اصل شیوه: بدون دلیل از لفظ ارجاعی نشاندار استفاده نکنید.
هوانگ نیز الگوی توزیع ارجاعی در محاوره را مطرح می کند.
۱- برقراری ارجاع: در برقراری ارجاع تمایل به استفاده از یک صورت مبسوط به ویژه گروهاسمی واژگانی است.
۲- تغییر ارجاع: در تغییر ارجاع تمایل به استفاده از یک صورت مبسوط به ویژه گروهاسمی واژگانی است.
۳- حفظ ارجاع: در حفظ ارجاع تمایل به استفاده از یک صورت تخفیفیافته به ویژه یک ضمیر یا حذف است.
با توجه به این الگوها در برقراری ارجاع با توجه به اصل کمیت که شنوندهمدار است، گوینده صورتی را که به لحاظ اطلاعاتی غنیتر و به لحاظ صورت حجیمتر است مانند توصیف طولانی و اسم مناسب با یک توصیف را انتخاب می کند و این در تقابل با کمینهسازی است. در برقراری ارجاع با توجه به اصل اطلاعمندی که گویندهمدار است، گوینده صورتی را که به لحاظ اطلاعاتی فقیرتر است مانند ضمیر و حذف را انتخاب می کند و این در تقابل با تشخیص است. بنابراین باید یک توازن بین این دو اصل که به طور بالقوه در تناقص هستند برقرار شود و صورت ارجاعی مناسب انتخاب شود. تغییر ارجاع نیز به همینگونه خواهد بود. در حفظ ارجاع، از یک سو ارجاع مبتنی بر اصل کمیت است تا شنونده به تشخیص برسد و از سوی دیگر مبتنی بر اصل اطلاعمندی، برای رسیدن به کمینهسازی است. در حفظ ارجاع یک توازن بین این دو اصل برقرار میشود با این تفاوت که توازن برقرار شده در حفظ ارجاع، منجر به استفاده از صورت ارجاعی تخفیفیافته می شود و توازن در برقراری و تغییر ارجاع، منجر به استفاده از گروهاسمی واژگانی می شود. در فصل سه این مدل به طور کامل توضیح داده شدهاست.
۲-۷-۱- بلک ول[۶۷]
بلکول (۲۰۰۰) به بررسی ارجاعگفتمانی در زبان اسپانیایی پرداخته است. لوینسون[۶۸] (۱۹۸۷،۱۹۹۱) با بهره گرفتن از مجموعه ای از اصول گرایس به شرح تفسیرهای ترجیح داده شدهی ضمیر، ضمیرصفر و گروهاسمی واژگانی می پردازد. لوینسون پیشنهاد می کند که، اصل کمیت یک دلیل کاربردی برای تضاد بین انعکاسی و ضمیر مطرح می کند در حالی که به صورت سنتی توسط نظریهی مرجعگزینی (۱۹۸۱،۱۹۸۲) این موضوع قابل بررسی بوده است. در مرجعگزینی تضاد بین ضمیر و انعکاسی اینگونه مطرح می شود که ضمیر در مقولهی حاکم خود آزاد است و انعکاسی در مقولهی حاکم خود مقید است. لوینسون الگوی اساسی ارجاع براساس اصل کمیت و اطلاعمندی و شیوه را اینگونه بیان می کند، جایی که استفاده از ضمیر انعکاسی یک تفسیر همارجاعی را رمزگذاری می کند استفاده از لفظ ضعیفتر، ضمیر یک تفسیر غیرهمارجاعی را بر اساس اصل کمیت تلویح می کند. یعنی اگر در جایی که باید از ضمیر انعکاسی استفاده شود از ضمیر استفاده شود. طبق اصل کمیت، کمتر از حد نیاز گفته شده و تفسیر غیرهمارجاعی (یعنی به مرجع مورد نظر ارجاع داده نمی شود) صورت میگیرد.
لفظهای کمتر اطلاعمند، مانند ضمیر و ضمیرصفر یک تفسیر همارجاعی طبق اصل اطلاعمندی نشان میدهند. استفاده از صورت نشاندار گروهاسمی در جاییکه یک ضمیر استفاده می شود یا استفاده از ضمیر در جایی که یک ضمیرصفر استفاده می شود چون در این مورد توازن بین اصل کمیت و اطلاعمندی به دلیل عدم تحقق کمینهسازی برقرار نشدهاست از صورت نشاندار استفاده شدهاست و در این مورد دلیل استفاده از صورت نشاندار طبق اصل شیوه رسیدن به تفسیر غیرهمارجاعی است.
