تعاریف مربوط به رشد به طور اختصاصیتر، معنویت را به عنوان «نیاز برای یافتن معنا و هدف و رشد تواناییهای بالقوه» در نظر میگیرند (هاوارد، ۲۰۰۲، به نقل از جلالی، ۱۳۸۵)، بطوری که از طریق معناهای گسترش یافته خود فرد، رشد میکنند تا حدی که ارضا شود. از این دیدگاه معنویت فرایند دستیابی به ارضای فردی یا رشد معنوی میباشد. این تعاریف با ارضای نیازهای سطوح بالای مازلو مثل خودشکوفایی در ارتباط است (تیسکلر، ۱۹۹۹، به نقل از درایور، ۲۰۰۵، به نقل از جلالی، ۱۳۸۶).
تعریف who از معنویت دیدگاهی وسیع تر از آن ارائه می دهد و به اعتقادات مذهبی رایج وابسته نیست. این تعریف با آنچه الیکون و دیگران در ابتدای شروع مطالعات بر روی معنویت ارائه دادند نزدیک است. معنویت به عنوان سطحی از درگیری و میزان اگاهی یا فداکاری در راه قدرت برتر یا فلسفه زندگی تعریف شده است. در پایه کار ارائه شده توسط الکین و دیگران در سال ۱۹۸۸ و تحقیقات منتشر شده دیگر در ان سال ، ما در می یابیم که معنویت به عنوان وسیله ایی که نیاز های معنوی مختلف (مانند اعتقادات شخصی متفاوت در مورد زندگی ، شامل معنا دار بودن زندگی و ارزش ها و غیره ) را با تلاش برای تامین (مانند مدیتیشن، ارتباط با دیگران ، فعالیت های مذهبی ) این نیاز ها ترکیب می کند دیده می شود.
با دنبال کردن مفهوم کیفیت زندگیwho ما نیاز های معنوی را به عنوان نیاز فرد برای داشتن یک سیستم اعتقادی و ارزشی و حفظ این سیستم در این ارتباط تعریف می کنیم. نیازهای معنوی، اگر براورده شوند به فرد کمک می کنند بر دشواری های زندگی فائق ایند.و در کل در فرد احساس سلامت به وجود می اید. برای بسیاری از افراد، مذهب ،اعتقادات شخصی و معنویت یک منبع ارامش ، سلامت ،امنیت ،احساس تعلق ،هدف و قدرت است(تیچمن، موردوی و ساکس[۱۵۰]، ۲۰۰۶ )
در کل میتوان گفت که در بسیاری از تحقیقات رایج در ادبیات پژوهش اصطلاح معنویت را با بهره گرفتن از یک یا دو عنصر از عناصر زیر توصیف میکنند: ادراک (شناخت) هدف، حس پیوند با خود، دیگران، طبیعت یا خداوند (هاسد[۱۵۱]، ۲۰۰۰)، جستجوی کمال و یکپارچگی (هایمفریز[۱۵۲]، ۲۰۰۰) جستجوی امید و توازن (مک شری[۱۵۳]، ۲۰۰۰)، اعتقاد به جوهری بالاتر و عظیمتر (هاسد، ۲۰۰۰)، بعضی از سطوح تقدس، حسی که فراتر از زندگی عادی ماده و عمل است (اولدنال[۱۵۴]، ۱۹۹۴) و فعالیت یا مناسکی که به زندگی افراد معنا میبخشد. زیر بنای بسیاری از این تحقیقات این فرضیه است که فعالیتهای ذاتی و درونی بشر تلاشی برای درک معنای خویش، دنیای اطرافش و برقرارکردن ارتباط با آن (اوریلی، ۲۰۰۴، پاول، ۲۰۰۲، به نقل از ساعد و روشن، ۱۳۸۷) است. پارگامنت[۱۵۵] (۲۰۰۵) معنویت را به معنای جست و جوی “امر مقدس” به کار میبرد (به نقل از کلانتری، ۱۳۸۷) و پایدمونت[۱۵۶] (۲۰۰۱) معتقد است که معنویت تلاش فرد برای ساختن معنایی وسیع از هدف نهایی مرگ و زندگی است. اما تعریفی که با نوشتهی حاضر همخوانی دارد از نشست سران انجمن ارزشهای معنوی، اخلاقی و مذهبی در مشاوره (ASERVIC[157]) در سال ۱۹۹۶، در مورد معنویت بدست آمده است:
