع حقوق است در تحمیل وظیفه مراقبت از مال و واردین قابل پیش‌بینی تردیدی ندارد به همین سبب عدم انجام تکالیف عرفی توسط برخی از نویسندگان[۱۱۱] تقصیر و مبنای مسئولیت شناخته شده است. بنابراین هرگاه متصرف و مالک از این نحوه حضور اطلاع یابند تکلیف عرفی مراقبت برقرار می‌شود که در حدود آگاهی و توانایی شخص خود اقدام مراقبتی در جهت جلوگیری از ورود خسارت به واردین مزبور انجام دهد.
    تکلیف متصرفین در مورد واردین مجاز یا غیر مجاز همواره یکسان نیست نوع تکلیف متصرف در برابر واردین در هر مورد خاص بستگی به عوامل و اوضاع و احوال حاکم بر آن دارد بنابراین وضعیت شخص متصرف و وارد و نوع خطر در مال غیر منقول مستلزم تغییراتی در میزان و معیار مراقبت است. مثلاً متصرف اماکنی که محل تردد مردم است باید احتیاط بیشتری کند[۱۱۲].
    اعمال معیار فوق نوعی و ارزیابی آن با عرف است چیزی که برابر یک فرد بالغ یا سالم مراقبت محسوب است ممکن است نسبت به یک صغیر یا کودک خطرناک باشد[۱۱۳].
    تکلیف به مراقبت در مقابل افراد متخصص کمتر است[۱۱۴] علی‌ایحال اگر برای متصرف ورود قابل پیش‌بینی نباشد هیچ تکلیفی ندارد اما چنانچه ورود قابل پیش‌بینی باشد یاحضور آنها برای وی معلوم گردد تکلیف متصرف مبنی بر مراقبت اهمیت می‌یابد.

     

    مبحث دوم:

     

    مسئولیت مدنی مالک و متصرف حیوان

    حیوان یکی از اشیاء جانداری است که می‌تواند موجب خسارت شود خساراتی که از ناحیه حیوان وارد می‌شود معمولاًٌ به نزدیک‌ترین شخصی که با حیوان در ارتباط است که معمولاً مالک آن محسوب می‌شود یا وظیفه مراقبت از آن را دارد بار و تحمیل می‌شود. بدینسان موضوع خسارات وارده از سوی حیوان به اشخاص یا اموال یکی از مباحث مبتلا بهی است که گریبان عده‌ای را گرفته است. متضررین از فعل حیوان ممکن است خود مالک یا نگهدارنده آن حیوان باشد.
    خسارات وارده از ناحیه حیوان معمولاً در تمام نظام‌های حقوقی و کشورها مورد توجه مقنین بوده و به آن پرداخته‌اند در حقوق ایران مواد ۳۳۴ق.م. و ۳۵۷ تا ۳۷۶ق.م.ا. به آن پرداخته شده است در حقوق فرانسه ماده ۱۳۸۵ و مواد ۲۰۰ تا ۲۰۱ قانون روستایی مصوب ۱۶ اوریل ۱۸۵۵ به آن پرداخته‌اند در حقوق انگلیس، مسئولیتی که هنگام وقوع ضرر و زیان از سوی حیوان به صاحبان آنان بار می‌شود می‌توان در دو گروه دسته‌بندی کرد. قواعد خاص که در قانون موضوعه وجود دارند و در قانون حیوانات سال ۱۹۷۱ لحاظ شده است[۱۱۵]. همچنین به موجب کامن‌لا فرد ممکن است به دلیل شبه جرم نیز مسئول شناخته شود که در مباحث آینده به ذکر آن هر چند مختصر خواهیم پرداخت.

     

    گفتار نخست: مفهوم حیوان و اشخاص مسئول

    برای شناسایی مفهوم حیوان و اشخاصی که مسئول خسارات ناشی از آن هستند در دو بحث به بررسی و شرح آن خواهیم پرداخت.