لوینسون مجموعه ای از استراتژی های گوینده و شنونده، برای استفاده مناسب و تفسیر گروهاسمی در زبان اسپانیایی پیشنهاد می کند. رینهارت[۶۹] (۱۹۸۶) اشاره می کند که شرایط تفسیر ضمیر و گروهاسمی، به استنباطهای کاربردی نیاز دارد. لوینسون حفظ شرط اول مرجعگزینی به عنوان بخشی از دستور را پیشنهاد می کند در حالیکه توزیع ضمیر و گروهاسمی که در شرط دوم و سوم قرار میگیرند را با اصل کاربردی توضیح میدهد. لوینسون با قبول اصل اول مرجعگزینی به عنوان قانون دستور، به توضیح اصل دوم و سوم با توجه به اصول کاربردی می پردازد. در زبان اسپانیایی فقط گروهاسمی کامل، ضمیرها و صفرها به طور دستوری در جایگاه فاعل امکان پذیر هستند. در محیط غیرانعکاسی، لفظ کمتر اطلاعمند مانند ضمیر و ضمیرصفر استفاده می شود و طبق اصل اطلاعمندی، تفسیر همارجاعی صورت میگیرد. اصول مرجعگزینی قادر به توضیح تفسیر مرجح نیست. یعنی قادر به توضیح این که، چرا در یک مکان استفاده از ضمیر یا ضمیرصفر ما را به مرجع مورد نظر میرساند نیست. در اسپانیایی استفاده از گروهاسمی کامل در جاییکه ضمیرانعکاسی نمی تواند استفاده شود ولی ضمیر استفاده می شود یک تفسیر غیرهمارجاعی، بر اساس اصل شیوه تلویح می کند.
استفاده از ضمیر در جاییکه ضمیر انعکاسی قرار میگیرد یک تفسیر غیرهمارجاعی به دلیل نقض اصل کمیت ایجاد می کند پس به مرجع دیگری ارجاع میدهد. استفاده از صورت نشاندار گروهاسمی در جاییکه یک ضمیر انعکاسی استفاده می شود نیز یک تفسیر غیرهمارجاعی ایجاد می کند.
هوانگ (۱۹۹۱) با کاهش اصل مرجعگزینی به شرط اول فرض می کند که، همیشه ضمیرها و انعکاسیها در توزیع تکمیلی هستند. این در مورد انعکاسیهای ضعیف در اسپانیایی، یعنی ضمیرهای انعکاسی که در جملههای معرفه مقدم بر فعل هستند درست است. انعکاسیهای قوی اسپانیایی اطلاعمندتر از ضمیرها هستند و گوینده آنها را در متن ترجیح میدهد جاییکه اگر ضمیرها استفاده شود ابهام ایجاد می شود.
انعکاسیها در اسپانیایی، از نظر نحوی محدودتر از گروههای اسمی دیگر هستند و از نظر ارجاعی برای تفسیر به مرجع وابسته هستند. برای این که گفتار شامل انعکاسیها، دستوری باشد با فعل همراه می شود و انعکاسی و مرجع آن باید در شخص و شمار برای انعکاسی واژبستی[۷۰] در اسپانیایی و شخص و شمار و جنس، برای انعکاسی غیرواژبستی در توافق باشند این دلیلی است که نیاز به حفظ شرط اول مرجعگزینی، به عنوان یک محدودیت نحوی در ارجاعگفتمانی در زبان اسپانیایی را نشان میدهد.
