اصل شیوه: بدون دلیل از لفظ ارجاعی نشان­دار استفاده نکنید.
هوانگ نیز الگوی توزیع ارجاعی در محاوره را مطرح می­ کند.
۱- برقراری ارجاع: در برقراری ارجاع تمایل به استفاده از یک صورت مبسوط به ویژه گروه‌اسمی واژگانی است.
۲- تغییر ارجاع: در تغییر ارجاع تمایل به استفاده از یک صورت مبسوط به ویژه گروه­اسمی واژگانی است.
۳- حفظ ارجاع: در حفظ ارجاع تمایل به استفاده از یک صورت تخفیف­‌یافته به ویژه یک ضمیر یا حذف است.
با توجه به این الگو­ها در برقراری ارجاع با توجه به اصل کمیت که شنونده­مدار است، گوینده صورتی را که به لحاظ اطلاعاتی غنی‌تر و به لحاظ صورت حجیم‌تر است مانند توصیف طولانی و اسم مناسب با یک توصیف را انتخاب می­ کند و این در تقابل با کمینه­سازی است. در برقراری ارجاع با توجه به اصل اطلاع­مندی که گوینده­مدار است، گوینده صورتی را که به لحاظ اطلاعاتی فقیر­تر است مانند ضمیر و حذف را انتخاب می­ کند و این در تقابل با تشخیص است. بنابراین باید یک توازن بین این دو اصل که به طور بالقوه در تناقص هستند برقرار شود و صورت ارجاعی مناسب انتخاب شود. تغییر ارجاع نیز به همین­گونه خواهد بود. در حفظ ارجاع، از یک سو ارجاع مبتنی بر اصل کمیت است تا شنونده به تشخیص برسد و از سوی دیگر مبتنی بر اصل اطلاع­مندی، برای رسیدن به کمینه‌سازی است. در حفظ ارجاع یک توازن بین این دو اصل برقرار می‌شود با این تفاوت که توازن برقرار شده در حفظ ارجاع، منجر به استفاده از صورت ارجاعی تخفیف­یافته می­ شود و توازن در برقراری و تغییر ارجاع، منجر به استفاده از گروه­اسمی واژگانی می­ شود. در فصل سه این مدل به طور کامل توضیح داده شده‌است.
۲-۷-۱- بلک ول[۶۷]
بلک­ول (۲۰۰۰) به بررسی ارجاع­گفتمانی در زبان اسپانیایی پرداخته است. لوینسون[۶۸] (۱۹۸۷،۱۹۹۱) با بهره گرفتن از مجموعه ­ای از اصول گرایس به شرح تفسیر­های ترجیح داده شده‌ی ضمیر، ضمیرصفر و گروه­اسمی واژگانی می ­پردازد. لوینسون پیشنهاد می­ کند که، اصل کمیت یک دلیل کاربردی برای تضاد بین انعکاسی و ضمیر مطرح می­ کند در حالی که به صورت سنتی توسط نظریه­ی مرجع­گزینی (۱۹۸۱،۱۹۸۲) این موضوع قابل بررسی بوده است. در مرجع­گزینی تضاد بین ضمیر و انعکاسی این­گونه مطرح می­ شود که ضمیر در مقوله‌ی حاکم خود آزاد است و انعکاسی در مقوله‌ی حاکم خود مقید است. لوینسون الگوی اساسی ارجاع براساس اصل کمیت و اطلاع­مندی و شیوه را این­گونه بیان می­ کند، جایی که استفاده از ضمیر انعکاسی یک تفسیر هم­ارجاعی را رمزگذاری می­ کند استفاده از لفظ ضعیف­تر، ضمیر یک تفسیر غیرهم‌ارجاعی را بر اساس اصل کمیت تلویح می­ کند. یعنی اگر در جایی که باید از ضمیر انعکاسی استفاده شود از ضمیر استفاده شود. طبق اصل کمیت، کمتر از حد نیاز گفته شده و تفسیر غیر­هم­ارجاعی (یعنی به مرجع مورد نظر ارجاع داده نمی­ شود) صورت می­گیرد.