«روح میتواند به عنوان نیروی جان بخش زندگی تعریف شود که از طریق مظاهری مثل، جان، نفس، شور و اشتیاق و شهامت ارائه میشود. معنویت هم چنین قابلیت و گرایشی است که برای هر فرد، فطری و منحصر به فرد است. این گرایشهای معنوی افراد را به سمت معرفت، عشق، معنا، آرامش، امید واری، تعالی، پیوند، شفقت، خوبی و یکپار چگی سوق میدهد. معنویت قابلیت فرد برای آفرینندگی، رشد و تحول یک نظام ارزشی را در بر میگیرد و شامل مجموعهای از پدیدهها مثل تجربیات، عقاید و اعمال است. چشم اندازهای مختلف روان معنوی، مذهبی و فرا شخصی ما را به معنویت نزدیک میکنند. اگر چه معنویت عموما از طریق فرهنگ منتقل میشود، اماهم مقدم بر فرهنگ است و هم متعالیتر از آن» (میلر، ۲۰۰۳).
۲-۱-۲-۳- ابعاد معنویت
از نظر بیکر[۱۵۸] (۲۰۰۳) معنویت دارای ۳ بعد است که هر کدام از آن ابعاد دارای دو قطب هستند و به شکل فردی یا جمعی نمود مییابند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
بعد فرا روندگی[۱۵۹]: این بعد نمایانگر دیدگاه یک کودک به محیط اطراف و ادارک حیرت آمیز آن از دنیاست. همچنین این بعد نشانگر وجود نیازی برای معناست که میتواند مولفه های مذهبی یا فلسفی داشته باشد.
بعد فرافردی[۱۶۰]: این بعد اشاره به دیدگاه و نظر فرد نسبت به خود و دیگران از منظر یک بالغ دارد. این بعد از دو مولفهی درون روانی[۱۶۱] و بین فردی[۱۶۲] تشکیل شده است.
بعد انتقال: در این بعد فرد در جایگاه یک والد میباشد که باید ارزشها، اخلاقیات، دانش و مهارتهایی را که خود در طول زندگی کسب کرده به نسل بعد انتقال دهد.
در مورد ابعاد معنویت بسته به دیدگاههای نظری مختلف، تعابیر گوناگونی نیز به کار رفته است. درواقع محققین این حوزه در پژوهشهای خود ابعاد گوناگونی را برای این مفهوم بیان نموده اند. برخی از این ابعاد نیز از دل پژوهش های تجربی استخراج شده است. برای مثال، غباری بناب، غلامعلی و محمدی(۱۳۸۴) آزمون تجربه معنوی دانشجویان را با ۷۵سؤال ساختند. در این آزمون ۶ عامل به دست آمد که عبارتند از:
عامل اول: معنایابی در زندگی؛
عامل دوم: تأثیر ارتباط با خدا؛
عامل سوم: شکوفایی و فعالیت معنوی؛
عامل چهارم: تجربیات متعالی و عرفانی؛
عامل پنجم: تجربیات سلبی؛
عامل ششم: فعالیت های اجتماعی و مذهبی
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
مقیاس دیگری که توسط مک شری و همکاران (۲۰۰۲ ؛ به نقل از غباری بناب و همکاران، ۱۳۸۴) تهیه شده است، دربرگیرنده «بعد امیدواری» «معنایابی در زندگی» «توانمندی گذشت از خطای دیگران» «باورها و ارزش های اخلاقی» «مراقبت های معنوی» «داشتن رابطه حسنه با دیگران» «باور به خدا» «اخلاقی بودن» «خلاقیت» «اظهار وجود» می باشد. مقیاس دیگری که در مورد باورهای معنوی است و توسط هاچ و همکاران (۱۹۹۸؛ به نقل از غباری بناب و همکاران، ۱۳۸۴) ساخته شده است، دربرگیرنده دیدگاه های مسیحیت، یهودیت، اسلام و هندوئیسم می باشد. این مقیاس، چهارخرده مقیاس دارد که عبارتند از: مراسم عبادی بیرونی؛ سیالی درونی؛ مراقبه و هستی نگری؛ تواضع و فروتنی. کس و همکارانش(۱۹۹۱) آزمون شاخص هسته ای تجربیات معنوی را با ۱۱ گویه تدوین کردند و در نهایت آنان سه عامل با چرخش واریماکس در این آزمون به دست آوردند.
