حقوق
مراقبت
انتخاب
کنترل
سیاست
خط مشی
تغییرات اجتماعی
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
تطابق
چارچوب نظری تحقیق
بهبود کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی در کشورهای در حال توسعه وظیفهای دشوار و چالش برانگیز است. عوامل متعددی مانع چنین پیشرفتی هستند، تمام افراد ودر حقیقت بیشتر مسئولین تمایل به پافشاری بر این عقیده دارند که کم توانی در جامعه آنها با توجه به سایر معضلات، مشکل کوچکی است، خدمات برای افراد دارای کم توانی پرهزینه تصور میشود در نتیجه مساعی لازم و صرف هزینه در حد کم صورت میگیرد، به خدمات مورد نیاز بشکل خدمتی لوکس نگریسته میشود. مطابق گزارش کمیته کارشناسی سازمان بهداشت جهانی W.H.O، کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی این کشورها در مقایسه بادیگر کشورها بسیار پایین است بالا بودن سطح فقر، بیسوادی، بیماری ها و کمی دسترسی به فرصتهای تحصیلی و شغلی، وجود نگرشهای منفی و تبعیض آمیز نسبت به افراد دارای کم توانی از جمله مواردی است که در گزارش این کمیته دیده میشد(هلاندر، ۱۹۹۸). واضح است که در این شرایط باید تلاشهای لازم برای بهبود کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی صورت پذیرد.
الگوی اجتماعی ناتوانی به محیط پیرامون افراد دارای کم توانی توجه می کند محققان الگوی اجتماعی ناتوانی را در برابر الگوی فردی یا الگوی پزشکی ناتوانی قرار میدهند. زیرا الگوی اخیر بر مضرات وتاثیر نامطلوب نواقص فیزیکی یا ذهنی تاکید میکنند نه بر محیطی که آنها در آن عمل میکنند.در الگوی اجتماعی براین موضوع تاکید میشود که ناتوانی نتیجه تعامل میان محیط زندگی وموقعیتهای اجتماعی افراد دارای نقص وکم توانی است و بعنوان یک مشکل اجتماعی در متن جامعهای که دارای ویژگیهای خاص اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، هنجارهای حاکم، معماری و… است، باید مورد بررسی قرار گیرد، درواقع ناتوانی نوعی واکنش جامعه به واقعیتهای بیولوژیکی افراد است بر اساس این نظریه محرومیتی که یک فرد دارای کم توانی تجربه میکند از کاستیهای محیط اجتماعی ساختار یافته برای مطابقت با نیازها و خواستهای این افراد ناشی میشود تا از کم توانی یک فرد برای سازگاری با جامعه. در این دیدگاه دیگر ناتوانی ویژگیهای مربوط به یک شخص نیست، بلکه مجموعه پیچیدهای از شرایط، روابط و فعالیتهاست که در آن ناتوانی از زاویه مفهوم و ساخت اجتماعی دیده میشود (اولیور، ۱۹۹۰ روت چایلد، ۱۹۷۰ رایت، ۱۹۸۵).
عکس مرتبط با اقتصاد
واقعیت این است که جوامع نه بر اساس نیازها وتواناییهای همه افراد جامعه بلکه تنها برای افراد سالم طراحی میشوند ونیز بدلیل عدم رعایت نیازها و حقوق شهروندان دارای نقص وکم توانی محدودیتهای این افراد در برخورد با موانع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، معماری و…به ناتوانی تبدیل میگردد. لذا پیامدهای ناشی از نقص دراین افراد در تعامل با محدودیتهای جامعه تشدید میشود.
مدل ادراکی سازمان جهانی بهداشت:
سازمان جهانی بهداشت چهار حیطه را برای سنجش کیفیت زندگی مشخص کرده است.
سلامت فیزیکی: فعالیتهای روزمره زندگی – وابستگی به مواد دارویی و کمکهای پزشکی، قدرت، خستگی، درد و ناراحتی، تحرک، خواب، طریق انجام کار و….
سلامت روانی: تصویر از خود و ظاهر بدنی – احساسات مثبت و منفی، اطمینان به نفس، حالات مذهبی، تفکر و یادگیری، حافظه و تمرکز.
