اشکالات زیاد در تعدّد زوجات مطرح شده است ولی ما در این تحقیق فقط سه تا اشکال را بیان کردیم و پاسخ دادیم همه اشکالات مردود است و وارد نیستند چراکه:
اوّلاً: تجویز تعدّد زوجات به هیچ وجه به معنای تحقیر زنان یا ارزش گذاری چهار زن در قبال یک مرد نیست بلکه به دلیل شرائط عارضی است که بیان شده است.
ثانیاً: اجازه تعدّد زوجات جزو اصول ارزیابی اسلام نیست تا ارزش یک مرد برابر چند زن باشد بلکه معیار ارزیابی و کرامت در اسلام همان تقوا است.
ثالثاً مخالفت نوع زنان با چند همسری ناشی از فطرت و طبیعت آن‌ ها نبوده است بلکه از حسادت ناشی می‌شود.
امّا در تحلیل تفاوت زن و مرد در نشوز گفتیم که اوّلاً نشوز در مورد مرد به معنای لغوی به کار رفته است نه به معنای اصطلاحی که امتناع از انجام واجبات و تکالیف زوجیت.
و چند قرینه هم بر تقویت این احتمال ذکر کردیم.
ثانیاً مراد از نشوز مرد در این آیه این است که از زوجه کراهت دارد و قصد ازدواج را دارد ولی اخلال به حقوق واجبه نمی کند در این صورت زوجه باید صلح کند.
طلاق و جدا شدن زن و شوهر از ایقاعات است و نیاز به قبول و رضایت طرف ندارد. در اسلام حق اولیه طلاق به دست مرد است و زنان برای جدا شدن یا باید شوهر را راضی کنند یا از طریق داور و حاکم اقدام کنند و یا هنگام ازدواج شرایطی را برا جدا شدن، قید کنند، اسلام راه طلاق نه بسته است ولی مبغوض‌ترین حلال در نزد خداوند است.
اختیار طلاق را به زن دادن یا حق مساوی برای زن و شوهر قرار دادن نیز مشکلاتی دارد. مسؤولیت پرداخت مهریه، نفقه و سائر هزینه‌های ازدواج بر عهده مرد است و معقول نیست که زن طلاق بگیرد و مرد هزینه‌اش را بپردازد، شدّت تأثیر پذیری زن موجب افزایش تعداد طلاق و پیامدهای سوء آن می‌شود.
بعد از طلاق یا وفات شوهر، زن بر خلاف مرد باید مدّتی از ازدواج مجدّد خودداری کند برای این تفاوت حکم تحلیل‌ها را هم ذکر کردیم.
نگهداشتن عدّه موجب جلوگیری از اشتباه در نطفه و اطمینان از پاکی رحم، آرام گرفتن سوز دل و ناراحتی زن، نشانه احترام به شوهر و رابطه زناشویی است، امّا در مردان مشکل اشتباه نطفه وجود ندارد بلکه تحمّل کمتر مرد نسبت به شهوت و نیز دشواری اداره خانه و فرزندان به تنهایی، مانع از جعل چنین حکمی شده است.

 

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

فصل پنجم

 

تحلیل تفاوت زن و مرد در شهادت

 

فصل پنجم: تحلیل تفاوت زن و مرد در شهادت

 

مقدمه :

