۵-۲۱-تلویح واستعاره ۱۸۹
۵-۲۲-کنایه قریب با ساختار جمله ۱۹۰
۵-۲۳-کنایه بعید و تشبیه ۱۹۰
۵-۲۵-کنایه بعید وصفی ۱۹۱
۵-۲۶-کنایه (تلویح ) وایهام ۱۹۱
۵-۲۷-کنایه قریب و بعید اسمی وفعلی ۱۹۱
۵-۲۸-کنایه وتشبیه فشرده ۱۹۲
۵-۲۹-کنایه تلویح و تشبیه: ۱۹۲
۵-۳۰-مجموعه ای از کنایات ۱۹۳
۵-۳۰-۱-کنایه( تلویح) ۱۹۳
۵-۳۰-۲-کنایه ایماء ۱۹۴
۵-۳۰-۳-کنایه بعید و استعاره ی مصرحه ۱۹۵
۵-۳۰-۴-کنایه و استعاره ی مکنّیه ۱۹۵
نتیجه گیری ۱۹۶
منابع و ماخذ ۱۹۸
چکیده
صور خیال در غزلیّات خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی از شاعران نامدار و بلیغ قرن هشتم و اوایل قرن نهم ه.ق. است. وی به کثرت آثار و کاربرد ترکیبات و تعبیرات و بویژه ارائه نکات بلاغی در غزلیّات خویش، شهره آفاق است. انواع صور خیال از تشبیه و استعاره و کنایه و مجاز، مخصوصاً انواع تشبیه و استعاره را برای القای مفاهیم عاشقانه و عارفانه و آفرینش و پردازش تخیّلات ظریف و دل نشین خویش در ابیات غزلیّات خویش، به کار برده است.
عنوان پایانه نامهی فراروی، صور خیال در دیوان غزلیّات خواجوی کرمانی است، پوهشگر پیش از آغاز این پژوهش،هرگز بر این باور نبود که این شاعر کرمانی، در آفرینش صور خیال براستی بعد از سعدی و حافظ، قرار گیرد امّا پژوهشگر مستمر در اغلب ابیات غزلیّات وی، استادی و توانمندی طبع این شاعر را در ارائه و آفرینش زیباترین صور بلاغی در حوزهی شعر غنایی بویژه در مطاوی غزلیّاتش، به روشنی و بسیار برجسته، ثابت می کند. خیلِ انبوه صور خیال در دیوان وی، به گونه ای است که کمتر شاعری را در جلوه دادن و نمودار ساختن زیباترین و جذّاب ترین تشبیهات و استعارات، می توان با این شاعر خوش قریحه و پرکار، مقایسه کرد و سنجید. از سعدی و حافظ که بگذریم، خواجوی کرمانی، در عرصهی بلاغت، شیواترین و برجسته ترین لطایف و تعبیرات بلاغی را به خوانندگان غزلیّاتش، در دراز نای قرون، هدیه نموده است. نگارنده در چهار فصل، بلیغترین صور خیال فاخر و برجستهی شاعر یاد شده را با استناد به تک تک ابیات غزلیّات وی، توضیح داده و همهی جوانب بلاغی را در تشریح هر صورت بلاغی و خیالی، مدّنظر داشته است.
واژگان کلیدی: خواجوی کرمانی، صورخیال، تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه.
فصل اوّل
کلیّات تحقیق
۱-مقدمه
درآمد
نخل بندِ شعرا، کمال الدین ابوالعطا، محمدبن علی، مرشدی کرمانی، عارف بزرگ و شاعر استاد ایران در قرن هشتم هجری ست. نسبت «مرشدی» او به جهت انتساب اوست به فرقهی مرشدیّه که پیروان شیخ مرشد ابواسحاق کازرونی بوده اند و عنوان «نخلِ بندِ شعرا» که در غالب مآخذ به وی مکرّر داده شده است. حکایت از تبّحر و کمال او در خَلق معانی و برتری او بر فرهیختگان و ادبای روزگار خویش است.
ولادت خواجو آنگونه که در پایان مثنوی «گل نوروز» آورده، بیستم ماه، ذی الجحّه ۶۸۹ ه.ق. است. وی بنایه روایت دولتشاه سمرقندی (صفا، ۱۳۹۶: ۸۸۹) از بزرگ زادگان کرمانی بوده است و در دوران کودکی را در کرمان گذرانیده و سپس به سفرهای طولانی خود به حجاز و شام و بیت المقدس و عراق حجم و عراق عرب و مصر و فارس و بعضی از بنادر خلیج فارس و بعضی از بنادر خلیج فارس پرداخت و در این سفرها دانش و تحقیق اندوخت. وی دربار سلطان ابوسعید را دیده و با وزیرش غیاث الدین محمد دوستی داشته است. پس در پناه خاندان اینجو به سر برده و بویژه در دوران حکومت شاه شیخ ابواسحاق، در عنایت او، روزگار به رفاه گذرانیده است. افزون بر این وی با امر مبارز الدین نیز مرتبط بوده و او را مدح گفته است. خواجو از بزرگان طریقت، شیخ مرشد ابواسحاق کازرونی و شیخ سیف الدین باَخرزی و شیخ الاسلام امین الدین بلیانی و شیخ علاء الدوله سمنانی را ستوده وبه او ارادت می ورزیده است.
