جیانگ، انگ و همکاران[۱۶۳] (۲۰۰۵ ). در پژوهشی با عنوان« حافظه­ کوتاه مدت بینایی برای محرک­های بینایی ساده و پیچیده» نشان دادند که زمانی که محدودیت­های رمزگردانی به حداقل می­رسند، پیچیدگی ادراکی تحت تأثیر قرار می­گیرد. اما ظرفیت حافظه­ کوتاه مدت بینایی را تعیین نمی­ کند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

گلدشتاین و گلدشتاین (۱۹۹۸) نشان دادند که کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی- کمبود توجه بدون درمان، در حافظه ی کوتاه مدت بینایی عملکرد ضعیفی دارد و این در حالی است که با مصرف داروی ریتالین می­توان عملکرد آن­ها را در آزمون کوتاه­مدت حافظه­ بینایی تا حد کودکان عادی بهبود بخشید.

در تحقیق باتنر و لانگ فلت[۱۶۴] ( ۱۹۹۱) حافظه­ کوتاه­مدت بینایی کودکان و نوجوانان عادی و ناشنوا را مقایسه کردند. آن­ها دریافتند که وقتی سوالات به صورت بصری و غیر کلامی باشد و به طور همزمان اجرا شود تفاوت معناداری از لحاظ حافظه­ بینایی کوتاه­مدت بین افراد عادی و ناشنوا وجود ندارد، اما وقتی سوال به صورت زنجیره­ای منعکس شد افراد ناشنوا پیشرفت پایین تری از خود نشان دادند.

هائو و گائو[۱۶۵](۲۰۰۴) در پژوهشی به مقایسه حافظه­ حسی و حافظه­ کوتاه مدت بینایی در بین افراد جوان و مسن پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد که عملکرد حافظه­ حسی به خصوص حافظه­ بینایی در افراد جوان ضعیف تر از افراد مسن می­باشد. اما افراد جوان دارای عملکرد بهتری در حافظه­ کوتاه مدت بینایی هستند.

ولاکس و کاراپیتساس (۲۰۰۳) در پژوهشی با عنوان « نقص حافظه­ بینایی در کودکان ۶/۶ تا ۵/۱۲ ساله مبتلا به اختلال نوشتن » به این نتیجه رسیدند که این کودکان از مشکلات شناختی که تحت تأثیر حافظه­ بینایی است رنج می­برند.

بارنت، ماروف و همکاران[۱۶۶] (۲۰۰۵) نمونه­ بزرگی از کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی- کمبود توجه شامل ۶۲ کودک شامل دارو و ۵۸ کودک تحت درمان دارویی را در مقایسه با ۳۹ کودک بهنجار همسان از نظر سن و جنس مورد مطالعه قرار دادند. در این مطالعه هر دو گروه مبتلا به بیش فعالی- کمبود توجه نقص حافظه­ بینایی داشتند.

گرافورد و دوی[۱۶۷] (۲۰۰۸) نیز نشان دادند که نقص در مهارت­ های حافظه ی بینایی، یکی از مشکلات کودکان مبتلا به بیش فعالی، کمبود توجه می­باشد.

میراندا و مارکوس[۱۶۸] (۲۰۱۲) در پژوهشی نشان دادند که افراد دارای ۶۰ سال و بالاتر و تحصیلات از ۸ سال کمتر دچار نقص در عملکرد حافظه­ بینایی هستند. در واقع عامل سن و تحصیلات بر روی عملکرد حافظه­ بینایی افراد تأثیر می­گذارد.

چن و همکاران (۲۰۱۲) در پژوهشی به بررسی عملکرد حافظه در کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی پرداختند. بدین منظور ۳۰ کودک ( ۱۵ دختر، ۱۵ پسر ) مبتلا و ۳۰ کودک (۱۵ دختر، ۱۵ پسر ) غیر مبتلا را مورد آزمون قرار دادند. نتایج پژوهش نشان داد که کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی به طور قابل توجهی دچار نقص در حوزه­ حافظه­ بینایی هستند.

کیلولا، وتر و همکاران (۲۰۱۰) در پژوهشی با عنوان « اثر خودآگاهی شناختی بر بهبود حافظه­ بینایی در افراد مبتلا به وسواس جبری » پرداختند نتایج تحقیق نشان داد که افراد مبتلا به اختلال وسواس در مقایسه با افراد، دچار نقایصی در خودآگاهی هستند و با آموزش درمان­های شناختی به افراد می­توان خودآگاهی آن­ها و در نهایت عملکرد حافظه­ بینایی را بهبود بخشید.

کاون، نانسی اس و همکاران (۲۰۱۲) در پژوهشی با عنوان « پردازش احساسات ناکارآمد ممکن است کمبود حافظه­ بینایی را در الکسی تایمی توضیح دهد » نشان دادند که افرادی که دچار الکسی تایمی زیاد بودند، نسبت به گروهی که دچار الکسی تایمی کم بودند، نقص در حافظه­ کوتاه مدت بینایی را نشان داده­اند.

داگلاسیز (۲۰۰۸) نیز طی تحقیقی عملکرد حافظه­ دیداری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی- کمبود توجه را مورد بررسی قرار داده و نشان داد که این کودکان در یادآوری آزمون های مورد نظر ضعیف بوده ­اند.

اسپنسر و اسپنسر (۲۰۱۲) در پژوهشی به بررسی عملکرد حافظه­ بینایی در افرادی که دچار ضایعه در لوب تمپورال شده بودند، پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد که افراد دارای نقص در لوب تمپورال دچار نقایصی در عملکرد حافظه­ بینایی بودند.

مک لاتچی ( ۱۹۸۷) در پژوهشی گزارش کرد که بوکسرهای آماتور دچار نقص در نواحی چون حافظه­ بینایی، حافظه­ کلامی و توجه می­باشند.

کوهن و همکاران (۲۰۱۱) در پژوهشی به مقایسه­ حافظه­ بینایی و شنوایی در موسیقی­دانان و غیر موسیقی­دانان پرداختند. بدین منظور ۱۰ نفر (۵ موسیقی­دان، ۵ غیر موسیقی­دان) مورد آزمون قرار گرفتند و این افراد را در معرض کلیپ­های بینایی ( جهت سنجش حافظه­ بینایی) و کلیپ­های صوتی ( جهت سنجش حافظه­ شنوایی ) قرار دادند. نتایج پژوهش نشان داد که بین حافظه­ بینایی دو گروه تفاوت معنا داری وجود ندارد اما موسیقی­دانان در حافظه­ شنیداری عملکرد بهتری را نشان دادند.

نیترینی، بروکی و همکاران[۱۶۹] (۲۰۰۸) در پژوهشی به بررسی تأثیر سن، جنس و سطح تحصیلات بر عملکرد شناختی افراد در آزمون ( BCB- EDU ) پرداختند. در این مطالعه ۲۳۵ نفر ( ۲۰۷ زن، ۱۱۸ مرد ) با یک محدوده­ سنی ( ۸۱-۱۹) و سطح تحصیلات معین، مورد بررسی قرار گرفتند. یافته اصلی این مطالعه تأیید داشت که هم سطح سواد و هم عامل سن روی عملکرد شناختی ( حتی تست های ساده ی آزمون BCB-EDU ) تأثیر داشته است. سن بر عملکرد در حافظه­ ضمنی، حافظه­ فوری، یادگیری و بازیابی تصاویر تأثیر داشته است به طور کلی نتایج نشان داد که سن و میزان تحصیلات همبستگی معنی داری با عملکرد تست­های مربوط به حافظه دارد، اگرچه میزان نفوذ آن­ها با توجه به ماهیت آزمون حافظه متفاوت است و مردان دارای عملکرد بهتر در حافظه ی بینایی هستند.

دنیس[۱۷۰] (۲۰۰۴) در پژوهشی به بررسی علوم عصب شناختی مرتبط با پیری پرداخت. نتایج پژوهش نشان داد که اگر چه بسیاری از فعالیت های شناختی با افزایش سن کاهش می­یابد، اما عملکرد حافظه­کاری و حافظه­ بلند مدت ممکن است به شکل متناقضی با افزایش سن، بهبود یابد.

گرادی[۱۷۱](۱۹۹۶) در پژوهشی به بررسی تصویربرداری مغز در تغییرات وابسته به سن در مرحله­ رمزگردانی و بازشناسی در حافظه­ چهره­ها پرداخت. بدین منظور جریان خون مغزی منطقه­ای در آزمودنی­های جوان و مسن در مراحل رمزگردانی و بازشناسی چهره­ها اندازه گیری شد. نتایج پژوهش نشان داد که عملکرد آزمودنی­های مسن در مرحله­ بازشناسی چهره­ها ضعیف تر بود و در مرحله­ رمزگردانی هیچ جریان قابل توجهی خون مغزی منطقه­ای نشان ندادند. هم چنین نتایج پژوهش نشان داد که آزمودنی­های جوان در مرحله­ رمزگردانی، جریان خون مغزی بیشتری را در قسمت چپ منطقه­ هیپوکامپ نشان دادند و در مرحله­ بازشناسی چهره­ها هر دو گروه در قشر پیش پیشانی فعال شدند.

فرگوسن و همکاران ( ۲۰۰۷) در پژوهشی به بررسی رابطه­­ی بین جنسیت، عادت به بازی های رایانه­ای و وظایف حافظه­ بینایی پرداختند در آزمایش اول جهت سنجش رابطه­ بین جنسیت و حافظه­ بینایی تعداد ۷۲ دانشجو ( ۲۹ مرد، ۴۳ زن ) توسط آزمون آندره ری مورد مقایسه قرار گرفتند. نتایج نشان داد که مردان دارای مزیت ذاتی در حافظه­ بینایی هستند. در آزمایش دوم جهت سنجش رابطه­ بین عادت به بازی­های رایانه­ای و حافظه­ بینایی به آزمودنی­ها بازی­هایی جهت تقویت حافظه­ بینایی ارائه دادند. نتایج نشان داد که این نوع بازی­ها موجب تقویت حافظه­ دیداری می شود.

گیورن، ماتر و همکاران[۱۷۲] (۲۰۰۵) نشان دادند که زنان دارای حافظه­ی بینایی بهتری برای اشکال انتزاعی نسبت به مردان هستند.

سالامرو، بوگت و همکاران[۱۷۳] (۲۰۰۶) در پژوهشی با عنوان « تفاوت های جنسیتی در فعالیت­های شناختی» نشان دادند که مردان دارای مزیت در مهارت­ های فضایی، حل مسائل ریاضی و حافظه­ بینایی هستند.

یولمن (۱۹۹۷)، در پژوهشی به بررسی رابطه­ بین جنسیت و حافظه پرداخت. بدین منظور ۱۳۸ آزمودنی (۶۷ مرد، ۷۱ زن ) مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد هیچ تفاوتی در عملکرد زن و مرد در آزمون های مربوط به حافظه وجود ندارد.

هرلیتز (۲۰۰۰) در پژوهشی به بررسی حافظه­ کلامی و غیر کلامی ( حافظه­ بینایی ) در بین ۹۹ زن و ۸۸ مرد ۲۰ تا ۴۰ ساله پرداخت. نتایج پژوهش نشان داد که بین حافظه­ بینایی زنان و مردان هیچ گونه تفاوتی وجود ندارد. هم چنین نتایج نشان داد که زنان دارای عملکرد بهتری در حافظه­ کلامی هستند.

لیپینسکی، چیلد و همکاران (۲۰۰۰) در پژوهشی عملکرد حافظه ی دیداری و کلامی را در بین افراد شهری و روستایی آلاسکا مقایسه کردند و به این نتیجه دست یافتند که وضعیت زندگی نمی ­تواند به عنوان توضیحی برای تفاوت در نمرات بین دو گروه ارائه شده باشد.

زولا (۲۰۱۰ ) در پژوهشی با عنوان « عملکرد شرکت­کنندگان بزرگسال روستایی و شهری در آزمون عصب روان­شناسی در زامبیا » با بهره گرفتن از آزمون (ZNTB) نشان داد که اقامت
( شهری / روستایی ) تاثیر زیادی در حوزه­ تسلط کلامی و سرعت پردازش اطلاعات دارد اما اثر اقامت در حوزه های حافظه­ بینایی و ضمنی کلامی و توجه متوسط بود. و هم­چنین اثر اقامت در حوزه ی عملکرد اجرایی کوچک بود، بنابراین تأثیر اقامت بر روی عملکرد از هفت حوزه‌ی ZNTB ، در پنج عملکرد بزرگ و یا متوسط و تنها در دو عملکرد کوچک بود.

بوت و همکاران (۲۰۰۰) در پژوهشی با عنوان « تأثیرات مربوط به تأثیر بر اقامت شهری روی تفاوت­های جنسیتی در توانایی شناختی و پیشرفت تحصیلی » با تحقیق بر روی ۱۱۵۱ کودک شهری و روستایی نشان دادند که تفاوت در عملکرد شناختی مرتبط با محل اقامت (شهری / روستایی)، سن، جنس و حضور در مدرسه بود آن­ها با انجام تست حافظه­ بینایی، حافظه­ شنیداری، حافظه­ داستان، خواندن نقشه و غیره نشان دادند که پسران دارای مهارت­ های بینایی و فضایی و کمّی بهتر از دختران و دختران توانایی کلامی بیشتری نسبت به پسران می باشند. و پیشنهاد می­ کنند که دختران و پسران با به اشتراک گذاشتن تجارت معمولی از طریق تحصیلات خود آن­ها، تفاوت در عملکرد شناختی آن­ها و هم چنین در پیشرفت تحصیلی آن­ها کاهش خواهد یافت.

لاون، جوانا و همکاران[۱۷۴] (۲۰۱۲) در پژوهشی نشان دادند که زنان تمایل و توانایی بیشتری در به یادآوردن چهره­ های افراد ( به خصوص افراد مونث ) دارند. در حالی که مردان تمایلی برای به یاد آوردن چهره­ های افراد ( به خصوص افراد مذکر ) از خود نشان نمی­دهند. به طور کلی نتایج نشان داد که زنان عملکرد بهتری در به یاد آوردن چهره ی افراد دارد.

گویر، گریم و همکاران[۱۷۵](۲۰۱۱) در پژوهشی به بررسی ارتباط بین افسردگی و اختلال در حافظه­ چهره­ها در دختران نوجوان پرداختند. بدین منظور ۲۱۳ دختر در رده­ی سنی ۹ تا ۱۳ مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که میزان اختلال در حافظه­ چهره­ها در دختران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی، بیشتر است.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

 

ملو و دلاتولاس[۱۷۶](۲۰۰۵) پژوهشی با عنوان « نقش تفاوت­های میان فرهنگی در حافظه­ بینایی» انجام دادند. بدین منظور ۱۲۷کودک مناطق شهری و روستایی در رده­ی سنی ۷ تا ۱۰ سال را به وسیله­ ۱۴۴ تصویر پیچیده مورد آزمون قرار دادند. نتایج پژوهش نشان داد که عامل سن با حافظه­ بینایی همبستگی مثبت دارد اما تفاوت­های جنسیتی در حافظه­ بینایی تأثیری ندارد. هم چنین نتایج پژوهش نشان داد که تفاوت­های فرهنگی در جوامع شهری و روستایی در مرحله­ رمزگردانی و یادآوری تصاویر مربوط به حافظه­ بینایی تأثیر دارد.

کلینفیلد[۱۷۷] (۲۰۰۰) در پژوهشی به بررسی عملکرد حافظه­ بینایی در بومیان آلاسکا و کودکان شهری قفقازی پرداخت. بدین منظور، ۵۰۱ کودک شهری و ۱۲۵ کودک روستایی بین سنین ۹ تا ۱۶ ساله را وارد آزمون قرار داد. نتایج پژوهش نشان داد که میزان عملکرد افراد روستایی در حافظه­ بینایی به طور قابل توجهی از افراد شهری بالاتر است.

رهنمن و هرلیتز[۱۷۸] (۲۰۰۷) در پژوهشی با عنوان « زنان در مقایسه با مردان چهره­ های بیشتری به یاد می­آورند» نشان دادند که زنان در یادآوری چهره­ های جنس مونث عملکرد خوبی داشته اند، البته در یادآوری چهره­ های جنسی مذکر نیز عملکرد بهتری داشته اند. بنابراین، بدون توجه به سن، قومیت و چهره­ها، زنان در مقایسه با مردان دارای عملکرد سطح بالاتری از حافظه در یادآوری چهره­ های مونث و مذکر بودند، که این نیز احتمالاً از علاقه ­ی زیاد زنان به چهره­ها به خصوص چهره­ های مونث می­باشد.

عابدی، ملک­پور و همکاران (۱۳۸۶) در پژوهشی با عنوان « مقایسه ویژگی­های عصب روان­شناختی کودکان خردسال با ناتوانی­ های یادگیری عصب روان­شناختی / تحولی و عادی پیش از دبستان» نشان دادند که بین عملکرد کودکان خردسال با ناتوانی یادگیری عصب روان­شناختی / تحولی، حافظه، پردازش بینایی – فضایی، کارکردهای حسی- حرکتی، کارکردهای اجرایی / توجه و زبان تفاوت معنادار وجود دارد.

زاهدی (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان « بررسی تأثیر درمان با آهن خوراکی بر عملکرد شناختی زنان مبتلا به کم خونی فقر آهن » نشان داد که افزایش آهن بدن، منجر به بهبود حافظه (کلامی، بینایی ) و تمرکز در زنان بالغی که مبتلا به کم­خونی فقر آهن هستند، می­ شود.

امساکی، چیت ساز و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان « مقایسه عملکرد شناختی بیماران مبتلا به پارکینسون با افراد سالم » نشان دادند که بین حافظه، توجه و عملکرد دیداری- فضایی و عملکرد اجرایی دو گروه تفاوت معنا داری وجود دارد. در واقع نمرات بیماران مبتلا به پارکینسون در این مقیاس ­ها به طور معنا داری پایین­تر از افراد سالم بود.

کیهانی و شریعت پناهی (۱۳۸۷) در پژوهشی با عنوان بررسی تأثیر موسیقی بر عملکرد تمرکز و توجه دانشجویان، ۴۰ نفر از دانشجویان را مورد آزمون قرار دادند. نتایج این پژوهش نشان داد که گوش دادن به موسیقی می ­تواند موجب بهبود عملکرد حافظه و توجه شود.

گشتمردی (۱۳۸۴) در پژوهشی با عنوان « نقش حافظه در فرایند یادگیری زبان خارجی» اظهار داشت که شناخت زوایای مختلف حافظه به عنوان یکی از موضوعات مورد توجه روان­شناسی زبان، می ­تواند در درک فرایند یادگیری و ارائه ی روش تدریس صحیح و مناسب در کلاس زبان خارجی بسیار مفید و راهگشا باشد.

آقا ملایی، جعفری و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان « بررسی حافظه و یادگیری شنوایی- روانی در زنان » نشان دادند که عملکرد حافظه و یادگیری شنوایی – کلامی در زنان فارسی زبان با جمعیت مشابه در سایر کشورها مطابقت دارد که این امر نشان دهنده روایی نسخه­ی فارسی آزمون حافظه­ شنوایی- کلامی ریل در این گروه است.

فیضی پور، فرجاه و همکاران (۱۳۹۰) در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه­ حافظه و انگیزه پیشرفت با جنسیت و پیشرفت تحصیلی دانشجویان، ۸۹ نفر از دانشجویان پزشکی و غیر پزشکی موفق و ناموفق از دو جنس مونث و مذکر با اندازه ­گیری حافظه­ کوتاه­مدت، بلندمدت و انگیزه­ پیشرفت، تحت بررسی قرار گرفتند. در این پژوهش بین حافظه­ کوتاه مدت و بلندمدت دانشجویان دختر و پسر هیچ تفاوت معناداری مشاهده نگردید. بین حافظه­ کوتاه مدت و بلند مدت دانشجویان موفق و ناموفق نیز تفاوت معناداری مشاهده نگردید.

نصرتی و کرمی نوری ( ۱۳۸۱) در پژوهشی با عنوان « بررسی انواع حافظه در دانش آموزان دختر حافظ و غیر حافظ قرآن » اظهار داشتند که حافظان قرآن در حافظه­ معنایی و حافظه‌ی رویدادی از دو گروه کنترل عملکرد بهتری داشتند اما چنین تفاوت­هایی در حافظه­ رویدادی و معنایی بین مبتدیان و غیر حافظان قرآن دیده نشد. هم­چنین نتایج نشان داده است که با افزایش پایه تحصیلی، عملکرد قرآن در انواع تکالیف حافظه­ رویدادی و معنایی افزایش می­یابد. بنابراین مهارت در حفظ قرآن، حافظه اطلاعات غیر قرآنی را نیز افزایش می­ دهند و این مهارت با افزایش سن تأثیر بیشتری روی حافظه می­گذارد.

مظهری، حق شناس و همکاران ( ۱۳۸۵) پژوهشی با عنوان « حافظه­ کلامی، دیداری و در جریان در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و بستگان درجه اول » انجام دادند. یافته­ های این بررسی در مورد حافظه­ دیداری نشان داد که بیماران و خانواده­ی آن­ها در حافظه­ دیداری تأخیری عملکرد ضعیف­تر از گروه گواه داشتند، اما در زمینه­ حافظه­ دیداری اخیر بین بیماران و بستگان هم تفاوت معناداری وجود داشت.

دهکردی، وفایی و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان « مقایسه سرعت نامیدن و عملکرد مولفه­های سه گانه حافظه­ فعال در کودکان نارسا خوان و عادی » انجام دادند. نمونه­ مورد بررسی شامل ۶۰ نفر از دانش آموزان پسر ( ۳۰ عادی، ۳۰ نارساخوان ) که به شیوه­ تصادفی خوشه­ای چند مرحله­ ای انتخاب شدند. نتایج نشان داد که عملکرد کودکان نارساخوان در سرعت نامیدن اعداد، در مقایسه با کودکان عادی کند تر است و هم­چنین در هر یک از آزمون­های حافظه ی فعال به غیر از آزمون یادآوری، مکعب که دارای عملکرد یکسانی هستند، کودکان نارساخوان عملکرد ضعیف­تری نسبت به کودکان عادی دارند.

تاراج، زارع و همکاران (۱۳۸۸) در پژوهشی با عنوان « تأثیر نشانگان پیش از قاعدگی در عملکرد حافظه ی روزمره و رویدادی» نشان دادند که سندرم قبل از قاعدگی با تأثیر منفی بر روی عملکرد حافظه، به نوعی موجب کاهش در عملکرد حافظه­ روزمره و سپس افت در عملکرد حافظه­ رویدادی خصوصاً در مرحله­ یادآوری آزاد همراه بود. نه تنها سندروم قبل از قاعدگی به عنوان نوعی اختلال، در نوسانات خلقی و زوال حافظه موثر است، بلکه بیشترین تأثیر آن در افت عملکرد حافظه­ روزمره و سپس حافظه­ رویدادی قابل طرح است.

زارع، مهدویان و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان « اثر محتوای عاطفی بر عملکرد حافظه­ آشکار و نا آشکار دانشجویان » دریافتند که تکالیف عاطفی ( مثبت، منفی و خنثی) تأثیر متفاوتی بر عملکرد حافظه­ آشکار و نا آشکار دارد. در حافظه­ آشکار، بهترین عملکرد مربوط به تکالیف عاطفی مثبت و کمترین عملکرد حافظه، در تکلیف منفی بود. عملکرد حافظه‌ی نا آشکار در هر دو نوع تکالیف عاطفی مثبت و منفی بهتر از تکلیف خنثی بود.

حسن شاهی و گودرزی (۱۳۸۳) در پژوهشی با عنوان « اثر خلق بر عملکرد سیستم حافظه » نشان دادند که ساختارهای پردازش عاطفی محرک­ها اثر تسهیلی دارند و تفاوت گروه­ها در یادآوری تکالیف ارائه شده با اطمینان بالایی پذیرفته شده است.

شاهنده و علی پور (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان تأثیر جانبی شدن مغز بر عملکرد حافظه، ۱۹۰ دانشجو که به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه­ای انتخاب کرده بودند را مورد آزمون قرار دادند. نتایج نشان داد که در میزان حافظه­ آشکار افراد راست برتر با چپ برتر تفاوت دارد و این تفاوت بین دختران راست برتر با پسران راست برتر و دختران و پسران چپ برتر است.

سریع القدم، رودسری و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان بررسی نقش سازه­شخصیتی سخت­رویی در تعدیل آثار سوء استرس بر عملکرد حافظه، ۶۰ دانشجو را که به صورت غربال‌گری با مقیاس زمینه­یابی دیدگاه ­های شخصی انتخاب کرده بودند را مورد آزمون قرار دادند. نتایج نشان داد که بین دو گروه آزمایشی با سخت­رویی بالا و آزمایشی با سخت­رویی پایین به لحاظ نمره­ی کلی حافظه تفاوت معنا داری وجود ندارد. هم­چنین بین گروه آزمایشی و کنترل با سخت­رویی بالا از نظر نمره­ی کلی حافظه تفاوت معنا داری وجود ندارد. بین گروه آزمایشی و کنترل با سخت­رویی پایین نیز از نظر نمره­ی کلی حافظه تفاوت معنا داری وجود ندارد.

طاهری، مرادی و همکاران ( ۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان « علمکرد حافظه­ شرح حال در فرزندان نوجوان جانباز مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه » نشان دادند که عملکرد فرزندان جانباز مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه، در تکلیف حافظه­ شرح حال، ضعیف تر از فرزندان افراد عادی است.به عبارت دیگر، فرزندان جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه در مقایسه با فرزندان عادی، قادر به بازیابی کمتر مواد شرح حال اختصاصی از حافظه هستند و خاطرات اختصاصی کمتری از حافظه بازیابی می­ کنند. سطح افسردگی و اضطراب نیز در فرزندان جانبازان مبتلا به این اختلال بالاتر از افراد عادی بود، در حالی که بین فرزندان جانبازان مبتلا و غیر مبتلا به این اختلال در دو مولفه حافظه­ شرح حال و اضطراب تفاوت معنا دار نبود و فقط در مولفه افسردگی تفاوت معنا دار بود.

مرادی، عبدی و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی با عنوان « عملکرد حافظه­ شرح حال در افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه » نشان دادند که گروه­های آزمایشی در مقایسه با گروه‌های کنترل قادر به دستیابی به جزئیات معنایی و رویدادی اختصاصی کمتری از حافظه بودند.

دهقی، اصغر نژاد و همکاران (۱۳۸۸) در پژوهشی با عنوان « عملکرد حافظه­ سرگذشتی در بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی » نشان دادند که بین تأخیر زمانی در بازیابی از حافظه­ سرگذشتی در دو گروه بیمار و کنترل تفاوت معنا داری وجودندارد. و بین اختصاصی بودن در پاسخ به محرک واژه­ های ارائه شده و همین طور بین تعداد کلمات به کار رفته در پاسخ به محرک واژه­ های ارائه شده بین گروه بیمار و کنترل تفاوت معنا دار وجود دارد.

کاویانی ( ۱۳۸۳) در پژوهشی با عنوان « عملکرد حافظه­ سرگذشتی و مسئله­گشایی در پیوستار زندگی، مرگ: پژوهشی از بیماران افسرده » نشان داد که بین گروه­های سالم و افسرده‌ی بدون افکار خودکشی ( انگاره ناپرداز ) از یک­سو و گروه­های افسرده دارای افکار خودکشی ( انگاره پرداز ) و اقدام کننده­ خودکشی از سوی دیگر، تفاوت معناداری وجود دارد، لیکن تفاوت میان عملکرد انگاره­پردازان و اقدام­کنندگان خودکشی در آزمایه­های بازخوانی سرگذشتی و راهبرد­های مسئله­گشایی ناچیز است.

نظر بلند، فلاح و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان « بررسی عملکرد حافظه­ کاری و برانگیختگی قشری پیشانی با توجه به رگه شخصیتی زود انگیختگی » نشان دادند که عملکرد دو گروه در تکالیف حافظه­ کاری تفاوت معنا داری نداشت، در حالی که زمان واکنش آزمودنی­های زود انگیخته در پاسخ گویی به تکالیف کمتر و تعداد خطاهای آن­ها بیشتر بود. نتایج بررسی برانگیختگی قشری نشان داد که آزمودنی­های زودانگیخته، در حین انجام تکالیف حافظه­ کاری، برانگیختگی قشری بیشتری را در قشر پیشانی چپ تجربه نمودند.

در پژوهش فرهنگی ( ۱۳۸۰) با عنوان « بررسی جنسیت و اثر درخشندگی در حافظه­ آشکار و حافظه­­ی ضمنی » نشان داده شد که تفاوت بین میزان عملکرد بازیابی حافظه­ آشکار در زنان و مردان معنا دار نمی ­باشد. با توجه به رد شدن این فرضیه، فرهنگی به این نتیجه دست یافت که عامل جنسیت در میزان عملکرد بازیابی حافظه­ آشکار موثر نبوده است.

در پژوهشی دیگر نظام آبادی، کرمی و همکاران ( ۱۳۸۱) با عنوان « مطالعه حافظه­ کوتاه مدت و بلند مدت در انواع نارساخوانی سطحی و عمیق در کودکان دبستانی شهر تهران» نقش جنسیت به عنوان یکی از متغیرها در این گروه مورد بررسی قرار گرفت، ولی هیچ یک از فرضیات رابطه معنا داری نشان ندادند. بنابراین پژوهشگران به این نتیجه دست یافتند که جنسیت در حافظه­ کوتاه­مدت و بلند مدت هیچ یک از سه گروه مورد بررسی نقش موثری ندارد.

یوسفی و سیف (۱۳۸۲) در پژوهشی با عنوان « تحول فراحافظه و رفتار حافظه در کودکان و نوجوانان» نشان دادند که توانایی فراحافظه و رفتار حافظه دختران بیشتر از پسران است.

مطالعه­ کرمی، منیری و همکاران ( ۲۰۰۳؛ به نقل از نیکدل، ۱۳۸۸ ) نشان دادند که بین دو گروه دانش آموز دختر و پسر در حافظه­ رویدادی تفاوت معنا دار وجود ندارد.

تهرانیان، زارع و همکاران (۱۳۸۸) در پژوهشی با عنوان « تأثیر محتوای عاطفی بر حافظه­ آشکار و نا آشکار به تفکیک جنسیت» نشان دادند که به طور کلی زنان در حافظه­ آشکار بهتر از مردان عمل می­کردند. یافته دیگر سرعت خواندن متون بود که گروه زنان در متون خنثی از همه­ی گروه ها عملکرد بهتری داشتند. این پژوهشگران به این نکته دست یافتند که عملکرد حافظه­ آشکار و ناآشکار در دو جنس، با توجه به تکلیف با هم تفاوت دارند، به این صورت در هر دو حافظه، مردان در تکلیف مثبت و زنان در تکلیف منفی بهترین عملکرد را دارند.

ضیایی و امیری ( ۱۳۸۵) در پژوهشی نشان دادند که زنان سالمند تعداد بیشتری کلمه­ی مثبت بر چهره ی منفی را در مقایسه با مردان سالمند به یاد می­آورند.می­توان این اثر را به نقش های اجتماعی و انتظارات فرهنگی در چهارچوب خانواده مربوط دانست. به نظر می رسد که زنان در فرهنگ ایرانی به عنوان مادر، به کلام مثبت به منظور کاهش تنش های خانواده و چهره­هایی با بار هیجانی منفی توجه بیشتری را نشان می­دهند. که این نقش ها در یادآوری موارد هیجانی اثر گذار است، بنابراین به نظر می­رسد که افزایش هیجانی با افزایش سن، بی تأثیر از فرهنگ، انتظارات فرهنگی و نقش های اجتماعی نیست. از طرف دیگر به نظر می رسد که این اثر و تفاوت در یادآوری چهره به میزان بالایی وابسته به جنس است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

بیگدلی و ناظمی (۱۳۸۷) در پژوهشی با عنوان « عملکرد حافظه کوتاه مدت بیماران اسکیزوفرنی » نشان داده­اند که بین عملکرد حافظه­ کوتاه مدت بیماران اسکیزوفرن و افراد عادی در ۴ خرده مقیاس حافظه­ وکسلر از جمله حافظه­ بینایی، جهت­یابی، کنترل­ذهنی و تکرار ارقام تفاوت معناداری وجود دارد.

حسنی، هادیان فرد و همکاران ( ۱۳۸۹) در پژوهشی با عنوان « مقایسه­ پردازش اطلاعات بینایی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی، افسردگی و افراد بهنجار » نشان دادن که بین نمرات حافظه­ بینایی بیماران اسکیزوفرن و افراد عادی تفاوت قابل توجهی وجود دارد و بیماران اسکیزوفرن در پردازش اولیه اطلاعات بینایی در مقایسه با افراد بهنجار و افسرده نمرات ضعیف تری کسب می­­کنند.

عزیزیان (۱۳۹۰) تحقیقی به منظور بررسی توازن دو آزمون بنتون و بندرگشتالت برای بررسی مشکلات ادراک بینایی کودکان نارساخوان و عادی انجام دادند. نتایج نشان داد که کودکان نارساخوان در خرده آزمون­های حافظه­ بینایی و ادراک بینایی عملکرد ضعیفی دارند.

محمدیان (۱۳۸۶) پژوهشی با عنوان بررسی توان مقیاس هوش کتل (۳) و آزمون حافظه­ بینایی آندره ری در تشخیص دانشجویان استعداد درخشان و عادی انجام داد، به طور کلی نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین میانگین­های حافظه­ بینایی و هوش در دو گروه دانشجویان عادی و استعداد درخشان وجود دارد.

رادفر، جزایری و همکاران ( ۱۳۹۰) پژوهشی با عنوان « بررسی مقایسه­ ای وضعیت حافظه در بین جانبازان مبتلا به اختلال استرس بعد از حادثه توأم با افسردگی و بیماران افسرده­ی غیر جانباز » انجام دادند بدین منظور صد بیمار مرد ( ۵۰ جانباز مبتلا به PTSD )توأم با افسردگی، ۵۰ بیمار افسرده غیر جانباز ) مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که دو گروه در حافظه­ بینایی، حافظه­ فوری، حافظه­ منطقی، یادگیری تداعی­ها، بهره­ی حافظه، اطلاعات شخصی و عمومی تفاوت معنا داری با یکدیگر ندارند و عامل سن، حافظه­ بینایی هر دو گروه را تحت­تأثیر قرار می­دهد. هم­چنین بین حافظه­ بینایی، کنترل ذهنی، تکرار ارقام، یادگیری تداعی­ها، بهره حافظه و حافظه­ فوری از عوامل حافظه با مدت زمان حضور در جبهه همبستگی معنا داری وجود دارد.

پورحسین، معزز و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی با عنوان « مقایسه­ حافظه­ دیداری- تجسمی در کودکان مبتلا به صرع و کودکان سالم: بر اساس تست شکل تجمعی آندره ری » نشان دادند که حافظه­ دیداری – تجسمی در بیماران مبتلا به صرع ضعیف­تر از گروه سالم است. اما بین سه گروه مبتلا به صرع­های لب آهیانه، گیجگاهی و پیشانی تفاوت معنا داری در میزان نمرات حافظه­ دیداری- تجسمی مشاهده نشد. هم چنین بیماران مبتلا به صرع در سنین پایدار، نسبت به بیماران مبتلا در سنین بالاتر، نمرات ضعیف­تری در آزمون شکل تجمعی آندره­ری کسب کردند.

مولوی و وزیری نسب ( ۱۳۷۹) در پژوهشی با عنوان « مقایسه­ عملکرد حافظه­ شنیداری دانش ­آموزان نابینا و عادی و حافظه­ دیداری دانش آموزان ناشنوا و عادی» نشان دادند که عملکرد حافظه­ بینایی دانش آموزان ناشنوا ضعیف تر از عملکرد حافظه­ بینایی دانش ­آموزان عادی و عملکرد حافظه­ دراز مدت، کوتاه­مدت و در کل شنوایی دانش آموزان نابینا بهتر از عملکرد دانش ­آموزان عادی بود.

علیرضایی مطلق، علاقبندراد و همکاران ( ۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان« بررسی و مقایسه عملکرد حافظه­ دیداری پسران ۶-۱۲ سال دارای نارسایی توجه/ بیش­فعال با همتایان عادی» ۲۴ پسر ۶-۱۲ ساله مبتلا به اختلال بیش فعالی – کمبود توجه با بهره گرفتن از مقیاس ارزیابی والدین کانرز و مصاحبه ی بالینی به وسیله ی روان پزشک و ۲۳ کودک گروه کنترل انتخاب شدند و حافظه­ کلامی و بینایی آن­ها بررسی شد. برای بررسی حافظه­ فوری و تأخیری کلامی، از آزمون فراخوانی داستان و برای بررسی حافظه­ بینایی ( فوری و تأخیری)، از آزمون مخصوص حافظه­ کلامی و حافظه­ فوری بینایی کیم کاراد استفاده شد. نتایج نشان داد که عملکرد کودکان مبتلا به اختلال بیش­فعالی در حافظه ی دیداری ضعیف تر می باشد.

چراغی، زمانی و همکاران ( ۱۳۹۱ ) با پژوهشی با عنوان بررسی عملکرد تکالیف مربوط به حافظه­ دیداری و شنیداری در سطوح اضطراب انجام دادند. ۷۸ دانشجو به روش نمونه­گیری خوشه­ای انتخاب شدند و آزمودنی­ها بر حسب میزان نمرات اضطراب در پاسخ به سیاهی اضطراب بک در چهار گروه فاقد اضطراب، اضطراب پایین، اضطراب متوسط و اضطراب بالا جایگزین شدند. نتایج نشان داد که اضطراب تنها بر تکالیف حافظه­ شنیداری موثر بوده و این تفاوت تنها میان دو گروه با سطح اضطراب متوسط و اضطراب بالا مشاهده شد. به طور کلی یافته­ ها نشان داد که اضطراب، عملکرد افراد را در تکالیفی که پردازش واج­شناختی، حافظه­ فعال را درگیری می­ کند، بیشتر از تکالیف حافظه­ دیداری تخریب می­ کند. و با توجه به این­که گروه دارای اضطراب متوسط بالاترین عملکرد را در تکالیف حافظه­ شنیداری نشان داده، می‌توان گفت که سطح بهینه از برانگیختگی می ­تواند به بهبود عملکرد منجر شود.

چمن آباد و همکاران ( ۱۳۹۲) در تحقیقی با عنوان نظریه انعطاف پذیری قشر مغز در حوزه­ حافظه ی دیداری دانش آموزان ناشنوا و شنوا، ۴۶ دانش ­آموز که شامل ۲۲ نفر ناشنوا و ۲۴ نفر شنوا بودند را مورد آزمون قرار دادند. نتایج این پژوهش نشان داد که حافظه­ بینایی دانش‌آموزان ناشنوا به طور معنی­داری از همتایان شنوای خود بالاتر بود و هم­چنین کنش حافظه­ بینایی دختران ناشنوا نسبت به دختران شنوا بالاتر بوده و دانش ­آموزان پسر ناشنوا نسبت به دانش ­آموزان پسر شنوا در روش­های اجرایی آزمون حافظه­ بینایی بنتون کنش بهتری ارائه دادند.

رضایی، راشدی و همکاران (۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان « مقایسه­ درک خواندن و حافظه­ کاری در کودکان کم­شنوا و عادی » نشان دادند که کودکان کم­شنوا به دلیل نقص شنوایی بیشتر بر مهارت­ های بینایی خود متکی هستند و آن­ها در تکالیف حافظه­ بینایی عملکرد بیشتری نشان می­دهند.

سهرابی، عشایری و همکاران ( ۱۳۷۷) در پژوهشی با عنوان « بازیابی از حافظه­ بینایی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا، آسیب­دیدگان نیم­کره­ی راست مغز و افراد بهنجار» نشان دادند که یادآوری مواد کلامی و دیداری در این گروه ها مختل بوده است.

قلی زاده، خیرالدین و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی با عنوان اثر بخشی نوروفیدبک بر حافظه­ بینایی، ۳۰ دانشجو در دو گروه آزمایش و پلاسیپو مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج به­­دست آمده بیانگر این بود که، آموزش نوروفیدبک باعث بهبود حافظه­ بینایی می­ شود.

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:53:00 ق.ظ ]