کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو





آخرین مطالب


  • ترجمه فصل دوم و سوم از کتاب شکل‌گیری عقلانیت به سوی کاوشی میان‌رشته‌ای در الهیات و علم اثر ونزل‌ هویستین۹۱- قسمت ۴
  • راهنمای نگارش مقاله با موضوع بررسی تاثیر سرمایه فکری سازمان بر رضایت شغلی و حفظ ...
  • فروش اینترنتی فایل پایان نامه مدیریت نقش و جایگاه نظام مالی[۱] در تأمین مالی[۲]
  • بررسی اثربخشی روان درمانی پویشی کوتاه مدت گروهی بر کاهش علائم ...
  • مدل مالکولم بالدریج:
  • مطالب با موضوع ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری ...
  • مطالعه سقط جنین های ارادی و تجربه زیسته زنان- قسمت ۱۲
  • بـررسی سبـک پوشش زنـان و عـوامل موثر بر آن در شـهر مشهد- قسمت ۱۰
  • تاثیر نوسانات جریان نقدی بر کیفیت سود و ارزش شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۶
  • روابط علی– ساختاری راهبردهای شناختی تنظیم هیجان، روان نژندگرایی و برونگرایی با نشانه های افسردگی، اضطراب منتشر، وسواس فکری – عملی و پانیک در جمعیت غیربالینی- قسمت ۲
  • مطالعه سقط جنین های ارادی و تجربه زیسته زنان- قسمت ۱۰
  • راهنمای نگارش پایان نامه درباره تحلیل روابط ساده و چندگانه بین هوش اخلاقی و سرمایه ...
  • حقوق و تکالیف متقابل سازمان گمرک و مودیان آن در حقوق گمرکی ایران- قسمت ۲
  • شناسایی تعیین کننده های ظرفیت جذب دانش و تاثیر آن بر قابلیت پاسخگوی سریع سازمان- قسمت ۷
  • ارزیابی رابطه¬ی نظریه¬ی وابستگی منبع مبتنی بر ایزو۹۰۰۰، با عملکرد عملیاتی شرکت¬های دارای گواهینامه¬ی ایزو۹۰۰۰؛ مطالعه¬ی موردی (شرکت¬های استان گیلان)- قسمت ۷
  • تبیین دلیل نیاز اعمال حقوقی به اعلام اراده و تعیین نقش اعلام اراده در ایجاد ایقاعات و عقود- قسمت 5
  • بررسی عوامل موثر بر تولیدات علمی اعضای هیات علمی دارای مقاله های ISI و ISC در سال های ۱۳۸۵-۱۳۸۹ مطالعه موردی دانشگاه شیراز- قسمت ۴
  • عوامل موثر بر عدم پذیرش مدیریت تلفیقی مگس زیتون در بین باغداران زیتون شهرستان رودبار- قسمت ۴۲
  • علل و عوامل مؤثر بر تخلفات انتظامی قضات در نظام قضایی ایران- قسمت ۹- قسمت 2
  • تأثیر سرمایه اجتماعی بر تصمیم‌ گیری استراتژیک در شعب بانک تجارت استان اصفهان- قسمت ۸
  • راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره مدیریت سامانۀ انرژی شهری بر پایۀ فناوری‌های تولید همزمان برق و گرما- فایل ...
  • تبیین نقش عوامل اجتماعی در اجرای موفق مدیریت دانش مطالعه موردی صنعت بانکداری در شهرستان مشگین شهر- قسمت ۷
  • دانلود مقالات و پایان نامه ها با موضوع بررسی نقش استفاده از رسانه بر احساس امنیت اجتماعی زنان تهران- ...
  • معرفت شناسی از دیدگاه مولوی- قسمت ۶
  • بررسی خلا موجود در مساله زمان بندی پردازش دسته ای- قسمت ۸
  • پروژه های پژوهشی دانشگاه ها درباره : بررسی مدل سنجش سلامت و فساد اداری در شهرداری تهران- فایل ...
  • نگارش پایان نامه در مورد ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری ...
  • طرح های پژوهشی انجام شده درباره حق شرط بر معاملات حقوق بشری با تمرکز بر میثاقین ۱۹۶۶- ...
  • راهنمای نگارش پایان نامه درباره ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری در ...
  • پژوهش های انجام شده در رابطه با ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری در ...
  • بررسی-تطبیقی-تجزیه¬پذیری-قرارداد-در-حقوق-ایران-و-مصر- قسمت ۵
  • طرح های پژوهشی دانشگاه ها با موضوع بررسی تاٌثیر شخصیت و سوگیریهای رفتاری بر تمایل رفتاری
  • بررسی و نقد شیوه های طنز نویسی علامه علی اکبر دهخدا در مجموعه مقالات چرند و پرند- قسمت ۵




  •  

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     
      عدالت مهدوی مفهوم، ابعاد، شاخص ها از دیدگاه روایات- قسمت ۵ ...

    پس از اتمام بحث از معنای عدل لازم است، تحقیقی پیرامون مهدویت داشته باشیم، تا مفهوم عدالت مهدوی را بهتر بتوانیم واکاوی کنیم.
    نتیجه گیری: می توان گفت عدالت یعنی: هرچیزی را بجای خود نهادن، یا هر کاری را به وجه شایسته انجام دادن و با عبارتی دقیقتر یعنی: برابری بازده و هماهنگی تکلیف با طاقت و امکان است.

     

     

    ۲-۲- مهدویت 

     

    مقدمه
    همه ادیان و فرق منتظر موعود و منجی برای اجرای عدالت در سطح جهان می باشند و هر که موعود خود را به نامی می خواند و او را به گونه ی توصیف می کند، در اندیشه و فرهنگ اسلامی نیز، نوید آمدن مصلح عدالت گستر از صدر اسلام داده می شده است. و در این بشارت ها که معمولا از طرف پیامبر اکرم  و جانشینان او انجام می پذیرفت، از هویت موعود آخرالزمان پرده برداشته می شده، تا مهدی  بر جامعه جهانی شناسانده شود.
    حال که ما قصد بررسی مفهوم عدالت مهدوی  از دیدگاه روایات را داریم واجب است، تا پیرامون این شخصیت والا گهر پژوهشی داشته باشیم.

     

     

    ۲-۲-۱- امام مهدی 

     

    مهدی، در لغت به معنی «هدایت شده» است.[۹۹] امام مهدی  یک موضوع عقیدتی و مذهبی بسیار حساس اسلامی است. اعتقاد به او از مهم ترین مسایل دینی و از اساس مکتب و ایمان به ارزشهای معنوی است، بحث از شخصیت آن حضرت، آنگونه که برخی پنداشته اند، افسانه ای نیست که شیعه آن را به منظور آرامش بخشیدن به روان ناآرام خویش که در رهگذر قرون و اعصار تحت فشار ظلم و استبداد بوده است، ساخته باشد.[۱۰۰]
    امام مهدی  شخصیت برجسته ای است که درست ۱۱۷۹ سال پیش از این دیده به جهان گشوده و هم اکنون زنده است، بر روی این سیاره خاکی زندگی می کند و در انتظار دریافت فرمان ظهور خویش است، او انسان کامل و مقدسی است که رهبری جهان را بدست خواهد گرفت و به کمک عقلِ بشر خواهد شتافت و بر پادارنده عدالت ابدی و جهانی خواهد بود،[۱۰۱] وی بر سراسر گیتی حکم خواهد راند، مسیح  از آسمان فرود آمده و به امامت او نماز می خواند. همه دولتها و ملتها در سراسر جهان، در برابرش خاضع می گردند، مذاهب و ادیان در مقابلش سر فرود می آورند و اسلام راستینی را که نیای گرانقدرش محمد  آورده، را بطور کامل پیاده می کند.
    علما شیعه به شناخت مسئله مهدویت اهمیت وافری می دادند، تا جایی که یا کتاب خاصی در این مورد به رشته تحریر در می آوردند و یا فصل خاصی از کتاب خود را به آن اختصاص می دادند. به عنوان مثال شیخ کلینی رازی که در زمان غیبت صغری می ‌زیسته، در کتاب خود «الکافی» مباحث زیادی پیرامون وجود مقدس حضر ت ولی عصر  مطرح می کند به عنوان نمونه ذیل کتاب الحجه، فصلی به نام «باب الغیبه» گشوده ‌است. و در آن روایاتی پیرامون غیبت امام دوازدهم  از پیامبر اسلام  و امامان علیهم السلام نقل کرده است.
    در اینجا چندی از روایات بیان شده در باب مهدویت از کتاب های روایی شیعه و سنی را که بیان گر اعتقاد به این امر مهم است را بیان می کنیم.
    پیامبراکرم  در بیانی نوارنی می فرمایند: «الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقا؛ مهدی، از فرزندان من است. اسمش، اسم من و کنیه اش، کُنیه ی من است. و در سیرت به صورت شبیه ترین مردم به من است.»[۱۰۲]
    و در بیانی دیگر فرمودند: «… مِنَّا مَهْدِیُّ هَذِهِ الْأُمَّه… لَا تَذْهَبُ الدُّنْیَا حَتَّى یَقُومَ بِأَمْرِ أُمَّتِی رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ یَمْلَأُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً…؛ از ماست مهدی این امت… دنیا به پایان نمی رسد مگر اینکه مردی از فرزندان حسین  جهان را پر از عدل و داد می کند همانطور که از ظلم و جور پر شده است.»[۱۰۳]
    از چیز هایی که به شناخت ما نسبت به کسی کمک شایانی می کند، دانستن ویژگی ها ی منحصر به فرد اوست. از این رو در اینجا به بررسی برخی صفات و ویژگی های خاص آن امام موعود  می پردازیم.

     

     

    ۲-۲-۲- سیرت مهدوی

     

    در سنت خالق حکیم، هر مخلوقی، موجودی منحصر به فرد است که برای مقصودی ویژه آفریده شده است. بر همین اساس، هر یک از انبیا، اوصیا و اولیا با ماموریتی خاص، و در زمینه اجتماعی معین حضور یافته و به هدایت مردم پرداخته اند؛ در حالی که همگی رسالتی واحد داشته و نمی توان سنت و حکومت آنان را به طور اصولی متفاوت فرض کرد. آنچه در سنت، حکومت و سیره معصومان مورد تأکید قرار گرفته، تلاش برای تحقق عدالت اجتماعی است؛ اگر چه راه های آن متفاوت باشد، مثلا پیامبر اکرم  علیه جاهلیت آشکارا با نظام رو به انحطاط زمان خود قیام کرد، در حالی که قیام امام علی  علیه نفاق پنهان و در پسِ چهره دین بود. قیام امام مهدی نیز علیه نوعی خرد گریزی نظام یافته، سامان می یابد.[۱۰۴]
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

     

     

    ۲-۲-۳- مهدی در آینه غدیر

     

    در احتجاج از پیغمبر  در خطبه غدیر چنین نقل شده که فرمود: «خاتم امامان از ما، مهدی  می باشد. آگاه باشید! اوست چیره شونده به همه دین، اوست انتقام گیرنده از ظالمین، اوست فاتح و منهدم کننده دژها، اوست که تمام قبایل اهل شرک را نابود می سازد، اوست که خون بهای تمامی اولیای حق را می گیرد. اوست که از دریای ژرف می نوشاند، اوست که هر کس را بر اساس فضل و شایستگی سِمت می دهد، او برگزیده و منتخب خداوند است، او وارث همه علوم و محیط بر همه آنهاست. اوست که از پروردگار خود خبر می دهد، حقایق ایمان به او را مطلع می سازد (برپا می دارد). اوست که صاحب رشاد و سداد در رأی و عمل می باشد، امور دین به او واگذار شده و پیغمبران قبل و امامان پیشین به او مژده داده اند. اوحجّت باقی است و بعد از او حجّتی نیست و حقّی نیست مگر با او و نوری نیست جز نزد او. کسی بر او غالب و منصور نمی شود. او ولی خدا در زمین و حاکم الهی بر خلایق و امین پروردگار در ظواهر اسرار است.»[۱۰۵]

     

     

    ۲-۲-۴- امام عادل مهربان

     

    یکی از مهمترین ویژگی های امام عصر مهربانی امام  نسبت به شیعیان و زیردستان است. او جانشین علی مرتضی  است که جمع بین اضدا می کند، اگر کسی فقط وی را در میدان جنگ دیده باشد چنین می پندارد که در دل او ذرّه ی مهربانی و عطوفت نیست، و حال آنکه مهربانی او نسبت به پیروانش مثال زدنی است.
    قیامش با دعوت، موعظه و خطابه شروع می شود. همچون جدش رسول اکرم  با بیان نرم[۱۰۶] هدف و ابعاد قیام خود را برای مردم بازگو می کند،[۱۰۷]چرا که اگر کسی کلام او را بشنود رهرو راهش می شود،[۱۰۸] بنابراین ملت ها فوج، فوج دعوت او را که بر دلهایشان نشسته لبیک می گویند.[۱۰۹] و فرمانبری از او را پذیرا می شوند.
    رابطه امام و پیروانش فراتر از رابطه فرماندار و فرمانبر است، آنان رابطه پدر و فرزندی دارند،[۱۱۰] رهرورانش همچون برگ های درختی که هوا را مطبوع و دل پذیر می کند، زمینه هدایت و سعادت دیگر اقوام و ملتها را فراهم می کنند.[۱۱۱] رهروان طریقش بسان پیکرهایی هستند که یک روح دارد و آن روح امام عدالت گسترشان است. آن ها امام  را جان خود می دانند، این رابطه یک طرفه نیست و اختصاص به زمان ظهور ندارد حضرت مهدی  پدر مهربانی است[۱۱۲] که هرگاه برای شیعیانش مشکلی پیش آید به کمک شان می شتابد،[۱۱۳] از غم و غصه آنها اندوهناک می شود،[۱۱۴] اگر مریض شوند رنجور می شود،[۱۱۵] در مصائب شان عزادار می گردد،[۱۱۶] و در تشیع جنازه مردگان شان شرکت می کند،[۱۱۷] لحظه ی از یاد شیعیان غافل نمی شود و ذکر خلوتها و مناجاتهای او با معبودش، دعا در حق شیعیان و پیروانش است.[۱۱۸]
    نتیجه: در باور شیعه اعتقاد به ظهور حضرت حجت بن الحسن العسکری  در آخر الزمان که نامش محمد، کنیه اش ابوالقاسم و دارای دو غیبت صغری وکبری است را مهدویت می گویند. و به باور اهل سنت فرزندی از اولاد پیامبر در آخرالزمان زاده خواهد شد که جهان را سراسر عدل و داد خواهد کرد.

     

     

    ۲-۳- عدالت مهدوی

     

    مقدمه
    در مباحث قبلی به توضیح و تبین واژه عدالت و شخصیت امام مهدی  پرداختیم. اینک باید پژوهشی پیرامون عدالت مهدوی داشته باشیم.
    واضح و روشن است که مهدویت و عدالت در منظر روایات پیوند ناگسستنی دارند و ما که به دنبال شناخت مفهوم عدالت مهدوی  از دیدگاه روایات و احادیث معصومین علیهم السلام هستیم، لازم است عدالت را با پسوند مهدویت به میدان بحث و نظر بکشیم و درباره آن تحقیقی داشته باشیم.

     

     

    ۲-۳-۱- تعریف عدالت مهدوی

     

    اولین سوالی که در اینجا مطرح است این است که عدالت مهدوی چیست؟ در پاسخ باید گفت: امام مهدی ، امام عدل آخرین حجت الهی، عصاره تمام انبیا و اولیا است و وجود بی مثال او چشمه همه خوبیها و زیبایی هاست. در صدها روایت، سخن از عدالت گستری او مطرح شده و از آن بزرگوار به عنوان مظهر و تجلی کامل عدالت یاد گردیده است. چنانکه در زیارت آن حضرت آمده؛ «السَّلَامُ عَلَی الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَر»[۱۱۹]
    باید گفت عدالت گستری مهمترین رسالت آن سفیر موعود است و دیگر ارزشها در همین بستر زنده خواهد شد.
    با توجه به آنچه که در روایات درباره عدالت و شناخت مهدویت آمده است عدالت مهدوی  یعنی: «عدالت منسوب به حضرت ولی عصر مهدی موعود  به عبارت دیگر، عدالتی که آن حضرت بعد از ظهور خود در زمان حکومتش برقرار خواهد کرد را عدالت مهدوی گویند.»[۱۲۰]

     

     

    ۲-۳-۲- عدالت مهدوی در آینه روایات

     

    چهره تابناک عدل مهدوی در متون اسلامی یکی از زیباترین و زیبنده ترین تابلوهای ترسیم شده برای انسان های عدالت پیشه، عدالت پرور، ستم زدا و ستم ستیز بوده وخواهد بود.
    در ادبیات اهل بیت  به پیروی از فرهنگ قرآن کریم، اصل عدالت خواهی و ستم ستیزی یکی از عمده ترین اصول مورد توجه تمامی انبیا به ویژه خاتم پیامبران است.[۱۲۱]
    تمام روایات پیامبر خاتم  که درباره طاووس[۱۲۲] بهشتی و چهره زیبای فرزند دلبند حضرت محمد  و خاتم اوصیای او برای جامعه اسلامی و انسانی تقدیم گشته در یک جمله بسیار نغز و جالب مهدویت و عدالت خواهی و ستم ستیزی را قرین هم قرار داده و مانند یک اصل، تقارن عدالت فراگیر و هستی امام مهدی  را مطرح می نماید. در اینجا ما به روایاتی که به عدالت مهدوی اهتمام ورزیده اند را در دو بخش عدالت و حضرت مهدی  و قیام به عدالت مطرح می کنیم.

     

     

    ۲-۳-۲-۱- عدالت و حضرت مهدی 

     

    جالب است که بدانیم تنها در کتاب کمال الدین شیخ الصدوق، بیش از ۳۰ حدیث، جمله معروف: «یملأ الارض عدلاً و قسطاً…» ذکرشده است. و در کتاب «منتخب الاثر» ۱۲۹ حدیث درباره اجرای عدالت کامل به دست آن منجی بزرگ آمده است.[۱۲۳] که این آمار نشانگر آن است که بحث مهدویت و عدالت در روایات اهلبیت علیهم السلام بهم تنیده شده اند، و ارتباطی ناگسستنی دارند.
    این ارتباط آن قدر تنگاتنگ است که گویا حضرت خود عدل هستند، چنانکه در دعائی که از خود آن حضرت در ماه رمضان روایت شده، آمده است: «اللّهم و صلّ علی ولی اَمرِک القائم المؤمِّل و العَدلِ المنتَطر؛ خدایا! درود فرست بر ولی امرت، قائم مورد آرزو، عدل مورد انتظار.»[۱۲۴]
    و در روایت دیگر که از اُبی در کتاب کمال الدین نقل شده پیامبر  قائم  را اینگونه توصیف می کنند: «اوّل العدلِ و آخرُهُ؛ اول و آخر عدل است.»[۱۲۵]
    پیامبر اکرم  در ادامه توصیف احوال حضرت حجت بن الحسن  به اُبی بن کعب می فرمایند: «با عدالت حکم می کند و خلایق را به عدل امر می کند.»[۱۲۶]
    امام صادق می فرمایند: «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّى یَخْرُجَ فَیَمْلَأَهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً؛ اگر جز یک روز از دنیا نمامده باشد، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مهدی قیام کند و دنیا را آن چنان که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد می گرداند.»[۱۲۷]
    بنابراین مهدویت مساوی عدالت خواهی و عدالت خواهی فراگیر و جهان شمول به جز در سایه حکومت امام مهدی  فرزند دلبند فاطمه سلام الله علیها تحقق نخواهد یافت.[۱۲۸]

     

     

    ۲-۳-۲-۲- قیام کننده به عدالت

     

    یکی از نام های مشهور امام زمان  قائم است این نام التیام بخش دلها، از ظلم ستمگران است و اهلبیت علیهم السلام با بشارت به قیام او امید را در دلها زنده می کردند. در زمان غیبت گویا دین ، قرآن، حقیقت[۱۲۹] و عدالت[۱۳۰] مرده اند و مردم امام موعود  را فراموش و انکار کرده اند.[۱۳۱] لذا او را قائم نامیدند تا نسیم حیات تازه در دلها جاری باشد. قائم آل محمد  همچون مسیحا جهان را جان دوباره می بخشد. و این حیاتی تازه و جدید[۱۳۲] امری بس عظیم[۱۳۳] است، که مردم را آن چنان مجذوب خود کرده که با دعوت همگانی ایشان به اسلام «یدخلون فی دین الله افواجا»[۱۳۴] را جهان نظاره گر خواهد بود.
    امام صادق  می فرمایند: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ  دَعَا النَّاسَ إِلَی الْإِسْلَامِ جَدِیداً وَ هَدَاهُمْ إِلَى أَمْرٍ قَدْ دَثَرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْقَائِمُ مَهْدِیّاً لِأَنَّهُ یُهْدَى إِلَى أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ وَ سُمِّیَ الْقَائِمَ لِقِیَامِهِ بِالْحَق؛ هرگاه قائم ما قیام کند، مردم را دوباره به اسلام دعوت می نماید و آنان را به سوی امری که کهنه شده و عمده مردم از آن گمراه شده اند، هدایت و راهنمایی می نماید. و همانا قائم به نام مهدی نام گذاری شد؛ زیرا او به سوی امرِ گمشده هدایت می شود و به نام قائم نامیده شده؛ زیرا او به حق قیام می کند.»[۱۳۵]
    عظمت و بزرگی کاری که آن حضرت برای برپایی آن قیام می کنند، آن چنان بزرگ است که آن بزرگوار را به خاطر قیامی که برای آن نموده اند، قائم  می نامند.