بررسی داده ها از ۱۰۵ گوینده بومی اسپانیایی نشان میدهد که شنوندگان از اصول نوگرایسی لوینسون پیروی میکنند. با این حال، پیشگویی لوینسون از تضاد بین ارجاع ضمیر و ضمیر انعکاسی در محیط یکسان بوسیله محدودیت همخوانی نادیده گرفته میشود. پس محدودیت همخوانی در تفسیرهای ارجاعی نقش بزرگتری را نسبت به پیشگوییهای لوینسون ایفا میکند
در حضور محدودیتها شنونده به تفسیر لفظ ارجاعی بدون توجه به ضمیر بودن یا نبودن می پردازد. وقتی دانش پیشزمینه یا محدودیتهای معنایی، هم ارجاعی با فاعل گروهاسمی را تشکیل میدهد درجه بالایی از تطابق بین شنوندهها با توجه به تفسیر ارجاعی وجود دارد. تضاد در ارجاع بین لفظ کمینه بینشان مانند ضمیر و صفر و گروهاسمی واژگانی نشاندار به وسیله تأثیر محدودیتهای همخوانی[۷۱] لغو می شود. محدودیتهای همخوانی، پیشگویی لوینسون بر اساس اصل کمیت، که ضمیر زمانیکه در جایگاه یک انعکاسی غیرواژبستی اتفاق میافتد یک تفسیر غیرهمارجاعی ایجاد می کند را نادیده میگیرد. در حقیقت حضور یک محدودیت، تضاد بین ضمیر و انعکاسی غیرواژبستی در اسپانیایی را از بین میبرد یا به عبارتی لغو تفسیر غیرهمارجاعی بر اساس اصل کمیت به حضور یک یا دو محدودیت همخوانی نسبت داده میشود.
۲-۷-۲- شیو و هوانگ[۷۲]
شیو و هوانگ (۲۰۱۰) به مطالعه ارجاعگفتمانی گروهاسمی در زبان یونانی نو پرداختهاند. در تحلیل ارجاعگفتمانی گروهاسمی، از نظریه کاربردی نوگرایسی استفاده شدهاست و انتخاب لفظهای ارجاعی و تفسیر آنها، بوسیله گوینده و مخاطب یونانی در تعامل سه اصل کمیت، اطلاعمندی و شیوه لوینسون (۲۰۰۰) شرح داده می شود. این اصول تفسیرهای مرجح را پیشبینی می کنند. انواع گوناگونی از ارجاعگفتمانی وجود دارد ولی نوعی که بیشترین توجه در ادبیات را به خود جلب کرده ارجاعگفتمانی گروهاسمی است. ارجاعگفتمانی اسمی به رابطه بین دو گروهاسمی گفته می شود که تفسیر یکی از این گروههای اسمی که لفظ ارجاعی است به تفسیر گروهاسمی دیگر که مرجع است وابسته است. هوانگ (۱۹۹۴) معتقد است که ارجاعگفتمانی اسمی یک پدیده بین زبانی است که به صورت متفاوت در زبانهای مختلف تشخیص داده می شود. ارجاعگفتمانی از زمانیکه یک ویژگی منحصر از زبان انسان را تشکیل میدهد یک پدیده زبانی شگفتآور تلقی می شود. فهم پیچیدگیها و مشکلاتی که ارجاعگفتمانی را احاطه کرده درک درباره طبیعت زبان انسان را بهبود میبخشد و ارجاعگفتمانی را به عنوان یک موضوع محوری در علم زبانشناسی معاصر معرفی می کند. چامسکی (۱۹۸۱،۱۹۹۵) ارجاع و پدیدههای دستوری که به ارجاع مربوط هستند را در نظریه دستور جهانی مورد بررسی قرار داده است. چامسکی معتقد است که بررسی ارجاعگفتمانی، ابزاری برای درک طبیعت زبان است. ارجاعگفتمانی در زبان یونانی یک موضوع چالش برانگیز بوده و تا همین اواخر مطالعه ارجاعگفتمانی گروهاسمی در یونانی عمدتاً در دستور زایشی مورد بررسی قرا گرفتهاست. این عمدتاً به دلیل این واقعیت است که زبان یونانی، یک زبان پیکرهای[۷۳] بوده در نتیجه توضیح ارجاعگفتمانی گروهاسمی در یونانی، بر اساس معیارهای صرفاً نحوی بودهاست. ادعای اصلی این مطالعه این است که تجزیه و تحلیل نحوی ارجاع گروهاسمی در یونانی، به اندازه کافی برای طیف وسیعی از الگوهای ارجاعی نمی تواند شرح دادهشود و از آنجا که پدیده ارجاع در نحو، معناشناسی وکاربرد شناختی مورد بررسی قرارمیگیرد بخش بزرگی از توضیح ارجاع گروهاسمی در یونانی در تعامل نظامند و تقسیم کار بین نحو وکاربرد شناختی بررسی می شود.