لفظ­های کمتر اطلاع­مند، مانند ضمیر و ضمیرصفر یک تفسیر هم­ارجاعی طبق اصل اطلاع‌مندی نشان می­دهند. استفاده از صورت نشان­دار گروه­اسمی در جایی­که یک ضمیر استفاده می­ شود یا استفاده از ضمیر در جایی که یک ضمیرصفر استفاده می­ شود چون در این مورد توازن بین اصل کمیت و اطلاع­مندی به دلیل عدم تحقق کمینه‌سازی برقرار نشده‌است از صورت نشان­دار استفاده شده‌است و در این مورد دلیل استفاده از صورت نشان­دار طبق اصل شیوه رسیدن به تفسیر غیر‌هم‌ارجاعی است.
لوینسون مجموعه ­ای از استراتژی­ های گوینده و شنونده، برای استفاده مناسب و تفسیر گروه­اسمی در زبان اسپانیایی پیشنهاد می­ کند. رین‌هارت[۶۹] (۱۹۸۶) اشاره می­ کند که شرایط تفسیر ضمیر و گروه­اسمی، به استنباط­های کاربردی نیاز دارد. لوینسون حفظ شرط اول مرجع‌گزینی به عنوان بخشی از دستور را پیشنهاد می­ کند در حالی­که توزیع ضمیر و گروه‌اسمی که در شرط دوم و سوم قرار می­گیرند را با اصل کاربردی توضیح می­دهد. لوینسون با قبول اصل اول مرجع­گزینی به عنوان قانون دستور، به توضیح اصل دوم و سوم با توجه به اصول کاربردی می ­پردازد. در زبان اسپانیایی فقط گروه­اسمی کامل، ضمیر­ها و صفرها به طور دستوری در جایگاه فاعل امکان­ پذیر هستند. در محیط غیر‌انعکاسی، لفظ کمتر اطلاع‌مند مانند ضمیر و ضمیرصفر استفاده می­ شود و طبق اصل اطلاع‌مندی، تفسیر هم­ارجاعی صورت می­گیرد. اصول مرجع‌گزینی قادر به توضیح تفسیر مرجح نیست. یعنی قادر به توضیح این که، چرا در یک مکان استفاده از ضمیر یا ضمیرصفر ما را به مرجع مورد نظر می­رساند نیست. در اسپانیایی استفاده از گروه­اسمی کامل در جایی­که ضمیر­انعکاسی نمی ­تواند استفاده شود ولی ضمیر استفاده می­ شود یک تفسیر غیر­هم­ارجاعی، بر اساس اصل شیوه تلویح می­ کند.
استفاده از ضمیر در جایی­که ضمیر انعکاسی قرار می­گیرد یک تفسیر غیر­هم­ارجاعی به دلیل نقض اصل کمیت ایجاد می­ کند پس به مرجع دیگری ارجاع می­دهد. استفاده از صورت نشان­دار گروه­اسمی در جایی­که یک ضمیر انعکاسی استفاده می­ شود نیز یک تفسیر غیر‌هم‌ارجاعی ایجاد می­ کند.
هوانگ (۱۹۹۱) با کاهش اصل مرجع­گزینی به شرط اول فرض می­ کند که، همیشه ضمیر­ها و انعکاسی­ها در توزیع تکمیلی هستند. این در مورد انعکاسی­های ضعیف در اسپانیایی، یعنی ضمیر­های انعکاسی که در جمله­های معرفه مقدم بر فعل هستند درست است. انعکاسی­ها­ی قوی اسپانیایی اطلاع­مندتر از ضمیر­ها هستند و گوینده آن­ها را در متن ترجیح می­دهد جایی‌که اگر ضمیر­ها استفاده شود ابهام ایجاد می­ شود.
انعکاسی­ها در اسپانیایی، از نظر نحوی محدودتر از گروه­های اسمی دیگر هستند و از نظر ارجاعی برای تفسیر به مرجع وابسته هستند. برای این که گفتار شامل انعکاسی­ها، دستوری باشد با فعل همراه می­ شود و انعکاسی و مرجع آن باید در شخص و شمار برای انعکاسی واژبستی[۷۰] در اسپانیایی و شخص و شمار و جنس، برای انعکاسی غیر‌واژبستی در توافق باشند این دلیلی است که نیاز به حفظ شرط اول مرجع­گزینی، به عنوان یک محدودیت نحوی در ارجاع­گفتمانی در زبان اسپانیایی را نشان می­دهد.
بررسی داده ­ها از ۱۰۵ گوینده بومی اسپانیایی نشان می­دهد که شنوندگان از اصول نوگرایسی لوینسون پیروی می‌کنند. با این حال، پیشگویی لوینسون از تضاد بین ارجاع ضمیر و ضمیر انعکاسی در محیط یکسان بوسیله محدودیت همخوانی نادیده گرفته می‌شود. پس محدودیت همخوانی در تفسیر‌های ارجاعی نقش بزرگتری را نسبت به پیشگویی‌های لوینسون ایفا می‌کند
در حضور محدودیت­ها شنونده به تفسیر لفظ ارجاعی بدون توجه به ضمیر بودن یا نبودن می ­پردازد. وقتی دانش پیش­زمینه یا محدودیت­های معنایی، هم ارجاعی با فاعل گروه­اسمی را تشکیل می­دهد درجه بالایی از تطابق بین شنونده­ها با توجه به تفسیر ارجاعی وجود دارد. تضاد در ارجاع بین لفظ کمینه بی­نشان مانند ضمیر و صفر و گروه‌اسمی واژگانی نشان­دار به وسیله تأثیر محدودیت­های همخوانی[۷۱] لغو می­ شود. محدودیت‌های همخوانی، پیشگویی لوینسون بر اساس اصل کمیت، که ضمیر زمانی­که در جایگاه یک انعکاسی غیرواژبستی اتفاق می­افتد یک تفسیر غیر­هم­ارجاعی ایجاد می­ کند را نادیده می­گیرد. در حقیقت حضور یک محدودیت، تضاد بین ضمیر و انعکاسی غیرواژبستی در اسپانیایی را از بین می­برد یا به عبارتی لغو تفسیر غیر‌هم‌ارجاعی بر اساس اصل کمیت به حضور یک یا دو محدودیت همخوانی نسبت داده می‌شود.
۲-۷-۲- شیو و هوانگ[۷۲]
شیو و هوانگ (۲۰۱۰) به مطالعه­ ارجاع­گفتمانی گروه­اسمی در زبان یونانی نو پرداخته‌اند. در تحلیل ارجاع­گفتمانی گروه­اسمی، از نظریه کاربردی نو­گرایسی استفاده شده‌است و انتخاب لفظ­های ارجاعی و تفسیر آن­ها، بوسیله گوینده و مخاطب یونانی در تعامل سه اصل کمیت، اطلاع‌مندی و شیوه لوینسون (۲۰۰۰) شرح داده می­ شود. این اصول تفسیر­های مرجح را پیش‌بینی می­ کنند. انواع گوناگونی از ارجاع­گفتمانی وجود دارد ولی نوعی که بیشترین توجه در ادبیات را به خود جلب کرده ارجاع­گفتمانی گروه­اسمی است. ارجاع­گفتمانی اسمی به رابطه بین دو گروه­اسمی گفته می­ شود که تفسیر یکی از این گروه­های اسمی که لفظ ارجاعی است به تفسیر گروه­اسمی دیگر که مرجع است وابسته است. هوانگ (۱۹۹۴) معتقد است که ارجاع‌گفتمانی اسمی یک پدیده­ بین زبانی است که به صورت متفاوت در زبان­های مختلف تشخیص داده می­ شود. ارجاع­گفتمانی از زمانی­که یک ویژگی منحصر از زبان انسان را تشکیل می­دهد یک پدیده­ زبانی شگفت­آور تلقی می­ شود. فهم پیچیدگی­ها و مشکلاتی که ارجاع‌گفتمانی را احاطه کرده درک درباره طبیعت زبان انسان را بهبود می­بخشد و ارجاع‌گفتمانی را به عنوان یک موضوع محوری در علم زبان­شناسی معاصر معرفی می­ کند. چامسکی (۱۹۸۱،۱۹۹۵) ارجاع و پدیده­های دستوری که به ارجاع مربوط هستند را در نظریه دستور جهانی مورد بررسی قرار داده است. چامسکی معتقد است که بررسی ارجاع­گفتمانی، ابزاری برای درک طبیعت زبان است. ارجاع­گفتمانی در زبان یونانی یک موضوع چالش بر­انگیز بوده و تا همین اواخر مطالعه­ ارجاع­گفتمانی گروه­اسمی در یونانی عمدتاً در دستور زایشی مورد بررسی قرا گرفته‌است. این عمدتاً به دلیل این واقعیت است که زبان یونانی، یک زبان پیکره‌ای[۷۳] بوده در نتیجه توضیح ارجاع­گفتمانی گروه­اسمی در یونانی، بر اساس معیارهای صرفاً نحوی بوده‌است. ادعای اصلی این مطالعه این است که تجزیه و تحلیل نحوی ارجاع گروه‌اسمی در یونانی، به اندازه کافی برای طیف وسیعی از الگوهای ارجاعی نمی ­تواند شرح داده‌شود و از آن­جا که پدیده ارجاع در نحو، معنا­شناسی وکاربرد شناختی مورد بررسی قرار‌می­گیرد بخش بزرگی از توضیح ارجاع گروه­اسمی در یونانی در تعامل نظامند و تقسیم کار بین نحو وکاربرد شناختی بررسی می­ شود.
در زبان یونانی ضمیر­های انعکاسی o eaftos mu در جایگاه فاعل، مفعول، مفعول صفت، مفعول حرف­اضافه و کنش­گر مجهول قرار می­گیرند. لفظ ارجاعی o iδjosدر جایگاه انعکاسی قرار می­گیرد و ارجاع مستقلی ندارد و همیشه یک گروه­اسمی مرجع آن است. زمانی­که این لفظ در جایگاه انعکاسی قرار می­گیرد نیاز به مرجع دارد ولی بر خلاف انعکاسی مرجع در محدوده خودش قرار ندارد. این لفظ در جایگاه فاعل و مفعول­مستقیم و غیر­مستقیم به کار برده می­ شود در جایگاه مفعول در بند وابسته قرار نمی­گیرد و سور[۷۴] مرجع آن نمی­ شود ولی در جایگاه فاعل در بند وابسته قرار می­گیرد. ضمیر­های شخصی به صورت ضمیر کامل و ضمیر تخفیف­یافته هستند که این دو از نظر صورت و عملکرد با هم تفاوت­هایی دارند ضمیر کامل به صورت دو هجایی و سه هجایی است که دومین هجا دارای تکیه است. ضمیر تخفیف­یافته به صورت یک هجایی بی­تکیه هستند و به عنوان مفعول­مستقیم و مفعول غیر­مستقیم عمل می­ کنند و بر فعل مقدم هستند.
لفظ­های ارجاعی اسم خاص، وصف معرفه و لقب­ها[۷۵] را شامل می­ شود. گاهی دو لفظ ارجاعی در ارجاع، غیرهم­ارجاع و گاهی هم­ارجاع هستند. لقب­ها نیز در زبان یونانی استفاده می‌شود و به مرجع­ها، به منظور حفظ پیوستگی ارجاع و تاکید، ارجاع می­دهند. از آن­جا که زبان یونانی یک زبان ضمیر­انداز[۷۶] است اغلب ضمیرصفر در آن اتفاق می­افتد و استفاده از ضمیر کامل به جای ضمیرصفر یک انتخاب نشان­دار است و تقابل و تأکید را نشان می­دهد (هلتن[۷۷] و همکاران، ۱۹۹۷).
تفسیر سه نوع گروه­اسمی در یونانی یعنی، مرجعدار، ضمیر­های و لفظ­های ارجاعی توسط سه اصل مرجع­گزینی تنظیم می­ شود.
اصول مرجع­گزینی چامسکی (۱۹۹۵) به صورت زیر است.

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

 

مرجعدار در مقوله حاکم خود مقید است.

ضمیر در مقوله حاکم خود آزاد است.

عبارت ارجاعی در مقوله حاکم خود آزاد است.

طبق اصل اول در مرجع­گزینی از یک طرف ضمیر انعکاسی در یونانی در مقوله­ی حاکم خود مقید می­ شود ولی در فاصله طولانی­تر از آن چه این اصل پیش ­بینی می­ کند.
یاتریدو[۷۸] (۱۹۸۶) لفظ ارجاعی o iδjos را مرجعدار در نظر می­گیرد ولی در مقوله­ی خود مقید نیست و این لفظ مانند ضمیر هم نمی ­تواند عمل کند. در نتیجه یک عدم توازن بین اصول مرجع­گزینی ایجاد می­ شود و هیچ کدام از شرایط مرجع­گزینی برای الگوی ارجاعی و توزیعی این عبارت ارجاعی کافی نیست چون شرایط مرجع­گزینی، یا در محدوده خود آزاد هستند یا مقید. پس اصل دیگری را مطرح می­ کند که o iδjos در محدوده جمله مقید و در مقوله حاکم خود آزاد است. این اصل نیز زمانی­که o iδjos در جایگاه فاعل قرار می­گیرد نقض می­ شود.
ضمیر­های شخصی و ضمیر­های محذوف فاعلی[۷۹] در زبان یونانی در محدوده خود آزاد هستند. مواردی وجود دارد که وقتی ضمیر به جای ضمیر محذوف فاعلی استفاده شود تغییر ارجاع صورت می­گیرد که این مسئله در اصل مرجع­گزینی پیش ­بینی نشده‌است.
از آن­جا که تجزیه و تحلیل نحوی ارجاع گروه­اسمی، در زبان یونانی برای توضیح الگوهای ارجاعی کافی نیست به تحلیل کاربردی ارجاع­گفتمانی گروه­اسمی پرداخته می­ شود و از آن‌جایی که بخش حیاتی از روند توضیحی گروه­اسمی در یونانی در دستور باقی مانده، این پدیده نحوی حفظ می­ شود. پس بر اساس تعامل بین اصل کمیت، اطلاع‌مندی و شیوه ارجاع گروه­اسمی در یونانی توضیح داده می­ شود.
ضمیر انعکاسی و o iδjos در توزیع تکمیلی هم هستند. در جمله­های ساده، این دو در یک جایگاه قرار نمی­گیرند و در جملات پیچیده این دو در یک جایگاه قرار می­گیرند ولی به مرجع یکسانی ارجاع نمی­دهند. وقتی از ضمیر انعکاسی استفاده می­ شود طبق اصل مرجع‌گزینی، ضمیر انعکاسی در محدوده خود مقید است و تفسیر هم­ارجاعی صورت می­گیرد. ولی از آن جا که انعکاسی از نظر معنایی قوی­تر از o iδjos است استفاده از صورت ضعیف­تر یعنیiδjos oبه دلیل نقض اصل کمیت یک ارجاع گسسته را نشان می­دهد. وقتی ضمیر انعکاسی وجود ندارد از o iδjos استفاده می­ شود و طبق اصل شیوه استفاده از این صورت به این دلیل است که محتوای تأکیدی مدنظر است.
در زبان یونانی، انتخاب ضمیر انعکاسی بر ضمیرهای شخصی بر اساس دقت گوینده است. اگر گوینده یک تفسیر ضمیر گوینده‌مرجع[۸۰] (منظور از گوینده، گوینده جمله نیست بلکه گوینده به این معنی که فعل گفتن به او نسبت داده می­ شود) را مدنظر داشته باشد از انعکاسی استفاده می­ کند.
با توجه به توزیع بین لفظ­های ارجاعی و ضمیر در یونانی دو الگو تعریف می­ شود. ۱٫ استفاده از ضمیر یک تفسیر هم­ارجاعی ایجاد می­ کند ۲٫ استفاده از لفظ ارجاعی یک تفسیر غیر‌هم­ارجاعی ایجاد می­ کند. طبق اصل اطلاع­مندی از ضمیر استفاده شده اگر در جایگاه ضمیر از لفظ ارجاعی استفاده شود طبق اصل شیوه، تفسیر غیر­هم­ارجاعی مد نظر بوده‌است.
برخی از لفظ­های ارجاعی که لقبی نامیده می­شوند ویژگی­های ضمیری دارند و مرجع بند پیشین را تفسیر می­ کنند. در این صورت وقتی به جای ضمیرصفر استفاده می­شوند تمایل به تفسیر هم­ارجاعی دارند. پس استفاده از چنین لفظ ارجاعی لقبی، وسیله­ای برای حفظ هم‌ارجاعی است.
مدل کاربردی وقتی که تناقض­هایی با دانش، استلزام معنایی و برجستگی اطلاعاتی ایجاد شود محدود می­ شود.
ضمیرصفر در جایگاه فاعل با برجسته­ترین موجودیت در جمله هم­مرجع است چون برجسته­ترین موجودیت موضوع است و تغییر در موضوع، بوسیله استفاده از ضمیر کامل بیان می­ شود. استفاده از گروه‌اسمی طولانی در جایی که یک صفر استفاده می­ شود یک تفسیر غیر‌هم­ارجاعی بر اساس اصل شیوه تلویح می­ کند. ولی زمانی که گروه­اسمی به عنوان یک گروه‌اسمی تکرار شونده به کار برده می­ شود و از نظر معنایی مستلزم گروه­اسمی فاعل است یک تفسیر هم­ارجاعی که به دلیل استلزام معنایی است ترجیح داده می­ شود و تفسیر غیر­هم­ارجاعی بر اساس شیوه لغو می‌شود. تفسیر­هایی که از تعامل نظامند اصول کاربردی به دست می ­آید نیز وقتی متناقض با دانش جهانی باشد ناکارآمد می­ شود.
۲-۷-۳- تاکامی[۸۱]
تاکامی (۱۹۸۷) به بررسی ارجاع­گفتمانی در زبان ژاپنی بر اساس محدودیت­های معنایی/کاربردی می ­پردازد. یکی از آن محدودیت­ها، محدودیت موضوع[۸۲] است که محدودیتی معنایی است. محدودیت موضوع یعنی موضوع یک جمله، مرجع واقع می­ شود و موجودیت غیر‌موضوع به صورت ضمیر است. به عبارت دیگر، ضمیر به موضوع جمله بر می­گردد. در زبان ژاپنی طبق محدودیت معنایی، جملاتی که در آن مرجع حاوی اطلاعات جدید باشد و ضمیر و ضمیرصفر به عنوان موضوع باقی بمانند، غیر­قابل قبول هستند. در بسیاری از زبان­ها فاعل با مبتدا برابر است اما در زبان ژاپنی این مسئله ضرورتاً صحیح نیست زیرا زبان ژاپنی عامل­های نحوی و ساخت­واژی بیشتری نسبت به انگلیسی برای نشان دادن همدلی گوینده با مشارکت‌کنندگانی وجود دارد که او توصیف می­ کند همان­طور که کونو[۸۳] (۱۹۸۳) اشاره می‌کند مبتدا معمولاً مورد همدلی قرار می­گیرد.
نمونه دیگری از این محدودیت­ها، محدودیت کاربردی[۸۴] است که محدودیت اجتناب از ضمیر نمونه­ یک محدودیت کاربردی است. که در ساختارهایی که صفر و ضمیر امکان­ پذیر است با توجه به این اصل از ضمیرصفر استفاده می­ شود.
محدودیت اجتناب از ابهام نمونه دیگری از محدودیت­های کاربردی است که استفاده از ضمیر را بر ضمیرصفر ترجیح می­دهد چون ضمیرصفر، درباره مرجع ابهام ایجاد می­ کند. در محاوره­ی ژاپنی، گوینده از استفاده ضمیر واژگانی اجتناب می­ کند و به جای آن اسم را تکرار می­ کند زیرا استفاده از ضمیر را غیر­طبیعی می­داند و این تکرار اسم از ابهام جلوگیری می­ کند.
در محدودیت استنباطی،[۸۵] استنباط بخش جدا­ناپذیر ارجاع­گفتمانی در زبان ژاپنی است. در این حالت، صورت­هایی که انتخاب می­ شود با توجه به استنباطی است که از جمله می­ شود. مثلاً:
وقتی­که حسین مرد او با تمام وجود گریه کرد.
طبق محدودیت استنباط وقتی کسی مرده است نمی ­تواند گریه کند. در نتیجه طبق استنباطی که از این جمله می­ شود، ضمیر (او) به حسین ارجاع نمی­دهد و به موجودیت دیگری ارجاع می­دهد.
تمام این محدودیت­ها با یکدیگر در تعامل هستند و هر جمله­ای که در زبان ژاپنی تولید شود اگر از یکی از این محدودیت­ها تخطی کرده باشد قابل قبول نیست.
۲-۸- نتیجه ­گیری
در بررسی ارجاع­گفتمانی، مدل­های مختلفی مطرح شده‌است که هر کدام از این مدل­ها، ملاک و معیار مختلفی را مطرح می­ کنند که گوینده با بهره گرفتن از آن، صورت مناسب را برای ارجاع به موجودیتی خاص انتخاب می­ کند و شنونده را قادر می­سازد که با توجه به آن صورت، مرجع مورد نظر گوینده را شناسایی کند.

 

فصل سوم

 

چارچوب تحلیلی

چارچوب تحلیل
۳-۱- مقدمه
درباره‌ی ارجاع­گفتمانی مدل­های مختلفی از جمله مدل پیوستگی موضوعی، مدل سلسله‌مراتبی و مدل شناختی وجود دارد. با توجه به ادعای هوانگ مبنی بر کارآمد­ بودن مدل کاربرد‌شناختی خود، در این پژوهش پیش از پرداختن به بررسی داده ­ها­ی زبان فارسی بر اساس مدل هوانگ به توضیح این مدل در این بخش می­پردازیم.
۳-۲- مدل کاربرد­شناختی هوانگ
یکی از موضوعات محوری در مطالعه­ ارجاع­گفتمانی، توزیع ارجاعی است. درباره‌ی این که چه چیزی گوینده را قادر می­سازد که صورت مناسب را برای ارجاع به موجودیتی خاص انتخاب کند و در رابطه با اینکه چه چیزی شنونده را قادر می­سازد که از یک صورت خاص، مرجع مورد نظر گوینده را شناسایی کند مدل­های مختلفی از قبیل: مدل پیوستگی موضوعی، مدل سلسله‌مراتبی و مدل شناختی وجود دارد. با بررسی­هایی که هوانگ در داده ­های سوم شخص زبان چینی انجام داده است به این مهم دست یافته است که این مدل­ها اشکالاتی دارند و مدل کاربرد شناختی خود را مطرح می­ کند. هوانگ استدلال می­ کند که نحو با کاربرد­شناختی به منظور تعیین روندهای ارجاع­گفتمانی که در دستور زبان هستند در تعامل است. اگر به این صورت باشد، پس بخش بسیاری از توضیح زبانی درباره ارجاع­گفتمانی که در شرایط دستوری جستجو می­ شود ممکن است لزوماً به کاربرد­شناختی تغییر داده شود و این به دلیل تعامل بین نحو وکاربرد شناختی است. این تعامل بین نحو وکاربرد شناختی ممکن است در شعاری که توسط پیروان فلسفه‌ کانت مطرح شده خلاصه شود و آن این است که کاربرد­شناختی بدون نحو پوچ است و نحو بدون کاربرد­شناختی کور است. کاربرد­شناختی مجموعه ­ای از اصول تکمیلی و آشکار است که تفسیر و تولید گفتار را محدود می­ کند. در بعضی از زبان­ها مانند چینی، ژاپنی و کره­ای کاربرد­شناختی نقش محوری ایفا می­ کند. در این زبان­های کاربردی برخی از محدودیت­ها بر روند­های دستوری، حقیقتاً وابسته به اصول استفاده زبان به جای قانون­های ساختار دستوری هستند. اگر این گونه باشد کاربرد­شناختی به عنوان یک پدیده ثانویه تلقی نمی­ شود برعکس نیاز به توسعه­ نوعی از نظریه کاربرد­شناختی ارجاع­گفتمانی است که توسط هوانگ (۲۰۰۰،۱۹۹۷،۱۹۹۵،۱۹۹۴،۱۹۹۱،۱۹۸۹،۱۹۸۷) مطرح شده‌است.
براساس یک تحلیل گرایسی از معنا و ارتباط، دو نظریه وجود دارد ۱٫ نظریه معنا ۲٫ نظریه تلویح محاوره­ای.
نظریه معنا[۸۶] (گرایس ۱۹۵۷،۱۹۸۹) بر ارتباط مفهومی بین معنای طبیعی در جهان خارجی و معنای غیر­طبیعی، که همان معنی زبانی گفتار است تأکید می­ کند. گرایس در نظریه تلویح محاوره­ای[۸۷] (۱۹۸۹،۱۹۷۸،۱۹۷۵) نشان می­دهد که یک اصل اساسی وجود دارد که مسیری را که زبان به طور مؤثر و کارآمد برای رسیدن به تعامل در ارتباط استفاده می­ شود تعیین می­ کند. او این اصل را اصل همکاری نام­گذاری می­ کند. بدیهی است که اصل همکاری و اصول سازنده آن باعث می‌شود که در یک تبادل محاوره­ای میزان مناسبی از اطلاعات ارائه گردد.
نظریه تلویح محاوره­ای گرایس:
الف. اصل همکاری: طرفین در محاوره با هم همکاری می­ کنند.
ب. اصل محاوره:
کیفیت: بدون شاهد و استدلال سخن نگویید و آن­چه واقعیت ندارد بیان نکنید.
کمیت: کمتر از آن چه مورد نیاز است نگویید آن چه لازم است بگویید نه کمتر نه بیشتر.
تناسب: ارتباط با موضوع اصلی راحفظ کنید.
شیوه: شفاف سخن بگویید، از ابهام و دو پهلو سخن گفتن بپرهیزید، مختصر و منظم سخن بگویید.
با فرض اینکه اصل همکاری و اصول همراه آن به وسیله شنونده و گوینده در تعامل محاوره­ای مشخص می­ شود. گرایس نشان می­دهد که تلویح محاوره­ای، می ­تواند از نقض تعمدی این اصول به وجود آید. یکی از پیشرفت­های اخیر در این زمینه نظریهکاربرد شناختی نو­گرایسی لوینسون (۱۹۸۷،۱۹۹۱،۱۹۹۵) است. لوینسون استدلال می­ کند که طرح گرایس باید به سه اصل کاربرد­شناختی به نام اصل کمیت، اطلاع­مندی و شیوه تقلیل یابد.
اصل کمیت:
قاعده‌ی[۸۸] گوینده: عبارتی را که از نظر اطلاعاتی نسبت به دانش شما از جهان خارج ضعیف­تر است، بیان نکنید. چون این بر خلاف اصل کمیت است. در صورتی می­توان این عبارت ضعیف­تر را بیان کرد که بیان عبارت قوی­تر، با اصل اطلاع­مندی در تناقض باشد.
نتیجه برای شنونده: گوینده قوی­ترین بیان مطابق با آنچه او می­داند، تولید می­ کند.
اصل اطلاع­مندی:

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:25:00 ب.ظ ]