ایـمان آغاز میگردد، تکالیف و وظائفی کهاز جوهر و اصـل نفسها پرده برمیدارد…
وسپس تأکید میکند کهاین امر موضوع سوره قرار گرفتهاست چون در ادامه سوره صحبت از داستانهای نوح و ابراهیم و لوط و شعیب، و داستانهای عاد و ثمود و قارون و فرعون و هامان میپردازد، و تند و سریع انواع و اقسامیازگردنهها و نیرنگها و بلاهای موجود بر سر راه دعوت بهایـمان را درطـول حـیات نسلها و در درازای اعصار و قرون به تصویر میکشد…
وبعد به موانعی که برسر راه حق وهدایت قرار گرفتهاشاره نموده وخواری وحقارت آنهارا به تصویر میکشد ودر ادمه بسیار زیبا ولطیف بهارتباط آیات این سوره میپردازد ومیگوید: قرآن میان حقیّ که دردعـوتها و رسالتها است، و میان حقیّ که در آفرینش آسمانها و زمین است ارتباط و پیوند برقرار مـیکند. سـپس مـیان جملگی دعوتها و رسالتها و میان دعوت و رسالت محمّد |وحدت و یگانگی برقرار میسازد. چههمۀ آن دعوتها و رسالتها از سوی خداوند است، و همۀ آنها دعوت و رسـالت واحدی است و مـردمان را به سـوی خـدا میخواند. بدین جهت سیاق قرآنی ازکتاب واپسش و از برخورد مشرکین با آن، سـخن مـیگوید…. وبالاخره تأکید میکند که روند قرآنی سوره را با تمجید و بزرگداشت جهادگران راه خدا خاتمه میبخشد، و ایشان را بر هدایت استوار میدارد، و بر راستای راه ثابت قدم میکند. درپایان نتیجهای که میگیرد ادعای او مبنی بر ارتباط آغاز وپایان سوره، باتوجه به موضوعی مشخص ( ایمان و موانع سرراه آن) بهاثبات میرسد. [۳۳۸]
ارتباط بین اجزا یک آیه ( هماهنگی و تناسب واژهها وجملات)
گفتیم که یکی از انواع ارتباط در آیات قرآن، تناسب و هماهنگی واژهها و عباراتی است که در یک آیه وجود دارد که مورد توجّه آیات قرآن ( آیات تحدی) و نیز همۀ مفسران و قرآن پژوهان نیز بودهاست.
و هم چنین گفتیم کهاین نوع از ارتباط نیز خود یکی از نشانههای اعجاز قرآن کریم است.با این که بیشتر سورههای قرآن در زمان های مختلف و گاه طولانی نازل شدهاند؛ اما از چنان فصاحت و بلاغتی برخوردارند که در آنها جای هیچ یک از کلمات را نمیتوان تغییر داد و آنها را جدای از هم دیگر تقسیم کرد. خصوصاً عبارات پایانی هر آیه که مکمل و متمم معنای آیه است.
به همین دلیل بسیاری از دانشمندان علوم اسلامیرا عقیده بر این است که شناخت آیات قرآن، ( حدود و
مرزهای آیات ) توقیفی است نهاجتهادی.[۳۳۹]
آیت اله معرفت در رابطه با این نوع ارتباط معتقد است که:
انتخاب کلمات و واژههاى به کار رفته در جملات و عبارتهاى قرآنى کاملا حساب شدهاست بهگونهاى کهاگر کلمهاى را از جاى خود برداشته، خواسته باشیم کلمه دیگرى را جاىگزین آن کنیم که تمامى ویژگىهاى موضع کلمه اصل را ایفاکند، یافت نخواهد شد، ودر این رابطه، (گزینش واژههای قرآنی) سه نوع رعایت، با دقت در ویژگیهای کلمه به عمل آمدهاست؛
اولا، تناسب آواى حروف کلمات همردیف آن رعایت گردیده، آخرین حرف از هر کلمه پیشین با اوّلین حرف از کلمه پسین همآوا و همآهنگ شدهاست؛ تا بدین سبب تلاوت قرآن روان و آسان صورت گیرد. ثانیا، تناسب معنوى کلمات با یکدیگر رعایت شده تا از لحاظ مفهومى نیز بافت منسجمى به وجود آید. به علاوه، مسأله فصاحت کلمات طبق شرایطى که در علم «معانى بیان» قید کردهاند کاملا لحاظ شدهاست.[۳۴۰]
هم مرحوم علامه طباطبا ئی|و هم مرحوم سید قطب بهاین مسأله توجه خاصی داشته و سرتاسر تفسیر خود آنرا مطرح نموده و آیات را بر همین اساس تفسیر نمودهاند که به چند نمونهاز آنها اشاره میکنیم: مرحوم علامه طبا طبا ئی در ذیل آیه
{ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُمْ فَیضِلُّ اللَّهُ مَنْ یشاءُ وَ یهْدِی مَنْ یشاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ }[۳۴۱]
بعد از توضیح و تفسیر آیه درباره عبارت {فیضل الله من یشاء… }مینویسد: و اگر خداوند سبحان در آیه مورد بحث، ضلالت را بههدایت مقدم داشته بدین جهت بود که ضلالت به بیان محتاجتر است، مخصوصاً با در نظر داشتن زمینه کلام که زمینه بیان عزت مطلقه خداست. پس در این جا واجب بود روشن بسازد که ضلالت هر که گمراه شد و هدایت هر که هدایت گشته، همه به مشیت خداست و کسی بر ارادۀ خدا غلبه نمیکند و درسلطنت او مزاحمت نمییابد. و در ادامه در علّت عبارت پایانی آیه میفرماید:
بنابراین ضلالت گمراهان و عصیان ایشان نه تنها مناقض دعوت او نیست بلکه دلیل بر عزت و قدرت او
نیز هست هم چنانکههدایت راه یافتگان نیز دلیل بر قدرت و سلطنت او است، و بههمین جهت بود که در آیۀ مورد بحث گفتار را با جمله و هوالعزیز الحکیم خاتمه داد. و این گونه نتیجه میگیرد که:
خدای سبحان عزیز است یعنی کسی بر او غلبه نمیکند ـ ضلالت گمراهان هم به او ضرر نمیرساند…… و نیز حکیم است یعنی آنچه بخواهد بی حساب نمیخواهد و مشیّتش به کار عبث تعلق نمیگیرد.[۳۴۲]
و در ذیل آیه
{الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ…}.[۳۴۳]
بعد از ترجمه واژه مرّه و تبیین واژهالطلاق و نیز تفسیر و تبیین تسریح بهاحسان این چنین مینویسد که: در اینکه امساک را مقیّد به قید معروف و تسریح را مقید به قید احسان کردهاست، عنایت لطیفی است که بر خواننده پوشیده نیست؛ برای اینکه چه بسا میشود کهامساک همسر و نگهداری او در حباله زوجیت ( پیوند زن و شوهری ) به منظور اذیت و اضرار او باشد، و معلوم است که چنین نگهداری، نگهداری منکر و زشتی است نه معروف و پسندیده.
همچنین در ذیل آیۀ ۵۰ سورۀ مبارکۀ توبه، برای دو واژۀ حسنه و مصیبه معتقد است که: منظور از” حسنه” و” مصیبه” به قرینه سیاق، آثار نیک و خسارتهایى است که جنگ ببار مىآورد، از قبیل فتح و فیروزى، غنیمتهاى مالى و اسیران از یک طرف، و کشته شدن و زخم برداشتن و شکست از طرف دیگر.[۳۴۴]
مفسر عالی مقام این چنین کلمات و واژه و عبارات آیات قرآن را در ارتباط و تناسب میبیند و نکات و لطایف قرآ نی را در پرتو این توجّه و دقّت برای خوانده خود باز گو میکند.[۳۴۵]
مرحوم سیّد قطب نیز بهاین مسأله توجّه زیادی نمودهاست؛ چون معتقد است که قرار گرفتن واژهها و عبارات در آیه از روی حکمت است و سعی نموده است ارتباط واژهها و عبارات را در هر آیه مشخص و توضیح دهد کهالبته از عهده این کار نیز به خوبی بر آمدهاست و ما به چند نمونه از آن اشاره میکنیم.
بطور مثال ذیل آیه:
{ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْت… }[۳۴۶]
سید قطب در توضیح ارتباط بین واژگان این آیه شگفت زده شده و گفتهاست: در چنین تعبیری سان هزاران نفر و صفهای درازی است کهانان با دو کلمه: اَلَم تر ؟ در برابر دیدگان رژه میروند…. آیا چه تعبیری دیگری وجود دارد که بتواند در برابر خیال ما این سان و رژه را ترسیم کند.
از صحنههزاران نفری که گرد آمدهاند و نگران از مرگ و هراسان از خوف بوده و با چشمان وحشت زده زل میزنند، گرفته تا صحنه مرگ همگانی آنها، همه و همهاز لابه لای واژه «موتوا » پدیدار است.
{ثم احیاهم… } این تعبیر به صحنه مرگ و بر صحنه زندگی، پرتو مناسب میافکند. ما در صحنه میراندن و زنده کردن هستیم. گرفت جان و رها کردن روان… وقتی که نام رزق به میان میآید، تعبیر چنین است که: «والله یقبض و یبسط »خداوند باز میگیرد و میگستراند.
و در پایان این چنین مینویسد که: این چنین هماهنگی شگفتی در تصویر صحنهها، هویدا و پیدا است که در کنار آن همههماهنگی شگفتی در جان دادن به معانی و جمال بیان سخن به کمال، خود نما و جلوه گر است.[۳۴۷]
نیز در ذیل آیه
{ الَّذِینَ ینْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِین }[۳۴۸]
این گونه جمعبندی میکند: کسانی که بههنگام خوشی و ناخوشی بخشش میورزند نیکوکارند. کسانی هم که بعد از خشمگین شدن خشم خود را فرو میخورند و گذشت میکنند نیکوکارند. خداوند هم نیکو کاران را دوست دارد
و بهاین صورت بین واژه « یحب » و ماقبل و بعد آن ارتباط بر قرار میکند. و میگوید: دوست داشتن در اینجا بیانگر تعبیر مهربانانه و دوستدارانه و درخشان و رخشانی است که با آن فضای لطیف و تابان و بزرگوارانه هماهنگی و تناسب دارد.[۳۴۹]
گاهی این ارتباطها به عبارات وکلمات پایانی آیه با متن آیه برمیگردد کهاین مسأله نیز از چشمان تیز بین مفسر فی ظلال دور نمانده وبه زیبایی هر چه تمام تر بهان اشاره نمودهاست. بطور مثال در ذیل آیۀ:
{إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون.} [۳۵۰]
بعد از تفسیر کوتاهی کهاوردهاست بهارتباط عبارت پایانی آن یعنی{ فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون} پرداخته وآوردهاست که: این آیۀکوتاهاز الهـامها و اشـارههای شگفتی پـرده برمیدارد، و حقائق ژرفی را میرساند، الهـامها و اشارهها و حقائقیکه تعبیر قرآنی زیبای اعجازانگیز آنها را دربرمیگیرد…. در پایان آیه که میفرماید:{فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ} ناگهان بینا میگردند.
بدان خاطر استکه معانی زیادی را بهاغاز آیهاضافه کند. واژههائی که بتوانند در آنجا با آنها همبری نماید وجود ندارد…. این پیرو بیانگر ایـن است که پسودۀ اهریمنکور میکند و بینور میگرداند و دریچۀ بینش را میبندد. امّا ترس از خدا و حاضر و نـاظر دانستن ایزد توانا، و همچنین هراس از خشم آفریدگار و عقاب و عذاب کردگار ـ همان پیوندی که دلها را به خدا میرساند و آنها را از خواب غفلت بیدارمیگرداند و از بیخبری از هدایت یـزدان هوشیار می کند – پرهیزگاران را تذکّر میدهد و ایشـان را به خود میآورد. هنگامیکه پـرهیزگاران به خود آمدند دریچههای بینشهایشان باز میگردد، و پـردۀ خواب غفلت از روی چشمانشان فرو میافتد:
بنابراین سید قطب نیز مانند مرحوم علامه طباطبائی & بهارتباط بین واژهها اعتقاد داشته و تلاش گسترده و در عین حال همراه با لطافتهای خاص تفسیری خود را انجام دادهاست که زیبایی تفسیر خود را دو چندان نمودهاست.[۳۵۱]
ارتباط بین آیات یک سوره با ابتدای آن
یکی از انواع ارتباط بین آیات را که میتوان فرض کرد؛ ارتباط میان آیات یک سورهاست با ابتدای آن. بهاین معنی که در برخی از سورهها ابتدا آیاتی آورده شدهاست که حکم مقدمه وتمهیدی دارد ودرادامه آیات بعدی به توضیح وتبیین بیشتر این آیات میپردازد.
بطور مثال علامه&در مقدمۀ سورۀ مبارکۀ آل عمران تصریح میکند که شش آیۀ اول این سوره جنبۀ دورنما برای این سوره دارد وکل این سوره در حقیقت تفصیل همین شش آیهاست که مطالب را بهاجمال گفته؛ وسپس تأکید میکند از این شش آیهان قسمتی که دور نمای سورهاست دو آیۀ وسط یعنی آیات ۳ و ۴ میباشد.[۳۵۲]
علامه (ره) هم چنین ذیل آیات ۴۵-۳۷ سوره مبارکه یونس مینویسد این آیات به مطالب اول سوره برگشته که قرآن را معرفی میکرد و میفرمود: قرآن کتابی است نازل از ناحیهء خدای تعالی وهیچ شکی در آن نیست ونیز در این آیات دلیل این معنا را تلقین میکند.[۳۵۳]
وی همچنین معتقد است با توجه بهاین که در سورۀ مبارکه نساء سخن در امور مربوط به زنان، از قبیل ازدواجهای حلال وحرام، ارث زنان، و…. بودهاست، آیهاول با چند آیه بعدش که متعرض حال یتیمان و زنان است فى نفسه به منزله زمینه چینى براى مسائل ارث و محارم است؛ و آیات ۶- ۲، هم تتمهایات قبل است، و هم توطئه و مقدمهاست که در ابتداى سورهامده تا زمینه را براى بیان احکام ارث (مسائل مهمى از احکام ازدواج از قبیل تعدد زوجات و اینکه چند طایفه محرمند و نمىشود با آنان ازدواج کرد) فراهم سازد.
وی در ذیل آیۀ ۱۲۷ این سورهاوردهاست کهاین آیه درحقیقت مجدداً بههمین مطالب آغاز سوره بر میگردد و تأکید میکند که آنچه از سیاق نیز فهمیده میشود این است کهاین آیه بعد از آن آیات نازل شدهاست.[۳۵۴]
مفسر المیزان همچنین در ذیل آیات ۴۰ ـ۳۰ سورۀ مبارکۀ انفال تصریح میکند که: این آیات در سیاق آیات قبلى قرار دارد و با آنها متصل است، و غیر از آیه{وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ… } و آیهاى که دنبال آن است ما بقى آنها با آیات اول سورهارتباط و اتصال دارد، و اما آن دو آیه ظهور ارتباط و اتصالشان
به پایه ظهور سایر آیات نمىرسد.[۳۵۵]
سید قطب نیز در پایان بعضی از سورهها ضمن مطرح کردن موضوع وهدف سوره و توضیح وتبیین آیات آغازین سوره، تصریح میکند کهایات بعدی به نوعی متصل ومرتبط هستند با آیات ابتدائی آن سوره. بطور مثال در آغاز سورۀ مبارکۀ زمر ضمن اشاره به یگانه موضوع سوره که عبارت است از توحید ویگانه پرستی، تأکید میکند از سر آغاز این سوره، این مسألۀ یگانهای که نزدیک است سوره تنها بدان محدود شود وبه چاره جوئی آن بپردازد، خود نمائی میکند وجلوه گر میآید، سپس اضافه میکند کهاین مسأله چه به صورت نص ( آیات ۱۱ الی ۱۵ ونیز ۶۴ الی ۶۶ وچه به صورت مفهومی( آیات ۲۹ ونیز آیات ۳۶ الی ۳۷ ) در بندهای مختلف و بخشهای نزدیک به یکدیگر تکرار میشود. [۳۵۶]
مفسر فی ظلال القرآن در مقدمۀ سورۀ حدید نیز بهاین مسأله تصریح نموده و معتقد است کهاین سوره مسلمانان را دعوت میکند که حقیقت ایمان خود را در خویشتن پیاده کنند وآیات بعدی به نوعی بههمین مسألهاشاره کرده وبه تبیین وچگونگی پیاده کردن حقیقت ایمان پرداختهاست از جمله با بذل وبخشش جان ومال در راه خدا، خشوع وخضوع در برابر یاد خدا، انتخاب ارزشهای آخرت در برابر ارزشهای دنیوی؛ الگو قرار دادن افرادی که حقیقت ایمان در آنها نفوذ کرده بود ودور شدن از افراد منافقی که سرنوشت وخیمی داشتند، دور شدن از اهل کتاب کهاز حقیقت ایمان بدورند و….
سپس تأکید میکند که روند این سوره در پرداختن به موضوعات خود، در دو مرحلهانجام میگیرد:
مرحلۀ اول کههمان حقیقت ایمان به خدا بود و بخشها و بندهای زیادی مرحلۀ دوم که در لابلای روند این سوره آمدهاست واین مرحله با یکدیگر پیوند دارند و پیوسته با یکدیگر به پیش میروند.[۳۵۷]
بنا براین سید قطب باین توضیح ودسته بندی آیات، ارتباط آیات را با آیات اول سوره مشخص نمودهاست.
در دیباچۀ سورۀ مبارکۀ نساء نیز ابتدا بهاین نکته که آیۀ اول این سوره، اصل و اساس سوره است، ودربارۀ اصل ربوبیت و وحدانیت؛ اصل انسانیت و یگانگی منشا و سرچشمه انسانها میباشد، منشا و چشمهای که پروردگارشان ایشان را از آن، آفریدهاست و پدیدارشان کردهاست وبقیّۀ آیات سوره در توضیح وتکمیل آن آمدهاست اشاره میکند. [۳۵۸] در ذیل آیۀ نیز مجدداً ضمن اشاره براین مطلب که مرحله نخست سوره، با آیه افتتاح آغاز میگردد. آیهای که «مردمان» را به معبود یگانه، و آفریدگار یگانه برمیگرداند، همانگونه کهایشان را به اصل یگانه، و خانواده یگانه برمیگرداند، و وحدت انسانیت را «نفس» قرار میدهد….تأکید میکند که: همه مقررات و قوانین دیگری را نیزکه سوره متضمّن آن است، بدین اصل برمیگرداند.[۳۵۹]
گاهی نیز این ارتباط آیات را بهایات ابتدایی سوره با کمک سیاق تقویت میکند؛ بطور مثال در آغاز سورۀ مبارکۀ توبه در بارۀ بخش اول آن که شامل آیات ۱ تا ۲۸ میشود میگوید؛ این بخش احکام نهایی ارتباطات اردوگاه اسلامی را با مشرکان به طور عام در جزیرهالعرب معین میکند واسباب وعلل واقعی وتاریخی و عقیدتی را بر میشمرد، اسباب و عللی کهاین تعیین و تبیین بر مبنای آنها است.
سپس در ذیل آیات ۹۲ ـ ۴۲ مینویسد این دستهاز آیات بهابتدای سوره برمیگردد بطوری کههمۀ سیماها ونمادهایی را که در دیباچۀ سوره مطرح شد در اینجا نیز میتوان دید، بدانگونه که سیاق آیات نیز آنهارا به تصویر میکشد.[۳۶۰]
ارتباط بین آیات غیر مجاور در یک سوره
یکی دیگر از انواع ارتباط وتناسب بین آیات، ارتباطی است که بین یک دستهاز آیات سوره با دستهای دیگر از آیات همان سوره دارند هرچند که بین آنها با آیاتی چند فاصلهافتاده باشد.
قبلاً گفتیم که مفسّری که در تفسیر آیات از روش قرآن به قرآن استفاده نموده باشد قطعاً این نوع از ارتباط را نیز استفاده خواهد کرد. پس یافتن این نوع ارتباط نیز نشانگر تسلّط وتیز بینی مفسّر خواهد بود.
والبتههم مرحوم علامه& وهم مرحوم سید قطب بهاین نوع از ارتباط به طور واضح اشاره نموده وبرای تفسیر آیات نیز استفاده مطلوب نمودهاند که ما به برخی از این موارد اشاره میکنیم
بطور مثال؛ مرحوم علامه & در ذیل آیات ۵۰- ۲۷ سوررۀ مبارکه شوری میگوید: صدر این آیات متصل است به داستان رزق دادن خدا به بندگان که در بارهاش مىفرمود:
{ اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یرْزُقُ مَنْ یشاءُ}[۳۶۱]
و قبل از آن هم فرمود:
{ لَهُ مَقالِیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یشاءُ وَ یقْدِرُ }[۳۶۲]
وسپس تأکید میکند که قبلاً اشاره کردیم؛ بهاینکه یکى از بزرگترین رزقها، دینى است که خداى سبحان در اختیار بندگانش گذاشته و با در نظر داشتن این نکته گفتار این فصل داخل در گفتار فصل گذشته مىشود که در باره وحى سخن مىگفت، و به طور کلى آیات این سوره براى بیان آن ریخته شده است.
بعد از ذکر آیات ودلائل مربوط به رزق، مىفرماید بعضى از رزقها هست که تنها در دنیا مىدهد، و بههمه مىدهد و آن رزقى است که با فناى دنیا فانى مىشود. و بعضى دیگرش مخصوص مؤمنین است که در آخرت مىدهد، و آن بهترین رزق و پایدارترین رزق است، و از همین جا به مناسبت، به ذکر صفات مؤمنین منتقل شده، حسن عاقبت آنان را بیان مىکند، و نیز بهاوصاف قیامت و عاقبت ستمکاران منتقل مىشود، و شرح مىدهد که در قیامت با چههولها و وحشتها و عذابها روبرو مىشوند.[۳۶۳]
از نظر علامه (ره ) گاهی این نوع ارتباط بین آیات غیر مجاور در یک سوره، برای تکمیل وتتمیم مفهوم ومحتوای یکدیگر است.
بطور مثال ذیل آیۀ ۵۲ اعراف در ادامۀ تفسیر آن مینویسد؛ در این آیه بهابتداى کلام یعنى به آیه”{ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ} برگشت شده، و روی همرفته معناى آن دو چنین است:” چه کسى از اینها ستمکارتر است که با اینکه ما حجت را بر ایشان تمام کردیم و اقامه بیان و برهان نمودیم و کتابى بر ایشان نازل کردیم، مع ذلک دین ما را بازیچه گرفته و آیات ما را تکذیب کردند”؟[۳۶۴]
علامه (ره) همچنین ذیل آیه ۳۳ سوره مبارکهاحقاف:
{أَ وَ لَمْ یرَوْا أَنَّ اللَّهالَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ یعْی بِخَلْقِهِنَّ بِقادِرٍ…. }[۳۶۵]
این گونه میآورد که: این آیه و آیه بعدش تا آخر سوره متصل است بهایات ما قبل یعنی آیه ۲۰ که
مىفرمود:{ وَ یوْمَ یعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ..}. و در این آیات مطالبى که در این سوره مربوط بهانذار مىشود تتمیم مىکند، و چیزى کهانذار را تتمیم مىکندمساله معاد و رجوع به خداست.
علامه گاهی نیز این نوع از ارتباط را در حدّ تفصیل وتوضیح آیات قبلی مطرح کردهاست از جمله ذیل آیهء ۱۱ سوره مبارکه توبه:
{فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ فَإِخْوانُکُمْ فِی الدِّینِ وَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ}[۳۶۶]
میگوید: این دو آیه ( ۱۱، ۱۲ ) تفصیلی است برای آیه سوم و جمله
{ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیرٌ لَکُمْ وَ إِنْ تَوَلَّیتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیرُ مُعْجِزِی اللَّهِ }[۳۶۷]
مفسر فی ظلال، درتفسیر خود بصورت گسترده بهاین موضوع، عنایت داشته، و با دلایل مختلفی که در بین آیات میدیدهاست بهارتباط بین آیات غیر مجاور در یک سوره پرداختهاست. از جمله در مقدمۀ سورۀ مبارکۀ نساء، آیات آن را دربارۀ موارد مختلف بههم دیگر پیوند میدهد ومعتقد است که مثلا درباره نگهبانی از زنان بویژه، چه دخترکان یتیم و چه زنان بیچاره و بینوا، و حفظ حق جملگی آنان در میراث و درکسب و کار، و حق راجع به ذات خود، و نجات ایشان از ظلم و زور جاهلیت، و از تـقلیدهای ستمگرانه توهینآمیز آن، آیات ۳و۴:
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 11:39:00 ب.ظ ]