     

    بحث نخست: مفهوم حیوان

    منظور از حیوان چیست؟ در حقوق ایران قانونگذار در ماده ۳۳۴ق.م. و دیگر موادی که به تناسب مطرح شده است به طور کلی از واژه حیوان استفاد ه نموده است بدون آن که تعریفی از آن ارائه دهد یا دسته‌بندی صورت گیرد در حقوق انگلستان مالک به موجب قانون حیوانات ۱۹۷۱ و قواعد کامن‌لا ممکن است مسئول شناخته شود. اما می‌توان گفت هم اکنون به نحوی قانون مذکور جایگزین قواعد کامن‌لا شده است در کامن‌لا حیوانات به دو گروه رام و درنده تقسیم شده بود. قانون حیوانات نیز آنها را به دو گروه خطرناک و بی‌خطر تقسیم می‌کند. برخی رویه‌های قضایی قدیمی هنوز هم ممکن است با تقسیم‌بندی حیوانات مرتبط باشند اما واقعیت این است که حیواناتی که به موجب کامن‌لا به عنوان رام طبقه‌بندی شده‌اند بدین معنی نیست که به موجب قانون حیوانات انواع بی‌خطر از حیوانات شناخته شوند برای مثال به موجب کامن‌لا شتر حیوان رام تلقی می‌شد اما هم اکنون جزء حیوانات خطرناک به شمار می‌رود[۱۱۶]. به موجب تبصره ۱۲ از ماده ۶ قانون حیوانات، ۱۹۷۱ حیوان خطرناک بدین صورت تعریف می‌شود. الف: انواعی از حیوانات که معمولاً در جزایر بریتانیا رام نمی‌شوند. ب: انواعی از حیوانات، هنگامی که کاملاً رشد می‌یابند به طور طبیعی ویژگی خطرناک بودن را دارند مگر اینکه با افسار یا قلاده دچار محدودیت شوند و قادر باشند آسیب شدید وارد کنند یا احتمالاً آسیبی که وارد می‌کنند نوعاً شدید است.
    تنها شمار محدودی از حیوانات در بریتانیا در گروه خطرناک جای دارند[۱۱۷] برای مثال گوزن وحشی، روباها و گربه‌های وحشی. در پرونده بهرنس علیه برترام میلز فیل هندی متهم شاکی را دچار آسیب کرد هر چند که فیل مورد نظر خطرناک‌تر از گاو نبود اما خطرناک شناخته شد[۱۱۸].
    چنانچه حیوانی را نتوان به طور طبیعی در بریتانیا رام کرد می‌باید به دو دلیل آن را جزء دسته خطرناک به حساب آوریم.اول این که محتمل باشد که آسیبی شدید وارد می‌کند مثل گاوها، ببرها و آهو یا آسیبی که وارد می‌کند حتی اگر ورود آسیب غیر محتمل باشد، در صورت ورود آسیب نوعاً شدید باشد برای مثال فیلها به دلیل جثه تنومندشان[۱۱۹]. مسئولیت در خصوص حیوانات خطرناک به موجب تبصره ۱ از ماده ۲ و راجع به حیوانات بی‌خطر به موجب تبصره ۲ از ماده ۲ قانون ۱۹۷۱ مقرر شده است. ماده ۴ قانون مذکور به خساراتی که از ناحیه احشام وارد می‌شود[۱۲۰] اشاره نموده و مواد ۳ و ۱۹ به مسئولیت خاص در مقابل سگها پرداخته است. طیور که در ماده ۱۱ از آن نام برده شده به معنی گونه‌های خانگی پرندگان ذیل است:
    مرغ خانگی، بوقلمون، غاز، اردک، مرغ شاخدار، کبوتر، طاووس، بلدرچین و گونه‌هایی از انواع شامل زیر گونه‌های این گونه باشند[۱۲۱].
    قانونگذار ایران برخلاف قانونگذار انگلیس تفاوت و تمایزی بین انواع حیوان اعم از خطرناک یا غیر خطرناک قائل نبوده و منظور و مدنظر وی از حیوان هر جانداری است که بتوان آن را حیوان دانست در تعریف حیوان باید به دو موضوع توجه داشت یکی جاندار بودن و دیگری به طور عرفی حیوان تلقی کردن آن، پس اگر خساراتی بوسیله سگی که قبلاً مرده است به کسی وارد شود این مسئولیت ناشی از حیوان نیست همچنین برخی جانداران وجود دارند که به طور عرفی واژه حیوان به آنها اطلاق ندارد مانند باسیلها، باکتریها، که بیشتر در کارهای تحقیقاتی از آنها استفاده می‌شود. بنابراین در صورتی که خساراتی از ناحیه آن‌ ها وارد شود مسئولیت ناشی از حیوان نمی‌باشد.