در زبان یونانی ضمیرهای انعکاسی o eaftos mu در جایگاه فاعل، مفعول، مفعول صفت، مفعول حرفاضافه و کنشگر مجهول قرار میگیرند. لفظ ارجاعی o iδjosدر جایگاه انعکاسی قرار میگیرد و ارجاع مستقلی ندارد و همیشه یک گروهاسمی مرجع آن است. زمانیکه این لفظ در جایگاه انعکاسی قرار میگیرد نیاز به مرجع دارد ولی بر خلاف انعکاسی مرجع در محدوده خودش قرار ندارد. این لفظ در جایگاه فاعل و مفعولمستقیم و غیرمستقیم به کار برده می شود در جایگاه مفعول در بند وابسته قرار نمیگیرد و سور[۷۴] مرجع آن نمی شود ولی در جایگاه فاعل در بند وابسته قرار میگیرد. ضمیرهای شخصی به صورت ضمیر کامل و ضمیر تخفیفیافته هستند که این دو از نظر صورت و عملکرد با هم تفاوتهایی دارند ضمیر کامل به صورت دو هجایی و سه هجایی است که دومین هجا دارای تکیه است. ضمیر تخفیفیافته به صورت یک هجایی بیتکیه هستند و به عنوان مفعولمستقیم و مفعول غیرمستقیم عمل می کنند و بر فعل مقدم هستند.
لفظهای ارجاعی اسم خاص، وصف معرفه و لقبها[۷۵] را شامل می شود. گاهی دو لفظ ارجاعی در ارجاع، غیرهمارجاع و گاهی همارجاع هستند. لقبها نیز در زبان یونانی استفاده میشود و به مرجعها، به منظور حفظ پیوستگی ارجاع و تاکید، ارجاع میدهند. از آنجا که زبان یونانی یک زبان ضمیرانداز[۷۶] است اغلب ضمیرصفر در آن اتفاق میافتد و استفاده از ضمیر کامل به جای ضمیرصفر یک انتخاب نشاندار است و تقابل و تأکید را نشان میدهد (هلتن[۷۷] و همکاران، ۱۹۹۷).
تفسیر سه نوع گروهاسمی در یونانی یعنی، مرجعدار، ضمیرهای و لفظهای ارجاعی توسط سه اصل مرجعگزینی تنظیم می شود.
اصول مرجعگزینی چامسکی (۱۹۹۵) به صورت زیر است.
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
مرجعدار در مقوله حاکم خود مقید است.
ضمیر در مقوله حاکم خود آزاد است.
عبارت ارجاعی در مقوله حاکم خود آزاد است.
طبق اصل اول در مرجعگزینی از یک طرف ضمیر انعکاسی در یونانی در مقولهی حاکم خود مقید می شود ولی در فاصله طولانیتر از آن چه این اصل پیش بینی می کند.
یاتریدو[۷۸] (۱۹۸۶) لفظ ارجاعی o iδjos را مرجعدار در نظر میگیرد ولی در مقولهی خود مقید نیست و این لفظ مانند ضمیر هم نمی تواند عمل کند. در نتیجه یک عدم توازن بین اصول مرجعگزینی ایجاد می شود و هیچ کدام از شرایط مرجعگزینی برای الگوی ارجاعی و توزیعی این عبارت ارجاعی کافی نیست چون شرایط مرجعگزینی، یا در محدوده خود آزاد هستند یا مقید. پس اصل دیگری را مطرح می کند که o iδjos در محدوده جمله مقید و در مقوله حاکم خود آزاد است. این اصل نیز زمانیکه o iδjos در جایگاه فاعل قرار میگیرد نقض می شود.
ضمیرهای شخصی و ضمیرهای محذوف فاعلی[۷۹] در زبان یونانی در محدوده خود آزاد هستند. مواردی وجود دارد که وقتی ضمیر به جای ضمیر محذوف فاعلی استفاده شود تغییر ارجاع صورت میگیرد که این مسئله در اصل مرجعگزینی پیش بینی نشدهاست.
از آنجا که تجزیه و تحلیل نحوی ارجاع گروهاسمی، در زبان یونانی برای توضیح الگوهای ارجاعی کافی نیست به تحلیل کاربردی ارجاعگفتمانی گروهاسمی پرداخته می شود و از آنجایی که بخش حیاتی از روند توضیحی گروهاسمی در یونانی در دستور باقی مانده، این پدیده نحوی حفظ می شود. پس بر اساس تعامل بین اصل کمیت، اطلاعمندی و شیوه ارجاع گروهاسمی در یونانی توضیح داده می شود.
