(… فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتىِ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِْجَارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِین)[۱۵۱]
«… از آتشى بترسید که هیزم آن، بدنهاى مردم (گنهکار) و سنگها [بتها] است، و براى کافران، آماده شده است.»‏
شهید مطهری می­گوید: تقوای الهی یعنی این­که انسان خود را از آن­چه از نظر دین اصولی که دین در زندگی معین کرده و خطا و گناه و زشتی و پلیدی شناخته شده حفظ و صیان کند و مرتکب آن نشود.[۱۵۲]
به عقیده شهید مطهری ما دو نوع تقوا داریم؛ تقوایی که ضعف است و تقوایی که قدرت است.
نوع اول این است که انسان برای این­که خود را از آلودگی­ها و معاصی حفظ کند از موجبات آن فرار می­ کند و خود را همیشه از محیط گناه دور نگه می­دارد. نوع دوم این­که در خود حالت قوتی به وجود آورد که به او مصونیت روحی و اخلاقی می­دهد که اگر فرضا در محیطی قرار بگیرد که وسایل و موجبات گناه فراهم باشد، آن حالت و ملکه روحی او را حفظ می­ کند.[۱۵۳]
آن­چه در ارتباط با تقوی میان مردم شایع است، این است که شخص از نزدیکی به مواردی که بیم گناه می­رود خود را کنار بکشد و انزوا اختیار کند. این گونه احتیاط جنبه ضعف تقوی است. در حالیکه صورت عالی­تر تقوی، پیشگی آن است که آن­طور خود را قوی سازد و ملکات اخلاقی در خود ایجاد کند که با ورود به صحنه­های مختلف اجتماعی بتواند خود را نگه دارد و دیگران را به رعایت تقوی تشویق کند. تقوی قوی­ترین عامل درونی در تربیت انسان است.[۱۵۴]
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در آیات قرآن کریم ۲۳۸ مورد واژه تقوی به صورت اسمی و فعلی و به عنوان صفت به کار رفته است و ۶۹ آیه فعل امر «اتقوا» آمده است و اکثر آن­ها به صورت «اتقوا الله» آمده­اند. معدودی از این تعداد به صورت «اتقوا ربکم» یا «اتقوا الذی خلقکم» به کار رفته است. تعبیر تقوای قلوب در آیه ای از قرآن این مطلب را می رساند که تقوی امری معنوی و مرتبط با روح و نفس انسان است:[۱۵۵]
(ذَلِکَ وَ مَن یُعَظِّمْ شَعَائرَِ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوب)[۱۵۶]
«این است (مناسک حج)! و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دل هاست.»
پنج صفت برای افراد متقی در قرآن ذکر شده است، یعنی کسی که اهل تقواست و به دنبال تهذیب نفس باید دارای این شرایط باشد:

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

 

(الَّذینَ یُنْفِقُونَ‏ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ)[۱۵۷] «همان­ها که در توانگرى و تنگدستى، انفاق مى‏کنند»

آنان در همه حال بخشش می­ کنند، چه در حال آسایش و وسعت و چه در زمانی که در محرومیت و پریشانی به سر می­برند.

 

 

(وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ)[۱۵۸] «و خشم خود را فرو مى‏برند»

یکی دیگر از نشانه­ های متقین این است که خشم خود را رو می­برند، شخص متقی و پرهیزکار همیشه عواقب کار خود را در نظر می­گیرد و می­بیند که فرونشاندن خشم موجب خشنودی خداست، لذا خشم خود را فرو می­نشاند.

 

 

(وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ)[۱۵۹] «و از خطاى مردم درمى‏گذرند.»

صفت سوم که خداوند برای متقین بیان می­فرماید این است که متقین کسانی­اند که از خطاهای مردم می­گذرند، یعنی اگر کسی جاهلی نمود و شخص متقی را به خشم آورد این شخص، آن فرد جاهل را نه تنها مورد عتاب قرار نمی­دهد بلکه خشم خود را فرو می­نشاند و علاوه بر این موارد او را مورد عفو و بخشش قرار می­دهد و هرگز کینه او را در دل نگه نمی­دارد.

 

 

(وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ )[۱۶۰] «و خدا نیکوکاران را دوست دارد.»

در این­جا خداوند به مرحله عالی­تری از عفو و گذشت اشاره فرموده است. می­فرماید نه تنها باید خشم خود را فرو نشاند و با عفو و گذشت کینه را از دل خود بشوید بلکه باید در برابر بدی آن­ جاهل نسبت به او نیکی کند و به او احسان نماید تا این­که کینه و عداوت را در دل دشمن و جاهل نیز سوزانده شود و از بین برود.

 

 

(وَ الَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَهً أَوْ ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یُصرُِّواْ عَلىَ‏ مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُون)[۱۶۱]

«و آن­ها که وقتى مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مى‏افتند؛ و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى‏کنند- و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمى‏ورزند، با این‌که مى‏دانند.»
در این قسمت از آیه شریفه خداوند پاداش کسانی را که کار زشت انجام می­ دهند به خود ستم می‌کنند، ولی به زودی متنبه می­شوند و از کار خود اظهار مورد عفو و بخشش خویش قرار می­دهیم. از تعبیر این آیه شریفه چنین استفاده می­ شود که انسان­های باتقوا از خدا غافل نمی­شوند و اگر زمانی هم از او غافل شوند این غفلت طولانی نخواهد بود و در اندک زمانی به یاد خدا می­افتند و گذشته را جبران می‌نمایند.[۱۶۲]
استاد مطهری می گوید: «تقوا نگهبان انسان است و انسان نگهبان تقوا و این دور محال نیست، بلکه دور جایز است. این نگهبانی متقابل از نوع نگهبانی انسان و جامه است که انسان نگهبان جامه از دزدیدن و پاره شدن است و جامه نگهبان انسان از سرما و گرما است.»[۱۶۳]
با بیان این مطالب روشن می‌شود که اگر انسانی تمامی این شرایط را در خود ایجاد کند محققا در راه تهذیب نفس قدم گذاشته و از مهم­ترین عناصر سازنده و مؤثر در جهت خودسازی تقوا می‌باشد.

 

۲-۴- صبر و استقامت

صبر به معنای خویشتن داری و حبس نفس است بر چیزی که شرع و عقل تقاضا می­ کند یا از چیزی که شرع و عقل از آن نهی می­ کند. به حسب اختلاف موارد نام آن فرق می­ کند؛ اگر خویشتن داری از مصیبت باشد آن را «صبر» گویند که ضد آن «جزع» است. اگر در جنگ باشد «شجاعت» نام دارد که ضد آن «جبن» است. اگر در پیش آمد باشد آن را «صدر» گویند.[۱۶۴]
در قرآن کریم کمتر موضوعی را می­توان یافت که مانند صبر تکرار و مورد تأکید قرار گرفته باشد تا آن­جا که صبر و مشتقات آن بیش از یکصد مرتبه ذکر شده و این نشان می­دهد که قرآن برای این فضلیت اخلاقی و عملی اهمیت فراوانی قائل شده است و خوشبختی و خود سازی و تهذیب نفس را در گرو آن می­داند.[۱۶۵]
سالک الی الله باید در نفس و روح خود عزمی راسخ و قاطعیتی بی بدیل ایجاد کند. لذا وارد مرحله­ استقامت می­ شود. سالک با استقامت و صبر باید خود را با روحیه­ای نیرومند و مقاوم در برابر مشکلات مجهز کند تا به مقصد اصلی برسد و از سیر الی الله بازنماند.
خداوند برای پیشرفت در امر دین به پیامبر (ص) سفارش به این مرحله مهم می­ کند و می­فرماید: (فَاسْتَقِمْ‏ کَما أُمِرْت…)‏[۱۶۶]
«پس همان‏گونه که فرمان یافته‏اى، استقامت کن…»
یعنی از عدم موفقیت و مخالفت دشمنان هرگز یأس و تزلزل به دل خود راه مده و همان طور که امر شده­ای استقامت به خرج ده تا در امر تبلیغ دین موفق شوی!
سالک الی الله باید بداند که بعضی از فشارها و سختی­ها امتحانی است برای او که با گذراندن این امتحانات به نحو مطلوب به مرتبه­ای از مقاصد عالیه کمالات می­رسد.[۱۶۷]
قدم اولی که سالک باید بردارد تا در مقابل مصائب دنیا صبور و با استقامت شود تحصیل معرفت و تصحیح اعتقاد نسبت به خدای تعالی می­باشد؛ زیرا وقتی پروردگارش را شناخت به او تکیه می­ کند و از او استمداد می­جوید و از این راه آرامش قلب و دل او به دست می­آید. لذا به آسانی مصائب را تحمل می­ کند و دیگر خوف و ترسی را به خود راه نمی­دهد.[۱۶۸] خداوند در مورد چنین افرادی فرموده است که مشمول کمک و راهنمایی ملائکه قرار می­گیرند و حزن و اندوه از قلبشان برطرف می­ شود:
(إِنَّ الَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُواْ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یحَْزَنُون)[۱۶۹]
«کسانى که گفتند: «پروردگار ما اللَّه است»، سپس استقامت کردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگین مى‏شوند.»
در واقع تمام مراتب ایمان و همه اعمال صالح در این دو جمله جمع است چرا که توحید اساس همه اعتقادات صحیح است، و تمام اصول عقائد به ریشه توحید بازمى‏گردد، و استقامت و صبر و شکیبایى نیز ریشه همه اعمال صالح است، زیرا مى‏دانیم تمام اعمال نیک را مى‏توان در سه عنوان صبر بر اطاعت، صبر بر معصیت و صبر بر مصیبت خلاصه کرد. بنابراین محسنین کسانى هستند که از نظر اعتقادى در خط توحید، و از نظر عمل در خط استقامت و صبرند. بدیهى است اینگونه افراد نه ترسى از حوادث آینده دارند، و نه غمى از گذشته.[۱۷۰]
در قرآن نه تنها پیامبر (ص) بلکه تمامی پیامبران مأمور به صبر بودند:
(فَاصْبرِْ کَمَا صَبرََ أُوْلُواْ الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لَا تَسْتَعْجِل لهَُّمْ)[۱۷۱]
«پس صبر کن آن گونه که پیامبران «اولو العزم» صبر کردند، و براى (عذاب) آنان شتاب مکن‏…»
تاریخ مردان بزرگ گواهی می­دهد که یکی از عوامل مهم پیروزی آنان، استقامت و شکیبایی در برابر مشکلات و حوادث گوناگون بوده است. صبر از مهم­ترین ارکان اینان است و انسان بدون مرکب صبر و استقامت توان پیمودن این مسیر را ندارد.[۱۷۲]

 

۲-۴-۱- اقسام صبر

 

 

صبر بر مصیبت: پایداری و استقامت در برابر حوادث تلخ و ناگوار؛ چون رویدادهای ناگوار و رخدادهای ناملایم زمینه جزع را فراهم می­ کند، کسی که اهل سیر و سلوک است باید در برابر آن­ها صابر باشد.

(وَ إِن یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِن یَمْسَسْکَ بخَِیرٍْ فَهُوَ عَلىَ‏ کلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ قَدِیر)[۱۷۳]
«اگر خداوند زیانى به تو برساند، هیچ کس جز او نمى‏تواند آن را برطرف سازد! و اگر خیرى به تو رساند، او بر همه چیز تواناست.»

 

 

صبر بر اطاعت: شکیبایی در برابر مشکلاتی که بر سر راه اطاعت وجود دارد؛ چون انجام کارهای واجب و مستحب دشوار است و انسان ممکن است در برابر ان مقاومت نکند، از این رو توصیه به مقاومت شده است. سیر و سلوک مستلزم مقاومت است. مانند این که برخواستن از خواب و خواندن نماز صبح برای جوانان دشوار است، ولی باید صبر کنند و این صبر بر طاعت است.[۱۷۴]

(جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونهََا وَ مَن صَلَحَ مِنْ ءَابَائهِِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتهِِمْ وَ الْمَلَئکَهُ یَدْخُلُونَ عَلَیهِْم مِّن کلُ‏ِّ بَابٍ – سَلَامٌ عَلَیْکمُ بِمَا صَبرَْتمُ‏ْ فَنِعْمَ عُقْبىَ الدَّار)[۱۷۵]
«(همان) باغ­هاى جاویدان بهشتى که وارد آن مى‏شوند؛ و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها؛ و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى‏گردند …- (و به آنان مى‏گویند:) سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان! چه نیکوست سرانجام آن سرا(ى جاویدان)!»

 

 

صبر بر معصیت: ایستادگی در برابر انگیزه­های محرک و نیرومند گناه؛[۱۷۶] معصیت همراه با شهوت است و از این رو گوارا است و پرهیز از این امر گوارا برای انسان به خصوص جوانان دشوار است. او باید صبر کند و خود را از آن باز دارد و تن به تباهی گناهان ندهد.[۱۷۷]

(قُلْ یَاعِبَادِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ فىِ هَذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهٌ إِنَّمَا یُوَفىَّ الصَّابرُِونَ أَجْرَهُم بِغَیرِْ حِسَاب)[۱۷۸]
«بگو: اى بندگان من که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید! براى کسانى که در این دنیا نیکى کرده‏اند پاداش نیکى است! و زمین خدا وسیع است، (اگر تحت فشار سران کفر بودید مهاجرت کنید) که صابران اجر و پاداش خود را بى‏حساب دریافت مى‏دارند!»

 

 

صبر در برابر نعمت­ها: مانند زیاد شدن اموال و رسیدن به جاه و مقام که اگر انسان در چنین موقعیتی سرکشی نماید به عذاب الهی دچار خواهد شد، چنان­که خدا می­فرماید:

(کلاََّ إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَى – أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ – إِنَّ إِلىَ‏ رَبِّکَ الرُّجْعَى)[۱۷۹] «چنین نیست (که شما مى‏پندارید) به یقین انسان طغیان مى‏کند. – از اینکه خود را بى‏نیاز ببیند! – و به یقین بازگشت (همه) به سوى پروردگار تو است!»

 

 

صبر عارفانه: یک مرتبه صبر، صبر عارفانه است، خدای سبحان در مورد کسانی که صبرشان زاهدانه و عارفانه است می­فرماید:

(… إِنَّمَا یُوَفىَّ الصَّابرُِونَ أَجْرَهُم بِغَیرِْ حِسَاب)[۱۸۰]
«… که صابران اجر و پاداش خود را بى‏حساب دریافت مى‏دارند!»
خدا برای صابران اجر و مزدی تعیین کرده که به حساب متعارف در نمی­آید. بنابراین از این آیه

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:26:00 ق.ظ ]