آغاز این سروده حزن انگیز
تسیلم برگ در برابر بادی که می وزد. (مصدّق، ۱۳۸۰: ۵۸)
در آخرین مصراع شاعر کلام را از زبان دور کرده و به شعر تبدیل نموده است. دو مصراع اوّل پیش درآمد مصراع سوّم اند. در مصراع سوم، برگ و بادی که می وزد عناصری هستند که جانشین انسان و حوادثی که پیش می آید شده اند:
انسان = برگ
بادی که می وزد = حوادث روزگار
تخیل در محور افقی و عمودی:
استاد شفیعی کدکنی به دقّت طرح تخیّل را در دو محور عمودی و افقی مورد بحث قرار می دهد و می نویسد: ذهن شاعر دوگونه خلق و ابداع با کوشش هنری دارد، در یک سوی طرح کلّی و مجموع اجزای سازنده شعر است که چگونه با یکدیگر ترکیب یافته و ساختمان کلّی و شکل عمومی شعر را به وجود آورده است در این حوزه، خیال شاعر از مجموع تجربه ها و یادهای تأثّرات خود و زمینه های مختلف ممکن است یاری بگیرد تا شکل اصلی و طرح کلّی شعر که ما آن را محور عمودی اثر هنری می خوانیم به وجود آید. بیگمان آفرینش و قدرت خیال شاعر در این جهت دارای اهمیّتی است که در محور دیگر، یعنی محور افقی و تصویرهای کوچک بیان،‌ در تک تک ابیات ظهور می کند.(پورنامداریان، ۱۳۸۶: ۱۷۹)
شعر گذشته ایران، به دلیل محدودیّت بینش و قالب، در بیشتر موارد از نظر محور عمودی خیال، جز در برخی شاعران مانند فردوسی، ضعیف به نظر می رسد. یکی از دگرگونی هایی که شعر نیمایی ایجاد کرد. تقویت و گسترش محور عمودی خیال است و چنانکه نیما هم می گوید، تمامی یک قطعه شعر نو، گسترش یک بیت است و به عبارت دیگر به تعبیر دیگر می توان گفت که یک قطعه شعر نو، گسترش تخیّل یک بیت در سراسر شعر است. و این گسترش و تقویت معنایی و توصیفی محور عمودی تخیّل در شعرنو کارایی شگفتی دارد و در توصیف و تجلّی نمادها و نمودهای طبیعت در جای خود کارساز و مخیّل است. برای توضیح تخیّل از محور عمودی و افقی شعری از حمید مصدّق را که نمادهای طبیعی در آن مشهود است. مرور می کنیم:
بانگی، بانگی،
ستاره های خاموش!
در پاسخ من ستاره های لب بستند
در بحر شبی،
چه ژرف،
چه بی پایان
رخشنده، تمام روشنان در شب سرد
لب بسته،‌ خموش
تا ساحل صبح
در سکون بنشستند
من بودم و این اخترکان شبگرد
تا صبحدمان
همسفران شبگرد
فریاد درون سینه غوغا می کرد
دیدم که ستاره های شب سرمستند
اشک من و این اخترکان خاموش
در بحر سپیده دم
به هم پیوستند. (مصّدق، ۱۳۸۴: ۲۸)
فردی در دل شب تاریک وسرد در دل فریاد می کشد و ستارگان تا صبح ساکن و ساکت اند، تا اینکه سرانجام در سپیده دمان خاموش و قطرات اشک در دریای سپیده غرق می شوند. این محور عمودی خیال است؛ فریاد و ناله ای در دل؛ از شب تا سحرگاه. چنانکه می بینیم وی به زیبایی این فریاد خاموش را در سراسر شعر تصویر کرده است.