ضمیر انعکاسی و o iδjos در توزیع تکمیلی هم هستند. در جملههای ساده، این دو در یک جایگاه قرار نمیگیرند و در جملات پیچیده این دو در یک جایگاه قرار میگیرند ولی به مرجع یکسانی ارجاع نمیدهند. وقتی از ضمیر انعکاسی استفاده می شود طبق اصل مرجعگزینی، ضمیر انعکاسی در محدوده خود مقید است و تفسیر همارجاعی صورت میگیرد. ولی از آن جا که انعکاسی از نظر معنایی قویتر از o iδjos است استفاده از صورت ضعیفتر یعنیiδjos oبه دلیل نقض اصل کمیت یک ارجاع گسسته را نشان میدهد. وقتی ضمیر انعکاسی وجود ندارد از o iδjos استفاده می شود و طبق اصل شیوه استفاده از این صورت به این دلیل است که محتوای تأکیدی مدنظر است.
در زبان یونانی، انتخاب ضمیر انعکاسی بر ضمیرهای شخصی بر اساس دقت گوینده است. اگر گوینده یک تفسیر ضمیر گویندهمرجع[۸۰] (منظور از گوینده، گوینده جمله نیست بلکه گوینده به این معنی که فعل گفتن به او نسبت داده می شود) را مدنظر داشته باشد از انعکاسی استفاده می کند.
با توجه به توزیع بین لفظهای ارجاعی و ضمیر در یونانی دو الگو تعریف می شود. ۱٫ استفاده از ضمیر یک تفسیر همارجاعی ایجاد می کند ۲٫ استفاده از لفظ ارجاعی یک تفسیر غیرهمارجاعی ایجاد می کند. طبق اصل اطلاعمندی از ضمیر استفاده شده اگر در جایگاه ضمیر از لفظ ارجاعی استفاده شود طبق اصل شیوه، تفسیر غیرهمارجاعی مد نظر بودهاست.
برخی از لفظهای ارجاعی که لقبی نامیده میشوند ویژگیهای ضمیری دارند و مرجع بند پیشین را تفسیر می کنند. در این صورت وقتی به جای ضمیرصفر استفاده میشوند تمایل به تفسیر همارجاعی دارند. پس استفاده از چنین لفظ ارجاعی لقبی، وسیلهای برای حفظ همارجاعی است.
مدل کاربردی وقتی که تناقضهایی با دانش، استلزام معنایی و برجستگی اطلاعاتی ایجاد شود محدود می شود.
ضمیرصفر در جایگاه فاعل با برجستهترین موجودیت در جمله هممرجع است چون برجستهترین موجودیت موضوع است و تغییر در موضوع، بوسیله استفاده از ضمیر کامل بیان می شود. استفاده از گروهاسمی طولانی در جایی که یک صفر استفاده می شود یک تفسیر غیرهمارجاعی بر اساس اصل شیوه تلویح می کند. ولی زمانی که گروهاسمی به عنوان یک گروهاسمی تکرار شونده به کار برده می شود و از نظر معنایی مستلزم گروهاسمی فاعل است یک تفسیر همارجاعی که به دلیل استلزام معنایی است ترجیح داده می شود و تفسیر غیرهمارجاعی بر اساس شیوه لغو میشود. تفسیرهایی که از تعامل نظامند اصول کاربردی به دست می آید نیز وقتی متناقض با دانش جهانی باشد ناکارآمد می شود.
۲-۷-۳- تاکامی[۸۱]
تاکامی (۱۹۸۷) به بررسی ارجاعگفتمانی در زبان ژاپنی بر اساس محدودیتهای معنایی/کاربردی می پردازد. یکی از آن محدودیتها، محدودیت موضوع[۸۲] است که محدودیتی معنایی است. محدودیت موضوع یعنی موضوع یک جمله، مرجع واقع می شود و موجودیت غیرموضوع به صورت ضمیر است. به عبارت دیگر، ضمیر به موضوع جمله بر میگردد. در زبان ژاپنی طبق محدودیت معنایی، جملاتی که در آن مرجع حاوی اطلاعات جدید باشد و ضمیر و ضمیرصفر به عنوان موضوع باقی بمانند، غیرقابل قبول هستند. در بسیاری از زبانها فاعل با مبتدا برابر است اما در زبان ژاپنی این مسئله ضرورتاً صحیح نیست زیرا زبان ژاپنی عاملهای نحوی و ساختواژی بیشتری نسبت به انگلیسی برای نشان دادن همدلی گوینده با مشارکتکنندگانی وجود دارد که او توصیف می کند همانطور که کونو[۸۳] (۱۹۸۳) اشاره میکند مبتدا معمولاً مورد همدلی قرار میگیرد.
نمونه دیگری از این محدودیتها، محدودیت کاربردی[۸۴] است که محدودیت اجتناب از ضمیر نمونه یک محدودیت کاربردی است. که در ساختارهایی که صفر و ضمیر امکان پذیر است با توجه به این اصل از ضمیرصفر استفاده می شود.
محدودیت اجتناب از ابهام نمونه دیگری از محدودیتهای کاربردی است که استفاده از ضمیر را بر ضمیرصفر ترجیح میدهد چون ضمیرصفر، درباره مرجع ابهام ایجاد می کند. در محاورهی ژاپنی، گوینده از استفاده ضمیر واژگانی اجتناب می کند و به جای آن اسم را تکرار می کند زیرا استفاده از ضمیر را غیرطبیعی میداند و این تکرار اسم از ابهام جلوگیری می کند.
در محدودیت استنباطی،[۸۵] استنباط بخش جداناپذیر ارجاعگفتمانی در زبان ژاپنی است. در این حالت، صورتهایی که انتخاب می شود با توجه به استنباطی است که از جمله می شود. مثلاً:
وقتیکه حسین مرد او با تمام وجود گریه کرد.
طبق محدودیت استنباط وقتی کسی مرده است نمی تواند گریه کند. در نتیجه طبق استنباطی که از این جمله می شود، ضمیر (او) به حسین ارجاع نمیدهد و به موجودیت دیگری ارجاع میدهد.
تمام این محدودیتها با یکدیگر در تعامل هستند و هر جملهای که در زبان ژاپنی تولید شود اگر از یکی از این محدودیتها تخطی کرده باشد قابل قبول نیست.
۲-۸- نتیجه گیری
در بررسی ارجاعگفتمانی، مدلهای مختلفی مطرح شدهاست که هر کدام از این مدلها، ملاک و معیار مختلفی را مطرح می کنند که گوینده با بهره گرفتن از آن، صورت مناسب را برای ارجاع به موجودیتی خاص انتخاب می کند و شنونده را قادر میسازد که با توجه به آن صورت، مرجع مورد نظر گوینده را شناسایی کند.
فصل سوم
چارچوب تحلیلی
چارچوب تحلیل
۳-۱- مقدمه
دربارهی ارجاعگفتمانی مدلهای مختلفی از جمله مدل پیوستگی موضوعی، مدل سلسلهمراتبی و مدل شناختی وجود دارد. با توجه به ادعای هوانگ مبنی بر کارآمد بودن مدل کاربردشناختی خود، در این پژوهش پیش از پرداختن به بررسی داده های زبان فارسی بر اساس مدل هوانگ به توضیح این مدل در این بخش میپردازیم.