خواجو در طریقت تصوّف، ثابت قدم بوده و از همین جاست که نفوذ افکار صوفیانه و اندیشه های عارفانه را در غالب اشعار او آشکار می توان دید.
از میان معاصران خواجو، ذکر نام حافظ در اینجا لازم تر و ضروری تر است، زیرا این دو استاد بزرگ هم زمان ارتباط نزدیک وجود داشت. خواجو که به سال و تجربه شاعری بر حافظ تقدّم داشت، در مدّتی که مقیم شیراز بود، چون دوستی که سمت رهبری داشته باشد بر اندیشه ی حافظ پرتو تعلیم انداخته بود و به همین سبب است که در دیوان خواجه ی شیراز، بسیار ابیات می بینیم که به تقلید یا به استقبال از غزل های خواجو ساخته و یا گاه معنی و لفظی از خواجو را اقتباس کرده است تا جایی که یکی از شاعران آن روزگار گفته است:
استاد غزل سعدی ست نزد همه کس امّا دارد سخن حافظ، طرز سخن خواجو
سال وفات خواجو را ۷۵۰ ه. ق. ذکر کرده اند. وفات وی در شیراز اتفاق افتاده و آرامگاه او در تنگ الله اکبر شیراز است. آثار خواجو متعدد و کلیّات او مفصّل و از هر جهت سزاوار دقّت و شایان اهمیّت است. وی از آغاز جوانی سرودن شعر را آغاز نموده و تا پایان حیات به خلق آثار مختلف خود، سرگرم بوده است. مجموعه ابیاتش در حدود چهل بیت است و از جمله شاعرانی است که در حیات وی، به جمع آوری اشعار دیوان و آثار وی اقدام شده است. دیوان وی، بیست و پنج هزار بیت است. خواجو شش مثنوی در اوزان گوناگون سروده و در آنها به نظامی و فردوسی نظر داشته است و استادی و مهارت و قدرت طمع و اندیشه وی در همه مثنوی های وی آشکار است. این مثنوی ها عبارتند از:
-سام نامه

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
که منظومه ای حماسی و عشقی در بحر متقارب مثمن مقصور یا محذوف است و به تقلید از فردوسی سروده است درباره سرگذشت سام نریمان و عشق ها و جنگ ها و ماجراهای اوست.
-همای و همایون مثنوی عاشقانه ای است در داستان عشق همایون با همای دختر مغفور چین در بحر متقارب که خواجو آن را به سال ۷۳۲ به اتمام رسانید.
– مثنوی دیگری وی گل و نوروز است در بحر هَرج مدّس مخذوف در عشق شاهزاده یی به نام نوروز «گل» دختر پادشاه روم که شاعر آن را در برابر خسرو و شیرین نظامی سروده است.
-روضه الانوار منظومه ای است در بحر سریع که وی را با توجه به مثنوی مخزن الاسرار نظامی که در حکمت وانواع حکایت سروده است.
– کمال نامه منظومه ای ست عرفانی در دوازده باب بر وزن سیر العباد سنائی و گوهرنامه که بیش از هزار بیت است و در بحر هَزَج مدّس مخذوف و به نام امیر مبارزالدین نطفر حکمران کرمان و فارس سروده شده است،افزون بر اینها خواجوآثاری چون القلوب و -رساله البادیه و رسالهی سبع المثانی و رسالهی مناظره ی شمس و سحاب دارد.
با مطالعه در آثار منظوم و منثور خواجو که مجموعه عظیمی را تشکیل می دهد به کمال تبّحر و استادی و مهارت وی در سرودن اقسام شعر با توجه به داستانهای غنایی، عرفانی و تاریخی، می توان پی برد، غزلیّات خواجو در میان آثار وی از پختگی، برجستگی، شیوایی و دل نشینی خاصّی برخوردار است که بخش عظیمی از این جذّابیت و دل نشینی غزلیّات مرهون انواع صور خیال در غزلیات اوست که نگارنده این پایان نامه به پژوهش (پایان) در صور بیانی غزلیات عاشقانه و عرفانی این شاعر شیرین سخن و سبک عراقی پرداخته است.
