علاوه بر آیاتی که در قرآن به هدف داری خلقت اشاره شده، آیاتی نیز وجود دارد که به هدف داری خلقت انسان اشاره کرده، آن جا که می فرماید:
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»[۱۴۷]
جن و انس را تنها برای این آفریدم که مرا عبادت کنند.
این آیه هدف و غایت از آفرینش انسان را شناسایی و توجه به خدا و عبادت و پرستش او می داند.
طبق این آیه علامه می فرماید: «هدف نهایی از آفرینش انسان، عبادت خدای متعال و توجه کردن به او می باشد و این توجه هم مقصود اصلی نیست، بلکه خود خداوند متعال، غایت و هدف اصلی است،[۱۴۸]پس عبادت غرض از خلقت انسان است، و کمالى است که عاید انسان مىشود، هم عبادت غرض است و هم توابع آن- که رحمت و مغفرت و غیره باشد. و اگر براى عبادت غرضى از قبیل معرفت در کار باشد، معرفتى که از راه عبادت و خلوص در آن حاصل مىشود در حقیقت غرض أقصى و بالاتر است، و عبادت غرض متوسط است.
پس، معلوم مىشود که حقیقت عبادت این است که بنده، خود را در مقام ذلت و عبودیت واداشته، رو به سوى مقام رب خود آورد. و همین، منظور آن مفسریست که عبادت را به معرفت تفسیر کرده، مىخواهد بگوید: حقیقتش آن معرفتى است که از عبادت ظاهرى به دست مىآید.[۱۴۹]
در علل الشرائع به سند خود از امام صادق (ع) روایت آورده که فرمود:
روزى حسین بن على (ع) بین اصحابش آمد و فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوه فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَه»[۱۵۰]
خداى عز و جل خلق را نیافرید مگر براى این که او را بشناسند، چون اگر او را بشناسند، عبادتش هم مىکنند، و اگر عبادتش کنند، به وسیله عبادت او از پرستش غیر او بى نیاز مىشوند.
و در جای دیگری مىفرماید: «غرض از خلقت و آفرینش منحصرا عبادت خدا بوده، و پیداست که نفع این غرض عاید مخلوقات مىشود و آن ها به وسیله ی عبادت خدا به کمال مىرسند و به حیاتى نیکو زندگى واقعى مىیابند وگرنه خداوند از عبادت آن ها بىنیاز است و او آن ها را به عبادت خود هدایت مىکند، تا خود آن ها از این عبادت بهرهمند شوند. لذا عبادت غرض و هدف از خلقت انسان است و کمال آن عاید خود انسان مىشود. هم چنان که فرمود:
«قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لادُعاؤُکُمْ»[۱۵۱]
بگو اگر دعاى شما نبود، پروردگار من اعتنایى به شما نداشت.
چون حقیقت عبادت این است که بنده از خود و از همه ما سوى اللّه منقطع شود و تنها به یاد پروردگارش باشد و خود را در مقام ذلّت و عبودیّت قرار دهد، تا به سعادت ابدى برسد و اگر فاقد این کمال باشد به جاى سعادت دچار شقاوت خواهد شد.[۱۵۲]
اما منظور از عبادت چیست؟ وقتی گفته می شود هدف از خلقت انسان، عبادت است بعضی گمان می کنند که منظور از عبادت، صرفا دعا و نماز و روزه و ذکر گفتن است. اما عبادت مفهوم بسیار گسترده ای دارد و برای آن یک معیار کلی بیان شده و آن این است که هر کاری که برای خدا انجام می شود عبادت است. بنابراین، بر طبق این معیار کلی می توان گفت کاری که یک کشاورز در زمین کشاورزی انجام می دهد و با دست های پینه بسته، شب و روز زحمت می کشد تا امرار معاش کند، کارگری که از صبح تا شب مشغول خدمت است و سختی های زیادی را تحمل می کند تا بتواند خانواده ی خود را اداره کند، دانشجویی که درس می خواند تا بتواند به جامعه ی خود خدمت کند، استادی که ساعت ها به مطالعه و تحقیق می پردازد تا گرهی از مشکلات بشر باز کند و هزاران نفر دیگری که در اطراف ما هستند و هر کدام به نحوی خدماتی را انجام می دهند، مادامی که خدمت و فعالیتشان برای خدا و در جهت کسب رضایت خدا باشد، همه در حال عبادت به سر می برند و چه عبادتی بالاتر از این؟
علامه در بیان حقیقت عبادت می فرماید: «حقیقت عبادت این است که بنده، خود را در مقام ذلت و عبودیت واداشته، رو به سوى مقام رب خود آورد. پس غرض نهایى از خلقت همان حقیقت عبادت است، یعنى این که بنده از خود و از هر چیز دیگر بریده، به یاد پروردگار خود باشد، و او را ذکر گوید.»[۱۵۳]
و در جای دیگر می فرماید: «عبادت وقتى حقیقتا عبادت است که عبد عابد در عبادتش خلوص داشته باشد و به غیر خدا به کسى دیگر مشغول نباشد، و در عملش شریکى براى سبحان نتراشد، و دلش در حال عبادت بسته و متعلق به جایى نباشد، نه به امیدى، و نه ترسى، حتى نه امید به بهشتى، و نه ترس از دوزخى، که در این صورت عبادتش خالص، و براى خدا است، به خلاف این که عبادتش به منظور کسب بهشت و دفع عذاب باشد، که در این صورت خودش را پرستیده، نه خدا را.