در پژوهشی دیگر نیز (شریفی و همکاران،۱۳۸۷) که به بررسی گرایشهای معنوی پرداخته شده است چهار بعد برای این متغیر به دست آمده است که عبارتند از:
۱- باورهای معنوی
۲- خودشکوفایی معنوی
۳- احساس معنویت
۴- رفتارهای معنوی
از آنجایی که در این پژوهش نیز گرایشهای معنوی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و از ابزار به کار رفته در آن پژوهش نیز استفاده خواهد شد، همین چهار بعد، مورد نظر خواهد بود.
با توجه به ارتباط تنگاتنگ و نزدیک معنویت با مفهوم دینداری به گونه ای که در بسیاری موارد این دو مفهوم به جای یکدیگر به کار برده می شوند، و به مناسبت بحث از ابعاد معنویت اشاره ای خواهد شد هرچند مختصر به ابعاد دینداری. در یکی از مشهورترین تعابیر از مفهوم دینداری و ابعاد آن که مربوط است به نظریه گلارک و استاک اینگونه آمده است: در همه ادیان دنیا، به رغم تفاوت هایی که در جزئیات دارند، عرصه های مشترکی وجود دارد که دینداری در آنها متجلی می شود. این عرصهها که می توان آنها را ابعاد مرکزی دینداری به حساب آورد عبارتند از: شناختی، اعتقادی، تجربی(عاطفی)، پیامدی و مناسکی که در اکثر مطالعات تجربی به این ابعاد استناد شده است.
بعد اعتقادی دینداری: بعد اعتقادی، یا باورهای دینی، عبارت است از باورهایی که انتظارمی رود پیروان آن دین بدانها اعتقاد داشته باشند، مانند: اعتقاد به خدا، اعتقاد به روز معاد و روز جزا و….
بعد مناسکی : بعد مناسکی، یا اعمال دینی، شامل اعمال دینی مشخص همچون عبادت، نمازهای روزانه، شرکت درآیینهای دینی خاص، روزه گرفتن و….که انتظار می رود پیروان دین آنها را به جا آورند.
بعد تجربی (عاطفی): این بعد ناظر به عواطف، تصورات و احساسات مربوط به داشتن رابطه با جوهری ربوبی چون خدا است. در دینی مانند اسلام انتظار می رود که معتقدان، عواطف و احساساتی مانند ترس ازخدا، توبه و تقرب به خدا، پیامبر، ائمه و اولیإ را تجربه کنند. میزان عمق این تجارب را می توان برای سنجش بعد عاطفی دینداری به کاربرد.
بعد پیامدی : بعد پیامدی، یا آثار دینی، ناظر به اثرات باورها، اعمال، تجارب و دانش دینی بر زندگی پیروان آنها است. مانند رعایت حجاب، پرهیز از مصرف خوراکیها و آشامیدنیهای حرام، مانند گوشت خوک و الکل در زندگی روزمره و…..(سراج زاده؛ ۱۳۸۳: ۱۶۶)
البته دین و معنویت علی رغم تشابهات فراوانی که دارند وجوه تمایزی نیز دارند حوزه کاربردی آنها را از هم جدا می کند در بحث بعدی به برخی از آشکارترین نظرات در باب تمایز دین و معنویت پرداخته می شود.
