پاک دیــده ای بــایــد، تــا بلــور تــن بـیـند
گــر نشــان مــن جــوئی، بی نشان و بی نامم
در سفال تن، چون خم، جوش و نوش آن جامم
(همان : ۱۷۵)
و در یا در جای دیگری گفته :
زنــدگــانــی از مــن خواست در کــــــمــی فـــــزودن را
خــلقـــت از مـــن جــست رمـــــــز راز بـــــــودن را
(همان : ۱۷۶)
زن و خشوع :
دولت آبادی در بند اول مناظره زن و زمین، پس از آنکه زن را همانند خاک دانست، به خصوصیت مهم دیگری نیز از این زن، پرداخته و آن چیزی نیست، جز خشوع. او کلا ضمیر و سرشت زنان را، در آمیخته با فروتنی می داند. خویی و خصلتی که از دید او، از زن جدا شدنی نیست.
مــن زنــم زمـــــینم، خــــاک بــا فـــــروتنـــی خــوگـــر
(دولت آبادی، ۱۳۷۸: ۱۷۶)
زن پناهگاه روز های سختی :
زن از نظر پروین دولت آبادی جایگاهی امن و پناهگاهی استوار برای روز های سخت اعضای خانواده است که همیشه سعی دارد با وجود همه سختی ها و مصائب، پا بر جا و استوار بماند تا دیگران بتوانند به پشتوانه ی او در أمن و أمان زندگی کنند. از نظر پروین زن کسی است که، حاضر است خودش به تنهایی همه ی مصائب وسختی ها را به دوش بکشد ولی کمترین مشکل و مسئله ی برای اطرافیانش به وجود نیاید.
جز به خاک کو جایی، تا کنند مأوایی جز زمین کـجا پاید، استـواری پــائی
أمن خاک را مانـم، جایـگـاه روئـیـدن پای سود رهیابان، سینه سای پوییدن
(همان : ۱۷۴)
زن و راز هستی :
گفتیم که پروین دولت آبادی در مناظره های خود مستقیماً با طرف مقابل، به بحث و گفتگو می نشیند. او در این ابیات نیز جوهر حیات زن را بدون هیچ واسطه ای به مانند خاک تشبیه کرده و گفته همان طوری که خاک، همه عناصر اربعه، از آب، باد، آتش و در واقع همه عناصر متضاد را یک جا در خود جمع دارد، یک زن هم با قدرت خارق العاده ای که خداوند در جوهر وجود او قرار داده است همه خُلقیات و علایق مانند، غم، اندوه، صبر، شکیبائی، شادی و نشاط و غیره را در خود یک جا دارد، چیز هایی که همانند عناصر متضاد اربعه در یک زن به ودیعه نهاده شده و رازی است که فقط خداوند می داند و بس. پروین گفته که زن، باز گو کننده و ترسیم کننده ی راز هستی است.
باد، آب، آتش را همچو خاک مأواییـم ســِر نهـاده هستی، سِر جان والایـم
(همان: ۷۵)
زن عامل افتخار :
از دیدگاه دولت آبادی، یک زن از این که زن آفریده شده هیچ گونه احساس پستی و بی ارزشی نمی کند بلکه متقابلا، به خویش می بالد و افتخار می کند که این گونه آفریده شده چون زندگانی و خلقت را مدیون وجود خودش می داند. از نظر او، این زن بوده که کم و زیاد شدن هستی را بر عهده دارد و یا منشأ کم و زیاد شدن خلقت، وجود زن است و دیگر آفریدگان برای این که باشند و زندگی کنند، راز ماندگاری را در وجود زن، جستجو میکنند. از نظر پروین زن کسی است که با خود لطف زندگی را دارا ست و بدون وجود زن، زندگی هیچ گونه معنا و مفهومی ندارد و به پیش نمی رود و اگر هم به ظاهر زندگی ادامه پیدا کند، هیچ گونه ارزش و اعتباری ندارد و فقط در حد شب و روز گذراندن بوده است.
زنــدگــانــی از مــن خـواست در کــمــــی فــــــــزودن را
خلـقـــت از مـــن جســـــت رمـــــز راز بــــــــــــودن را