و هم چنین عبادت وقتى تمام و کامل می شود که به خودش هم مشغول نباشد که اشتغال به نفس، منافى با مقام عبودیت است، عبودیت کجا و منم زدن و استکبار کجا؟»[۱۵۴]
این همان سعادت و نهایت درجه ی کمال انسان است و خداوند برای رسیدن انسان به این هدف، تمام چیزهایی را که مایه ی سعادت اوست و او را به این هدف می رساند در اختیارش قرار داده که عبارت است از تمام نعمت های ظاهری و باطنی.[۱۵۵]
بنابراین، انسان برای رسیدن به سعادت باید فقط خدا را عبادت کند، البته نه به این معنا که در گوشه ای بنشیند و به عبادت بپردازد، چون این کار در اسلام منع شده است. بلکه به این معنا که باید از تمام نعمت هایی که خدا در اختیارش قرار داده، بهترین استفاده را بکند، آن هم برای اطاعت از خدا و در جهت رسیدن به سعادت واقعی، در این صورت است که خدا را به تمام معنا عبادت کرده و هدف واقعی از خلقت او محقق شده است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
۲٫ غایت حیات انسان
تا این جا روشن شد که خلقت جهان آفرینش و به تبع آن خلقت انسان برای هدف و غرضی بوده و هیچ چیزی در این جهان بیهوده آفریده نشده و هر چیزی به سوی هدف و غرضی که برای آن آفریده شده در حرکت است.
بحثی که در این جا به دنبال آن هستیم این است که می خواهیم بدانیم آیا زندگی انسان هم غایت دار و هدف مند است یا نه؟ و اگر هدف مند است آیا این هدف در راستای هدفی که برای آن خلق شده، می باشد یا هدف دیگری غیر از آن را در زندگی خود در پیش گرفته و به دنبال آن حرکت می کند؟
در برابر مسأله ی هدف زندگی می توان مردم را به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اول: کسانی هستند که به علت سرگرم شدن به هدف های مادی و انس با ظواهر زندگی، به چیزی والاتر از آن نمی اندیشند. اینان به تعبیر قرآن کسانی هستند که به حیات دنیا راضی شده و به آن آرام گرفته اند و رضایت به زندگی موقت، سبب شده است که آن ها به طور جدی درباره ی «هدف نهایی زندگی» نیندیشند و در غفلت غوطه ور باشند.
دسته دوم: کسانی هستند که هدف های مادی و غریزی نتوانسته است آن ها را راضی و خشنود سازد و از طرفی هم نتوانسته اند به بعد متعالی حیات دست یابند؛ زیرا آن ها هدف نهایی زندگی انسان را در لابلای زندگی مادی جستجو نموده اند؛ این دسته افراد که سراب را آب پنداشته و با رسیدن به آن، عطششان بیشتر گشته، به پوچی رسیده اند. اینان به تصور این که حیات انسانی در همین زندگی چند روزه ی دنیا خلاصه شده و هدفی والاتر از عناصر مادی و غریزی وجود ندارد، آن را پوچ و بی ارزش دانسته و زبان به طعن و انتقاد از نظام هستی گشوده اند. نهیلیست ها یا پیروان «فلسفه پوچی» از این دسته اند.
