و از سوی دیگر عمویش ابولهب او را تعقیب می نمود و به مردم می گفت: این جادوگر دروغگو شما را نفریبد که ما خانواده ی او و آگاه ترین مردم نسبت به او هستیم اما پیامبر (ص) در برابر همه ی این آزار و اذیت ها شکیبایی ورزید و قریش را در صبرش به مبارزه طلبید.
تا اینکه خداوند برای دین او یاورانی در غیر از سرزمین ایشان فراهم ساخت که مردمان آن سرزمین با پیامبر (ص) پیمان بستند.
بنابراین وحی به او فرمان داد که مکه را ترک کند و به یثرب مهاجرت کند. پس پیامبر به اصحاب خود فرمان داد که همگی به صورت پنهانی و شبانه از مکه بیرون بروند تا قریش آگاه نشود اما قریش این حرکت را در یافت و بسیاری از مهاجران را به مکه بازگرداند.[۲۶۲] اما این آزار و اذیت ها در آنجا هم ادامه داشت.
و اما ماجرای هجرت پیامبر (ص) از مدینه به غار ثور: در شب اول ربیع الاول سال دوم هجرت خداوند حق تعالی پیامبر (ص) را از نقشه ی شوم مشرکین قریش که قصد جان پیامبر (ص) را داشتند با خبر کرد و پیامبر (ص) مأمور شد که حضرت علی را به جای خود بخواباند و از مدینه به سوی غار ثور هجرت کند. جبرئیل آمد و پیامبر (ص) را از میان قریشیان که قصد جان پیامبر (ص) را داشتند و در اطراف خانه ی پیامبر (ص) کمین کرده بودند تا پس از خوابیدن ایشان، او را به قتل برسانند، از خانه بیرون آورد و پیامبر (ص) آیه ی «و جَعَلنا مِن بَینِ ایدیهِم سَداً و مِن خَلفَهُم سَداً و اغشیناهُم فَهُم لا یُبصِرُون»[۲۶۳] را تلاوت نمود و مشتی خاک به صورت کفار پاشیدند و همراه ابوبکر به غار ثور مشرف شدند.[۲۶۴]
در خلال اقامتشان در غار ثور عده ای از قریشیان به دنبال ایشان به قسمت های مختلف رفتند و چند تن نیز به سوی غار ثور روانه شدند. در بین راه با شخصی مواجه شدند و از او پرسیدند که آیا پیامبر (ص) را دیده است اما شخص جواب داد تاکنون کسی را به نزدیکی این غار ندیده ام کفار به جواب آن شخص اکتفا نکردند و به سوی غار رفتند هنگامی که مقابل غار رسیدند متوجه شدند دو کبوتر در مقابل دهانه ی غار تخم گذاشتند و هم چنین درختی در دهانه ی غار رشد کرده بود و نیز دهانه ی غار مملوء از تارهای به هم تابیده ی عنکبوت بود.
با مشاهده ی لانه کبوتر و درختی که پر از شاخ و برگهای خشک شده بود و هم چنین تار عنکبوت یکی از قریشیان گفت: تار این عنکبوت مربوط به قبل از تولد محمد است و این دو کبوتر و درخت خشک به ما می فهماند که کسی وارد غار نشده است.
پیامبر (ص) به همراه ابوبکر سه روز در غار ثور بودند و روز چهارم سال سیزدهم بعثت وارد مدینه شدند و این هجرت پیامبر (ص) به مدینه مبدأ تاریخ مسلمانان شد.[۲۶۵]
«سید حمیری» اشعاری را پیرامون معجزه ی تنیدن رشته های عنکبوت بر درب غار و گمراهی کافران سروده است که دلالت بر این آیه دارد: «ختّم الله علی قلوبِهم و علی سمعهِم و علی ابصارهِم غشاوهٌ و لهُم عذابٌ عظیم»[۲۶۶] قهر خدا، مهر بر دلها و پرده بر گوش و چشمهای ایشان نهاد که فهم حقایق و معارف الهی را نمی کند و ایشان را عذابی سخت است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
حتّی إِذا قَصَدُوا لِبَابِ مَغَارِهِ وجدوا علیه نسیج غزل العنکبِ
صَنَعَ الإله له فقال زعیمُهُم ما فی المغارِ لطالبٍ من مطلبِ
میلوا و صدهم الملیک و من یرد عنه الدفاع ملیکه لا یعطبِ
حتّی إِذا أمنَ العیونَ رَمَت بهِ خُوضُ الرِّکابِ إلی مدینهِ یثربِ
فاحتل دارَ کرامهٍ فی معشرٍ آووهُ فی سعهِ المحملِّ الأرحِب[۲۶۷]
– هنگامی که قصد کردند به پی آن به غار ثور بروند بر در غار تار بافته شده عنکبوت را یافتند
– خداوند آن تارها را (برای حفظ پیامبر) ساخته است پس رهبر (گروه کفار) آنها گفت: در غار چیزی برای جوینده وجود ندارد.
– روی برگرداندند و پروردگار آنها را باز داشت (از رفتن به داخل غار) و هر کس که امنیت او را به هم بزند پروردگارش او را رها نمی کند.
– هنگامی که چشم ها از پیامبر (ص) برداشته سرپای رکاب پیامبر (ص) را به شهر یثرب رساند.
– پس سرای کرامت را در میان جمعی تصرف کرد و او را در بهترین محل پناه داد (که مردمش او را خوش آمد گویی کردند).
«عبدالرحیم برعی» پیرامون این واقعه و اعجاب تار عنکبوت می گوید:
و العنکَبُوتُ بَنَت بیتاً علیهِ لِکَی تَرُدَّ فِرقَهَ کُفرٍ ضَلَّ مَسعاها[۲۶۸]
– و عنکبوت با تنیدن تار مخفی کرد خانه ای را (غاری) که پیامبر (ص) در آن بود برای اینکه کفار که در پی پیامبر (ص) بودند را گمراه کند.
۴-۱-۷- وفات پیامبر (ص)
روح مقدس و بزرگ آن سفیر الهی، نیم روز دوشنبه در ۲۸ ماه صفر، به آشیان خلد پرواز کرد زمانی که پیامبر (ص) در بستر بیماری بود دخترش زهرا (س) در کنار بستر وی نشسته و چهره ی نورانی او را نظاره می کرد و اشعار معروفی را که ابوطالب در حق پیامبر سروده بود را زمزمه می کرد. حضرت فرمود: به جای آن اشعار این آیه را تلاوت کن.[۲۶۹]
«و ما محمّد الا رسولٌ قَد خَلَت من قبله الرُّسل أفان مات او قَتل إِنقَلبتُم علی اعقابکم»[۲۷۰]
محمد پیامبری است که پیش از او پیامبرانی آمدند و رفتند آیا هرگاه او بمیرد و یا کشته شود عقب گرد می کنید.
بعد از آنکه پیامبر (ص) ب رحلت نمودند امیر مومنان جسد مطهر پیامبر (ص) را غسل داد و کفن کرد زیرا پیامبر (ص) فرموده بود که نزدیک ترین فرد مرا غسل خواهد داد و این شخص جز علی کسی نبود. و نخستین کسی که بر پیامبر (ص) گرامی اسلام نماز گذارد امیر مومنان بود. سپس یاران پیامبر، دسته دسته جسد او را نماز گذاردند و این مراسم تا ظهر سه شنبه ادامه داشت. و سپس تصمیم بر آن شد که جسد مطهر پیامبر را در همان حجره ای که درگذشته بود به خاک بسپارند و علی (ع) به همراه فضل و عباس مراسم دفن را انجام داد.
این غروب، غروب آفتاب زندگی شخصیتی بود که با فداکاری خستگی ناپذیر خود سرنوشت بشر را دگرگون ساخت و صفحات نو و درخشانی از تمدن به روی انسانها گشود.
با درگذشت او مشکلات فراوانی در ادامه ی رسالت و تعقیب اهداف او پدید آمد که بارزترین آنها
مسأله ی خلافت و موضوع رهبری جامعه ی اسلامی بود.[۲۷۱]
و شروع این مشکلات از زمانی بود که هنوز پیامبر (ص) را دفن نکرده بودند و آنها در سقیفه ی جانشین برای رهبری انتخاب می کردند و این در حالی بود که پیامبر (ص) در غدیر خم جانشین خود را معرفی کرده بود.
«مهیار دیلمی»[۲۷۲] در رابطه با این بی احترامی مردم نسبت به پیامبر (ص) و ماجرای سقیفه می گوید:
اللهَ یا قومُ یقضی «النبیّ» مطاعا فیعصی و ما غسلا
این بیت اشاره به ماجرای سقیفه دارد که حضرت علی (ع) مشغول غسل و کفن پیامبر (ص) بودند در همان حال اصحاب جانشین انتخاب می کردند.
بترسید از خدا ای قوم آیا این مطابق رضای خداوند است که پیامبر (ص) فرمان اطاعت و فرمانبرداری را ابلاغ کند و هنوز او را غسل و کفن نکرده اند نافرمان او شوید.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:41:00 ب.ظ ]