۱-۱-تاریخچه
هر یک از علوم ادبی، علاقه مندان، پژوهشگران و مطالعه کنندگان ویژه ای دارد. گر چه دانش های ادبی همیشه مورد توجّه و علاقه دوست داران شعر و نویسندگی و علوم بلاغت بوده است امّا در میان این علوم، علم معانی و بیان، خصوصا بیانی که از مقوله صورخیال در شعر و نثر سخن می گوید و زبان ارجاعی را با پربار نمودن از فراهنجاری ها و ساختارشکنی های بلاغی و بیانی به سوی یک زبان کامل عیار ادبی و شاعرانه سوق می دهد. درست است که همه علوم ادبی به گونه ای از زبان ادب یعنی زبانی که فراسوی مرزهای زبان ارجاعی و عامیانه است، سخن می گویند و هر کدام به نوعی در زیبا کردن زبان ادبی و پیرایه و زیوربستن به قد وقامت زبان فارسی دری، می کوشند. اما علم بیان به درستی در شیوا و شرین و دل نشین کردن کلام در شهر کهن از روزگار سبک خراسانی، دخالت عمده و تاثیر برجسته و آفرینش های به جا ماندنی وماندگار داشته است.
هر یک از شاعران که دیرباز شعر کهن سروده اند، برای آگاهی بیشتر از زبان مادری و شناخت فراز و نشیبهای سخن چه از منظر ساختارهای زبانی و دستوری و چه شناخت واژگان (فقه اللّغه ) و چه آگاهی از صور بلاغی چهارگانه در حوزه شعر، بر خود لازم می دانستند که آثار پیشینیان را که درباره بیان در شعر، نگاشته شده بود و برجستگی های زبان ادبی و فراهنجاری را در حوزه بیان با ارائه و آفرینش بهترین نمونه ها و آثار نشان داده بود، مطالعه کنند و از نظرِ دقت آمیز و ظریف و نکته سنج خود بگذارنند.
در میان نویسندگان، ادبای قدیم، نیز عدّه ای، شاعران جوان را به مطالعه آثار پیش از خود که اسوه و رهنمود و راهنمای خوب و نسبتا کاملی برای آنان بود، تشویق و ترغیب می نمودند. از آن جمله، نظامی عروضی سمرقندی است که در مقدّمه چهار مقاله در مورد بهره جویی شاعران از آثار گذشتگان، با ذکر کتاب ها و آثار نمونه، داد سخن داده و تاکید ورزیده است که شاعر نوپا و نوخاسته و جوان باید گردِ این کتاب ها بگردد و از شعر شاعران پیشینیان بیست هزاربیت پیش چشم داشته باشد (نظامی عروضی،۱۳۷۳ :۵). اینکه تاکید نموده است، این همه شعر پیش چشم داشته باشد به این معناست که تقریبا این شمار انبوه از شعر گذشتگان را حفظ نموده و به وقت نیاز، برای تهیّج ذوق و تقویت طبع و داشتن حس و توان سرودن شعر، از خیل شعر به حافظه سپرده و از خرمن اشعار پیش چشم و حافظه داشته، به وقت فرصت بهره جویی کند و در گزینش واژگان و ترکیبات و تعبیرات و توصیفات و نیز ارائه صور خیال شاعرانه در ساختارهای تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه به خوبی بهره برداری کند و بداند از چه صورت بلاغی و بیانی، آن هم با چه قالب و ساختاری استفاده نموده و کلام را در پیمانه و ظرف صور خیال، مطابق با وزن و بحر شعر مورد نظر و فضا و مکان و مقام شایسته با کلامی بلیغ و رسا و زیبا در معنا و خوش تراش و موجز و یا با اطناب به جای خود، به معشوق، ممدوح، دوست یگانه و یا جمع فرهیختگان و دوست داران شعر و ادب عرضه و هدیه کند. بنابراین یکی از نقاط قوّت در سرودن شعر زیبا و فصیح و بلیغ رعایت اصول بلاغت و بیان در شعر بود و این امر، افزون بر شمّ خدادادی و داشتن ذوق و قریحه بالفطره، نیازمند مطالعه، مرور و ممارست در فنون بلاغت و صور خیال در شهر دیگران بود. شاعر بایستی دقّت می کرد که دیگران در گذشته به هنگام به سرودن شعر، چگونه از تنگناهای شعر با رعایت وزن و قافیه و گزینش لغات و ترکیبات مناسب سرافرازانه عبور کرده اند و چه هنرهایی آموخته و اندوخته بوده اند که نتیجه آن هنرها، ارائه یک قصیده یا غزل و یا قطعه زیبا و به جاماندنی از آنها شده است.