۲-۱-۲-۴- تفاوت دین و معنویت
دین کهن ترین و نافذترین و اثرگذارترین نهاد اجتماعی بشر است، عقاید و ارزشهای دینی بخشی از زندگی هر فرد است. دین برای آدمی موهبتی است که او را به یک فلسفه حیاتی مسلح می کند، به عقل وی روشنگری می بخشد، بر اراده تأکید دارد و آن را می پروراند، به آدمی کمک می کند تا به فرمان عقل گردن نهد و نیازهای اساسی روح به ویژه نیاز به عشق و جاودانگی را تحقق بخشد (میسیاک؛ به نقل از آلستن و همکاران، ترجمه توکلی، ۱۳۷۶). از این روست که تار و پود زندگی انسان با باورهای دینی تنیده شده است. گواه این مطلب ان است که با مطالعهی جوامع انسانی و تاریخ تمدنها، همواره با رگههایی از دین و باورهای دینی مواجه هستیم.
بنیامین راش[۱۶۳] (۱۸۱۳-۱۷۴۵) پدر روانپزشکی آمریکا یاد کرد. وی اظهار نمود “مذهب آنقدر برای پرورش سلامت روح آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس.” جیمز[۱۶۴] (۱۳۶۷)، یونگ[۱۶۵] (۱۳۵۴) و فروم[۱۶۶] (۱۳۶۸) هر کدام به نوبه ی خود نیز اهمیت رفتارها و اعتقادات مذهبی را یادآور شده اند.(به نقل از غباری بناب، ۱۳۷۴). ویلیام جیمز (۱۹۶۲) می گوید ایمان نیروی انسانی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد؛ فقدان ایمان زنگ خطری است که ناتوانی انسان را در برابر سختیهای زندگی اعلام می دارد و در جایی دیگر ذکر می کند که انسان متدین واقعی تسلیم اضطراب نمی شود و توازن شخصیت خویش را حفظ می کند و همواره آمادهی مقابله با مسائل ناخوشایندی است که احتمالاً روزگار برایش پیش می آورد (جیمز، ۱۹۰۰؛ ترجمه قائتی، ۱۳۷۱)،(نیلمن[۱۶۷] و پرساده[۱۶۸] ،۱۹۹۵)
دین یکی از عمیقترین جنبه های به شدت شخصی زندگی انسان است که برخی از مهم ترین مسائل اسرارآمیز و وصف ناپذیرترین تجربه های بشر را دربر می گیرد.
عموماً ذکر می شود که معنویت، کیفیتی فراتر از وابستگی مذهبی است و برای الهام[۱۶۹]، احترام، خشیت، معنا و هدف تلاش می کند. در این حالت، معنویت حتی در کسانی که به هیچ خدایی اعتقاد ندارند، می تواند وجود داشته باشد(مورای[۱۷۰]،۱۹۸۹) . معنویت لزوماً نباید شامل یک جزء مذهبی باشد؛ اگرچه مذهب ممکن است شیوه ای باشد که توسط آن افراد، معنا[۱۷۱] را در مورد زندگی شان، درک کنند(کاولی،۱۹۹۷: ۳۳) یا اغلب تظاهر معنویت از طریق اعمال مذهبی و فرهنگی باشد(پسات[۱۷۲]،۲۰۰۲: ۱۲۸).
های فیلد و لارسن (۱۹۹۲) هم خاطرنشان می کند که اگرچه معنویت به مذهب شباهتی ندارد، معنویت یک مفهوم کلی تر است که احساس ارامش فرد، اهداف و ارتباط او با دیگران همچنین اعتقادات او را در مورد معنای زندگی تحت تاثیر قرار می دهد.
معنویت و سلامت معنوی می توانند به طرق مختلف تظاهر کنند: تبادلات[۱۷۳] روزانه با دیگران، تعاملات معنوی مشخص به وسیله عشق، اعتماد،صداقت و درستکاری، یکپارچگی[۱۷۴]، احترام، فداکاری و دلسوزی، تجربیاتی در مورد طبیعت که احساس نزذیکی و اتحاد با دنیای طبیعی را ایجاد کند، ارتباط با ارواح جدا شده از جسم، ارتباط غیر شخصی[۱۷۵] با برخی نیروهای برتر یا قدرتی که جهان را هدایت می کند یا با یک خدای شخصی که فرد را می شناسد و از او مراقبت می کند(کارنس[۱۷۶]،۱۹۹۸: ۱۱۳).
برخی معتقدند معنویت یک تجربه شخصی است که از فردی به فرد دیگر شکل آن متفاوت است. در این دیدگاه، زمینه های مشترک که در تمام تظاهرات معنوی گسترده اند، عبارتند از: احساسات دوست داشتن و دوست داشته شدن، کمک کردن به دیگران، لذت را تجربه کردن، یک هدف اساسی در زندگی داشتن، تجربه کمال[۱۷۷] و آرامش در زندگی(کارنس،۱۹۹۸: ۲۵).
هرچند بین دو واژه دین و معنویت رابطهای تنگاتنگ و عمیق وجود دارد، اما بین آنها تفاوت نیز به چشم می خورد. از لحاظ تاریخی معنویت ریشه در دین دارد(هیلنز،۱۹۹۵)، اما کاربردهای رایج آن ممکن است با یک سنت دینی خاص همراه نباشد. ریشه این تمایز حداقل به اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، و تمایزی که جیمز در کتاب گوناگونی تجربه های دینی بین دین شخصی و دین نهادی قائل شد، بازگشت می کند(جیمز،۱۹۶۱). دین به معنای اقرار بشر به نیروی فوق بشر ناظر و به ویژه تصدیق خدا یا خدایان متشخص سزاوار تسلیم و پرستش آمده است. دین به معنای نظام اعتقاد به خداوند یا نیروی فوق بشری، شعائر عبادی یا دیگر مراسم متمایل به چنین نیرویی است(فونتانا[۱۷۸]،۲۰۰۳)، اما در مقابل، معنویت، تجربهای است که با آگاهی یافتن از یک بعد غیرمادی همراه است و ارزشهای قابل تشخیص آن را معین میسازد. این ارزشها به دیگران، خود، طبیعت و زندگی مربوطند و به هر چیز که فرد به عنوان غایی قلمداد میکند اطلاق می شود. به عبارت دیگر، معنویت آگاهی از بعد غیرمادی، داشتن معنا و هدف در زندگی، داشتن رسالت در زندگی، تقدیس زندگی، احساس نوع دوستی و آگاهی از تراژدی زندگی خود و دیگران است(وست،۱۹۹۹).
پارگامنت[۱۷۹] در این باره میگوید: «دین با امور سازمانی، شعائر و ایدئولوژی مرتبط است و معنویت با امور شخصی، تأثیرگذار، ناشی از تجربه و تفکرآمیز». وی دین را امری ناپسند، محدودکننده و بازدارنده نیروهای انسانی میپندارد و معنویت را امر پسندیده که با بزرگ ترین توانمندیهای بشر در ارتباط است. البته در جای دیگر بیان میکند که این دیدگاه از نظر تاریخی قابل توجیه نیست(پاراگامنت[۱۸۰]،۱۹۹۹: ۳). آندرهیل در کتاب زندگی معنوی، معنویت را قلب هر دین میداند و زندگی معنوی در نظر وی، زندگی کامل و اصیلی است که انسانیت برای آن ساخته شده است(آندرهیل،۱۹۳۷).
میترف و دنتون در تحقیقات جامع و تجربی که در سال ۱۹۹۹ داشتهاند به این نتیجه رسیدهاند که افراد بین دین و معنویت فرق می گذارند. تقریباً ۳۰ درصد از پژوهش شدگان در این تحقیقات در مورد دین و معنویت دیدگاهی مثبت داشتند، درصد کمی، (تقریباً ۲ درصد) دیدگاه مثبت به دین و دیدگاه منفی به معنویت داشتند، حدوداً ۶۰ درصد یا اکثریت به معنویت دیدگاهی مثبت و به دین دیدگاهی منفی داشتند و دیدگاه ۸ درصد از آنان، هم نسبت به دین و هم نسبت به معنویت منفی بود(میتروف،۱۹۹۹) و بنابراین تقریباً ۹۰ درصد از افراد نسبت به معنویت نگرش مثبت داشتند. (فرهنگی،۱۳۸۵)
معنویت جدا از مذهب تاریخچه کوتاهی دارد و این امر به علت مقابله با مادیگری مطرح شده است(کونیگ و همکاران، ۲۰۰۱ به نقل از شریفی ۱۳۸۷)؛ به هرحال، مطالعات اخیر نشان می دهد؛ که بعضی از افراد تفاوت ذاتی بین معنویت و مذهبی بودن قایل هستند(ماتیس،۲۰۰۰ ؛ زینباور،۱۹۹۷)
آلپورت برای اولین بار افراد را براساس دو نوع نگرش طبقهبندی نمود، افرادی که مذهب آنها ناپخته و بیرونی است و افرادی که مذهبی پخته و درونی دارند(افراد معنوی). درهرحال، نکته مهم این است که بین مذهب به عنوان یک نهاد یا سازمان، احساس مذهبی بودن و معنویت تمایز قایل شویم(پترسون و سلیگمن ، ۲۰۰۴) زین باور، کولی گس(۱۹۹۷) و ماتیس(۲۰۰۰) اظهار می کنند که هر دو کلمه مذهبی بودن و معنویت بر باوری نسبت به وجود یک جنبه متعالی از زندگی دلالت می کنند؛ به هرحال، مذهبی بودن عقیدهای است که درجه ای از پذیرش افراد در فعالیت های عمومی و خصوصی عبادت کردن را نشان میدهد. معنویت، درمقابل، به توصیف ارتباطهای خصوصی و صمیمی بین انسان و خدا اطلاق میشود و دامنه ای از فضیلت ها نشانه این ارتباط میباشد؛ در نهایت می توان گفت که افعال مذهبی، تجلی معنویت را تسهیل می کند تا شخصیت معنوی سریعتر شکل گیرد.
۲-۱-۲-۵- ویژگیهای معنویت و تجارب معنوی
جیمز (۱۹۱۰) چهار خصوصیت مهم را برای تجارب معنوی بر میشمارد:
غیر قابل توصیف بودن
شهود
گذرا بودن
فعل پذیری.
نیلسن[۱۸۱] و کانترل[۱۸۲] (۱۹۸۰، به نقل از فونتانا، ۱۳۸۵) معتقدند که معنویت شش ویژگی دارد:
اعتقاد به واقعیت فوق طبیعی،
تمایز بین واقعیت امر دنیوی و امر قدسی،
تلاش برای دستیابی به سطوح برتر آگاهی،
اعتقاد به آخرت،
نظام نامه اخلاقی،
رشد هماهنگی درونی،
که در کل معنویت بیانگر شیوهای از زندگی است که اتحاد بخش هر یک از این کیفیات است.
الدز (۱۹۹۳، به نقل از وست، ۲۰۰۰) نیز از دیدگاه الهیات به دوازده موضوع عمده و حساس در معنویت سبز فایل اشاره میکند که عبارتند از:
معنویت سبز فایل برآگاهی یافتن فرد از خود تاکید میکند،
موضوعات: بدون موضوع
[ 03:26:00 ب.ظ ]