کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو





آخرین مطالب


  • بررسی مدیریت منابع انسانی برعملکردمالی شعب بانک ملی شهراصفهان براساس مدل هاروارد- قسمت ۴
  • دانلود فایل های پایان نامه در رابطه با رابطه بین عناصر آمیخته بازاریابی بادرکی از میزان فروش شرکتهای متوسط وکوچک دانش ...
  • بررسی رابطه توانمندی روان شناختی وکیفیت زندگی کاری با رضایت شغلی اساتید دانشگاه ازاد اسلامی واحد بندرعباس۹۳- قسمت ۷
  • بررسی-رابطه-انگیزش-تحصیلی-و-سازگاری-اجتماعی-با-عملکرد-تحصیلی-دانش¬آموزان-پایه-سوم-دبیرستان-شهرستان-ابرکوه- قسمت ۵
  • بررسی و تحلیل دیوان ملاپریشان در مقایسه با اندیشه¬های عرفانی مولانا- قسمت ۴۷
  • بررسی تطبیقی تفاسیر و قرائت‌های نوین از حکومت اسلامی در آراء ...
  • راهنمای نگارش مقاله در رابطه با بررسی میزان برخورداری دانشجویان مراکز آموزش مجازی ایران از مهارت‌های ...
  • تاثیر تمرینات تناوبی شدید و تداومی متوسط بر توان- قسمت ۶- قسمت 2
  • بررسی رابطه بین اخلاق کاری با استرس شغلی و تعهد سازمانی در میان کارکنان اداره آموزش و پرورش ناحیه یک شهر بندرعباس- قسمت ۶- قسمت 2
  • دانلود منابع پایان نامه درباره ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری در ...
  • تهیه سوسیس از ماهی کپور نقره ای (Hypophthalmichthys molitrix) و تعیین کیفیت مغذی و مدت ماندگاری آن در یخچال و فریزر- قسمت ۵
  • ارتباط پایداری مرکزی با عملکرد ورزشی بازیکنان والیبال شهرستان دامغان- قسمت ۷
  • تحلیل محتوای کتاب ریاضی هفتم متوسطه اول سال تحصیلی ۹۴-۱۳۹۳- قسمت ۵
  • رویکرد علامه طباطبایی (ره) نسبت به قصص قرآن۹۳- قسمت ۱۲
  • شیوه‌ های تعیین قانون حاکم بر ماهیت دعوی در داوری‌ های تجاری بین ‌المللی با تأکید بر رویه قضایی- قسمت ۶
  • ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره بررسی رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی ۱۱۰ص- فایل ۲
  • دانلود مطالب درباره مقایسه کفایت اجتماعی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در مدیران سازمان های مردم ...
  • دانلود مقالات و پایان نامه ها با موضوع بررسی تاثیر وسیله گرمائی بر قطر وریدهای آنته کوبیتال بالغین۴۰ – ۲۰ سال- ...
  • بررسی تناسب در آیات و سور در تفسیر المیزان و فی ظلال القرآن- قسمت ۱۷
  • فایل های پایان نامه درباره :بدحجابی و مسائل مربوط به پوشش وآرایش و ظاهر اشخاص- ...
  • بررسی عوامل مؤثر بر وضعیّت اشتغال فارغ التّحصیلان دانشگاهی ۳۴ – ۲۴ ساله استان کردستان- قسمت ۶
  • تضمینات تسهیلات بانکی- قسمت ۳
  • معیارهای تحدید آزادی بیان در فقه امامیه و نظام حقوقی ایران- قسمت ۳
  • ارزیابی سیستم حمل و نقل شهری و نقش آن در تمرکززدایی از کلان ...
  • بازتاب داستان پیامبران در دیوان و جام جم مراغه ای- قسمت ۱۹
  • تاثیر نوسانات جریان نقدی بر کیفیت سود و ارزش شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۶
  • بررسی اتهام خشونت طلبی به اسلام و قرآن- قسمت ۱۵
  • ارائه الگوی جامع سنجش انگیزش کارکنان- قسمت ۷
  • عقد استصناع در حقوق ایران- قسمت ۷
  • بررسی تحلیلی مناظره‌های رسول اکرم (ص)- قسمت ۷
  • مطالعه تطبیقی سیاست کیفری ایران وحقوق جزای بین الملل درقبال تطهیرپول های نامشروع (پول شویی)- قسمت ۱۲
  • مطالعه مؤلفه‌های رفتار شهروندی سازمانی در واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی منطقه ۱۰ کشور- قسمت ۱۱
  • نگارش پایان نامه در مورد شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر توان مالی تامین کنندگان- فایل 11




  •  

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     
      نامه رعایت موازین حقوق بشر دوستانه در مخاصمات مسلحانه غیر بین المللی (داخلی)- قسمت ۵ ...

    با توجه به تعاریف فوق از مداخله بشر دوستانه به مفهوم کلاسیک آن می توان ویژگی هایی چنین مداخله ای را به شرح ذیل بر شمرد.
    اولا- در قرن ۱۸ و ۱۹ مداخله در صورتی مجاز شناخته می شد که آنچه در قلمرو دولت مداخله شونده صورت می گرفت وجدان بشریت را به شدت جریحه دار می ساخت. در خصوص اینکه مصداق اعمالی که باعث جریحه دار شدن وجدان عمومی بشری باشند کدامند اتفاق نظر وجود ندارد ولی بدیهی است که سلب حق حمایت و اعمال تبعیض آمیز نژادی یا نسل کشی از این زمره بودند.
    ثانیا- تنها مداخله ای مجاز است که نیات بشر دوستانه را دنبال کند به این معنا که اگر مداخله به قصد توسعه طلبی یا مقاصد ملی یا اهداف اقتصادی و اجتماعی انجام شود دیگر بشر دوستانه نخواهد بود و در نتیجه مشروعیت نخواهد داشت.

    البته آنچه مسلم است این است که احراز نیات بشر دوستانه دولتها علی الخصوص دولت بزرگ غربی کار آسانی نیست چرا که می توان در پشت ظاهر بشر دوستانه اقداماتشان هر گونه هدفی را مخفی سازند و به تبع اقدامات خویش به اهداف خویش نیز نایل شوند. بنابراین کشورهای ضعیف تر جهان همانند کشورهای جهان سوم که غالبا از منتقدین مداخله بشر دوستانه هستند، مدعی هستند کمتر مداخله ای صرفا با ملاحظات بشر دوستانه محقق شده است.
    ثالثا- باید میان اشاخصی که در مداخله بشر دوستانه مورد حمایت قرار می گیرند تفاوت قائل شد. معمولا این تفکیک میان مداخله بشر دوستانه برای حمایت از اتباع دولت مداخله کننده و حمایت از اتباع خارجی انجام می شود.[۵۱]
    بنابراین نظر غالب علمای حقوق بین الملل آن است که مداخله بشر دوستانه به طور حمایت از اتباع دولت مداخله شونده صورت می گیرد به عنوان نمونه گریسوس در این خصوص معتقد است که دولتها حق دارند هنگامی اتباع یک دولت علیه نظام مستبدانه مبارزه می کند مداخله کند.[۵۲]
    بهرحال در این خصوص یعنی افراد تحت الحمایه مداخله بشر دوستانه به مفهوم کلاسیک آن حقوقدانان حقوق بین الملل اتفاق نظر وجود ندارد اما با توجه به اینکه در دوران پش از تدوین منشور دخالت دولتها جهت حمایت از اتباع خود در چهار چوب اصل دفاع مشروع قرار داشت و طبق آن نه تنها حق بلکه تکلیف بود، می توان نتیجه گرفت که افراد تحت الحمایه مداخلات بشر دوستانه کلاسیک اتباع دولت مورد هدف و سایر اتباع خارجه ساکن در قلمرو دولت مذبور بودند.
    رابعا- مداخله بشر دوستانه در مفهوم کلاسیک آن معمولا از طریق بکارگیری قوای نظامی صورت می گرفت و از تعریف دائره المعارف حقوق بین الملل می توان چنین استنباط کرد به توسل به زور از طریق بکارگیری نیروهای مسلح تاکید شده است.[۵۳]
    بند دوم: تعریف غیر کلاسیک
    غالب حقوقدانان حقوق بین المللی از مداخله بشر دوستانه تعریفی ارائه دهند داشته های خود را حول محور مشروعیت یا عدم مشروعیت مداخله در امور داخلی دولتها متمرکز نموده اند ولیکن توافق اجمالی و غالب این است که مداخله بشر دوستانه در مفهوم موسع، آن نوع مداخله ای است که به منظور حمایت از حقوق اساسی بشر صورت می گیرد. این حقوق امروزه به عنوان اموری که دیگر در صلاحیت داخلی هیچ دولتی نیست شناخته شده است.
    در کتاب فرهنگ حقوق بین الملل مداخله بشر دوستانه به شکل زیر تعریف شده است:
    «مداخله قهر آمیز توسط یک دولت در قلمرو دولت دیگر به منظور حمایت از افراد در برابر تهدید نسبت به حیات آنها یا رفتارهای غیر انسانی و ظالمانه یا آزار و اذیت.»
    وروی می گوید: «حق حیات برجسته ترین حق بشری است و اگر مداخله ای برای نجات حیات انسانها صورت گیرد قابل توجیه خواهد بود.» وی همچنین معتقد است که حتی مداخله ای که برای جلوگیری از خطر قریب الوقوعی که حیات انسانها را تهدید می کند انجام شود، مداخله بشر دوستانه و مشروعی است. همانطور که واضح است وروی نیز بدون اینکه مبادرت بر ارائه تعریفی از مداخله بشر دوستانه نماید فقط به بیان شرط مشروعیت آن پرداخته است.[۵۴]
    لی لیک نیز بی آنکه مداخله را در بعد بشر دوستانه تعریف نماید به انگیزه مداخله اشاره کرده و با وروی در این زمینه وحدت نظر دارد: «حتی اگر خطر بالقوه ای حیات یک جامعه انسانی را تهدید کند بایستی مداخله نماید زیرا در چنین شرایطی غیر منطقی است منتظر وقوع حادثه باشیم.»[۵۵]
    عدم ارائه تعریف دقیق از مداخله بشر دوستانه و بیان شروط مشروعیت آن از جانب علمای حقوق بین الملل شاید به این دلیل باشد که آنها اصل عدم مداخله را به عنوان قاعده آمره بین المللی به رسمیت شناخته و معتقدند چنین اصلی با هیچ توجیهی خدشه پذیر نیست مگر اینکه دلائل از پیش تعریف شده ای باعث پذیرش استثنائی بر این اصل شود. آنچنان که از تعریف علمای فوق الذکر بر می آید آنان این استثنای وارد بر اصل را وجود انگیزه بشر دوستانه در مداخله بیان می دارند.
    قدرت های بزرگ به بهانه های واهی و با انگیزه تضمین منافع شخصی خود مبادرت به مداخله تحت عنوان بشر دوستانه در امورد داخلی کشورها نمایند. از طرف دیگر تنوع تکثر فرهنگی حاکم بر جامعه بین المللی وجود تفاسیر متفاوت و بعضا متضاد از حقوق اساسی بشر ارائه معیار دقیق و تعریف شده ای از حقوق اساسی بشر را عملا غیر ممکن می سازد. لذا بهتر است برای حفظ امنیت و آرامش بین المللی دامنه چنین تعریفی را هر چه بیشتر محدود نمود و تصمیم گیری در این زمینه را به مرجع صالح بین المللی یعنی سازمان ملل واگذار کرد تا در قالب قطعنامه های مصوب مجمع عمومی تکلیف را روشن نماید.
    در این زمینه می توان به بیانیه های جهانی حقوق بشر و میثاق حقوق مدنی و سیاسی، میثاق کشتار جمعی و میثاق جرائم مربوط به تبعیض نژادی و نیز اسناد مربوط به حقوق پناهندگی اشاره نمود. اما همانظور که گفته شد هنوز یک توافق اصولی و الگوی هماهنگ جهت شناسایی نقض حقوق بشر و آزادی های اساسی وجود ندارد.[۵۶]
    ب- در خصوص افراد تحت الحمایه مداخله بشر دوستانه نیز میان حقوقدانان بین المللی اختلاف نظر وجود دارد. همانطور که در مبحث قبل گفته شد در ابتدا مداخله بشر دوستانه برای حمایت از اقلیت ها بویژه اقلیت های مذهبی صورت می گرفت و دولتهای اروپایی بارها در جهت حمایت از مسیحیان اقدام به چنین مداخلاتی نموده اند. با گسترش روابط تجاری دولتهای غربی با سایر مناطق جهان مداخله بشر دوستانه به نفع اتباع آنها در قلمرو دولتهای بیگانه بود و بالاخره در قرن بیستم با تحولات گسترده ای که در جامعه بین المللی به وجود آمد این موضوع شامل کل بشریت گردید.[۵۷]
    از نظر وروی، دخالت برای حمایت از اتباع در خارج از کشور با توجیه متفاوتی انجام می شود و تاثیر کمتری بر استقلال سیاسی و تمامیت ارضی دولت مورد مداخله دارد. این نوع دخالت عموما براساس اصل ((دفاع مشروع)) توجیه می شود.[۵۸]
    خود یاری[۵۹] و حفاظت از خود[۶۰] و ضرورت[۶۱] در این زمان نه تنها حمایت از حق بشریت جدای از محدوده دولت ملی و در سطح بین المللی هیچ گونه وجهه جهانی نکرد بلکه بدون پی ریزی پایه های تئوریکی آن، مداخلات متعددی با انگیزه بشر دوستانه در امور دیگر صورت گرفت و این عامل باعث شد بدبینی جهانی نسبت به آن ظهور کند. در آن دسته مداخلاتی که برای نجات اتباع خودی صورت گرفت، عنوان مداخلات بشر دوستانه گرفت.[۶۲]
    در قرن ۱۹ دخالت نظامی در جهت حمایت اتباع، موضوع عادی بود بطوریکه نیروهای نظامی بین سالهای ۱۹۱۳ تا ۱۹۲۷ حداقل در هفتاد مورد با این توجیه وارد سرزمین دولتهای دیگر شدند.[۶۳]
    هدف برخی دخالتها نه حمایت از اتباع بخاطر خطر فوری، بلکه ایجاد تضمین های امنیتی آینده نیز بوده است و حتی در مواردی، حکومت دولت مورد مداخله را سرنگون کرده و حکومت دیگری را بر سر کار آورده اند تا به سیاست ملی دولت مداخله کننده گردن نهد.[۶۴]
    به طور کلی هر چند که در قرن ۱۹، مداخله به نفع اتباع تقریبا به صورت یک قاعده عرضی شده بود، اما وجود شرایطی، استفاده از آن را به موارد استثنائی محدود می کرد. فوری بودن خطر، به نیروهای نظامی به عنوان آخرین چاره و تناسب اقدام نظامی از جمله آن بود.[۶۵]
    بهرحال در دوره پیش از جنگ جهانی اول، علیرغم اختلافی که در خصوص مبنای حقوقی پیش از منشور در ملل متحد مداخلات یک جانبه غالبا به نفع اتباع و غیر اتباعشان انجام پذیرفته است. پس از تصویب منشور مناغشات مختلفی در خصوص این نوع مداخله وجود دارد. به رغم برخی ماده منشور چنین مداخله ای را مشروع تلقی کرده است در صورتی که موجب ماده ۵۱ منشور حق دفاع مشروع زمانی وجود دارد که ((حمله مسلحانه ای)) به وقوع پیوسته باشد. بنابراین اگر در قلمرو کشوری جان و آزادی اتباع کشور مداخله کننده مورد تهدید واقع شده باشد، یا چنین تهدیدی از جانب گروهک های تروریستی واقع در آن کشور به وقوع بپیوندد دیگر نمی توان به ماده ۵۱ استناد نمود.[۶۶]
    از طرف دیگر عده ای بر این اعتقادند که وجود ماده ۵۱ در منشور علت این مساله است که حق دفاع از خود عرفی دست نخورده باقی مانده است. در پاسخ باید گفت که به موجب منشور چنین حقی فقط در صورتی قابل اعمال است ((حمله مسلحانه)) ای علیه یک کشور به وقوع پیوسته باشد.[۶۷]
    بهرحال باید اذعان داشت که ماده ۵۱ یک استشنا نیست به منع کلی توسل به زور مندرج در بند ۴ ماده ۲ منشور است و این یک اصل کلی تفسیر است که استشنائات یک قاعده عمومی باید به گونه ای تفسیر شوند که آن قاعده کلی را تضعیف نکنند.[۶۸]
    عده ای در توجیه مداخله نظامی به نفع اتباع کشور خویش چنین بیان می دارند که بند چهارم ماده دوم کاربرد زور علیه تمامیت ارضی، استقلال سیاسی و یا هر گونه دیگری که مغایر با اهداف سازمان ملل باشد را ممنوع اعلام کرده است حال آنکه تجاوز نظامی برای حمایت از اتباع تجاوز علیه تمامیت ارضی با استقلال سیاسی کشور دیگر نیست و چون به منظور حمایت از حقوق اساسی بشر بکار گرفته شده مغایرتی با اهداف سازمان ملل ندارد. در پاسخ می توان گفت که عدم کاربرد زور علیه تمامیت ارضی کشور دیگر به معنای غیر قابل تجاوز بودن تمامی سرزمین کشور است و این معنا در قطعنامه های مختلف مجمع عمومی مورد تاکید قرار گرفته است که از میان می توان جانب کشورهای آنها صورت پذیرفته است در نوشته های خود مداخله برای نجات جهان اتباع را مشروع تلقی نموده اند.
    با تصویب منشور ملل متحد در سال ۱۹۴۵ تحولات زیادی در خصوص مشروعیت کاربرد زور توسط کشورها ایجاد شد. در منشور اشاره صریحی به مداخله بشر دوستانه نشده است اما چنین مداخله ای با اعمال زور توسط بند ۴ ماده ۲ منع شده است چرا که کاربرد زوری در این ماده منع شده که علیه «تمامیت ارضی» یا «حاکمیت سیاسی» یک کشور اعمالش و در حال آنکه مداخله برای نجات جان بشر چنین تهدیدی تلقی نمی شود در پاسخ باید گفت همانطور که از نحوه تصویب بند ۴ ماده ۲ منشور بر می آید چنین برداشتی از این واژه ها صحیح نیست چرا که این واژگان از آن جهت بر ماده اضافه شده اند که اعمال تهدید و زور را به نفع کشورهای کوچکتر و ضعیفتر برقرار سازند و نه اینکه دامنه اعمال آن را محدود کنند.
    در حمایت از مداخله بشر دوستانه نویسندگان آمریکایی چنین مداخله ای را به دو روش توجیه نموده اند آنها اظهار می دارند که در برخی از موارد هدف «کاهش مخاصمات» و «حمایت از حقوق بشر» با یکدیگر تعارض پیدا می کنند و لذا باید میان این دو هدف متعارض با توجه به شرایط و اوضاع و احوال موجود موازنه و تعادل برقرار ساخت. به این مفهوم که در موارد نقض فاحش حقوق بشر باید اصل حمایت از حقوق بشر را بر اصل عدم توسل به زور مندرج در بند ۴ ماده ۲ ترجیح داد. در نظر اول این استدلال منطقی به نظر می رسد اما اگر توجه دقیق تری به این استدلال مبذول داریم در می یابیم که چنین استدلالی با نظام حاکم بر منشور منطبق نیست چرا که تدوین کنندگان منشور اهمیت غالب را برای اصل عدم توسل به زور قائل شده اند، حتی مداخله بشر دوستانه را به عنوان استثنائی وارد بر این اصل مورد بررسی یا تصویب قرار نداده اند.[۶۹]
    بخش دوم
    تکلیف کشور ها در رعایت حقوق بشردوستانه بین المللی در منازعات غیر بین المللی
    بخش دوم: تکلیف کشور ها در رعایت حقوق بشردوستانه بین المللی در منازعات غیر بین المللی
    فصل اول: مداخله بشر دوستانه در جنگ های غیر بین المللی
    مبحث اول: مداخله بشردوستانه در منشور ملل متحد در سده‌های پیشن دولت‌های اروپایی بارها در پوشش«مداخله انسان دوستانه» در امور داخلی‌ دیگر دولت‌ها دخالت کرده‌اند. تا پیش از تدوین‌ منشور ملل متّحد و ممنوعیّت کلّی کاربرد زور از سوی دولت‌ها، چگونگی توجیه آن موضوع مهمّی‌ نبود. با تدوین منشور و منع توسّل به زور و مداخله‌ در امور داخلی دولت‌ها، دخالت انسان دوستانه نیز در ردیف موارد توسّل به زور منع شد و نتوانست در ساختار منشور مللم متّحد جایگاهی بیابد. هرچند در این دوره نیز در مواردی چون دخالت هند در پاکستان شرقی(۱۹۷۱)، اسرائیل در اوگاندا (۱۹۷۶)، ویتنام در کامبوج (۱۹۷۹) و دخالت‌ آمریکا در نیکاراگوئه (۱۹۸۴) دولت‌ها به مداخله‌ بشردوستانه مبادرت ورزیدند، امّا این مداخلات از سوی دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی محکوم شد. آنچه دخالت‌های دهه ۱۹۹۰ بدین سو را از موارد پیشین چه در دوره منشور و چه پیش از آن متمایز می‌سازد، آن است که در گذشته این اقدامات از سوی یک دولت یا گروهی از دولت‌ها انجام می‌شده‌ و محکومیت جامعه بین‌المللی را در پی داشته‌ است، در حالی که مداخلات بشردوستانه کنونی با مجوز شورای امنیّت انجام می‌گیرد و واکنش جامعه بین‌المللی نیز متفاوت است. در واقع در بنیاد و اشکال مداخله و واکن جامعه بین‌المللی‌ دگرگونیهای ایجاد شده است و اینک ما شاهد یک‌ دگرگونی اساسی در پیشبرد صلح و امنیّت‌ بین‌المللی و گسترش آن به حقوق اساسی و بنیادین‌ بشری هستیم. مداخله بشردوستان از«اقدام‌ یکجانبه دولتها» به اقدامی گروهی از سوی نهادهای‌ بین‌المللی تغییر یافته و مفهوم تازه‌ای از آن ارائه‌ شده است.
    سال‌های پایانی سده بیستم با دگرگونی نظام‌ بین‌المللی و افزایش اهمیّت و نقش نهادهای‌ بین‌المللی همراه بوده است. از جلوه‌های بارز این‌ امر۷برخورد سازمان ملل متّحد و در رأس شورای امنیّت با درگیری‌های داخلی در مناطقی‌ چون آنگولا، کامبوج، السالوادور، عراق، یوگسلاوی، لیبریا، رواندا و هائیتی است. از این‌ میان، اقدامات سازمان ملل متّحد با عنوان مداخلهء بشردوستانه در کردستان عراق، سومالی، بوسنی و هرزگوین، رواندا و هائیتی، حاکمیّت دولت‌ها را بیش از هر زمان دیگری با مشکل رو به رو ساخته و این پرسش را مطرح نموده است که، مبنای اعمال‌ صلاحیّت شورای امنیّت چیست. به سخن دیگر آیا شورای امنیّت اساسا در اقدام به مداخلهء بشردوستانه صلاحیّت دارد یا نه؟
    گفتار اول: اصل عدم مداخله و اصل عدم توسل به زور و تعارض آنها با مداخله بشردوستانه تا پیش از تدوین منشور ملل متحد و ممنوعیت کلی کاربرد زور توسط دولتها، به استثنای دفاع در برابر حمله مسلحانه مندرج در ماده ۵۱ منشور، چگونگی توصیف و توجیه کاربرد زور موضوع مهمی نبود. مادامی که دولتها در بکارگیری زور به منظور مداخله در کشورهای دیگر به بهانه ضرورت با حمایت از خود و یا حتی در توسل به جنگ آزاد بودند، نیازی به ارائه دلیل خاص و توجیه قانونی استفاده از زور نداشتند. با تدوین منشور ملل متحد و ممنوعیت کلی استفاده از زور توسط دولتها طبق بند ۴ ماده ۲، چگونگی کاربرد زور اهمیت یافت. بند ۲ ماده ۲ از دولتهای عضو خواسته است که در روابط بین الملل خود از تهدید یا کاربرد زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی دولت و یا از هر روشی مغایر هدفهای ملل متحد خودداری کنند، استدلال حامیان مداخله بشردوستانه در چارچوب منشور این است که کاربرد زور برای مقاصدی همچون مجازات نقض حقوق بین الملل، علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هیچ دولتی نیست و با مقاصد ملل متحد نیز مغایرت ندارد و البته مخالفان مداخله بشردوستانه در این مورد چنین پاسخ می دهند که نقض تمامیت ارضی محدود به محروم شدن یک دولت از بخشی از سرزمین خود نیست بلکه (( تمامیت ارضی)) در بند ۲ ماده ۲ منشور مفهوم (( مصونیت ارضی)) دارد. در ماده یک منشور ملل متحد (( حصول همکاری بین المللی در حل مسائل بین المللی که دارای جنبه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی یا بشردوستی است و در پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادی های اساسی برای همگان بدون تمایز از حیث نژاد، جنس، زبان، مذهب، به عنوان یکی از اهداف مورد تاکید قرار گرفته است و یکی از وسایل نیل به چنین اهدافی همکاری بین المللی است .به رغم برخی، توسل به مداخله بشردوستانه به این اهداف مغایرتی ندارد. اگر از این نظر تبعیت کنیم باید چنین نتیجه بگیریم که حتی اگر دولتی از همکاری اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با دولت دیگر سرباز زند، آن دولت حق توسل به زور علیه او را دارد و این نتیجه گیری قطعا اشتباه است. چرا که هدف اصلی سازمان ملل متحد حفظ صلح و امنیت بین المللی و چنین رفتارهایی باعث نقض صلح بین المللی خواهد شد و ضمنا بند ۴ ماده ۲ صراحت دارد که هرگونه کاربرد زور ((مغایر هدف های ملل متحد)) است.

    به طور کلی در خصوص ممنوعیت و مشروعیت توسل به زور برای مقاصد بشردوستانه پس از تصویب منشور سه نظر وجود دارد. طبق نظر اول مداخله بشردوستانه بر اساس منشور ملل متحد مجاز شناخته شده است و طبق نظر دوم ممنوعیت توسل به زور طبق منشور یک ممنوعیت کلی است و مداخله بشردوستانه نیز نوعی توسل به زور است و براساس موازین منشور پذیرفته نیست.[۷۰] طبق نظر سوم مداخله بشردوستانه را فقط در چهارچوب فصل هفتم و آن هم توسط شورای امنیت می توان مجاز دانست. [۷۱] طبق اختیارات پیش بینی شده در فصل هفتم شورا می تواند وجود تهدید علیه صلح، نقض صلح و عمل تجاوز را احراز کرده، برای رفع این تهدیدات دست به اقدام غیر نظامی یا نظامی بزند به این ترتیب که شورای امنیت می تواند وضعیت ناشی از تخلفات مربوط به حقوق بشر در یک کشور را تهدید علیه صلح تلقی کند و برای خاتمه آن اقداماتی را که لازم تشخیص می دهد به عمل آورد. بنابراین شورای امنیت در صورتی که بر اساس ماده ۳۹ وجود خطر علیه صلح و امنیت بین المللی را تشخیص بدهد می تواند تصمیم بگیرد که بر اساس مواد ۴۲ و ۴۱ به چه اقداماتی مبادرت ورزد.
    در مورد دیگر مداخله بشردوستانه با اصل عدم مداخله تعارض پیدا می کند. اصل عدم مداخله در امور داخلی دولت یک اصل بنیادین حقوق بین الملل است که مبنی بر حاکمیت برابری و استقلال سیاسی دولتها می باشد. اصل عدم مداخله در امور داخلی در بند ۷ ماده ۴ منشور ملل متحد چنین آمده است: ((هیچیک از مقررات مندرج در این منشور به ملل متحد اجازه نمی دهد در اموری که اساسا در صلاحیت داخلی دولتهای می باشد مداخله نماید و اعضا را نیز ملزم نمی کند که این قبیل امور را برای حل و فصل تابع مقررات این منشور قرار دهند، لیکن این اصل به عمل اقدامات قهری پیش بینی شده در فصل هفتم لطمه ایی وارد نخواهد کرد.
    پس از آن نیز، در قطعنامه های مختلف مجمع عمومی ملل متحد و کنفرانسهای جنبش تعهد و نیز موافقتنامه های منطقه ای متعدد بر این اصل تاکید شده است و دیوان بین المللی دادگستری در قضیه تنگه کورفو و نیکاراگوئه، نفع این اصل و در جهت تقویت و استحکام آن رأی داده است. در قضیه اول، دیوان ادعای مداخله را ((جز جلوه ای از سیاست زور)) ندانسته و برای آن ((جایی در حقوق بین الملل )) قائل نیست.
    در مورد دوم دیوان ضمن محکوم کردن عمل آمریکا اعلام نمود که اصل عدم مداخله (( دولتها را از دخالت مستقیم یا غیر مستقیم در امور داخلی یا خارجی یک دولت دیگر منع می کند.))[۷۲] مساله مهم در این خصوص این است که صلاحیت داخلی مفهومی نسبی است و در منشور نیز معیاری در این مورد وجود ندارد و مرجعی جهت تفکیک آن از مسائل بین المللی تعیین نشده است. اصل عدم مداخله مبتنی بر حاکمیت کامل دولتها است که برای مدتی طولانی بر حقوق بین الملل مسلط بوده است اما با تحول مفهوم حاکمیت، به خاطر گسترش همکاری های بین المللی و گسترش قواعد آمره حقوق بین الملل، اصل عدم مداخله نیز تعدیل شده است و با قرار گرفتن موضوعاتی نظیر عدم تبعیض نژادی و عدم نسل کشی در زمره قواعد آمره، این قاعده یعنی اصل عدم مداخله با مشکل مواجه شده و دولتها دیگر نمی توانند با تکیه بر این اصل اقدام به هر کاری که میخواهند بکنند. خاویار پرز دکوئیار در این خصوص چنین می گوید:
    ((اصل عدم مداخله در امور داخلی دولت ها نمی تواند به عنوان مانعی باشد که در پشت آن دولت ها مبادرت به نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر نمایند.))[۷۳] عملکرد دولت ها نیز در جهت نادیده گرفتن اصل عدم مداخله بوده است. بسیاری از دولت ها به ویژه دولت های غربی و آمریکا، خواه صادقانه و خواه برای پوشاندن اغراض دیگر، ملاحظات بشردوستانه را در سیاست خارجی خود گنجانده و سعی دارند به عناوین گوناگون و اشکال مختلف (تحریم اقتصادی، منع فروش سلاح، بمباران تبلیغاتی ) بر دولت هایی که از رعایت این قوانین به طور آشکار سرپیچی می کنند فشار آورند.[۷۴]
    بررسی عملکرد سازمان ملل نشان می دهد که بند ۷ از ماده ۲ منشور به طور موسع تفسیر شده است. اقداماتی که جهت حفظ حقوق بشر انجام گرفته است به خوبی نشان می دهد که می توان روزن هائی در اصل عدم مداخله بدین منظور گشود بی آنکه با بند ۷ ماده ۲ منشور تعارضی به وجود آید. اقدامات شورای امنیت تحت عنوان (( مداخله بشردوستانه )) در شمال عراق، سومالی، بوسنی هرزگوین، هائینی و رواندا این پرسش را مطرح نموده که ملاک اعمال صلاحیت شورای امنیت چیست؟ در پاسخ دو دیدگاه مخالف و موافق وجود دارد.
    مخالفین به بند ۷ ماده ۲ استناد کرده و بیان می دارند که حقوق بشر موضوعی صرفا داخلی است و تعهد اعضای سازمان ملل در خصوص حقوق بشر را طبق منشور، تنها یک تعهد کلی و همکاری برای افزایش احترام به حقوق بشر میدانند.
    موافقین به ماده ۳۹ منشور اشاره کرده و می گویند اگر وضعیتی به موجب این ماده موجب تهدید صلح و نقض صلح با عمل تجاوزکارانه گردد، شورای امنیت می تواند طبق مواد ۴۱ و ۴۲ اقدام نماید. این عده بر این اعتقادند که چنین وضعیتی می تواند از نقض گسترده حقوق بشر در یک بحران داخلی یا از سیاست سرکوب که به وسیله هر یک از دولت ها حادث شده و باعث به خطر افتادن صلح و امنیت بین المللی شده جلوگیری کند.[۷۵]
    این عده حقوق بشر را در زمره مسائل داخلی نمی دانند چرا که پیشبرد و تشویق و احترام به حقوق بشر ((به عنوان یکی از اهداف ملل متحد)) برشمرده شده و کنوانسیونها و اعلامیه های مربوط به حقوق بشر و ((عرفی شدن )) برخی از آنها حقوق بشر را به صورت یکی از هنجارهای قطعی و اصول مسلم حقوق بین الملل در آورده و حمایت بین المللی از آن به عنوان یک ((تعهد الزامی نسبت به جامعه بین المللی))[۷۶] در آمده است.[۷۷]
    بنابراین ضمن رد مداخله یک جانبه کشورها در امور داخلی سایر دول باید پذیرفت که علی رغم وجود دو اصل مسلم حقوق بین الملل یعنی اصل عدم توسل به زور و عدم مداخله که در منشور مندرج است، این مفاهیم با توسعه تدریجی حقوق بین الملل و تحول مفهوم حاکمیت دست خوش تعدیل و تحول شده اند. با بررسی نظریات موافق و مخالف در خصوص مداخله بشردوستانه می توان نتیجه گرفت که تنها مرجع صالح برای چنین مداخله ای شورای امنیت است و چهارچوب دخالتش نیز در فصل هفتم تعیین شده است. یعنی اگر زمانی نقض مقررات حقوق بشر باعث به خطر افتادن صلح و امنیت بین المللی شود و شورای امنیت چنین خطری را احساس کند می تواند با استناد به مواد ۴۱ و ۴۲ منشور اقدامات مقتضی را در این خصوص به عمل آورد و در این حالت تعارضی میان علمکرد شورای امنیت و دو اصل یاد شده وجود ندارد. البته سوال مهم در این خصوص این است که ملاک نقض گسترده حقوق بشر که صلح بین المللی را به خطر می اندازد چیست که در مباحث آتی به آن اشاره خواهد شد.
    اولین بار شورای امنیت در سال ۱۹۶۶ وضعیت به وجود آمده در رودزیا را که در ناشی از اعلام یک جانبه استقلال توسط رژیم اقلیت سفیدپوست بود تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی قلمداد نمود و از دولت بریتانیا خواست که با توسل به زور از ورود کشتی های حامل نفت به رودزیا مخالفت به عمل آورد. در سال های پس از پایان جنگ سرد شورای امنیت در ۴ مورد وضعیت داخلی سه دولت را بررسی و تشخیص داده که وضعیت پیش آمده صلح و امنیت بین المللی را در معرض تهدید قرار داده است و اقداماتی نیز به منظور مقابله با آنها اتخاذ کرده است. این سه مورد عبارتند از اقدام سازمان ملل در شمال و جنوب عراق و بازداشتن رژیم حاکم بر عراق از قتل و کشتار دسته جمعی مردم این نواحی به موجب قطعنامه شماره ۶۸۸ شورای امنیت در سال ۱۹۹۱، اعزام نیرو به سومالی جهت رساندن کمک های بشردوستانه به مردم آن کشور به موجب قطعنامه ۷۹۴ مصوب ۱۹۹۲ و اقدامات سازمان ملل متحد به منظور حمایت از مردم مسلمان بوسنی و هرزگوین در برابر تجاوز صربها و بحران کوزوو.
    گفتار دوم: مساله حاکمیت کشور و تحول مفهوم آن بند اول: بند ۷ ماده ۲ و مسائل داخل در قلمرو حاکمیت داخلی کشورها
    منشور ملل متحد حاکمیت دولت های عضو را از دو لحاظ محدود می کند. نخست آنکه دولت ها متعهد می شوند که در روابط بین المللی از یک سلسله اصول پیروی کنند. دیگر آنکه اعضای ملل متحد متعهد می شوند تصمیمات متخذه توسط بعض از ارکان ملل متحد را در مواردی معین پذیرفته و به مورد اجرا بگذارند. مع الوصف قبول تعهدات فوق الذکر به هیچ عنوان به حاکمیت و برابری حاکمیت دولت ها خدشه ای وارد نمی سازد. حاکمیت کماکان مورد حمایت منشور است.
    دولت ها همواره در قبول تعهدات بین المللی آزادی عمل داشته و دارند . آزادی عمل در قبول تعهدات بین المللی در واقع از مظاهر حاکمیت دولت ها به شمار می آید. در دوره قبل از تاسیس جامعه ملل، دولت ها تفسیر تعهدات بین المللی خود را از جمله حقوق حاکمیت قلمداد کرده و تفسیر غیر خود را در این خصوص نمی پذیرفتند. پس از تاسیس جامعه ملل، حقوق بین الملل ملاک و معیار تشخیص حد و مرز بین تعهدات بین المللی و صلاحیت داخلی دولت ها تعیین گردید.[۷۸]
    منشور ملل متحد به عنوان یک معاهده چند جانبه بین المللی در عین این که محدودیتهایی بر حاکمیت دولت بوجود آورد، حقوق بین الملل را معیار تشخیص حد و مرز صلاحیت داخلی و اختیارات سازمان ملل قرار نداد. مضافا بر آنکه هیچ یک از ارکان سازمان ملل را برای تفسیر منشور معین نگرد. در چنین اوضاع و احوالی، ارکان سازمان ملل خود را برای تفسیر بند ۷ ماده ۲ صالح به رسیدگی است.
    بند دوم: تحول و مفهوم امنیت بین الملل و آثار آن بر حاکمیت دولتها
    تصمیماتی که شورای امنیت در چارچوب فصل هفت اتخاذ می کند از مشمول صلاحیت داخلی دولتها خارج شده است. در این خصوص قسمت اخیر بند ۷ ماده ۲ صراحت دارد. برای اینکه شورای امنیت بتواند به موجب فصل هفت به اقدامات قهرآمیز متوسل گردد ابتدا باید طبق ماده ۳۹ منشور وجود تهدید بر علیه صلح نقض صلح یا عمل تجاوز را احراز کند. بنابراین اگر شورای امنیت وضعیتی را تهدید یا نقض صلح یا عمل تجاوز تلقی کرد دیگر دولتی نمی تواند به بهانه اعمال صلاحیت داخلی آن دولت مانع از اقدامات قهری شورای امنیت بشود.[۷۹]
    شورای امنیت در سالهای اخیر ضمن بررسی مسائل مربوط به صلح و امنیت بین المللی و اتخاذ تصمیم در چارچوب فصل هفت منشور در بعضی موارد تصمیماتی اتخاذ کرده است که با آن تصمیمات مفهوم صلح و امنیت بین المللی را افزایش داده، یکی از این تصمیمات در خصوص ایجاد مناطق امن در شمال عراق در آوریل ۱۹۹۱ می باشد که به دنبال هجوم مهاجرین عراقی به سوی مرزهای ایران جمهوری اسلامی ایران طی نامه ای از شورای امنیت تقاضای اقدام عاجل در این خصوص را نمود و شورا نیز وضعیت موجود را تهدید صلح تلقی کرد.[۸۰]
    در مورد دیگری شورای امنیت تروریسم بین المللی را تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی تلقی می کند و در قضیه لاکربی به موجب قطعنامه ۷۳۱ مورخ ژانویه ۱۹۹۲ از دولت لیبی می خواهد که به درخواست دولتهای آمریکا و انگلیس و فرانسه پاسخ مثبت داده و اتباع آن دولت را که متهم به دست داشتن در قضیه سرنگونی هواپیمای آمریکایی بودند جهت محاکمه به دولتهای یاد شده تسلیم کند و همچنین به موجب قطعنامه ۶۳۵ مصوب ۱۹۸۹، ضمن محکوم کردن کلیه اقدامات غیرقانونی علیه هواپیمایی کشوری، از کلیه دولتها و همچنین سازمان هواپیمایی کشوری بین المللی خواست که جهت جلوگیری از اقدامات غیرقانونی علیه هواپیمایی کشوری با یکدیگر همکاری کنند.[۸۱]
    گسترش مفهوم صلح و امنیت بین المللی توسط شورای امنیت از بیانیه نهایی اولین اجلاس سران شورای امنیت که در تاریخ ۳۱ ژانویه ۱۹۹۲ برگزار شده به خوبی پیداست)):… نبود جنگ و درگیری بین دولتها به خودی خود تضمین کننده صلح و امنیت بین المللی نمی باشد. منابع غیرنظامی، عدم ثبات در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و انسانی و زیست محیطی اکنون تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی به شمار می آیند. اعضای سازمان ملل بطور کلی باید از طریق ارکان ذیربط سازمان ملل حد اعلای اولویت را به این مساله بدهند.((
    بدین ترتیب ملاحظه می شود که مفهوم صلح و امنیت بین المللی به تدریج رو به گسترش است و مساله صلاحیت داخلی دولتها که نتیجه اعمال حاکمیت آنها می باشد مانع اقدام شورای امنیت در صورت تهدید یا نقض صلح و امنیت بین المللی نخواهد شد.
    بند سوم: توسعه حقوق بین الملل و حاکمیت دولتها
    از بررسی اجمالی گوشه های از توسعه و تدوین حقوق بین الملل در دوره پس از تاسیس سازمان ملل چنین برمی آید که حقوق بین الملل در این دوره گسترش چشمگیری داشته است تعداد کثیر کنوانسیونها، پروتکلها و دیگر اسناد حقوقی که در این زمینه تهیه و تصویب و بر روابط بین دولتها حاکم گشته و تنوع موضوعاتی که راجع به آنها در روابط بین دولتها قاعده وضع شده موید این ادعاست. در این میان باید به نقش کمیسیون حقوق بین الملل و کمیسیون حقوق تجارت بین الملل که به موجب بند ۱ ماده ۱۲ منشور تاسیس شده اند اشاره نمود و همینطور دیگر ارکان کمیته های فرعی و اصلی مجمع عمومی از قبیل کمیسیون حقوق بشر و کمیسیون خلع سلاح و همچنین سازمان های تخصصی ملل متحد که در چارچوب وظایف خود به توسعه و تدوین حقوق بین الملل می پردازند.[۸۲]
    از دهه های شصت به بعد جامعه بین المللی با گذر از دیواره های حاکمیت دولتها، قواعدی ناظر بر روابط بین دولتها و اتباعشان که زمانی در صلاحیت داخلی دولتها قرار داشت وضع کرده است. کنوانسیونهای متعدد حمایت از حقوق بشر اعم از زنان و کارگران از این نموده اند.
    کنوانسیونها و پروتکلهای متعددی در زمینه حفاظت از محیط زیست تدوین و تصویب شده است. معاهدات جهان شمول منعقده در زمینه تحدید تسلیحات نیز از این نموده اند. این قبیل مقررات به منزله تدابیر اولیه جهت هماهنگ کردن قوانین داخلی دولتها با حقوق بین المللی آخرین مقاومت دیواره های حاکمیت دولتها در برابر گسترش حقوق بین الملل به شمار می آیند.[۸۳]