قطعاً شاعران بزرگ در این یادگیری ها و به خاطر سپردن، و تمرین ذوقی و حالی در اوقات فراغت چه در ذهن و چه برروی کاغذ؛ از دیگران سبق برده و پیش افتاده بوده اند. تا کسی رنج شب درس و مطالعه و تحمّل بیخوابی
نمی کرده و نفس و ذوق و ذهن خویش را با آثار برگزیده ادبی گذشته، دمخور و مؤانس نمی دیده و از سرچشمه ذوق و طبع دیگر شاعران که به صورت سفینه و جُنگ و دیوان ظهور و جلوه کرده بود، بهره کافی نمی برده، کی و کجا می توانسته است که در میدان فصاحت و بلاغت، در کنار سخنوران بزرگ زمان خود و یا در ردیف شاعران گذشته از روزگار خود، هنرنمایی کند و از ذوق و قریحه اش اثر غزلی شیرین و لطیف و سنجیده و ظریف و یا قصیده ای مشحون به نکات و ظرایف بلاغی و بیانی، تراوش کند و بر صحیفه روزگار جاودان باقی بماند و کام جان ادب دوستان و علاقه مندان به شعر را با تک تک ادبیات خود، شیرین کند و مشام جان آنها را با عطر ظرایف و نکات بلیغ و فصیح شعر خویش، خوشبو و معطر کند؟
پس از روزگار سبک خراسانی و گذر زمان و ظهور و حضور گویندگان بزرگی در قصیده سرایی و شعر حماسی و سرودن غزل و قطعه و رباعی، راه شعر کهن برای ظهور گویندگان و شاعران فصیح و بزگ، با هنر نمایی های رودکی، فرّخی، منوچهری، ناصرخسرو، سنایی، انوری و در روزگار بعد عطار و مولانا و سعدی باز و بازتر شده بود.
خواجوی کرمانی، واپسین حلقه شاعران پیش از خود و سرحلقه شاعران پس از خود است. دستمایه خواجو همه آن پشتوانه بلاغی، زبان آوری ها و هنرنمایی ها، خلق آثار زیبا در شعر غنایی و در سنایی و ارائه قطعات و غزلیّات و مثنوی های پیراسته و ویراسته و آراسته به فنون ادبی پیش از اوست. خواجو میراث خوارخیل عظیمی از شاعران پیش از خود است که در میان آنان، سعدی شیرین سخن حضور دارد که هیچ کس چون او، تاکنون غزل عاشقانه نسروده و نخواهد سرود:
برحدیث من و حُسن تو، نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را
(سعدی، ۱۲۹:۱۳۷۳)
سعدی خود، به فصاحت، شیوایی و بلاغت سخن خویش آگاه بوده است و بیت بالا که یکی از ابیات تعریف خود کرده سعدی است، وقوف او را در شیرین سخن و به گزینی و میدان داری در فصاحت و بلاغت به شیرین سخنش می رساند که را یارای مخالفت با این ادعاست؟ هر کس ذوق سلیم و طبع توانا در سرودن شعر دارد، بر استادی مسلّم سعدی، صحه می گذارد و در برابر قدرت بیان او تعظیم و ادای احترام می کند.
باری خواجو، پس از این نادره دوران ظهور کرده است، همتایان و هم عصران او چون سلمان ساوجی، نیز در تبحر در سرودن شعر بویژه غزل، وقوف و مهارت زیاد داشتند و دوران خواجو که اوج درخشش سبک عراقی است، پسینه و پیشینه خوبی داشته است. فراز و انجام آن سعدی و حافظ اند. دو بزرگ که بدون اغراق، همتا ندارند. یکی در سرودن غزل عاشقانه و دیگری در ارائه غزل عارفانه:
حسد چه می بری ای سست نظم بر حافظ قبول خاطر و لطف سخن خداداد است
(حافظ،۱۴۲:۱۳۸۹)
شاید از بخت بد و شوریده خواجو بوده که بین دو قله بزرگ ادب فارسی واقع شده است: سعدی پیش از او و حافظ پس از او، میدان دار بلاغت شده اند و طبیعی و معلوم است که یک شاعر هر چند هم توانا و بلیغ باشد، در برابر کلام معجزه نشان و آسمانی حافظ نمی تواند برابری کند و همه می دانیم که هنر، همشهری و هم ولایتی نمی شناسد هر که بهتر سروده بیشتر عزیز و معروف می شود!
اما روزگار، هرکسی را به قدر پایه و مایه هنرش، سرانجام ارج می نهد. گرچه خواجو به طور قطع در غزل به پای حافظ نمی رسد و حافظ نه تنها از خواجو بلکه از همه شاعران روزگار پیش از خود، بجز سعدی، یک سر و گردن بالاتر است، اما زیادی آثار خواجو و شمّ خدادادی او در بکارگیری صنایع لفظی و معنوی و صوربلاغی گوناگون از تشبیه و استعاره و شقوق آنها و بهره جویی از مجاز و کنایه پس از دو صور خیال یاد شده و گزینش تراش ترین واژه ها و ترکیبات و به کارگیری شیواترین، پخته ترین و زیباترین توصیفات و صوربلاغی در محور معنایی و بلاغی کلام و انتخاب موزون ترین و خوش آهنگ ترین بحور عروفی برای ارائه غزلیّات و تنوع بحور استفاده شده و احاطه او بر علوم و فنون ادبی و استادی مسلم او و اشراف او بر معانی بلاغی آیات و شماری از روایات و نیز آگاهی از تفاسیر عرفانی برکلام خدا و شناخت دقیق و صحیح فنون بلاغت در قرآن و زبان عربی و پس از آن در ادب فارسی و دارابودن حافظه قوی و طبع نیرومند و ذوق توانا در ارائه و خلق شیواترین و برگزیده ترین غزلیّات که مشحون به تصاویر زیبایی از زندگی آدمی از پیدایش او برگرده این کره خاکی و زیست پرهنگامه و غوغای او در پهنه خاک و گذر از خاک بر افلاک و نشیب و فرازهای عاشقی و کشاکش عشق در عاشق و محبوب و توصیفات بیشتر و بیشتر و گوناگون از زیبایی های معشوق و رازو نیاز عاشق با محبوب و پیوند برجستگی های معنایی و بلاغی و نهایتاً صورخیال برگرفته از چهره معشوق و پیوند این صور با پدیده های طبیعت و درآمیختن نمادهای طبیعت با نعمت های خدادادی در وجود انسان و صدها پدیده و عنصر زیبا و چشم گیر و چشم نواز و شگفت آفریده و شمار بسیاری از صُوَر نمادین و بلاغی، آری اینها همه و نیز جزء اینها، آنچه که دیوان او را مشحون به لطایف و ظرایف خیال کرده است، روزگاری طولانی است که خوانندگان و پژوهندگان در غزلیات و سایر آثار او را، بیخودانه به خویش مشغول داشته است.
شاید تنها حسن شعر خواجو به ویژه در حوزه غزل سرایی این باشد که پژوهنده پس از مطالعه دیوان خواجو و مرور مستمر به اغلب سروده های عاشقانه او، ذهنیت و نظرش اغلب به نفع خواجو عوض می شود و او را از هر آنچه معرّفی کرده اند، بهتر و استادتر می بیند و می داند. افزون بر اینکه برخی از غزلیات خواجو همچون غزلی با مطلع زیر:
صبحدم دل را مقیم خلوت جان یافتم وز نسیم صبح،بوی زلف ج
انان یافتم
(خواجو،۳۳۷:۱۳۸۹)
جزو غزلیّات برجسته سبک عراقی است و به جرات می توان گفت که پس از شعر سعدی و حافظ، می توان این غزل و امثال آن را نمونه های خوبی از بلاغت و صورخیال در شعرکهن و سبک عراقی به شمار آورد.
بی شک خواجو در علم معانی و بیان، به ویژه به راز و رمزها و ظرایف و دقایق علم بیان آشنایی داشته است و این مدعا با مطالعه شمار بالایی از غزلیات او با هدف جُستن و پژوهش انواع صور بلاغی برجسته در دیوان او،عاید خواننده و پژوهنده می شود.خواننده کم کم خواجو را در ارائه یک معنا و یا یک مفهوم به طُرُق گوناگون، استاد و ماهر می بیند. مگر نه این است که در تعریف علم بیان می گوییم: ادای یک معنا و مفهوم به صورت های گوناگون و بلیغ و زیبا (سمیعی،۲۰۹:۱۳۸۴)و نیز “ادای معنای واحد به طُرُق مختلف (شمیسا،۱۲:۱۳۷۱). و مگرنه این است که همه مولفان علم بیان، در تعریف علم بیان، جمله و تعریفی در همین حد ومرز گفته اند. وآیا غیر از این است که خواجو گاه در یک غزل یک معنای برجسته بلاغی، به چند گونه و با چند ساختار از مقوله تشبیه و استعاره و… بیان کرده است؟
یکی دیگر از برجستگی های غزلیّات خواجو، تسلّط و آگاهی او از لغت عرب و آیات قرآن و حکایات و وقوف او بر چند و چون قهرمانان داستانهای عاشقانه و غیر آن است. وسعت اطلاعات این شاعر کرمانی بر مباحث اسطوره و تاریخ و شناخت از مسائل مربوط به علوم قرآنی و نیز تاریخ ایران باستان و تاریخ ایران تا زمان و روزگار او و نیز تاریخ اسلام و اطّلاع از زندگی شخصیّتهای بزرگ اسلامی، شعر او به ویژه غزلیات او را بیشتر از حوزه حدس و گمان و اظهارنظر پیش از مطالعه، خواندنی تر و شنیدنی تر نموده است.
باری موضوع این پایان نامه، که این صفحات به عنوان مقدمّه ای بر این تحقیق است، آنگونه که از زمینه بحث معلوم می شود، پژوهش در صوربلاغی و دیوان غزلیّات خواجوی کرمانی است. شاعری که برای به دست دادن و گزینش شماری از هر نوع صورت بلاغی و بیانی در دیوان غزلیات او، نیازمند جُستن مستمّر و پی جویی و غور و غوص در تک تک ابیات دیوان او نیست. خواننده هر جای دیوان غزلیّات این شاعر کرمانی را باز کند، درست بازکرده و به مقصد و منظور خود در کار بلاغت وجُستن نقاط و نمونه های برگزیده بلاغت و صورخیال در اشعار او شده است. کمتر غزلی از خواجو را می توان سراغ داد که مشحون به انواع صوربلاغی نباشد. بدون مجامله،این سراینده در پرداختن به صور خیال و ارائه تابلوهای رنگارنگ و گوناگون با دستمایه بلاغی و بیانی توجّه و تعهّد داشته است و این یکی از برجستگی های بلاغی غزلیات این شاعر است.