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
روابط اجتماعی: ارتباطات شخصی، حمایت اجتماعی و فعالیتهای جنسی
محیط: منابع مالی و مادی، آزادی و ایمنی، مراقبتهای بهداشتی و درمانی (در دسترس بودن و کیفیت) فرصتها برای بدست آوردن اطلاعات و مهارتهای جدید، مشارکت در فعالیتهای اوقات فراغت و تفریح، محیط فیزیکی (آلودگی، سر وصدا، آب و هوا) حمل و نقل و مسافرت، محیط خانه.(خالقی، ۱۳۸۶)
محقق میکوشد تاکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی را در چارچوب نظریه اجتماعی بررسی نماید که ناتوانی را نتیجه تعامل میان محدودیت های فردی با محرومیت های محیط زندگی وموقعیتهای اجتماعی افراد دارای نقص وکم توانی وبعنوان یک مشکل اجتماعی میبیند. واز مدل ادراکی سازمان بهداشت جهانی برای سنجش کیفیت زندگی با توجه به چهار حیطه، سلامت چسمانی سلامت روانی، سلامت محیطی وروابط اجتماعی، استفاده می شود تا رابطه برخی عوامل اقتصادی- اجتماعی را با کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی از طریق فرضیههای تحقیق آزمون نماید.
فرضیههای اصلی تحقیق
کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی با سطح تحصیلات آنان رابطه دارد.
کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی با درآمد آنان ارتباط دارد.
کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی با دسترسی آنان به تسهیلات وامکانات موجود در جامعه ارتباط دارد.
کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی با بهره مندی آنان از خدمات بیمه ای( عادی و مکمل) ارتباط دارد.
کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی با دسترسی آنان به وسایل کمکی ارتباط دارد.
کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی با داشتن شغل آنان ارتباط دارد.
سئوالات تحقیق:
داشتن تحصیلات باکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی چه رابطه ای دارد؟
داشتن درآمد باکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی چه رابطه ای دارد؟
داشتن شغل باکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی چه رابطه ای دارد؟
دسترسی بر وسایل کمکی مورد نیاز باکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی چه رابطه ای دارد؟
دسترسی بر تسهیلات وامکانات موجود در جامعه باکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی چه رابطه ای دارد؟
بهره مندی از خدمات بیمه ای( عادی و مکمل) باکیفیت زندگی زنان دارای کم توانی چه رابطه ای دارد؟
مروری بر پژوهش های انجام شده در خارج از ایران
۱ – رزماری وهمکارانش در مطالعهای در سال ۲۰۰۶ در خصوص بررسی مدیریت استرس برای زنان دارای کم توانیهای جسمی انجام دادند، در این مطالعه ۷۸ زن که دارای کم توانی فیزیکی از قبیل صدمات ستون فقرات و آرتریت بودند بصورت تصادفی به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. سپس از انجام پیش آزمون و پس آزمون و آموزش مدیریت استرس گروهی بر روی گروه مداخله و پیگیری پس از سه ماه نتایج ذیل حاصل گردید. مشاهده شد که پس از سه ماه گروه مداخله پیشرفت بالاتری را در تحمل درد نشان داده اند و در واقع مداخله مدیریت استرس باعث افزایش خود کارآمدی وتوسعه شبکه اجتماعی شد که خود موجب کاهش استرس و همراه با ارتقاء سلامت روان بود.
۲ – الجدید و همکارانش در مقالهای که در سال ۲۰۰۴ ارائه شد و در مورد بررسی کیفیت زندگی افراد دارای ضایعه نخاعی در کشور عربستان بود، با بررسی ۵۷ مورد افراد دارای کم توانی طی سالهای ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۳ ، دریافتند که عواملی چون: وضعیت مادی، اشتغال و دسترسی به وسایل کمک توانبخشی در افزایش کیفیت زندگی موثر است هم چنین این پژوهش بر اصلاح نگرش اجتماعی نسبت به افراد دارای کم توانی تاکید داشته و ارتقاء سطح آگاهیهای عمومی را موجب بهبود سطح کیفیت زندگی آنان دانسته است.
۳ – براساس مطالعهای که در کشور کره توسط موسسه سلامت و رفاه اجتماعی در سال ۱۹۹۶ در خصوص وضعیت زنان دارای کم توانی انجام گرفت، نشان داده شد که این زنان با تبعیض مضاعف روبرو هستند. و یکی از مهمترین بیش شرطهای ارتقاء زندگی مستقل زنان دارای کم توانی، داشتن شغل است.
برای تشخیص مشوقها و باز دارندههای اشتغال زنان دارای کم توانی و تداوم شغل آنها، این تحقیق بر پنج زمینه تاکید داشت: فرد، خانواده، خدمات اجتماعی، محیط اجتماعی و سیاست های دولتی.
در این تحقیق مشخص گردید که فقط ۷/۲۷ درصد از زنان شاغل هستند در مقابل ۷/۵۷ درصد مردان دارای کم توانی دارای شغل میباشند. براساس گزارش آکادمی رفاه اجتماعی کره، ۳/۷۵ درصد زنان دارای کم توانی نیاز به اشتغال داشتند. (شریفیان ثانی و همکاران، ۱۳۸۳: ۳۰)
۴ – گزارشهای بانک جهانی از پژوهشهای بعمل آمده در خصوص زنان دارای کم توانی بیانگر این است که زنان با ریسک بالاتری از مشکلات سلامت روانی و اجتماعی نسبت به مردان روبرو هستند و به عنوان افراد دارای کم توانی ممکن است در مقایسه با این تفاوت جنسیتی، آسیب پذیرتر باشند. براساس این پژوهشها، افسردگی و تنش در بین زنان دارای کم توانی بیشتر است. (هاگز ونوسک، ۲۰۰۳: ۲۱)
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
۵ – در بررسی های انجام شده دیگر توسط، (اش و فاین ۱۹۹۸، هنافورد ۱۹۸۹، سیمون ۱۹۸۸، …)
در مقایسه بازنان و مردان دارای کم توانی، احتمال بیشتری دارد که زنان دارای کم توانی هرگز ازدواج نکنند یا ازدواج دیر هنگام داشته باشند و یا در صورت ازدواج کارشان به جدایی بکشد.
۶- در سال۲۰۰۷، تحقیقی در تایلند توسط ماراکویس و همکاران درخصوص سنجش کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی بادر نظر گرفتن عوامل جمعیت شناختی- اجتماعی و استفاده از ابزارسنجش (WHO-QOL-BREF) انجام گرفت.
روش: در این مطالعه، ۳۲ زن دارای کم توانی از طریق نمونهگیری تصادفی سهمیهای انتخاب شدند. دادهها به روش تحلیل توصیفی واز طریق آزمون همبستگی اسپیرمن تحلیل شدند.
نتایج تحقیق: نتایج این مطالعه مشخص کرد که ارتقای وضعیت مالی و داشتن شغل و استقلال در افزایش کیفیت زندگی تعیینکننده میباشند.درحالی که سایر عوامل از قبیل: وضعیت ازدواج، سطح سواد، شغل ومدت وسطح ناتوانی از نظر آماری معنا دار نبودند… (ماراکویس وهمکاران، ۲۰۰۷: ۱۶۴۰)
۷- نتیجه مطالعهای که درسال ۲۰۰۲ توسط منور حسین و همکاران در خصوص اثر ناتوانی بر کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی در روستای بنگلادش انجام گرفت آشکار کرد که ناتوانی اثر مخربی بر کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی بویژه تأثیر منفی بر ازدواج، مشارکت، آموزش، اشتغال ومسائل عاطفی آنها دارد. ناتوانی همچنین زندگی اجتماعی، خانوادگی و شخصیتی افراد دارای کم توانی را به مخاطره میاندازد. بیش از نیمی از افراد دارای کم توانی نگاه شان به زندگی بسیار منفی است. زنان دارای کم توانی و دختران بیش ازمردان از نگرشهای منفی رنج میبردند و کم توانی تاثیر منفی بیشتری بر سلامت روانی و اجتماعی آنان داشت. (منور حسین و همکاران، ۲۰۰۲)
۸- پکی کوئین در مقاله ای در سال ۱۹۹۴ تحت عنوان سیاست های ناتوانی در امریکا چنین گزارش داد: که زنان دارای کم توانی در دستیابی به حقوق خود در جامعه با مشکلات مضاعفی مواجه هستند چرا که سیاست های مربوط به کم توانی، جنسیت افراد را مورد مطالعه قرار نداده است. برخورد جامعه با مسئله جنسیت به گونهای است که زن بودن خود به تنهایی عاملی برای وابستگی فرد محسوب میگردد. سالها مددکاران تلاش کرده اند تا نهضتهایی در جهت دستیابی این گروه به ارزشها وحقوق برابر سازماندهی نمایند و در بخشی از مقاله خود به این مسئله اشاره دارد که سیاستهای حیطه توانبخشی به گونهای تنظیم شده اند که گویی تمام افراد دارای کم توانی مرد هستند. لذا از آنجا که متخصصین تاکنون نقش جنسیت را در تدوین قوانین مدافع حقوق افراد دارای کم توانی خنثی ارزیابی نموده اند، زنان دارای کم توانی نمیتوانند در حیطههایی که بخاطر جنسیت شان از مردان متمایزند. از این سیاست ها در راستای احقاق حقوق خود بهره گیرند. وی بررسی و در نظر گرفتن موضوع مشارکت فعال زنان را در جامعه، در دسترس بودن اماکن و معابر، حق برخورداری از خدمات درمانی و توانبخشی، فرصت های برابر در دسترسی به مشاغل موجود در جامعه و رعایت حقوق شهروندی را از مصادیق برخورداری همه افراد جامعه از فرصت های برابر بیان میدارد.
۹- درسال ۲۰۰۵ زیرنظر کمیسیون بین المللی افراد دارای کم توانی در مالت، تحقیقی درخصوص کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی انجام گرفت نتایج این تحقیق نشان داد که مردان دارای کم توانی شانس بیشتری برای ازدواج دارند زنان دارای کم توانی نسبت به مردان دارای کم توانی دو برابربیشتر احتمال زندگی در موسسات را دارند مردان دارای کم توانی به نسبت زنان دارای کم توانی شانس بیشتری برای اتمام تحصیلات خود دارند.
۱۰ – در تحقیقی که در سال ۲۰۰۰ توسط برایان جی. کمپ درجنوب کالیفرنیای امریکا درخصوص زنان دارای کم توانی انجام گرفت، نتایج نشان داد: کاهش ویا افزایش کیفیت زندگی در کلیه ابعاد آن بستگی به حمایتهای اجتماعی دارد که جامعه ازآنان به عمل میآورد. دسترسی به تکنولوژی مناسب ومورد نظر نقش عمده ا ی در کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی دارد.
مروری بر پژوهش های انجام شده درایران
در باب کیفیت زندگی افراد دارای کم توانی پژوهشهای مختلفی انجام گرفته است، البته باید خاطر نشان نقطه آغاز، شیوه تحلیل و استنتاج آنها متفاوت است. در این میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
۱- جواد فرخی در سال ۱۳۸۶ در تحقیق خود تحت عنوان کیفیت زندگی و عوامل موثر برآن” در میان سرپرستان خانوارهای ساکن شهر تهران” که در دانشگاه علامه انجام گرفت به نتایج زیر دست یافت: در این تحقیق کیفیت زندگی با ابزار WHO-QOL-BRFE و با روش پیمایش از میان ۴۰۰ سرپرست خانوار ساکن تهران که بصورت تصادفی انتخاب شده بودند، اندازه گیری شد و نتایج به شرح ذیل بود:
– وجود رابطه مثبت و معنی دار میان سن و کیفیت زندگی (کاهش کیفیت زندگی با افزایش سن)
– بالا بودن کیفیت زندگی مردان نسبت به زنان
– رابطه مثبت میان سطح تحصیلات با کیفیت زندگی
– رابطه مثبت میان تاهل با کیفیت زندگی
۲ -کوهپایه و همکارانش در سال ۱۳۸۰ به بررسی مقایسهای کیفیت زندگی دانش آموزان نابینا با همتایان بینای آنها پرداخته اند. از نظر آنان ارزیابی کیفیت زندگی در گروهی از نابینایان[۴۴] و کم بینایان[۴۵] میتواند موجب آشنایی بیشتر با جنبههای مختلف کیفیت زندگی آنها شود. آنان ۹۳ دانش آموز نابینا را که ۱۵ سال یا بیشتر داشتند از مدارس کودکان استثنایی شهر تهران انتخاب کرده و گروه مقایسه را به دو روش نمونه گیری تصادفی چند مرحلهای از دانش آموزان عادی مدارس شهر تهران تشکیل دادند. با اجرای پرسشنامه نتیجه گرفتند که بطور کلی بین کیفیت زندگی دو گروه تفاوت معنی داری وجود ندارد ولی تنها در حوزه تحرک[۴۶] تفاوت معنی دار مشاهده شد. هم چنین بین کیفیت زندگی و شدت بینایی در دانش آموزان نابینا ارتباط معنی دار حاصل شد. بر اساس نتایج این مطالعه حدود نیمی از دانش آموزان نابینا کیفیت زندگی متوسط و حدود ۲۵ درصد کیفیت زندگی بالا و ۲۵ درصد کیفیت زندگی پایین دارند. جالب اینکه بر خلاف برداشتهای عموم دانش آموزان نابینا در حوزه مراقبت از خود؛ حیطه اجتماعی و بعد ذهنی هیچگونه تفاوت معنی داری با دانش آموزان بینا نداشته اند و در واقع برداشت ذهنی آنها از کیفیت زندگی خود مطابق تصورات مردم نبوده و بالاتر از آن است. که اغلب مردم تصور میکنند.
۳- عباس شفیعی در سال ۱۳۷۸ در تحقیقی با عنوان” بررسی ارتباط بین عوامل اقتصادی -اجتماعی و نیازهای توانبخشی افراد دارای کم توانی در استان ایلام” نتایج زیر را گزارش نمود.
در این تحقیق ۵/۶۱ درصد از افراد دارای کم توانی بدون درآمد گزارش شدند.
وجود موانع اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی برای ازدواج افراد دارای کم توانی تایید شد.
تاثیر منفی کم توانی بر ارتباطات خانوادگی گزارش شد. بطوری که هر چه کم توانی فرد در خانواده شدت مییابد، ارتباطات اجتماعی خانواده کمتر میشود.