     

    بحث دوم: اشخاص مسئول

    ذکر صریح و تلویحی مالک یا متصرف در مواد ۳۳۴ق.م. و ۳۵۷و ۳۵۹و ۳۶۰ و ۳۶۱ق.م.ا. بدین معنی است که اگر حیوان در اختیار کسی باشد این شرط محقق است بدین ترتیب هرگاه کسی بر حیوانی سیطره و تسلط کامل داشته باشد تا زمانی که این سلطه دوام و بقاء دارد ضررهای ناشی از حیوان تحت شرایطی خاص موجب مسئولیت او خواهد بود ذکر حکم مالک یا متصرف از باب مورد غالب است زیرا سلطه و سیطره فعلی و مادی بر حیوان غالباً در اختیار مالک یا هر متصرف قانونی دیگر است و اینکه هرگاه زیاندیده به لحاظ مجهول بودن حارس به مالک رجوع نماید لازم نیست که اثبات کند مالک یا متصرف قانونی در زمان حدوث ضرر بر حیوان سلطه داشته است بلکه مالک یا متصرف باید فقدان سلطه را حسب مورد در زمان حدوث ضرر اثبات کند . در اکثر نظامهای حقوقی علاوه بر مسئولیت مالک از مسئولیت استفاده‌کننده یا متصرف نام برده شده است. برای شناسایی مالک یا متصرف حیوان مانند دیگر اشیاء عمل می‌شود در صورتی که حیوان دارای شناسنامه‌ای باشد که مشخصات صاحب و مالک در آن درج شده باشد تشخیص مالک آسان است اما عمدتاً و به خصوص در کشور ما چنین امکانی فراهم نیست. بنابراین برای تشخیص مالک حیوان باید به متصرف حیوان و استفاده‌کننده از آن توجه داشت و به واسطه سلطه و ارتباط نزدیکی که با حیوان دارد او را مالک دانست. در حقوق انگلستان ذکر شده است[۱۲۲]: فردی که نگهداری یا مراقبت حیوان را به عهده دارد مسئول خسارت ناشی از آن است مشروط به اینکه:
    الف: وی مالک حیوان باشد یا آن را تحت تصرف داشته باشد.
    ب: وی سرپرستی خانواده‌ای را داشته باشد که عضوی از آن خانواده که زیر ۱۶ سال است صاحب حیوان باشد یا آن را تحت تصرف خود داشته باشد و چنانچه در هر زمان فردی مالکیت خود را نسبت به حیوانی از دست بدهد یا من بعد بر آن حیوان تصرف نداشته باشد هر فرد که بلافاصله بعد از آن نگهدارنده حیوان یا مراقب تلقی می‌شود مسئول خسارات حیوان است[۱۲۳].
    چنانچه حیوانی در تصرف فردی قرار گیرد تا از ایراد خسارت از سوی حیوان ممانعت کند یا به قصد بازگرداندن به صاحبش در اختیار او قرار گیرد فرد مذکور صرفاً به دلیل چنین تصرفی نگهدارنده تلقی نخواهد شد[۱۲۴]. در خصوص گماشته یا مستخدم مالک یا صاحب حیوان و مسئولیت وی، در حقوق انگلستان گفته شده است: هرگاه فردی به عنوان مستخدم، مراقبت از حیوان را عهده‌دار شود خطر احتمالی در خصوص ایراد خسارت از سوی حیوان در نتیجه شغلش را پذیرفته است اما نباید چنین فردی را به عنوان فردی تلقی کنیم که خطر ورود آسیب از سوی حیوان را داوطلبانه پذیرفته است[۱۲۵]. شبا[۱۲۶] نام گربه‌ای است که معمولاً از تزریق واکسن متنفر است مری[۱۲۷] که صاحب آن است از این موضوع مطلع بود او از دوستش خواست که گربه را به دامپزشکی ببرد تا تزریق سالانه‌اش را انجام دهد شبا به دامپزشک حمله کرد و آسیب وارد نمود در این مورد مری به عنوان نگهدارنده مسئول است (با احراز شرایط تبصره ۲ از ماده ۲) دوستش جان، مسئولیتی ندارد زیرا وی برای مدتی کوتاه مسئولیت گربه را به عهده داشت و از ویژگی‌های خاص این حیوان مطلع نبود[۱۲۸] اما مری از این موضوع مطلع بود تنها دفاعی[۱۲۹] که مری می‌تواند ارائه دهد این است که دامپزشک به عنوان متخصص خطر نزدیک شدن به حیوان را پذیرفته است.