دیوان غزلیّات خواجو، نمونه بسیار خوبی برای نشان دادن و ارائه اغلب صورخیال است.اینکه با قید”اغلب” به این سخن عنوان شد، به این جهت است که برخی از صورخیال چه در حوزه تشبیه و چه در استعاره و چه حتّی مجاز و کنایه به فراوانی و انبوهی همانند سایر صورخیال نیست. مثلا تشبیه تمثیل یا تشبیه معقول به معقول و معقول به محسوس و نیز کنایه از نوع تعریض و رمز و مجاز با علاقه آمر و مأمور و یا با علاقه ماکان و مایکون و یا طبع و عدم تکرار هرگز به بسامد سایر صوربلاغی نیست و این امری طبیعی است چرا که به عنوان مثال تشبیه معقول به معقول و کنایه از مقوله رمز و تعریض اصولاً بسیار در شعر همه شاعران بدون استثناء کم و گاه شماری از صوربلاغی یاد شده در حدّ و مرز یکی دو نمونه در یک دیوان است. اصولاً تشبیه معقول به معقول تشبیه زیبا و دل نشینی نخواهد بود و نخواهد شد و مجاز به علاقه مایکون، طبعا در ادب فارسی، گذشته از چند نمونه تکراری کمیاب است. بنابراین آنچه را از صوربلاغی در دیوان غزلیات خواجو کم و یا نمی بینیم؛ امری طبیعی است که در مورد سایر دیوان های شعر کهن نیز مصداق دارد.
مطلب برای نوشتن و ارائه به خواننده زیاد است امّا در مقدّمه، جای طرح و بررسی همه مسائل مربوط به صورخیال و بلاغت نیست.بنابراین با همین مختصر،مقدمه را به پایان می بریم و طرح مسائل عمده صوربلاغی دیوان خواجو به مباحث،فصول، بخش های موردنظرو خاصّ هر یک از صورخیال، موکول می کنیم.
۱-۲-بیان مساله:
در این پایان نامه سعی شده است پژوهش نسبتاً جامع، مفید، برجسته و سنجیده ای درباره ویژگی های بیانی و صورخیال دیوان غزلیّات خواجوی کرمانی، با تکیه بر بسامد بالایی از ابیات غزلیّات او در مورد هر یک از شقوق و نمونه های صوربلاغی و ارائه نکات قوّت و بلاغت آنها؛ توجه به ساختار لفظی و معنایی هر یک از صورخیال موردنظر در هر بیت انجام گیرد و به محضر دوست داران علم بیان در شعر کهن و ویژگی های صورخیال در غزلیّات خواجو که نمونه برجسته ای از شاعران و گویندگان سبک عراقی محسوب می شود، اهدا شود.
نگارنده پایان نامه در فصل های جداگانه، هر یک از صورخیال را با انواع و اقسام آن، نخست با تکیه بر تعریف و توضیح آنها از کتب معتبر بیان و ارائه ابیاتی از شاعران کهن درباره صورت بلاغی موردنظر، ذهن و ذوق خواننده و پژوهنده صورخیال در شعرکهن را، با آن شِگِرد بیانی و هنربلاغی، آشنا و مانوس کرده و با تکیه و تأکید و مرور بر نمونه های آن صورت بلاغی در سروده های برجسته و ممتاز شعرکهن، در مجموع آشنایی کافی و شناخت نسبتاً جامعی برای خواننده و علاقه مند به دریافت فنون بلاغت در شعر، آماده کنیم. در کش و قوس و فراز و نشیب مطالعه مستمّر نمونه ها، مطالعه کننده به کم و کیف هنرمندانه، هریک از ابیات در خصوص تاکید و برجسته نشان دادن یک صورت بلاغی، آشنا خواهد شد و با
توجّه و تکیه بر اندوخته های ذهنی و ذوقی خود و تجزیه و تحلیل بلاغی و بیانی هرمثال، کم کم ذوق پژوهنده تلطیف یافته و ارائه بهترین و زیباترین مثال های بلاغی، برتوان او را شناخت برجستگی های بلاغی در اقسام تشبیه، استعاره، مجاز و کنایه، افزوده و به مرور، ذهن و زبان و ذوق و طبع او را در شناخت امتیازها و نقاط قوّت زبان فراهنجاری و ادبی در مقایسه با زبان روزمره و ارجاعی، تقویت نموده و زمینه شناخت کامل و تشخیص غث و سمین(بد و خوب) صورخیال در دیوان غزلیّات خواجوی کرمانی و ارزیابی بیانی جامع از سروده های این شاعرو نیز تسلط و توانمندی او را در ارائه فراهنجاری ها و ساختار شکنی های زبان ادبی روزگارصورت می گیرد خود و نیز مقایسه آفرینش های ادبی او در گونه گونه هنرهای بلاغی و بروز ظهور و قوّت و ضعف او صورت می گیرد و از همین رهگذر، سنجش و مقایسه او با شاعران روزگار خود و تقلید او از شاعران گذشته و نیز مشعله داری و برجستگی و استادی او برای سرایندگان پس از او و چگونگی الهام و فرایافت شاعران پس از وی از سبک آفرینش صورخیال در غزلیّات او رخ می دهد.
برای نمونه می توانیم مبحث تشبیه را عنوان کنیم:
– خواننده حتی مبتدی، نخست با معنای لغوی و بیانی تشبیه و ارکان و طرفین تشبیه در قالب چند مثال و ارائه چند بیت، آشنا می شود. پس با شناخت تشبیه و ارکان آن، تشبیه فشرده را تعریف می کنیم و در کنار آن، تشبیه بلیغ و صریح را و اینکه تشبیه لزوماً فقط به مشبه و مشبهٌ به نیازمند است و بس و تشبیهی بلیغ است که تنها این دو رکن را داشته باشد.اضافۀ تشبیهی را در همین مقطع عنوان می کنیم و این که ساختار تشبیه در قالب اضافه تشبیهی، ساختاری بلیغ و گویاست. با ذکر انواع ساختارهای اضافه تشبیهی، در رابطه با تقدم و تاخر مشبه و مشبهٌ به، هنرمندانه بودن، قابل انعطاف بودن و تراکم معنای بلاغی و بیانی در این ساختار، معلوم می گردد. سپس این کارکرد اضافه تشبیهی به اجمال در شعرکهن بررسی می گردد و این نکته که به علّت قابل انعطاف بودن و کم واژگانی این ترکیب علّت حضور آن در جای جای مصراعهای شعر غنایی و عاشقانه است.
دنباله بحث تشبیه با ذکر انواع تشبیه از محسوس و معقول و نیز با توجّه به ساختارآن، اقسام تشبیه از مقوله مفرد غیرمقید و مفرد مقید و مرکب و ارائه تشبیهات مفرد به مقید و مقید به مفرد و مفرد به مرکب و مرکب به مرکب، خواننده را با کیفیّت مقوله های طرفین تشبیه و ساختار دستوری و واژگانی هر یک،آشنا می کند. به دنباله اقسام تشبیه از این منظر، می پردازیم به گونه های تشبیه دیگر که در کتب بیان ذکر شده است: تشبیه جمع، تسویه، مفروق، ملفوف مشروط، خیالی، وهمی و… در پایان نظر اجمالی درباره بسامد حضور انواع این صورت بلاغی در شعر کهن بویژه در سبک عراقی به طور اجمال و در شعر خواجو به گونه اخصّ و تاکید و توجّه خواننده براین مطلب که خواجو به کدام یک از انواع تشبیه بیشتر گرایش و توجّه داشته و در آفرینش کدام گونه از آنها موفق بوده است؟
سایر ساختارهای بلاغی نیز به همین سیاق و روش، مورد کاوش و پژوهش و حتی بازنگری واقع می شود. بازنگری بدین جهت که معلوم نیست همه اظهارنظر و ابراز باورهای بیانی و بلاغی پژوهندگان صحیح بوده باشد و با ملاک ها و معیارهای کتب بیانی مطابقت داشته باشد. از این منظر که اتفاقاً مساله مهم و مقطّع تعیین کننده ای است.
به عنوان مثال، ما در کتب بیان استعاره مصرّحه ای به نام استعاره مصرحه نمادین نداریم در حالی که برخی از استعاره های خواجو جنبه نُماد دارند و نماد یک پدیده اند. مثلا هر جا کمند می گوید یعنی”زلف”، “خط” یعنی “مورخطِ” چهره محبوب و منظورش از”درج عقیق”بدون استثنا، لبهای محبوب است. بنابراین کم کم واژه ها و ترکیبات یاد شده هر کدام نماد یک پدیده شده اند و ذکر آنها در شعر، خواننده را طبعاً به یاد پدیده دیگر می اندازد.
نکته دیگر در بیان مساله، چگونگی بهره جویی خواجویی کرمانی از خیل عظیم صورخیال است. طبعاً وزن و قافیه شعر یک محدودیت هایی برای سراینده ایجاد می کند. شاعر باید با توجه به وزن غزل و قافیه ای که برای آن در مصراع نخست برگزیده است، مفاهیم بلاغی و غیر آن و صور بلاغی را از هر شق و گونه ای که هستند در وزن تعیین شده غزل خویش بگنجاند. معلوم است که قافیه در دو واژه که واژگان قافیه نامیده می شوند و در پایان دو مصراع بیت نخست غزل می آیند. معلوم می شود و قوافی تا پایان غزل به مصراع های زوج یعنی آخر ابیات غزل انتقال می یابد. قافیه ممکن است یک هجای بسته باشد مثلا “شد” با “خود” اگر قافیه شوند، هِجای قافیه می شود”ءد” که زود تمام می شود و کشدار و ممتد و گوش نواز نیست و نمی توان در آواز و در تحریر از آن سود جست. اما اگر دو کَلمه ساحلها و مشکلها “و یا تنها کلمه “مشکلها” قافیه باشد، معلوم است که چهچه خواننده صدای کشدار و ممتدی ایجاد می کند که گویی تمامی ندارد.و خواننده آواز در تحریر از آن بسی سود می جوید و در موسیقی نیز چنین واژه های ممتدی در پایان ابیات کلّی به سازو برگردان ساز کمک می کنند و بیخود نیست که نخستین غزل حافظ، این همه در آواز، گل کرده است، چرا همه شرایط آواز را از وزن دل نشین و گوش نواز و قافیه کشیده و ممتد که صدای زنگ دارش گویی تمام شدنی نیست مثل تلنگری که به جام برنجی بزنند تا یک دقیقه صدای زنگ آن تلنگر را می شنوند.
خواجو، بدون اغراق و مجامله در لغت و ادب فارسی تبحّرو مطالعه مستمّر، ژرف و مداوم داشته است و با حافظه قوی همه آثارادبی و تاریخی گذشتگان را خوانده بوده اس
ت و حتی اینگونه که از اطلاع رسانی اشعارش معلوم می شود با تبحّر در زبان و ادب عربی، تفاسیرقرآن و تاریخ آن روزگار و نیز با توجّه به مثنوی های داستانی او مانند همای و همایون و روضه الانوار و سام نامه و… اطلاعات مطالعات پیوسته و گسترده و گوارا در رابطه با داستانهای نمای غنایی و حماسی و اسطوره و تاریخ –اسطوره، خوانده و از نظر دقّت گذرانده بوده است.
سازش و پردازش کلامی و بدیعی و بیانی خواجو در حوزه غزلّ سرایی مساله ای است که با یک مطالعه چند ساعته عاید خواننده می شود و دامنه بهره جویی این شاعر از عناصر بلاغی و ساختارهای بیانی که شماری از آنها آفریده ذهن و ذوق و طبع خود اوست، بسیار گسترده است. کافی است شعر غنایی خواجو را با سلمان ساوجی که هم دوره اوست مقایسه کنیم و ببینیم چه فاصله و تمایزی بین آفرینش های بیانی و بلاغی او و دیگر هم عصرانش وجود دارد.
در بیان مساله، شیوه های تخیّل و پردازش احساس و عاطفه در ساختارهای کلامی از ترکیب اضافی و وصفی و گروه های اسمی و وصفی و ارائه صورخیال زیبا درساختارهای یاد شده، شعر او را جای جای،غزل در پی غزل و بیت در پی بیت، برجستگی بیانی و بلاغی داده است و اگر قله شعر عرفانی حافظ پس از خواجو از بطن و متن شعر و ادب پارسی،سر بر نمی کرد، وجود نازنین خواجو و شعر غنایی او،تحت الشعاع هنر خواجه قرار نمی گرفت و بیش از آنچه که معروف شده، مشهور وصیت شهرتش روزگار دیرین و گذشته را بیش از آنچه رخ داده است، فرامی گرفت.
با نگارش این چند صفحه، بیان مساله پایان نامه موخر اما روشنگر و برجسته، صرت پذیرفت و برای خواننده این پایان، معلوم گشت که نگارنده در پی چه مقصد یا مقاصدی است؟
ضمنا رقم زن این سطور، کوشیده است که گزیده ترین ابیات غزلیّات این شاعر را برای تفهیم نکات بلاغی وی، برگزیند و از مطرح کردن و ارائه کردن ابیات تکراری تا آنجا که ممکن بوده است، پرهیز شده و تنها در مواردی که دو یا سه صورت بلاغی در بیت مجتمع بوده است، آن را در مباحث گوناگون از تشبیه و استعاره و… ناگزیر مطرح نموده است.
۱-۳-اهمیّت و ضرورت و اهداف تحقیق:
هدف و مقصد از نگارش این پایان نامه این بود تا تحقیق و پژوهشی نسبتاً جامع با سند کاوی و بازنگری، واکاوی، پژوهش و ارزیابی بسامدهای نسبتاً چشم گیر و بالای صوربلاغی و بیانی در اشعار دیوان غزلیّات خواجوی کرمانی صورت گیرد و نمونه های هر یک از اقسام ساختارهای لفظی و معنایی علم بیان یعنی تشبیه، استعاره، مجازو کنایه با انواع و اقسام هر یک از صورخیال یاد شده در تک تک ابیات دیوان وی، بررسی، کاوش، مقایسه و نوشته شود.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:13:00 ق.ظ ]