گفــتمش کــــه تـــــا دانــد لطــــف زنـــدگی بــا مــاست
زن شـــدن زبــونــی نـیســت ایـن ز خـــود شــدن والاســت
(دولت آبادی، ۱۳۷۸: ۱۷۴)
زن و بی گناهی :
در تفاسیر و کتاب های زیادی در باره ی این مسأله یعنی زن و گناه، مطالب متعددی آمده است که اکثر آن ها زن را منبع و منشأ گناه نخستین می دانند و بر اساس آن قضاوت می کنند که زن گناهکار است. این مسأله در داستان ها و ضرب المثل ها و دیوان بسیاری از شاعران هم آمده که شیطان ابتدا به زن ( حوا ) نزدیک شد و او را وسوسه و وادار کرد تا از درخت ممنوعه ای که در بهشت وجود داشت – که طبق بعضی از تفاسیر که گفته اند سیب بوده و در برخی دیگر آن را، گندم دانسته اند – بخورد و بعد هم این حوا ی گناهکار بود که به آدم نزدیک شد و آن را فریب داد، اشاره شده است. در قرآن کریم هم بارها در مورد خوردن حضرت آدم و حوا از درخت ممنوعه اشاره شده است ولی این که شیطان ابتدا کدام یک از آن ها را فریب داد اشاره نشده است و فقط آمده و گفته : « فوسوس لَهُما الشَیطان ».«که شیطان هر دوی آن ها را وسوسه کرد. » (سوره اعراب، آیه ۲۰) که از این درخت ممنوعه استفاده کنید، امّا خانم دولت آبادی با دقت و نظر فراوان و هوش و ذکاوتش، این مسأله را به نحو بسیار والایی بیان کرده، و گفته، آن درخت ممنوعه ای که می گویند زن یا حوا باعث شد که حضرت آدم از آن بخورد و در پی آن از بهشت رانده شد، درخت معرفت الهی و یا هستی و جهان آفرینش بود که زن چون دارای بصیرت و بینش فراوان بود، بهتر و زود تر آن را تشخیص داد و آن را به حضرت آدم، فهماند و باعث شد که بار معرفت را که فرشتگان و ملائک از درک آن هم عاجز و نا توان بودند و از پذیرفتن آن شانه خالی می کردند، بپذیرد. از دید دولت آبادی به خاطر این عمل زن بود که خلقت و جهان آفرینش به وجود آمد و این کار زن را، کلام اول دفتر هستی دانسته و می گوید که زن با این کار خود توانسته، مقام و منزلتش را از همه فرشتگان الهی هم بالا تر ببرد و به خلوت خدایی دست یابد.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
طعـنه ایست گر گویند، زن فریب آدم داد زن چراغ بینش بود، روشنی به عالـم داد
معرفت درختی بود، کو شناخت بارش را برگ بار هستی بـود، آنچـه داد یـارش را
زن کــلام اول بـــود، دفــتر رهایـی را آستـان عـزت بــود، خـلـوت خـدایی را
(دولت آبادی، ۱۳۷۸: ۱۷۵)
زن و نقش مادری :
دولت آبادی زن را منبع و منشأ هستی دانسته و گفته، زن، همواره گهواره هستی را به گردش داشته و دارد و باعث و بانی آن و به دنیا آوردن مردان بزرگ بوده است. او از این که یک زن و بالا تر از آن یک مادر است بر خود می بالد و میگوید زنان هم باید به این خصیصه مادر بودن خود افتخار کنند. از نظر پروین، مقام و منزلت یک مادر و عشق مادری، چیزی است که خود خداوند از آن صحبت به میان آورده و او را به این اسم یعنی مادر خوانده، پس جای بسی افتخار و سر بلندیست و زنان باید به خاطر این خصیصه، همیشه شکر گذار خداوند متعال باشند.
دســت مهـــربانـم شد، گاهواره هستی مــرد زای و مــادر زی، مــایه فرا دستی
(همان : ۱۷۴)
و یا در جای دیگری گفته :
مـن زنم، زمینم خاک، با فروتنی خوگر اسم اعــظمم خواند، عشق جاودان مادر
(همان : ۱۷۶)

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

۴-۳- سیمای زن در دیوان توران شهریاری ( بهرامی )

 

۴-۳-۱- نگاهی به زندگی و شعر توران شهریاری( بهرامی )

توران شهریاری ( بهرامی ) زرتشتی و از زرتشتیان کرمان است. جامعه زرتشتیان کرمان،
جامعه ای است که خانواده در آن ریشه در تاریخ هزار ساله ایران دارد و اینان آداب و رسوم و سنت و فرهنگ خود را طی قرن های متمادی و هزار ها، در کنار آداب و رسوم دیگران به نحو مطلوبی حفظ کرده و اصالت خود را هرگز از دست نداده اند. شهریاری تحصیلات حقوقی خود را در زمانی که در سراسر ایران فقط یک دانشگاه بود، در دانشگاه تهران در سال ( ۱۳۳۴ ) به پایان رسانید سپس پروانه وکالت خود را از کانون وکلای داد گستری تهران دریافت کرد (۱۳۴۲)، بعد از آن هم از دانشگاه شهید بهشتی ( ملی سابق ) به دریافت درجه فوق لیسانس، در رشته حقوق جزا، نایل گشت و بعد از سال ها، بعنوان کارشناس ارشد در وزارت کار، پر توان به مسائل حقوقی رسیدگی کرد.
البته در تمام این سال ها، سروده و به نظم کشیدن واژگان، عشق دیرینه خانم شهریاری بود. توران از همان آغاز جوانی به شعر و ادبیات علاقه زیادی داشت و در جشن های زرتشتیان اشعارش را با بیانی شیرین و رسا بازگو می کرد و یا گاهی از رادیو و تلویزیون آنها را می خواند. برخی از اشعارش در مجلات و روزنامه های ایران و خارج از ایران منتشر گردیده است.
فعالیت و پشتکار او در همه ی زمینه ها بخصوص زمینه های ادبی به گونه ایست که در باره ی او گفته اند : « این سخن سرا، در سنگ ستان خواب آلودگی و روز مره گی، تحرک است و بیداری. نژاده ای پویا، که با صلابت و صولتی خاص دقایق زندگی را به نظم می کشد و جالب آن که نظم زندگی را با نظم کهن باستانی شعرش یکی میکند و وفا دار به سخن گذشتگان و مفاخر ادب واژگان را با زنجیر های قصیده، غزل و مثنوی در اختیار میآورد. توران شهریاری اندیشه اش آمیزه ای از سادگی و واقع بینی و بی پیرایگی زنان دل استوار، باستانی است و فرهنگش، فرهنگ دیرینه ایرانی، فرهنگ مزدیسناست که جهان هستی را بر پایه کیش مهر، استوار می داند و کششی که در جهان طبیعت، دنیای زنده گیاهی و جانوری را به تولید مثل می کشاند و در روان انسان ها نیز این کششی نا پیدای هستی است که فرمان می راند. »( تاج بخش، ۱۳۷۸: ۱۲۸)
شهریاری از لحاظ اجتماعی بسیار فعال بوده و سه دوره پیش از انقلاب و یک دوره پس از انقلاب عضو انجمن زرتشتیان تهران و همین طور از دوران جوانی، چند دوره عضو هئیت مدیره سازمان زنان زرتشتی بوده و از این راه به جامعه زرتشتی خدمت کرده است. چند سال اخیر نیز از سخن رانان آزموده و آگاه در مجالس مختلف زرتشیانست چون گفتارش با اشعار شیوای فارسی همراه است تاثیر بیشتری بر شنونده می گذارد. اشعار توران بیشتر فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی است که به طور ساده و تا حد امکان به فارسی سره سروده شده و قابل فهم همگان است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بعضی از اشعار او در باره ی ایران باستان و فرهنگ و تمدن آن و کیش زرتشت و اثرات آن بر تمدن جهان، می باشد. اشعار توران شهریاری بیشتر شیوه سبک های کهن شعر فارسی بخصوص سعدی را به یاد می آورد. دیوان او مشتمل بر قصاید، مثنوی ها، غزلیات و دو بیتیهای بهم پیوسته و دیگر اقسام شعر است.