دسته سوم: کسانی هستند که گام فراتر نهاده با بعد متعالی حیات آشنا شده اند. اینان توانسته اند در سایه ی تحصیل کمال، دریچه ای از عالم بالا بر روی خود بگشایند و با عظمت های معنوی زندگی آشنا شوند. از این رو، این دسته نه مانند گروه اول با آسودگی خاطر در عالم غفلت و بی خبری غنوده اند و نه مانند گروه دوم به پوچی رسیده اند. آنان با دست یابی به حقایقی که از دید ظاهر بینان، نهان و پوشیده است، فلسفه ی زندگی را در ماورای مرزهای ظواهر یافته، از آن سخن گفته اند و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی دریغ نمی ورزند. قرآن نیز رسیدن به هدف نهایی و موفقیت را به آنان نوید داده و خداوند هم یاریشان خواهد کرد.[۱۵۶]
۲-۱٫ هدف ها و ایده آل های افراد انسانی در سیر تاریخ
تا این جا روشن شد که مردم در برابر مسأله ی غایت و هدف زندگی، سه موضع گیری کرده اند و به سه دسته تقسیم می شوند. اما قبل از این که به نظر فارابی و علامه در این زمینه بپردازیم، و مشخص کنیم که این دو فیلسوف چه چیزی را به عنوان غایت حیات انسان مورد توجه قرار داده اند، به دنبال روشن شدن این مسأله هستیم که ببینیم افراد بشر در طول تاریخ چه اهدافی را در زندگی خود داشته اند و به وسیله ی آن زندگی و حیات خود را تفسیر کرده اند؟
مهم ترین اهدافی که برای بشر مطرح شده است عبارتند از: علم و دانش، مال و ثروت، مقام و شهرت، عشق و زیبایی، رفاه و آسایش، خوش گذرانی و لذت.
اینک، به بررسی مختصر این اهداف می پردازیم و بیان می کنیم که آیا این اهداف شایستگی و توانایی آن را دارند تا به عنوان هدف در زندگی انسان قرار بگیرند و موقعیت انسان را در عرصه ی هستی تفسیر و تبیین کنند؟
۲-۱-۱٫ علم و دانش
عده ای از مردم علم و دانش را به عنوان هدف در زندگی خود قرار داده اند و روز به روز هم بر معلومات خود می افزایند، بدون این که در امور دیگر زندگی به تفکر و تأمل بپردازند. اینان گمان می کنند که با کسب معلومات بیشتر می توانند به کمال برسند، و آن چنان شیفته ی علم و دانش شده اند که آن را به صورت هدف اعلای حیات معرفی می کنند. غافل از این که علم و دانش فقط یک وسیله است و می تواند به عنوان عاملی برای رشد و کمال انسان ها مورد بهره برداری قرار بگیرد، نه این که خود به تنهایی بتواند هدف در زندگی قرار گیرد.
اگر انسان در عین این که به دنبال کسب علم و دانش است، به فکر مردم و اجتماع هم باشد و مطالعه و تحقیقش در راستای این باشد که دردی را از جامعه ی خود دوا کند و مشکلی از مشکلات بشر را حل کند، در واقع چنین فردی دانش را به عنوان هدف مطلق حیات خویش قرار نداده است. اما اگر هدفش این باشد که فقط بر معلومات خود بیفزاید بدون این که به فکر مردم خود باشد، به بیماری شهرت طلبی گرفتار شده است و این جاست که در واقع دانش را هدف قرار نداده، بلکه آن را وسیله ای قرار داده برای کسب شهرت و در زیر لوای علم هر کاری که می خواهد انجام می دهد تا به این هدف خود (کسب شهرت)، برسد.[۱۵۷]
بنابراین، علم و دانش در عین این که می تواند به عنوان یک وسیله در راه رسیدن به هدف زندگی مورد استفاده قرار گیرد، هم چنین می تواند به عنوان یک مانع به حساب آید.
۲-۱-۲٫ مال و ثروت
از زمان پیدایش بشر تا کنون افراد زیادی از انسان ها مال و ثروت را به عنوان هدف و ایده آل خود در زندگی قرار داده اند و برای رسیدن به ثروت بیشتر، تلاش فراوانی کرده و بعضاً به حقوق دیگران تجاوز می کنند و حتی گاهی از جان خود نیز مایه گذاشته اند.
در حالی که مال و ثروت هم می تواند جنبه ی مثبت داشته باشد، یعنی به عنوان وسیله ای برای رسیدن به هدف تلقی شود و هم جنبه ی منفی، که خودش به تنهایی به عنوان هدف در نظر گرفته شود، که این مضر است؛ چون وابستگی شدید به مال و ثروت، موجب تقویت نفس اماره شده و همین، خود مانعی بر سر راه حیات ایده آل خواهد بود.
اما این که چرا مال و ثروت نمی تواند به عنوان هدف در زندگی فرد مطرح باشد، همین بس که گرایش به مال و ثروت موجب بی توجهی به جنبه های دیگر زندگی شده، فرد را از خدا و معنویت دور می کند. هم چنین باعث می شود که فردی که در پی آن است، گرفتار یک اختلال فکری و روانی شود؛ چون هر لحظه به دنبال افزایش ثروت خود می باشد و مدام در این فکر است که چگونه آن را افزایش دهد و آن ها یی را هم که به دست آورده از دست ندهد.
به علاوه اگر مال و ثروت می توانست به عنوان هدف در زندگی مطرح باشد، پس چرا بعضی از افراد ثروت مند به دنبال کسب مزایای بیشتری در زندگی هستند؟ و با وجود مال و ثروت به دنبال کسب مقام و شهرت و علم اندوزی نیز می باشند[۱۵۸] و علم و ثروت آن ها را آرام نمی کند. در حالی که اگر می توانست هدف زندگیشان باشد، باید با رسیدن به آن آرامش پیدا می کردند و دیگر به دنبال هیچ چیز نبودند.
۲-۱-۳٫ مقام جویی و شهرت طلبی
عده ای از افراد، مقام و شهرت طلبی را به عنوان هدف زندگی خود قرار داده اند، در حالی که این هم نمی تواند به عنوان هدف مطرح باشد؛ چون موجب می شود تا آدمی فروتنی و تواضع خود را از دست داده و به بیماری خودپرستی مبتلا شود؛ بیماری که سد راه تکامل است و تا انسان از این بیماری نجات پیدا نکند، هرگز نمی تواند به کمال برسد.
کسی که در زندگی خود به دنبال کسب مقام و شهرت است باید این را بداند که: اولا کسب مقام وشهرت، دلیل بر این نیست که صاحب آن حتما از شایستگی برخوردار بوده، بلکه ممکن است از پست ترین افراد باشد.
ثانیا: کسی که امروز مشهور شده و به مقامی رسیده، ممکن است در آینده ای نه چندان دور، در اثر دگرگونی ارزش ها و یا ضوابط و روابط اجتماعی، از اوج عزت و شهرت به حضیض ذلت فرو افتد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
ثالثا: شهرت طلبی امری نسبی است؛ زیرا در هر مکان و زمان این احتمال نیز وجود دارد که افراد دیگری باشند که در مقامی بالاتر و از شهرت بیشتری برخوردار باشند.[۱۵۹]
۲-۱-۴٫ عشق و زیبایی
عده ای از افراد، رسیدن به معشوق خود را هدف قرار داده و برای رسیدن به او از هیچ تلاشی فرو گذار نمی کنند و تمام انرژی و وقت خود را صرف رسیدن به این هدف پوچ و بی معنی می کنند.
این حالت که عموما در دوران نوجوانی در بسیاری از نوجوانان مشاهده می شود، اگر حالتی خفیف و زودگذر باشد که ناشی از اقتضای این سنین است، چندان مهم نیست. اما متأسفانه بعضی اوقات این حالت در افراد ادامه پیدا می کند و تعادل روحی و روانی را از آنان می گیرد[۱۶۰] و به دنبال آن مشکلاتی به وجود می آید که امروزه در جوامع بشری و حتی در جامعه ی اسلامی خودمان، روزانه شاهد مشکلات ناشی از این حالات در افراد هستیم. جنایاتی که به وجود می آید، فساد و بی بند و باری، بی حیایی و بی عفتی و هزاران مشکل دیگر که ما شاهد آن هستیم و در این جا در صدد بیان این مشکلات نیستیم، اما واقعیتی است که در جوامع امروز وجود دارد و روزبه روز هم در حال گسترش است و بسیاری از این مشکلات که ریشه یابی می شود، دلیلش یک عشق واهی و پوچ بوده که به سر انجامی هم نرسیده.
بنابراین، همه مخصوصا جوانان و نوجوانان باید به هوش باشند که این را هدف در زندگی خود قرار ندهند؛ چون تنها چیزی که برایش به بار می آورد، عقده وحقارتی است که به سادگی نمی توان آن را از بین برد و در عوض تعادل روحی و روانی خود را از دست می دهد و قدرت تفکر و تعمق نیز از فرد گرفته می شود.
۲-۱-۵٫ رفاه و آسایش
بسیاری از انسان ها تنها هدفشان از زندگی، رسیدن به رفاه و آسایش است و تمام سعی و تلاش خود را می کنند که زندگی مجلل و مرفهی برای خود فراهم کنند. در حالی که رسیدن به رفاه نمی تواند به عنوان هدف در زندگی تلقی شود، بلکه تأمین زندگی از وسائل زندگی است نه این که بتواند هدف قرار بگیرد.
اگر رفاه و آسایش می توانست به عنوان هدف انتخاب شود، پس افراد مرفه دیگر نباید در زندگی به دنبال چیز دیگری باشند، در حالی که می بینیم بسیاری از این افراد نیز به دنبال اهداف دیگری از جمله: علم و دانش و یا جاه و مقام هستند.
علاوه بر این، اگر رفاه و آسایش که در واقع وسیله است به عنوان هدف قرار بگیرد، اگر فرد به این هدف خود نرسد و با مشکل مواجه شود، دچار سرخوردگی شده و حتی نسبت به زندگی بدبین خواهد شد، مشکلی که در جامعه ی امروز خود، بسیار شاهد آن هستیم.
۲-۱-۶٫ خوش گذرانی و لذت جویی
گروهی از انسان ها نیز خوش گذرانی را هدف خود قرار داده و می کوشند تا از عمر خود حداکثر استفاده را در این راه بکنند، در حالی که این هم نمی تواند به عنوان هدف قرار بگیرد؛ چون فرد را در زندان نفس اماره قرار داده و اجازه نمی دهد تا انسان گرفتار شده در این زندان، گامی به هیچ یک از قلمروهای متعالی حیات بردارد، و سرانجام انسان را خسته کرده و به سوی پوچی و منفی بافی خواهد کشاند.[۱۶۱]
بنابراین، مواردی که ذکر شد هیچ کدام نمی تواند به عنوان هدف در زندگی انسان تلقی شود، بلکه این ها همه وسیله هستند که اگر درست به کار گرفته شوند و جنبه ی مثبتشان مورد توجه قرار بگیرد، می توانند انسان را به هدفی والا برسانند و نباید وسیله را با هدف یکی دانست، بلکه باید این دو را از هم تفکیک کرد.
۲-۲٫ غایت شناسی حیات انسان از دید فارابی
فارابی از جمله فیلسوفانی است که برای زندگی انسان ارزش قائل است و این ارزش گذاری به دلیل ارزشی است که برای خود انسان در نظر می گیرد و او را بالاترین موجود عالم طبیعی می داند. اما وی به دنبال این ارزش گذاری، قائل به وجود غایت برای حیات انسان است و این که انسان باید در زندگی هدفی داشته باشد و به دنبال آن حرکت کند.
اما این که وی چه چیزی را به عنوان غایت حیات انسان مورد توجه قرار می دهد، بحثی است که در این جا به آن می پردازیم، اما قبل از آن می پردازیم به بحث مدن فاضله و غیر فاضله ی فارابی که وی این تقسیم بندی را بر روی جوامع انجام داده و اهداف آنان را در زندگی شان مورد بحث قرار داده و در نهایت هدف اصلی زندگی را بیان کرده، که در این جا به این مباحث می پردازیم:
۲-۲-۱٫ غایت حیات در مدینه های مورد نظر فارابی
فارابی اجتماعات انسانی را به دو دسته ی کلی تقسیم می کند و مبنای این تقسیم بندی، بر اساس نوع ریاست و اهداف و غایات آن ها و نیز آراء و عقاید مردم می باشد، که آن دو دسته عبارتند از: مدینه ی فاضله و مدینه ی غیر فاضله.
فارابی در تعریف مدینه ی فاضله می گوید: «المدینه التی یقصد بالاجتماع فیها التعاون علی الأشیاء التی تنال بها السعاده فی الحقیقه، هی المدینه الفاضله.»[۱۶۲]
یعنی مدینه ای که هدف اصلی از اجتماع در آن همکاری در اموری است که موجب رسیدن به سعادت می شود، مدینه ی فاضله است.
اما مدینه ای که هدف اصلی از اجتماع در آن همکاری در اموری است که انسان را از سعادت دور می کند و به شر و بدی نزدیک می کند، مدینه ی غیر فاضله است.
همان طور که از تعاریف به دست می آید، انسان فقط در مدینه ی فاضله می تواند به سعادت برسد، اما مدینه های دیگر که با مدینه ی فاضله در تعارض هستند، به سعادت نمی رسند که خود این مدینه های غیر فاضله به انواع مختلفی تقسیم می شوند که عبارتند از: جاهلیه، فاسقه، مبدله و ضاله که به ترتیب مشخصات اصلی هر یک از این مدینه ها و هدف زندگی هر یک مورد بررسی قرار می گیرد:
۲-۲-۱-۱٫ مدینه ی جاهلیه
مدینه ای که مردم آن نه سعادت را می شناسند و نه به آن اعتقاد دارند و اگر هم به سوی آن هدایت شوند، نه می فهمند و نه به آن اعتقاد پیدا می کنند و به خیرات، فقط آن اندازه علم دارند که در ظاهر فکر می کنند خیر هستند، یعنی به اموری که در ظاهر تصور می شود که غایات زندگی و هدف های نهایی زندگی است علم دارند که عبارتند از: تندرستی، توانگری و بهره گرفتن از لذات مادی و یا این که در برآوردن امیال و هواهای نفسانی خود آزاد باشند و این که نزد مردم احترام داشته باشند و فقط این امور را مایه ی سعادت و خوشبختی می دانند و به اعتقاد ایشان، فردی که همه ی این ها را داشته باشد به سعادت حقیقی و واقعی دست پیدا کرده است.
مدن جاهلیه بر حسب اغراض و اهداف به انواع مختلف زیر تقسیم می شوند:
الف- مدینه ی ضروریه: هدف زندگی در مدینه ی ضروریه، رفع احتیاجات ضروری زندگی بوده و در جهت به دست آوردن آن چه که قوام تن انسان بدان وابسته است از جمله: غذا و تولید مثل، تلاش می کنند. اینان در زندگی فقط به ضروریات اکتفا می کنند و آن را از راه های مختلف مثل: زراعت، دامپروری و حتی دزدی، چه به صورت آشکار و چه پنهان تأمین می نمایند.
ب- مدینه ی نذاله: هدف زندگی در این مدینه رسیدن به ثروت و مکنت است، ایشان ثروت و توانگری را هدف می دانند و از آن فقط در حد احتیاجات ضروری استفاده می کنند. در این جماعات بخل و احتکار رواج دارد و مال اندوزی، آرمان نهایی همگان است.
ج- مدینه ی خست و شقوت: هدف مردم این جامعه، بهره گیری از حداکثر لذات است. خواه لذات محسوسه باشد، خواه متخیله. اعمال و فعالیت های اعضای این جامعه از حد ضروریات حیات گذشته و به مرحله لذت پرستی و تمتع کامل می رسد.
د- مدینه ی کرامت: هدف مردم از اجتماع در این مدینه، معاونت یکدیگر در رسیدن به احترام است. احترام قولی و فعلی، به نحوی که هم مورد احترام مدن دیگر و هم در میان خود محترم باشند.
ه- مدینه ی تغلبیه: هدف زندگی در این مدینه، معاونت یکدیگر در راه چیرگی و غلبه است تا بدین وسیله دیگران مقهور و خوار شده و مقاومتشان در هم بشکند.
۲-۲-۱-۲٫ مدینه ی فاسقه
مردم مدینه ی فاسقه سعادت را می شناسند و به آن معتقدند، اما در عمل بر وفق هواهای خود و اهداف مدینه ی جاهلیه عمل می کنند. بنابراین، تعداد مدن فاسقه نیز به تعداد مدن جاهلیه می باشد.
مردم مدن جاهلیه و فاسقه از لحاظ عملی همانند یکدیگرند و از لحاظ نظری متفاوتند؛ زیرا که مردم مدن فاسقه سعادت را می شناسند ولی مردم مدن جاهلیه نسبت به سعادت جاهلند. در هر حال نتیجه اعمال مردم مدن جاهلیه و فاسقه جدایی از سعادت حقیقی است.
۲-۲-۱-۳٫ مدینه ی مبدله