     

    گفتار دوم: شرایط مسئولیت

    مالک یا متصرف حیوان در صورتی مسئول خسارت وارده از حیوان است که اولاً، حیوان تحت مالکیت یا تصرف وی باشد. ثانیاً: خسارت ناشی از عمل حیوان باشد در این گفتار به دو شرط مذکور می‌پردازیم و چنانچه هر یک از دو شرط مفقود یا محل تردید باشند نمی‌توان مالک را مسئول دانست.

     

    بحث نخست: حیوان تحت مالکیت یا تصرف باشد

    ذکر کلمه مالک یا متصرف در قانون بدین معنی نیست که حتماً باید حیوان در ید مالک یا تصرف وی باشد بلکه همین قدر که زمام حیوان در اختیار کسی باشد کافی و این شرط محقق است پس اگر کسی بر حیوانی اقتدار و سلطه داشته باشد او مسئول خسارت وارده از سوی حیوان است، سلطه فعلی و مادی از هر طریقی حاصل شده باشد موجب مسئولیت است چه این سلطه به حق باشد یا به ناحق به سبب مالکیت یا خیر، شخص منتفع باشد یا خیر. در ماده ۳۳۴ق.م. مقرر شده است «مالک یا متصرف حیوان مسئول خساراتی نیست که از ناحیه آن حیوان وارد شود مگر در حفظ حیوان تقصیر کرده باشد… » در این ماده از مسئولیت مالک و تقصیر وی یاد کرده است. اما ماده ۳۵۷ق.م.ا. می‌گوید: «صاحب هر حیوان که خطر حمله و آسیب رساندن آن را می‌داند باید آن را حفظ نماید و اگر در اثر اهمال و سهل‌انگاری وی موجب تلف یا خسارت گردد صاحب حیوان عهده‌دار خسارت می‌باشد و اگر از حال حیوان که خطر حمله و زیان رساندن به دیگران در آن است آگاه نباشد یا آن که آگاه باشد ولی توان حفظ آن را نداشته باشد و در نگهداری کوتاهی نکند عهده‌دار خسارتش نیست». در انتهای ماده بیان شده اگر مالک از خطر حمله حیوان آگاه باشد ولی توانایی حفظ آن را نداشته باشد و در نگهداری او کوتاهی نکند عهده‌دار خسارتش نیست. حکم ماده بیانگر آن است اگر مالک حیوان در نگهداری حیوان کوتاهی نکرده باشد اما توانایی و سلطه خود را نسبت به حیوان از دست بدهد دیگر مسئولیت ندارد… به همین جهت است که در ماده ۳۶۱ق.م.ا. آمده است « هرگاه کسی که سوار حیوان است حیوان را در همان محل متوقف نماید ضامن تمام خساراتی است که آن حیوان وارد می‌کند». در این ماده به جای مالک از واژه سوار استفاده شده است که غیر از مالک است و مسئولیت را متوجه سوار دانسته است که صحیح می‌باشد چرا که در این مورد مالک سلطه و تصرف خود را نسبت به حیوان از دست داده و متصرف شخصی غیر از مالک است. در حقوق انگلستان نیز در مواد ۲ و ۴ از قانون حیوانات ذکر شده است هر کس که به دلیل قصورش باعث ورود خسارت یا آسیب از سوی احشام شود، صاحب احشام، مسئول تلقی نمی‌شود علت عدم مسئولیت مالک احشام خروج احشام از سلطه و حوزه نظارت وی می‌باشد که این مورد از موارد معافیت مالک از مسئولیت به واسطه فعل ثالث است.
    چنانچه فردی مالکیت خود را نسبت به حیوان از دست بدهد یا من بعد به آن حیوان تصرفی نداشته باشد هر فرد که بلافاصله بعد از آن نگهدارنده حیوان می‌شود نگهدارنده و مراقب حیوان تلقی می‌شود[۱۳۰].

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 04:14:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم