وی در اواسط قرن بیستم گام مهم دیگری در تبیین مفهوم استرس برداشت. او معتقد بود که بدن با مجموعهای از فرایندهای نامشخص، در مقابل عوامل استرسزا واکنش نشان میدهد که وی آنها را «نشانههای انطباق عمومی[۴۳]» نامید. نزدیک به یک صد سال است که مفهوم استرس به بررسی درآمده است. پژوهشهایی که در این فاصله انجام شدهاند و نظریههایی از آنها استخراج گردیدهاند (راس والتمایر،۱۹۹۸)
۲-۲-۱٫ تعاریف استرس
بر اساس تعریف جاسمین[۴۴] و کلانتین[۴۵] (۱۹۹۱)، به هم خوردن تعادل درونی به صورت تغییرات هیجانی، شناختی، فیزیولوژیکی که در اثر عوامل بیرونی و یا تحریکات درونی به وجود میآید و درجه تهدیدآمیز بودن آن در یک ارزیابی شناختی تعیین میگردد، استرس نامیده میشود. (ملکوتی و همکاران، ۱۳۷۶).
تعریف بروس مک ایران [۴۶] (۲۰۰۰) از استرس عبارتست از: رویدادهایی که به صورت تهدید کننده برای فرد تعبیه شدهاند و پاسخهای فیزیولوژیکی و رفتاری را فراخوانی میکنند. (کالات[۴۷]، ۲۰۰۷).
لازاروس استرس را این گونه تعریف می کند: استرس به طبقه وسیعی از مشکلات اشاره میکند که به این دلیل از مشکلات دیگر متمایز شده است که با هر نوع تقاضایی که نظام را تحت فشار قرار میدهد، از نظام فیزیولوژیکی تا نظام اجتماعی یا نظام روانشناختی و پاسخ آن نظام، سر و کار دارد. (پاول والزیت،۱۹۸۶).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
همچنین استرس را واکنش بدنی، ذهنی، شیمیایی دو برابر رویدادهایی میداند که موجب ترس، دستپاچگی و احساس خطر میشوند. (اینلندر و همکاران،۱۹۹۹)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
۲-۲-۲٫ مفهوم استرس
اصطلاح فشار روانی که برای استرس پیشنهاد شده است و متداول گشته، در برگیرنده تعریف عملی و دقیق استرس نیست. تعریف استرس دشوار است و نظریهپردازان مختلف آن را به شیوههای متعددی به کار بردهاند. هدف اصلی تحقیقاتی که در زمینه استرس انجام گرفته است روشن کردن و فهمیدن پدیدههای مربوط به استرس است، نه تعریف لغوی آن. به هر حال، تعریف ارائه شده از استرس باید دارای دو ویژگی باشد: الف) تعریف به گونهای باشد که بتوان توسط تحقیقات علمی آن را توصیف کرد ب) عواملی که بر روی آنها تأثیر دارند به طور مجزا بررسی نمود «توماس هولمز[۴۸]» (۱۹۷۹). استرس را واقعه محرکی تعریف میکند که لازم است شخص با آن سازگار شود. بنابراین استرس به عنوان یک محرک موقعیتی است که درخواستهای غیرمعمول داشته و نیازمند تغییر الگوی فعلی فرد میباشد (هولمز و راهه،۲۰۰۱).
امتحان، بلایای طبیعی، طلاق و شغلهای مخاطرهآمیز مواردی از استرس به عنوان یک محرک هستند، زیرا فرد را مجبور میکنند رفتارهای سازگارانهای برای کنار آمدن با درخواستهای تحمیلی محیط انجام دهد و نیز سلامتی فرد توسط پیشامدهای محیطی تهدید شده و سازگاری با چنین وقایعی دشوار و خطرناک است. از لحاظ زیستی موقعیت فشارزا، یعنی موقعیتی که از نظر شخص همراه با خطر است و مجموعهای از فعل و انفعالات در بدن به وجود میآورد که باعث سازگاری و مقاومت و یا فرار فرد میگردد. طبق نظریه «هانس سلیه» الگوی نامتمایز فعالیت زیستی ما ذاتا ناگوار است، زیرا موجب تغییرات خودکار بدن میشود. «لازاروس و همکاران» بر فرایندهای شناختی که بین شرایط محیطی و واکنشهای فیزیولوژیکی میانجی هستند تأکید میکنند (ریو، ۲۰۰۱).
جین کران ول معتقد است هنگامی که ظرفیت یک فرد برای تأمین نیازها و مقتضیات یک موقعیت ناکامی باشد، استرس به وجود میآید، به عبارت دیگر ما استرس نتیجهای از عدم توازن است (کران ول، ۱۹۸۶).
استرس پدیدهای چند بعدی است که از هر دو جنبه عینی (مانند تأثیرات فیزیولوژیک) و ذهنی (مانند تأثیرات ادراکی و دریافتی) برخوردار است. در واقع استرس را میتوان ادراک و عدم توازن ذاتی و دریافت ناهماهنگی قابل ملاحظه مابین انتظارات و امکان پاسخگویی به آنها دانست، به ویژه تحت شرایطی که عدم برآورد توقات و خواستهها، ناگوار و گرابنار تلقی گردد (لوتانز،۱۹۷۸).
طیف استرس از حیطه زیست شناختی تا حیطه روانی – اجتماعی گسترده است.
لازاروس (۱۹۹۱) به استرس به عنوان یک وضع بیرونی که خواستههای غیرمعمول یا فوقالعاده را بر شخص تحمیل میکند توجه کرده است. سیل، طوفان، ناتوانی در یک امتحان مهم، جدایی از همسر و یا مبارزه از نمونههای بارز استرس هستند. همچنین استرس میتواند به عنوان پاسخهای شخصی به یک رویداد استرسزا اطلاق شود که موارد زیر را در بر میگیرد.
پاسخهای هیجانی مانند ترس، اضطراب و یا خشم
پاسخهای حرکتی مانند اختلالات کلامی، لرزش و یا تعرق زیاد
پاسخهای شناختی مانند ناتوانی در تمرکز، اختلالات ادراکی و مانند آن
پاسخهای جسمانی در ضربان قلب و تنفس (جان بزرگی و نوری، ۱۳۸۲).
استرس واژه مبهمی است که برای توصیف موقعیتهاش یا شخصی که باعث استرس میشود، احساسها و پاسخهای جسمی که در فرد ایجاد میگردد و نتایج حاصل از آن به کار میرود (هی وارد، ۱۹۹۸) «فرهنگ» روانشناسی و روانپزشکی «لانگ من» (۱۹۸۴) در توضیح استرس چنین آورده است: حالتی از کمشکش یا فشار فیزیکی یا روانشناختی که مافوق سازگاری فرد اعمال میشود. بر اساس همین منبع استرس ممکن است دروغی یا بیرونی (محیطی) کوتاه و گذرا و یا مداوم و پایا باشد. چنانچه استرس طولانی مدت باشد، امکان دارد بار سنگینی بر ابتکار و کاردانی فرد وارد کند و او را به سوی عملکرد در هم گسیخته هدایت کند یا قدرت جبران فردی را بیاثر نماید (آقای وآتش پور، ۱۳۸۰).
۲-۲-۳٫ نظریههای استرس
۲-۲-۳-۱٫ استرس به عنوان پاسخ درونی
این نگرش استرس را به عنوان متغیری وابسته در نظر میگیرد. هانس سلیه را میتوان نخستین شخصی دانست که در سال ۱۹۶۵ استرس را به عنوان پدیدهای تازه در نوع خود به طور کامل شرح داد. سلیه توجه خود را به پاسخ بدن در برابر خواستههایی که بر وارد میشود متمرکز کرده بود، وی در سال ۱۹۶۳ مفهوم بیماریهای مرتبط با استرس را در غالب «سندرم سازگاری عمومی» ارائه نمود.
منظور او از این اصطلاح آن است که خواستههایی که بدن با آن روبرو میشود، درونی یا بیرونی است پس فردی که در معرض استرس قرار میگیرد از الگوی عام و یکسانی پیروی میکند. رخوت و افسردگی با ویژگیهایی چون کاهش انگیزه، کاهش اشتها وزن و انرژی شناخته میشود (کوپر،۱۹۹۳)
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
مرحله اول: هشدار است. در این مرحله بدن پاسخ اولیهای در برابر عامل استرس زان خود نشان میدهد. این مرحله زمانی کوتاهی را در برمیگیرد که در آن بدن مقاومت کوتاهی از خود نشان میدهد و در پی آن مقاومت طولانی تری فرا میرسد و تغییراتی در بدن رخ میدهد. هورمونهای آدرنالین و کورتیزول در گردش خون فرد جریان پیدا میکند به این صورت پاسخ فوری ضربان قلب تندتر میشود. فشار خون بالا میرود و قند آزاد میشود تا انرژی لازم را فراهم سازد. در صورتی که عامل استرسزا به قوت خود باقی بماند مرحله دوم یا مقاومت در میرسد در این مرحله پاسخهای اولیه که در مرحله هشدار ظاهر شده بودند جای خود را بر پاسخهایی میدهند که سازگاری طولانیتری را به وجود آورند. مرحله سوم مرحله از پا درآمدن است که بدن نمیتواند به طور نامحدود به مقابله خود ادامه دهد، انرژی لازم برای سازگاری که میکشد هر فرد از توان میافتد (راس وآلتمایر،۱۹۷۷).
۲-۲-۳-۲٫استرس به عنوان عوامل محیطی
رویدادهای استرسزای زندگی را رویدادهای برجستهای میدانند که فرد با آنها روبرو میشود و موجب دگرگونی مهمی در زندگی او میشود که آنها ۴۳ مورد از این رویدادها را در یک مقیاس درجهبندی سازگاری اجتماعی ذکر کردهاند.
۲-۲-۳-۳٫ استرس به عنوان کنشی متقابل
این الگو را لازاروس طراحی کرده و امروزه بیش از هر الگوی دیگری مورد توجه قرار گرفته است که الگوی تبادلی نام دارد.
این الگو میگوید استرس زمانی رخ میدهد که تعادل بین خواستهها و منابع به هم میخورد و تأکید میکند که این تعادلیابی تعادلی ماهیتی پیشرونده دارد.
همچنین این نظریه بیانگر تأثیر متقابل فرد بر محیط و محیط بر فرد است. از این رو هر برخورد معینی که میان شخص و محیط رخ دهد در بردارنده آثار ضمنی یادگیریهایی برای فرد و محیط خواهد بود در اولین مرحله که مرحله ارزیابی اولیه است فرد وضعیتی را که با آن روبروست را ارزیابی میکند و در مرحله ارزیابی ثانویه که عبارت است این که فرد با امکان انتخابی که دارد میکوشد راههای ممکن برای برخورد با مشکل را مشخص و انتخاب کند و در جای خود به کار برد. (راس و آلتمایر،۱۹۷۷).
۲-۲-۴٫ رویکردها و دیدگاههای مختلف در مورد استرس
۲-۲-۴-۱٫ نظریهی روان تحلیلگری
از نظر فروید، «من» هستهی اصلی شخصیت است و هر نوع تهدید به ارزش و کفایت آن، در واقع هسته مرکزی وجود شخص را تهدید میکند. هنگام تهدید «من» مکانیسمهای دفاعی مختلفی به منظور حفظ «من» از تحقیر و در هم پاشیدگی به کار گرفته میشوند. ما همواره از این مکانیسمها استفاده میکنیم، زیرا وجود آنها برای ناچیز جلوه دادن شکستها و حمایت در مقابل نگرانیها و احساس ارزش و کفایت فردی ضروری است. البته اگر در استفاده از مکانیسمهای دفاعی افراط شود، دفاعهایی که برای حفظ تمامیت شخص به وجود آمده، خود موجب بروز اختلال میشوند. گاهی مکانیسمهای دفاعی «برای مثال دلیلتراشی، زمانی به کار برده میشوند که افراد برای مستدل جلوه دادن عقاید و رفتار خود در تکاپو هستند. هنگامی که از درک اتفاقات و حوادث ناموافق و مخالف عاجز میمانیم یا در مقابل عمل و رفتار خود یا وقایع خارجی، دچار استرس میشویم، دفاعهای ایمنی بخشی برای حمایت ما در مقابل اضطراب وارد عمل میشوند. میزان استرس قابل تحمل در هر فرد بدون آنکه علائم اختلال و به هم خوردن سازمان رفتاری و تمامیت فردی درونی بروز کند، قدرت تحمل استرس نامیده میشود. (روزنمن وسلیگمن[۴۹]، ۱۹۸۹).
۲-۲-۴-۲٫ نظریهی ضعف جسمانی
بر اساس نظریهی ضعف جسمانی، استرس در کنار اختلال خاص روانی – فیزیولوژیکی موجب ضعف در اندام جسمی خاص میشود. عوامل ژنتیکی، بیماریهای قلبی، رژیم غذایی و غیره ممکن است دستگاه عضوی خاصی را مختل سازند. این دستگاه در برابر استرسهای آتی، حتی استرسهای ضعیف و ملایم آسیبپذیر خواهد بود. بر اساس این نظریه، بیماری ناشی از تعامل بین فیزیولوژی فرد و استرس خواهد بود. (لو، ۱۹۳۷ا).
۲-۲-۴-۳٫ نظریه تکوین و تعامل کاژ
در بدن سالم، همیشه باید توازن ظریف و پیچیدهی اعمال دو دستگاه سمپاتیک و پاراسمپاتیک حفظ شود. شلیک با شروع فعالیت دستگاه سمپاتیک باید به زودی با فعالیت افزایش یابد و با پاراسمپاتیک جبران شود. برای اینکه رگهای خونی و غدد صدمه نبیند، نباید هیچ یک از دستگاهها انرژی خود را به مدت طولانی یا بیش از حد به جریان بیندازد. خطر جسمی واقعی به طور معمول گذراست، ولی از خطرهای اجتماعی، تفکر منفی در مورد گذشتهها و نگرانی در مورد آینده، به راحتی نمیتوان گریخت، آن ها میتوانند دستگاه سمپاتیک را تا مدتها برانگیخته نگه دارند و بدن را در حالت اضطراری مداوم باقی نگهدارند، چنین وضعیتی به عدم توازن دستگاه سمپاتیک و پاراسمپاتیک دامن میزند و موجب بروز تغییرات بدنی میشود که ممکن است فراتر از توازن جسمانی ارگانیسم باشد، در نتیجه اختلالهای روانی – فیزیولوژیکی بروز میکنند. (دیویدس و نیل، ۱۹۹۰)[۵۰]
۲-۲-۴-۴٫ نظریه پردازش اطلاعات [۵۱]
این نظریه تمایز بین تنشهای روانشناختی و فیزیولوژیک را ممکن میسازد. در نظریه پردازش اطلاعات بر چگونگی تفسیر محرکها به عنوان عامل تنش تأکید شده است. بر این اساس، این نظر به ارزیابی شناختی و توجه انتخابی تأکید دارد. از این دیدگاه تصمیم فرد در مورد اینکه کدام محرکها باید در حافظه کوتاه مدت پردازش شود و یا مورد فراموشی و غفلت قرار گیرند نیز در بروز و تشدید استرس نقش دارد (کوتاش[۵۲]، ۱۹۸۵). بر این اساس این نظریه، منابع تنش دو نوعاند:
پیشبینی خطر یا درد جسمانی
پیچیدگی محرک که مستلزم ارائه پاسخهای پیچیده است.
استرس در نوجوانی
۲-۲-۵٫ نشانههای استرس در نوجوانی
علائم جسمانی:
بعضی از نشانههای فیزیولوژیکی استرس قبل از بیماری، احساس خستگی دائم، اختلال در خواب و …. بعضی بیماریهای ناشی از استرس از این قرارند: بیماریهای پوستی، زخم معده، میگرن، حمله قلبی، دیابت، آسم
علائم روانی
از علائم روانی استرس میتوان به بیقراری، عصبانیت، حساسیت و تحریکپذیری زیاد، احساس عدم اعتماد به دیگران، زودرنجی و … نام برد.
علائم رفتاری
شتابزدگی در صحبت کردن، تعجیل در انجام دادن کار، بیخوابی یا خواب بیش از اندازه ما بیاشتهایی یا اشتهای زیاد به غذا و … (لمانی کینگ۱۹۸۹).
۲-۲-۴-۴٫ علل استرس
فشارهای اجتماعی که شامل
الزامات اجتماعی
الزامات فیزیکی
الزامات نقش
الزامات مراده با دیگران
فشارهای زندگی که شامل