۳-۲- مدل کاربردشناختی هوانگ
یکی از موضوعات محوری در مطالعه ارجاعگفتمانی، توزیع ارجاعی است. دربارهی این که چه چیزی گوینده را قادر میسازد که صورت مناسب را برای ارجاع به موجودیتی خاص انتخاب کند و در رابطه با اینکه چه چیزی شنونده را قادر میسازد که از یک صورت خاص، مرجع مورد نظر گوینده را شناسایی کند مدلهای مختلفی از قبیل: مدل پیوستگی موضوعی، مدل سلسلهمراتبی و مدل شناختی وجود دارد. با بررسیهایی که هوانگ در داده های سوم شخص زبان چینی انجام داده است به این مهم دست یافته است که این مدلها اشکالاتی دارند و مدل کاربرد شناختی خود را مطرح می کند. هوانگ استدلال می کند که نحو با کاربردشناختی به منظور تعیین روندهای ارجاعگفتمانی که در دستور زبان هستند در تعامل است. اگر به این صورت باشد، پس بخش بسیاری از توضیح زبانی درباره ارجاعگفتمانی که در شرایط دستوری جستجو می شود ممکن است لزوماً به کاربردشناختی تغییر داده شود و این به دلیل تعامل بین نحو وکاربرد شناختی است. این تعامل بین نحو وکاربرد شناختی ممکن است در شعاری که توسط پیروان فلسفه کانت مطرح شده خلاصه شود و آن این است که کاربردشناختی بدون نحو پوچ است و نحو بدون کاربردشناختی کور است. کاربردشناختی مجموعه ای از اصول تکمیلی و آشکار است که تفسیر و تولید گفتار را محدود می کند. در بعضی از زبانها مانند چینی، ژاپنی و کرهای کاربردشناختی نقش محوری ایفا می کند. در این زبانهای کاربردی برخی از محدودیتها بر روندهای دستوری، حقیقتاً وابسته به اصول استفاده زبان به جای قانونهای ساختار دستوری هستند. اگر این گونه باشد کاربردشناختی به عنوان یک پدیده ثانویه تلقی نمی شود برعکس نیاز به توسعه نوعی از نظریه کاربردشناختی ارجاعگفتمانی است که توسط هوانگ (۲۰۰۰،۱۹۹۷،۱۹۹۵،۱۹۹۴،۱۹۹۱،۱۹۸۹،۱۹۸۷) مطرح شدهاست.
براساس یک تحلیل گرایسی از معنا و ارتباط، دو نظریه وجود دارد ۱٫ نظریه معنا ۲٫ نظریه تلویح محاورهای.
نظریه معنا[۸۶] (گرایس ۱۹۵۷،۱۹۸۹) بر ارتباط مفهومی بین معنای طبیعی در جهان خارجی و معنای غیرطبیعی، که همان معنی زبانی گفتار است تأکید می کند. گرایس در نظریه تلویح محاورهای[۸۷] (۱۹۸۹،۱۹۷۸،۱۹۷۵) نشان میدهد که یک اصل اساسی وجود دارد که مسیری را که زبان به طور مؤثر و کارآمد برای رسیدن به تعامل در ارتباط استفاده می شود تعیین می کند. او این اصل را اصل همکاری نامگذاری می کند. بدیهی است که اصل همکاری و اصول سازنده آن باعث میشود که در یک تبادل محاورهای میزان مناسبی از اطلاعات ارائه گردد.
نظریه تلویح محاورهای گرایس:
الف. اصل همکاری: طرفین در محاوره با هم همکاری می کنند.
ب. اصل محاوره:
کیفیت: بدون شاهد و استدلال سخن نگویید و آنچه واقعیت ندارد بیان نکنید.
کمیت: کمتر از آن چه مورد نیاز است نگویید آن چه لازم است بگویید نه کمتر نه بیشتر.
تناسب: ارتباط با موضوع اصلی راحفظ کنید.
شیوه: شفاف سخن بگویید، از ابهام و دو پهلو سخن گفتن بپرهیزید، مختصر و منظم سخن بگویید.
با فرض اینکه اصل همکاری و اصول همراه آن به وسیله شنونده و گوینده در تعامل محاورهای مشخص می شود. گرایس نشان میدهد که تلویح محاورهای، می تواند از نقض تعمدی این اصول به وجود آید. یکی از پیشرفتهای اخیر در این زمینه نظریهکاربرد شناختی نوگرایسی لوینسون (۱۹۸۷،۱۹۹۱،۱۹۹۵) است. لوینسون استدلال می کند که طرح گرایس باید به سه اصل کاربردشناختی به نام اصل کمیت، اطلاعمندی و شیوه تقلیل یابد.
اصل کمیت:
قاعدهی[۸۸] گوینده: عبارتی را که از نظر اطلاعاتی نسبت به دانش شما از جهان خارج ضعیفتر است، بیان نکنید. چون این بر خلاف اصل کمیت است. در صورتی میتوان این عبارت ضعیفتر را بیان کرد که بیان عبارت قویتر، با اصل اطلاعمندی در تناقض باشد.
نتیجه برای شنونده: گوینده قویترین بیان مطابق با آنچه او میداند، تولید می کند.
اصل اطلاعمندی:
موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:25:00 ب.ظ ]