یاد آور شدیم که شعر توران از حیث لفظ و ترکیب سخن به آثار کهن متکی است و پیداست که دواوین شاعران پارسی زبان را خوب مطالعه کرده و با آنان آشنایی ژرف داشته و از آنان بهره ها گرفته است. شاعر در آثار خود از بکار بردن لغات دشوار و دور از ذهن که در زبان فارسی امروز جایی ندارد و نیز تکلفات و صنایع شعری که با سلیقه مردم زمان ما سازگار نیست، دوری جسته و ساده و بی پیرایه سخن گفته که قابل فهم برای همه اقشار جامعه است.
درون مایه شعر هایی شهریاری را، واقعیت جاری و صرف جامعه، تشکیل می دهد و اندیشه شاعرانه او متوجه فخر و سر بلندی زن ایرانی است. شعر او با سوز و گداز های معمول زنانه میانه ای ندارد و با مطالعات ژرفی که در ایران باستان داشته و با تکیه بر باور های پیشینیان، هیچ گاه زن را موجود ضعیف و قابل ترحمی نمی داند و در تمام شعر هایش به مانند شخصیت قوی و محکم خودش، نوعی صلابت و استحکام به چشم می خورد.
« توران شهریاری تنها زن اقلیت دینیست که از طرف دفتر مشارکت امور زنان وابسته به دفتر ریاست جمهوری در شماره ۶۰ نفر زن نام آور سراسر ایران قرار گرفته است. تمام شعر هایی که تا کنون از خانم شهریاری (بهرامی) در مطبوعات و در جنگ های شب، نشر و به چاپ رسیده، نمایان گر قدرت اندیشه و وابستگی عواطفش به مردم و جامعه اش می باشد و آرزوی بزرگش، بهبود زندگی و به آزادی رسیدن فکری همین مردم است. زمانی که برای قرائت شعرش دهان باز می کند چنان محکم می ایستد و بلیغ و رسا به واژگان نظم می دهد که :
تـو گویـی که تـوران نه گـرد آفـریـد کــه گـردی، ز گفتار او شد پدید ! »
( شهریاری (بهرامی )، ۱۳۷۹ :۲۰)
ولی با توجه به مطلب بالا، در این جا باید یاد آور شد که همین زن پر تلاش، پر صولت، حقوق دان و شاعر چون پای بر آستانه خانه می گذارد، در محیط آرام و امن خانه یک کد بانوی تمام عیار است که با لطف و نوازش به امور خانه می رسد، همسری شایسته و مادری دلسوز و مهربان. دارای سه فرزند بنام های هما، میترا و ویدا بهرامی که تحصیلات دانشگاهی خود را در انگلستان به پایان رسانده اند و هر سه از افراد موفق جامعه هستند.
شهریاری فرزند چهارمش را شعر هایش می داند که دارای مایه های پهلوانی، دلیری و حماسی ایرانی است. توران که یکی از کتاب های اشعار خود را به خاطر احترام مادرش که گوهر نام داشت، در سال ۱۳۴۵به نام او چاپ کرد. اثر دیگرش که کامل تر و در بر گیرنده بسیاری از اشعار کتاب گوهر هم می باشد، دیوان اوست که چاپ آن در سال ۱۳۷۹ بوده است

 

۴-۳-۲- نگاه به بعد طبیعی زن در دیوان توران شهریاری ( بهرامی )

زن و صبر :
شهریاری صبر زنان را در سختی ها و مشکلات، بسیار زیاد و قابل تمجید دانسته و گفته زنان با وجود همه ی سختی ها، ظلم ها و ستم هایی که بر آن ها وارد شده و می شود همواره همانند سنگ، پا بر جا و بدون سر و صدا هستند و هیچ گونه وجع و بی تابی از خود نشان نمی دهند. او زنان را، در زمان مصائب و سختی ها به مانند بارانی می داند لطیف و پاک، که هر چند از طوفان و تندر زمانه، ستم های زیادی را هم دیده ولی با این وجود دم بر نیاورده و چیزی از لطافت آن ها، کم نشده است.
زن ای ســتم کــشیده به دورانها بیــداد و ظلــم دیــده و داستانـها
سنگ صبور هسـتی و در آن حال یــاد آور لــطافــــت بــارانــــهـا
ای سـرو ناز سـایه فکن یک عمـر دیـدی ستـم ز تــندر و طــوفانـهـا
(همان : ۱۰ – ۱۱)
زن و زیبایی :
شهریاری می گوید زیبایی نعمتی است که خداوند بر اساس ظرفیت هر کسی به او عطا می کنند ولی از نظر او در این بین سهم زنان از این نعمت خدا دادی، بیشتر است. به طوری که او بیان داشته، زن دارای چنان زیبایی و دل آرایی است که هیچ انسان سخن دان و هیچ تصویر گری نمی تواند آن را ترسیم کند و تا جایی این مقوله را قبول داشته که حتی رنگ و بوی گل ها را هم برگرفته از رنگ و بوی زنان دانسته و باعث رونق گلستان ها خوانده است.
گـل از تو رنگ و بو به ودیعت برد رونــق گــرفـت از تــو گلـستانها
وصــف حســن و شـرح دلارائیت الکـن بــود زبــان ســـخــندانها
(شهریاری (بهرامی )، ۱۳۷۹: ۱۱)
زن عامل افتخار :
شهریاری در اکثر سروده هایش، به تعریف و تمجید از زنان خصوصاً زنان دوران گذشته و ارج و قرب آنان پرداخته، مگر در یکی دو مورد که آن هم برگرفته از جهل و نادانی مردم آن دوره می دانسته که ظلم ها و ستم های بسیارً سنگینی را بر زنان و دختران شان، روا داشته اند. او در ابیات زیادی از دیوانش با یاد آوری این نکته که زنان در عهد باستان از منزلت و مقام بسیار والایی بر خوردار بودند و با ذکر نام زنان مشهور و نام آور زرتشتی و پس از آن، زنان بزرگ ایران در عهد باستان و بیان کارها و رفتارهایی که باعث بزرگی قدر و منزلت آنان گردیده و آنان را از سایر افراد متمایز کرده، پرداخته و گفته که زن بودن، نه تنها عیب و ننگ محسوب نمی شود، بلکه افتخاری است که زنان به آن دست یافته اند. از نظر او، برای رسیدن به مقاصد بزرگ و مسند های عالی همیشه که نباید مرد بود. حتی گفته در گذشتهی ایران باستان، ارزش، تاج و تخت زمانی مشخص می شد که این زنان آن تاج را بر سر داشتند.
نگــاه کـــن بــه تاریخ پیشـینیان بــه آیــــنـه روشــــن بــاســتان
در آن دوره شـــامـخ بــاسـتـــان گـرانـقـدر بــودنـد یــکـسـر زنــان
از ایـران بــسی زن به پا خاسته اند کــه دیـهـیم ها را بـیاراســتـه انـد
ولــیــــکن در آن دَوْر آن روزگــار بـه ایـران زمـیــن بــود زن شـهریار
که در رأی و دانشوری سر بُـد است ســزاوار دیـهـیـم و افـسر بُــد سـت
(همان : ۱۹۹ – ۲۰۰)

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 09:30:00 ب.ظ ]