امروزه یکی از مسائل مهم و مورد توجه بین المللی، مسئله حفظ ورعایت حقوق زنان، مراعات تساوی حقوق زن و مرد و عدم تبعیض بر اساس جنسیت است این احساس مخصوصا در بین بسیاری زنان وجود دارد که در طول تاریخ به آنها ستم رفته و حقوق و شان انسانی آنها رعایت نشده است. یکی از تفاوت­های حقوقی زن و مرد که در قرآن به آن تصریح شده مسئله شهادت است بر اساس تصریح آیه قرآن در مسئله دَین و معامله، شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است.
دشمنان و منتقدین بر اسلام پیرامون شهادت و گواهی دادن زن در اسلام سوالات و شبهاتی مطرح کرده ­اند که می­گویند چرا قرآن شهادت مرد را معادل شهادت دو زن می­داند؟ آیا این پائین آوردن ارزش و کرامت زن نیست؟ آیا این اهانت به انسانیت زن نیست؟ آیا این زن را نصف انسان به حساب آوردن نیست؟ و آیا این ادامه اوضاع جاهلی پیش از اسلام نیست که زن را بسیار پست می­دانست؟ [۳۷۳]
در این فصل ما همه این شبهات را پاسخ خواهیم داد.
در شهادت زنان دو مسئله وجود دارد.
١.معادل بودن گواهی دو زن با گواهی دادن یک مرد در بعضی از جرائم و دعاوی.
۲.نپذیرفتن شهادت زن به طور کلی در برخی جرایم.
ما در این فصل هر دو تفاوت را تحلیل خواهیم کرد و پاسخ خواهیم داد.
معمول است وقتی از حقوق زنان بحث می­ شود راجع به شهادت دادن آنها نیز سخن به میان می ­آید البته باید دانسته شود که شهادت جزء حقوق نیست بلکه تکلیف محسوب می­ شود گاهی اوقات همین عدم تفکیک حقوق و تکالیف باعث بروز سوء تعبیرهایی می­ شود که در این فصل به آنها اشاره می­ شود.
ما باید در عدم قبول شهادت زنان مطلقا و یا قبولی شهادتشان به شرط ضمیمه شدن با مردان در برخی موارد و این که شهادت دو نفرشان به جای یکی مورد قبول است، تبیین و اثبات کنیم که حقی از آنها از بین نرفته است و تبعیض از نظر حقوقی وجود ندارد چرا که اگر این عدم تساوی به خاطر خصوصیت زن بودن باشد، می ­تواند منشا اشکال باشد و گفته شود که نسبت به زنان در این مورد ظلم شده و حق آنها ضایع گردیده است و ما اثبات خواهیم کرد که این عدم تساوی بخاطر خصوصیت زن نیست بخاطر عوامل و اسباب دیگر سبب شده است.
در بررسی حقوق زن در بسیاری از موارد، منتقدین احکام نورانی اسلام به جهت عدم اطلاع کافی، تکالیف را با حقوق خلط نموده ­اند یعنی در بسیاری از موارد که شارع مقدس به هدف صیانت و حمایت از زنان ، تکالیفی را که موجب بروز مشکلاتی برای آنان شود، مرتفع نموده است این رفع تکلیف را محرومیت از حق تلقی نموده است.

 

شهادت در لغت:

لفظ شهادت اسم است و مصدر شهد یشهد می­باشد اهل لغت برای آن معناهایی چون خبر قاطع ، حضور، احلاف. سوگند و قسم خوردن، مرگ در راه خدا، معاینه، آگاهی، گواهی دادن در دادگاه و… را نقل نموده ­اند.
لفظ شهد به سکون هاء نیز نقل شده است اسم فاعل آن شاهد است و لفظ شهید که از اسماء الهی نیز می­باشد بر وزن فعیل و مبالغه در فاعل است یعنی کسی که آگاه بر همه چیز است و بر کشته شدن در راه خدا نیز اطلاق می­ شود.[۳۷۴]
فخرالدین طریحی در مجمع البحرین در ذیل احادیث و آیاتی که ذکر می­ کند ﴿شهد﴾را در معانی: بَیَّنَ، عَلِمَ، حَضَرَ، عَایَنَ و اَدرَکَ معنی نموده است و می­گوید: شَهِدَاللَّهُ أَنَّهُ لاإِله إِلاَّهُو.[۳۷۵]شهد در این آیه به معنی بَیَّنَ و اعلم بکار رفته چنانکه وقتی گفته می­ شود شهد فلان عند القاضی ای بین و اعلم لمن الحق و علی من هو.[۳۷۶]
در لسان العرب آمده است اشهدته علی کذا فشهد علیه ای صار شاهدا علیه. او را شاهد گرفتم آنگاه او شاهد آن مطلب قرارگرفت.[۳۷۷]

 

شهادت در اصطلاح:

ابن فهد حلی در تعریف شهادت می­نویسد : خبر دادن مخبر است به آنچه که علم دارد، از ثبوت یا نفی امری، برای اثبات آن امر نزد حاکم ، که موجب الزام دیگری برای غیر او شود.
در توضیح قیود مذکور در تعریف می­فرماید : الزام دیگری آورده شده تا الزام خودش که اقرار است از تعریف خارج شود، قید برای غیر آورده شده تا الزام به نفع خودش که دعوا است خارج شود و قید ثبوت امر آورده شد تا شامل اموال و حقوق مانند قصاص و قذف و شفعه و ولایت وغیر این­ها باشد و قید نفی امری آورده شده چون شهادت همان طور که برای اثبات است، برای اسقاط نیز است و قید برای اثبات نزد حاکم آورده شد تا بیانگر این نکته باشد که این خبر دادن، همراه جزم و به دور از تسامح است.[۳۷۸]
فقهاء هر یک با عبارات مختلفی به تعریف شهادت پرداخته­اند لکن با دقت در تعاریف می­توان نتیجه گرفت که مقصود واحدی با تعابیر گوناگون بیان شده است.
صاحب جواهر می­فرماید: وهی لغه: الحضور…أوالعلم الذی عبربعضهم عنه بالاخبارعن الیقین،وشرعاإخبار جازم عن حق لازم للغیرواقع من غیرحاکم‏.[۳۷۹]شهادت در لغت به معنای حضور یا علمی است که بعضی از آن تعبیر به اخبار از روی یقین می­ کند و شرعا اخبار تواَم با قطع و جزم است از وجود حقی برای غیر که از سوی غیر قاضی به عمل می­آید.
به نظر می­رسد تعریف فوق کامل باشد به شرط اینکه قید مستند بودن شهادت به یکی از حواس را نیز به آن اضافه کنیم زیرا در پذیرش شهادت شرط استناد به حس لازم و ضروری است.
البته بسیاری از فقهاء در مقام بیان تعریف شهادت بر نیامده­اند بدلیل اینکه شارع تعریف خاصی ارائه نکرده است و همان معنای عرفی مورد نظر شارع بوده چنانکه صاحب جواهر می­فرماید :الأصوب إیکال ذلک إلى العرف،للقطع بعدم معنى شرعی مخصوص لها.[۳۸۰]

 

تعریف شهادت نزد حقوقدانان:

برخی از حقوقدانان در تعریف شهادت گفته­اند: شهادت عبارت است از اخبار شخصی از امری به نفع یکی از طرفین دعوی و به زیان دیگری.[۳۸۱]
برخی دیگر این گونه تعریف نموده ­اند : شهادت یا گواهی عبارت است از بیان اطلاعاتی که شخص بطور مستقیم از واقعه­ای دارد.[۳۸۲]
البته مقصود ایشان از قید بطور مستقیم همان طور که خود بیان کرده است این است که شهادت در صورتی پذیرفته است که گواه ناظر واقعه مورد نزاع باشد و آنچه را که خود دریافته است بگوید و اطلاعات او متکی بر گواهی دیگران وشیاع بین مردم نباشد.[۳۸۳]

 

اقسام حقوق:

در یک تقسیم بندی حقوق را به دو قسم تقسیم کرده ­اند: یکی حقوق الله و دیگری حقوق الناس.
در حقوق الله همچنان که فقهاء در کتاب حدود ذکر کرده ­اند برخی از آنها فقط با شهادت مردها اثبات است مانند لواط، شرب خمر، مساحقه، قوادی، قذف و سرقت، در برخی دیگر شهادت زن نیز پذیرفته است مانند زنا.
اما در حقوق الناس در برخی موارد مانند طلاق ، بلوغ، وکالت، وصیت، عفو از قصاص، جرح و تعدیل و مسلمان بودن شهادت زن­ها پذیرفته نیست و فقط با شهادت مردها قابل اثبات است در تحریر الوسیله آمده: حق الآدمی على أقسام: منها- مایشترط فی إثباته الذکوره فلایثبت إلا بشاهدین ذکرین کالطلاق،فلایقبل فیه شهادهالنساءلامنفردات ولامنضمات.[۳۸۴]
در این مسئله بین فقهاء هیچ اختلافی وجود ندارد و دلیل این مسئله روایات فراوانی است که در این زمینه آمده است از جمله روایات ذیل:
الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ شَهَادَهِالنِّسَاءِفِی النِّکَاحِ فَقَال تَجُوزُإِذَاکَانَ مَعَهُنَّ رَجُلٌ وَکَانَ عَلِیٌّ ع یَقُول لَاأُجِیزُهَافِی الطَّلَاق‏.[۳۸۵]
روایت دیگر روایت زراره از امام باقر(ع) است که:
قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍع عَنْ شَهَادَهِالنِّسَاء تَجُوزُفِی النِّکَاح قَالَ نَعَمْ وَلَاتَجُوزُفِی الطَّلَاق‏.[۳۸۶]
اما در برخی موارد دیگر از حقوق الناس شهادت زن­ها پذیرفته شده چنانکه این مطلب در کلام فقهاء به صراحت آمده است به عنوان مثال در تحریر الوسیله نیز به آن پرداخته است.[۳۸۷]
قسم دوم از حقوق الناس همان طور که امام راحل مواردی را بیان فرموده است هر چیز که مال باشد یا مقصود از آن مال باش…
علاوه بر شهادت دو مرد عادل با شهادت یک مرد و دو زن و یا شهادت یک شاهد مرد و قَسَم مدعی و یا با شهادت دو زن و قسم مدعی قابل اثبات است و اینگونه شهادت در مال یا مواردی که مقصود مال باشد پذیرفته است.
قسم سوم از حقوق الناس مواردی است که شهادت زن­ها به تنهایی نیز پذیرفته است زیرا در اینگونه موارد اطلاع مردها بر آن غالبا مشکل است برخی از فقهاء گفته­اند:
من حقوق الآدمی مایثبت بالرجال والنساءمنفردات ومنضمات‏،وضابطه کلمایعسراطلاع الرجال علیه غالباکالولادهوالعذرهوالحیض وعیوب النساءالباطنه….[۳۸۸]
بنابر این در برخی موارد مانند ولادت ، بکارت، حیض، عیوب باطنی زنان شهادت زن­ها قابل قبول است.

 

مواردی که فقط شهادت مردها پذیرفته است :

علماء در موارد حدود علاوه بر زنا اتفاق دارند که فقط به وسیله شهادت مردها ثابت می­گردد.[۳۸۹]
دلیل عدم پذیرش شهادت زنان در حدود روایتی است از امیر المومنان(ع) است که فرمودند:
لَاتَجُوزُ شَهَادَهُ النِّسَاءِ فِی الْحُدُودِ و لَا فِی الْقَوَدِ.[۳۹۰] شهادت زنان در حدود و قصاص جائز نیست.
در لواط و مساحقه و در برخی موارد در زنا شهادت چهار مرد لازم است وعلماء در این باره اجماع دارند. ولی در زنا با شهادت سه مرد و دو زن مجازات رجم و جلد قابل اثبات است و با شهادت دو مرد و چهار زن نیز مجازات شلاق اثبات می­گردد[۳۹۱].

 

مواردی که شهادت مردها و زن­ها با هم پذیرفته می­ شود:

 

الف) شهادت سه مرد و دو زن:

رجم و سنگسار با شهادت سه مرد و دو زن به اثبات می­رسد.[۳۹۲] این نظر مورد اتفاق علمای امامیه است.

 

ب ) شهادت دو مرد و چهار زن:

تعداد زیادی از علماء همچون شیخ طوسی در نهایه[۳۹۳] و علامه در قواعد[۳۹۴] معتقدند که حد تازیانه در زنا با شهادت دو مرد و چهار زن ثابت می­ شود.

 

ج ) شهادت یک مرد و دو زن:

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 06:50:00 ق.ظ ]