شوخ طبعی

 

 

 

معنی

 

 

معنویت

 

 

منبع:( مارشال ریو،۲۰۰۵،ترجمه یحی سید محمدی،۱۳۹۱)
پرورش دادن توانمندی‌هایی که در بالا آمده است دو نتیجه‌ی مرتبط به بار می‌آورد: (۱) پرورش دادن رشد شخصی و سلامتی و (۲) پیشگیری از اینکه بیماری انسان (مثل افسردگی، خودکشی) در شخصیت ریشه‌دار شود (اسنیدر و لوپز، ۲۰۰۲؛به نقل از مارشال ریو،۲۰۰۵).
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
روانشناسی مثبت‌نگر و بهزیستی روانشناختی
روانشناسی بالینی به شکل سنتی‌اش بر کمبودها و ناتوانی‌های روانی تأکید داشت و انعطاف‌پذیری، تدبیرمندی و توان مراجعان را برای بازیابی به ندرت مد نظر قرار داده است. در ایالات متحده مارتین سلیگمن و همکارانش بنیان‌های روانشناسی مثبت‌نگر را به عنوان متمم رویکردهای کمبود مدار شروع کرده‌اند، روانشناسی مثبت‌نگر چیزی بیش از مطالعه‌ی علمی فضیلت‌ها و توانایی‌های معمولی انسان نیست. این حیطه در چشم‌انداز علمی خود علاقمند به تحقیقات علمی به منظور فهم کامل و گسترده تجارب انسان از کمبود، رنج، بیماری تا شکوفایی، سلامتی، بهزیستی و شادابی انسان می‌باشد (استفان و الکس[۵۱]، ۲۰۰۶؛به نقل از حسینی،۱۳۹۲).
روانشناسی مثبت‌نگر به شناسایی عامل‌هایی می‌پردازد که سلامت را افزایش می‌دهند، مأموریت روانشناسی مثبت‌نگر این است که نتیجه‌گیری در مورد آنچه را که می‌تواند دنیای بهتری بسازد به جای توسل به عقاید و معانی بیان بر علم پایه‌گذاری کند (کار[۵۲]، ۱۹۵۷، ترجمه حسن پاشا شریفی، نجفی زند و ثنایی، ۱۳۸۵).
روانشناسی مثبت‌نگر رشته‌ تازه‌ای در روانشناسی است که در اواخر دهه ۱۹۹۰ برپا شده است و تمرکز آن بیشتر بر قدرت و توانایی‌های فرد است تا جست‌وجو در ضعف‌ها و نقص‌های آن، این رشته به دنبال آن است که تصویری از زندگی خوب را به روشنی بیان کند (البته از لحاظ روانشناختی) و برای اینکه مشخص کند چه چیزی زندگی را برای زیستن با ارزش می‌کند از روش‌های تجربی روانشناسی بهره می‌برد.
مکتب روانشناسی مثبت‌نگر
موضوع اصلی روانشناسی مثبت‌نگر تحقیق کردن درباره‌ی تجربیات ذهنی مثبت مانند: بهروزی، خشنودی، رضایت خاطر، لذت، امید، خوشبینی، روانی شایستگی، عشق، عشق به کار، جرئت، پشتکار، خودمختاری، مهارت میان فردی، استعداد، خلاقیت، ابتکار، دوراندیشی، فرد، مسئولیت میان فردی، نوعدوستی، وجدان کاری و پرورش دیگران است. روانشناسی مثبت‌نگر رشته‌ فرعی روانشناسی انسانگر نیست، موضوع اصلی این روانشناسی همان است که روانشناسی انسانگرا، را برای خود انتخاب کرده است. به همین خاطر نیز این دو رشته همپوشی زیادی دارند. اما آنچه روانشناسی مثبت‌نگر را از روانشناسی انسانگرا متمایز می‌کند تأکید زیاد آن بر اتکار به پژوهش تجربی برای آزمودن فرضیه ها بر اساس داده‌های بدست آمده است (نینان[۵۳]، ۲۰۰۷؛ به نقل از حسینی،۱۳۹۲).
روانشناسی مثبت‌نگر به عنوان رویکردی تازه در روانشناسی بر فهم و تشریح شادمانی و احساس ذهنی بهزیستی و همچنین پیش‌بینی دقیق عوامل مؤثر بر آن‌ ها متمرکز است. این رویکرد از منظری مثبت‌گرایانه با ارتقای احساس ذهنی بهزیستی و شادمانی، در عوض درمان نواقص و اختلالات سر و کار دارد. بنابراین روانشناسی مثبت‌نگر مکمل روانشناسی بالینی سنتی است. فهم و درک و شفاف‌سازی شادمانی و احساس ذهنی بهزیستی، موضوع محوری روانشناسی مثبت‌نگر مثبت‌نگر است. روانشناسی مثبت‌نگر گرا از لحاظ علمی از روانشناسی انسان گرا دقیق‌تر است. این‌گونه روانشناسی به انسان می‌نگرد و می‌پرسد «چه می‌توانست باشد؟» روانشناسی مثبت‌نگر به عنوان یک رشته قبول دارد که افراد از آنچه می‌توانند باشند کمترند، همچنین از میزان شیوع آسیب‌هایی نظیر افسردگی، سوء مصرف مواد، بی احساسی و خشونت آگاه است، با این حال عمدتاً به تقویت کردن توانایی‌ها و شایستگی‌های فرد توجه دارد. افراد برای جلوگیری از بیماری‌ باید بتوانند، توانایی‌هایی چون امید، خوشبینی، مهارت، پشتکار، انگیزش درونی و قابلیت روانی را در خود پروردانده و از آن‌ ها بهره ببرند. مسئله این نیست که چطور می‌توانیم ضعف‌های افراد را اصلاح کنیم بلکه اینست که چگونه می‌توانیم توانایی‌های افراد را پرورش دهیم و تقویت کنیم.
روانشناسی مثبت‌نگر در پی آن است که افراد را نیرومندتر و پربارتر کند و استعداد همه‌ی آنها را شکوفا سازد (ریف، ۱۹۹۸). روانشناسی مثبت‌نگر به سلامت روانی افراد و کیفیت زندگی آنها نگاه می‌اندازد و می‌پرسد چه می‌توانست باشد. این روانشناسی به دنبال آن است که به افراد کمک کند تا توانایی‌ها و شایستگی‌های خود را پرورش دهند، برای همین از آنها نمی‌پرسد که چه عینکی به چشم می‌زنند یا چه کسی را به عنوان الگوی نقش انتخاب می‌کنند بلکه به آنها می‌گوید که قوت‌ها به اندازه‌ی ضعف‌ها اهیمت دارند، انعطاف‌پذیری به اندازه‌ی آسیب‌پذیری مهم است و تکلیف دائمی بذر خوبی پاشیدن، به اندازه مداخله کردن برای برطرف نمودن آسیب حائز اهمیت است (سلیگمن[۵۴]، ۲۰۰۴، ترجمه تبریزی و همکاران، ۱۳۸۸).
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
حوزه‌ های اصلی روانشناسی مثبت‌نگر
هیجانات مثبت
خصیصه‌های مثبت افراد
نهادها و سازمان‌های مثبت
هیجانات مثبت شامل مطالعه درباره‌ی بهزیستی روانشناختی، رضایت و خرسندی از گذشته، سالم و شاداب بودن در حال حاضر، امید و خوش‌بینی برای آینده است. خصیصه‌های مثبت افراد شامل مطالعه‌ی توانمدی‌ها و فضیلت‌ها مانند استعداد عشق، کار، شجاعت، رحم و شفقت، خلاقیت، کمال، خودشناسی، تساهل، خودکنترلی و حکمت فرزانگی می‌باشد. فهم و درک سازمان‌ها و نهادهای مثبت مستلزم بررسی توانمندی‌ها و ویژگی‌هایی است که برای پرورش و گسترش جامعه‌ی بهتر لازم است مانند عدالت، مسئولیت‌پذیری، نزاکت و ادب اجتماعی، وجدان کاری، بردباری، سعه صدر یعنی ایجاد سازمان‌های مدنی که افراد را به سمت شهروندهای ایده‌آل هدایت می‌کند. در کل روانشناسی مثبت مطالعه شرایط و فرایندهایی است که در ترقی با بهینه کردن کارکردها و پتانسیل‌های انسان‌ها، گروه‌ها، سازمان‌ها و نهادها نقش دارد (میشل[۵۵]، ۲۰۰۶؛ به نقل از حسینی، ۱۳۹۲).سلیگمن (۱۹۹۸) در پاسخ به این سؤال که چرا امروزه به روانشناسی مثبت‌نگر نیاز داریم معتقد است که در گذشته،روانشناسی هزینه زیادی را برای بیماری‌ها و ضعف‌ها پرداخت نموده است و کمتر به عوامل مثبت و انسانی ارزش داده است، مثلاً روانشناسان ملاک‌های تشخیصی و آماری بیماری‌ها[۵۶]DSM را تدوین کردند و روانشناسان اثرات زیان‌آور استرس‌های محیطی را بر روی بدن نشان دادند و روانشناسان شناختی مشخص کردند که خطاهای شناختی باعث شکل‌گیری بسیاری از اختلالات می‌شود. اما این حوزه بر این عقیده تأسیس شده که افراد دوست دارند زندگی خود را معنادار و کاملتر کنند و به دنبال افزودن تجربه خود از عشق و کار هستند و به دنبال ترویج و گسترش عواملی هستند که آن را بهترین چیز در درون خود می‌دانند. روانشناسی مثبت‌نگر می‌تواند با تشویق افراد به سوی پذیرفتن رفتارها و تمرینات ذهنی و ارتقاء سطح بهینه و نهفته در وجود هر شخص علاوه بر اینکه از شکل‌گیری بسیاری از اختلالات جلوگیری کند باعث ایجاد شادی و رضایت در زندگی افراد شود.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
لذا می‌توان گفت که هدف روانشناسی مثبت‌نگر ریشه کنی و از بین بردن آسیب شناسی نیست بلکه هدف آن ساختن عواملی است که در انسان قابلیت رشد و تحول دارد، بدون آنکه بخواهد ضرورت و اهمیت آسیب‌شناسی را انکار کند (آنجلا[۵۷]، ۲۰۰۴). به همین علت امروزه روانشناسان مثبت در مقابل ملاک‌های تشخیصی و آماری بیماری‌ها یک نظام طبقه‌بندی به نام شناسایی و طبقه‌بندی توانمندی‌های انسان[۵۸] به جود آورده‌اند بدین معنی که روانشناسی مثبت‌نگر به شناسایی و طبقه‌بندی توانمندی‌هایی در انسان می‌پردازد که می‌توانند برخلاف بیماری‌ها عمل کنند. خود این توانمندی ها در شش بخش طبقه‌بندی شده‌اند که عبارتند از:
خرد و دانایی
شجاعت
تنوع‌طلبی
عدالت‌جویی
اعتدال
تعالی (آنجلا، ۲۰۰۴).
بنابراین روانشناسی مثبت‌نگر با ترویج یک رویکرد کل‌نگر که به طور مساوی هم به تجارب منفی و هم تجارب مثبت اهمیت می‌دهد در پی ساختن و گسترش خصوصیات و کیفیاتی است که باعث بالا رفتن رضایت از زندگی در افراد و جوامع می‌شود. شاید گفته شود که روانشناسی مثبت‌نگر فقط راجبع به تجارب مثبت است گرچه نیاز به فهم بیشتری از تجارب مثبت وجود دارد اما هدف روانشناسی مثبت‌نگر درآغاز، تسریع کردن تغییر درکانون روانشناسی از تمایل تنها به اصلاح کردن انحرافات در زندگی، به ساختن خصوصیات و کیفیات مثبت می‌باشد به همین دلیل روانشناسی مثبت حوزه‌هایی مانند: شادی، رشد فردی، بهزیستی روانی، خوش‌بینی،خودمختاری، مکانیسم روانی انطباقی، هیجانات و سلامت،خردمندی، فضیلت،خلاقیت، استعدادها را مورد توجه قرار می‌دهد. (سلیگمن، ۲۰۰۰؛ به نقل از بیانی و همکاران، ۱۳۸۷).
حوزه های تحقیقاتی روانشناسی مثبت نگر
روانشناسان مثبت‌نگر سه حوزه‌ی تحقیقی را برای خود مطرح نموده‌اند که این سه حوزه عبارتند از:

 

 

تحقیق در زندگی دلپذیر و یا زندگی لذت‌بخش

مطالعه‌ی زندگی خوب یا زندگی متعهدانه

تحقیق در زندگی معنادار یا زندگی در پیوند با جهان (کار،۱۹۵۷، ترجمه شریفی و همکاران، ۱۳۸۵).

 

در حوزه‌ی اول یعنی تحقیق در زندگی دلپذیر محققان در پی آن هستند که بدانند چگونه مردم می‌توانند به بهترین سطح تجربه‌های حسی خوشایند به عنوان جزئی از زندگی طبیعی‌شان دست بیابند. منظور از این تجربیات حسی خوشایند تجاربی نظیر حس برقراری رابطه‌ی خوب با دیگران، امیدواری، علاقمندی و تفریح نمودن است.

در حوزه‌ی دوم یعنی زندگی متعهدانه محققان احساس سرشار شدن در احساسات منحصر به فردی را که از کارهای ابتدایی و معمول زندگی سرچشمه می‌گیرد را مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهند. این احساسات وقتی شکل می‌گیرند که فرد حس می‌کند تکلیفی را که به او داده‌اند با توانایی هایش هماهنگ است و مطمئن باشد که از پس آن بر می‌آید.

در حوزه‌ی تحقیقی زندگی معنادار محققان می‌خواهند بدانند که مردم چگونه احساسات مثبت خود را به سوی بهزیستی و تعلق داشتن به معنایی مثبت هدایت می‌کنند و مهمتر اینکه می‌خواهند بدانند مردم چگونه می‌توانند احساس کنند که یک جزء کوچک اما فعال و، مشارکت کننده در یک جهان بزرگتر هستند. احساساتی از قبیل جزئی از طبیعت بودن، عضو یک گروه اجتماعی، یک نهضت یا نظام باوری (کار،۱۹۵۷،ترجمه پاشا شریفی و همکاران، ۱۳۸۵).

برای

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 09:30:00 ب.ظ ]