     

     

    ۲-۳-۳- ضرورت عدالت مهدوی

     

    جهان سرشار از ظلم و ستم است، و عدالت خواهی موافق طینت و فطرت انسان هاست. و به شهادت تاریخ بشر بدون حمایت الهی نمی تواند سعادت خود که عدالت یکی از جلوه های آن است، را بدست آورد. از این رو لازم است مردی الهی برای اجرای این مهم که منجر به سعادت بشر می شود اقدام نماید، آن مرد الهی به شهادت نبی اکرم اسلام  امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. در تایید این مطلب محمد حکیمی می گوید:
    «چرا در احادیث مهدوی  ایجاد عدالت بیشتر از دعوت به توحید و مسائلی از این قبیل مورد تاکید قرار گرفته است؟ در احادیثی که درباره قیام مهدی  آمده است دعوت به توحید و مبارزه با شرک و کفر اعتقادی، به اندازه ایجاد عدالت و اجرای آن، مورد تاکید قرار نگرفته است. شاید علت این است که با تعالیم گذشته انبیا و تعالیم اسلام و تکامل علم، انسانها به ماورای طبیعت و خدای یکتا ایمان می آورند، و مبانی مادی گرایی و مکاتب غیر الهی شکست می خورد، و نوع جامعه های انسانی دارای عقیده مذهبی و الهی می گردند، لیکن با این وصف، در آتش ظلم، تبعیض، حق کشی، استثمار و روابط غیر انسانی می سوزند، و با زندگی فاقد عدالت که در حقیقت شکنجه و مرگ تدریجی است دست بگریبانند. از اینرو، نیاز عمده جامعه بشری برقراری عدالت و گسترش دادگری است و حاکمیت روابط انسانی بر جامع هاست.»[۱۳۶]

     

     

    ۲-۳-۴- راه روشن اجرای عدالت

     

    سوالی که در این جا به دنبال پاسخ آن هستیم این است که روش حضرت در اجرای عدالت چیست؟ در پاسخ باید گفت در جهان مدعیان اجرای عدالت بسیارند و هریک راه کار و روشی برای اجرای عدالت ارائه داده اند، که یا عملی نشده و یا اجرای شدن آن راه و روش عدالت را به بار نیاورده است و ثمره ی غیر از عدالت داشته است و یا مجریان آن در وسط راه از اجرای آن منصرف شده اند.
    اما آن راه و روشی که منجر به اجرای کامل عدالت می شود و مجری آن بر اجرای آن راه تاکید دارد و هیچگاه از آن طریق پای نمی کشد، راه و روشی است بر اساس موازین دینی، که سرچشمه در وحی دارد ، روشی است که پیش از مهدی موعود  اهلبیت در آن جاده گام بر می داشتند. طریقی است که اجرای عدالت را تضمین می کند. و مهدی  همان طریق را بر می گزیند.
    شخصی از امام صادق  درخواست کرد تا مهدی  را برای او توصیف کند. امام صادق  منجی آخر الزمان را اینگونه وصف نمودند:
    «خداوند به امامت او برای مردم راضی شد و او را حافظ علم خود و نگهبان حکمتش نمود و از او خواست که دین او را رعایت کند و راه های روشن خود و واجبات و حدودش را با او زنده کرد پس به هنگام که مردم نادان متحیر بودند و اهل جدل سرگردان او بوسیله نور درخشنده و شفای همگانی که داشت، با حقّی روشن و بیانی آشکار قیام به عدالت کرد بر آن راه روشنی که پدران راستینش بر آن راه رفتند ، پس حق چنین دانشمند را بجز بدبخت کس جاهل نشود و بجز گمراه انکارش نکند و بجز کسیکه بر خدا جرئت نموده باشد رهایش نمی کند.[۱۳۷]
    تراز تمدن مهدوی عدل است که در پرتو آن دیگر ارزشها [ارزشهای اسلامی] حاکم خواهد شد و به سبب جریان عدالت در همه عرصه های جامعه، بساط هرگونه ظلم و ستم بر چیده خواهد شد .[۱۳۸]
    «یطهر الله به الارض من کل جور و یقدّسها من کل ظلم… فإذا خرج أشرقت الأرض بنوره و وضع میزان العدل بین الناس فلا یظلم أحدٌ أحداً؛ خداوند به وسیله او زمین را از ظلم و جور پاک می کند. پس هنگامی که قیام کند روشن می شود زمین به نور او و با تراز عدل در بین مردم به داوری می پردازد، در این هنگام است که ظلم به احدی نمی رسد.»[۱۳۹]

     

     

    ۲-۳-۵- وظیفه عدالت طلبان و طلوع خورشید عدالت

     

    در عصری که نامیدی در دلها رخنه کرده و شک جای یقین را در دلها گرفته خورشید عدالت طلوع خواهد کرد. اما وظیفه عدالت طلبان برای ظهور خورشید عدالت چیست ؟ آیا باید دست بر روی دست نهند؟! امام صادق  رمز پیروی را بیان می کند: اگر منتظر عدالت هستید در عصر تاریک بی عدالتی و تباهی با یکدیگر مهربان باشید از شک بپرهیزید اگر ثابت قدم بودید طلوع فجر عدالت را نظاره گر خواهید بود.
    محمد بن سنان از جناب کاهلی نقل می کند که امام صادق  فرمود: «تواصلوا و تباروا و تراحموا فو الذی فلق الحبه و برأ النسمه لیأتین علیکم وقت لا یجد أحدکم لدیناره و درهمه موضعا یعنی لا یجد عند ظهور القائم  موضعا یصرفه فیه لاستغناء الناس جمیعا بفضل الله و فضل ولیه فقلت و أنی یکون ذلک فقال عند فقدکم إمامکم فلا تزالون کذلک حتى یطلع علیکم کما تطلع الشمس آیس ما تکونون فإیاکم و الشک و الارتیاب و انفوا عن أنفسکم الشکوک و قد حذرتکم فاحذروا أسأل الله توفیقکم و إرشادکم؛ با یکدیگر ارتباط داشته باشید و به همدیگر نیکی و مهربانی کنید سوگند به آن کس که دانه را (در اعماق زمین) شکافت و بشر را آفرید، البته وقتی بر شما برسد که هیچکس از شما برای دینار و درهم خود جائی برای مصرف کردن نیابد. بخاطر بی نیازی مردم که بفضل الهی وکرامت ولی او نصیب شما شده است. به امام  عرض شد: چه وقتی باشد؟ فرمود: هنگامی که امام خود را نیابید پس همیشه به همین حال باشید تا وجودش بر شما طالع گردد، چنانکه آفتاب بر شما طلوع کند پس از نومیدی که دارید. پس بپرهیزید از شک و دودلی و تردید، شکها را از خودتان برانید و به تحقیق که شما برحذر داشته شدید، پس از خدا پرهیز کنید [که درعصرغیبت تردید به‏خود راه دهید…] از خداوند برای شما درخواست توفیق و هدایت دارم.»[۱۴۰]
    نتیجه: می توان گفت عدالت مهدوی همان عدالت منسوب به حضرت ولی عصر مهدی موعود  است که اهلبیت علیهم السلام مژده آمدنش را داده اند.

     

     

    ۳- فصل دوم: ابعاد عدالت مهدوی

     

     

    مقدمه

     

    عدالت موعود یا به بیان دیگر، عدالتی که وعده تحقق آن در زمان ظهور امام مهدی  داده شده، از نظر دامنه، گستره و ژرفا بی همتاست و درست به همین دلیل است که حکومت های بشری از ایجاد نظام عادلانه ی مشابه آنچه در عصر موعود ، محقق خواهد شد عاجزند.[۱۴۱] مرحوم کلینی در کتاب «الکافی» روایتی از امام صادق  نقل می کند که دلالت بر این عجز و ناتوانی از برقرای عدالت حکومت های بشری قبل از ظهور می کند؛ «هر پرچمی که پیش از نهضت قائم آل محمد  برافراشته گردد، برافرازنده آن طاغوت‏[۱۴۲] می‏باشد که مردم وی را عبادت نموده، و از پرستش خدای عزّ و جلّ إعراض نموده‏اند.»[۱۴۳] زبونی حاکمان طاغوت به قدری است که بزرگان مذهب تشیع اجازه مراجعه به دادگاه های چنین حکومتهایی را نداده اند.[۱۴۴] و این گونه حکومت ها را قابل اعتماد برای اجرای عدالت ندانسته اند،[۱۴۵] مرحوم فیض کاشانی (ره) با بیان روایتی از امیرالمومنین  معتقدین به حکومت طاغوت را خائن می شمرد.[۱۴۶] با توجه به وعده های که از سوی بزرگان دین داده شده است، تنها کسی که توانایی برپایی حکومت فراگیر عدالت را دارد، حضرت ولی عصر  می باشد.
    سؤالی که اینجا مطرح است: با وجودی که دفع ظلم واجب است، و از زیر بار حکومت جائر و زور گو خارج شدن به مفاد آیات و روایات از مهم ترین تکالیف شرعی می باشد، و تشکیل حکومت اسلامی از دستورات دین است، آیا تعارضی با این قبیل روایات ندارد؟
    آیه الله تهرانی در پاسخ به این سوال در کتاب امام شناسی خود در باب توجیه روایات داله بر عدم فائده قیام قبل از قیام قائم  می گوید: «باید این قبیل روایات را حمل نمود بر قیام خود سرانه و مستبدّانه در عرض ولایت امام، نه در طول آن و به پیروی و تبعیّت از دستورات او که این قیام البته مورد امضا می‏باشد.»[۱۴۷] آری! همانطور که انبیا عظام با زحمات طاقت فرسای خود هر یک به سهم خود مردم را بیدار کردند و از ظلم و ستم و طاغوت‏ و طاغوتیان متنفّر ساختند و در واقع زمینه را برای برقراری حکومت عادلانه آماده کرده‏اند گر چه به عدالت به طور کامل دست نیافتند و به آن حکومت ایده‏آل نرسیدند ولی توانستند عدّه‏ای را چه کم و چه زیاد دعوت به ایمان نمایند و آنان را با عدل و عدالت آشنا کنند، همچنین قیام کسانی که زمینه ساز حکومت عدالت فراگیر امام زمان می باشند نیز مفید در شناخت آن واقعه بزرگ جهانی است.
    اما آنچه موجب شناخت بیشتر قیام و اصلاح بزرگ جهانی برای تحقق عدالت توسط موعود و منتظَر بشارت داده در روایات موجود در سنت اسلامی می شود، بررسی ابعاد و دامنه ی تحقق آن رستاخیز عظیم جهانی است. لذا برای شناساندن برترین قیام بی همتای عالم برای ایجاد بهترین نظام عادلانه جهان باید به بررسی ابعاد و گستره عدالت مهدوی  بپردازیم.

     

    موضوعات: بدون موضوع
    [چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:02:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نقد و بررسی دیدگاه‌ فیلیپ کلایتون در باب نفس از دیدگاه‌های ملاصدرا و علامه طباطبایی۸۹- قسمت ۳ ...

