۱- با زبان و بیان، توانایی درک و زبان نوشتاری، تخیل و تجربههای کودکان و نوجوانان متناسب است.
۲- به رشد و پرورش شخصیت خواننده کمک می کند.
۳- اهمیت تصویر را برای کودک و نوجوان برابر با اهمیت نوشته میداند و همواره بخشی از پیام را با تصویر بیان می کند .(انوشه، ۱۳۷۶: ۵۹)
ادبیات کودک و نوجوان، هدفهای مهمی را مدنظر قرار میدهد که تعدادی از آنها عبارتند از:
الف) آماده کردن کودک برای شناختن، دوست داشتن و ساختن محیط.
ب) شناساندن کودک به خویشتن، ایجاد احترام به اصالت انسانی و میل به اعتلای مدام.
ج) سرگرم کردن و لذتبخش بودن.
د) علاقهمند کردن کودک به مطالعه و ایجاد عادت به آن.
هـ) ایجاد و تقویت صلح درجهان.(ایمن، ۱۳۷۹: ۳)
تاریخ ادبیات کودک و نوجوان در همه کشورهای جهان کما بیش چهار مرحله داشته است:
اول: آفرینش و انتقال آثار ادبی به صورت شفاهی.
دوم: گردآوردن و و نوشتن آثار ادبی شفاهی.
سوم: پدید آوردن آثار ادبی با الهام از آثار شفاهی.
چهارم: آفرینش آثار ادبی ویژهی کودک و نوجوان. (همان:۳)
فولکلور یا فرهنگ عامه همچنان که سرآغاز پیدایی همهی هنرهاست، سرآغاز ادبیات و به خصوص ادبیات کودکان نیز است. لالاییها، مثلها، ترانههای کودکان، افسانههای خردسالان، داستانهای ماجرایی وحماسی و عاشقانه و اسطورهها که همه زائیدهی تخیل و تفکر مردم اعصار مختلف هستند؛ بنیاد و اساس ادبیات کودکان و نوجوانان را تشکیل میدهد. بنابراین ادبیات کودکان سرچشمه در فولکلور و فرهنگ عامه دارد و قدمتش به اندازه کهنسالی زندگی بشر بر روی زمین است. (انوشه، ۱۳۷۶: ۵۹)
شاید تلاش برای تعریف ادبیات کودکان، مثل تلاش برای تعیین حدود یک کشور باشد. البته این حرف تا جایی که موضوع نیازمند تعیین حدود باشد، درست خواهد بود. با این همه و علی رغم تغییرات مداوم کودکی، می توان کتاب کودکان را بر حسب خوانندهی آن تعریف کرد. از مطالعه دقیق نوشته به خوبی روشن می شود که کتاب به چه منظوری تنظیم شده است: به طرفداری از کودکان، برای کودکان رو به رشد و یا برای افرادی بالاتر از آنها، به هرحال، ارزش کتاب به شرایط بهره گیری از آن وابسته است. (ابراهیمی الوند،۱۳۷۵: ۲۳)
نجیب کیلانی و کتاب ادب الأطفال فی ضوءالإسلام
نجیب کیلانی نویسنده مسلمان مصری، در سال ۱۹۳۱ م / ۱۳۵۰ ه.ق در روستای ” شرشابه ” دیده به جهان گشود. وی در سال ۱۹۴۹ در شهر ” طنطا ” دیپلم گرفت و سپس وارد دانشکده پرشکی دانشگاه قاهره شد.در آخرین سال دانشگاه یعنی در سال ۱۹۵۵ به جرم گرایش به جماعت اخوان المسلمین دستگیر و زندانی شد. و پس از رهایی از زندان درس پزشکی را ادامه داد و در این رشته فارغالتحصیل شد (عبدالرحیم، ۱۴۰۹: ۵۰). کیلانی را از جهت کثرت و تنوع آثار، از پیشتازان ادبیات اسلامی معاصر به شمار آورده اند.او بیش از ۷۰ کتاب در زمینه های رمان، داستان، شعر، نقد، اندیشه و پزشکی نوشته است از جمله آنهاست: عمر یظهر فی القدس– عذراء جاکرتا– امرأه عبدالمتجلی– عمالقه الشمال– ملکه عنب– فارس هوازن– أغانی الغرباء– اِقبال الشاعر الثائر– الغذاء و الصحه– فیرحاب الطب النبوی- الإسلامیه و المذاهب الأدبیه– مدخل الی الادب الاسلامی– رحلتی معالادب الاسلامی– تحت رایه الاسلام– الطریق الی اتحاد اسلامی– حول الدین و الدوله.
وی در سال ۱۹۵۹ با ” رمان الطریق الطویل ” در مسابقهای که از سوی آموزش و پرورش تدارک دیده شده بود، شرکت کرد و جایزه آنرا به خود اختصاص داد. از دیگر جوایز مهم او در زمینه داستان می توان به جایزه شورای عالی هنر و ادبیات در سال۱۹۶۰ و نیز مدال طلای طه حسین از سوی انجمن داستان نویسان اشاره نمود.(الکیلانی، ۱۹۸۶: ۲۳۰و۲۳۱)
کتاب”ادب الأطفال فی ضوء الاسلام ” از آثار این نویسنده است که با رویکردی نقدی – تحلیلی و در ۸ فصل به تعریف ادبیات کودک، اهداف، شاخصه ها و انواع آن در پرتو تعالیم قرآن و اسلام پرداخته است و این پژوهش شامل ترجمه مطالب مطرح شده (۱۰۴-۱) در زمینه مفهوم ادبیات کودک، ادبیات اسلامی، تاریخ ادبیات کودک در نزد عربها، داستان های کودک و انواع آن،عناصر داستان های کودک (۱-حادثه ۲- نقل و روایت ۳- ساختار ۴- شخصیت ۵- زمان ومکان ۶- اندیشه یا موضوع ۷- راست گفتاری)، مشروعیت داستان های کودک بر اساس قرآن، تعبیر شعری و ویژگی های مناسب شعر کودک و نمایش نامه مدرسی و اهداف آن میباشد. در بخشهای آخر نیز به تحلیل نقش و کارکرد ادبیات کودک از نظر اسلام پرداخته است و بدین خاطر اثری بکر و بدیع در نوع خود به شمار میآید.
روش ترجمه کتاب حاضر:
روشیکه برای ترجمهی کتاب حاضر در نظر گرفته شده است، ترجمهی مبدأ محور- مقصد محور میباشد. که در تعریف آن گفته شده است:
در این شیوه فعالیت مترجم از متن مبدا آغاز شده و به متن مقصد ختم میشود. مترجم ابتدا با بهره گرفتن از فرمولها و دستورهای معین در نظام معنایی و دستوری هر زبان تلاش میکند تا متن را بفهمد. به عبارت دیگر سعی میکند تا با بازیابی اطلاعات ذخیره شده در متن، شبکه معنایی آن را برای خود ترسیم کند. به طور طبیعی این شبکه معنایی سازگار با شبکه معنایی زبان مبدا و به عبارت دقیقتر تکهای از شبکه معنایی آن زبان است. لذا در گام دوم وی شبکه معنایی معادل با آن را در زبان مقصد ترسیم میکند و در گام نهایی آن را مطابق فرمولها و دستورهای زبان مقصد که بر گرفته از نظام آوایی تکواژی و دستوری زبان مقصد است به صورت متن مقصد ارائه میدهد.(صفوی، ۱۳۸۰: ۲۲)
مشکلات ترجمه کتاب حاضر:
۱- نویسنده در بعضی از بخشهای کتاب با آوردن اصطلاحات و ضربالمثلها و کلمات عامیانه ترجمه را دشوار نموده است.
اصطلاحات:
ولسنا- کمسلمین- بدعاً فی ذلک: و ما به عنوان مسلمان با دیگران تفاوتی نداریم (ص ۸۲)
ضرب المثل:
یقدمون السم فی الدسم: سم در چربی میریزند معادل «در باغ سبز نشان میدهند.» (ص ۸۸)
کلمات عامیانه:
باب جای إمته
جای الساعه سته: به معنی «پدر زود برگرد، بیا ساعت شش است» (ص۳۳)
۲- نویسنده با آوردن جملات طولانی و گاهیاوقات پیچیده در بعضی از قسمت ها، باعث دشواری ترجمه و پیچیده شدن مضمون و فهم کند مطلب توسط خواننده شده است.
و مجال التأثیر اللاشعوری فی أدب الأطفال تحیل مکانه أولی لاشک فیها، و خطوره الآداب و الفنون-دائماً-وأبدا-أنها تتسلل إلی هذالمجال و تفعل فعلها و مادام الأمر کذلک، فإن الذین یکتبون لأدب الأطفال علیهم واجب أساسی والإلمام بماهیه هذاالحیز حیزاللاشعور- بالنسبه للطفل، وإعطاؤه حقه من الفهم و التدقیق، حتی لایتسلل إلی شخصیه الطفل من خلاله عوامل سیئه تؤذی تکوین الطفل و تعیق من تطور شخصیته و نموها و نضوجها (ص ۴۷ و ۴۸)
بیشک عرصه تأثیر ناخودآگاه در ادبیات کودک در مقام اول قرار دارد و به طور همیشگی و ابدی اهمیت انواع ادبیات و هنر در این است که به این عرصه نفوذ مییابد و در این جا کار خود را انجام میدهد، پس وقتی مساله چنین است، وظیفه اصلی تمامی کسانی که در زمینه ادبیات کودک به نویسندگی میپردازند آشنایی با ماهیت این حیطه– ضمیر ناخودآگاه- کودک، و ادای حق آن به وسیله فهم و بررسی دقیق است، تا عوامل بدی که از طریق این حیطه به شکلگیری(شخصیت) کودک آسیب میرساند و مانع پیشرفت، رشد و پختگی شخصیتش می شود، درآن نفوذ نکند.
مقدمه نویسنده
حمد و سپاس خدای را و درود و صلوات برپیامبر خدا(ص) باد.
اما بعد
اعتقاد رایج درجهان امروز این است که مسأله کودکی در صدر تمام مسائل قرار دارد و ما شاهد این قضیه در تحقیقات و برنامه های موسسههای مربوط هستیم از تبلیغات و آموزش و پرورش و بهداشت گرفته تا انواع هنر.
حل کردن مشکلات دوران کودکی، اولین قدم برای اصلاح کردن مسیر زندگی، غلبه بردشواری ها وگرفتاری های آن است. ادبیات کودکان نقش آشکار و ارزشمندی در این عرصه بازی می کند وآنچه که در این کتاب تقدیم مینماییم جز تلاشی خاضعانه، درایجاد تصور درستی از مفهوم این ادبیات، درپرتو تعالیم اسلام و تجربه بینظیر فرهنگی آن نمی باشد یا به عبارتی دیگر، اسلامیکردن ادبیات کودکان، بدون هدر دادن هیچ کدام از انواع ارزشهای زیباشناختی است. و خداوند از نیتها آگاه است.
مفهوم ادبیات کودک
اسلام روش کامل و فراگیری را برای زندگی آورده است و این شیوه ی الهی برترین نظام از جهت متون و انطباق آن است و دارای نزولی مشخص وتدریجی بوده که هیچ مسئله کوچک وبزرگی رادر زندگی فردی و اجتماعی رها نکرده مگر اینکه به همهی آنها به طور مفصل پرداخته است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
و بر اساس این شیوه مسئولیت فرد مسلمان مشخص می شود.
واضح است که این مسئولیت در چارچوب اصول اسلامی و قوانین و آدابی تعیین میگردد که باید حدود و فاصلهی آن را در زندگیمان ترسیم نمائیم. مسئولیت گفتار نیز از همین جا شکل گرفت همانطور که مسئولیت «عمل و کردار» و حتی مسئولیت احساسات، عواطف و خواسته ها به وجود آمد. «هیچ کدام از شما ایمان نمی آورد مگر اینکه میل و رغبتش از آنچه برایش آوردهام تبعیت نماید»۱و این امر ارادهی قوی، رویارویی نیروهای منفی وحملات آن رامی طلبد. بعضی از ناقدان، ادب را با عنوان «هنر گفتار» معرفی کرده اند وبعضی دیگرآن را این گونه معرفی کرده اند: ادب عبارت است از «سخن زیبای نوشته شده یا گفته شده» هم چنین گفتهاند: «عمل ادبی با نفسی هماهنگی دارد»، یا اینکه در روح وروان ما و نیز در فعالیت روانی ما نمایان می شود.
بازافزودهاند: «لذت و منفعت از آثار ادب است» و «ادب بیانگر زندگی است و ابزار آن زبان است» و هر چند که بیانگر زندگی باشد به معنی انتقال آن به همان شکل نمی باشد، بلکه بدین معنی است که ادب زندگی را بر اساس درک وفهم ادیب از آن ودیدگاه او در مورد هر مسئلهای برای ما تعبیر، تفسیرو نقد مینماید. در نتیجه ادیب «موضعی» فکری بر میگزیند و بنابراین می تواند در جامعهاش اثرگذار باشد؛ بدینخاطر برخی از ناقدان معتقدند که مضمون اجتماعی عمل ادبی ازواقعیت زندگی در جامعه گرفته نمی شود بلکه از موضع فکری ادیب در مورد زندگی در این جامعه گرفته می شود. مضمون ذاتاً ارزشمند است، این یکی از ارزشهای رایج در جامعه است که از موضع فکری ادبیات به وجود میآید..
این گونه است که میبینیم «مکتبهای ادبی» و «مکاتب هنری» در رابطه با تعریف و معنا ومفهوم ادب و عوامل تأثیرگذار در آن باهم اختلاف دارند و این نظریات وبینشهای متناقض در اصل از فلسفههایی که افراد به آن گرویدهاند به وجود آمده و باعث شده که آنان دیدگاه هایی گوناگون و سازگار با باورهای شخصی ونظامهای سیاسیشان داشته باشند. در نتیجه «واقعگرایان» فقط به حقیقت واقعی که رسیدن به آن از طریق تجربه امکان پذیر است، ایمان دارند و هر عالمی بالاتر از محسوسات را انکار می کنند و «رمزگرایان» (سمبولیست) هم با وجود مخالفتشان با بدعتگذاری علم مادی کفرآمیز، خودشان را در گمراهی مبهم صوفیانه غرق نموده، شیفتهی رموزی شده اند که به دلیل و برهانهای مشخص بیتوجهی نموده و شخص را در بحبوحهی تلقینها، اشارهها و فضاهای عجیب وغریب گرفتار میسازد.
و مکتب «کلاسیک » فقط بر انتزاعات عقلی تکیه داشت، در حالیکه مکتب «رمانتیک» به عاطفه پایبند بود و آوای ناامیدی، درد، عذاب و تباهی سر میداد. و مکتب «سوررئالیسم» به مکانیسم روانی محض متمایل گشته، نظارت عقل را انکار نمود و تلاش کرد که بدور از رویکردهای اخلاقی و حتی هنری پیشروی نماید. و بالاخره «اگزیستانسیالیستها » نمایشی ارائه دادند که همهی ارزشها و رسم و سومات و ادیان را رد کرده و مورد خشم و نافرمانی قرار میداد، آنها دور خودشان میچرخیدند و قربانی و صلوات نثارشان میکردند، که این خود نوعی بتپرستی گمراه کننده است..
اکنون، ما به عنوان یک امت مسلمان در کجای این آشفتگی وحشتناک قرار داریم؟؟ و در کجای این جریان ها و فلسفهها میایستیم؟؟
قطعاً در آغاز همین بخش از سخنانمان بیان نمودیم که ادیب مسلمان مسئول است، و رسالت او در زندگی مسئولیتش را مشخص می کند، و ارزشهای اسلامی، عقیدهی دور از شرک، وخیالات و قوانین نازل شده از طرف خداوند بر بنده و فرستادهاش حضرت محمدبن عبدالله (ص) این مسئولیت را تثبیت مینماید خداوند در این باره میفرماید:
«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ کانیَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا»[۱]
و نتیجه مشخص این است.
– به درستی که محمد (ص) بشری است که به او وحی می شود.
– عمل صالح همان رسالت مؤمن است.
– عقیده همان یکتا پرستی است.
ادبیات اسلامی– در پرتو اسلام – به هنر گفتار توجه دارد و هیچ دلیلی واضحتر از این گویای این مطلب نیست که بگوییم معجزهی بزرگ در نزد ما همان قرآن است، که یک اعجاز بلاغی و بیانی بالاتر از توان هر انسانی است. چنان که در آیه شریفه آمده است:
(قل لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا )[۲]
ادبیات اسلامی، همان طور که به ساختار کلی یا شکل هنری سودمند، مناسب و مفید بدور از انحراف و گمراهی توجه دارد از قرآن زیبائی روایت ،پیوستگی افکار ،و زیبائی در لفظ ،جمله ،عبارت وتاثیر را فرا می گیرد و بذرهای شگفتی، رنج و ابهام را در عقل وجدان و روح انسان نمیپراکند.
ادبیات اسلامی مضمونش را از ارزشهای اجتماعی مریضی که، تجربههای ناقص آن را جدا نموده طلب نمی کند، ارزشهایی که خشمها، کینهها و هوا و هوسها در آن تأثیرگذار است بلکه ادبیات اسلامی مضمونش از عقیدهی توحید، گنجهای تمدن اسلامی، و میراث الهی منزه از اشتباه و هوس الهامپذیر است و این به معنی غفلت از «تعاملهای» اجتماعی جنجالی و مسائل رایج در زندگی همچون خوبی و بدی، نیکوکاری و بدکاری، بیماری و سلامتی نمی باشد.
بنابراین ادیب مسلمان خواهان به تصویر کشیدن این بحران، تجزیه و تحلیل چارچوب آن، جستجو در مورد عوامل به وجودآورندهی آن، توجه به عواقب و پیامدهای آن و شناخت مناسب علتش میباشد، و در کنار این امور– به اسلوب هنری مستقیم و غیرمستقیم آن گونه اشاره می کند که واجب است هر کس به تنهایی یا دستهجمعی بدون هدردادن ذرهای از ارزشهای زیباشناختی و هنری به سوی آن حرکت نماید.
ادیب حقیقی میایستد.
و موضع ادیب مسلمان از عقیدهاش سرچشمه میگیرد.
مسئله مهم، داشتن صداقت در پرداختن مادهی ادبی، خالص گرداندن آن بر اساس اصول ساختاری، هماهنگی، زیبایی و تأثیرگذاری است، به گونه ای که تصویر هنری دلنشین، رضایتبخش و سودمند واقع شود، ما بعد از آگاهی از آن احساس کنیم که در مقابل یک تجربهی زنده و پویا قرار داریم، که ما را به سمت روابط تازهای همچون درککردن و تعالی روحی، اطمینان آسوده، مبتکر و تحریکبرانگیز میکشاند و به سوی برترینها و تغییرات پیاپی در جهت هدف بسیار بزرگ و ارزشمند سوق میدهد.
هر ادیبی «ذات مشخص»، و شیوه ی مخصوص به خود را دارد، که باعث تفاوت او با دیگر ادیبان رقیب او می شود، پس هنر– در بهترین شکل– نوآوری و اختراع ساختارهای زیبایی شناسی تأثیرگذار است، و هر ادیب مسلمانی در انجام این وظیفه روش جداگانه ای دارد و چنان چه ادیبان اسلامی با هم هماهنگ باشند یا درباره محتوا و مضمون اسلامی توافق نظر داشته باشند، این تنوعی لازم و ثروتی دوستداشتنی است زیرا درست نیست که ادیبهای اسلامی نسخههایی تکراری باشند، همچنان که ادیب مسلمان وظیفه دارد تا درباره شکلهای جدید بسیار تأثیرگذار و مطابق با زمانه (مدرن) تلاش و جستجو نماید و همهی امکانات نیروهای جدید را برای بیان زیباترین تعبیر از مسئولیت جاویدش به کار گیرد. بنابراین اگر ادیب مسلمان موضعی انتخاب کند چیز عجیب و جدیدی نیست چرا که همه ی مکتبهای ادبی این کار را کرده اند.
و امر عجیب و غریب و خلاف و باطل این است که از ادیب مسلمان بخواهیم به اصل «هنر برای هنر» چنگ بزند، یا این که به نام آزادی ادبیات و اندیشه– از او خواستار غفلت از عقیدهاش شویم، تا جایی که متعصّب و واپسگرا نباشد.
آیا این یک نیرنگ بزرگ نیست که دشمنان اسلام تلاش می کنند تا قلم های اسلامگرایان را در آن به جنگ و فتنه وا دارند.
ادیب مسلمان باید با رضایت تمام و ایمان از صمیم قلب به عضویت و انتساب خود افتخار نماید.
همان طور که گفتیم این انتساب مسئولیت و پایبندی است.
در ادامه …
در سطرهای قبلی سعی کردیم که مفهوم ادبیات به معنای عام آن را کاملاً گسترش دهیم، و برای رسیدن به تعریف مفهوم ادبیات اسلامی چارهای جز انجام آن نداشتیم.
و به طور خلاصه میتوانیم بگوییم که ادبیات کودک از نظر معنا با ادبیات عمومی (اسلامی) تفاوتی ندارد جز اینکه در وجود خود توجه به گروه خاصی یعنی کودکان دارد.
این گروه با سطح عقلی مشخصی متمایز از دیگراناند.
و به واسطه امکانات و تواناییهای روحی و روانی با ما بزرگان تفاوت دارند چراکه تجربهها و آگاهیهای کودکی مشخص، افقهای خیالش گسترده، وسیع و بدون هیچ مرزی است، و بر خلاف ما بزرگترها هیچ قاعدهی اخلاقی مانع او نمی شود.
ابزارهای آنان در جستجوی اندیشه، تحلیل و بررسی همچون وسایل کامل ما که با تمرین و تجزیه ی زیاد طی فرهنگهای گوناگون آن را به دست آوردهایم نمی باشد.
کودکان در کشف مجهولات و جهش در آن سوی دور دستها، و تشکیل دنیایی ویژه و بسیار متفاوت با دنیای ما، میل و رغبت سرکشی دارند.
این مسائل و قضایای دیگر نسبت به کودکان امری طبیعی است مراحل توسعه بشر به مراحل تکامل کودکی شباهت زیادی دارد و با نگاهی به پیشرفت تدریجی رسالتهای آسمانی از زمان حضرت آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و حضرت محمد صلی علیه و آله و سلم در می یابیم که چگونه این رسالتها با رسالت پیامبر حضرت محمد (ص) بعد از رسیدن بشریت به سن رشد به پختگی و کمال رسیده اند.
جهت
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 09:09:00 ق.ظ ]