اما محور افقی خیال که زمینه تأثیر و گسترش محور عمودی را می سازد عبارتند از تصاویر مقطعی و جانبی مانند خاموش ستارگان، بحرشب، ساحل صبح، سرمستی ستاره ها،‌بحر سپیده دم. پیوند و انسجام بسیار استوار در تصویرهای این شعر محصول همسازی و هماهنگی دو محور خیال در شعر موردنظر است که چون کلافی درهم تنیده اند و از یکدیگر جداشدنی نیستند. عناصر خیال محور افقی کاملاً اجزای جدانشدنی گستره خیال عمودی نیز هستند. در واقع ارزش این شعر در همان محور عمودی خیال است و بقیّه اش جنبه فرعی دارد. چنانکه اشعار شاملو ، نیما، اخوان، مصدّق و… دیده می شود، بیشترین سهم در یک شعرنو از آن محور عمودی خیال است.
صورتهای تخیّل که اصطلاحاً به آن صورخیال می گویند: گاه مربوط به امور طبیعی و نهادهای طبیعت است. چنانکه در شعر گذشته طبیعت در متن و بطن شعر بود و گاه مربوط به اسطوره، حماسه، داستان و چیزهای دیگر. صورخیال در شعر یاد شده در نمادهای طبیعت تشبیه ( هشت مورد غیر از امور طبیعی) استعاره هشت مورد (در غیرطبیعت نیز چند مورد)، مجاز سه مورد در نمادهای طبیعت، تشخیص سه مورد و افزون بر این کنایه و اسطوره و تلمیح و سمبل نیز وجود دارد. شکل تخیّل این منظومه بر پایه نمادهای طبیعت، ستاره ها، دریا، شب، سرما، ساحل و صبحدم است. امّا در کنار این جلوه های طبیعت، اموری که مربوط به انسان است یعنی بانگ، پاسخ، لب بستن، سینه و اشک نیز در شعر دیده می شود.
“تشخیص”؛ مجسّم کننده و حیات بخش صورخیال:
در بحث تشخیص باید یک نکته را روشن گفت و آن اینکه تشخیص در حقیقت استعاره است. الّبته استعاره مکنیّه با تبلور مشبه در مشبه به و تأکید بر اینکه دیگر مشبهی در کار نیست و ذهن با مشبه بهی سرو کار دارد. امّا ورای مشبه به، مشبّه موجود است. با تشخیص فضای شعر مملّو از شور و نشاط و حرکت و انفعال می شود. چنین فضایی در عالم خارج وجود ندارد. این فضا اگرچه عناصر خود را از واقعیّت و طبیعت و امور آن گرفته امّا تخیّل شاعر دست در کار ساخت تشخیص می شود و با ارتباط و پیوندهای خاصی که میان این عناصر بوسیله نیروی تخیّل ایجاد کرده، آن را از واقعیّت دور و نمودی سو رئالیستی به آن می دهد. ایجاد فضایی از این دست، نتیجه رسوخ و نفوذ در کنه و ذات اشیاء و امور واحساس یگانگی با آنهاست. در اینجاست که عقل از پیداکردن روابط ظاهری و منطقی در میان اشیاء دست می کشد و نیروی خیال در اوج هیجان عاطفی، مخفی ترین انرژی اوج را به حرکت در می آورد تا در ماورای واقعیتهای ظاهری، به حقیقتهای پنهان دست یابد، در این صورت طبیعت و نمادهای طبیعت، در شعر کهن فارسی بسیار است امّا تشخیص در شعر گذشته فارسی از نظر گستردگی و تنّوع کمتر با نمونه های شعر نوقابل مقایسه است.