    ۳-۱-۳٫ وجوه قابل بررسی میان آراء کلایتون و ملاصدرا و علامه طباطبایی ۹۵
    ۳-۱-۳-۱٫ حرکت جوهری ۹۵
    ۳-۱-۳-۲٫ حقیقت نفس ۹۶
    ۳-۱-۳-۳٫ پیدایش جسمانی نفس ۹۷
    ۳-۱-۳-۴٫ رابطه نفس و بدن ۹۸
    ۳-۱-۳-۵٫ لوازم بحث نفس شناسی ۹۹
    ۳-۲٫ امتیازات دو دیدگاه ۱۰۰
    ۳-۳٫ نتیجه گیری و جمع‌بندی دیدگاه کلایتون، ملاصدرا و علامه طباطبایی ۱۰۱
    ۳-۴٫ بررسی تطبیقی ۱۰۳
    ۳-۵٫ مروری بر فصل ۱۰۴
    خاتمه: نتیجه‌گیری، پیشنهادها، محدودیت‌ها
    ۴-۱٫ نتیجه گیری ۱۰۶
    ۴-۲٫ پیشنهادها ۱۰۶
    ۴-۳٫ محدودیت‌ها ۱۰۷
    ۴-۴٫ مروری بر فصل ۱۰۸
    پیوست‌‌ها ۱۰۹
    ۱٫ تاریخ ماده‌گروی و دوگانه‌گروی ۱۰۹
    ۲٫ نفس و متافیزیک ۱۱۲
    ۳٫ زندگی نامه صدر المتألهین معروف به ملاصدرا ۱۱۷
    ۴٫ زندگی نامه علامه طباطبایی ۱۱۹
    ۵٫ رابطه وحدت و کثرت ۱۲۵
    ۶٫ نفس پس از مفارقت از بدن ۱۲۶
    ۷٫ حدوث و قدم ۱۲۷
    نه
    مقدمه
    نفس در طول تاریخ بی‌گمان یکی از بحث برانگیز‌ترین مباحثی است که اندیشه بشر را به خود معطوف داشته است. از طرفی شناخت واقعیت عالم و نقش انسان در آن و از طرف دیگر پرسش از چیستی انسان، انگیزه مناسبی است که فکر تیزبین و موشکاف اندیشمندان را به دنبال خود تا اعماق جهان هستی و تا ژرفنای وجود آدمی برای یافتن واقعیت آن بکشاند. طبیعی است که سؤالاتی به لحاظ وجود شناختی درباره حقیقت انسان چه پیش از پیدایش در عالم مادی و چه پس از آن مطرح است. سؤال درباره نفس از این پرسش آغاز می‌شود که، واقعیت انسان چیست؟ آیا انسان با دیگر موجودات تفاوتی دارد؟ اگر متفاوت است، این تفاوت در چیست؟ آیا انسان بُعدی غیر از بدن نیز دارد؟ اگر چنین است پیدایش و استمرار آن به چه نحوی است و با بدن چه ارتباطی دارد.
    واقعیت این است که ویژگی‌هایی مانند رشد و نمو، تولید مثل و مرگ، صفاتی مشترک میان همه موجودات زنده است. همچنین غرایزی میان انسان و حیوان مشترک است. غرایزی که برای بقاء واستمرار نوع جانداران ضروری است. در محدوده غریزی، بیشتر حیوانات یکسان عمل می‌کنند؛ اما بین حیوان و انسان تفاوتی وجود دارد. این تفاوت در این است که حیوانات از محدوده غریزی فراتر نمی‌روند، در حالی که انسان حق انتخاب دارد و پاسخش به غرایز اساسی مانند گرسنگی، درد، احساس خطر، کشش‌های جنسی و بسیاری از امور دیگر کاملاً با حیوانات تفاوت دارد. به عنوان مثال انسان می‌تواند در عین گرسنگی و تشنگی بسیار شدید و نیز فشار غریزه جنسی مدت‌های مدید تحمل از خود نشان دهد.
    علاوه بر آن، صفاتی ویژه و اختصاصی مانند تفکر، اراده و امید در انسان وجود دارد که در باقی جانداران مشاهده نمی‌شود. از مشاهده این تفاوت ها، سؤالات فوق پدید آمد ودر جستجوی پاسخ آن اندیشمندان و فیلسوفان به دسته‌ ها و گروه‌های فکری مختلف از جمله دوگانگی طبیعت انسان یا انکار بُعد غیر جسمانی یا حتی بُعد جسمانی تقسیم شدند. نوشتار حاضر به بررسی دیدگاه سه اندیشمند از دو مکتب متفاوت فلسفی یعنی فیلیپ کلایتون با نگرش نوپدیدارگروی و ملاصدرا و علامه طباطبایی از فلسفه اسلامی در باب نفس اختصاص دارد. هر دو دیدگاه با نگاه خاص خود سعی در تبیین ماهیت نفس و چگونگی پیدایش آن و رابطه آن با بدن دارند.
    ۱٫ اهمیت و ضرورت پرداختن به این بحث
    در باب اهمیت و ضرورت بررسی نفس میان کلایتون و ملاصدرا می‌توان گفت: مطالعاتی تطبیقی از این دست می‌تواند نقش مناسبی را در ایجاد نزدیکی لااقل میان مسائل فلسفه غرب و آنچه به عنوان فلسفه اسلامی شناخته می‌شود ایفا کند؛ زیرا از طرفی نوپدیدارگروی به مطالعات تجربی و تبیین سیر تکامل تاریخی پایبند است و از طرفی نفس را حقیقتی فراتر از ماده می‌داند. این دیدگاه می‌تواند تا حدودی به دیدگاه حکمت متعالیه در فلسفه اسلامی نزدیک باشد که نفس را برخاسته از ماده و در عین حال دارای سیر تکاملی تا فراسوی ماده می‌داند. دیدگاه نوپدیداری کلایتون و مکتب حکمت متعالیه ملاصدرا همانند هر مکتب فکری دیگری می‌توانند دارای وجوه اشتراک و افتراق باشند.[۱]
    ۲٫ پرسش‌های اصلی
    پرسش‌های اصلی که این نوشتار به دنبال یافتن پاسخ آن می‌باشد، ماهیت نفس و چگونگی پیدایش آن و رابطه آن با بدن از نظر فیلیپ کلایتون و ملاصدرا و علامه طباطبایی است. در واقع این نوشتار به تبیین دیدگاه آنها در مکاتبی که به آن تعلق دارند می‌پردازد. در این میان به دلیل جدید بودن نگرش کلایتونی در باب نفس به ناچار به تاریخچه و رویکردهای این مکتب نیز اشاره می‌شود تا درک بیشتری از این نگرش به نفس به دست داده شود.
    ۳٫ پرسش‌های فرعی
    پرسش‌های فرعی که در ادامه نوشتار مطرح می‌شود امکان گفتگو میان دو نگرش کلایتونی و صدرایی در باب نفس است و این که آیا آنها نفس را به عنوان حقیقت خارجی می‌پذیرند یا خیر و این که آیا این دو دیدگاه اشتراک یا قرابتی در باب حقیقت نفس، نحوه پیدایش، و رابطه آن با بدن و یا بر سر لوازم بحث نفس شناسی دارند یا خیر.
    ۴٫ فرضیه
    یکی از مهم‌ترین کارهایی که در بررسی میان مکاتب گوناگون بایسته است، شناسایی مؤلفه‌هایی است که در هر کدام از مکاتب یافت می‌شود، با این ویژگی که می‌توان با مطالعه و بررسی آنها میان دو مکتب قرابتی یافت؛ این امر در مورد دو مکتب نوپدیداری و حکمت متعالیه در باب نفس قابل اجرا به نظر می‌رسد. فرضیه مورد ادعا در این نوشتار این است که می‌توان اشتراک یا لااقل قرابتی در نحوه پیدایش نفس، رابطه آن با بدن و یا لوازم مترتب بر بحث نفس شناسی میان دو دیدگاه کلایتون در مکتب نوپدیداری و ملاصدرا و علامه طباطبایی در مکتب فلسفه اسلامی یافت.
    ۵٫ روش تحقیق
    در این نوشتار با مراجعه به متون مکتوب توسط کلایتون، ملاصدرا و علامه طباطبایی و به شیوه توصیفی به تبیین آراء آنها پرداخته ایم و در مواردی اندک نیز از اظهار نظر نویسندگانی در مورد آراء ایشان بهره برده‌ایم. در تمام مواردی که به کتب منبع مراجعه شده نقل قول به صورت ترجمه دقیق نیامده است بلکه سعی شده مقصود مؤلف از کلامش برداشت شود و به طور آزاد به فارسی ترجمه شود.
    ۶٫ تنگناهای تحقیق
    مهم‌ترین تنگنایی که این نوشتار با آن مواجه است نبود کتاب یا مقالات معتبر به زبان فارسی و یا حتی ترجمه‌ای کامل از موضوع مورد بحث در مکتب نوپدیداری به زبان فارسی است. از طرف دیگر اختلاف نظر بسیار زیاد نسبت به آراء ملاصدرا در باب نفس و این که آیا نظرات ایشان در باب نفس به صراحت ارائه شده یا کدام نظر، نظر نهایی یا صریح ملاصدرا در باب نفس است و نیز نبود نظراتی صریح و کافی از جانب علامه طباطبایی در باب نفس از تنگناهای این نوشتار در مسیر به انجام رسیدن است.
    ۷٫ مروری بر فصل‌ها
    این نوشتار در سه فصل و خاتمه تدوین می‌شود. در فصل اول سعی خواهد شد به طور کلی دیدگاه‌های رایج دررابطه با ارتباط نفس و بدن، به همراه تاریخچه کوتاه و گذرایی از بحث ارائه شود. سپس جایگاه و نسبت موضوع نوپدیداری در این کارزار علمی با دیگر مکاتب همراه با تعریف، بیان مفاهیم، رویکردهای درونی آن و رویکرد متخذ کلایتون و در ادامه نظرات فیلیپ کلایتون درباره نفس و رابطه آن با بدن مطرح می‌شود. در فصل دوم آراء و نظرات فیلسوف و اندیشمند اسلامی، صدرالدین‌محمد‌قوامی‌شیرازی ملقب به صدرالمتالهین، مشهوربه ملاصدرا و درکنار آن آراء علامه سید محمد حسین طباطبایی درباب حقیقت نفس، چگونگی پیدایش، نحوه وجود و رابطه آن با بدن ارائه می‌شود. در فصل پایانی به بررسی آراء کلایتون و ملاصدرا و علامه پرداخته و تلاش می‌شود تشابه یا قرابتی میان این دو دیدگاه بیان شود. در خاتمه نتیجه گیری، پیشنهادها و بیان محدودیت‌ها خواهد آمد.
    ذکر این نکته حایز اهمیت است که این نوشتار بیشترین تلاش خود را به منظور تبیین آراء و نظرات فیلیپ کلایتون در باب نفس و مشخص نمودن دیدگاه وی در این باب اختصاص می‌دهد و ذکر آراء صدرالمتألهین و علامه طباطبایی به تبع و جهت بررسی نسبت میان آن دو بیان خواهد شد از این رو سعی می‌شود مهم‌ترین مطالب مورد نظر ایشان عنوان شود.
    فصل اول
    دیدگاه فیلیپ کلایتون در باب نفس
    ۱-۱٫ درآمد
    به طور کلی می‌توان دیدگاه‌های مطرح شده در باب نفس را از منظر وجود شناختی به سه دیدگاه کلی «وحدت‌نگر مادی، وحدت‌نگر ذهنی و دوگانه نگر» تقسیم کرد و مورد بررسی قرار داد. این نوشتار به بیان دیدگاهی در این میان به نام نوپدیدارگروی[۲] که دکتر فیلیپ کلایتون[۳](۱۹۵۵٫م) با رویکردی خاص، دنبال می‌کند می‌پردازد. دیدگاه نوپدیدارگروی که کلایتون به آن می‌پردازد در اصل در هیچ کدام از این سه دسته قرار نمی‌گیرد. این نگرش واکنش هستی شناختی است به دو رقیب دیرینه یعنی وحدت‌نگری و دوگانه‌نگری که از سابقه تاریخی طولانی برخوردارند؛ وحدت‌نگری مادی که سابقه اش به یونان باستان بر می‌گردد و دوگانه‌نگری که قدمتی به عمر ادیان کهن دارد و به نظر کلایتون، لااقل از زمان ارسطو[۴] (۲۳۲-۳۸۴ ق.م) تا کانت[۵]) ۱۸۰۴-۱۷۲۴٫م) در عرصه مباحثات عقلانی در باب نفس نقشی محوری ایفا کرده است.[۶] نوپدیدارگروی در واقع رهیافتی است برای برون رفت از تنگنایی که دو دیدگاه دیگر ایجاب می‌کند.[۷]
    ۱-۲٫ زندگی نامه علمی فیلیپ کلایتون
    فیلیپ کلایتون فیلسوف و دین شناس است. او دکترای خود را در دو رشته فلسفه و دین پژوهی از دانشگاه ییل[۸] دریافت کرده است. پس از فراغت از تحصیل کلایتون در دانشکده‌های هاورفورد،[۹] ویلیامز[۱۰] و دانشگاه ایالتی کالیفرنیا[۱۱] به تدریس اشتغال داشته است. او درجه استادی در مدرسه الهیاتی هاروارد[۱۲] و دانشگاه مونیخ[۱۳] دارد. در حال حاضر وی به تدریس در باب موضوع نوپدیداری و ارائه نظرات خود در زمینه تناسبات موجود در باورهای دینی و علمی در دانشگاه کالرمونت[۱۴] و مدرسه الاهیاتی کالرمونت[۱۵] مشغول می‌باشد.[۱۶]
    ۱-۳٫ بررسی مفاهیم
    به منظور تسهیل در درک مقاصد این نوشتار مهم‌ترین واژگان مطرح شده در این فصل به طور خلاصه تعریف می‌شود:
    ۱-۳-۱٫ ماده‌گروی و دوگانه‌گروی
    ماده‌گروی گرایشی است که همه چیز را و به تبع آن حقیقت انسان را برخاسته از ماده و مادی محض می‌بیند. در این گرایش جایی برای حقیقت غیر مادی وجود ندارد از این رو حقایقی که به ظاهر غیر مادی می‌آیند همچون نفس یا ذهن، یا وجود خارجی ندارند یا همان فعل و انفعالات مادی محض تلقی می‌شوند. در این نگرش تمام هستی قابل تبیین با دانش‌هایی است که وظیفه تبیین ماده را بر‌عهده دارند نظیر فیزیک، شیمی، زیست شناسی و غیره. دوگانه‌گروی در موضعی مقابل ماده‌گروی قرار می‌گیرد که برای حقیقت انسان دو جوهر مجزا قائل است، نفس و بدن. هر کدام از آن دو حقیقتی مستقل از دیگری دارد، هرچند در تعامل با یکدیگر و هماهنگ با هم می‌باشند.
    ۱-۳-۲٫ نوپدیدارگروی
    مکتب اصالت مادی است که در مقابل دو مکتب ماده‌گروی محض و دوگانه‌گروی قرار می‌گیرد و قائل به وجود سطوح گوناگونی از موجودات در عالم ماده است که هر سطحی برای تبیین، نیازمند به دانش مخصوص به خود است. این مکتب به دو گرایش حداقلی و حداکثری تقسیم می‌شود.
    ۱-۳-۳٫ نوپدیداری حداکثری
    موضوع و محتوای یکی از دو گرایش مکتب نوپدیدارگروی است که ماده را امری حقیقی می‌داند و جهان را نیز برخاسته ازماده می‌داند اما به همین سطح از حقیقت جهان طبیعت بسنده نمی‌کند بلکه اجزای جهان مادی را پیوسته در حال تأثیر و تأثر در یکدیگر می‌بیند که بر اثر آن به طور مرتب سطوح جدیدی در هستی نوپدید می‌شود؛ این سطوح جدید ویژگی‌هایی بیش از مواد اولیه تشکیل دهنده خود دارند و قابل تقلیل به واقعیت پیشین خود نیز نیستند.
    ۱-۳-۴٫ نفس و ذهن
    به نظر نوپدیدارگرایان حداکثری نفس یا ذهن، سطحی از حقیقت نوپدید در طبیعت است که برخاسته از حقیقت مادی است و در عین حال نمی‌توان حقیقت آن را به ماده تقلیل‌ داد. در این مجال نفس و ذهن به امری واحد اشاره دارد هر چند به طور کلی این دو اصطلاحاتی هستند که گاهی به جای هم به کار می‌روند و گاهی به ابعاد مختلف اشاره می‌کنند. از آنجا که هر دو وی‍‍‍ژگی مشترکی مانند فکر و اراده دارند در نگاه اول می‌توان آنها را واحد دانست و از آن جهت که ذهن براساس مطالعات تجربی صرف، شناسایی می‌شود و نفس عمدتاً در مطالعات فلسفی مطرح است می‌تواند متفاوت لحاظ شود.
    ۱-۳-۵٫ فرارویدادگی
    رهیافتی برای برون رفت از معضل تبیین چگونگی ارتباط ذهن و مغز و یا رشته‌های عصبی مغزی است که می‌گوید: ذهن به عنوان سطحی فوقانی ابتناء وجودی بر مغز دارد و مغز به عنوان سطح زیرین تعیین کننده فعل و انفعالات موجود در ذهن است. از این رو هر فعل و انفعالی که در ذهن رخ می‌دهد نمایشی است از تغییر و تحولات موجود در مغز. در قبال این، در صورت بروز تحول در سطح زیرین یعنی مغز، در ذهن شاهد تغییر و تحول خواهیم بود. در این بحث به سطح فوقانی فرارویداده و به سطح زیرین فرورویداده می‌گوییم و به فرایند ابتناء سطح فرارویداده بر سطح فرورویداده، فرارویدادگی می‌گوییم.
    ۱-۴٫ ترسیم دیدگاه کلایتون در باب نفس
    هر اندیشمندی که نسبت به شناخت جهان اطراف و هستی پیرامون خود علاقه نشان می‌دهد می‌کوشد تا تبیینی مطلوب و معقول از آن ارائه دهد. این تبیین آنگاه که به ترسیم دستگاهی منسجم و حتی المقدور همه جانبه بیانجامد، به نحوی که بتواند سؤالات بنیادین در باب طبیعت از قبیل بیان چیستی، رابطه اجزاء با یکدیگر و نقش آنها در شکل گیری طبیعت را پاسخ گوید، مکتبی فلسفی در باب جهان طبیعت خواهد بود. این فلسفه باید بتواند به کندوکاو فکری و عقلانی در باب اجزاء طبیعت، چیستی و چگونگی پیدایش آنها نیز بپردازد. این که پاسخ چه خواهد بود و آیا فیلسوف در این مسیر به نتیجه یا نتیجه مطلوب دست پیدا می‌کند یا خیر، مسئله‌ای دیگر است که به کارایی و کارآمدی آن فلسفه باز می‌گردد.
    فیلیپ کلایتون علاقه مند به مکتبی است که تلاش می‌کند نفس و رابطه آن با بدن را ترسیم کند. این مکتب در اصل پیدایشش و در جغرافیای اندیشه متعلق به نگرشی است که حقیقت هستی را فقط مادی می‌بیند و از این رو نفس را نیز در همین محدوده به مطالعه و بررسی می‌گذارد. کلایتون این نگاه را تا حدودی مردود می‌داند؛ هر چند با اصل این که جهان از ماده تشکیل شده مخالفتی ندارد اما هستی و جهان مادی را منحصر در ماده صرف نمی‌بیند. این اندیشه که طرفدارانی نیز دارد به نوپدیداری[۱۷] حداکثری موسوم است. نوپدیداری حداکثری وقایع خاص، مانند نفس و آنچه در اندیشه غرب مدرن به نام ذهن[۱۸] شناخته می‌شود را مادی محض نمی‌داند. در عین حال چون در فضای مادی تنفس می‌کند همانند ماده گرایان، ذهن را به جای نفس[۱۹] و روح[۲۰] به کار می‌برد و تفاوتی میان این سه نمی‌گذارد. کلمه ذهن برای کسانی که ماده و امور مادی مبنای مطالعه شان می‌باشد مأنوس‌تر و قابل درک‌تر است و نوپدیدارگروی[۲۱] حداکثری نیز از این مسأله مستثنی نیست.
    نگاه نوپدیدارگروان حداکثری نفس را از سطح ماده بالاتر می‌بیند و این نگرش راهی را برای در نظر گرفتن تعالی نفس در میان مکاتب مادی عصر حاضر باز می کند. پرداختن به اندیشه فیلیپ کلایتون در باب نوپدیداری بهانه‌ای است برای آشنایی با این مکتب. سؤالی که مطرح است و این نوشتار به دنبال ترسیم آن است این است که نحوه پیدایش نفس چگونه است و به لحاظ وجودی چه رابطه‌ای میان نفس و بدن وجود دارد؟
    ۱-۵٫ جایگاه نوپدیدارگروی در میان مکاتب گوناگون
    در حال حاضر دیدگاه‌های متعددی درباره حقیقت نفس و کیفیت ارتباط آن با بدن در غرب مطرح است که می‌توان آنها را به دو دسته عمده «دوگانه‌گرا»[۲۲]و «وحدت‌گرا»[۲۳] تقسیم کرد. دوگانه‌گروان که بسیار اندکند، وجود نفس و بدن را به عنوان دو امر اصیل می‌پذیرند و وحدت‌گروان یکی از این دو را اصیل می‌دانند. بر اساس این که هر کدام از نفس و بدن اصیل دانسته شوند، وحدت‌گروی خود به دو گروه ماده‌گروی و ذهن‌گروی تقسیم می‌شود. مکتب نوپدیدارگروی در اصل در دسته ماده‌گروی دسته‌بندی می‌شود، اما کلایتون به نگرشی از این مکتب تمایل دارد که این نگرش را صرفاً به نحو کلی مردود می‌داند. ذکر این نکته لازم است که اول: این مکاتب نگاهی جهان شمول دارند، به این معنا که دست به تبیین کلیت جهان پیرامون می‌زنند؛ دوم: هر کدام از این مکاتب از مبادی معرفت شناختی خاص خود بهره می‌برند؛ سوم: به تبیین نفس به عنوان جزئی از جهان هستی علاقه نشان می‌دهند.
    ۱-۶٫ منشأ پیدایش مکاتب گوناگون
    سه دسته نگرش کلی، در درون خود به گروه‌های متعددی تقسیم می‌شود. این انشعابات از آنجا آغاز می‌شود که چهار فرض به عنوان اصول بنیادین در ارتباط میان نفس و بدن می‌توان تصور کرد و متأثر از قبول یا رد هر کدام از این اصول مکاتبی پدید می‌آیند که می‌توان آنها را ذیل یکی از سه شاخه مذکور دسته‌بندی کرد.
    چهار اصل عبارت‌اند از:
    ۱-۶-۱٫ بدن فیزیکی و مادی است
    ما در جهان مادی و اجسام فیزیکی زندگی می‌کنیم و خودمان نیز برخوردار از بدن و جسم فیزیکی هستیم. به عبارت دیگر، قوانین فیزیک و ماده بر بدن ما حاکم است. بنابر این دارای مکان بوده و فضا را اشغال می‌کند و قسمت پذیر، قابل مشاهده و اندازه گیری است. از آنجا که بدن از ماده فیزیکی ساخته شده است، باید ویژگی‌هایی که در همه مواد مشترک است را دارا باشد. اگر بدن مادی است، در این صورت قوانین فیزیکی و مکانیک که در جهان فیزیکی، حرکت و عمل را توجیه می‌کنند باید در مورد بدن نیز به کار بسته شوند و کارکردهای آن همانند سایر موجودات خواهد بود. بنابر این بدن ماشینی است که می‌توان عمل آن را با قوانین حاکم بر حرکت اشیاء، تبیین کرد.
    ۱-۶-۲٫ نفس یا ذهن غیر فیزیکی و غیر مادی است
    جهان غیر مادی و غیر فیزیکی، جهانی متفاوت از جهان مادی است. بدین ترتیب هر چیزی مانند نفس که از جهان غیر مادی باشد قوانین فیزیکی بر آن جاری نمی‌گردد. بنابر این نفس مکانی نبوده و غیر‌قابل تقسیم است و فضا را اشغال نمی‌کند. از آنجا که نفس از ماده فیزیکی مانند گوشت، خون یا هر نوع ماده دیگری ساخته نشده است، هیچ یک از خصایص ماده راندارد و بر خلاف بدن که جزئی از دنیای طبیعت و فیزیکی است، از عالم دیگر بوده و بی مکان است. نفس جوهری ساده است که خودگردان و غیر جسمانی بوده و ابعاد فیزیکی ندارد وتنها به وسیله درون‌نگری شناخته می‌شود. از این رو می‌توان گفت که مستقل از قوانین فیزیکی است؛ شامل دنیای ناملموس و غیر تجربی است که فقط باید باور بشود. موجودی واحد است که قابلیت تقسیم و اشاره را نداشته و تحت تأثیر گذشت زمان قرار نمی‌گیرد و کارکردهای مخصوص به خود دارد. این همه، آن را از جهان جسمانی و مادی به کلّی جدا می‌سازد.
    ۱-۶-۳٫ نفس با بدن در تعامل است

     

    جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

     

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 08:02:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      تبیین اثر بخشی تیمی بوسیله هوش هیجانی و رهبری تحول گرا در شعب بانک های استان گیلان- قسمت ۵ ...

    ثوراندایک[۳] استاد روان‌شناسی دانشگاه کلمبیا یکی از اولین کسانی بود که جنبه‌هایی از هوش هیجانی را تحت عنوان هوش اجتماعی مطرح کرد او هوش اجتماعی را شامل مؤلفه‌های وسیع و گسترده‌ای می‌دانست که هر یک به توانایی‌های مختلفی در زمینه هوش و ابعاد مختلف آن اشاره می‌کردند. در سال ۱۹۳۷ رابرت ثورندایک و سال استرن[۴] تلاش‌های قبلی انجام شده توسط ای. ال. ثورندایک را مرور کردند و به معرفی سه حوزه متفاوت و در عین حال نزدیک به هوش اجتماعی پرداختند. اولین بخش اساساً به نگرش فرد نسبت به جامعه و مؤلفه‌های متفاوت آن (یعنی سیاست، اقتصاد و ارزش‌هایی مانند صداقت) بر می‌گردد. بخش دوم شامل دانش اجتماعی، تبحر در ورزش‌ها، موضوعات معاصر و اطلاعات پیرامون جامعه است. شکل سوم هوش اجتماعی میزان انطباق و سازگاری اجتماعی فرد را در بر می‌گرفت. درون‌گرایی و برون گرایی بر اساس پاسخ‌های فرد به پرسش‌نامه اندازه‌گیری می‌شد. الگوی رفتارگرایی از یک سو، و نهضت آزمون‌های بهره هوشی از سوی دیگر به مدت ۵۰ سال بر روان‌شناسی حاکمیت می‌کردند و این حاکمیت همراه با پشت کردن به ایده هوش هیجانی بود. البته ناگفته نماند که دیوید وشلر[۵] (۱۹۵۲) همراه با گسترده کردن آموزه‌های بهره هوشی، توانایی‌های هیجانی را به عنوان بخشی از توانایی‌های معرّف هوش مورد تصدیق قرار می‌دهد (مولوی و صادق‌وندی، ۱۳۸۹، ۱۸).
    عکس مرتبط با اقتصاد
    گاردنر[۶] با انتشار کتاب (قالب‌های ذهن) خود در برابر دیدگاه هوشمندی (دیدگاهی که معتقد بود مهمترین استعداد افراد بهره هوشی آنهاست) قد علم کرد. به گفته این کتاب، هوش واحد یکپارچه‌ای وجود ندارد که موفقیت در زندگی را تضمین کند. بلکه طیف گسترده‌ای از هوش که هفت نوع اصلی دارد (کلامی، ریاضی- منطقی، جسمانی، فضایی، موسیقی، درون فردی، برون فردی) می‌باشد (فرمانی، ۱۳۸۷، ۳۶).
    نتیجه تصویری برای موضوع هوش
    در سال ۱۹۸۵ واین پاین[۷] دانشجوی آمریکایی مقطع دکتری در رشته هنر، پایان‌نامه‌ای را به اتمام رساند که در آن از عنوان هوش هیجانی استفاده کرد. به نظر می‌رسد اولین اصطلاح هوش هیجانی در محافل علمی و آکادمیک به این دانشجو باز می‌گردد (خان محمدی، ۱۳۸۷، ۳۶).
    تصویر توضیحی برای هوش هیجانی
    وروون بارون[۸] در سال ۱۹۸۸ گام‌های نخستین را در جهت ارزیابی هوش هیجانی به عنوان معیاری از سلامت برداشته است.
    سپس در سال ۱۹۹۰، دو تن از استادان دانشگاه‌های آمریکا به نام‌های جان میر[۹] و پیتر سالووی[۱۰] بر اساس تحقیقات خودشان مقاله‌ای در زمینه هوش هیجانی به چاپ رساندند. آنها برای اثبات هوش هیجانی به عنوان هوش حقیقی به دنبال آزمون‌های جامع و فراگیر رفتند. هدف آنها این بود که آزمونی ایجاد کنند تا توانمندیهای افراد را در زمینه هیجانات و عواطف به شکل علمی اندازه‌گیری کند. تحقیقات نشان داد هوش ذهنی و هیجانی دو مقوله‌ای متفاوت می‌باشند که هر کدام مربوط به بخشی از فرایند ذهنی محسوب می‌شوند (خان محمدی، ۱۳۸۷، ۳۶).
    دانیل گلمن[۱۱] در ۱۹۹۵ با انتشار کتاب هوش هیجانی به آن شهرت بخشید. نظریه هوش هیجانی دانیل گلمن هوش درون فردی و بین فردی (در نظریه گاردنر) را گسترش داده و بر توانایی شناخت، درک و تنظیم و نظارت بر احساسات و هیجانات خود و دیگران و استفاده از آن در جهت هدایت افکار، اعمال و ارتباطات خود و دیگران تأکید می‌کند.
    اگرچه نظریه هوش هیجانی مورد انتقاد برخی از روانشناسان قرار گرفته و آن را نه از مقوله هوش بلکه برخی صفات شخصی شمرده‌اند. اما این نظر در سالهای اخیر مورد توجه روانشناسان قرار گرفته (فرمانی، ۱۳۸۷، ۲۳)
    ۲-۱-۳) تعریف هوش هیجانی
    هوش هیجانی به عنوان متغیر مورد علاقه در مباحث سازمانی، تاریخچه نسبتا جدید دارد. با نگاهی اجمالی به نظرات آنتوناکیس[۱۲] ، وی می گوید که هوش هیجانی برای رهبری خوب نیاز نیست، بلکه رهبران خوب می توانند از نیازهای هیجانی در نقش رهبری خوب استفاده نمایند. در متون منتشر شده به وسیله آنتوناکیس و همکارانش، آنها خاظر نشان ساختند که جنبه‌های ارتباطی رهبری بصورت ماهیتی بوسیله هیجان پیش بینی می گردد. نویسندگان زیادی وجود دارند که می گویند هوش هیجانی از طریق بهبود کار تیمی ، بر اثربخشی سازمانی موثر است. لوپز و همکارانش دریافتند که هوش هیجانی با اخساسات بین شخصی و گرایشات اجتماعی در تیم رابطه مثبت دارد. جردن و تروت[۱۳] نیز به این نتیجه رسیدند که هوش هیجانی به طور مثبت عملکرد تیم را پیش بینی می کند(Jordan & Troth, 2010)
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    هوش هیجانی یک اصطلاح فراگیر است که مجموعه گسترده‌ای از مهارت‌ها و خصوصیات فردی را در برمی‌گیرد و معمولاً به مهارت‌های بین فردی و درون فردی اطلاق می‌گردد که فراتر از حوزه‌های مشخصی از دانش‌های پیشین، بهره هوشی و مهارت‌های فنی یا حرفه‌ای می‌باشد.
    همانند تعریف هوش، در تعریف هوش هیجانی اتفاق نظر میان روانشناسان وجود ندارد و برای تعریف آن از ویژگی‌هایش استفاده می‌شود (خائف الهی و دوستا، ۱۳۸۲، ۵۳).
    صاحب نظران، هوش هیجانی را با توجه به ویژگی‌ها و کارکردهای آن به صورت زیر تعریف کرده‌اند:
    مایر و سالوی[۱۴]، هوش هیجانی را توانایی ارزیابی، بیان و تنظیم احساسات خود و دیگران استفاده کارآمد
    از آن تعریف می‌کنند.
    گلمن در تعریف هوش هیجانی می‌گوید: «مهارتی است که دارنده آن می‌تواند از طریق خود آگاهی، روحیات خود را کنترل کند، از طریق خود مدیریتی آن را بهبود بخشد، از طریق همدلی تأثیر آنها را درک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوه‌ای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد
    بار- آن هوش هیجانی را عامل مهمی در شکوفایی توانایی افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می‌کند و آن را با سلامت هیجانی و در مجموع با سلامت روانی افراد مرتبط می‌داند.
    بنابر این هوش هیجانی را توانایی استفاده از احساس و عواطف خود و دیگران در رفتارهای فردی و گروهی جهت کسب اهداف می‌توان تعریف کرد. با این همه هوش هیجانی بسیار بیشتر ار بهره هوشی خصایص را در اختیار ما قرار می‌دهد که به کمک آنها می‌توانیم چهره انسانی مان را کامل تر کنیم(صفرزاده و همکاران، ۱۳۸۹).
    ۲-۱-۴) ابعاد هوش هیجانی
    گولمن در سال ۲۰۰۱ با مطالعه ۶۰۰ مدیر، مدل خود را با عنوان شبکه قابلیت‌های عاطفی ارائه داد. مدل اولیه وی شامل ۵ بعد و ۲۵ مؤلفه بود که در سالهای بعد مدل خود را به ۴ مؤلفه و ۲۰ قابلیت تقلیل داد که به شرح زیر می باشد(kooker et al, 2007, p. 32):

     

    جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

     

     