    بنابراین اگرچه با بررسی رویه سازمان ملل و تصمیمات متخذه این مرجع در سالهای اخیر باید اذعان داشت که مفهوم حاکمیت دولتها روز به روز در حال تحول است و از مصادیق اعمال چنین حقی روز به روز کاسته می شود ولی باید توجه داشت که تمسک به بند ۷ ماده ۲ به خصوص برای کشورهای در حال توسعه جامعه بین المللی، در مواجهه با قدرت های بزرگ و پنج عضو دائم شورای امنیت که در واقع تنظیم سیاستهای جامعه بین المللی می باشند نباید تنها راه مواجهه و به نوعی اجتناب از مداخلات غالباً نامشروع آنان در قلمرو حاکمیت این کشورها باشد و البته باید پذیرفت که علیرغم اینکه دولت کماکان به عنوان سنگ بنای نظام بین المللی حفظ خواهد شد از اختیار این دولتها در زمینه قانوگذاری درقلمرو خود کم کم کاسته شده و این اختیار به کل جامعه بین المللی محول خواهد شد و دولتها به عنوان مجریان قواعدی عمل خواهند کرد که از سوی جامعه بین المللی تهیه و تدوین خواهد شد.
    گفتار سوم: شورای امنیت سازمان ملل و مداخله بشر دوستانه
    بند اول: شورای امنیت و مسئولیت حفظ صلح و امنیت بین المللی و مساله نقص حقوق بشر
    تحولات حقوق بین الملل به ویژه در نیم قرن اخیر در جهتی بوده که علاوه بر دولتها افراد انسانی نیز به تدریج به عنوان موضوع حقوق بین الملل مطرح شده اند و این موضوع تا آنجا گسترش یافته که حقوق بشر مورد حمایت جامعه بین الملل قرار گرفته است. همگام با سایر سازمانها و نهادهای بین المللی و مراجع ذیصلاحی که مستقیماً متولی امور بشری هستند، شورای امنیت سازمان ملل در این زمینه واجد اهمیت فوق العاده است زیرا علاوه بر آنکه از نظر سیاسی وزنه قابل توجهی در سطح جهان محسوب می شود، می تواند با تمسک به ماده ۳۵ منشور که اعضا باید تصمیمات شورای امنیت را قبول و اجرا کنند، با اتخاذ رویه مناسب و عادلانه و نیز موضع قاطع به ارتقاء وضعیت حقوق بشر و تضمین اجرای آن در داخل مرزهای ملی کمک شایانی بنماید. در خصوص نقش شورای امنیت در حفظ صلح و امنیت بین المللی و حفظ مقررات حقوق بشر در جامعه جهانی و دامنه اختیارات این سازمان مسائل زیادی مطرح است که به برخی از آنها در مبحث ذیل اشاره می کنیم.
    مطابق ماده ۳۹ منشور ملل متحد، شورای امنیت وجود هر گونه تهدید و نقض صلح و عمل تجاوز را شناسایی خواهد نمود و تصمیم خواهد گرفت که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بین المللی به موجب مواد ۴۱ و ۴۲ در فصل هفتم اقدام نماید. یکی از موارد اختلاف نظر این مساله است که آیا شناسایی تهدید و نقض صلح بین المللی برای شورای امنیت حق است یا تکلیف با وجود این اختلاف نظرها راجع به احراز مواد سه گانه مندرج در ماده ۳۹ منشور، این شورا در غیاب یک مرجع ذیصلاح قضایی بین المللی نه تنها خود را رکن ذیصلاح درخصوص تشخیص وجود تهدید نسبت به صلح و امنیت و وقوع تجاوز دانسته، بلکه آن را یک حق برای خود به حساب می آورد بدین معنی که در صورت وقوع تجاوز اگر شورای امنیت اقدامی نسبت به شناسایی آن نکند کسی نمی تواند متعرض شورا شود، به نحوی که شورای امنیت حتی قطعنامه ها و توصیه های مجمع عمومی را نیز ملاک عمل قرار نمی دهد در مواردی که مجمع عمومی وضعیتی را تهدید کننده صلح قلمداد کرده و از شورای امنیت خواسته است که اقدام لازم را برای اعاده صلح انجام دهد شورا موضوع را جداگانه مورد بررسی قرار داده و چنانچه خود را رأسا وجود خطر را برای صلح یا نقض قول را شناسایی کرده تدابیر مقتضی اتخاذ کرده است.[۸۴]
    در چنین شرایطی نباید انتظار داشت که تصمیمات شورای امنیت در این خصوص مبتنی بر ملاحظات عینی و بی طرفانه باشد عملکرد شورای امنیت در سالهای گذشته موید این نظر است بدین معنی که در بعضی از موارد با وجود قرائن و شرایط عینی، شورا بنابر ملاحظات سیاسی ازشناسایی تهدید نسبت به صلح یک عمل تجاوز کارانه اتناع کرده است. بررسی رویه شورای امنیت حکایت از آن دارد که این شورا هنگامی اقدام به شناسایی نقض صلح با عمل تجاوز کرده است که همه یا اکثریت اعضای آن آمادگی داشته اند تا براساس مواد ۴۱ و ۴۲ تدابیری اتخاذ کنند تا دست به اقداماتی بزنند.[۸۵]
    در فقدان هرگونه تعریف دقیق برای (تهدید و نقض صلح ) و روشن نبودن حدود آن در منشور اینکه چه اعمالی تهدید و نقض صلح است کار دشواری است برخی نویسندگان علت عدم تعریف دقیق واژه های فوق را در منشور بدان دلیل می دانند که شورای امنیت این اختیار را دارد که مصدایق و وضعیتها را رأسا تبیین نماید.[۸۶] لذا صلاحیت شورای امنیت در این گونه موارد محدود نیست و تنها معیار تشخیص این وضعیتها اراده شورا است.[۸۷]
    در کنفرانس سانفرانسیسکو پیشنهاداتی به عمل آمد که به دیوان بین الملل دادگستری با مجمع عمومی اختیارات ویژه ای برای تفسیر منشور داده شود اما هیچکدام پذیرفته نشد در عوض آنچه که پذیرفته شد این نظر بود که هر رکن آن بخش های از منشور را که در ارتباط با وظایف خود اوست تفسیر کند.[۸۸] در خصوص تفسیر منشور و اجرای آن در موارد مختلف همانطور که قبلاً نیز اشاره شد اعضای سازمان مایل به استفاده از یکی از روش های زیر بوده است تفسیر محدود و موسع استفاده از دو روش منوط است به این که منشور را قانون اساسی سازمان ملل بدانیم با یک قرارداد بین المللی.
    براساس تئوری قانون اساسی بودن منشور سند تاسیس یک سازمان بین المللی از لحاظ شکل، میثاقی بین المللی و از جهت محتوی، قانون اساسی است با پذیرش این تئوری طبعاً تمامی سازمان ملل مستقل از اراده دولتهای عضو فرض می شود لذا ارکان سازمان بایستی منشور را به موازات تحولات اجتماعی بین المللی و در پرتو نیازهای جدید جامعه جهانی تفسیر کند و با توجه به تکامل جامعه بین المللی و فقدان توان پاسخگویی منشور ارکان سازمان در برابر معضلات جدید منشور علاوه بر اختیارات مندرج در متن، یک سری اقتدارات ضمنی نیز به ارکان اعطا می کند تا آنها را به ایفای وظائفی که بر عهده شان نهاده شده بنماید برخی از حقوقدانان نیز بر این اعتقادند که مسئولیت حفظ صلح و امنیت بین المللی آنچنان مسئولیت خطیری است که شورای امنیت اختیار می دهد به منظور انجام این مسئولیت منشور را نادیده بگیرد و یا اینکه پا را از منشور فراتر بگذارد.[۸۹]
    آنها که منشور را محدود تفسیر می کنند آن را به مثابه یک قرارداد میان دولتها می دانند که بایستی طبق اصول شناخته شده در تفسیر معاهدات باآن برخورد شده در این دیدگاه منشور مولود دولتهاست و نمی تواند اراده آنها را نادیده بگیرد در منشور مثل متحد نیز تصمیمات شورا محدود به))مقاصد اصول ملل متحد(( شده است و در کنفرانس سانفرانسیسکو دولتهای کوچکتر تلاش کردند که محدودیتهای بیشتری را به صلاحیتهای شورا در منشور اضافه کنند، اما قدرتهای بزرگ در برابر این اقدامات مقاومت کردند.[۹۰]
    یکی از مسائل مورد بحث صلاحیت شورا در قبال موارد نقض گسترده حقوق بشر است مخالفان صلاحیت شورا به اصول ))عدم مداخله در امور داخلی دولتها(( و ))عدم توسل به زور(( در منشور ملل متحد استناد می کند از این دیدگاه، در حقوق بین الملل هیچ قاعده کلی که مداخله برای حمایت از حقوق بشر را تجویز کند وجود ندارد.[۹۱]
    این اصول علاوه بر منشور ملل متحد در بیانیه های متعدد سازمان ملل و نیز سازمان های منطقه ای مورد تاکید قرار گرفته است و به صورت اصول آمره حقوق بین الملل درآامده اند اما کسانی که موافق وجود چنین صلاحیتی هستند ابتدا به فصل هفتم منشور ملل متحد اشاره می کنند که طبق آن شورای امنیت می تواند در مواردی که صلح و امنیت بین المللی تهدید و یا نقض می شود اقدام نماید آنها بر این عقیده اند که این تهدید ممکن است بر اثر مسایل داخلی یک دولت باشد تخلفات شدید بین المللی در جریان نزاعهای داخلی، صرایت و گسترش یک نزاع داخلی به مرزهای بین المللی همانند جریان آوارگان یا نزاعهای استعماری از جمله موارد تهدید صلح هستند.[۹۲]
    اگر چه مسائل داخلی دولتها طبق بند ۷ ماده ۲ منشور از شمول صلاحیت سازمان الملل خارج شده اند و لیکن طبق منشور این استثناء بر این اصل وجود دارد و آن تصمیماتی است که شورای امنیت در چارچوب فصل هفت اتخاذ می کند بدین ترتیب در صورتی که شورای امنیت هنگام نقض فاحش حقوق بشر تهدید صلح و امنیت بین المللی را احراز کند می تواند براساس مواد ۴۱ و ۴۲ منشور تدابیر لازم از جمله بکارگیری نیروهای مسلح اتخاذ نماید. متکی که در این رابطه وجود دارد این است که شورای امنیت ممکن است در احراز موارد تهدید صلح به وظیفه خود عمل نکنند و یا اینکه برخوردی دوگانه داشته باشد. در این زمینه می توان به حق وتو اشاره نمود. بطور کلی ))حق وتو(( با فرض اولیه تدوین کنندگان منشور ملل متحد مبنی بر تساوی خواست و اراده اعضا در تعارض است.
    بند۱ماده ۳ منشور به صراحت بیان می دارد که ))سازمان بر مبنای اصل تساوی حاکمیت کلمه اعضای آان قراردارد(( درمقدمه منشور نیز به تساوی حقوق بین ملتها اعم از کوچک و بزرگ تاکید شده لکن حق وتو با نادیده گرفتن اصل برابری همواره امکان اعمال نفوذ دائم را در برداشته است ایجاد چنین حقی کارایی شورای امنیت را محدود ساخته است زیرا فعالیت شورای امنیت به نحوی که بنیان گذاران سازمان ملل متحد در نظر داشته اند عملا به علت استفاده بی مورد اعضای دایمی آن از حق وتو وعدم وجود اتفاق رأی میان آنان در موارد تهدید، نقض صلح محدود شده است.[۹۳]
    یکی دیگر از موارد مورد بحث، صلاحیت اقدام شورای امنیت در صورت نقض گسترده حقوق بشر خارج از چارچوب تعریف شده درماده ۳۹ منشور می باشد. موافقین صلاحیت شورا در این قضایا به کنوانسیون بین المللی آپارتاید و نیز پرتوکل های۱۹۷۷ الحاقی به کنوانسیونهای چهار گانه ژنو استناد می کنند در کلیه این اسناد به صلاحیت شورا جهت انجام اقدامات مقتضی بطور ضمنی اشاره شده است وحتی در سالهای اخیر دایره مسائل مربوط به حقوق بشرگسترده تر فرض شده و حتی آن را به)) احیای دمکراسی (( نیز تسری داده اند.[۹۴]
    این عده بر این عقیده اند که آنچه مطلوب جامعه بین المللی است درعایت حقوق انسانی می باشد و در این میان تفاوتی نیست که شورا در قالب فصل هفتم از اختیارات خود بهره گیرد و یا صرفا به خاطر نقض حقوق بشر خود را موظف بداند و دست به اقدامات عملی بزند، در هر دو حالت تحصیل حاصل است فصل هفتم گرچه هیچ رابطه ای با مقررات حقوق بشر ندارد ولی شورا می تواند در چارچوب ماده ۳۹ منشور تشخیص دهد که آیا نقض حقوق بشر صلح و امنیت بین المللی را تهدید کرده است یا خیر و اگر تهدیدی از جانب ناقضین حقوق بشر صلح جهانی را به خطر اندازد شورا در چارچوب مواد ۴۱ و۴۲ اقدام خواهد کرد تا سال ۱۹۹۰ اعمال فصل هفتم منشور فقط در مورد رودزیای جنوبی و آفریقای جنوبی و آن هم فقط در حد تحریم سیاسی اقتصادی صورت گرفته و شورا در آن زمان وضعیت موجود را خطری علیه صلح تلقی کرده و مجازاتهای اقتصادی را به اجرا گذاشت.[۹۵]

     
     
     

    موضوعات: بدون موضوع
    [چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:19:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی تطبیقی بزه آدم ربایی در حقوق کیفری ایران و لبنان- قسمت ۵ ...

    ماده ۸) «در صورتی که مرتکب قبل از دستگیری، مجنی علیه را به کسانی یا به ضابطین دادگستری تحویل نماید و یا موجبات تسلیم او را فراهم کند، دادگاه می تواند مجازات مرتکب را تا ۲ درجه تخفیف دهد و هرگاه مرتکب تا قبل از صدور حکم قطعی، مجنی علیه را تحویل دهد و یا موجبات تسلیم را فراهم نماید و یا شاکی خصوصی، گذشت نماید، دادگاه می تواند فقط ۱ درجه مجازات را تخفیف دهد.»
    ماده ۹) «درصورتی که مرتکب جرائم مندرج در این قانون، بیش از ۱۵ سال و کمتر از ۱۸ سال تمام داشته باشد، دادگاه می تواند او را با رعایت ماده ۳۳ قانون مجازات عمومی تا ۱۵ سال حبس محکوم نماید.»
    ۱۰) «وزارت دادگستری مجاز است محکومین به اعدام یا حبس در کانون اصلاح و تربیت را که سن آنان در موقع اجرای حکم یا در حین آن از ۱۸ سال تجاوز نماید، برای اجرای تمام یا باقیمانده مدت محکومیت به زندان های عمومی منتقل نمایند.»
    ماده ۱۱) «در صورتی که برای اعمال مذکور در ماده یک این قانون، به موجب قوانین دیگری، مجازات مقرر شده باشد، مرتکب به مجازات اشد محکوم خواهد شد.»[۳۸]
    این دو ماده هم در حال حاضر کاربردی ندارد و در عداد مواد نسخ شده قرار گرفته است.
    از مقایسه ماده ۶۲۱ ق.م.ا با مقررات قانون مجازات عمومی ۱۳۰۴ قانون تشدید مجازات ربایندگان اشخاص مصوب ۱۸/۱۲/۱۳۵۳ نتایج زیر بدست می آید :
    «الف) ماده ۶۲۱ با ذکر عبارت « به هر منظور دیگری» آدم ربایی را به هر منظور دیگری جرم دانسته و مستلزم مجازات می داند، بنابراین این ماده مقررات ماده ۲۰۹ قانون مجازات عمومی سابق و بندهای ۱۴ گانه آن، که آدم ربایی به منظور عمل منافی عفت و یا وادار کردن به عمل مزبور یا به منظور ازدواج را جرم تلقی نموده بود و تشدید مجازات ربایندگان اشخاص که آدم ربایی به هر منظور سوء دیگر را جرم پیش بینی کرده بود، نسخ ضمنی کرده است و نیز مقررات ماده ۱
    ب) عبارت «ربودن توسط وسائل نقلیه» – «ماده ۶۲۱» ناسخ ماده واحده قانون تشدید مجازات رانندگان متخلف است.
    ج) ماده ۶۲۱ در مورد صدمه، تفکیکی میان اقسام آن قائل نشده است و احتمالاً آن ها را جزء جرائم دیگر دانسته بنابراین، در این خصوص در خصوص فوت، ماده ۲ قانون تشدید مجازات ربایندگان اشخاص منسوخ است.
    د) در ماده ۳ قانون تشدید مجازات ربایندگان اشخاص، به جرم لواط یا هتک ناموس توام با آدم ربایی اشاره شده که به لحاظ عبارت «در صورت ارتکاب جرم مذکور در ماده ۶۲۱» منسوخ است.
    ه) در مواد ۴ و ۵ تشدید مجازات ربایندگان اشخاص، ۳ نوع صدمه احصا شده که عبارتند از جسمی و حیثیتی و روانی، درحالی که در ماده ۶۲۱ تنها به صدمه جسمی و حیثیتی اشاره شده، مواد ۴ و ۵ قانون مذکور، در قسمت صدمه جنسی و حیثیتی منسوخ و در قسمت روانی به اعتبار خود باقی است.
    و)از آنجا که ماده ۶۲۱حکم خاص در مورد ناپدید شدن مجنی علیه در اثر آدم ربایی ندارد، مقررات مواد ۴ و ۶قانون تشدید مجازات ربایندگان اشخاص در این زمینه نسخ نشده اند.
    ز) ماده ۶۲۱ارتکاب آدم ربایی توسط دیگری را پیش بینی کرده است بنابراین موضوع ماده ۷ قانون تشدید مجازات ربایندگان اشخاص منتفی است.» [۳۹]
    «درلبنان جرم آدم ربایی را در بخش های مختلفی از قانون جزا، پیش بینی کرده اند و ملاک این تمایز عبارت است از سن مجنی علیه که طفل و یا غیرطفل باشد و جنسیت مجنی علیه، نحوه آدم ربایی که به صورت حیله یا اکراه یا عادی باشد و برخی از این جرائم را در فصل مربوط به جرائم علیه اشخاص بیان شده و تحت ۱ ماده خاص قرار داده اند و برخی دیگر، ضمن فصل جرایم علیه خانواده و برخی نیز ضمن فصل جرائم منافی عفت بیان شده است.
    در حالی که قانونگذار ما فقط ۱ ماده قانونی را تحت عنوان آدم ربایی ۶۲۱ و ربودن طفل تازه متولد شده را به صورت خاص پیش بینی کرده است ماده ۶۳۱ و البته قانون خاصی هم زیر عنوان «قانون تشدید مجازات ربایندگان اشخاص مصوب ۱۸/۱۲/۵۳ وجود دارد که به نظر می رسد پاره ای از احکام به عنوان احکام خاص کماکان به قوت خود باقی باشد.
    به نظر انتقادی که می توان از این حیث وارد آمده این است که بهتر بود که قانونگذار لبنان چاره ای می اندیشید تا قانون واحدی را برای جرم آدم ربایی مقرر می کرد ولی متاسفانه قانونی که اشاره به این مسئله داشته باشد واحد و منسجم نیست و در بخش های مختلف در قانون لبنان پراکنده است و تنها ماده ای که اشاره کلی به قانون آدم ربایی دارد ماده ۵۶۹ ق.ج.ل است و سایر موارد این قانون درفصول مختلف تحت عناوین گوناگون ظاهر شده اند به مانند حقوق علیه اشخاص، علیه خانواده، علیه منافی عفت.» [۴۰]
    به هر تقدیر، برخلاف قانون ایران که هرکدام از قوانین در ماده ای مشخص گنجانده شده اند از آدم ربایی گرفته (ماده ۶۲۱) تا مجازات تشدید ربایندگان اشخاص (۱۳۵۳)، همانطور که در صفحات قبل انتقادی وارد بر این مجازات «ربایندگان اشخاص» با ماده ۶۲۱ ق.م.ا مشاهده کردید.
    مبحث دوم : رکن مادی
    در رکن مادی ابتدا باید جرم فعلیت یابد، وجود خارجی پیدا کند و صرف تصور وارده که فعلیت نیافته و یا تهیه مقدمات ارتکاب آن، جرم محسوب نمی شود. [۴۱]
    اصولاً در این عنصر (رکن) مادی، افکار و قصد مجرمانه را مورد نکوهش قرار می دهند، ولی در حقوق جزا که هدف اصلی آن دفاع از اجتماع است افکار و اندیشه ضد اجتماعی و همچنین تصمیم به ارتکاب جرم و حتی تهیه مقدمات آن را مجازات نمی کند، زیرا چنین اندیشه و تصمیمی نظم اجتماعی را به هم نمی زند.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    حقوق جزا، وقتی اندیشه و تصمیم را مورد مجازات قرار می دهد که به وسیله اعمال مادی و خارجی ظهور یافته باشد. [۴۲]
    به هرحال مجرم باید به ارتکاب فعل یا ترک فعل کند که ملموس، محسوس و عینی و در قانون، عنوان مجرمانه داشته باشد.[۴۳]
    بنابراین شرط تحقق جرم آن است که قصد سوء با ارتکاب عمل خاصی به مرحله فعلیت برسد. [۴۴] و در ادامه فکر و عقیده هرچه باشد آزاد است و کسی را به جرم داشتن اعتقادات معین نمی توان مورد مجازات قرارداد [۴۵]
    به این ترتیب، فعل یا عمل خارجی که تجلی نیت مجرمانه یا تقصیر جزائی است، عنصر مادی جرم را شکل می دهد.
    و لازم است که بعد از تعریف رکن مادی جرم تقسیم بندی مطالبی که در این مبحث انجام شده را، به نحو مختصر اشاره ای داشته باشیم.
    در این مبحث که مشتمل بر ۴ گفتار است در گفتار اول به مطالعه رفتار مجرمانه مرتکب می پردازیم و در گفتار دوم: موضوع جرم آدم ربایی را بررسی خواهیم نمود در گفتار سوم به استفاده از عنف و وسیله در این بزه و در نهایت در گفتار چهارم نتیجه و شروع به جرم را مورد کنکاش قرار خواهیم داد.
    گفتار نخست : رفتار مجرمانه مرتکب :
    در این گفتار برای تبیین بیشتر مطلب به چند بند تقسیم شده است که بند الف (لزوم فعل مثبت) بند ب (مفهوم حقوقی ربودن)، که هرکدام را در جایگاه خود بررسی خواهیم نمود.
    واژه ربودن که در ماده مذکور دوبار (۶۲۱) مورد استفاده قرار گرفته است با توجه به معنای لغوی و حقوقی آن ظاهراً ملازمه با جابه جایی دارد یعنی انتقال جسم مجنی علیه، از محلی به محل دیگر با زور و تهدید و حیله که مجنی علیه اراده ی از خود نداشته باشد. بنابراین صرف بازداشت یا سلب آزادی تن از اشخاص را نمی توان آدم ربایی دانست.
    با این حال، جابه جایی باید به گونه ای باشد که مفهوم عرفی ربودن را متبادر سازد.
    لازمه قطعی آدم ربایی و به عبارت دیگر مقدمه لازم آدم ربایی آن است که، از طرف، ابتدا، سلب آزادی تن شود و سپس در چنین وضعیتی، جابه جایی صورت گیرد.[۴۶]
    و همچنین در کشور لبنان نیز، فعل مجرمانه مرتکب در بزه آدم ربایی، به صورت انتقال فرد ربوده شده، از یک مکان به مکان دیگر دیگر بدون اراده و میل و به نوعی منع کردن او از بیرون رفتن، به قصد ازدواج یا ارتکاب فساد یا محروم کردن از آزادی شخص می باشد.[۴۷]
    الف) لزوم فعل مثبت:
    رفتار مرتکب در جرم آدم ربایی، فعل + مادی و خارجی است همانطور که در ماده ۶۲۱ ق.م.ا مصوب ۱۳۷۵ می توان گفت عنصر مادی جرم آدم ربایی، عبارت است از ارتکاب فعل و رفتار مادی فیزیکی (فعل + خارجی) مبنی بر ربودن شخص به قصد مطالبه وجه یا مال از وی یا به قصد انتقام یا به هر منظور دیگری مثل سرقت و ربودن مال، پول ، طلا و جواهرات همراه وی که به این دلیل ممکن است به عنف یا تهدید یا حیله یا به هر نحو دیگری صورت گیرد و نیز ممکن است رباینده شخصاً اقدام به ربایش دیگری کرده باشد یا توسط دیگری مرتکب این عمل شده و بعلاوه، عمل ربایش انسان ممکن است توسط وسایل نقلیه انجام پذیرد یا به مجنی علیه آسیب جسمی یا حیثیتی وارد شود که در این صورت، به حداکثر مجازات تعیین شده محکوم خواهد شد. [۴۸]و همگی این مسائل فوق بیانگر فعل + مادی هستند و جرم مذکور با ترک فعل محقق نمی شود و باید حتماً فعل + مادی باشد، مانند ربودن که مستلزم استیلاء یافتن بر انسان و نقل مکان او از محلی به محل دیگری است اما این طریق ربودن که در بالا ذکر شد چه با عنف چه با تهدید یا حیله باشد، فرقی ندارد و همگی جنبه تمثیلی دارند، چون در قسمت های دیگر ماده عبارتند از بی هوش کردن متهمی و غیره را شامل می شود. [۴۹]
    در قانون لبنان شرط شده که جنایت آدم ربایی با فعل مثبت مادی به وقوع می پیوندد و باید در نهایت نتیجه آدم ربایی به دنبال داشته باشد. مشابه فعل جنایی در بردن شخص ربوده شده یا انتقال آن از یک مکان به مکان دیگر یا این که مجبورش کند از یک مکان به مکان دیگر برود مانند (گرفتن بچه از منزل یا صاحبش یا از مدرسه)، تا او را به مکان دیگر منتقل کند و از خانواده اش مخفی سازد.[۵۰]
    ب) مفهوم حقوقی ربودن
    جرم ربودن اشخاص از جمله جرائمی، توام با اجبار مادی علیه اشخاص، که مفهوم ربودن و دزدیدن انسان در بزه آدم ربایی شرط لازم عنصر مادی آدم ربایی است، [۵۱]که باید به صورت فعل مثبت انجام شود، یعنی باید در نقل مکان دادن، از محلی به محل دیگر برخلاف میل و اراده وی انجام یابد، عنصر ربودن باید وجود داشته باشد اما برای تحقق این عنصر نحوه ربودن تاثیری ندارد، به بیانی صریح تر این که عنصر ربودن باید باشد ولی نحوه و شکل ربودن موثر در تحقق بزه نیست، گاهی ممکن است رباینده با قهر و غلبه و خشونت، دست و پای شخصی را گرفته و با زور همراه خود ببرد گاهی ممکن است، با تهدید و اجبار او را وادار کند، که همراه او برود. [۵۲]
    «به هر حال بردن و ربودن قربانی، شرط لازم بر آدم ربایی است، اول از همه باید شخص در جا به جا کردن غیرقانونی و توأم با زور و فریب یک انسان، یا به خطر انداختن او به رغم میل و اراده اش، که عنصر اساسی جرم آدم ربایی محسوب می شود و قصد ربودن هم داشته باشد و این ربودن باید به صورت غیرقانونی باشد، بنابراین در کلیه مواردی که کسی در مقام اعمال حق و تکلیف قانونی خود، و شخصی که با داشتن حکم جلب از طرف مقامات صلاحیتدار قضایی اقدام به دستگیری متهم و انتقال او از یک حوزه قضایی به حوزه قضایی دیگر جهت محاکمه وی نماید، عمل وی آدم ربایی نخواهد بود.
    و از طرفی مرتکب جرم شود، برای مثال ربودن ممکن است به صورت مستقیم یا غیر مستقیم باشد. ربودن زمانی به صورت مستقیم انجام می شود که مرتکب شخصاً و بالمباشرتاً اقدام به ربودن کسی نمایند. و چنانچه مرتکب توسط دیگری اقدام به ربودن کسی نمایند. ربودن آن به صورت غیر مستقیم و بالتسبیب خواهد بود.
    قانونگذار، ماده ۶۲۱ قانون مجازات اسلامی برای هر ۲ مجازات یکسان در نظر گرفته است.» [۵۳]
    گفتار دوم : موضوع جرم :
    در این گفتار ما به بررسی دو بند الف موضوع جرم (انسان زنده) و بند ب (وضعیت بزه دیده) می پردازیم و سعی بر آن است که به هر کدام جداگانه توضیحی مختصر داده شود.
    الف) موضوع جرم (انسان زنده) :
    موضوع جرم آدم ربایی، انسان زنده است که حداقل ۱۵ سال داشته باشد[۵۴]و مرتکب باید به وجود موضوع جرم (انسان زنده) آگاه باشد [۵۵]در غیر اینصورت ممکن است مشمول آدم ربایی مشدد و یا دزدیدن طفل تازه متولد شده و یا مخفی کردن اموات قرار گیرد پس باید انسان زنده باشدتا مشمول جرم آدم ربایی موضوع ماده ۶۲۱ قرار گیرد. و این که موجود انسانی با توجه به اطلاق عبارت شخص در ماده ۶۲۱ قانون مجازات اسلامی، شامل تمامی اشخاص اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ می شود و جنسیت و سن تاثیری در ماهیت این جرم ندارد فقط در صورتی که سن مجنی علیه کمتر از ۱۵ سال تمام باشد و یا آسیب جسمی و حیثیتی بدنی وارد شود برابر ماده ۶۲۱ ق.م.ا به حداکثر مجازات قانونی مجازات خواهد شد و از طرفی هدف قانونگذار از وضع مقررات مربوط به آدم ربایی حمایت از آزادی تن اشخاص است، بالطبع فردی که فوت کرده دیگر اهلیت آزادی را از دست داده و دیگر شخص محسوب نمی شود.
    و در آخر با توجه به اصل تفسیر مضیغ قوانین جزایی می توان گفت که ربودن شخص مرده از قلمرو شمول ماده ۶۲۱ خارج است فقط شامل شخص زنده می شود.[۵۶]
    و قابل ذکر است که با توجه به قوانین و مقرراتی که در خصوص ماده ۶۲۱ ق.م.ا مطرح شده در خصوص انسان به تصویب [۵۷] رسیده و بیشتر به این مسئله مهر تائید نهاده که این بزه، ویژه انسان زنده است و شامل صور خاص دیگر نخواهد شد.
    ب) وضعیت بزه دیده:
    جرم آدم ربایی ساده بزه دیده باید حداقل ۱۵ سال تمام داشته باشد و در غیر این صورت و برحسب مورد ممکن است مشمول آدم ربایی مشدد قسمت اخیر ماده ۶۲۱ و یا دزدیدن طفل تازه متولد شده ماده ۶۳۱ گردد. جنسیت دین و ملیت و امثال اینها موثر در تحقق جرم نخواهد بود. [۵۸]
    «قانونگذار لبنان عمر را در جرم آدم ربایی، به ۱۵ سال منحصر میکند تفاوتی از حیث جنسیت برای او ندارد چه مذکر چه مونث باشد و این سن باید در هنگام ارتکاب جرم ملاک باشند نه در وقت پایان یافتن آن معمولاً براساس شناسنامه میلادی صادره از اداره ثبت احوال (احوال شخصیه) خواهد بود.
    اگر این تعیین سن به فرض به دادگاه ارجاع شود، آدم ربا مجاز نیست که برای تبرئه خود از اظهار بی اطلاعی از سن قربانی در هنگام ارتکاب جرم استفاده کند چرا که مساله عمر خود واقعیتی عمومی است که برمیگردد، به قوانین ثبت احوال و در ادامه این مدعی و یا نماینده مدعی العموم است، که باید مطلع بودن آدم ربا را از سن قربانی در هنگام وقوع جرم ثابت کند.» [۵۹]
    گفتار سوم : استفاده از عنف و وسیله ارتکاب جرم
    در این قسمت به مطالعه استفاده از عنف و وسیله ارتکاب جرم در بندهای جداگانه می پردازیم.
    الف) استفاده از عنف :
    در نتیجه ارتکاب نفس آدم ربایی، صدمه بدنی به اشخاص وارد نمی شود.
    بنابراین آدم ربایی در زمره جرائم علیه شخصیت معنوی اشخاص می باشد که توام با جبر و عنف مادی و عملی بر ضد آزادی تن انسان ها ارتکاب می یابد و با وجود این مسئله که باعث می شود که همواره با زور، قدرت و سلطه به اشخاص به آنان آسیب وارد شود ولی در جامعه ما، متاسفانه آدم ربایی به عنوان یکی از جرایم مهم تلقی نمی شود، در حالی که می توان به جرات گفت که بعد قتل عمد باید آدم ربایی یکی از جرائم مهم علیه اشخاص فرض شود.[۶۰]
    در زیر، مطالب قسمت های الف و ب و ج و د ماده ۲۰۹ ق.م.ع مصوب ۲۳/۱۰/۱۳۰۴ و ۷ بهمن ۱۳۰۴ اشاره ای بر استفاده از عنف در مقوله های مختلف خواهند داشت که به شرح ذیل است :
    «الف) هرکس با بهره گرفتن از عنف یا تهدید یا حیله، کسی را برای عمل منافی عفت یا برای وادار کردن به عمل مزبور برباید یا مخفی کند به حبس جنایی درجه ۲، از ۲ تا ۵ سال محکوم خواهد شد مگر اینکه به میل خود و قبل از موعد قرار مجرمیت و بدون این که نسبت به مجنی علیه مرتکب عمل منافی عفت شده باشد او را به منزلی که از آنجا ربوده است و یا به ظاهراً آنچه را که مورد سرقت محسوب نشدن ربایش انسان گفته شده، نمی توان به ربودن اعضای انسان که از بدن وی جدا شده و در خارج نگهداری می شوند و مورد خرید و فروش قرار می گیرند سرایت داد.
    اگر او ر ا به منزل کسان و یا به محل مطمئن که در دسترس او باشد برساند که در این صورت مرتکب به ۱ ماه الی ۶ ماه حبس جنحه ای محکوم می شود. در هر صورت وجود یکی از علل مشدده مذکور در فقرات ۱ تا ۶ بند الف ماده ۲۰۷، مرتکب به حداکثر مجازات فوق محکوم می شود.
    ب) هرکسی را به وسیله عنف یا تهدید یا حیله، شخصاً به وسیله دیگری، زنی را برای ازدواج برباید و یا مخفی کند، به حبس جنحه ای از ۱ تا ۳ سال محکوم خواهد شد مگر این که مرتکب به میل خود و قبل از صدور قرار مجرمیت بدون این که نسبت به مجنی علیه مرتکب عمل منافی عفت شده باشد، او را به منزلی که از آنجا ربوده و یا به منزل کسان او یا به محل مطمئن که در دسترس کسان او باشد، که در این صورت به حبس جنحه ای از ۱۱ روز تا ۲ ماه محکوم می شود. در صورت وجود شرایط مشدده بند الف ماده ۲۰۷، مرتکب به حداکثر مجازات مقرر محکوم می شود.
    ج) اگرکسی شخصی را که بیش از ۱۵ سال داشته ولی به سن ۱۸ تمام نرسیده است، با رضایت او برای عمل منافی عفت برباید یا مخفی کند به حبس جنحه ای از ۱ تا ۳ سال محکوم خواهد شد.
    د) هرکس شخصا یا به وسیله دیگری، زنی را که بیش از ۱۵ سال داشته ولی به سن ۱۸ سال تمام نرسیده است با رضایت او برای ازدواج با او برباید یا مخفی کند، به حبس جنحه ای از ۳ ماه تا یکسال محکوم خواهد شد.
    هرگاه جرم های مذکور در بند ج ود، در این ماده، در مورد کسی واقع شود که ۱۵ سال یا کمتر دارد مجازات مرتکب همان مجازاتی است که برای ارتکاب به عنف مقرر است.»[۶۱]
    در تطبیق با کشور لبنان ربودن اگر با عنف و زور واقع شود فرقی نمی کند جبر و زور مادی باشد یا معنوی چون فعل آدم ربایی توام با عنف مادی و معنوی در این کشور، بر ضد آزادی انسان انجام می پذیرد.
    عنف مادی : با به کار بردن زور یا زدن به اشخاص به قصد جلوگیری از مقاومت که خود زمینه چینی آدم ربایی است، از روش های عنف مادی که مجبور کردن ربوده شده با زور و تهدید به قصد این که با آدم ربا همراه شود و آدم ربا نیز دهن ربوده شده را می گیرد و به قصد فائق آمدن به مقاومتش، تا اینکه درخواست کمک و یاری نکند.
    همینطور در ربودن با عنف معنوی واقع می شود، که خود نشانگر فعل یا رفتاری است که به خاطر تاثیر به اراده ربوده شده و او را از مکان موجود به مکان دیگر ببرد، بدون اراده و رضایتش و اگر به دستورات آدم ربا تن درندهد او را تهدید به قتل یا قطع عضو از اعضای بدنش می کند و از این قبیل مثال ها …. [۶۲]
    در زیر، مطالب قسمت های الف و ب و ج اشاره بر استفاده از عنف در مقوله های مختلف در کشور لبنان خواهد داشت :
    «الف) هرکس از راه خدعه یا عنف، دختر یا زنی را به قصد ازدواج برباید به حبس از ۱ تا ۳ سال محکوم می شود.
    ماده ۵۱۴ ق. ج. ل
    ب) هرکس از راه خدعه یا عنف، یکی از اشخاص مذکر یا مونث را به قصد ارتکاب عمل منافی عفت برباید به اعمال شاقه موقت، مجازات می شود و هرگاه مرتکب این عمل نیز شده باشد، مجازات کمتر از ۷ سال نخواهد بود.
    ماده ۵۱۵ ق . ج . ل

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 04:19:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      جایگاه چین در سیاست نگاه به شرق جمهوری اسلامی ایران- قسمت ۳ ...

    پرسش تحقیق:

    چه عواملی سبب شکل گیری سیاست نگاه به شرق جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر چین شده است؟

     

     

    فرضیه تحقیق:

    سرخوردگی از ایجاد یک اتحادیه ی توانمند با کشورهای خاورمیانه، آسیای مرکزی قفقاز و جنوب کشور و سرخوردگی از غرب و نیز پیوندهای اقتصاد انرژی، عضویت در سازمان همکاری شانگهای و حمایت نسبی چین از برنامه هسته ای سبب گرایش ایران به سمت شرق شده است
    عکس مرتبط با اقتصاد

     

     

    متغیرهای مستقل

    سرخوردگی از ایجاد یک اتحادیه ی توانمند با کشورهای خاورمیانه، آسیای مرکزی قفقاز و جنوب کشور

    عضویت در سازمان همکاری شانگهای

    اقتصاد انرژی

    حمایت از برنامه هسته ای

    متغیر وابسته

    گرایش ایران به سمت شرق

     

     

    تعریف عملیاتی متغیرها

    ۱-سرخوردگی از ایجاد یک اتحادیه ی توانمند با کشورهای خاورمیانه، آسیای مرکزی قفقاز و جنوب کشور

     

     

    حضور قدرتهای بزرگ در منطقه بخصوص نفوذ امریکا در کشورهای منطقه

    مشکلات داخلی کشورها شامل تازه تاسیس بودن، عدم مشروعیت،کشمکش های قومی و قبیله ای،

    عدم اطمینان کشورها نسبت به یکدیگر و ایجاد رقابت تسلیحاتی و معمای امنیت میان کشورهای منطقه

    ناتوانی کشورهای منطقه در زمینه ی توسعه ی سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی و…

    ۲- عضویت در سازمان همکاری شانگهای

     

     

    حضور ایران در یک سازمان امنیتی، نظامی

    همکاری با کشورهای سازمان جهت مقابله با یکجانبه گرایی امریکا

    همکاری با کشورهای سازمان جهت دستیابی به اهداف اقتصادی و مقابله با تحریم ها

    ۳-اقتصاد انرژی

     

     

    تامین امنیت عرضه ی انرژی و مقابله با تحریم های غرب

    جذب سرمایه گذاری خارجی جهت توسعه و اکتشاف میادین نفتی

    بهره مندی از تکنولوژی و فناوری پیشرفته

    رشد و توسعه اقتصادی فزاینده و نیاز روزافزون به انرژی

    ۴-حمایت نسبی چین از برنامه هسته ای

     

     

    جلوگیری از صدور قطعنامه علیه ایران

    جلوگیری از تحریم های شدید علیه ایران

    تامین بخشی از فناوری مورد نیاز هسته ای از کشورهای مدنظر

    تعریف مفاهیم
    سیاست خارجی
    سیاست خارجی شامل تنظیم، اجرا و نیز خود محصول و نتیجه ی تصمیمات به شمار می رود، راهنمایی است برای اقداماتی که یک دولت در ورای مرزهای خویش به منظور پیشبرد اهداف در رابطه با بازیگران حکومتی و غیر حکومتی به عمل می آورد(قوام ،۱۳۸۹ : ۲۳۱)
    نگاه به شرق
    سیاست نگاه به شرق به معنای همکاری و گسترش روابط با روسیه، چین و هند و عضویت به صورت ناظر در سازمان همکاری شانگهای برای موازنه سازی در برابر امریکا، تقویت و توسعه ی همکاریها، مناسبات، ساختارها و سازمان های منطقه ای است (دهقانی فیروز آبادی، ۱۳۸۷: ۳۸)
    همگرایی منطقه ای
    دانلد پوچولا[۱] همگرایی را چنین تعریف می کند: یک رشته از فرایندها که باعث ایجاد و ادامه یافتن یک نظام هماهنگ در سطح منطقه ای شوند. به عبارت دیگر نوعی نظام منطقه ای است که در آن بازیگران همواره هماهنگ ساختن منافع خود، دستیابی به مصالح در مورد اختلافات خویش و سود متقابل از طریق تعاملات خود را میسر می یابند (Hashimoto,2004)
    وابستگی متقابل
    ریچارد روزکرانس و دیگران در تعریف وابستگی متقابل، در جایی آن را نوعی پیوند می دانند” وابستگی متقابل را می توان به عنوان پیوند مستقیم و مثبت منافع دولت ها در مواردی تعریف کرد که تغییر در موقعیت یک دولت، جایگاه سایرین را در همان جهت تغییر می دهد . آنان همچنین وابستگی متقابل را به عنوان یک نظام تعریف می کنند که می توان آن را برآیند پیوندهای فوق دانست . وابستگی متقابل به مفهوم نظامی است که در آن، دولت ها معمولا در نردبان موقعیت بین المللی توازن اقتصادی ، قدرت ، رفاه و دسترسی به اطلاعات و یا تکنولوژی با هم بالا و پایین می روند ( مشیرزاده : ۱۳۸۸)
    سازماندهی تحقیق
    در خصوص سازماندهی این تحقیق، در نظر است تا مباحث مربوطه به دو بخش کلی و فصل اصلی به اضافه ی نتیجه گیری آورده شود.از آنجا که فرضیه ما دارای دو جنبه ی سلبی و ایجابی می باشد ما در بخش اول به عوامل سلبی دخیل در گرایش ایران به شمت شرق با تاکید بر چین می پردازیم و در بخش دوم به عوامل ایجابی و تبیین جایگاه چین در این سیاست می پردازیم . بدین ترتیب

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

     

    فصل اول: کلیاتی شامل بیان ضرورت و هدف از تحقیق،بیان مسئله و روش تحقیق می باشد.به دلیل حائز اهمیت بودن رفتار سیاست خارجی کشور، که تعیین کننده ی موارد بسیاری از جمله نحوه ی تعامل با نظام بین الملل می باشد پس بررسی سیاست نگاه به شرق نیز مهم است.از سوی دیگر چرایی تاکید ایران در میان کشورهای منطقه به جمهوری چین قابل توجه است .پس هدف ما این است که به بیان علت های اصلی این گرایش در تحقیق حاضر بپردازیم

    فصل دوم: مبانی نظری که شامل بررسی چارچوب نظری تحقیق می باشد که در آن ما بیان نظریه ی همگرایی منطقه ای آن را بهترین چارجوب جهت توضیح رفتار ایران در قالب سیاست نگاه به شرق دانسته ایم.در حقیقت همگرایی منطقه ای در محدوده ی جغرافیایی خاص میان کشورهایی رخ می دهد که حداقل دارای تضاد منافع بوده و اهداف یکسانی را در سطح منطقه و جهان پیگیری می نمایند . به همین علت ایران نیز به همگرایی منطقه ای و به سمت کشورهای شرق متمایل گشته است چرا که گذشته از اینکه هیچ سابقه ی دشمنی میان این کشورها و ایران وجود نداشته بلکه در برخی از اهداف نیز یکسان انند

    فصل سوم : در این فصل ما در ابتدا به بیان سیاست نگاه به شرق و چرایی انتخاب این رویکرد در سیاست خارجی ایران می پردازیم و سپس به بخشی از عوامل می پردازیم که دارای رویکرد سلبی بوده و از عوامل موثر در سرخوردگی ایران از کشورهای همسایه و گرایش به سمت شرق است. در این فصل ما به بررسی یکایک این مناطق که جمهوری اسلامی ایران جزیی از آن است می پردازیم و علل عدم گرایش و ایفای نقش ایران را در این مناطق تحلیل می نماییم

    فصل چهارم: سیر تاریخی که شامل تاریخچه مناسبات ایران و چین، مختصات و ویژگی های کشور چین ، همکاری های سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و هسته ای دو کشور ، نقش چین در عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای، بررسی جایگاه و نقش چین در سیاست جمهوری اسلامی ایران و موضع گیری های این کشور در عرصه ی بین المللی می پردازیم و در نهایت نتیجه ای که از مباحث مطرح در طی فصول آمده را می آوریم

    مبانی نظری تحقیق
    ساختار نظام بین الملل یکی از عوامل اصلی موثر بر رفتار دولت و در واقع کانون اصلی درک تحولات سیاست بین الملل می باشد. چرا که با تحول در اشکال و فرم های نظام بین الملل الزامات، مقدورات و محذورات جدیدی بروز می کند که می تواند بر رفتار کشورها تاثیر گذارد (کرمی، ۱۳۸۳: ۸۳) در جهانی که هیچ نیروی مشروع مرکزی وجود ندارد، دولتها همواره زیر سایه بی اعتمادی و ترس از یکدیگر زندگی می کنند و پیرامون خود را آکنده از تهدید می بینند. در حقیقت، در نظام بین الملل کنونی قدرتهای بزرگ همواره در پی فرصتی هستند تا توازن برآمده از سلطه را در فرصتی مناسب به سود خود به هم زنند و به گفته «رابرت گیلپین» توازن تازه‌ای پدید آورند که منافع آنها را بهتر از گذشته تامین کند. (مشیر زاده، ۱۳۸۸: ۱۲۹) در سر دیگر طیف بازیگران در نظام بین الملل، انبوهی از قدرت‌های کوچک و متوسط قرار دارند که توان رقابت با قدرت‌های بزرگ را ندارند. برای آنها نیز سرپا ماندن در ساختار آشفته بین الملل مهم‌ترین نگرانی شمرده می‌شود و موجودیت و بقایشان در گرو از میان رفتن خطرهای محیطی است. در این میان آن گروه از قدرتهای کوچک یا میانی که مزیت‌های اقتصادی یا جغرافیایی دارند بیش از دیگران دستخوش چشم‌داشت قدرت‌های بزرگ و خطرهای گوناگون هستند.به همین علت برخی از کشورها به زیر چتر حمایتی کشوری بزرگ پناه می برند این روش بسیار آسان و کم هزینه است.اینگونه از کشورها که چنگال قدرت‌های بزرگ را بالای سر خود می‌بینند، دو راه برای پاسداری از موجودیت خود دارند: راه نخست، توازن سازی در برابر قدرت‌های بزرگ است. این کشورها چنان باید برای استوار کردن پایه‌های امنیت ملی خود در برابر خطرها بکوشند که راه ورود مداخله‌آمیز و تهدید زای قدرت‌های بزرگ در سرنوشت سیاسی خود را ببندند که این روشی بسیار پرهزینه و نیازمند توانمندی و امکانات بسیار است که کشورهای کوچک و میانی از آن بی‌بهره‌اند (Waltz,2000 , 38)روش دوم، همگرایی و همکاری در حد وسیع میان کشورهای یک منطقه است بطوری که دارای سیاستهای مشترک در عرصه ی بین المللی باشند. البته این امر بسیار دشوار است و نیاز به ظرفیت های گسترده و توافق و یکسویی در میان کشورهای منطقه دارد.در واقع، همگرایی هرگونه تلاش بصورت دسته جمعی برای کسب منافع همگانی است بطوری که مایه جنگ نشود.
    نظریات همگرایی
    از نظر زمانی اولین نظریات متفاوت از رئالیسم، نظریات همگرایی و همگرایی منطقه ای بود که در تقابل با رئالیسم قرار گرفته اند. وجود همگرایی در عمل خدشه در نظریات رئالیستی را نشان می دهد. نظریات همگرایی پس از جنگ جهانی دوم تا اندازه ای عکس العملی به تجربه اروپا بوده است. با این همه همگرایی در برخی مناطق موفق و در برخی مناطق ضعیف بوده است. مهمترین عامل برای شکل گیری همگرایی، وجود توافق عمومی و اجماع واحد هاست. با این اوصاف، نظریات همگرایی معتقدند که همگرایی محصول دینامیسم منطقه ای و پویایی و رابطه کشورها با یکدیگر است. همگرایی به لحاظ مفهومی عبارتست از تقریب و نزدیک شدن افراد به سمت نقطه ای مشخص که معمولا به عنوان هدف مشترک آنان شناخته می شود (Hafeznia,2006,373) ارنست هاس معتقد است که همگرایی فرایندی است که در آن بازیگران سیاسی چند واحد ملی مجزا، ترغیب می شوند تا وفاداری ها، فعالیت های سیاسی و انتظارات خود را بسوی مرکز جدید معطوف کنند.( Hass,1994,22) طی فرایند همگرایی، واحد ها از انزوای کامل یا نسبی بسوی اتحاد کامل یا نسبی حرکت می کنند. چنانچه واژه همگرایی در مورد روابط دو یا چند کشور بکار گرفته شود کمرنگ شدن مرزها و همچنین همکاری و تعاملات آنها در ابعاد گوناگون را در پی خواهد داشت. به نظر می رسد همگرایی را به بهترین وجه به صورت یک فرایند می باید تجزیه و تحلیل کرد، زیرا حرکتی است در زمینه ی افزایش همکاری میان دولت ها. روند تدریجی انتقال اقتدار به نهادهای فراملی، گامی است در راستای همگون سازی ارزش ها و بالاخره آن زمینه های لازم را برای بوجود آوردن جامعه مدنی جهانی و اشکال جدید اجتماع سیاسی فراهم می سازد. پیشرفته ترین حالت همگرایی وضعیتی است که در آن دولت ها بصورت فدراتیو در مقیاس کلی ظاهر شده و زمینه را برای ایجاد حکومت جهانی فراهم کنند، بنابراین می توان توسعه نظام بین الملل را بر اساس میزان پیشرفت همگرایی ارزیابی کرد (قوام ،۱۳۸۹: ۴۴) بدین ترتیب، فرایند همگرایی، حرکتی داوطلبانه است و حالت توافقی دارد. در صورتی که همگرایی از طریق زور و اجبار باشد جنبه ی امپریالیسمی به خود خواهد گرفت همانطور که شوروی از این شیوه در دوران جنگ سرد از طرق سیاسی، اقتصادی و نظامی برای نیل به اهداف مزبور بهره گرفت که کارآمدترین آنها در راستای ایجاد یکپارچگی و همگرایی اجباری بود.در زمینه ی همگرایی نظریه های گوناگونی مطرح شده است که در پاره ای جهات و به خصوص از لحاظ هدفی که دنبال می کنند با هم مشابهت دارند و از برخی جنبه ها نیز تفاوت هایی میان آنها وجود دارد . اما بطور کلی در بررسی نظریه های همگرایی دولتها و شکل گیری اتحادهای سیاسی می توان تقسیم بندی های مختلفی انجام داد. عده ی زیادی مجموعه نظریات همگرایی را در طیف لیبرالیسم قرار داده و هر آنچه را موجب نزدیکی دولتها وایجاد صلح میان آنها از طرق غیر نظامی و بخصوص اقتصادی باشد را در طیف خود قرار می دهند. با این وجود نظریات متفاوتی در باب علل همگرایی بخصوص همگرایی منطقه ای بحث نموده اند .از جمله: نظریه ی فدرالیسم ، نظریه ی کارکردگرایی یا نظریه ی نئوکارکردگرایی ، نظریه ی ارتباطات و وابستگی متقابل . نظریه پردازان این نظریه ها با الهام و تجربه اتحادیه ی اروپا سعی در کاربست نظریه ی خود جهت همگرایی منطقه ی اروپا و سپس تعمیم آن نموده اند.بدین ترتیب لازم است مختصرا به هریک از این نظریات پرداخته شود.
    تحلیل همگرایی در چهارچوب منطقه گرایی
    در جهان امروز دولتهای ملی و کشورها برای تامین نیازهای اقتصادی و منافع ملی و نهایتا تامین امنیت اقتصادی خود ناچارند به اقتصاد بین المللی بپیوندند.از آنجا که اقتصادهای در حال رشد بخصوص در کشورهای درحال توسعه، قدرت و توان لازم برای رقابت با اقتصادهای توسعه یافته را ندارند، به سمت منطقه گرایی گرایش می یابند. بنابراین منطقه گرایی می تواند به مثابه پلی باشد که دو لتها با اصطحکاک کمتری نسبت به یکدیگر، به اهداف و منافع اقتصادی – سیاسی خود در جهان دست یابند. به نظر می رسد که در قالب همگرایی منطقه ای به دلیل پیوستگی جغرافیایی و وجود اشتراکات در یک منطقه اهداف کشورها قابل حصول تر خواهد بود. پس منطقه گرایی برای کشورهای در حال توسعه می تواند راهکاری جهت جلوگیری از حاشیه ای شدن باشد و همچنین مسیری باشد مطمئن برای دستیابی به منافع اقتصادی سیاسی. چرا که چندین کشور در حال توسعه و از لحاظ قدرت، متوسط، از این طریق بخوبی می توانند در سیاست بین الملل ایفای نقش نمایند و علاوه بر اهداف سیاسی اقتصادی و رشد و توسعه منطقه، امنیت منطقه را نیز به دلیل همکاری کشورها با یکدیگر و وابستگی متقابل پیچیده میان آنها تامین گردد. همانطور که می دانیم سنگ بنای همگرایی منطقه ای، در اروپا گذاشته شد و ادبیات مربوط به آن در دهه ۱۹۶۰ میلادی در رشته ی روابط بین الملل گسترش یافت اما در دهه های بعد تا فروپاشی شوروی برای مدتی طولانی به دلیل توجه زیاد به سطح نظام جهانی و بی توجهی به تنوعات در میان سیستم های گوناگون منطقه ای به این ادبیات کم توجهی صورت می گرفت که پس از فروپاشی نظام دو قطبی، گرایش به همکاری های منطقه ای تشدید شد و توجه خاصی به همگرایی منطقه ای معطوف شد. بنابراین منطقه گرایی در طی دو دهه ی اخیر نضج گرفته و در تعاملات بین المللی نیز از جایگاه در خور توجهی برخوردار گردیده است.(حافظ نیا و مختاری وافتخاری،۱۳۹۱: ۸)بنابراین، محققان بر این باور شدند که آنچه در اروپای غربی بوقوع پیوست، می توانست دارای آثار متعددی بر نظریه ی روابط بین الملل باشد. صاحب نظرانی مانند دیوید میترانی و کارل دویچ و ارنست هاس با بهره گیری از نظریه های جامعه شناختی کارکرد گرایی گام های موثری در مطالعه ی همگرایی در سیاست بین الملل برداشتند که این خود در مرحله بعد زمینه را برای بررسی وابستگی متقابل فراهم ساخت (قوام ،۱۳۸۹: ۴۴) توضیح بیشتر اینکه منطقه گرایی معمولا یک روندی دولت محور تعریف می شود که هدف آن تجدید سازمان یک فضای منطقه ای خاص در راستای اهداف سیاسی و اقتصادی می باشد. در علوم سیاسی و روابط بین الملل ، مراد از منطقه گرایی، تشکیلات اجتماعی مرکب از سه کشور و یا بیشتر است که یک پدیده جدید سیاسی را بوجود می آورد ( Naghibzadeh,2009,144)منطقه گرایی دربرگیرنده ی مجموعه ای از تعاملات در راستای تحقق اهداف اقتصادی، یکپارچگی جوامع، رقابت و اعمل نفوذ قدرت های سیاسی و امنیتی است. این امر دولتها را ملزم می سازد که با تاسی از اشتراکات فرهنگی و تاریخی در راستای تحقق اهداف و منافع سیاسی اقتصادی و فرهنگی با دیگر کشورهای در تعامل و ارتباط داشته باشند. در حقیقت، منطقه گرایی با ارائه ی رویکردی نوین در ایجاد تعامل و ارتباط در مناطق مختلف جهان همواره در راستای ایجاد اتحاد و همبستگی در زمینه های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی از نقشی تاثیرگذار در تحولات بین المللی برخوردار می باشد.(حافظ نیا و مختاری وافتخاری،۱۳۹۱: ۸) اصولا منطقه بصورت ترکیبی از نزدیکی جغرافیایی، درجه ی بالای تعاملات، چهارچوب های نهادی و هویت های فرهنگی مشترک تعریف می شود. در این مورد از نظر تجربی باید بر میزان جریانات تجاری ، مختصات، ارزشها و تجارب مشترک تاکید کرد. در هر صورت مناطق پویایی خاصی دارند، بنابراین ضروری است همکاری های منطقه ای را بر اساس رشد تعاملات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و نیز هویتی مورد توجه قرار دارد (قوام ،۱۳۸۹: ۵۴) منطقه گرایی می تواند از بالا یعنی از طریق تلاش های سیاسی توسط دولت ها در راستای ایجاد واحد های منطقه ای یکپارچه کننده و تنظیم سیاست های مشترک صورت گرفته، یا آنکه از پایین از طریق سرمایه گذاری توسط شرکت های خصوصی و نیز جابجا شدن شهروندان در میان واحدهای گوناگون منطقه تحقق یابد.(قوام ،۱۳۸۹: ۵۵) در حقیقت، همگرایی منطقه ای حد وسطی میان دو رهیافت یکجانبه گرایی و جهان گرایی بیش از حد و دو سطح تحلیل ملی وکلان است. از لحاظ سطح تحلیل سه سطح را می توان برای همگرایی در روابط بین الملل در نظر گرفت . یکی همگرایی در سطح نظام است که آن اشارت به فرایندی دارد که به موجب آن دولت ها بخشی از قدرت تصمیم گیری سیاسی،اقتصادی و حقوقی را به نهادهای فوق ملی در مقیاس جهانی انتقال می دهند (قوام ،۱۳۸۹: ۴۴)سطح دوم تحلیل سطح همگرایی منطقه ای است که طی آن تعدادی از دولت هایی که در مجاورت یکدیگر قرار دارند گرد هم آمده یک اتحادیه سیاسی و اقتصادی فدرال را مانند اتحادیه ی اروپا بوجود می آورند . تجربه ی اروپا از اواخر دهه ی ۱۹۵۰ حاکی از آن است که تا چه اندازه رسیدن به اجماع کلی در میان اعضا دشوار بوده است. شاید بتوان گفت که آینده ی همگرایی در سطوح نظام و منطقه ای به میزان قابل توجهی به درجه ی موفقیت اتحادیه ی اروپا بستگی دارد .سطح سوم ارتباط مستقیم به ویژگی های ساختاری دولت ها بستگی دارد که مسلما برخورداری واحد های سیاسی از درجه ی بالای توسعه ی اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ارتباطی، بر فرایند همگرایی تاثیر بسزایی دارد. قواعد بازی برای اینگونه گروه ها بطور وسیع شامل تمایل برای کار در درون این نظام به منظور حصول اهداف خویش و بطور اخص متعهد شدن به کثرت گرایی به عنوان یک سبک سیاسی است (قوام ،۱۳۸۹: ۴۵) در باب منطقه گرایی مجتهدزاده معتقد به وجود دو نوع منطقه گرایی در نظام ژئوپولیتیک جهانی است. همگرایی منطقه ای به معنی در هم آمیزی اقتصادی سیاسی و استراتژیک کشورها در منطقه ویژه ای برای پدید آوردن یک نظام منطقه ای یکپارچه است و کشورهای عضو هر روز بیشتر از روز گذشته اقتصاد، سیاست و قوانین اجتماعی خود را در هم می آمیزند و یکپارچه می سازند و نقش آفرینی مرزهای جغرافیایی- سیاسی را میان خود کمرنگ می سازند ۲) گروه بندی منطقه ای که به معنی گردهم آمدن شماری از کشورها در مناطق گوناگون جهان برای ایجاد یک نظام ژئوپولیتیک منطقه ای است و موجودیت های سیاسی عضو آن از یکدیگر جدا بوده و ضرفا برای دستیابی به درجه ای از سیاست های اقتصادی –ژئوپولیتیک مشترک گرد هم آمده اند . بهترین مثال برای همگرایی منطقه ای ، اتحادیه ی اروپا و برای گروه بندی های منطقه ای آسه آن ، نفتا و … می تواند باشد( Mojtahedzadeh,2002,205) یکی از مسایل عمده ای که می باید در بررسی همگرایی منطقه ای در نظر گرفت شیوه ها و راه های تقویت این روند است. به طور کلی برای ایجاد انسجام منطقه ای چندین مدل را می توان در نظر گرفت : ۱) ایجاد تدریجی سازمان های منطقه ای فرا ملی از طریق تعمیق همگرایی اقتصادی ۲) ایجاد سلسله ترتیبات یا رژیم های میان دولتی قوی و همپوش ۳) اختلاط پیچیده گرایش های بین حکومتی سنتی و فوق ملی گرایی نوظهور ۴) تحول ترتیبات قانونی نهادمند ۵) امکان جانشینی الگویی از هویت ها و اقتدارهای همپوش کننده به جای اصول حاکمیت سرزمین ۶) امکان انسجام بر پایه یک هژمون منطقه ای که با وجود یا عدم وجود نهادهای منطقه ای قوی ، از سیاست ها ی خارجی دولتها در حوزه های نفوذش مراقبت کرده ، تحدیداتی را برای ابتکار عمل در حوزه ی سیاست های داخلی به وجود آورد (قوام ،۱۳۸۹: ۵۷)حافظ نیا نیز برای فرایند همگرایی مراحلی را قائل است لذا از نظر او، وجود منافع مشترک میان کشورها اولین مرحله جهت همگرایی منطقه ای است این فرایند ادامه می یابد تا به یکپارچگی می رسد.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    فرایند همگرایی

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 04:19:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      منظومه¬های سیاسی طنز در انقلاب مشروطه- قسمت ۲۷ ...

    نگذار وطن قسمت اغیار بگردد

     

     

     

    با آنکه وطن را چو تو یار است، بالام لای

     

     

     

     

    ناموس ِ وطن خوار بگردد!

     

     

     

     

     

     

     

    (همان، ص ۱۷۲)

     

     

    منتقدان و تحلیلگران شعر ایران، لاهوتی را در زمرهی نوآوران یا اصلاح‌طلبان یا تحوّل‌خواهان شعر نو معرفی و در حلقهی تحوّل زبانی ماقبل نیمایی طبقه‌بندی کرده‌اند. ریشهی تحوّل در زبان شعری لاهوتی را شاید باید در روح زمانه و تحوّلات بزرگ عصر مشروطیّت، نبوغ و جستجوی شخصی او و آشنایی با ادب اروپایی و … جستجو نمود. مسعود رضوی در مقاله منظومه‌های خشم که در آن به بررسی شعر لاهوتی می‌پردازد می‌گوید: دکتر محمّدرضا شفیعی کدکنی نیز، نقش ابوالقاسم لاهوتی را در جریان تحوّل شعر پارسی از سنّت به نو و از کلاسیک به نیمایی، مهم قلمداد کرده، در موارد متعدّد بدان اشاره کرده و حتی وی را در کنار نیما یوشیج، پیشگام تغییرات اساسی می‌شمارد.
    ۳-۲-۸٫ ملکالشّعرای بهار
    محمّد تقی بهار ملکالشّعرا، فرزند حاجی‏ میرزا محمّدکاظم صبوری، ملکالشّعرای آستان‏ قدس رضوی، در سال۱۳۰۴ هجری قمری در ماه ربیع الأوّل در مشهد به دنیا آمد. نظر به اینکه‏ محمّدکاظم صبوری، ملک‌الشّعرای آستان حضرت علی بن موسی الرّضا(ع)، بود، هر وقت به مجالس و محافلی می‏رفت، فرزندش محمّدتقی را با خود می‏برد و او را با محیط و مردم آن سامان آشنا می‏کرد، بدین سبب محمّدتقی خیلی زود با مردم آشنا شد و در میان آنها نام و نشان یافت تا اینکه در کشاکش‏ اوایل مشروطه‏طلبی، صبوری در سال ۱۳۲۲ هجری قمری، در مشهد درگذشت و بهارِ جوان، در میان آن‏ علما و گویندگان نام‏آور، از طرف مظفّرالدّینشاه به جای صبوریِ پدر، به مقام ملکالشّعرایی‏ حضرت علی بن موسی الرضا(ع) رسید.
    بهار با اینکه دارای مقامی بود که طبعاً باید از جریانهای‏ سیاسی کناره‏گیری کند، امّا طبع سرکش او سکوت و سکون را قبول نمی‏کرد. در این زمان، در مشهد، روزنامهی «طوس»، به شکلی مخفی و روزنامهی «خراسان» به صورت نیمه مخفی منتشر می‏شدند. بهار با نام مستعار با این‏ روزنامه‏ها همکاری می‏کرد و گاه‏گاهی شعر و مقاله‏ای هم برای درج به سیّد جلالالدّین کاشانی‏ مؤیّدالاسلام، مدیر نشریهی «حبلالمتین» در کلکته می‏فرستاد.
    بهار در فاصله‏ی سال‏های ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۷ هجری قمری که مشروطیّت‏ ایران در حال فراز و فرود بود، به مناسبت ارتباطی که با دستگاه تولیت‏ داشت و دستگاه تولیت زیر نظر دربار محمّدعلیمیرزا بود، به ناچار سکوت‏ کرد، امّا با عزل محمّدعلیشاه قاجار از مَنصب پادشاهی، طبع و فکر بهار از برکت محیط آزادی که در مشهد به وجود آمده بود، به جنبش درآمد و به نشر شعر و مقاله در روزنامه‏ی «توس» پرداخت و در همان سال، امتیاز روزنامه‏ی «بهار» را گرفت و به حزب دموکرات پیوست. (بیگدلو، ۱۳۸۰، ص ۱۲۰ )
    وی که تمایلات‏ رادیکالی داشت با حزب «اعتدالیون» و خطّ مشیِ رهبران آن سرِ سازگاری‏ نداشت. بهار به اتّفاق دوستان هم حزب خود، شروع به مخالفت با نفوذ روسیه‏ی تزاری در امور داخلی ایران نمود و به همین دلیل، دستنشانده‏های آن دولت استعماری، از همان ابتدا، شروع به جوّسازی علیه بهار کرده‏، او را انگلوفیل، یعنی هوادار سیاست انگلستان در ایران نامیدند.
    دکتر شفیعی‏ کدکنی درباره‏ی او می‏نویسد: «اگر دو نهنگ بزرگ شطّ شعر بهار را بخواهیم‏ صید کنیم، یکی مسأله‏ی وطن است و دیگر آزادی. بهترین‏ ستایش‏ها از آزادی‏ – در همان چشم‏انداز بورژوازی قضیه-، در آثار بهار وجود دارد و زیباترین‏ ستایش‏ها از مفهوم وطن، باز هم در دیوان‏ او به چشم می‏خورد. بهار به سبب‏ آگاهی وسیعی که از گذشته‏ی ایران‏ داشت و علّت هیجان و شیفتگی‏ عاطفی که نسبت به گذشته‏ی ایران در او بود، بهترین مدیحه‏سرای آزادی و وطن‏ است؛ وطن‏پرستی در حد اعلای آن.» (شفیعی کدکنی، ۱۳۵۹، ص ۳۸). بعد از فردوسی، هیچ‏کس به اندازه‏ی بهار، به‏ قومیّت ایرانی نیاندیشیدهاست. زجر، تبعید، زندان و هجرت در راه وطن و آزادی بود که دامن‏گیر وی شد.
    اصلاحاتی که بهار بدان معتقد است،‏ خارج از چارچوب دین نیست. اصلاحات، هر چند هم که مفید باشد، نباید به قیمت بی‏حجابی زنان و خودباختگی فرهنگی به دست آید. از این‏ مَنظر، وطن‏دوستیِ بهار هرگز شائبه‏ی‏ افراطیگری به خود نگرفته، از چارچوب موازین شرع و اسلام خارج‏ نشده است. برداشت او از آزادی، هرگز به معنی هرج‏ومرج نبود، چنان‏که خود نیز به خودباختگی فرهنگی و بی‏هویّتی‏ دچار نشدهاست. مسافرت‏هایی که بهار به‏ فرنگ داشت، هرگز او را تحتالشّعاع‏ قرار نداد و به روشنفکری غرب‏زده تبدیل‏ نکرد، زیرا دارای روح آزادگی و دینمداری بود.
    نخستین اثر شوخ طبعی بهار را در اشعار مذهبی او که مربوط به سالهای اوان جوانی و آغاز ورودش در معرکهی اجتماع است، می‌یابیم. یکی از اوّلین قصایدی که در آن بهار به عُلمایِ قشری مذهب تاخته و تصوّرات واهی و هولانگیز عوام مردم را از عذاب دوزخ، مسخره کرده است، قصیدهی «جهنمیّه» است که در ۱۲۸۷ ش. ( ۱۹۰۸ م.) یعنی هنگامی‌که شاعر فقط بیست و یک سال داشته، سروده شده است. ظاهراً بهار در این شعر، به مخالفت گروهی از قشریان محافظه‌کار که نهضت آزادیخواهی مشروطه را باب دندان خود نمی‌دیدند و رهبران آن جنبش را تکفیر می‌کردند، اشاره کرده، رو‌در‌روییِ مذهب و سیاست دسته‌ های مترقّی را نشان داده است:

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    وان کس که کرد کار ادارات دولتی سوزد به پشت میز جهنّم روان او
    وان کس که شد وکیل و ز مشروطه حرف زد دوزخ بود به روز جزا پارلمان او
    وان کس که روزنامهنویس است و چیزفهم آتش فتد به دفتر و کلک و بنان او
    وان عالمی که کرد به مشروطه خدمتی سوزد به حشر جان و تن ناتوان او
    مشکل بهجز من و تو، به روز جزا کسی زان گود آتشین بجهد مادیان او
    (دیوان بهار، ۱۳۵۷، ص ۱۶۶)

    بهار در ترکیببندی باشدّت به عادات و «تعصبهای جاهلانه و خرافاتی که عوام‌النّاس در لباس متداوّلهی مذهب بدان می‌گرویدند»، حمله کرده است. چند بیتی از این شعرکه لحن شوخی و طنز ‌دارد در این‌جا نقل می‌شود:

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق مح

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 04:18:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی تأثیرپذیری وهابیت از اسرائیلیات- قسمت ۹ ...

    این کتابخانه درحال حاضر دارای تعداد ۳۰ هزار مدرک و سند درباره تاریخ و توسعۀ کشور است و تا پایان محرم ۱۴۱۲ هـ. ق. نیز تعداد ۳۳۲/۲۷۵ سند در مخزن اطلاعات در بخشهای اطلاعات عمومی، کتابهای مرجع الف وب، موجود بوده است. همچنین این کتابخانه دارای ۲۱۰۶۴ نسخه اصلی مدارک و ۲۵۰۰ تصویر مدارک می­­­­ باشد که در مناطق مختلف کشورنگهداری می­ شود. دراین کتابخانه سکه های ضرب شده دردوران امویان، عباسیان، اشکانیان، سامانیان، غزنویان، آل بویه، فاطمیان، سلجوقیان، ایوبیان، ایلخانان، مملوکیان عثمانی و همچنین سکه های برنزی مربوط به دوران قبل از اسلام ساسانیان و بیزانسی نیز وجود دارد.گفتنی است این کتابخانه مجهز به سالن مدارک، سالن کتب خطی وکمیاب، سالن سمعی وبصری، سالن مرکز اطلاعات و بخش جداگانه زنان می باشد.
    ۱۲٫ کتابخانۀ دانشگاه امام محمد بن سعود
    ۱۳٫ کتابخانۀ سرویس اطلاعاتی سازمان ایالات متحده [جده] : دارای ۲۰۰۰ جلد کتاب و ۶۵ نشریۀ ادواری است.
    ۱۴٫مرکز اطلاعات سازمان استانداری عربستان سعودی
    ۱۵٫ کتابخانۀ مسجد نبوی[۱۸۱]
    ب)مراکز انتشاراتی
    وهابیت در کشور عربستان مراکز انتشاراتی زیادی در اختیار دارد که بصورت فعال برای تبلیغ وهابیت کار می کنند . گفتنی است که قسمتی از فعالیت این مراکز اختصاص دارد به نشر کتب ضد شیعی وردّ عقاید مذهب شیعی در جهان وبخشی از فعالیت آن ها مربوط می شود به نشر آثار وکتب پیشوایان شان مانند ابن تیمیه ومحمد ابن عبدالوهاب ودیگران، اما بخش قابل توجهی این مراکز پیرامون تفسیر قرآن وسنت نبوی با داعیه منحصر بودن تفسیر اسلامی از دیدگاه علماء آنان با استدلال در دست داشتن سر زمین وحی وتسلط بر حرمین شریفین مشغول فعالیت­اند. عباس جعفری در مقاله تحت عنوان «فرقه وهابیّت و عملکرد آن درتاریخ معاصر» می­نویسد: بیش از ۱۱۷ مراکز انتشاراتی و چاپخانه در زمینۀ چاپ وانتشار کتاب ومجله در عربستان تا سیس شده که مهمترین آنها به شرح زیر است :
    ۱٫ دارابن الجوزی ، دمام
    ۲٫ موسسه اسام ، الریاض
    ۳٫ مکتبه الاوس ، المدینه
    ۴٫ مکتبه الباز
    ۵٫ دار الشروق للنشر والتوزیع، جده .و غیره…بخش مهمی از کتاب ها منتشر شده به زبان های عربی، انگلیسی، فارسی واردو است. در این چاپخانه­ها غیر از کتب قدیمی پیشوایان سلفی گری مانند ابن تیمیه، ابن القیم ، ابن کثیر، ومحمد ابن عبدالوهاب ، اختصاص به رد عقاید مذهب شیعه ودشمنی وضدیت با آن ، به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران دارد که ناشران با دستور حاکمان وهابی با جدیت بسیار ، آنها را به چاپ رسانیده ودر داخل وخارج عربستان در میان مسلمانان وغیر مسلمانان (بیشتر به صورت اهدایی ) توزیع می­ کنند ویکی از مهمترین مسائل که در بیشتر این کتابها به چشم می خورد ونویسندگان وهابی آن را مطرح می کنند منحصر دانستن تفسیر اسلام وسنت نبوی به مرکز وحی (حرمین شریفین) و علما وساکنان آن است وهر گونه عقیده و فکری را که خارج از محیط حرمین در سراسر جهان مطرح شود باطل می دانند . آنان با فرا خوانی متفکران وجهان اسلام با در اختیار گذاشتن امکانات (کتابخانه وبودجه) در راه این هدف تلاش می کنند.[۱۸۲]
    ۱۲٫ استفاده از ابزار رسانه ای (مطبوعات ،رادیو ، تلویزیون ، خبر گزاری ها و سایت ها)
    یکی از ابزار بسیار مؤثر برای تبلیغ واطلاع رسانی ابزار رسانه است به ویژه در عصر کنونی که درعصر ارتباطات قرار گرفته ایم اهمیت این ابزار بیش از پیش برای ما محرز و آشکار می شود، حاکمان وهابی عربستان که این ابزار را در دست دارند برای تبلیغ وگسترش مذهب وهابی بطور بسیار فعال عمل می کنند. عباس جعفری در مقاله خویش در این رابطه چنین می نگارد:
    ۱٫ مطبوعات: در کشور عربستان ،همه مطبوعات در داخل وخارج کشور به زبان های عربی وانگلیسی با شمارگان بالا ، زیر نظر دولت (وزارت تبلیغات )وبا بودجه دولتی فعالیت می کنند. در واقع رسانه ها بازگو کننده خط فکری وسیاسی حاکم بر کشور هستند که دولت آن را ترسیم می کند. مهمترین روز نامه ها ومجلات عربی وانگلیسی عبارتند:
    الجزیره، الریاض، المدینه المنوره، عکاظ، الیوم ،البلاد ، الشرق الاوسط ، الحیات، المجله ، المستقبل، الندوه ،الدعوه ، المجتمع ، المسلمون ، اخبار العالم الاسلامیه ، الیمامه و …..
    ۲٫ خبر گزاری (داخلی وخارجی)خبر گزاری داخلی در سال ۱۹۷۰ م تاسیس شده است وبا عنوان عربی «وکاله الانباء السعودیه »وعنوان لاتین « S0P0A» فعالیت می کند.- خبر گذاری اسلامی «I0P0A»- خبر گذاری خارجی رویتر و آسوشیتدپرس .
    ۳٫ رادیو و تلویزیون : رادیو وتلویزیون عربستان در سال ۱۹۶۷ م راه اندازی شده است وزیر نظر دولت به ویژه وزارت ا طلاعات ، قرار دارد وبه زبان های عربی ، انگلیسی ، فارسی ، فرانسوی ، ترکی و اردو در جهت سیاست های فرهنگی ، سیاسی کشور بر نامه های درون مرزی وبرون مرزی تهیه و پخش می کند .فعالیت فرهنگی ، رادیویی وتلویزیونی برای مردم آزاد نیست و تمام آنها طی فرمانی از اظهار نظر مطبوعاتی ورسانه ای ممنوع شده اند ، ورود نشریات خارجی به دلیل انتقاد از بر نامه های حکومتی سعودی ممنوع است و اعضای حاکم بر کشور که همگی از خاندان سعودی و وابستگان آنان هستند، به شدت بر برنامه ها ی رسانه نظارت دارند.[۱۸۳]
    ۴٫ سایت های فعال :بنا بر گزارش بعضی از سایت ها؛ وهابیت سایت های فراوانی را برای تبلیغ وهابیت در سراسر جهان راه اندازی کرده اند و آمار آن همچنان در حال افزایش است . در یکی از سایت ها با عنوان « پنج هزار سایت اینترنتی ابزار دست وهابیت » چنین آمده است:یک روزنامه الجزایری در گزارشی پیرامون تبلیغ وهابیت و سلفی‌گری تکفیری بیان داشت: در حال حاضر بالغ بر ۵ هزار سایت اینترنتی وجود دارد که به ترویج نظریات و عقاید گروه تروریستی القاعده و مبارزات مسلحانه می پردازند.اشاعه افکاربه نقل از خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، این روزنامه الجزایری در گزارشی از افزایش سایت‌هایی که به ترویج و گروه تروریستی القاعده که بر پایه فرقه وهابیت پایه‌گذاری شده‌است، پرده برداشت .در این گزارش آمده‌است: «تاکنون ۵ هزار سایت اطلاع رسانی برای تبلیغ این گروه تروریستی و تشویق به انجام عملیات تروریستی یا به زعم آنها مبارزات مسلحانه و جهاد وجود دارد که ازآن به عنوان دستاویزی برای مبارزه با آمریکا بهره می‌برند. در ادامه بیان شده‌است: «مسئولان این سایت‌ها که خود را جهادگران سلفی می‌نامند از این حربه برای تبلیغ وهابیت و عملیات تروریستی بر ضد مسلمانان استفاده می‌کنند. این در حالی است که در سال ۱۹۹۸ تنها ۱۲ پایگاه اینترنتی در این زمینه وجود داشت اما پس از حواث یازده سپتامبر و افزایش روند فعالیت این گروه، این تعداد در سال ۲۰۰۵ به ۴۸۰۰ سایت و در حال حاضر بالغ بر ۵۰۰۰ سایت اینترنتی است.[۱۸۴]
    فصل سوم: تأثیرپذیری وهابیت از اسرائیلیات
    راه های تأثیرپذیری وهابیت از اسرائیلیات
    پس از آنکه در فصل نخست به تفصیل به معرفی اسرائیلیات و در فصل دوم به معرفی فرقه­ی وهابیت پرداختیم، در این فصل در صدد هستیم که راه های تأثیرپذیری وهابیت از اسرائیلیات را ذکر نمائیم. بطور کلی می­توان گفت که وهابیت به سه شیوه تحت تأثیر اسرائیلیات قرار گرفته­اند که عبارتنداز:
    الف) اهل کتاب
    برخی از اهل کتاب ناچار اسلام آورده بودند و گوشت و پوست آنها آغشته به اعتقادات یهودی و مسیحی بود و اطلاعات زیادی از تورات و انجیل موجود داشتند؛ از این رو، مسلمانان به دیده دانشمند و افراد با اطلاع به آنها نگاه می­کردند و آنان نیز، در محافل و جمع مسلمانان از اسرائیلیات روایت می­کردند. از مشهورترین آنها می­توان افراد ذیل را نام برد:
    ۱٫ کعب الأحبار
    احبار جمع «حَبر یا حبر» به معنای دانشمند است. کعب الأحبار یعنی کعب دانشمندان[۱۸۵] بعضی وجه تسمیه­اش را در اختیار داشتن کتاب­های احبار (دانشمندان یهود) دانسته ­اند.[۱۸۶] در اینکه کعب چه زمانی مسلمان شد، اختلاف نظر است. صحیح­ترین قول آن است که او در زمان عمر اسلام آورد.[۱۸۷]
    سال ۳۲هجری، در دوران خلافت عثمان، در حمص وفات یافت.[۱۸۸] او با صحابه پیامبر (ص) می نشست و از کتاب­های اسرائیلیات بر ایشان روایت نقل می­کرد.[۱۸۹]
    ۱٫ ابوهریره می­گفت: «کانَ اَهلُ الکتاب یقروُنَ التوراۃ بالعبرانیـﺔ و یفسَّرونه بالعربیه».[۱۹۰]
    ۲٫ گروهی از سیره نویسان نوشته­اند که علی(ع) درباره کعب الأحبار می­گفت: او از دروغگویان است.[۱۹۱] همچنین از زراره روایت شده که گفت: شخصی به نام عاصم بن عمر نزد امام باقر (ع) آمد و ­گفت:کعب الأحبار می­گوید: «هر بامداد کعبه مقابل بیت المقدس سجده می­ کند» امام باقر(ع) فرمود» نظر تو درباره سخن کعب چیست؟ او گفت: کعب راست گفته است. امام باقر(ع) فرمود: تو و کعب، هر دو دروغ می­گویید کعب الأحبار و امثال او از کسانی­اند که حکایات و سخنانی را میان مسلمانان وارد کرده و آنها را فریب می­دادند.[۱۹۲]
    ۲٫ تمیم داری
    تمیم بن اوس داری از مسیحیان یمن بود. در سال نهم هجری پس از جنگ تبوک با گروهی نزد پیامبر(ص) آمد و مسلمان شد. او در مدینه زندگی می­کرد و پس از قتل عثمان به شام رفت. در دوران خلافت علی(ع) در سال چهلم هجری وفات کرد.[۱۹۳] از کسانی بود که به جای پیامبر(ص) پیش نماز می­ایستاد.[۱۹۴] وی اولین کسی بود که داستان سرایی را آغاز کرد؛ از عمر اجازه گرفت تا برای مردم داستان بگوید؛ عمر به او اجازه داد تا ایستاده بگوید.[۱۹۵] او در زمان عمر پیش از خطبه­های نماز جمعه سخنرانی می­کرد. در زمان عثمان جلسات سخنرانی تمیم در هر جمعه به سه جلسه افزایش یافت.[۱۹۶]
    ۳٫ وهب بن منبه
    نژادش از فارس است که کسرا آنها را به یمن فرستاد. آگاه به اساطیر گذشتگان، به ویژه اسرائیلیات بود عمر بن عبدالعزیز قضاوت شهر یمن را به او سپرد.
    وهب می­گفت: ۹۲ کتاب آسمانی را گوش داده­ام، هفتاد و دوتای آنها را در کنیسه­ها و بیست تا را از طریق مردم. وی می­گوید: در تمام آن کتاب­ها دیدم که اگر کسی خواست و اراده­ای را به خود نسبت دهد، کفر ورزیده است پدرانش بر دین مردم فارس (مجوس یا زرتشت) بودند.[۱۹۷] آنان با سکونت در میان مردم یمن ضمن فراگیری دین مسیح، با آداب و رسوم یهودی نیز، خو گرفتند. وهب، زبان یونانی می­دانست و از علم و دانش اهل کتاب اطلاعات زیادی داشت.[۱۹۸] او از مشهورترین مدرسان مدرسه­ای بود که کیسان بن طاووس در یمن بنیانگذاری کرده بود.[۱۹۹]
    وهب در محرم سال ۱۱۳ یا ۱۱۴ هجری قمری در هشتاد سالگی وفات یافت.
    بعضی هم سال وفات او را سال ۱۱۰ هجری درج کرده ­اند.[۲۰۰] وی می­گفت: سی کتاب آسمانی را که برای سی پیامبر نازل شده بود مطالعه کردم.[۲۰۱]
    از کتاب­هایی که به او نسبت داده شده: ذکر الملوک المتوجه من حمیر و اخبارهم و قصصهم و قبورهم و اشعارهم، قصص الأنبیاء قصص الأخیار، کتاب القدر و کتاب الاسرائیلیات است. وهب بن منبه مدعی بود تورات و انجیل تحریف نشده و تغییری در آن صورت نگرفته است و به همان صورتی که نازل شده باقی است. تغییر و تحریف در کتاب­هایی رخ داد که توسط احبار و راهبان نوشته شده است و کتاب­های نازل شده الهی مصون از تحول و تحریف­اند.[۲۰۲]
    ۴٫ عبدالله بن سلام
    او که از دانشمندان معروف یهود بود، در زمان حیات پیامبر(ص) مسلمان شد و پس از اظهار اسلام، همچنان عرق یهودی گری داشت و طبق محدثان اهل سنت او از پیامبر اجازه خواست یک شب قرآن بخواند و یک شب تورات و پیامبر(ص) هم به او اجازه داد.[۲۰۳] آیا به راستی پیامبر(ص) اجازه می­داد که تورات تحریف شده، همردیف قرآن شود و مسلمانان آن را مانند قرآن تلاوت کنند؟
    و نیز نقل می­ کنند که ابن سلام از پیامبر(ص) اجازه خواست که روز شنبه را که روز مقدس یهودیان بود گرامی بدارد و در نماز به جای قرآن تورات بخواند، ولی پیامبر(ص) اجازه نداد.
    ابن سلام، برای خوشایند مسلمانان جملاتی را در وصف پیامبر اسلام(ص) به نقل از تورات نقل می­کرد. از جمله اینکه می­گفت: در تورات در سطر اول نوشته شده: محمد پیامبر(ص) خدا و بنده برگزیده اوست. زادگاه او مکه و محل هجرت او مدینه است و سلطنت او در شام خواهد بود.[۲۰۴]
    تورات زمان ابن سلام همان توراتی است که اکنون در دست ماست و هرگز چنین جمله­ای در آن وجود ندارد و جالب اینکه در این جملات گفته شده که سلطنت او در شام خواهد بود! و این ماهیت ابن سلام را نشان می­دهد و بی جهت نیست که او مانند کعب الأحبار و تمیم داری و سیار طراحان روایات اسرائیلی پس از قتل عثمان همگی به شام رفتند و در کنار سفره معاویه قرار گرفتند.
    از ابن سلام روایاتی نقل شده که دلالت بر تجسیم دارد، مانند روایتی که درباره عبارت «مقام محمود» که خداوند به پبامبر(ص) می­دهد، از وی نقل شده است. به این صورت که گفت: در قیامت پیامبر اسلام(ص) در کرسی خداوند و در کنار او می­نشیند! گرچه این سخن از کسانی مانند عبدالله بن عمر هم نقل شده، ولی آنها کسانی هستند که از کعب الأحبار و ابن سلام نقل حدیث می­ کنند.[۲۰۵]
    ب) مسلمانان
    اگر چه در میان مسلمانان این حدیث پیامبر(ص) شایع بود: «لا تَصدِقُوا اَهلِ الکِتاب وَ لا تَکذِبواهُم…» اما مسلمانان در نقل کلام آنها خودداری نمی­کردند.[۲۰۶] و حتی بعضی از صحابه به وهب بن منبه، کعب الأحبار و عبدالله بن سلام پیوستند.[۲۰۷]
    ۱٫ ابوهریره
    ابوهریره از صحابه پیامبر(ص) است، کنیه­اش «ابوهریره» و نام وی اختلاف نظر است. تا جایی که سی اسم برای او نقل کرده ­اند. پس از فتح «خیبر» به مدینه آمد و تا وفات پیامبر(ص) سه سال صحبت آن حضرت را درک نموده است.[۲۰۸]
    کعب الأحبار در وصف ابوهریره می­گوید: «ما رَأیتُ اَحَداً لَم یَقرَأ التَوراۃ اَعلمَ بِما فیها مِن اَبی هُرَیرَۃ» ندیدم کسی را که تورات نخوانده باشد و آگاه­تر از ابوهریره به محتوای آن باشد. وی می­گفت: احادیثی از پیامبر(ص) روایت می­کنم که اگر در زمان عمر می­گفتم، سرم را می­شکاند ابوهریره می­گفت: اگر تمام روایاتی را که در کیسه دارم برای شما نقل می­کردم با پشگل مرا می­زدید. وی در ۷۸ سالگی و به سال ۵۹ هجری وفات کرد.[۲۰۹]
    ۲٫ عبدالله بن عمروعاص
    از صحابه پیامبر(ص) است. کنیه­اش ابامحمد و به روایتی، عبدالرحمن بود.[۲۱۰]
    قبل از اسلام اسمش «العاص» بود که و بعد از مسلمان شدن، پیامبر(ص) نام عبدالله بر او نهاد.[۲۱۱] وی زبان سریانی را که زبان اصلی تورات است آموخته بود. معاویه مدت کوتاهی ولایت کوفه را به او سپرد.[۲۱۲] او در جنگ یرموک دوخورجین، پر از کتاب­های اهل کتاب به دست آورد. عبدالله بن عمرو کتب­های یهود ونصاری را همواره مطالعه می­کرد و توجه خاصی به آنها داشت. مجاهد می­گوید: نزد عبدالله بن عمروعاص صحیفه­ای دیدم پرسیدم این چیست؟ گفت: این صحیفه صادقه نام دارد. هر چه از پیامبر(ص) شنیدم در آن نوشتم؛ در حالی که بین من و او هیچ کس دیگری نبود وی از قول پیامبر(ص) روایت کرده است که فرمود: «بَلِغُوا عَنی وَ لَو آیهً وَ حَدِثُوا عَن بَنی إسرائیل وَ لا حَرِجً»[۲۱۳]
    ۳٫ محمد بن کعب القرظی
    پدر وی از اسیران بنی قریظه و از فرزندان کاهنان یهود بود. وی در سال ۴۰ هجری متولد شد و در سال ۱۱۷ هجری وفات یافت و از کسانی بود که در مساجد به قصه گویی می­پرداخت و افسانه­هایی را از کتاب­های پیشینیان نقل می­کرد و سرانجام در حالی که در مسجد مشغول قصه گویی بود، سقف مسجد فرو ریخت و به همراه گروه دیگر جان سپرد.[۲۱۴]
    ۴٫ ابن جریح
    ابوخالد یا ابوالولید عبدالملک بن عبدالعزیز جریج. اصل وی رومی و پیش از اسلام نصرانی مذاهب بود. در سال ۸۰ هجری متولد شد و در سال ۱۵۰ هجری وفات یافت. ذهبی وی را یکی از قطبهای نشر اسرائیلیات دانسته و می­نویسد: او محور نشر اسرئیلیات در دوره تابعان است و هرگاه آیات مرتبط به نصارا را دنبال کنیم، می­بینیم بیشترین روایاتی که طبری درباره نصارا آورده، در محور ابن جریح دور می­زند[۲۱۵]؛ اما این نظریه پنداری بیجا مبتنی بر حدس است که شاهدی بر صحت آن وجود ندارد، بلکه شاهد نادرستی این مدعا، افسانه­هایی است که درباره مائده (سفره) آسمانی نازل بر حضرت عیسی (ع) و حواریون در جامع البیان و الدر المنثور آمده است که فقط دست وهب بن منبه و کعب الأحبار در آنها دیده می­ شود و از ابن جریح خبری نیست؛ نیز صدها روایت اسرائیلی که ابوشهبه در کتاب الاسرائیلیات و الموضوعات گرد آورده و در آن دستهای افرادی چون عبدالله بن سلام و تمیم داری و کعب و وهب و قرظی و ابوهریره به طور فراگیر دیده می­ شود و ابن جریح فقط در یک مورد (هنگام نجات بنی اسرائیل از وادی تیه) از ابن عباس نقل می­ کند.[۲۱۶]
    ۵٫ عبدالله بن عباس
    زمانی که پیامبر خدا (ص) از دنیا رفت عبدالله بن عباس کودک بود و لذا احادیث بسیار اندکی از پیامبر نقل کرده است حتی گفته شده که ابن عباس به خاطر سن کمی که داشت، از پیامبر(ص) جز چهار حدیث نشنیده است.
    با این وجود در کتب اهل سنت روایات بسیاری از وی نقل شده و به طوری که گفته­اند، فقط در مسند احمد بن حنبل ۱۶۹۶ حدیث مسند از وی نقل شده است.[۲۱۷]
    بیشتر احادیثی که از ابن عباس نقل شده، روایات او از کعب الاحبار است و لذا در کتاب­هایی که درباره اسرائیلیات نوشته شده، ابن عباس را در ردیف ابوهریره قرار داده­اند و او را متهم به نزدیکی با کعب الأحبار کرده ­اند.[۲۱۸]
    ما تصور می­کنیم که شأن و جلالت ابن عباس بالاتر از آن است که چنین باشد. او از ارادتمندان و شاگردان خاص امیرالمؤمنین علی (ع) بود، به گونه­ ای که در دفاع از امیرالمؤمنین از هر خطری استقبال می­کرد. مناظرات او با معاویه حتی در زمانی که معاویه در اوج اقتدار بود در تاریخ مشهور است. ابن عباس، همواره امیرالمؤمنین را پیشوای خود می­دانست و همانگونه که پیش از این گفتیم، امیرالمؤمنین کعب الأحبار را کذاب می­خواند و کعب پس از کشته شدن عثمان به شام رفت و به معاویه پیوست و ثناگوی او شد. بنابراین، بسیار بعید و حتی ناممکن به نظر می­رسد که ابن عباس با کعب الأحبار که از اول در جبهه مخالفان امیرالمؤمنین (ع) بود، روابط خوبی داشته باشد و این همه روایت از او اخذ کند.
    از این گذشته ابن عباس شدیداً با نقل مطالب از اهل کتاب مخالف بود. بخاری نقل می­ کند که ابن عباس گفت: «چگونه از اهل کتاب مطلبی می­پرسید، در حالی که کتاب شما که بر پیامبر خدا (ص) نازل شده­ تر و تازه است و شما آن را می­خوانید و پیر نشده است و این کتاب به شما خبر داده که اهل کتاب، کتاب خدا را تغییر داده­اند و با دستان خود از پیش خود آن را نوشته­اند و گفته­اند که این از جانب خداست تا آن را به قیمتی اندک بفروشد. آیا آن علمی که (از راه قرآن) به شما رسیده، شما را از پرسیدن از اهل کتاب نهی نکرده است».[۲۱۹]
    ملاحظه می­فرمایید که چگونه ابن عباس با قاطعیت تمام از اخذ حدیث از اهل کتاب منع می­ کند و آن را کاری ناروا و مخالف معرفی می­ کند. آیا می­توان گفت که او خود هزاران حدیث از کعب الأحبار نقل کرده است؟
    در چنین روایت آمده است که ابن عباس برخی از سخنانی را که از کعب الأحبار نزد وی نقل می­شد، به شدت رد می­کرد و کعب را دروغگو یهودی معرفی می­کرد که می­خواهد مطالبی را به دین اسلام وارد کند. طبری نقل می­ کند که نزد ابن عباس گفته شد که کعب الأحبار می­گوید: خداوند در روز قیامت خورشید و ماه را مانند دو گاو می­آورد و به آتش جهنم می­افکند، ابن عباس خشمناک شد و سه بار گفت: کعب دروغ می­گوید. سپس گفت: این سخن یهودی هاست که کعب می­خواهد آن را وارد اسلام کند.[۲۲۰]
    همچنین نقل شده که ابن عباس به مردی که از شام آمده بود گفت: در شام با چه کسی ملاقات کردی؟ گفت: با کعب الأحبار، ابن عباس گفت: چه چیزی از وی شنیدی؟ گفت: شنیدم که می­گفت: آسمان­ها بر دوش فرشته­ای قرار گرفته است. ابن عباس گفت: کعب دروغ می­گوید، آیا او هنوز یهودی بودنش را ترک نکرده است؟ و این آیه را خواند: «إِنَّ اللَّهَ یُمْسِکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا…»[۲۲۱]
    آیا کسی که کعب الأحبار را دروغگو بخواند و از آن مهم­تر او را به عنوان کسی معرفی می­ کند که در یهودی بودنش باقی مانده و می­خواهد خرافاتی را وارد اسلام کند، می ­تواند دوستدار و ملازم کعب باشد و از او به این گستردگی اخذ حدیث کند؟
    به نظر می­رسد که کسانی روایات کعب الأحبار را به دروغ به ابن عباس نسبت داده­اند و می­توان از آنها عکرمه را که برده آزاد شده ابن عباس و شاگر او بود نام برد. عکرمه که عقیده خوارج را داشت و یکی از عوامل نشر اسرائیلیات بود، برای کسب وجاهت، این سخنان را به ابن عباس نسبت می­داد.

     

    برای

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 04:18:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم