با اضافه شدن مباحث ساخت، تدارک سفارشها به مدیریت توزیع، مفهوم لجستیک مطرح گردید. علم لجستیک از برآورد، تأمین و نگهداری، ذخیرهسازی مواد اولیه و توزیع کالا و همچنین خدمات پس از فروش، یعنی از آخرین تأمینکننده تا آخرین مصرف کننده را به طور کامل پوشش داده و به آنها خدماتی را ارائه می کند.
بیشتر کارشناسان با این نظر موافق هستند که مدیریت زنجیرهتأمین به شکل امروزی آن از تلاش های برنامه ریزی مواد مورد نیاز[۴۷] حاصل شده که شرکتهای بزرگی همچون دیر، هیولت پاکارد و پراکتر و گمبل[۴۸] و شرکتهای دیگر در اواخر دهه ۱۹۷۰ برای برنامه ریزی و کنترل بهتر مواد اولیه تجربه کردند. ساخت و به کارگیری رایانههای پیشرفته در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی این امکان را برای شرکتها فراهم آورد تا از فهرستهای پراکنده مواد اولیه مورد نیاز، برنامه ریزی زمانی انتقال مواد و سفارشهای تولید برای شرکتها مهیا گردد و این موضوع آغاز تحلیل مدیریت زنجیرهتأمین بود. به این ترتیب امکان انتقال برنامه ریزی مواد مورد نیاز به بیرون از سازمان و اعمال کنترل بیشتر بر مواد اولیهای که از سوی تأمینکنندگان وارد شرکت میشد، فراهم گشت. برای بسیاری از شرکتها، این کار به مفهوم کاستن از تعداد هزاران تأمینکننده و اکتفا کردن به تعداد اندکی از بهترینهای آنها بود، این به معنای شروع واگذاری بخشهایی از فرایند تولید به بیرون از سازمان بود که به کنار گذاشتن مدل یکپارچگی عمودی (الزام انجام تمام کارها توسط یک تولیدکننده) منجر شد.
تحولات عمده در مدیریت موجودی در دهه ۱۹۷۰ میلادی و اوایل ۱۹۸۰ بروز کرد.در همین زمان ژاپنیها در جستجوی یک فرایند تولیدی بودند تا بتوانند اصول پایه تولید و ارسال به موقع[۴۹] را به کار گیرند. این سیستم نیازمند ارتباطات فراوان و مفصلی بین مشتری، تولید کننده، شرکت های حمل و نقل و خرده فروشها[۵۰] (در صورت ارتباط داشتن با آنها) بود تا بتوان میزان موجودی مواد اولیه، قطعات و محصولات تمام شده را در حداقل ممکن نگهداری کرد.کارخانه کاوازکی در نبراسکا به نمونه ای از تولید و ارسال به موقع مبدل شد و بسیاری از شرکتهای آمریکایی را به تقلید از خود واداشت. در دهه ۱۹۹۰ و با پیشرفت فناوری و ورود آن به عرصه تولید، حملونقل، انبارها، خردهفروشیها و توجه توام به جلب رضایت مشتری و کیفیت کالاها و خدمات، بحث زنجیرهتأمین به طور گستردهای در صنایع تولیدی مطرح گردید. به این ترتیب زنجیرهتأمین و مدیریت آن با هدف پرداختن به تمامی مسائل یاد شده و راهبری و هدایت آنها، شکل گرفت. شکل زیر روند تکاملی مدیریت زنجیره تامین را نمایش داده است.(عالم تبریز، رحیمی ۱۳۸۸)
پارادایم کسب و کار
اهمیت روابط خریدار و فروشنده
شراکت با تأمین کنندگان
لجستیک یکپارچه
SCM
تشدید رقابت جهانی
فشار برای تحویل کالا با:
قیمت پایین
کیفیت بالا
قابلیت اطمینان
JIT
معرفی MRP
استفاده ار MRP
MRPII
تولید انبوه
سرمایه گذاری زیاد
تولید انبوه
سال ۱۹۹۰ به بعد دهه ۱۹۸۰ دهه۱۹۷۰ دهه۱۹۵۰ و ۱۹۶۰
شکل ۲-۱ روند تکامل عملکرد زنجیره تأمین
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
۲-۱۲ تعریف مدیریت زنجیرهتأمین
تعاریف مختصر و جامعی که میتوان از زنجیرهتأمین و مدیریت زنجیرهتأمین ارائه داد عبارتند از:
زنجیرهتأمین بر تمام فعالیتهای مرتبط با جریان و تبدیل کالاها از مرحله ماده خادم (استخراج) تا تحویل به مصرف کننده نهایی و نیز جریانهای اطلاعاتی مرتبط به آنها مشتمل می شود. به طور کلی زنجیرهتأمین زنجیرهای است که همه فعالیتهای مرتبط با جریان کالا و تبدیل مواد، ازمرحله تهیه مواد اولیه تا مرحله تحویل کالای نهایی به مصرف کننده را شامل می شود. (لادون ، ۲۰۰۲)
مدیریت زنجیرهتأمین به عنوان یک استراتژی مشترک باید برای ارتباط عملیات تجاری داخل سازمانی برای بدست آوردن فرصتهای بازار مشترک تعریف می شود. (برئوساکس ۱۹۹۹و همکاران )[۵۱]
همکاری فراگیر و جامع بین اعضاء شبکه زنجیرهتأمین در استراتژی از نظر تاکتیکی و تصمیم گیری عملیاتی (برگچی ۲۰۰۵ و همکاران )[۵۲]
بورگس و همکاران( ۲۰۰۶) مدیریت زنجیرهتأمین هماهنگی در تولید، موجودی، مکان یابی و حملونقل بین شرکتکنندگان در یک زنجیرهتأمین است برای دستیابی به بهترین ترکیب پاسخگویی و کارایی برای موفقیت در بازار. (بورگس و همکاران ۲۰۰۶)
مجموعه ای از روشهای مورد استفاده برای یکپارچگی موثر و کارای تأمینکنندگان، تولیدکنندگان، انبارها و فروشندگان به گونه ای که به منظور حداقلکردن هزینه های سیستم و تحقق نیازهای خدمات، کالاها به تعداد صحیح در زمان مناسب تولید و توزیع گردند.(میان آبادی، ۱۳۹۱)
مدیریت زنجیرهتأمین به یکپارچهسازی فعالیتهایی که برای فراهمنمودن مواداولیه، حرکت مواد میان تجهیزات، ساخت کالا، توزیع نهایی کالای قابل مصرف و پشتیبانی پس از فروش که با بهبود روابط اعضای زنجیره و در جهت کنترل و هدایت بهینه جریان کالا و خدمات صورت میگیرد، گفته می شود.(عالم تبریز، رحیمی ۱۳۸۸)
مدیریت زنجیرهتامین، مجموعه ای از رویکردهایی است که در جهت کارایی کلی تامینکنندگان مواد اولیه، کارخانهداران، انبار کالاها و فروشگاهها آنچنان که کالا به مقدار مناسب در مکان مناسب و در زمان مناسب و با حداقل هزینه تولید و توزیع شود، به کار برده می شود. اصطلاح مدیریت زنجیره تامین را میتوان به صورت وظیفه یکپارچهسازی واحدهای سازمانی در طول زنجیرهتامین و هماهنگسازی جریان مواد و اطلاعات مالی به منظور برآوردن تقاضای مشتری و با هدف بهبود رقابت پذیری یک زنجیرهتامین تعریف نمود. (سیمچی لوی ۲۰۱۰)
۲-۱۳ یکپارچگی زنجیرهتأمین
در طول دهه گذشته مدیریت زنجیرهتأمین و مدیریت فناوری اطلاعات، توجه زیادی از دستاندرکاران و پژوهشگران را به خود جلب نموده است. همانطورکه از تکنولوژی اطلاعات استنتاج می شود، شرکتها گرایش زیادی به یکپارچگی دارند؛ بنابراین یکپارچگی، تکنیکی موثر در زنجیرهتأمین با تسهیم اطلاعات موثر در جهت بهبود عملکرد زنجیرهتأمین حساس، تلقی می شود. (زو و پنتون،۲۰۰۷ )[۵۳]
نتیجه تصویری درباره فناوری اطلاعات
شراکت بین سازمانها، راهی معمول و موثر به جهت یافتن و باقی ماندن در بازار رقابتی است. این امر ممکن است در میان گستره اجتماع، اقتصاد، خدمات و تکنیکهای ارتباطی حادث شود. (منزر۲۰۰۰ و همکاران)
عکس مرتبط با اقتصاد
طبق نظر (پرسون و هاکانسون ۲۰۰۴)، ما می توانیم حداقل ۳ روند متفاوت در پیشرفت راه حلهای لجستیک در صنعت در سالهای گذشته شناسایی کنیم. ابتدا افزایش یکپارچهسازی در فعالیتهای لجستیک در خلال شرکت با هدف کاهش هزینههایی است معلوم شده نیازمند هماهنگی نزدیکتر و همکاری با تأمینکنندگان و مشتریان است. دومین مشخصه تمایل بهوجود آوردن سیستم تأمین موجودی، افزایش تخصص شرکتهای خصوصی است. جایگزینی فعالیتهای صنعتی از جمله فعالیتهای لجستیک مثالی از این گرایش است.
در نهایت سومین روند، مربوط به تغییرات و نوآوری است. اهمیت واکنش به تغییر تقاضای بازار، شرکتها را وادار می سازد تا هرچه بیشتر واکنشپذیر، سریعالعمل و هوشمند باشند. شرکتها بیوقفه دگرگون شده و برای افزایش اثربخش سازمان و رضایت مشتریان کلیدی تجدید ساختار می کنند. کمبود منابع و شایستگیهای مورد نیاز برای دستیابی بر موفقیتهای رقابتی، مدیران شرکتها را وادار می کنند که نگاهی عمیقتر به عملکرد و حیطه فعالیت شرکتهای خود داشته باشند. حدود سازمانی برای ارزیابی امنیت، که چگونه منابع تأمینکنندگان و مشتریان می تواند برای خلق ارزش فوقالعاده بکار رود. تلاشها برای تنظیم اهداف و یکپارچگی منابع در حدومرز شرکت برای بدست آوردن ارزش بالاتر به عنوان ابتکار مدیریت زنجیرهتأمین شناخته شده است. (فاوست و مگنن ۲۰۰۲)[۵۴]
SCM می تواند به عنوان یکپارچهسازی فرایندهای کلیدی تجارت تعریف شود، از مصرف کننده نهایی به واسطه تأمینکنندگان اصلی که محصولات، خدمات و اطلاعات را تهیه می کنند و از این رو افزوده برای مشتریان و بقیه صاحبان سهام دارند (کوپر ۱۹۹۷)، با این حال، همه با این موضوع که یکپارچهسازی و همکاری نزدیکتر بهترین راهحل درهمه مسائل است، موافق نیستند. باسک و جوگا[۵۵] اعتقاد دارند که ما نیازمند تجدید ارزیابی در نگاه غالب بر مدیریت یکپارچه زنجیرهتأمین هستیم و پیشنهاد می کنند که ایجاد دو قطب در استراتژی های زنجیرهتأمین می تواند منتهی به تفکیک و بالا بردن یکپارچگی نیمه نسبت به یکپارچگی کامل شود. برای بعضی شرکتها، یکپارچگی تنگاتنگ جوابگو میباشد. برای سایرین، یکپارچگی متمرکز باید به عنوان هدف در انتخاب حوزه های مدیریت زنجیرهتأمین قرار گیرد، مثل مدیریت کیفیت و اندازه گیری عملکرد. در حالی که در بقیه حوزه ها کوشیدن برای یکپارچگی محدود، سودمند خواهد بود. طبق نظر آنها بنظر میرسد، فشارهای همزمان مدیریت زنجیرهتأمین به سمت جهت مخالفی باشد. (هارلند ۲۰۰۱)[۵۶]
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
مطابق نظر اسکوجت – لارسون و باقچی ۲۰۰۲ [۵۷]، یک رویکرد محتمل بر مدیریت زنجیرهتأمین مطرح می کند که عناصری مانند غلبه در برابر قدرت متوازن در زنجیرهتأمین بلوغ صنعت، درجه رقابت در صنعت و طبیعت محصولات ممکن است سطح مطلوب از یکپارچگی زنجیرهتأمین را مشخص کند.
با توجه به مباحث ذکر شده در بالا میتوانیم ببینیم که در نقشه تحقیق شواهد کمی از سطح واقعی یکپارچهسازی در میان شرکتکنندگان در زنجیرهتأمین وجود دارد. در حقیقت شماری موارد مبهم در این زمینه وجود دارد.
برای مثال ما درباره وسعت یکپارچهسازی مطمئن نیستیم و اینکه آیا مدیران شرکت باید از اطلاعات محدودی که میبایست با شرکای زنجیرهتأمین به اشتراک بگذارند راضی باشند. آیا بهتر نیست در حوزه های مختلفی مثل تولید، توزیع، تحقیق، توسعه و … همکاری داشته باشند. نقش فناوری اطلاعات نیز میبایست روشن شود. با تمامی موارد فوق، شرکتها علاقمند هستند تا بدانند که آیا همکاری و اجرای تکنولوژی اطلاعات عملکرد سازمانی، به بهبود وضعیت سازمان منتج خواهد شد یا خیر؟
۲-۱۴ اهمیت یکپارچهسازی زنجیرهتأمین
در هر زنجیرهتأمین دو جریان دیده می شود. جریان فیزیکی که شامل مواد خام، توزیع، حملونقل محصول و … میباشد و جریان ناملموس و غیرفیزیکی که شامل اطلاعات و فرایندهای مالی است. مدیریت کارای موثر این دو جریان نیازمند نگرش یکپارچه میباشد که بتواند با موفقیت تعامل میان موجودیتهای درون زنجیرهتأمین را شناسایی، تجزیه و تحلیل و هماهنگ گرداند. اما آنچه در مدیریت موثر و کارای زنجیرهتأمین الکترونیکی بیش از همه موارد ضروری و حیاتی میباشد، هماهنگی میان اعضای زنجیرهتأمین است که بدون اطلاعات و تسهیم صحیح آن دست نیافتنی نمی باشد (پرسون و هاکانسون ۲۰۰۴). تسهیم اطلاعات در واقع تمایل شرکتهای زنجیرهتأمین به دادن اطلاعات دقیق، بهنگام و مشترک به یکدیگر برای ایجاد یکپارچگی و هماهنگی در تمام سطوح زنجیرهتأمین میباشد که طیف وسیع از اطلاعات را در بر میگیرد. سایر مواردی که اهمیت یکپارچهسازی زنجیرهتأمین را بیش از پیش مشخص میسازد. در زیر به صورت خلاصه بیان می شود . (زو و پنتون،۲۰۰۷ )
الف) برقراری ارتباط بین سیستمهای شرکای درون سازمان و شرکای بیرونی
ب) استفاده از فرایند مشترک در روش جدید تعامل
پ) یکپارچهسازی فرایندهای کسب وکار
ت) کاهش موجودی کالا و مدیریت بهینه انبار
ث) کاهش موعد تحویل و هزینه پرداختی
ج) افزایش خدمات و رضایت مندی مشتریان
۲-۱۵ عملکرد زنجیرهتأمین
عملکرد زنجیرهتأمین رویه اندازه گیری کارایی و اثربخشی زنجیرهتأمین تعریف شده است و آن شامل اندازه گیری هزینه، کیفیت، زمان پاسخگویی به مشتری و انعطافپذیری می شود.(نیدلی، ۲۰۰۱)[۵۸]
بهبود عملکرد زنجیرهتأمین موجب کاهش عدم اطمینان و ریسکهای مرتبط با زنجیرهتأمین است و این می تواند در کاهش سطح موجودی انبار و چرخه زمان تولید کمک کند و نهایتا منجر به کاهش چرخه زمان تولید و افزایش سود و رقابتپذیری کمپانی شود.(توربان، ۲۰۰۸)[۵۹]
در کل عملکرد زنجیرهتأمین از طریق متناسب کردن کانالها، تقسیم اطلاعات، کارا کردن عملیات و یکپارچه سازی ارتباطات درون زنجیره تأمین بهبود می یابد.
۲-۱۶ افزایش کارایی و اثربخشی زنجیرهتأمین
مدیریت زنجیرهتأمین توانایی سازمان نه تنها برای پاسخگویی به تقاضا، بلکه برای احساس و درک تقاضا، تغییر تقاضا و تهیه و هماهنگ نمودن یک پاسخ سودمند و قابل اتکا است که نیازمند هماهنگی فرایندهای تقاضا، عرضه و نوآوری محصول جدیدی میباشد. (عالم تبریز، رحیمی ۱۳۸۸)
در زنجیرهتأمین چهار بازیگر اصلی وجود دارد که عبارت اند از:
تأمینکننده
تولیدکننده
توزیعکننده
مشتریان
هریک از گروههای فوق ، نقش و اثرات خاصی در کارایی زنجیرهتأمین شرکت ایفا خواهند کرد. از این رو شناخت روابط بین گروههای یاد شده و تلاش به منظور بهینهسازی این روابط از موضوعات اساسی شرکتها میباشند . مطالعات انجام شده در خصوص شاخص های مهم و مقایسه آنها بین شرکتهای واقعی و شرکتهای منتخب نشان میدهد که با بهره گرفتن از بهینهسازی زنجیرهتأمین، نتایج قابل قبولی در افزایش بهره وری سازمانها به دست خواهد آمد.
شاید دشوارترین و مهمترین بحث در مدیریت زنجیرهتأمین، مدیریت روابط میان چهار بازیگر عمده آن باشد، زیرا تأثیر شگرفی بر همه زمینه های زنجیرهتأمین و همچنین سطح عملکرد آن دارد. در بسیاری از موارد، مساعدت سیستمهای اطلاعاتی و فناوری اطلاعات توانسته است در یک دوره زمانی به نسبت کوتاه تکمیل و به کار گرفته شده و باعث بهبود روابط گردد، اما بسیاری از شرکتهای زنجیرهتأمین، معلول انتقال ضعیف انتظارات و توقعات و در نتیجه رفتارهایی هستند که مابین بازیگران زنجیره به وقوع میپیوندد. به علاوه مهمترین فاکتور برای مدیریت موفق زنجیرهتأمین، ارتباط مطمئن میان این بازیگران است، به گونه ای که اعتماد متقابل به قابلیتها و عملیات یکدیگر داشته باشند.
بسیاری از سازمان به محض اینکه متوجه میشوند برای بهبود عملکرد خود نیازمند تغییری جدی در راهکارهای خود هستند، دست به نوعی بهبود روابط یا ایجاد آن از طریق اتحاد با دیگران میزنند. درک این موضوع که شرکت باید عملکرد خود را بهبود بخشد از عوامل متعددی همچون رقابت جهانی، انسجام صنعت، ساختار توزیعکنندگان و کانالهای توزیع یا تغییرات فناوری نشات میگیرد. حتی گاهی اوقات مسائل مربوط به کیفیت و قیمت باعث می شود تا مدیران شرکتها دست به تعریف مزیتهای کلیدی سازمان خود زده و آن دسته از فرایندهایی که برای آنها مزیت یا اهمیتی ندارد را به دیگران واگذار نمایند. البته باید دانست که هر نوع ارتباطی در زنجیرهتأمین، سطحی از ریسکپذیری را در بر خواهد داشت.
همچنین برای برخورداری از نتایج مدیریت موثر روابط در زنجیرهتأمین ضروری است که تأمینکنندگان ومشتریان در یک روش هماهنگ، منسجم و رعایت اصول شراکت، با برقراری ارتباط اطلاعاتی و گفتمان، با یکدیگر کار کنند. این امر یعنی جریان سریع اطلاعات در میان مشتریان تأمینکنندگان، مراکز توزیع و سیستمهای حملونقل میباشد که برخی ازشرکتها را قادر می سازد تا زنجیرههای تأمین بسیار کارایی را ایجاد کنند.