    خود آگاهی هیجانی

    خود مدیریتی

    آگاهی اجتماعی

    مدیریت روابط

    همانطور که در تقسیم بندی بالا دیده می شود، اولین مؤلفه در تعریف گلمن، به شرح ذیل است:
    خود آگاهی[۱۵]
    اولین بعد یا مؤلفه هوش هیجانی، خود آگاهی یا شناخت هیجان و احساسات خود است. تشخیص این هیجان، چگونگی تأثیر آن‌ ها بر عملکرد، و درک نقاط ضعف و قوت هیجان خود، بخش مهمی از این مؤلفه را تشکیل می‌دهد. به عبارت دیگر، خود آگاهی، کلید شناخت نقاط قوت و ضعف است. کلیه واحدها اعم از مدیران، رهبران، کارشناسان و …که دارای این قابلیت هستند همواره بدنبال بازخورد عملکرد خود بوده و از خطا هایشان درس می‌گیرند. افراد دارای عملکرد عالی و هوش هیجانی بالا، کمتر در مورد نقاط قوت خود حرف می‌زنند. آنها از استانداردهای درونی بالایی برخوردارند افراد خودآگاه، ارزش‌ها، اهداف و رویاهای خود را می‌شناسند. آنان می دانند که به چه مسیری می‌روند و چرا. آنان با آنچه که احساس می‌کنند برایشان «درست»است، هماهنگ هستند. مثلاً آنان در رد یک پیشنهاد کاری و وسوسه انگیز از لحاظ مالی، توانمند هستند، اما آگاهند که قاطعیت نشان دادن از خود، با اصول یا اهداف بلند مدتشان هم سویی ندارد. بالعکس، شخصی که فاقد خود آگاهی باشد ممکن است در تصمیم‌هایی که اتخاذ می‌کند، با زیر پای نهادن ارزش‌های پنهان، جنجال به راه بیندازد.
    شاید گویاترین نشانه خودآگاهی، گرایش به خوداندیشی و تفکر باشد. افراد خودآگاه عمدتاً زمانی را برای تنهایی و فکر کردن در خلوت، اختصاص می‌دهند؛ این روش به آنان اجازه می‌دهد تا به جای واکنش احساساتی، راجع به مسائل فکر کنند. بسیاری از افراد برجسته در سازمان، در حقیقت روش متفکرانه خوداندیشی را در زندگی معنوی خود پرورش می‌دهند، و وارد زندگی کاری خود می‌کنند(صفرزاده و همکاران، ۱۳۸۹).
    خود مدیریتی[۱۶]
    سومین بعد هوش هیجانی، خود مدیریتی هیجانی است این مؤلفه توانایی شخص را در تنظیم هیجانات اضطراب آوری چون دلهره یا عصبانیت و چگونگی مدیریت کردن این موقعیت‌ها را نشان می‌دهد. این بعد درون فردی، به هنگام مواجهه فرد با موقعیت‌های دشوار روحی که مستلزم آرامش روانی است، اهمیت می‌یابد. خود مدیریتی همچنین، نشانگر توانمندی خود در سازگاری، ابتکار عمل، میل به موفقیت، وجدان کاری، اعتمادسازی درونی، انعطاف پذیری و نگرش جامع به همه است. در واقع مدیریت بر خود، که شبیه یک مکالمه مداوم درونی است، بخشی از هوش هیجانی است که ما را از زندان احساسات رها می‌کند؛ همان چیزی که به وضوح به ذهن و انرژی متمرکزی که افراد بدان نیاز دارد، اجازه حضور می‌دهد و به هیجانات مخرب اجازه نمی‌دهد تا ما را از مسیر خود بیرون رانند.
    تعجبی نیست که بگوییم مدیریت بر خود، به علل رقابتی نیز اهمیت دارد. در محیط مسری کنونی که شرکت‌ها یکی پس از دیگری در هم ادغام شده و از هم می‌پاشند و فن آوری، کار را پیچیده و مبهم کرده است، کارکنان که در شرکت بر هیجانات خود مسلط هستند بهتر می‌توانند با تغییرات همراه شده و به شرکت کمک کنند تا خود را با وضع موجود هماهنگ سازد. علاوه بر اینها، مدیریت بر خود باعث ایجاد «شفافیت» می‌شود. این ویژگی تنها خصیصه خوب یک مدیر و رهبر نیست، بلکه نقطه قوت شرکت نیز می باشد. شفافیت، باعث ایجاد صداقت و این احساس که یک فردی که در واحد مربوطه خود فعال، قابل اعتماد بوده است. بالاخره پر معناترین عمل مسؤلانه‌ای که کارکنان می‌توانند انجام دهند، کنترل حالت ذهنی خودشان است(صفرزاده و همکاران، ۱۳۸۹).
    آگاهی‌های اجتماعی[۱۷]
    به عنوان چهارمین بعد تئوری هوش هیجانی گلمن، عمدتاً بر قابلیت همدلی متمرکز می‌گردد. بدین معنی که با آگاهی فرد از احساسات، علائق و نیازهای دیگران است که موقعیت‌های مختلف را شناخته و از این منبع اطلاعات برای برقراری ارتباط صحیح با آن‌ ها استفاده می‌کند. گلمن ( ۱۹۹۵ ) اهمیت همدلی در روزگار معاصر را ناشی از سه نیاز اصلی می‌داند:

     

     

    نیاز روز افزون به تیمهای کاری

    روند سریع جهانی شدن (و لزوم همدلی با افرادی از فرهنگ‌های دیگر)

    نیاز رو به افزایش به حفظ استعدادها.

    همدلی، بدان معنا نیست که کارکنان کلیدی در شرکت باید هیجانات خود را به خود بگیرند و سعی کنند همگان را خشنود سازند، چنین تفکری کاملاً اشتباه است و مانع انجام کار می‌شود. همدلی یعنی وارد کردن احساسات دیگر کارکنان در ملاحظات اندیشمندانه و سپس اتخاذ تصمیمات هوشمندانه‌ای که آن احساسات را در نظر بگیرد. نکته مهم اینجاست که همدلی، طنین افکنی را ممکن می‌سازد. کارکنانی که فاقد همدلی باشند طوری عمل می‌کنند که ایجاد ناسازگاری می‌کند. همدلی بر پایه مدیریت خویشتن شکل می‌گیرد، البته این به معنای بیان هیجانات به صورت مناسب است، نه خفه کردن آنها. وقتی افراد قادرند احساسات و نگرش‌های دیگران را درک کنند، به سیستم رهنمون هیجانی نیرومند دست یافته‌اند که گفته‌ها و کردار آنان را در مسیر مناسب قرار می‌دهد. بنابر این «همدلی» امر جدانشدنی و اثربخش اجتماعی در کار می باشد. افراد همدل در شناخت و رسیدگی به نیازهای ارباب رجوع، مشتریان و یا زیردستان، فوق العاده عمل می‌کنند.
    آنان در دسترس به نظر می‌آیند، به نحوی که مایلند حرف‌هایی را که دیگران می‌زنند، بشنوند. آنان با دقت گوش می‌دهند و آنچه را که افراد واقعاً از آن نگرانند، در می‌یابند و با توجه به همه اینها پاسخ می‌دهند. به علاوه، همدلی کلید جذب استعدادهاست.بالاخره در این اقتصاد جهانی در حال رشد، همدلی یا آگاهی‌های اجتماعی مهارتی است ضروری، هم برای کنارآمدن با همکاران متعدد و هم برای تجارت با افرادی از فرهنگ‌های مختلف است. گلمن بر این عقیده بوده است که هماهنگ بودن با احساسات دیگران در تصمیم‌گیری و قضاوت‌های اخلاقی با اهمیت خواهد بود و عدم همدلی یک کمبود بنیادی در هوش هیجانی است(صفرزاده و همکاران، ۱۳۸۹).
    مدیریت روابط (مهارت‌های اجتماعی) [۱۸]
    و آخرین بعد از هوش هیجانی گلمن، بعد مدیریت روابط است، چگونگی تعامل با افراد را در موقعیتهای هیجانی نشان می‌دهد که به آن مهارت اجتماعی هم گفته می‌شود کنترل دقیق احساسات خود، واکنش مناسب، کار گروهی، توان گفتگو و ارتباط شفاف است. گلمن معتقد است که افرادی می‌خواهند در ایجاد رابطه با دیگران مؤثر واقع شوند و باید توانایی تشخیص، تفکیک و کنترل احساسات خود را داشته باشند و سپس از طریق همدلی یک رابطه مناسب برقرار کنند. افراد فقط از طریق مهارت‌های اجتماعی بالا می دانند در کجا و چه موقع از خود حالت هیجانی نشان دهند.
    گلمن بر این باور است که اگر ما قادر به کنترل حالات روحی و خلق و خوی هیجانی خود نبوده و مهارت‌های ضروری همدلی را در خود ایجاد نکنیم. در مدیریت اثربخش هیجانی، موفقیت‌های چندانی نخواهیم داشت بر عکس، افراد دارای هوش هیجانی از این مهارت در جهت نیل به رسالتهای سازمان بهره می‌برند. مؤلفه مدیریت روابط، از نگاه گلمن، بسیاری از مهارت‌های ضروری برای موفقیت در موقعیتهای اجتماعی را در خود دارد. ارتباطات نیز، عنصر اساسی در مدیریت روابط است. توانایی ابراز صمیمیت و محبت به دیگران را ارتباط یا تقویت مناسبات می‌گویند. این کار با بروز رفتارهای کلامی و غیر کلامی برای ابراز قدردانی و تشکر از دیگران صورت می‌گیرد. بالاخره، وظایف افراد پیچیده‌تر می‌شود و نیاز به همیاری بیشتری احساس می‌شود، مهارت‌های ارتباطی از اهمیتی محوری برخوردار می‌شوند. برای نمونه هر شرکت بزرگی باید فرد کلیدی را در میان واحدهای خود توزیع کند، چرا که این کار یک تیم بالفعل ایجاد می‌کند.
    به اعتقاد گلمن، هوش هیجانی، مجموعه‌ای از توانمندی‌هایی است که باعث تشخیص، انعکاس و سازگاری هیجانی در خود و آگاهی از عواطف دیگران می‌گردد. او اخیراً برای هر قلمرو، ویژگی‌هایی را قائل می‌شود که عبارت است از:

     

     

    هر یک از مؤلفه‌های هوش هیجانی به تنهایی تأثیر منحصر بفردی بر عملکرد شغلی دارد.

    هر یک از آن‌ ها، تا حدی با دیگر مؤلفه‌ها، تعامل محکمی دارد. به عبارت دیگر، مؤلفه‌های هوش هیجانی دارای وابستگی متقابل هستند.

    ظرفیت‌های هوش هیجانی نسبت به یکدیگر، جایگاه سلسله مراتبی دارند. مثلاً: خود آگاهی برای خود تطبیقی و همدلی ضروری است. خود تنظیمی و خود آگاهی هم، مبنایی برای انگیزش می شود(صفرزاده و همکاران، ۱۳۸۹).
    ۲-۱-۵) هوش هیجانی در محیط کار
    ساختار هوش هیجانی پس از پدید آمدن در اوایل دهه ۱۹۹۰ ، توجه بسیاری را در متون تحقیقاتی و کاربردی به خود معطوف کرده به عنوان بخش مهمی از توانایی‌های فردی برای کمک به موفقیت سازمان بر شمرده شده است. از طریق ضریب هوشی روانشناسان جنبه‌های هوش هیجانی را در سازمان‌ها در طی سالهای مختلف مطالعه کرده‌اند اما این مفهوم همچنان نسبتاً جدید بوده و کارهای زیادی باید برای دستیابی به شفافیت در مورد تأثیری که هوش هیجانی بر عملکرد فردی و سازمانی دارد، صورت ‌گیرد. در حالیکه چند تعریف مفهومی از هوش هیجانی وجود دارد آن‌ ها همگی دارای مبانی نظری بسیاری می‌باشند که شامل آگاهی از احساسات یک فرد، آگاهی از احساسات دیگران و فهم احساسات و توانایی مدیریت هیجانات فرد و احساسات دیگران می‌شود. هوش هیجانی به عنوان عاملی واسطه‌ای و سازمان دهنده می‌تواند، موجب بهبود عملکرد گروهی شود زیرا برای گروه این امکان را فراهم می آورد که به طور سریع به شکل هماهنگ و مؤثر در می‌آید. به نظر می رسد، گروه‌هایی که از نظر هوش هیجانی در حد پایین قرار دارند، جهت کار کردن مؤثر در قالب یک گروه هماهنگ به وقت بیشتری نیاز داشته باشند.
    چرنیس و گلمن[۱۹] اظهار نموده اند؛ قابلیت‌های اجتماعی چون؛ آگاهی و مهارت اجتماعی موجب افزایش هوش هیجانی گروهی شده و این امر به نوبه خود موجب کارایی شرکت می شود. هوش هیجانی گروهی را توانایی گروه در ایجاد هنجارهایی جهت مدیریت فرایند هیجانی خود به منظور اعتماد سازی، رشد هویت گروهی و ارتقاء سودمندی گروهی، تعریف نموده اند. مطالعات متعدد نشان داده گروه‌های کار در صورتی که بتوانند به سطوح بالای مشارکت، همکاری و هم دستی بین اعضا دست یابند، خلاق‌تر خواهند شد اما نمی‌توان فقط با تجویز این رفتارهای تعاملی، اعضا را به این گونه رفتارها واداشت. برای بروز این رفتارها سه شرط؛ اعتماد متقابل بین اعضا، احساس هویت گروهی یا همان احساس تعلق و وابستگی اعضا به گروهی یگانه و ارزشمند و هم چنین، احساس ثمربخشی گروهی یا این اعتقاد که اگر اعضای گروه با هم کار کنند کارآمدتر از زمانی خواهند بود که جدا از هم کار می‌کنند، باید در بین آنان محقق شده باشد. سه مقوله مذکور در محیط هایی فراهم می شود که در آن‌ ها با هیجانات به نحو مطلوب برخوردار شده باشد لذا می‌توان اذعان داشت، گروه‌ها با ایجاد هوش هیجانی در خود از مزایای متعدد آن بهره مند خواهند شد.
    شکل ۲-۱) رشد هوش هیجانی افراد در محیط کار (سبحانی نژاد و یوزباشی، ۱۳۸۷ ،۶۶)
    داده‌های ثبت شده متعددی نشان می‌دهد که اهمیت قابلیت‌های هوش هیجانی برای عملکرد مؤثر در محیط کار، رو به افزایش است. مک کلند[۲۰] (۱۹۹۸) برای مثال اطلاعاتی برای بیش از ۳۰ شرکت مختلف را مرور کرده و نشان داد که طیف وسیعی از قابلیت‌های هوش هیجانی در ارتباط با خود انگیزشی، آگاهی‌های اجتماعی و مهارت‌های اجتماعی، اجراکنندگان برتر را از اجراکنندگان متوسط متمایز می‌سازد.
    شکل ۲-۲) مدل هوش هیجانی( اقتباس از بارآن و پارکر[۲۱]، ۲۰۰۰، ۳۵۰)
    حجم در حال رشد تحقیقات شغلی وشرکتی اشاره کلی تری به نقش مهم هیجانات در محیط کار را دارد شواهد مهمی نشان می‌دهد که هوش هیجانی را در ارتباط با رضایت شغلی بیشتر، افزایش قابلیت کنار آمدن با استرس و گرایش به تغییر یا تعهد سازمانی قویتر را ترسیم می‌کند. مطالعات متعددی نشان می‌دهد که به هوش هیجانی به عنوان یک پیش بینی کننده ارزشمند از عملکرد کاری نگاه شده است اعتبار آن را در حوزه‌های عملکردی از جمله عملکرد کاری، گروهی و عملی می دانند. این یافته‌ها همسو با یافته‌های واتکین است که تحقیق وی هوش هیجانی را به عنوان تنها عامل مهم برای عملکرد برتر در شغلهای آغازین تا موقعیت‌های اجرایی برتر به تصویر می‌کشد. بارآن و پارکر دریافتند که قابلیت‌های هوش هیجانی برای عملکرد مؤثر در بیشتر مشاغل حیاتی است. و گلمن پی برد که ۶۷ درصد از قابلیت‌ها مهم برای عملکرد مؤثر قابلیت‌های هیجانی است. بنیس و چن[۲۲] از سوی دیگر ادعا می‌کنند که هوش هیجانی ۸۵ درصد الی ۹۰ درصد رهبران و مدیران سازمانی را تشکیل می‌دهد. دلویس و هیگز[۲۳] دریافتند که معیار هوش هیجانی برای ۳۶ درصد واریانس در پیشرفت سازمانی محاسبه شده است، درحالی که ضریب هوشی تنها ۲۷ درصد محاسبه شده است (جمالی و همکاران، ۲۰۰۶، ۳۵۳-۳۵۱).
    ۲-۱-۶) مدل‌های هوش هیجانی
    با توجه به تعاریف متعدد از هوش هیجانی دو رویکرد عمده در زمینه هوش هیجانی مطرح است:
    الف) رویکرد توانایی: که هوش هیجانی را به عنوان هوشی که شامل هیجان می‌باشد، در نظر می‌گیرد و تعریف می‌کند. تعاریف اولیه از هوش هیجانی در قالب رویکرد توانایی بیان گردید که آن را “نوعی پردازش اطلاعات هیجانی که شامل ارزیابی صحیح هیجان در خود و دیگران و بیان مناسب عواطف و تنظیم سازگارانه عواطف به نحوی که به بهبود زندگی منجر شود” (مایر و سالوی،۱۹۹۹) تعریف کردند.
    ب) رویکرد مختلط: که هوش هیجانی را با مهارت‌ها و ویژگی‌های دیگر مانند بهزیستی، انگیزش و توانایی برقراری رابطه با دیگران ترکیب می‌کند. تعریف هوش هیجانی به صورت “توانایی‌های شناخت هیجانات خود، درک احساسات درونی دیگران، مهار هیجانات و اداره و مدیریت روابط با نرمش و مدارا” از گلمن (۱۹۹۵) و مجموعه‌ای از توانایی‌های غیرشناختی، توانش‌ها و مهارت‌هایی که بر توانایی رویارویی موفقیت آمیز با خواسته‌ها، توانش‌ها، احتیاجات و فشارهای محیطی تاثیر می‌گذارند” از بار- آن (۱۹۹۷)، نظریه “گلمن” و “بار- آن” را جزء این رویکرد قرار می‌دهد.
    و در مجموع مهمترین مدلهای مختلف هوش هیجانی عبارتند از (مختاری‌پور و سعادت، ۱۳۸۹، ۳۰):
    الف- مدل مایر و سالووی[۲۴]
    ب- مدل گلمن[۲۵]
    ج- مدل بار- آن[۲۶]
    چ- مدل دولویکس و هیگس[۲۷]
    الف: مدل مایر و سالووی
    همان طور که در ابعاد هوش هیجانی ذکر شد مایر و سالووی چهار بعد برای هوش هیجانی تشخیص دادند (مختاری پور و سعادت، ۱۳۸۹، ۳۰):

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 08:01:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      تحلیل حقوقی امضاء الکترونیک اهلیت و احراز هویت در قراردادهای تجارت الکترونیک- قسمت ۳ ...

    از سده سیزدهم میلادی به بعد، در اروپا، رفته رفته رسم شد که افراد در ذیل اسناد پس از نهادن اثر مهر خود صلیبی نقش کنند و در کنار آن نام خود و نام پدر و القاب و دیگر خصوصیات خویشتن را شخصاً بنویسند.
    تقید اروپائیان برعایت و انجام تشریفات فوق در تنظیم اسناد خصوصی، منشاء و مبنای پیدایش امضاء ورواج آن شد. بدین ترتیب که با گذشت زمان نقش مهر جای خود را به علامت صلیب و نام و مشخصات صادر کننده سند سپرد و بعد نقش صلیب نیزحذف گردید و نوشته شدن نام صادر کننده سند بطور واضح یا بصورت رمزی توسط شخص مزبور، قائم مقام اثر مهر ونقش انگشتری شد.
    در کشور فرانسه در سده شانزدهم میلادی، بر اساس احکام و فرمان های دولتی، مربوط به تشریفات وترکیبات تنظیم اسناد رسمی، امضاء شدن اینگونه اسناد برای متعهد یا متعهدان با سواد، اجباری گشت و به موازات آن ممضی شدن اسناد ونوشته های عادی هم در میان مردم متداول گردید.
    در کشور ما ایران، رواج امضاء امری جدید و متاخر است. اسناد و مدارک موجود نشان می‏دهد که احکام و فرمان های درباری و دولتی ـ تا سال ۱۳۳۱قمری هجری وسیله مهرگواهی می شده است.
    در آن ایام صدور و تنظیم اسناد خصوصی به دو شکل یا دو شیوه صورت می گرفت. یکی در محضر علمای اعلام و دیگری در خارج از آن. در اسناد نوع اول معمولا متن سند بر اساس اظهار و توافق طرفین معامله یا قرارداد، تنظیم می شد و به مهر مجتهد تنظیم کننده سند و شهود قضیه می رسید. لیکن مهر شدن یا مهر نشدن سند توسط اصحاب قرارداد و معامله، چندان اهمیت نداشت. به همین جهت امروزه پاره ای از این قبیل اسناد را می بینیم که مطلقاً فاقد تصدیق طرفین اصلی تنظیم کننده سند است.
    در اسناد نوع دوم یعنی اسنادی که تنها توسط خود افراد تنظیم می‏شد و بیشتر ناظر به امور کم اهمیت بود، ذیل سند فقط توسط متعهد و در اسناد متضمن تعهد یا تعهدات افراد متعدد، ذیل سند توسط متعهدان مهر می شد.
    با ورود تمدن اروپائی به ایران وافزایش مراوده بین ممالک اروپائی و کشور ما رفته رفته امضاء و اهمیت آن در اسناد مورد توجه واقع گشت. نخست فرمانها و اسناد دولتی ممضی می شد وسپس بتدریج به ویژه بابت ونشر سواد، امضاء کردن اسناد و نوشته ها بین همگان رواج یافت.

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

    ب: تعریف امضا در حقوق ایران

    امضاء در معنای صحه گذاشتن، تصویب کردن و تصدیق کردن[۲] خط نیز آمده است. در اصطلاح حقوقی، به علامت خاص یا نامی اطلاق می‏شود که اشخاص در ذیل اسناد، نامه ها و دیگر نوشته ها نقش می کنند یا می نویسند، تا بدینوسیله صدور نوشته را از ناحیه خویش یا موافقت خود را با مضمون و مدلول آن گواهی کنند.
    معذلک باید توجه داشت که اهمیت و تأثیر امضاء در اعتبار اسناد از هنگامی در ایران رسمیت یافت که مقننین ما، در قوانین و مقررات مختلف مانند قانون مدنی (در مواد ۱۳۰۱ و ۱۳۰۲ و ۱۳۰۳ و ۱۳۰۴ و ۱۲۹۱ و ۱۳۲۹۳ و غیر آن) و قانون آئین دادرسی مدنی (در مواردی مانند ۳۷۶ و ۳۹۳ و ۳۹۵ و ۳۹۶ و ۳۹۸ و ۴۰۱) و قانون تجارت (در مواد ۲۲۳ و ۲۳۹ و ۲۴۶و۲۴۹ و ۳۰۸ و ۳۱۱ و ۳۱۲ و غیره) و قانون و مقررات ثبت اسناد واملاک در موارد مختلف تبصریح یا تلویح، امضاء را بعنوان وسیله تصدیق اسناد شناساند و موقع و ارزش آنرا در سندها اعلام داشت.
    بر طبق قوانین و مقررات فوق، یک نوشته اعم از عادی یا رسمی، منتسب به یک شخص، جز در موارد استثنائی، تنها وقتی علیه آن شخص حجیت می تواند داشت که توسط مشار الیه یا نماینده قانونی او امضاء شده باشد، زیرا معنی و مفهوم وجود امضاءدر یک سند ای است که امضاء کننده، صحت مندرجات سند را قبول دارد و در قبال آثار حقوقی و قانونی آن سند تسلیم است.
    به همین جهت برای یک شخص در قبال نوشته عادی فاقد امضاء و منتسب به او (در صورتی که سند بوسائل دیگری تصدیق نشده باشد) ولو عمل نوشتن توسط منتسب الیه صورت گرفته باشد، راه دفاع باز است. چه او حق دارد بگوید که من اول می پنداشتم که از ناحیه طرف حقی برذمه خود دارم، از این رو به نوشتن ان اقدام کردم، اما بلافاصله متوجه شدم که اشتباه نموده ام و به او مدیون نیستم، لذااز امضاء و تصدیق سند خودداری کردم. یا آنکه بگوید اصولا من از نوشتن این نوشته قصد مزاح داشتم به همین جهت هم آنرا امضاء وتصدیق نکردم. یا آنکه بگوید من اساساً دینی بطرف ندارم، منظورم از تنظیم این نوشته این بود که در خط و انشاء پیشرفت کنم.
    بدیهی است در صورتیکه نوشته مورد انتساب، بخط منتسب الیه نیز نباشد اصولا بین مشار الیه و نوشته مزبور رابطه ای وجود ندارد تا شخص منتسب الیه نیازمند به دفاع باشد.
    و حال آنکه وقتی نوشته ای ولو به خط غیر یا بصورت ماشین شده یا فتوکپی یا چاپ و نظائر آنها توسط شخص امضاء شد، مندرجات آن سند تا اثبات بطلان، علیه منتسب الیه حجت خواهد بود.
    مطلبی که در این مقام در خور ذکر است این است که قوانین و مقررات ما، با وجود کمال اهمیتی که برای امضاء در اسناد قائل شده است، درباره شکل و فرم امضائات ساکت است.
    یعنی معلوم نیست برای آنکه قانوناًعنوان امضاء بر نوشته یا علامت ترسیم شده ای مصداق یابد، آن نوشته با علامت باید چه خصوصیاتی را واجد باشد.
    در پاسخ به مسئله بالا باید گفت که برای امضاء عرفاً نیز شکل و فرم خاص و معینی پیش بینی نشده است.
    بعضی افراد در وقت امضاءنام و نام فامیل خود را بطور ساده و معمولی می نویسند و همین نوشته، امضاء آنان را تشکیل می‏دهد. برخی دیگر با جزئی تغییری در شیوه نگارش عین باافزودن پاره ای خطوط زینتی عمل فوق را انجام می دهند. گروهی هم حروف نام خود را چنان تغییر شکل داده با دو اثر و خطوط مختلف توام می سازند که خواندن و تشخیص آنها برای اشخاص غیر آشنا، ناممکن است. بعلاوه امکان دارد که کسی نیز علامت خاصی را که مشمول نام نوشته نباشد، بعنوان امضاء خود، اختیار و استعمال کند. به عبارتی دیگر امضاء عبارت است از نوشتن اسم یا نام خانوادگی یا رسم علامت خاصی که نشانه هویت صاحب علامت است در زیر اوراق و اسناد عادی یا رسمی که متضمن وقوع معامله یا تعهد یا اقرار یا شهادت یا مانند آنها است.[۳]
    بنابراین هر کس می تواند با نوشتن نام خود به شیوه دلخواه یا با ترسیم نقش مشخصی صدور یک سند از ناحیه خود با موافقت خویش با مندرجات سند را تصدیق یا باصطلاح یک سند یا نوشته را امضاء نماید.
    حتی این روزها مخصوصاً در میان افراد شاغل به فعالیت های اقتصادی کسانی را می بینیم که از نظر احتیاط و محافظه کاری امضائات متعددی را برای خود انتخاب کرده اند. و مثلاً در وقت باز کردن حساب جاری نزد فلان بانک، امضاء خود را به شکلی انجام داده اند که با امضاءایشان در نزد بانک دیگر متفاوت و با امضاء روز مره آنان مختلف است و بر عمل ایشان نیز قانوناً ایرادی وارد نیست.
    عکس مرتبط با اقتصاد
    به همین ترتیب هم یک شخص میتواند امضائی را که تا دیروز بعمل می آورد امروز تغییر دهد و فردا هم شکل و علامت جدیدی بعنوان امضاء اختیار نماید.
    روی هم رفته باید گفت آنچه در تطبیق عنوان امضاء بر یک نوشته یا علامت مؤثر است، قصد و اراده شخص، در وقت نوشتن نام یا نهادن علامت خاص، روی یک سند یا نوشته به منظور تصدیق مندرجات آن است و طبیعی است که تشخیص نهایی امر نیز جزء اختیارات مراجع قانونی است.
    نکته دیگری که ذکر آن در اینجا بی مورد نیست این است که آیا امضاء اسناد، همانطور که در عرف و عمل متداول است، باید در ذیل سند صورت گیرد یا آنکه محل آن مهم نیست و در هر قسمت از سند که باشد معتبر است.
    در خصوص مسأله فوق دو نوع استدلال می توان کرد. یکی اینکه با توجه به مدلول ماده ۱۳۰۱ قانون مدنی به این شرح:
    «امضائیکه در روی نوشته یا سندی باشد بر ضرر امضاء کننده دلیل است».
    و نیز با التفات به ماده ۱۳۰۴ همان قانون بشرح ذیل:
    «هرگاه امضاء تعهدی در خود تعهد نامه نشده و در نوشته علیحده شده باشد آن تعهد نامه بر علیه امضاء کننده دلیل است در صورتیکه در نوشته مصرح باشد که به کدام تعهد یا معامله مربوط است»، گفته شود که در اسناد، محل امضاء مهم نیست، آنچه مهم است اینست که نوشته ای واجد امضاء باشد، اعم از آنکه امضاء در ذیل سند صورت گرفته باشد، در بالای سند و یا در طرفین آن.
    استدلال مخالف اینست که بگوئیم مقررات و قوانین ثبتی وارد بر قانون مدنی است و چون در مقررات مزبور همه جا از امضاء شدن ذیل سند، صحبت شده است، بنابراین باید امضاء اسناد، در زیرسند صورت گیرد.
    بنظر نویسنده طریق رفع اشکال این است که بگوئیم در مورد اسناد تنظیمی در مراجع ثبتی چون مراجع مزبور قانوناً ملکف به رعایت وانجام ترتیبات و تشریفات خاصی هستند، طبعاً امضاء متعاملین و طرفین قراردادها باید در ذیل سند مندرج گردد و تخلف از ترتیب مزبور به اقتضای اهمیتی که قانونگذار برای دستور خویش قائل گردیده، موجب کسر اعتبار سند خواهد شد.

     

    پ: معنی لغوی

    واژه «امضاء» مصدر ودر لغت به معنی جاری ساختن و گذرانیدن است[۴].

     

    ت: عناصر امضا

    مورد امضا عناصر آن را با توجه به متفاهم عرف از این قرار می‌داند[۵]: ۱- نوشته یا علامت: فرق نوشته با علامت این است که نوشته مرکب از دو یا چند حرف از حروف هجا است ولی علامت چنین نیست. ۲- نوشته یا علامت باید در عادت نویسنده یا ترسیم‌کننده علامت حاکی از هویت او باشد یعنی به او منتسب باشد نه به دیگری ۳- صاحب نوشته یا علامت مذکور باید آن را به قصد حکایت از هویت خود رقم زده باشد. ۴- باید نوشته یا علامت مذکور ذیل سندی درج شده باشد. فرق نمی ‌کند که محتوای سند چه باشد و فرق نمی ‌کند که محتوای سند چه باشد و فرق نمی ‌کند که سند را خود نوشته باشد یا نه. قانونگذار فرق نمی ‌گذارد که محل امضا در ذیل سند باشد یا در هامش آن یا در سند دیگر یا در ظهر سند (مواد ۱۳۰۱ و ۱۳۰۴ قانون مدنی). در مقررات ثبتی هرجا که امضا ذیل سند مورد امر مقنن است تخلف از آن برای سردفتر جنبه انتظامی دارد ولی موجب بی‌اعتباری سند نمی ‌شود و اعتبار سند را کسر نخواهد کرد و مهمتر اینکه امضا ذیل هر نوشته تصدیق تعهداتی است که در سند مذکور درج شده است. با مقدمات فوق به موضوع اصلی برمی ‌گردیم و اینکه آیا سندی با عنوان وکالت در امضاء سند قبلی ماهیتا متفاوت از نوع سند شایع و رایج در دفترخانه‌ها با عنوان فروش می ‌باشد و یا خیر؟ و یا اینکه حداقل به لحاظ مقررات ثبتی هر دو سند پیش‌گفته ماهیتی واحد داشته و از نظر حقوقی تفاوتی بین آنها متصور نیست. مدعای نگارنده آن است که با تحلیل دقیق قضیه معلوم خواهد شد که به‌رغم تفاوت‌های ظاهری و دو عنوان متفاوت هر دو سند ماهیتی واحد داشته و همان‌طور که گفته شد حداقل از لحاظ مقررات ثبتی موجبی برای افتراق و جدایی آنها وجود ندارد.

     

    ث: نقد تعاریف دیگر از امضا

    این که گفته می شود امضا عبارت از الحاق یک رسم یا نوشته به نوشته ی دیگر است، این تعریف، شامل سایر رسانه ها نمی شود. آیا امضای یک نرم افزار، ممکن نیست؟ پس این گونه تعریف، جامع نیست و امروزه امضای نرم افزارها و فیلم ها و تصاویر و حتی مدارهای منطقی جزء لا ینفک تحکیم روابط حقوقی مدرن میان اعضای جامعه می باشد.
    تعریفی که تلویحاً از امضا در ماده ۱۳۰۱ از قانون مدنی ایران آمده و آن بدین وجه است،[۶] : «امضائی که در روی نوشته یا سندی باشد بر ضرر امضاءکننده دلیل است. »، شامل ایرادات زیر است:
    ۱- وقتی نوشته ای امضا شود، این نوشته سند است. البته اگر مراد از نوشته، نوشته ای باشد که مدلول قابل استنادی در آن هویدا باشد. مسلم است که اگر درون یک نقشی صرفاً امضایی شده باشد، این نوشته سند نیست. پس قید نوشته یا سند در قانون مدنی نمی بایست در کنار هم ذکر می شد. قانون مدنی می بایست یک تعریف از سند کرده باشد و سپس قید سند را مستقل از نوشته بیاورد.
    ۲- اصل آن است که قیود متعدد در یک قانون، مفید استقلال ماهوی مدلول هر یک از قیود باشد. بنا بر این قانون مدنی اگر تعریف جامعی از سند کرده باشد، استقلال سند از نوشته، مفید شمول سایر رسانه ها هم می شد. اما چون سند نیز مطلق در نوشته ها است، بنا بر این حکم به افتراق ماهوی نوشته و سند در قانون مدنی موجود نیست و این تعریف که تلویحاً از ماده ی ۱۳۰۱ قانون مدنی مستفاد است، شامل رسانه های دیگر از قبیل پرونده های رایانه ای نمی گردد. البته با توجه به تاریخ تصویب قانون مدنی و فناوری موجود در زمان تصویب، همچنین با توجه به جعل مستقل قانون خاص برای تعریف امضای الکترونیک، می توان اغماض قانون مدنی را نادیده گرفت.
    ۳- این که دلیلیت امضا منحصر به اخبار به حق علیه امضا کننده باشد، خلاف حجیت امضا است. برای مثال، اگر شخصی اظهارنامه ای دال بر اعلام فسخ معامله ای را امضا کرده باشد، مستقلاً امضای وی حجیت دارد. ممکن است ایراد شود که حجیت امضا در اظهارنامه ای که به نفع امضا کننده است، منوط به تشریفاتی است که منجر به رسمیت و اعتبار آن اظهارنامه می شود. مثلاً بگویند که چون دفتر دادگاه یا دفتر اسناد و املاک، آن را گواهی می کند، لذا گواهی ثالث، باعث حجیت اظهارنامه است. ولی ما این را چنین نقض می کنیم که فرض شود که امضا کننده از درگاه الکترونیک من، مبادرت به تنظیم اظهارنامه ای نماید و آن را به طریق امن، ابلاغ نماید. آیا اگر اصالت امضا ثابت باشد و تاریخ اظهارنامه نیز مصون از اعتراض مانده باشد، می توان از حجیت محتوای آن اظهارنامه که به نفع امضا کننده می باشد، به صرف مدلول ماده ی ۱۳۰۱ قانون مدنی عدول کرد؟ پس امضا آن نیست که منضم به نوشته ای باشد که حاوی اقرار امضا کننده است. هر چند عملاً تنها نیاز به قدرت اثباتی امضا، در جایی قاعدتاً پیش می آید که نزاع در حقی باشد که به ضرر امضا کننده است. وگرنه که هر کس عاقلی از انتفاع خویش با نزاع و انکار، جلوگیری نمی کند.

     

    گفتار دوم: تعریف امضای دیجیتال

    امضا عبارت است از ترسیم یا انضمام یک رسم به رسانه که بتواند قبول ارادی امضا کننده ی آن رسانه نسبت به تمامیت آن را به نحو انحصاری ثابت کند.
    الف: ترسیم یا انضمام یک رسم: نوشتن نام یا نام خانوادگی یا رسم کردن هر شکل، عنصر مادی یک امضا است.
    ب: رسانه: عبارت از هر ابزاری است که ملتزم به رساندن معنایی باشد. بنابراین، یک نوشته، یک فیلم یا یک تصویر یا یک پرونده ی رایانه ای، رسانه به شمار می آیند.
    مطابق تعریف عام از رسانه و شمول آن در تحدید شمول تعریف امضا، تنها نوشته های کاغذی نیستند که امضا می توانند بشوند. بلکه برای نمونه، پرونده ی اجرایی یک نرم افزار رایانه ای نیز می تواند توسط تولید کننده ی آن، امضا شود. همچنین برای نمونه ی دیگر، یک نرم افزار می تواند توسط یک شرکت دیگر نیز جهت عاری بودن از ویروس، امضا شود[۷].
    قبول ارادی امضا کننده: یعنی این که امضا کننده در مرحله ی اثباتی، چنین فرض می شود که با صحت اراده و علم به آن چیزی که امضا می شود، محتویات منتسب به خود را می پذیرد.
    فرض در مرحله ی اثبات، منصرف از ثبوت حقیقی اراده می باشد. بنا بر این، امضای شخص مکرَه و مجبور نیز در مرحله ی نخست مفروض به دلالت بر اراده ی امضا کننده می باشد. پس ممکن است شخصی مجبور به امضا کردن شود و امضا هم کند و تا زمانی که اجبار وی بر امضا کردن، مستقلاً ثابت نشده باشد، حجیت امضا بنا به قواعد عام صحت اعمال انسان ها و انتفای حرج، مفروض باشد. منظور از قاعده ی صحت اعمال انسان ها، این است که چنین فرض شود که هر کاری که توسط اشخاص انجام می پذیرد، عاری از نادرستی و به دور از مظنه ی تهمت باشد. منظور از انتفای حرج هم آن است که اگر بنا باشد که امضایی مفروض بر کراهت و بی ارادگی باشد، سختی و تعسر بر مردمان عارض می شود و هر امضایی در معرض ادعای واهی بر کراهت و اجبار می شود و ارزش اثباتی امضا منوط به آوردن دلیل صحت می گردد و تبادلات و تعهدات میان مردمان، با سختی رو به رو می شود.
    تمامیت رسانه: منظور از تمامیت یک رسانه آن است که مجموعه ای از اجزای آن رسانه تشکیل یک کل با ماهیت مستقل را می دهد و افزوده شدن یا کاسته شدن یا تغییر یک جزء، در آن کل، باعث دگرگونی آن ماهیت می شود. برای نمونه اگر شخصی چهار برگه لایحه ی پژوهش خواهی بنویسد و برگه ی چهارم را فقط امضا کرده باشد، این امضا مفید تمامیت لایحه ی او نیست. ای بسا که برگه ی سوم بازنویسی شود و ملحق به اوراق دیگر از لایحه باشد. در چنین فرضی گفته می شود که امضای مندرج در برگه ی چهارم از لایحه، مفید تمامیت لایحه نیست. یعنی می توان برگه ی سوم لایحه را به کل نفی کرد زیرا انتساب مدلول برگه ی سوم به امضا کننده بدون دست یازیدن به قراین دیگر، صرفاً با امضای برگه ی چهارم، ممکن نیست.
    انحصاری بودن امضا: منظور از انحصار آن است که صدور امضا قابلیت متعارف انتساب به شخص یا اشخاص دیگر امضا کننده را نداشته باشد. این خصیصه در واقع از اوصاف ذاتی امضا به شمار می آید. این ویژگی از امضا است که انتساب امضا به شخص یا اشخاص غیر از امضا کننده را تقریباً محال می کند و بر اساس همین انصراف از انتساب به غیر است که امضا نسبت به فاعل آن، موجد اثر اثباتی می گردد. این که یک امضا توسط چند نفر انجام پذیرد نیز در عرصه ی امضای دیجیتال، به سهولت قابل تصور می باشد. زیرا اجتماع راده ی اشخاص متعدد نیز می تواند منجر به صدور امضای واحد شود که این در امضای غیر دیجیتال، به سختی قابل تصور می باشد. در قانون تجارت الکترونیک[۸] ۱۳۸۲ ایران در ماده ی ۹، یکی از خصایص امضای الکترونیک معتبر، خاصیت انحصاری بودن انتساب به امضا کننده می باشد.
    مبحث دوم: اهلیت

     

    گفتار اول: تعریف اهلیت

    اهلیت در لغت به معنی سزاوار بودن، لیاقت، قابلیت، استحقاق و صلاحیت آمده است[۹]. در علم حقوق عبارت از صلاحیت قانونی برای دارا بودن حق و نیز اعمال حق می ‏باشد که به اهلیت تمتع و اهلیت استیفاء تقسیم می ‏شود.

     

    الف: اهلیت در حقوق ایران

    اهلیت در حقوق ایران به دو معنی بکار رفته است:

     

    ۱- اهلیت به معنای عام؛

     

    ۲- اهلیت به معنای خاص؛

    منظور از اهلیت به معنای عام، عبارت است از صلاحیت شخص برای دارا شدن حق و اجرای حق؛ در حقیقت در این مفهوم، اهلیت به معنای کامل آن استفاده می‌شود، به طوری که هر شخصی که بتواند، دارای حقی شود و نیز بتواند از آن استفاده نموده و استیفا نماید، گفته می‌شود که اهلیت کامل دارد مثل انسان بالغ و عاقل و رشید.
    اهلیت به معنای خاص فقط شامل یکی از این دو قسم است، یعنی یا اهلیت دارا شدن حقی، یا اهلیت اجرای آن، در صورت وجود هر یک از این حق در شخصی، گفته می‌شود که اهلیت استیفا یا اهلیت تمتع دارد هر کجا که واژه اهلیت استفاده می‌شود بیشتر منظور اهلیت استیفا و اجرای حق است و همین اهلیت اعمال حق، یکی از شرایط اساسی معامله می‌باشد و شخصی که اهلیت استیفا و اجرای حق ندارد. معاملۀ او و معامله با او صحیح و کامل نخواهد بود.

     

    ب: اهلیت در حقوق بین الملل

    اهلیت را به انگلیسیcapacity و به فرانسه هم capacite گویند.
    اهلیت تمتع: به فرانسهLa Juissance des droits و به انگلیسیcapacity to aequire rightsو آن عبارتست از: قابلیتی در انسان که به اعتبار آن می ‏تواند دارای حق شود و مورد تکلیف قرار گیرد. یا به عبارت دیگر: استعدادی که به موجب آن شخص از حقوق خصوصی بهره‏مند می ‏شود و می‏تواند صاحب حق و تکلیف گردد. و به نظرچون تمتع از حق به طور معمول با بکار گرفتن و اجرای آن همراه است، این کلمه صلاحیت اعمال حق را نیز در بر می‏گیرد. و با معنی مورد نظر تناسب ندارد. به همین جهت اهلیت تملک که در عرف حقوقی معنی روشن تری دارد پیشنهاد نموده است.
    به نظر دکتر امامی اهلیت تمتع ملاک شخصیت حقوقی می ‏باشد[۱۰]. شخصیت حقوقی از تولد انسان شروع و در تمام طول زندگی و حیات او ادامه داشته و با فوت وی پایان می ‏پذیرد. ماده ۹۵۶ ق. م بیان می ‏دارد «اهلیت برای دارا بودن حقوق با زنده متولدشدن انسان شروع و با مرگ او تمام می ‏شود» حتی در ماده ۹۵۷ ق. م جنین نیز دارای حقوق بوده به شرط زنده متولد شدن که می ‏گوید حمل از حقوق مدنی متمتع می ‏گردد مشروط بر اینکه زنده متولد شود البته این موضوع پذیرفته شده در قانون مدنی ایران را قانون مدنی بعضی کشورها من جمله آلمان وسوئیس پذیرفته‏اند ولی قانون مدنی بعضی از کشورها مانند فرانسه شرط دیگر برای اهلیت جنین قائلند و آن قابلیت بقاء پس از ولادت است.
    اهلیت استیفاء که به فرانسهLe ×ercice des droitsو به انگلیسی capacity to exercise rightsگویند. وآن عبارت از قابلیتی که قانون برای افراد شناخته تا بتوانند حق خود را اجرا و خود متعهد سازند.به دیگر سخن صلاحیتی که شخص به حکم قانون درباره اعمال حق خویش می ‏یابد.
    اجرای حق مستقیماً و به استقلال منوط به استعداد طبیعی و جسمی و روحی افراد می ‏باشد. مثلاً هر چند که کودک دو ساله دارای اهلیت تمتع است مع الوصف آن قدرت جسمی و روحی را ندارد که حق خود را اعمال نماید و آثار آن را تحمل کند.
    ماده ۹۵۸ ق. م می ‏گوید هر انسان متمتع از حقوق مدنی خواهد بود لیکن هیچ کس نمی ‏تواند حقوق خود را اجرا کند مگر اینکه برای این امر اهلیت قانونی داشته باشد مثلاً مالک می ‏تواند برای گرفتن اجاره بها و یا رفع ید غاصبانه طرح دعوی نماید. یا قرارداد بیع و یا سایر عقود منعقد نماید.
    به نظر دکتر کاتوزیان اصطلاح اهلیت استیفاء نارسا و قابل انتقاد است زیرا کلمه استیفاء به طور معمول در مقام گرفتن کامل طلب یا حق بهره بردن از مال یا کار دیگری بکار می‏رود و مفاد آن گستره لازم برای تمام چهره‏های «اجرا و اعمال حق» را ندارد.
    مثلاً در جایی که پیمانی بسته می‏شود، نمی‏توان گفت هر یک از دو طرف حق پیمان بستن را استیفاء می ‏کند و به نظر می ‏رسد که «اهلیت تصرف» مناسب این وضع حقوقی باشد.اما آنچه در قسمت دوم ۹۵۸ ق. م بیان گردیده به نظر اهلیت اجرای حقوق می ‏باشد. چون هر انسان متمتع از حقوق مدنی است. و کلمه حقوق که جمع کلمه حق است و معنی حق، نوعی است از سلطنت بر چیزی متعلق به عین چون حق تحجیر، حق رهانت، حق غرما در ترکه میت یا متعلق به غیر عین حق خیار متعلق به عقد، حق قصاص، حق حضانت، حق فسخ، حق طبع، حق تقدم، و در اسلام به حق الله و حق الناس و… شامل می ‏شود اما آنچه در حقوق بین الملل خصوصی و تعارض قوانین مطرح می ‏باشد. اهلیت استیفاء می ‏باشد که موارد و شقوق آن مورد بحث است.

     

    پ: بررسی تطبیقی اهلیت در حقوق برخی از کشورها[۱۱]

    در حقوق تعدادی از کشورها در مورد اهلیت قائل به تفصیل شده و آن را در زمینه‏هائی تابع قانون دیگری غیر از قانون شخصی می‏دانند. همچون اهلیت در معاملات به ویژه آن که اهلیت به عنوان یکی از شرایط اساسی صحت معاملات می ‏باشد همچنان که در ماده ۱۹۰ ق. م ایران بیان شده به همین دلیل است که در برخی از کشورها اهلیت را تابع قانون حاکم بر قرارداد تلقی نموده‏اند. مثلاً در بعضی از ایالتهای آمریکا همین ترتیب در حقوق آنها پذیرفته شده است. در انگلستان قانون صالح درباره اهلیت قانون اقامتگاه یا قانون محل وقوع معامله یا قانون مناسب که تعیین آن با توجه به جهات عینی قضیه صورت گرفته دانسته‏اند.در قوانین مدنی مصر، سوریه با صراحت قید شده است که اهلیت اشخاص تابع قانون ملی آنان می ‏باشدو تصریح شده است: «در روابط مالی و معاملاتی که در مصر و سوریه انجام می ‏شود و آثار آنها نیز در کشورهای مذکور جاری است اگر یکی از طرفین خارجی و دارای اهلیتی ناقص باشد و نقص اهلیت آن شخص خارجی به علت پنهانی مربوط شود که طرف دیگر نتواند به آسانی آن را تشخیص دهد بر این نقص اهلیت اثری ترتیب نخواهد بود.» در حقوق فرانسه نیز اهلیت و عدم اهلیت اشخاص تابع قانون ملی آنان است. در آلمان، سوئیس، سوئد، الجزایر نیز این راه حل پذیرفته شده که تبعه بیگانه نمی ‏تواند به استناد قانون کشور متبوع خود و بر خلاف قانون محل قرارداد مدعی عدم اهلیت گردد. در ماده ۵۸ قانون قدیم تجارت ایتالیا نیز اهلیت در مورد قراردادهای تجاری به طور آمرانه تابع محل انعقاد آنها تلقی شده است. در کنوانسیون چند جانبه رم مربوط به جمعه مشترک اروپا مورخ ۱۹۸۰ درباره قانون قابل اجرا در تعهدات قراردادی نیز همین ترتیب اتخاذ گردیده است.

     

    مبحث سوم: احراز هویت

     

    گفتار اول: تعریف احراز هویت

    احراز درلغت به معنی دریافتن و رسیدن به چیزی است و هویت به معنای حقیقت شی یا شخص بوده که مشتمل بر صفات جوهری او باشد و با کلمه شخص و شخصیت نیز معادل است .
    در اصطلاح حقوقی، شخص موجودی است که دارای حق و تکلیف بوده و دارای زندگی حقوقی است و می تواند در این زمینه با اعمال حقوقی و انجام دادن تکالیف خود نقشی ایفا کند.
    با این توصیف احراز هویت در اشخاص حقیقی همانا تشخیص و حصول اطمینان از اصالت شخص است و به عبارت دیگر سردفتر می بایست یقین حاصل نماید ، شخصی که برای یک اقدام حقوقی و تنظیم سند بنام خود در محضر حاضر گردیده فی الواقع همان کسی است که مدارک هویت خود را ارائه نموده است.
    به موجب ماده ۸۶ قانون ثبت اسناد و املاک درصورتی که تقاضای ثبت سندی بشود تحصیل اطمینان از هویت متعاملین یا طرفی که تعهد کرده بر عهده صاحب دفتر است و اگر مشارالیه شخصا” آنها را نشناسد باید برطبق مواد این قانون رفتار نماید و درصورت تخلف مشمول ماده۱۰۲ این قانون خواهدبود .
    بدیهی است مطمئن ترین راه برای احراز هویت اشخاص، شناخت قبلی وشخصی سردفتر نسبت به اصحاب سند است که در این صورت نیازی به ارائه و مطابقت اوراق هویت و عکس شخص با چهره و مشخصات ظاهری مراجعه کننده نیست . در غیر این صورت متصدی دفتر اسنادرسمی موظف است مدارک دال بر هویت واقعی اشخاص را مطالبه و مطابقت نماید که در فرض مزبور دو صورت قابل تصور است . اول آنکه هویت شخص پس از ارائه مدارک شناسایی ،مشخص و برای سردفتر محرز گردد. دوم در صورتی که شخص فاقد مدارک لازم بوده یا اوراق شناسایی ارائه شده ناقص و مخدوش یا به هرترتیب یقین لازم برای سردفتر در احراز هویت شخص حاصل نگردد.

     

    الف: نحوه ی احراز هویت اشخاص حقیقی

    مطابق ماده ۵۸ قانون ثبت شهود باید موثق باشند علاوه بر این هویت(سجل احوال) خود را ارائه دهند. و وفق ماده ۸ آئین نامه دفاتر اسناد رسمی مصوب ۱۳۱۷ در موقع مراجعه اشخاص برای انجام معامله به دفاتر اسناد رسمی باید از مراجعه کننده ورقه شناسنامه مطالبه شود.

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 08:01:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نقش قدرت های منطقه ای در تحولات سوریه- قسمت ۸ ...

    واکاوی نقش ترکیه، عربستان سعودی و قطر در قبال تحولات سوریه
    بخش اول:
    نقش ترکیه در بحران سوریه
    ۴-۱- مقدمه
    با شکل گیری بحران سیاسی در سوریه، بازیگران داخلی، منطقه ای و بین المللی بر اساس منافع و علایق خود جهت گیری مختلفی را در رابطه با این کشور که از اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی در منطقه نیز برخوردار است، اتخاذ نموده اند. از جمله مهمترین بازیگران منطقه ای که دخالت های آشکاری در تحولات سوریه داشته داشته اند می توان به مثلث ترکیه، عربستان و قطر اشاره کرد. این بازیگران خواهان تغییر نظام در سوریه و با تأکید بر حل منازعه سوریه از طرق خشونت آمیز و مداخله ی خارجی هستند. هر یک از این کشورها دارای منافع خاصی در بحران سوریه می باشند. ترکیه از طریق بحران سوریه تلاش می‌کند تا شکوه و عظمت امپراتوری عثمانی را بازیابد و به گونه‌ای از مسیر سوریه راهی برای ورود به جهان عرب پیدا کند تا به این طریق منافع و خواسته‌های خود را محقق و خود را به عنوان بازیگر مهم و تأثیرگذار منطقه‌ای در راستای افول نقش مصر در منطقه مطرح کند؛ در همین راستا خواستار تغییر موازنه قوای منطقه ای به سود خود می باشد. هدف عربستان سعودی از دامن زدن به بحران سوریه و دخالت در آن تسویه حساب‌های قدیمی با رهبران سوریه و از بین بردن تمام گزینه‌ها و راهکارهای سیاسی برای حل بحران این کشور و از بین بردن پل ارتباطی بین ایران و جنبش‌های مقاومت در منطقه است. قطر با ثروت‌های مالی و نفتی هنگفت و کلان خود طی بحران سوریه تلاش کرده تا طی بحران سوریه نقشی بسیار فراتر از حجم و اندازه خود در عرصه منطقه‌ای بازی کند و تمام تلاش خود را برای اجرای اهداف آمریکا و اسرائیل در منطقه به کار برد و در این راه به حمایت از برخی از گروه‌های «جهادی تکفیری» برای تحقق طرح سیاسی خود برخیزد. اما عاملی که باعث اتحاد این سه کشور برای سرنگونی بشار اسد علی رغم اختلاف و تعارض در مواضع یکدیگر، احساس خطر نمودن از جانب ایران بود. با سقوط صدام حسین در عراق و پس از روی کار آمدن حکومت شیعی در این کشور، منافع این کشور به همدیگر نزدیک شد. قدرت گرفتن شیعیان و ایران در منطقه به نفع هیچ یک ار آنها نبود و منبع خطری برای این بازیگران محسوب می شد. همین امر هم باعث شد که سیاست های ریاض، آنکارا و دوحه به همدیگر نزدیک شود. احساس خطر یا تهدید مشترک باعث نزدیکی این بازیگران شده است و کانون این احساس خطر متوجه ایران و قدرت منطقه ای آن است. ترس از قدرت‌یابی منطقه‌ای ایران باعث شد که رقبایی که احساس تهدید و خطر می کردند به همدیگر نزدیک تر شوند و در خیلی از موارد سیاستهای نزدیک به هم اتخاذ کنند. دو رقیب منطقه ای ایران(عربستان و ترکیه) نیز با سیاستهای مختلف سعی در تضعیف ایران دارند و همین امر هم باعث برخی اتحادها و سیاستهای نزدیک به هم شده است. این مسئله را می توان بر اساس نظریه موازنه قدرت توضیح داد. و می توان به جرأت ادعا کرد که یکی از اهداف اصلی آنکارا و ریاض از پیگیری سیاست های تحریم، فشار، حمایت از معارضین و تغییر نظام در سوریه، تضعیف قدرت منطقه ای و نفوذ ایران در خاورمیانه هست تا توازن قدرت را به سود خود تغییر دهند.
    ۴-۲- روابط ترکیه و سوریه در دوران معاصر
    جنگ جهانی اول، نقطۀ عطفی در سرنوشت ملل عرب و به خصوص سوریه پدید آورد. هنگامی که ناقوس جنگ جهانی اول به صدا درآمد، فرانسه و انگلیس تصمیم خود را برای تجزیه امپراتوری عثمانی گرفته بودند. شروع این جنگ بزرگ، دشمنی وکینه هایی را میان اعراب وترک ها برانگیخت. در طول جنگ، اعراب به رهبری شریف حسین و فرزندانش فیصل و عبدالله به امید کسب استقلال و قومیت عربی با فراموش کردن آرمان های اسلامی در کنار نیروهای مسیحی از انگلیس و فرانسه قرار گرفتند و در مقابل ترک ها که به نوبه خود در کنار آلمان و چند کشور مسیحی دیگر قرار گرفته بودند، ایستادند (امامی،۱۳۷۷: ۶۸۵)؛ بنابراین پس از قرن ها ارتباط مداوم و نزدیک میان ترکیه عثمانی و بلاد شام، یک دیوار بلند جدایی میان دو کشور ترکیه جدید به رهبری آتاتورک و سوریه جدید که بخش جدا شده ای از سوریه بزرگ به دست استعمار فرانسه بود و قبلا طبق پیمان « سایکس پیکو » حدود آن تقسیم و مشخص شده بود، بوجود آمد. در فاصله بین دو جنگ جهانی، در حالیکه ترکیه تحت حکومت آتاتورک به دنبال یک کشور مدرن غربی و بریدن از ریشه های اسلامی بود نخبگان عرب سوری به تدریج در صدد خروج از آثار باقی مانده از عثمانی و رواج گرایش های ملی گرایی عرب و وحدت عربی بودند. از سوی دیگر، دین اسلام که عامل وحدت میان بخش های مسلمان نشین امپراتور عثمانی از جمله استانبول و دمشق بود، با تعبیرها و تفسیرهای خاص و متفاوت در ترکیه و سوریه مواجه شد و از جانب حکم فرمایان به مایه انفصال و جدایی مبدل گردید (نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۶۰).
    پس از جنگ جهانی دوم تحولات بین الملی و منطقه ای به کلی سوریه و ترکیه را به دو مسیر مختلف سوق داد. در سوریه نخبگان جدید، قدرت را به دست گرفتند و در جهت برقراری روابط با اتحاد شوری که به عنوان قطب جدید در صحنه بین المللی ظهور کرده بود حرکت کردند و از نظر اعتقادی تحت تأثیر افکار تند ملی گرایی عرب و کمونیسم قرار گرفتند. در حالی که ترکیه با جدیت تمام در جهت عکس آن حرکت نموده و به عضویت کامل پیمان آتلانتیک شمالی« ناتو » درآمد و روابط خود را ایالات متحده آمریکا و کشورهای غربی گسترش داد. مجموعه ی این عوامل ظهور دو طرز تفکر و اندیشه سیاسی متفاوت و متضاد در سوریه و ترکیه را بدنبال داشت که به نوبه ی خود موجب شد دو کشور فاصله بیشتری از یکدیگر بگیرند. علاوه بر این، شناسایی رژیم تصنعی اسرائیل از جانب ترکیه به این بدگمانی ها افزود (نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۶۲-۶۱). در حقیقت می توان گفت که در طول دوران جنگ سرد سوریه به شوروی و بلوک شرق گرایش داشت و امروزه نیز روابط نزدیکی با روسیه دارد؛ در حالی که ترکیه به آمریکا و بلوک غرب گرایش داشت و در حال حاضر نیز از روابط محکمی با ایالات متحده و غرب برخوردار است و از متحدین آنها در منطقه بشمار می آید.
    همانگونه که ملاحظه شد؛ ترکیه وسوریه از گذشته تا به حال در روابط دو جانبه خود با مشکلاتی مواجه بوده اند. با نگاهی به گذشته تاریخی روابط دو کشور ترکیه وسوریه این نکته محرز می گردد که روابط دو کشور از مناسبات گرمی برخوردار نبوده است و همواره سایه اختلافات بر روابط دو جانبه دو کشور طنین انداز بوده است. در این میان سه اختلاف اصلی بر روابط این دو کشور تاثیر گذار بوده است. اختلاف ارضی در مورد استان هاتای، تقسیم منابع آبی مشترک و مسئله کردها، سه عامل مهم واختلاف انگیز در روابط ترکیه و سوریه بوده اند. سه اختلاف فوق الذکر، در گذشته با درجات مختلفی از شدت و ضعف بر روابط ترکیه و سوریه سایه انداخته اند و همواره باعث ایجاد تزلزل در روابط دوجانبه این کشورها بوده اند، در ذیل به سه اختلاف اصلی میان ترکیه و سوریه در سال های گذشته اشاره می شود.
    ۴-۳- عوامل اختلاف انگیز در روابط ترکیه و سوریه
    ۴-۳-۱- اختلاف ارضی بر سر استان هاتای
    سوریه و ترکیه درباره حاکمیت بر منطقه هاتای با یکدیگر اختلاف دارند. هاتای یا اسکندرون تا سال ۱۹۳۹بخشی از سوریه بود، اما در این سال فرانسه –که قیمومیت سوریه را بر عهده داشت – آن را به ترکیه واگذار کرد(هدف فرانسه این بود که ترکیه را در جنگ جهانی دوم بی طرف نگه دارد و از گرایش آن به سوی آلمان جلوگیری کند) این مسأله همواره باعث تیرگی روابط دو کشور بوده است. دولت سوریه این واگذاری را غیر قانونی می داند و اغلب در نقشه های جغرافیایی، این استان را به عنوان بخشی از سرزمین خود نشان می دهد(جعفری ولدانی، ۱۳۸۸: ۱۴۱). مسأله الحاق اسکندرون به ترکیه در دوران قیمومیت فرانسه، همچنان به صورت خاطره تلخ در ذهن سیاستمداران و مردم سوریه باقی مانده و در فرصت های مناسب آن را ابراز کرده اند. مقامات و مردم سوریه همواره واگذاری بخشی از خاک کشورشان به ترکیه اعتراض داشته و معتقدند این عمل از جانب فرانسه در دوران قیمومیت انجام شده و از نظر قانونی اعتباری ندارد. در اواخر سال ۱۹۸۹، وزیر اطلاعات سوریه یک بار دیگر موضوع تعلق اسکندرون به کشور خود را مطرح ساخت. این موضوع واکنش تند آنکارا را به دنبال داشت و احزاب و گروه های سیاسی ترکیه اعم از مخالف یا موافق دولت، موضوع فوق را مغایر با اصل حسن همجواری، فعالیت سوریه در امور داخلی ترکیه و نقض تمامیت ارضی این کشور تلقی نمودند (نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۶۵-۶۴)؛ این اختلاف در اکتبر ۱۹۹۸ به بحران شدیدی در روابط دو کشور منجر شد به طوری که آنها تا آستانه جنگ پیش رفتند. ترکیه نیروهای خود را در مرزهای خود با سوریه متمرکز و این کشور را به انجام عملیات نظامی تهدید کرد. ترکیه حتی دو یاداشت به شورای امنیت سازمان ملل متحد فرستاد و طی آن هشدار داد که به سوریه حمله خواهد کرد(جعفری ولدانی، ۱۳۸۸: ۱۴۱). به هر حال اختلاف دو کشور محدود به اختلاف ارضی بر سر استان هاتای نیست، بلکه از نگاه سوریه یکی از مهم ترین اختلافات سوریه و ترکیه، مسأله«آب» است. ولی از نگاه ترکیه مسئله «کردها » و حمایت سوریه از آنها اصلی ترین و مهم ترین اختلاف بین دو کشور است.
    ۴-۳-۲- مسأله تقسیم آب
    اختلاف سوریه و ترکیه بر سر نحوه استفاده از آب فرات دارای سابقه طولانی می باشد. در اواسط دهه ۱۹۷۰ به موجب توافقی که بین سوریه و ترکیه به عمل آمد، مقرر گردید که ترکیه در هر ثانیه،۵۰۰ متر مکعب از رودخانه فرات به سوریه بدهد. یک کمیته فنی نیز از سال ۱۹۸۰ به همین منظور تشکیل شد و برای حل این مسئله بارها تشکیل جلسه داده است. سوریه از دهه ۱۹۸۰ همواره نگران جلوگیری از جریان آب فرات توسط ترکیه بود. اما نگرانی این کشور از اواسط دهۀ ۱۹۸۰ بیشتر شد، زیرا ترکیه عملیات طرح آبی جنوب شرقی که به اختصار به آن «گ. ا .پ » گفته می شود، آغاز کرده بود(امامی،۱۳۷۷: ۶۸۸). تنش بر سر آب زمانی شدت گرفت که در دهه های ۱۹۷۰ و۱۹۸۰، ترکیه ساخت یک سلسه از سدها و طرح های آبیاری موسوم به «گاپ» را آغاز نمود. ترکیه در نوامبر ۱۹۸۹، با اعلام این مطلب که برای آغاز عملیات پر کردن سد آتاتورک از اول ژانویه ۱۹۹۰ برای یک ماه از جریان یافتن آب فرات جلوگیری خواهد کرد، به ترس و نگرانی همسایگانش و به ویژه سوریه دامن زد. در اکتبر ۱۹۸۹، جنگنده های میگ ۲۹ ترکیه یک هواپیمای آموزشی سوریه را در داخل مرزهای آن کشور هدف قرار داده و ساقط نمودند. در این حادثه ۵ نفر جان خود را از دست دادند و ظاهراً کل قضیه به اختلاف سوریه و ترکیه بر سر آب مربوط می شده است(استار، ۱۳۷۱: ۴۶). یکی دیگر از مسائلی که موجب افزایش تنش ها در روابط دمشق – آنکارا در مورد مسئله آب گردید، آغاز فعالیت ترکیه برای احداث یک نیروگاه آبی در منطقه بیرجیک بود. اقدام ترکیه برای احداث سد بیرجیک مورد اعتراض عراق و سوریه قرار گرفت. علی رغم تلاش های دیپلماتیک دو کشور برای حل مسالمت آمیز مسئله توزیع آب، این موضوع به صورت لاینحل در تعاملات دو کشور باقی مانده است. از مواضع دولتمردان ترکیه در دهه ۱۹۹۰ چنین می توان استنباط کرد که ترکیه تقسیم عادلانه منابع آبی را منوط به نحوه رفتار سوریه با حزب کارگران کردستان ترکیه نموده بود. چنانچه سوریه دست از تحریک کردهای ترکیه برمی داشت، حل این مشکل دور از تصور نبود. با این حال از دید ترکیه مسأله حمایت سوریه از کردهای تجزیه طلب ترکیه، مهمترین عامل تنش در روابط دو کشور در گذشته بوده است(نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۷۱).
    ۴-۳-۳- مسأله کردها
    کردها در ترکیه که اکثریت آن ها در استان های جنوب و جنوب شرقی این کشور سکونت داده شده اند در دوران حکومت عثمانی، حکمرانان آل عثمان را خلیفه مسلمانان می دانستند و از نظر مذهبی بیشتر از جنبه سیاسی به خلفای عثمانی اهمیت می دادند و لذا هنگامی که حکومت جدید ترکیه خلیفه عثمانی را برکنار و حکومت غیر مذهبی (لائیک) را برقرار ساخت، کردها در ابتدا برای بازگشت خلیفه تلاش کردند و در آغاز، مبارزه آنان با دولت مرکزی جنبه مذهبی داشت. برخی از نویسندگان اعتقاد دارند انگیزه کردها در قیام سال ۱۹۵۲ علیه دولت جمهوری ترکیه به هیچ وجه جنبه سیاسی نداشته و با این هدف که کردها باید برای خود کشور مستقلی داشته باشند صورت نگرفته است. صرف نظر از انگیزه های اولیه قیام و شورش علیه دولت مرکزی ترکیه، کردها در طول زمان به تدریج خواهان سرزمینی مستقل با حقوق ویژه می شدند و این مساله به صورت جدی در روابط دوجانبه میان دولت های آنکارا ودمشق مطرح گردید(امامی، ۱۳۷۷: ۶۹۲). اگر چه کردها علاوه بر شورش ۱۹۵۲در سال های مختلف شورش های پراکنده ای علیه دولت ترکیه به راه انداختند، اما مهمترین و سازمان یافته ترین حرکت کردها علیه آنکارا به دهۀ ۱۹۸۰ باز میگردد. در آوریل ۱۹۸۱ که حکومت نظامیان در ترکیه بر سر کار بود فعالیت چریک های جدایی طلب کرد موسوم به حزب کارگران کردستان (پ .ک .ک) برای نخستین بار در تلویزیون ترکیه مطرح وضمن نمایش دادگاه و محاکمه تعدادی از چریک ها، فعالیت تروریستی آنها محکوم گردید. در طول دهه ۱۹۸۰ کردها چه در داخل و چه در خاک عراق، به کرات توانستند با خرابکاری در لوله های نفت، جریان نفت به ترکیه وجهان خارج را قطع نمایند. به همین دلیل در سال ۱۹۸۴، دولت ترکیه قراردادی با دولت عراق امضاء کرد که به نیروهای نظامی ترکیه اجازه تعقیب و سرکوب کردها را در داخل خاک عراق می داد. این قرارداد مشکلات عملیاتی و تدارکاتی برای حزب کارگران کردستان فراهم نمود. در نتیجه چریک های کرد مجبور شدند که مناطق و پایگاه های خود را در سوریه متمرکز نمایند( امامی، ۱۳۷۷: ۶۹۳).
    سوریه به دلیل اختلافات خود با ترکیه و روابط سردی که طی چند دهه گذشته داشته، از برخی جنبش های سیاسی مخالف دولت آنکارا حمایت نموده است که در رأس آنها، پ.ک.ک می باشد. رابطه بین پ.ک.ک و سوریه در سال ۱۹۸۰، به دنبال کودتای نظامی ۱۲ سپتامبر در ترکیه وسخت گیری علیه گروه های چپ و ناسیونالیست کرد، گرم تر شد. سخت گیری حاکمان جدید ترک، اوجالان و تعداد دیگری از رهبران پ.ک.ک را مجبور کرد به سوریه پناه ببرند. مسأله الحاق هاتای به ترکیه، جریان آب فرات و بعضی همکاری های میان ترکیه و اسرائیل، سوریه را مجبور به حمایت از پ.ک.ک کرد(نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۷۱). در ژوئیه ۱۹۸۷ تورگوت اوزال نخست وزیر ترکیه یک موافقت نامه همکاری امنیتی با سوریه امضا نمود که به موجب آن مقام های دمشق تعهد نمودند که از به کارگیری خاک آن کشور توسط « پ .ک .ک » به عنوان پایگاهی علیه ترکیه، جلوگیری نمایند( امامی، ۱۳۷۷: ۶۹۳)، گر چه مسئولین سوریه فعالیت حزب کارگران کردستان را به میزان زیادی محدود کردند، با این حال دمشق استفاده از این حزب را به عنوان برگ برنده ای به منظور گرفتن امتیاز از ترکیه در مورد آب فرات، مفید واقع دانست.
    سوریه به دلیل اختلافات خود با ترکیه و روابط سردی که با این کشور طی چند دهه گذشته داشته، از برخی جنبش های سیاسی مخالف دولت آنکارا حمایت نموده است که سه گروه از مخالفان آنکارا یعنی گروه های رادیکال کرد و در رأس آن «پ.پ.ک»، آسالا یا ارتش سری برای آزادی ارمنستان و رادیکال های ترک را شامل می شد. همه ی این گروه ها در پایگاه های واقع در دره بقاع بین مرز سوریه ولبنان (که تا قبل از صدور قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت، تحت کنترل سوریه بود) آموزش می دیدند و به عملیات علیه دولت آنکارا دست می زدند(نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۷۱). سوریه به طور متناوب و با توجه به شرایط سیاسی منطقه از گروه های تروریستی به عنوان اهرم فشار علیه ترکیه استفاده کرده است. البته در کنار مسائل فوق در دوره جنگ سرد، چون دو کشور به متحد راهبردی دو ابرقدرت جهانی در منطقه تبدیل شده بودند، در نوع خود بر تضادهای دو کشور افزوده بود.
    ۴-۴- تحولی کوتاه در روابط دو کشور
    اگر چه دو کشور سوریه و ترکیه در گذشته با یکدیگر مشکلات حاد دیرینه داشته اند و ترکیه در تصمیم خود مبنی بر اتحاد با اسرائیل در اواسط دهه ۱۹۹۰، نیم نگاهی به تضعیف سوریه داشته است، و روابط دو جانبه رو به وخامت می رفت، بهر حال روابط دو کشور با امضای توافق نامه همکاری امنیتی آدنا در سال ۱۹۹۸ از مسیر بحران خارج شد و رو به بهبود گذاشت(جعفری ولدانی، ۱۳۸۸: ۱۵۷). در این دهه ترکیه و سوریه به این نتیجه رسیدند که مشکلات خود را برجسته نکنند و سه اختلاف مهم تاریخی خود را به فراموشی بسپارند و رو به سوی تنش زدایی و عادی سازی روابط دوجانبه بیاورند.
    به نظر می رسد که تحولات داخلی دو کشور از جمله فشارهای سیاسی از سوی غرب علیه سوریه، وضعیت نامناسب اقتصادی، ضعف نیروی نظامی سوریه در مقابل ترکیه و روی کار آمدن حزب عدالت وتوسعه در ترکیه(نوامبر۲۰۰۲) به همراه تحولات حادث شده در منطقه به دنبال ترور رفیق حریری و خروج نیروهای سوری از لبنان و حمله آمریکا به عراق و تحولات مربوط به آینده عراق باعث شده است که سوریه وترکیه، در روابط خود تجدید نظر کنند. روابط ترکیه و سوریه در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه بهبود یافت و از وضعیت تنش‌ زای سال‌های دهه ۱۹۹۰ به سطح شراکت راهبردی ارتقا پیدا کرد. بدنبال آن سفر بشار اسد در ژانویه ۲۰۰۴ به ترکیه، که اولین سفر در نوع خود از زمان استقلال سوریه در ۱۹۴۶به شمار می رفت، دیگر جایی برای شک و تردید در آشتی روابط دو کشور باقی نگذاشت و تعامل ترکیه با سوریه استحکام بیشتری به خود گرفت. طرفین چندین قرارداد در خصوص گسترش همکاری اقتصادی، سیاسی و امنیتی بین دو کشور امضاء کردند.

    از سال ۲۰۰۲ ترکیه بیش از همه همسایگانش سرمایه گذاری اقتصادی و دیپلماتیک در سوریه نمود و در این راستا روابط دو جانبه کشور رونق بسیاری یافت، مرزهای دو کشور به روی اتباع دو طرف گشوده شد و الزام اخذ روادید برای شهروندان ترک و سوری لغو شد. دیدار رسمی بشار اسد از ترکیه در سال ۲۰۰۴ توانست نوید بخش آینده ای بهتر در روابط دو طرف باشد اما شکل و ماهیت حضور ترکیه در صحنه تحولات اخیر سوریه با توجه به بهبود روابط دو طرف در سال های اخیر موجب شگفتی برخی تحلیلگران شده است.
    ۴-۵- نگاه دوباره ترکیه به خاورمیانه
    یکی از اصول اساسی عقاید مصطفی کمال(آتاتورک)، بنیان گذار جمهوری مدرن ترکیه، لزوم دخالت هر چه محدودتر در امور خاورمیانه بوده و آنکارا به استثنای یک دوره کوتاه در دهه ۱۹۵۰، نسبت به آن پای بند بوده است. تمرکز اخیر ترکیه به خاورمیانه به معنی اراده ترکیه برای رویگردانی از غرب نیست. از سوی دیگر، این تغییر نشان دهنده «اسلام گرایی خزنده در سیاست خارجی ترکیه» – آن گونه که برخی ادعا می کنند نیست، بلکه این فعالیت جدید ترکیه را باید پاسخی به تغییرات ساختاری در محیط امنیتی این کشور از زمان پایان جنگ سرد قلمداد کرد که می تواند به عنوان فرصتی برای واشنگتن و متحدان غربی اش برای استفاده از ترکیه به عنوان پلی به خاورمیانه مورد بهره برداری قرار گیرد(لارابی، ۱۳۸۶: ۷۰). در طول بیشتر قرن بیستم، ترکیه از دخالت در امور خاورمیانه دور بود، با این حال از ابتدای قرن ۲۱ به طور قابل ملاحظه ای از سنت کمالیستی فاصله گرفت و تلاش نمود تا به یک بازیگر مهم و تأثیرگذار در منطقه تبدیل شود. در راستای همین سیاست، از سال ۲۰۰۲ تحت حاکمیت حزب عدالت و توسعه ترکیه روابط نزدیکی را با کشورهای منطقه به خصوص ایران، سوریه و عراق آغاز کرد.
    اساس سیاست خارجی ترکیه در خلال دوران جنگ سرد، پرهیز از شرکت در منازعات مسائل خاص خاورمیانه استوار بود. پس از جنگ سرد، شرایط جدیدی برای دستگاه سیاست خارجی ترکیه بوجود آمد. مجموعه تحولاتی که از اواخر دهه ۸۰ میلادی رخ داد، آنکارا را بر آن داشت تا در جهت ایفای نقش فعال در صحنه بین المللی گام بردارد. ترکیه در دهه ۹۰ میلادی بیش از هر مقطع زمانی دیگری احساس منافع مشترک در خاورمیانه می کند، زیرا احساس شدن مسأله کردها، بحران آب و تحولات آینده عراق از جمله مهمترین مسائلی است که توجه سیاست خارجی ترکیه را به خود معطوف داشته است. با این همه تحرک در سیاست خارجی ترکیه، صرفاً به مرزهای این کشور محدود نشده بلکه دیپلماسی فعال ترکیه از سال های ۱۹۹۳ این نکته را نشان می دهد که در نتیجه تحولات خاورمیانه، سیاست گذاران ترکیه نقش روز افزونی به عنوان قدرت منطقه ای برای خود مفروض می بیند(اخباری، ۱۳۸۳ :۲۴۰).
    باگذشت زمان، اشتیاق ترکیه برای دنبال کردن مسیر پیوستن به اتحادیه اروپا به یاس تبدیل شده است و سیاست خارجی ترکیه نیز با این درک به سمت گزینه های دیپلماتیک غیر اروپایی رفته است. بنابراین، ترکیه در قرن جدید به خاورمیانه نگاه می کند و خواهان نفوذ در آن است. در این راستا، ترکیه بازی «راه نئوعثمانی گری» همراه با نوستالوژی احیای ابر قدرتی قرن ۱۶ و۱۷ را شروع کرده است. آنکارا می خواهد به یک رهبر منطقه ای تبدیل شود(نیاکوئی و بهمنش، ۱۳۹۱: ۱۲۳). ترکیه در سال های اخیر در صدد برآمده است تا در تحولات خاورمیانه نقش فعال تری ایفا نماید و حتی سال ۲۰۰۷ را در سیاست خارجی خود، «سال خاورمیانه» نام گذاری کردند(نقدی نژاد، ۱۳۸۷: ۱۴). حمله آمریکا به عراق در مارس ۲۰۰۳، حضور ترکیه را هر چه بیشتر به سیاست های خاورمیانه ای کشاند و ترکیه را بر آن داشت تا خود را الگویی برای کشورهای خاورمیانه و حتی جهان اسلام معرفی نماید. ترکیه چند سالی است که چنین هدفی را دنبال می کند و قصد دارد در منطقه، جهان و کشورهای اسلامی به عنوان بازیگری مهم و الگو مطرح شود. رهبران ترکیه درصدد هستند با تأثیرگذاری در جنبش های اخیر منطقه، گروه های مختلف در سوریه و گروه های مشابه در کشورهای عربی مشمول بهار عربی مدل کشورداری خود را به عنوان نمونه و الگو به آنها نشان دهند تا از این طریق بتوانند به هدف اصلی خود که همانا تبدیل شدن به بازیگر مهم در منطقه است نائل شوند.
    ۴-۶- رویکرد سیاست خارجی ترکیه در قبال بحران سوریه
    به زعم تحلیل گران، در سیاست خارجی ترکیه، ترکیبی ناهمخوان از غرب گرایی، ملی گرایی، منطقه گرایی مسالمت جو، برتری طلبی منطقه ای، سکولاریسم، عرف گرایی، استقلال طلبی، مردم گرایی و ترک گرایی وجود دارد که منجر به برخی از رفتارها ی متناقض در عرصه سیاست خارجی این کشور در دهه های اخیر شده است. یکی از رفتارهای سوال برانگیز ترکیه، سیاست خارجی این کشور در قبال بحران سوریه است که با روند رفتارهای چند سال اخیر دولت اردوغان در عرصه بین المللی در تناقض آشکار است. در حالی که سیاست خارجی حزب اسلام گرای عدالت و توسعه از آغاز سال ۲۰۰۰مبتنی بر تنش زدایی با همسایگان و گرایش به نقش آفرینی مثبت و مستقل منطقه بود، ناگهان با بحران سوریه، این سیاست دچار چرخش شده و مبنای تبعیت مشروط و همراهی با غرب به ویژه دولت آمریکا گسترش یافته است. (حسینی، ۱۳۹۱: ۱۱۹) بطور کلی سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه ترکیه در قبال تحولات سوریه را باید به دو دوره ی مجزا تقسیم کرد.
    ۴-۶-۱- مرحله ی اول؛ نصحیت و ارشاد
    این دوره با آغاز شکل گیری بحران در سوریه از ۱۵ مارس ۲۰۱۱، آغاز می شود و تا نیمه آوریل همان سال امتداد می یابد. در این برهه ی زمانی شاهد خطاب های مکرر سیاستمداران ترک برای اقناع اسد برای انجام اصلاحات بودیم. در ابتدا دولت آنکارا با تشویق بشار اسد به انجام اصلاحات اساسی در سوریه در صدد حل بحران این کشور که بی تردید امنیت و منافع ملی این کشور را تحت تأثیر قرار می داد برآمد، در این دوره آنکارا ابتدا تلاش کرد تا حکومت بشار اسد را به اصلاحات ترغیب نماید و تمام سعی و تلاش خود را برای مهیا کردن راه و روش برای چگونگی و نحوه انجام اصلاحات در سریع ترین زمان در سوریه انجام داد. در همین راستا رجب طیب اردوغان، در آوریل ۲۰۱۱ داوود اوغلو و گروهی از مقامات بلند پایه را به دمشق فرستاد. در این دیدار بر لزوم انجام اصلاحات در اسرع وقت و همچنین بر ضرورت مذاکره با مخالفان و امتیاز دهی به گروه های دیگر اشاره شد(باگیر،۲۰۱۱: ۷).
    ۴-۶-۲- مرحله ی دوم؛ تهدید و فشار
    این دوره از ۱۵ آوریل ۲۰۱۱ آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد. با گذشت زمان، دولت آنکارا به این نتیجه رسید که نصیحت و ارشادات آنان به دولت سوریه و شخص اسد در جهت مخالف خواسته های آنان می باشد، این امر موجب شد که سیاست های آنکارا بر محور نزدیکی بیشتر به اپوزیسیون و رویارویی با دولت بشار اسد چرخش پیدا کند، مقامات ترک همواره خطاب هایی مکرر با لحن تند در مورد مسائلی همچون لزوم کناره گیری بشار اسد و عدم سکوت در مورد تحولاتی که در داخل سوریه رخ می دهد، بیان کرده اند(حسام، ۲۰۱۳: ۱۶۸). ترکیه به عنوان میزبان شورای ملی سوریه و ارتش آزاد این کشور به طور آشکار و پنهان با اعطای کمک های مالی و نظامی در کنار اپوزیسیون قرار گرفت و بر پیچیدگی بحران سوریه افزود.
    ترکیه یکی از اصلی ترین بازیگران منطقه ای تأثیر گذار در بحران سوریه است که به رغم رویکرد محتاطانه اولیه و کوتاه مدت خود، با حمایت از گروه های مخالف و انتقال کمک های مالی و تسلیحاتی به مخالفین بر رویکرد تغییر رژیم در سوریه پافشاری کرده است(اسدی، ۱۳۹۱: ۱۵۹). آنکارا با دادن تسهیلات سیاسی و لجستیکی به مخالفان سیاسی و نظامی دمشق گام‌های زیادی در روند سیاست خصمانه و دشمنی علیه دولت سوریه برداشته است. پس از آغاز تحولات در سوریه، ترکیه کوشیده است نقشی پررنگی را در تحولات و پرونده سوریه به عهده گیرد. نقشی که این کشور را اکنون به یکی از بازیگران اصلی و منطقه ای پرونده سوریه تبدیل کرده است. با شروع تحرکات در سوریه، موضع گیری ترکیه به موضوعی پیچیده و متغیر تبدیل شده است. پس از بالا گرفتن موج اعتراضات و درگیری ها در سوریه که مهاجرت بخشی از مردم سوریه به خاک ترکیه را در پی داشت، موضع این کشور نیز دچار تغییر و تحولاتی شد طوری که عملاً ترکیه از تغییر حکومت در سوریه دفاع کرده است. ترکیه در مواضع اخیر خود بیان کرده است که حکومت سوریه باید از قدرت کناره گیری کند. ترکیه همچنین سعی کرده تا پذیرای جریانات اپوزیسیون سوری باشد بر این اساس تا کنون اجلاس های مختلفی در این کشور برگزار شده است. همچنین جریانات اپوزیسیون سوری از جمله اخوان المسلمین این کشور با ترکیه روابط حسنه بسیاری دارند(نیاکوئی،۱۳۹۱: ۱۶۸).
    ترکیه همچنین تحریم هایی را به صورت یکجانبه و در همکاری با بازیگران غربی علیه سوریه اعمال می کند. گذشته از این گزارش هایی در خصوص نقش ترکیه در گسترش ناآرامی های سوریه نیز مطرح است از جمله مرکز مطالعات جهانی روسیه اعلام کرده است که مدارکی در رابطه با نقش ناتو و ترکیه در جهت ایجاد ناآرامی و بی ثباتی و مداخله نظامی در سوریه در دست دارد (فنایی،۱۳۹۰: ۲۹). با گذشت زمان، انگیزه ترک ها در جهت سرنگونی اسد راسخ گردید و در این مسیر از هیچ اقدامی حتی تهدید به حمله نظامی فرو گذار نکردند. ترکیه همسایۀ بزرگ سوریه، به مقابله با این کشور پرداخت و درهای خود را به برای هزاران نفر از پناهندگان سوری گشود و به سوریه اولتیماتوم نهایی داده است و حتی این کشور را تهدید به دیوان بین المللی دادگستری نموده است. در واقع شدت گرفتن حوادث در سوریه، ترکیه را مجبور به رها کردن سیاست صفر کردن مشکلات کرده است. به عبارتی در ماه های نخست ماجرای سوریه، ترکیه تصمیم نهایی در مورد برخورد با بشار اسد نداشت، اما با گذشت زمان، بدون شک اردوغان آتش در سوریه را به عنوان یک فرصت منحصر به فرد تاریخی برای تسلط منطقه ای دید و در حال شرط بندی و ریسک در سوریه است. آنکارا در بازی خود در حال منزوی کردن و مجازات بشار اسد است و معتقد است سرمایه گذاری بر روی او باصرفه نیست. در حال حاضر آنکارا متوجه شده است که اسد آینده ای ندارد، بنابراین باید روی شورش ها سرمایه گذاری کند. سیاست خارجی ترکیه مؤید این است که رویکرد اخلاقی به سیاست، چشم انداز خامی است و در این راه ممکن است نیاز به قربانی کردن دیگران به نفع خود باشد. سخنان مقامات ترک نیز تصدیق کننده مطالب پیشین است. به گزارش دیلی استار در انتهای تابستان ۱۳۹۰، اردوغان نخست وزیر ترکیه گفت:«حکمرانان سوریه که روزی هم پیمانان نزدیک ترکیه بوده اند، در عوض سرکوب خونبار مردم خود، سقوط خواهند کرد». رجب طیب اردوغان همچنین پیش بینی کرد که انزوای سوریه عمیق تر شود(نیاکوئی و بهمنش، ۱۳۹۱: ۱۲۷). همانگونه که اردوغان گفت، سوریه دروازه ورود ترکیه به خاورمیانه عربی است. در واقع سوریه تنها مسیری است که ترکیه در حال حاضر به آن امیدوار است، که با تغییر نظام در سوریه موقعیت منطقه ای خود را بهبود بخشد. به عبارت دیگر می توان گفت مهم ترین دلیل بازی اخیر ترکیه، خلاص شدن از یک تنگنای شدید جغرافیایی است. در این میان روابط نزدیک حزب عدالت وتوسعه ترکیه با اخوان المسلمین سوریه که مهمترین بخش اپوزیسیون این کشور می باشند را نیز باید در نظر داشت. در واقع از نظر بسیاری از ناظران، با توجه به نفوذ ترکیه بر بسیاری از جریانات اپوزیسیون سوری، بحران اخیر در سوریه می تواند زمینه افزایش نفوذ ترکیه را در این منطقه فراهم آورد(همان، ۱۲۸). ترکیه به عنوان بازیگر منطقه ای با پناه دادن مخالفان و انتقادات مکرر این کشور از رژیم بشار اسد و تلاش برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال این کشور که بتواند به مثابه پایگاهی برای سازماندهی مخالفان اسد و شروع حملات از این منطقه به داخل خاک سوریه عمل کند و در واقع نقشی همانند بنغازی در لیبی را داشته باشد، نقش زیادی در این پروژه دارد(برزگر،۱۳۹۲: ۱۹۳).
    ترکیه از طریق بحران سوریه تلاش می‌کند تا شکوه و عظمت امپراتوری عثمانی را باز یابد و به گونه‌ای از مسیر سوریه راهی برای ورود به جهان عرب پیدا کند تا به این طریق منافع و خواسته‌های خود را محقق و خود را به عنوان بازیگر مهم و تأثیرگذار منطقه‌ای مطرح کند. ترکیه حلقه وصل و پل ارتباطی میان مخالفان منطقه ای و فرامنطقه ای، دولت سوریه بوده وبه عنوان عضو ناتو در تشدید اقدامات علیه دمشق نقش آفرین بوده است. آنکارا با دادن انواع امتیازات و تسهیلات به جریانات و طیف های مختلف معارضه سوریه به ویژه معارضه نظامی و مسلح سیاست خصمانه خود در ازای دمشق آشکارا نمود. ترکیه با اتخاذ سیاست تهدید و تنش؛ به مناسبات خود با سوریه آسیب جدی رساند. بر این اساس ترکیه عامل رادیکال کردن بحران در سوریه شد؛ آمریکا و اروپا را بارها تشویق کرد که در این بحران درگیر شوند؛ شورای امنیت را تا مرز انشقاق پیش برد تا امکان مداخله بین المللی را درسوریه فراهم آورد و وقتی از اینکار ثمری نبرد به دنبال بالکانیزه کردن سوریه افتاد. بر اساس این برنامه ترکیه به هر شیوه ای که بود ناتو را به این منطقه کشاند و از ناتو در خواست کرد که در مرز دو کشور موشک های پاتریوت مستقر کند و با قطر و عربستان برای اعزام پول و اسلحه برای شورشیان سوری هماهنگی و همراهی کرد. این اقدامات نه تنها باعث سردی روابط بلکه باعث اختلاف بین ترکیه و همسایگانش و حتی بزرگترین همسایه اش یعنی روسیه نیز شد. در مجموع می توان گفت سیاست ترکیه در قبال سوریه و همسویی با آمریکا و غرب، بخشی از سیاست های کلان ترکیه در منطقه، مبنی بر تلاش برای تبدیل شدن به کشوری تعیین کننده در منطقه می باشد. در ابتدای بحران، از اظهارات اردوغان نخست وزیر ترکیه و تمایل داود اوغلو و مشارکت فعال وی در نشست های وزاری امور خارجه کشورهای عربی این نکته نمایان می شد که بحران سوریه زمان زیادی را سپری نخواهد کرد؛ و به مدت کمتر از نه ماه نظام حاکم ساقط می شود. علی رغم اظهارات و جهت گیری تند و افراطی اردوغان در قبال پرونده تحولات سوریه، لکن این بحران همچنان ادامه دارد (عبدالباری: ۲۰۱۲).
    ۴-۷- دلایل تغییر رویکرد سیاست خارجی ترکیه در قبال تحولات سوریه
    در مورد دیدگاه ها و اقدامات ترکیه نسبت به تحولات سوریه و اهداف آن از ایفای نقش در بحران سوریه را می توان در قالب تئوری رئالیستی و موازنه قوا مورد بررسی قرار داد. در مورد عمده ترین اهداف ترکیه از نقش آفرینی در تحولات سوریه می توان به : توجه به منافع ملی، ایفای نقش رهبری در منطقه و ایجاد تغییر در موازنه ی منطقه ای اشاره کرد. در ذیل اشاره ی کوتاهی به هر کدام خواهیم داشت.
    ۴-۷-۱- توجه به منافع ملی
    اگر چه در دوره اردوغان و در راستای سیاست «به صفر رساندن مشکلات با همسایگان» ترکیه به گسترش روابط با سوریه پرداخت. اما در پی انقلاب های عربی رویکرد ترکیه نسبت به سوریه کاملاً عوض شد. زمینه اصلی این چرخش اولویت نگاه ترکیه در روابط با غرب می باشد. اما علی رغم بهبود روابط دو کشور طی سال های اخیر، چرخش رویکرد اردوغان نسبت به سیاست های بشار اسد در پی تحولات اخیر در سوریه ناشی از عوامل داخلی چون اهمیت به منافع ملی در سیاست خارجی ترکیه و عوامل خارجی چون نقش کشورهای خارجی به ویژه آمریکا و اتحادیه اروپا می باشد(برزگر،۱۳۹۲: ۳۱۰). بدیهی است که تمام بازیگران سعی دارند در سایر تحولات حداکثر منافع را بدست آورند. منافع ملی کشورها ایجاب می کند که بازیگران برای کسب منافع و اهداف تعریف شده خود در این تحولات نقش بازی کنند. ترکیه نیز به عنوان بازیگر منطقه ای حاضر در مسأله سوریه با تبعیت از آموزه‌های «رئالیستی» حاکم بر سیاست خارجی خویش در صدد بهره برداری بیشتر و به تبع آن تأمین حداکثری منافع ملی خویش در ابعاد گوناگون وجودی از طریق مشارکت در بحران سوریه بوده است. دولت ترکیه ضمن تبعیت از اصول و مبانی شکل دهنده سیاست خارجی خویش که مبتنی بر آموزه‌های واقعگرایانه که تأکید بر قدرت به خصوص ابعاد نظامی آن، اولویت بخشیدن به منافع ملی، اعتقاد به شرایط هرج و مرج گونه (آنارشیک) نظام بین الملل، فقدان اقتدار مرکزی در سیاست بین الملل، عقلانیت رفتاری دولت‌ها در تامین حداکثری منافع ملی و همچنین عدم امکان توسعه همکاری های بین المللی از ویژگی‌های بارز آن می ‌باشد، از همان ابتدا به عنوان یکی از بازیگران تأثیرگذار فارغ از ابعاد منفی یا مثبت ماهیت تأثیرگذاری خویش، در بحران سوریه شناخته شده است که از آغاز بحران در سوریه سعی کرده است با حمایت از نیروهای معارض داخلی و تقویت آن‌ ها، زمینه‌های سرنگونی بشار اسد را فراهم کرده و در نهایت با سقوط نظام سیاسی سوریه به آنچه که می‌خواست و در صدد آن بوده است یعنی تغییر ساختاری نظام سیاسی سوریه و متعاقب آن تحقق مقام مرجعیت منطقه ای ترکیه از این راه، دست یازد. واقعیت این است که ترکیه از همان ابتدا در راستای تحقق «حاصل جمع جبری صفر» وارد بازی استراتژیکی با سوریه شد. به این معنا که هر میزان امتیازی که ترکیه به دست خواهد آورد به همان میزان امتیاز را سوریه باید از دست بدهد. یعنی نتیجه برای دولت ترکیه مثبت و برای سوریه منفی باشد. یا به عبارت بهتر، برآیند و نتیجه نهایی بازی برد ترکیه و باخت سوریه شود (خوشایند، مهر۱۳۹۱).
    ۴-۷-۲- ایفای نقش رهبری
    ترکیه در تلاش است به جای جایگاه بی طرفانه در امور خاورمیانه، تبدیل به بازیگری مهم در این منطقه گردد(امیدی و رضایی، ۱۳۹۰: ۲۳۳). اهمیت ترکیه در منطقه به شکل مستمر، در حال افزایش است و تمایل ترک ها برای تبدیل شدن به بازیگر اصلی منطقه، بر بیشتر تلاش‌های دیپلماتیک آنها سایه انداخته است، اما دقیقاً نمی توان سیاست ترکیه را تعریف کرد. آشکار است که ترکیه به انتقاد شدید از بشار اسد و حکومت بعث این کشور می پردازد و اظهارات ترک‌ ها هر روز به مواضع سران آمریکا نزدیکتر می شود. ترک‌ ها پناهندگان سوری را که خواهان عبور از مرزها هستند در پناه خود می گیرند(والرشتاین، ۲۰۱۲). یکی از اهداف اصلی ترکیه از نقش آفرینی در تحولات سوریه را باید در بلند پروازی های آنکارا در دست یابی به نقش رهبری سیاسی در منطقه دانست. ترکیه در صدد است با بهره گیری از نفوذ خود در سطح منطقه در ظاهر با حمایت از اعتراضات مردمی در خاورمیانه به عنوان یکی از مؤلفه های قدرت نرم در سیاست خارجی خود استفاده کند تا در صورت بروز هر گونه تغییر در کشورهای منطقه جای پای خود را در سیاست های دولت های بعدی باز کند. در این میان ترکیه نیز ضمن همراهی با غرب و تثبیت موقعیت خود به عنوان مدلی میانه رو و مترقی از کشوری اسلامی، خود را به عنوان بازیگری مهم در جهان اسلام و خاورمیانه مطرح خواهد کرد. از سوی دیگر با ادامه حمایت از فلسطین خود را به عنوان پرچمدار مقاومت در منطقه معرفی خواهد نمود (برزگر،۱۳۹۲ :۱۹۳).
    ۴-۷-۳- ایجاد تغییر در موازنه ی منطقه ای
    تحولات اخیر در خاورمیانه را می توان به عنوان محور اصلی تغییر در موازنۀ قدرت منطقه ای دانست. هر گونه جابه جایی در ساخت قدرت سیاسی کشورهای منطقه، دارای ییامدهای راهبردی برای کشورهای مختلف خواهد بود. به عبارتی دیگر، جا به جایی قدرت و رهبران سیاسی در خاورمیانه نه تنها منجر به ایجاد خلاء قدرت در سطح منطقه ای می شود بلکه می توان آن را زمینه ساز دگرگونی های بنیادی تری در حوزۀ امنیت منطقه ای دانست. بنابراین تحولات مربوط به بهار خاورمیانه بر معادله قدرت و موازنه منطقه ای خاورمیانه تأثیرگذار خواهد بود. در این راستا کشورهایی همانند ترکیه و عربستان در صدد برآمدند تا بر موازنۀ منطقه ای تاثیر به جا گذارند. بنابراین ترکیه و بازیگرانی که نقش رقیب منطقه ای ایران ایفا می نمایند، تلاش دارند تا نقش ایران در برقراری امنیت منطقه ای در خاورمیانه را کاهش دهند. به همین دلیل از یک سو درصدد تغییر موازنه قدرت منطقه ای علیه جمهوری اسلامی ایران هستند، از سوی دیگر تلاش می کنند تا موج های جدید نوگرایی را در حوزه شکل بندی های قدرت منطقه ای تحت تأثیر قرار دهند(مصلی نژاد،۱۳۹۱: ۳۵). ترکیه همواره ایران را به عنوان یک رقیب در منطقه می بیند. این کشور رقابت تاریخی در خاورمیانه با ایران دارد اگر چه این رقابت یک رقابت یک رقابت نرم ژئوپلیتیکی می باشد که در سال های گذشته شدت بیشتری پیدا کرده است.
    بعد از حمله آمریکا به عراق و بدنبال آن خروج نظامیان آمریکایی، ایران نقش فعال تری در عراق پیدا کرده است، علاوه بر آن از طریق گروه های طرفدار خود در لبنان توانست جایگاه خود را در این کشور تثبیت کند؛ همچنین خواهان برقراری و گسترش روابط با مصر می باشد ؛ از طرف دیگر حمایت های مطلق ایران از نظام اسد باعث بی اعتمادی گروهی از مردم سوریه شده است، از این زمان فرصت برای ترکیه هموار شد که با ایجاد تغییر در نظام سوریه، این کشور را از هم پپیمانی با ایران جدا کند. به خصوص که ترکیه از حمایت آمریکا نیز برخوردار است(نیفین، ۲۰۱۱). از یک دهه گذشته همواره این مسأله در سطح منطقه مطرح بوده است که توازن استراتژیک منطقه ای به هم خورده است و ایران جایگاه ویژه و برتری در سطح منطقه به دست آورده است، از جمله کشورهای منطقه که نسبت به این مسأله واکنش نشان دادند رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی بودند و در مقابله با ایران، تشییع و مقاومت برآمدند. بعد از تحولات اخیر منطقه ترکیه نیز به تدریج به این جریان نزدیک شده است و درصدد جلوگیری از نقش ایران در منطقه پرداخت.
    آنکارا معتقد است در صورتی که بشار اسد حفظ شود، موازنه بین ایران، عراق و سوریه دسترسی ترکیه به خاورمیانه را با مشکل مواجه خواهد کرد. ترکیه بر این تصور بوده است که با تغییر نظام حکومتی در سوریه و روی کار آمدن دولتی نزدیک و همراستا، می تواند حوزه نفوذ خود را در منطقه خاورمیانه و شرق مدیترانه گسترش دهد. به همین دلیل سیاست خارجی این کشور برای اینکه در آینده جای پای محکمی در سوریه برای خود ایجاد کند به حمایت مخالفین بشار اسد پرداخته است. رئالیسم حاکم بر سیاست خارجی آنکارا، سیاستمداران ترک را واداشته است تا از نخستین روزهای آغاز تحولات سوریه تمام قد در مقابل دمشق قرار گرفته و با بهره گرفتن از تمامی اهرم‌های تحت اختیار خود اعم از قابلیت‌های سیاسی، توانمندی‌های اقتصادی، پتانسیل‌های استراتژیکی، امتیازات ایدئولوژیکی و نفوذ فرامنطقه‌ای، بدنبال تحقق اهداف از پیش تعریف شده خویش در ابعاد سیاسی، امنیتی، ایدئولوژیکی و… با بهره گرفتن از تحولات سوریه و فرصت‌های ناشی از بحران موجود در دمشق باشند. حمایت از اپوزیسیون سوری و برگزاری کنفرانس برای آن ها در ترکیه و همچنین پذیرایی از مردم سوریه در مرزهای مشترک دو کشور، نشان‏دهنده تمایل ترکیه برای تغییرات سیاسی در سوریه است. این سیاست ترکیه می ‏تواند منجر به تضعیف جایگاه ایران در سوریه و در نتیجه در لبنان و غزه شود و توازن منطقه‏ ای را به ضرر ایران تغییر دهد(برزگر،۱۳۹۲ :۱۵۴).
    ۴-۸- چالش ها و فرصت های ترکیه نسبت به رویکرد خود در تحولات سوریه
    بحران سوریه همزمان تأثیرات مثبت و منفی متعددی برای ترکیه دارد و با توجه به مجاورت جغرافیایی و پیوندهای قومی – فرقه ای بین ملت دو کشور، این تأثیرات گسترده و عمیق خواهد بود. در حالی که پیشرفت بحران بر اساس اهداف و سیاست های ترکیه می تواند دستاوردهای مهم و تعیین کننده ای برای این کشور داشته باشد، به همان نسبت پیامدهای منفی بحران برای ترکیه خطر ساز و تهدید آور است. در شرایطی که برخی پیامدهای منفی بحران سوریه برای ترکیه نمودار شده است، در مورد دستاوردهای راهبردی تحولات برای این کشور نمی توان با اطمینان سخن گفت.
    در مورد دستاوردهای مثبت بحران سوریه برای ترکیه، مقامات ترک امیدوار هستند که با محقق شدن تغییر رژیم در سوریه و به قدرت رسیدن دولتی همگرا متشکل از گروه های نزدیک مانند اخوانی ها بتوانند در دو حوزه منافع ژئوپلیتیک و موازنه قدرت منطقه ای دستاوردهایی تعیین کننده کسب کنند(اسدی، ۱۳۹۱: ۱۵۹). ترکیه قبل از بحران سوریه دکترین عمق راهبردی را در روابط با سوریه به صورت افزایش نفوذ اقتصادی و گسترش روابط سیاسی تعریف کرد. اما پس از آغاز ناآرامی ها در سوریه، فرصت را برای توسعه نفوذ ژئوپلیتیک خود در این حوزه به عنوان جزئی از امپراطوری عثمانی در گذشته مناسب دید. این سیاست در قالب نوعثمانی گری ترکیه در منطقه تفسیر و گفته می شود راهبرد ترکیه در بی معنا کردن مرز ها به صورت دوفاکتو و در عین احترام به استقلال ملی، الزامات ژئوپلیتیک برای بازگشت به حیات خلوت امپراتوری عثمانی به وجود می آورد. بر این اساس یکی از دستاوردهای محتمل ترکیه در صورت تحقق سیاست تغییر رژیم در سوریه گسترش نفوذ ژئوپلیتیک این کشور در حوزه سوریه و مدیترانه است که ترکیه را از مزایای مهم سیاسی، اقتصادی و منطقه ای برخوردار خواهد کرد(فلاح، ۱۳۹۰: ۲۳۹).
    دومین دستاورد ترکیه در صورت تغییر رژیم در سوریه و روی کار آمدن دولتی همراستا و متحد در این کشور برای ترک ها ارتقای جایگاه این کشور در موازنه قدرت منطقه ای است. ترکیه تاکنون در حوزه مدیترانه نقش فعالی ایفا نکرده است، لذا گسترش نفوذ در نتیجه تغییر رژیم در سوریه می تواند ضمن کاهش نقش ایران و محور مقاومت به افزایش نقش ترکیه در این منطقه بینجامد که در این صورت جایگاه منطقه ای نوین و مهمی برای ترک ها در خاورمیانه رقم خواهد زد(اسدی، ۱۳۹۱: ۱۶۱).
    اما تبعات منفی و تهدیدهای بحران سوریه با تداوم و تشدید این بحران، در ابعاد مختلف برای ترکیه بروز کرده است یا انتظار بروز آن وجود دارد. مهم ترین این تهدیدها و پیامدهای منفی را می توان شامل مشکل کردی و خودمختاری کردهای سوریه، نارضایتی داخلی در ترکیه، رشد و گسترش افراط گری ناامنی و تروریسم در ترکیه و محیط پیرامونی آن و گسترش اختلافات و رقابت های منطقه ای ترکیه برشمرد.
    اشتباهات محاسبه ای ترکیه در مورد بحران سوریه، علاوه بر مشکلاتی که در سیاست خارجی برای این کشور به ارمغان آورده است، در سطح داخلی نیز دولت اسلام گرا را با چالشهایی مواجه کرده است. اولین مسأله ناشی از بحران سوریه، بالا گرفتن مجدد مشکل کردهاست؛ مشکلی که همواره وجود داشته است و به واسطه این حوادث تشدید شده است. مشکل کردها یکی از عمده ترین مشکلات ترکیه در دهه های گذشته بوده است. در حالی که وضعیت کردهای شمال عراق در طول دو دهه گذشته، به خصوص پس از سال ۲۰۰۳ به دغدغه ای مهم برای ترکیه تبدیل شده است، بحران سوریه و شرایط جدید کردهای سوریه مسأله کردی را به صورت بسیار جدی تری برای مقامات ترک به عنوان تهدید امنیتی مطرح کرده و این معضلی است که بسیاری از محاسبات ترکیه در خصوص بحران سوریه را به هم زده است. عقب نشینی بخش اصلی نیروهای سوریه از مناطق کرد نشین و در نتیجه، کنترل شهرهای این منطقه توسط جنگجویان کرد و هم چنین ائتلاف و همگرایی گروه های کرد برای اداره این منطقه از تحولاتی مهم است که ترک ها را نگران کرده است. اما نگرانی اصلی ترکیه آن است که تنها سازمان قدرتمند کرد در سوریه به نام اتحاد دموکراتیک پیوندهای نزدیکی با پ.ک.ک دارد، لذا فضایی جدید برای قدرت گرفتن و فعالیت نظامی این گروه ایجاد می شود(اسدی، ۱۳۹۱: ۱۶۱) این مسأله مجدداً پررنگ شده است و ممکن است ترکیه بیش از پیش با این چالش مواجه شود. این اتفاق ناشی از تحولاتی است که در وضعیت کردهای سوریه پیش آمده است و تداوم بحران یا گسترش آن می تواند روز به روز بحران کردی در ترکیه را تشدید کند.
    با گسترش ناآرامی ها در سوریه و خروج نیروهای دولتی این کشور از مناطق شمالی کردنشین، شرایط برای ظهور دوباره منطقه خودمختار کرد در آنسوی مرزهای ترکیه، پس از عراق این بار در سوریه فراهم شده است. این موضوع با توجه به تأثیر بر وضعیت و تقاضاهای کردها در داخل مرزهای ترکیه به چالشی جدی برای این کشور تبدیل شده است. ادامه اختلاف و طرد گروه های کرد از سوی مخالفان دولت سوریه، از یک سو باعث رادیکالیزه شدن گروه های کرد این کشور خواهد شد. از سوی دیگر در اختیار گرفتن کنترل شهرهای کردنشین بدون همکاری با مخالفین حکومت سوریه، به کردهای این کشور این توانایی را خواهد بخشید. بدون تردید این وضعیت در راستای منافع و امنیت ملی ترکیه نخواهد بود(برزگر،۱۳۹۲ :۲۱۰-۲۰۸). مشکل دیگری که می توان برای دولت آنکارا متصور شد، مواجهه دولت با واکنش و نارضایتی های علوی های ترکیه است. به هر حال حدود بیست درصد جمعیت ترکیه را علوی ها تشکیل می دهند. علوی ها از سیاست ترکیه در قبال سوریه که با مسائل فرقه ای و طایفه ای ترکیب یافته ناراضی هستند، این گروه از پتانسیل لازم برای ایجاد چالش برای ترکیه برخوردار است. این مسأله به نارضایتی ها در ترکیه افزوده است.
    مسأله دیگری که بسیاری آن را خطری جدی برای ترکیه ارزیابی می کنند، رشد افراطی گری در منطقه است. به هر حال سوریه، در همسایگی ترکیه مرکز تروریست ها و اسلام گرایان افراطی، القاعده و سلفی ها شده است و هیچ تضمینی وجود ندارد که این رادیکالیسم به درون مرزهای ترکیه نیز سرایت نکند. گسترش تروریسم در منطقه، به خصوص ورود گروه های تروریستی مختلف مانند القاعده به سوریه در بلند مدت به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی ترکیه خواهد بود(اسدی، ۱۳۹۱: ۱۶۱).
     
     
     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 08:01:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم