۱
آن مقوله باید محور باشد؛ یعنی اینکه، همه مقولههای اصلی دیگر بتوانند به آن ربط داده شوند.
۲
باید بهکرات در دادهها ظاهر شود. این بدان معناست که در همه یا تقریباً همه موارد، نشانههایی وجود دارند که به آن مفهوم اشاره میکنند.
۳
توضیحی که بهتدریج با ربط دهی مقولهها رشد پیدا میکند، منطقی و محکم است. هیچگاه دادهای بهزور استخراج نمیشود.
۴
نام یا اصطلاحی که برای تبیین مقوله محوری به کار میرود، باید بهقدر کافی انتزاعی باشد تا بتواند در انجام تحقیق در دیگر عرصههای خرد و واقعی مورداستفاده قرار گرفته و ما را به سمت ایجاد یک نظریه عمومیتر هدایت کند.
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
۵
هنگامیکه مفهوم به شیوه تحلیلی از طریق تلفیق با مفاهیم دیگر بهبود مییابد، نظریه از لحاظ عمق و قوت اکتشافی، رشد پیدا کند.
۶
مفهوم همانقدر که قادر به تشریح نکته اصلی برآمده از دادههاست، قادر به توضیح دگرگونی نیز هست؛ یعنی اینکه، اگر شرایط تغییر یابد، اگرچه روشی که در آن پدیدهای بازگو میشود ممکن است تا حدی متفاوت به نظر برسد، تبیین هنوز به قوت خود باقی است. این مفهوم همچنین باید قادر به تبیین موارد متناقض یا جایگزین در چارچوب آن ایده محوری باشد.
مرحله پنجم: کدگذاری انتخابی
استراوس و کوربین، کدگذاری انتخابی را به همراه کدگذاری باز و محوری اینگونه تشریح میکنند:
«در کدگذاری باز، تحلیلگر به پدید آوردن مقولهها و ویژگیهای آن ها میپردازد و سپس میکوشد تا مشخص کند که چگونه مقولهها در طول بُعدهای تعیینشده تغییر میکنند. در کدگذاری محوری، مقولهها بهطور نظاممند بهبودیافته و با زیر مقولهها پیوند داده میشوند. بااینحال، اینها هنوز مؤلفههای اصلی نیستند که درنهایت برای تشکیل یک آرایش نظری بزرگتر یکپارچه شوند، بهطوریکه نتایج تحقیق، شکل نظریه پیدا کنند. «کدگذاری انتخابی»، فرایند یکپارچهسازی و بهبود مقولههاست» (استراوس و کوربین، ۱۹۹۸).
در این مرحله پژوهشگر در مورد اصلیترین مقوله پژوهش تصمیمگیری میکند. در این مرحله همه مقولههای ثانوی یا فرعی بهطور نظاممند، به مقوله هسته ارتباط داده میشوند. پژوهشگر باید این نکته را در نظر داشته باشد که در این مرحله، نتیجه کار باید یک مقوله و پدیده اصلی باشد و تحلیلگر باید با سبک و سنگین کردن پدیدههایی که به یک میزان برجسته و بارز به نظر میرسند، در مورد آن ها تصمیمگیری کند که بهاینترتیب، یک مقوله اساسی به همراه مقولههای فرعی مربوط به آن نتیجهگیری خواهد شد (حریری، ۱۳۸۵). پژوهشگر با توجه به مراحل قبلی، به استحکام بیشتر مفاهیم و مؤلفهها میپردازد. در این مرحله در یک دستهبندی کلیتر، دادههای سازماندهی شده در قالب مؤلفههای گوناگون و در ابعاد محدودتری دستهبندی میشوند (آلن[۴۹]، ۲۰۰۳).
در این مرحله از پژوهش، وجوه مشترک مؤلفههای به وجود آمده از مراحل قبلی، شناسایی شدند و با توجه به اشتراکات آن ها در دستهبندی کلیتر و محدودتری ساماندهی شدند. درنهایت ۲۷ مؤلفه بهدستآمده در مرحله قبل، در ۵ بُعد دستهبندی شدند.
مرحله ششم: مدلسازی
در منابعی که به معرفی روششناسی نظریه دادهبنیاد پرداختهاند، این مرحله را دستاورد طبیعی مرحله کدگذاری انتخابی، دانستهاند و خوشبینانه اظهار داشتهاند که: تجزیهوتحلیل پایانی بهمنظور تکوین نظریه، در این مرحله، صورت میگیرد. با توجه ه مؤلفههای پدیدار شده از دل دادهها، در مورد رخدادها و موفقیتها، تصویر غنیتری از مفاهیم و مؤلفهها، فراهم میگردد. در رمزگذاری گزینشی، به پالایش یافتههای قبلی پرداخته میشود و با طی این فرایند، درنهایت، چارچوبی نظری پدیدار میشود (چارمز[۵۰] و برایان[۵۱]، ۲۰۰۸؛ نقل در مهرابی و همکاران، ۱۳۹۰).
تجربه نشان داد که ماهیت این مرحله، از مرحله قبل مجزا است. مدلسازی، مرحلهای است که نیاز به تفکر، ابتکار، خلاقیت و خبرگی دارد (مهرابی و همکاران، ۱۳۹۰).
در این مرحله بعد از بررسی چندباره مصاحبهها و مفاهیم و مؤلفههای استخراجی، مدلی جهت استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه به دست آمد.
آزمون نظریه
روششناسی نظریه دادهبنیاد، روشی برای تولید نظریه است، نه آزمون آن. بدیهی است که اگر در پژوهشی نیاز باشد که علاوه بر نظریهپردازی، آزمون نظریهها نیز صورت پذیرد، لازم است که از روشهای کمی و تجزیهوتحلیلهای مرسوم آماری استفاده گردد.
اما این مهم است که مشخص شود که آیا تبیین نظری شما برای مشارکتکنندگان معنا دارد و معقول است و برگردان دقیقی از وقایع و توالی آن ها در خود فرایند است. در نظریهپردازی دادهبنیاد، اعتبارسنجی[۵۲]، بخش فعالی از فرایند پژوهش است (کرسول، ۲۰۰۵). در خلال روال تطبیق مستمر در کدگذاری باز، پژوهشگر، بین دادهها و اطلاعات و مقولههای در حال ظهور، کثرت ایجاد کرد. همین فرایند امتحان کردن دادهها در برابر مقولهها، در مرحله کدگذاری محوری نیز روی داد. پژوهشگر پرسشهایی مطرح کرد، که مقولهها را ربط داد و سپس به بین دادهها برگشته و به دنبال مدرک، پیشامد و وقایع گشت. پس از تدوین یک نظریه، نظریهپرداز دادهبنیاد، فرایند را بهوسیله مقایسه آن با فرایندهای موجودی که در پیشینه تخصصی یافت شد، اعتبارسنجی کرد. همچنین مشارکتکنندگان[۵۳] در این طرح، نظریه را مورد قضاوت قرار داده، و اعتبار آن را تأیید نمودند.
فصل چهارم: یافتهها، بحث و نتیجهگیری
مقدمه
در این فصل به ارائه مطالب و نتایج حاصله پرداخته میشود. همانطور که گفته شد تحلیل محتوا در نظریهپردازی دادهبنیاد همزمان با جمع آوری دادهها صورت میگیرد و عملاً نتیجهگیری نیز همزمان با تحلیل محتوا صورت میگیرد.
در این بخش با ارائه سؤال اصلی در مورد استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه مراحل گفتهشده جهت کدگذاری و مدلسازی به بحث گذاشته خواهد شد و نتایج حاصله ارائه میگردد.
سؤال اول پژوهش
مؤلفههای استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه چیست؟
همانطور که در فصل سوم بحث شد، پیرامون این سؤال، با توجه به مطالعات کتابخانهای بهعنوان راهنمای مصاحبه سؤالاتی طرح شد که البته به اقتضاء هر فرد، سؤالات مربوطه پرسیده شد. چون هدف یافتن استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه بود، یافتهها نیز متناسب با سؤال اصلی و کلی مورد کنکاش قرار گرفت.
مصاحبهشوندگان مطالب و نکات زیادی را در این رابطه عنوان داشتند که نهایتاً از مجموع ۱۵ ساعت مصاحبه با ایشان، بیش از ۳۰۰ صفحه متن بهصورت دقیق پیادهسازی گردید.
کدگذاری باز
همانطور که گفته شد، اولین گام در تحلیل دادههای خام، کدگذاری باز یا آزاد است. در این مرحله دادهها به بخشهای مجزا تقسیم شده و برای هر بخش عنوانی[۵۴] که معرف آن بخش باشد در نظر گرفته میشود.
در همان حال که قطعات معنیدار متن مشخص میشد، رمزگذاری نیز صورت میگرفت. بدینصورت که قطعات دادهها، با نمادها و کلمات توصیفی، نشانهگذاری شدند.
در انتها بیش از ۶۷۰ کد اولیه از این متون استخراج گردید که در آن کدهای تکراری نیز دیده میشد.
در جدول زیر نمونهای از کدها که به دفعات بیشتری تکرار شده است، مشاهده میگردد.
جدول ۴‑۱: نمونه آماری کدگذاری باز
حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق محف