تشخیص در شعر کهن به صورت اضافه کردن یکی از اعضای انسان یا موجود جاندار دیگر به یک شی ء محسوس یا یک مفهوم ذهنی و غیرمحسوس حاصل می شود و معمولاً در یک یا دو بیت پایان می یابد. در شعرنو تشخیص صورت غالب تصویر است و گستردگی و غنای فوق العاده دارد. مثلاً به قطعه زیر از مجموعه “آیدا”، “درخت” و “خنجرو خاطره” از شاملو که در آن “تابستان” اعمال و رفتار انسان را انجام می دهد و صفات انسان را پذیرفته است دقت کنیم: (پورنامداریان، ۱۳۷۸: ۳۰۶)
غبار آلوده و خسته
از راه دراز خویش
تابستان پیر
چون فراز آمد
در سایه گاه دیوار
به سنگینی تن یله داد
و کودکان
شادی کنان
گرد برگردش ایستادند
تا به رسم دیرین
خورجین کهنه را
گره بگشاید
و جیب و دامن ایشان را همه
از گوجه سبز و
سیب سرخ و
گردوی تازه بیاکند. (پورنامداریان، ۱۳۸۰: ۶۷)
تشخیص به این صورت تفصیلی و گسترده نه تنها برای اشیای محسوس، بلکه برای امور غیرمحسوس و ذهنی نیز نمونه هایی دارد. تشخیص با نسبت دادن یکی از صفات و یا عواطف انسانی به پدیده های طبیعی به وجود می آید. زیباترین تشخیص های برگرفته از نمادهای طبیعت در تصویرهای گسترده از این نوع است. تصویرهایی از این دست به خصوص در آنجا که عناصر عظیم و با شکوه طبیعت، متناسب با معنی و مضمون، تصویر و معنایی شده اند و از دل انگیزترین تصویرهای شعر نو محسوب می شوند. به نمونه های زیر از شاملو توجّه کنیم:
دریا به جرعه ای که تو از چاه خورده ای حسادت می کند
بی من
بر شالیزاران آفتاب درّه زیراب
غریب و دل شکسته می گذرد
ورستن
وظیفه ای ست
که خاک خمیازه کشان انجام می دهد
اگرچند آفتاب
با تیغ برّاقش
هرصبح
بند ناف گیاهی نو رسته را قطع می کند. (شاملو، ۱۳۸۰: ۲۱)
پیش از آوردن نمونه هایی از انواع تشبیه (بلیغ، مؤکّد، مضمر، مشروط، جمع، تسویه، ملفوف، مفروق، مجمل و…) باید متذکر شوم که در شعر معاصر بعضی از انواع تشبیه مانند مشروط، مضمر، تفضیل بسیار کم است بگونه ای که در هشت کتاب سهراب سپهری دو سه تشبیه تفضیل و حتّی به همین اندازه تشبیه مشروط یافت نمی شود.
بعضی از تشبیهات مانند محسوس و معقول و مفرد و مرکب نسبتاً انواعشان در شعر معاصر زیاد است امّا تشبیهاتی که ذکر شد، بجهت آنکه در شعر کهن هم، از روی تفننن سروده شده است، در شعر معاصر کم یافت می شود. درعین حال در آثار شاعران معاصر نام آور مثل شاملو، اخوان، سپهری، نادرپور، فروغ فرخزاد و چندتن دیگر که حتّی برخی مشهور و معروف هم نیستند، گاه تشبیهات یاد شده در بالا را، می توان بطور کمیاب، دید. بهرحال بحث تشبیه در شعر معاصر بیشتر حولِ محور محسوس و معقول و مفرد و مرکب و اضافه های تشبیهی است که نوعاً قسم آخری تشبیه بلیغ است و از بقیّه انواع تشبیه به آن صورت که انتظار
می رود، چنانکه گفته شد، در شعر معاصر نمی توان سراغ گرفت. ذیلاً انواع تشبیهات یاد شده به دو قسمت شده اند و ذیل هر عنوان نمونه هایی از آن تشبیه ها آمده است. آوردن نمونه های تشبیه برای هریک از انواع تشبیه جداً کاری تضنّعی است چرا که هم شمار آن کم است و هم نوعاً تشبیه ها مداخل هستند یعنی چند نوع تشبیه را می توان در یک قطعه شعر کوتاه پیدا کرد.
– نقشت به بی قراری و غربت نشست
چون سرنوشت / آب و ترانه
چون سرگذشت روشنی و شعر
آواره ی همیشه ی تاریخ (همان: ۱۴۰)
– آوارگی سرشت تو بد، آه!
و سرنوشت تو
همچون مسیح و مانی و حلّاج

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 05:31:00 ق.ظ ]